بيانات حضرت آیت الله فاضل لنکرانی(دامت برکاته) در مراسم عمامهگذاری طلاب حوزه علمیه قزوین 95/2/29
۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۵
۱۹:۱۰
۲,۷۸۲
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین
و الصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا ابی القاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین
و لعنة الله علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین
مناسبتهای ماه مبارک شعبان المعظم را خدمت شما بزرگان، فضلا، اساتید و روحانیت محترم استان قزوین تبریک عرض میکنم، خصوصاً در آستانهی ولادت با سعادت صاحب اصلی حوزهها صاحب العصر و الزمان(عج) قرار دادیم امیدوارم همهی مردم جامعهی ما حوزههای علمیه، شیعیان جهان و بالاخص نظام جمهوری اسلامی از برکات این ولادت موفور السرور هر چه بیشتر بهرهمند شود ان شاء الله.و الصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا ابی القاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین
و لعنة الله علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین
همچنین روز جوان و ولادت با سعادت علی اکبر(علیهالسلام) را گرامی میداریم.
برای من بسیار مایهی خوشبختی است که به دعوت بزرگان این استان، امام جمعهی محترم، ریاست محترم حوزههای علمیه در قزوین توفیق پیدا کردم که در این جلسهی بسیار محترم و در این مراسