بيانات حضرت آيت الله فاضل لنکراني(دامت برکاته) به مناسبت ماه رجب و روز معلم 94/2/9
۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۴
۲۱:۱۵
۳,۴۶۱
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
بيانات حضرت آيت الله حاج شيخ محمد جواد فاضل لنکراني(دامت برکاته) در درس خارج اصول - درباره ماه رجب و روز معلم ـ 9 / 2 / 1394
بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين
و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين من الآن إلي قيام يوم الدين
ابتدا ولادت با سعادت امام جواد(عليه السلام) که مصادف با چنين روزي است را خدمت شما فضلاي بزرگوار تبريک عرض ميکنم و اميدوارم که همهي ما مشمول دعاي خاص آن حضرت قرار بگيريم و خداوند چشمههاي علم و ابعاد مختلف علم و آفاق علمي را در قلوب همهي ما هر چه بيشتر گسترده بفرمايد.و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين من الآن إلي قيام يوم الدين
آيات و روايات فراواني خوانده شد و استفاده کرديم. داشتم فکر ميکردم که چقدر همين آيات و روايات جاي بحث اجتهادي دارد و هنوز اين نکات واقعاً مجهول است و روشن هم نشده است.
اگر در اين آيات و روايات انسان يک تأملي کند، دهها سؤال بلا فاصله در ذهن انسان جريان پيدا ميکند.
از اين آيات و روايات استفاده کرديم و إن شاء الله يک مقداري بحثهاي اصولي را در وادي تفسير بياوريم و از اين صناعت علم اصول در تفسير قرآن و روايات استفاده کنيم.
اين تعبيري که در روايات وارد شده بود که «فضلُ العالمِ عليَ الشهيدِ درجةٌ»؛ من در ذهنم آمد که اين «درجه» به معناي «مرتبه» نيست که بگوئيم يک درجه، يعني يک مرتبه، چنانکه در آيه شريفه «يَرْفَعِ اللهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجات» باز آن «درجات» که جمع درجه است، درجه به معناي مرتبه، هر درجه يک مرتبه هست.
اين خودش يک مقام و يک رفعتي است، يعني يک رفعت خاص.
يک وقت ميگوئيم نمرهي زيد 19 و نمرهي عمرو 20 است، يک درجه با هم اختلاف دارند، يک نمره اختلاف دارند. اما اينجا به ذهن ميآيد که اصلاً «فضل العالم علي الشهيد» يا «فضل الشهيد علي کذا»؛ يعني اصلاً از جهت هويتي، يک هويت ديگري دارند غير از آن هويت. خداي تبارک و تعالي به کسي که با اخلاص و براي خدا دنبال علم باشد، دنبال حقيقت علم باشد، هر روز يک هويت جديدي عنايت ميکند، بعيد نيست که يکي از احتمالات «وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجات» همين باشد.
انسان با هر علمي پيدا کند، البته نه علمي که لا ينفع باشد، که «أعوذ بک من علمٍ لا ينفع»، علم نافع اين خصوصيت را دارد که به انسان يک هويتي ميدهد، يک ماهيت جديدي ميدهد.
نميگوئيم ماهيت فلسفي، که ذهن منصرف به آن شود، يعني يک حقيقت ديگري ميدهد.
گاهي توجه انسان به يک آيه باعث تغيير انسان ميشود، همين آيه «و فوق کل ذي علمٍ عليم»، اگر انسان به اين توجه کند، وقتي انسان چيزي را ياد ميگرفت، بداند فوق او عليم است، يعني آن کسي که علم بيشتري دارد، يک مرتبهي بالاتر، يک حقيقت بالاتري هست، انسان بايد به آن مراتب برسد.
از مصاديق واقعي اين آيات و روايات؛ مرحوم شهيد استاد بزرگوار مطهري(رضوان الله تعالي عليه) است، که واقعاً انسان ميبيند اين هويتهاي وجودي که در اين مرد بود و چطور اين هويتها در جامعه تأثير گذاشت. چه تأثير فراواني در جامعه گذاشت که يکي از علائم علم خدا و علمي که مقرون به اخلاص است این است که بلا فاصله در جامعه اثر ميگذارد.
ما يک وقت خودمان را فريب ندهيم بگوئيم ما در بحث کاشفيت و ناقليت، دوازده نظريه را بلديم، ادلهاش را هم بلديم، بلديم بگوئيم کدام درست و کدام باطل است، پس ما شديم عالم!!! خير، آن وقتي اين علم صدق ميکند که واقعاً انسان خودش را متّصل به خدا بداند و اگر متّصل دانست، وجود اين عالم، در جامعه مؤثر است.
يک عالمي که در جامعه مؤثر نيست، اين آيات و روايات شامل او نميشود. اين موثر که ميگويم، يعني در مسير جريان جامعه و تاريخ تأثير بگذارد. يک عالمي يک گوشهاي با اخلاص کتابي بنويسد و بعد از 500 سال اين کتاب منتشر شود، يک عالمي هم در زمان خودش صد کتاب بنويسد و هيچ کتابش هم مفيد يا موثر در جامعه نيست. بايد هويت علم در ساير امور وجودي در عالم مؤثر باشد، بعد ميشود يک علم مؤثر و يک علم نافع.
إن شاء الله خداوند متعال اين استاد بزرگوار، شهيد مطهري را که اين ايام به نام اين مرد بزرگ هست درجاتش را متعالي کند و همهي علما و بزرگان و همهي آنهايي که بر ما حق دارند، از شيخ طوسي تا فقهاي معاصر زمان ما، مراجع معاصر، همهشان بر ما حق دارند، بر حوزهها حق دارند. حالا اين حق تشکيکي است، يک کسي مثل شيخ انصاري حقّش زياد است، مثل مرحوم آخوند، يک کسي يک مقداري کمتر است، اينها اختلاف مرتبه است، اما همهي اينها بر ما حق دارند و ما نبايد اين را فراموش کنيم.
همهي اينها را استاد خودمان بدانيم، ما سر سفرهي اينها تربيت شدهايم و قدر اينها را بدانيم.
خداوند إن شاء الله همهي اينها را رحمت کند و درجاتشان را متعالي کند و اين حوزهها را پايدار کند. إن شاء الله.
إن شاء الله خداوند همهي شما را از علماي بزرگ قرار دهد.
اين ايام هم ايام اعتکاف است.
من اين روايت را از اقبال سيد نقل ميکنم؛ آقايان سعي کنيد با اقبال مرحوم سيد مأنوس باشيد، در اقبال سيد خيلي مطلب وجود دارد. ايشان از وجود مبارک رسول اکرم(ص) اين روايت را نقل ميکند؛ فرموده است «مَنْ صَامَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ مِنْ رَجَبٍ وَ قَامَ لَيَالِيَهَا فِي أَوْسَطِهِ ثَلَاثَ عَشْرَةَ وَ أَرْبَعَ عَشْرَةَ وَ خَمْسَ عَشْرَةَ وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ إِنَّهُ لَا يَخْرُجُ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا بِالتَّوْبَةِ النَّصُوحِ وَ يُغْفَرُ لَهُ بِكُلِّ يَوْمٍ صَامَهُ سَبْعُونَ كَبِيرَة . . .»، اشارهي به اين سه روز ايام البيض دارد، کسي که سه روز ايام البيض را روزه بگيرد و شبها مشغول عبادت خدا شود، آن سه روز هم که ميگويند سيزدهم، چهاردهم و پانزدهم است، اين شخص موفق به توبهي نصوح ميشود که موجب غفران جميع ذنوب کبيره و صغيره است.
به نظر ميرسد اطلاق روايت دلالت دارد اگر انسان موفق به اعتکاف هم نشد و فقط اين سه روز را روزه گرفت، اين اثر را دارد «لا يَخْرُجُ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا بِالتَّوْبَةِ النَّصُوحِ وَ يُغْفَرُ لَهُ بِكُلِّ يَوْمٍ صَامَهُ سَبْعُونَ كَبِيرَة»؛ هر روزهاي هفتاد گناهان کبيره را موجب غفران قرار ميدهد. «وَ يُقْضَى لَهُ سَبْعُونَ حَاجَةً عِنْدَ الْفَزَعِ الْأَكْبَرِ وَ سَبْعُونَ حَاجَةً إِذَا دَخَلَ قَبْرَهُ وَ سَبْعُونَ حَاجَةً إِذَا خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ وَ سَبْعُونَ حَاجَةً إِذَا نُصِبَ الْمِيزَانُ وَ سَبْعُونَ حَاجَةً عِنْدَ الصِّرَاط»؛ يعني هفتاد حاجت در هنگام فزع اکبر، حالا در فزع اکبر انسان قطعاً حاجات زيادي هم دارد، چون هر چه مشکلات زياد شود، حاجات زياد ميشود هفتاد حاجت هنگامي که داخل قبر شود و .... روايت مفصل است.
إن شاء الله اين روايت را نصب العين قرار دهيد و از فيوضات اين ماه و اين ايام پر برکت بهرهمند شويد.
وصلّي الله علي محمد و آله الطاهرين
بيانات حضرت آيت الله حاج شيخ محمد جواد فاضل لنکراني(دامت برکاته) در درس خارج فقه - درباره ماه رجب و روز معلم ـ 9 / 2 / 1394
بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين
و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين من الآن إلي قيام يوم الدين
من ابتدا مواليد اين ايام؛ ولادت حضرت جوادالائمه(ع) و روز 13 رجب را که در پيش داريم و حوزه به مناسبت ايام اعتکاف هم تعطيل است، خدمت شما فضلاي بزرگوار و سروران محترم تبريک عرض ميکنم. و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين من الآن إلي قيام يوم الدين
اميدوارم از برکات اين دو مولود بزرگ، امام جواد(عليه السلام) و اميرالمؤمنين(عليه أفضل صلوات المصلين) إن شاء الله همهي ما بهرهمند شويم و بهرهمندي ما اين است که آنها عنايتي کنند و روزنهها و زوايايي از بحثهاي علمي در قلوب همهي ما گشوده شود.
خداي تبارک و تعالي را شکر کنيم که خدا اين توفيق را به ما داده که عمرمان را در مسير فهم دين او و براي معرفت او صرف ميکنيم. اين بزرگترين مطلبي است که ما بايد به آن توجه کنيم. اينکه هر روز به دنبال علمآموزي، تعليم، تعلّم و تدريس و تدرّس و تحقيق هستيم براي اينکه اين دين را بشناسيم، ديني که افرادي مثل حسين بن علي(عليهما السلام) بايد آن خون پاک و بينظيرش را براي آن بدهد تا اين دين باقي بماند. دين را بشناسيم و به موقع و هر جايي که لازم باشد از آن دفاع کنيم و ما هم يک سهم بسيار کوچکي در بقاي اين دين داشته باشيم.
چه توفيقي از اين بزرگتر؟!! واقعاً قدر طلبگي خودمان را بدانيم و هر چه نسبت به اين توجه پيدا کنيم، عنايات خدا بيشتر ميشود و انسان به حقيقت علم نزديکتر ميشود.
چند جمله هم راجع به ماه رجب عرض کنم؛
اين ايام که نزديک به ايام اعتکاف است و ماه رجب، يک ماه بالخصوصي است.
همانطور که در ماه رمضان اهل خانه ميفهمند يک تغييري به وجود آمده، واقعاً ما طلبهها در ماه رجب و شعبان بايد تغيير نمايان داشته باشيم. نميگويم ريا کنيم و تظاهر به اين امر کنيم، ولي بايد وضعمان مقداري فرق کند، بايد مشخص شود که اين ماه، يک ماه بالخصوصي است، شهر خداست.
حالا يک بحثي هم اينجا وجود دارد که بالأخره از يک طرف ماه رمضان را شهر الله ميگويند و از طرف ديگر در خودِ روايات در مورد رجب، «شهري» تعبير شده است. جمع بين اينها چگونه است؟
اين را بايد تأمل بفرمائيد و به نتيجه برسيد، ولي بالأخره خداوند يک عنايت خاص و عجيبي در اين ماه دارد و من روايتي را از سيد در اقبال در بحث اصول خواندم، يک روايت ديگري را در اينجا ميخوانم:
در روايت وارد شده که؛
«إِنَّ اللهَ تَعَالَى نَصَبَ فِي السَّمَاءِ السَّابِعَةِ مَلَكاً يُقَالُ لَهُ الدَّاعِي فَإِذَا دَخَلَ شَهْرُ رَجَبٍ يُنَادِي [نادى] ذَلِكَ الْمَلَكُ كُلَّ لَيْلَةٍ مِنْهُ إِلَى الصَّبَاحِ طُوبَى لِلذَّاكِرِينَ طُوبَى لِلطَّائِعِينَ وَ يَقُولُ اللهُ تَعَالَى أَنَا جَلِيسُ مَنْ جَالَسَنِي وَ مُطِيعُ مَنْ أَطَاعَنِي وَ غَافِرُ مَنِ اسْتَغْفَرَنِي الشَّهْرُ شَهْرِي وَ الْعَبْدُ عَبْدِي وَ الرَّحْمَةُ رَحْمَتِي فَمَنْ دَعَانِي فِي هَذَا الشَّهْرِ أَجَبْتُهُ وَ مَنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ وَ مَنِ اسْتَهْدَانِي هَدَيْتُهُ وَ جَعَلْتُ هَذَا الشَّهْرَ حَبْلًا بَيْنِي وَ بَيْنَ عِبَادِي فَمَنِ اعْتَصَمَ بِهِ وَصَلَ إِلَيَّ»؛
خدا در آسمان هفتم يک ملکي را قرار داده که به آن داعي ميگويند و دعوت ميکند. در ماه رجب اين ملک از شب تا صبح هر شب اين ندا را دارد: «طُوبَى لِلذَّاكِرِينَ طُوبَى لِلطَّائِعِينَ»؛ خوشا به حال آنهايي که ذاکرند و خوشا به حال آنهايي که عبادت خدا ميکنند.
ملک ميبيند که چه مقاماتي براي انسان ذاکر و عابد در ماه رجب، آن هم در شب وجود دارد. اينکه دارد «كُلَّ لَيْلَةٍ مِنْهُ إِلَى الصَّبَاحِ»؛ يعني بيشتر حالت رجبيون در شب را آن ملک در آن عالم ميبيند، حقيقت اعمال اينها را ميبيند. اينها وعده نيست.
نميخواهد بگويد داريم وعدهاي از طرف خدا ميدهيم که اي ذاکر! وعدهي تو اين است که جاي خوبي خواهي داشت(که قطعا آن هم در جاي خودش هست)، آنچه از روايت استفاده ميشود اين ملک ميبيند حقيقت ذکر اين ذاکر ذاکر در دل شب در ماه رجب، چه قربي ايجاد ميکند و با سرعت اين عالم ماده و حجابها را در مينوردد و حرکت ميکند.
بعد خداي تبارک و تعالي ميفرمايد: «أَنَا جَلِيسُ مَنْ جَالَسَنِي»؛ من جليس کسي هستم که با من مجالست کند، من همنشين او هستم. گاهي اوقات انسان در يک مجلسي که وارد ميشود يک جايي مينشيند، دلش ميخواهد يک بزرگي کنار او بنشيند، وقتي بزرگي در کنار انسان مينشيند، در اثر نشستنِ آن بزرگ در کنار انسان، انسان کسب شرف ميکند.
حالا بعضي اينها را ميبرند در مسائل مادّي، غرور و تکبر و ... البته اين هم اگر باشد خيلي مذموم است، ولي اگر انسان بخواهد يک بزرگي در کنارش بنشيند و در اثر نشستن آن بزرگ اين هم کسب شرافت معنوي پيدا کند، اين خيلي ارزش دارد.
خداوند ميفرمايد من همنشين او ميشوم. اگر خدا جليس انسان شد، چه مقامي از اين بالاتر ميشود؟ انسان دائماً از إشراف خدا استفاده ميکند، معناي جليس همين است.
البته اينها توضيح ديگري هم دارد که خودتان بهتر ميدانيد و من فقط تذکر ميدهم.
«وَ مُطِيعُ مَنْ أَطَاعَنِي»؛ کسي که در ماه رجب من را اطاعت کند من مطيع او ميشوم. بدن انسان واقعاً ميلرزد که خدا مطيع انسان شود. آن خالق، مطيع مخلوق شود، ربّ، مطيع مربوب شود. اصلاً اين اجتماع متنافيين و صدها اشکال عقلي دارد. چطور ميشود؟ انسان نميتواند بفهمد، فقط بايد بگوئيم خدا خودش فرموده مطيع کسي ميشود که خدا را اطاعت کند.
«وَ غَافِرُ مَنِ اسْتَغْفَرَنِي»؛ در اين ماه، زياد استغفار کنيد، هر لحظهاي که فراغت پيدا کرديد زياد استغفار کنيد. يک استغفار در اين ماه، برابري ميکند با استغفار در ماههاي ديگر.
«الشَّهْرُ شَهْرِي وَ الْعَبْدُ عَبْدِي وَ الرَّحْمَةُ رَحْمَتِي فَمَنْ دَعَانِي فِي هَذَا الشَّهْرِ أَجَبْتُهُ»؛ ماه، ماه من است، عبد هم عبد من است و رحمت هم رحمت من است و مربوط به هيچ کس ديگري نيست. پس هر کس که دعا کند و مرا بخواند من اجابت ميکنم. در ماه رجب زياد دعا کنيم، براي عاقبت خودمان، عاقبت اولادمان، نسلمان.
گاهي اوقات اين چيزهايي که انسان را مشغول ميکند، ميگويد آيا در نسل ما ممکن است خدايي نکرده کفار و غير مؤمنين و ... به وجود بيايد؟ بالأخره کسي که تدبير دارد، روي اينها هم فکر ميکند، براي نسل و اولادمان در آينده تا قيامت دعا کنيم، نه براي خودمان و وضع فعلي خودمان. براي شرايط موجود هم بايد دعا کرد، بالأخره اين دعاها را هم بايد کرد ولي دعاهايي که بگوييم اين چنين بشويم که تا قيامت اين دعا شامل شود.
نسبت به اينکه عمرمان تمام شود و چيزي دستمان نباشد فکر کنيم، هر لحظه، لحظهي خروج از اين دنياست، چند بار تا حالا فکر کردهايم؟ الآن فرض کنيم به من ميگويند پنج دقيقه ديگر عزرائيل ميآيد و شما ميخواهي از اين دنيا خارج شوي، من چه دارم که همراهم ببرم؟ هيچي. چه گرفتاري بزرگي است.
دعا کنيد وقتي ميخواهيم از اين دنيا برويم با دست پر برويم. اين جزء دعاهاي ما باشد، از عمري که خدا به ما داده استفاده کرده باشيم.
«وَ مَنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ وَ مَنِ اسْتَهْدَانِي هَدَيْتُهُ وَ جَعَلْتُ هَذَا الشَّهْرَ حَبْلًا بَيْنِي وَ بَيْنَ عِبَادِي فَمَنِ اعْتَصَمَ بِهِ وَصَلَ إِلَيَّ»؛ کسي که از من هدايت بخواهد حتماً هدايتش ميکنم، اين ماه، يک ريسمان بين من و بندگان من است. کسي که اعتصام به اين حبل پيدا کند، به من ميرسد؛ «إنّک کادحٌ إلي ربک کدحاً فملاقيه»؛ آن يک امر تکويني و قهري است.
گاهي اوقات هم بعضي شايد طور ديگري معنا ميکنند، «يا ايها الانسان انّک کادحٌ إلي ربک کدحاً فملاقيه»؛ يعني تو چه بخواهي و چه نخواهي به سوي خدا ميروي، بعضي ميگويند انسان تلاش ميکند خدا را ملاقات کند، اين امر قهري است. اما «فمن اعتصم به وصل إليه»؛ يک لقاء اختياري است، اين يک وصولي است که الآن واقع ميشود نه بعداً.
و اين چه مقام و مرتبهاي است که ما از فهم آن عاجزيم.
خداوند همهي ما را موفق به برکات اين ماه عظيم بفرمايد إن شاء الله.
والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته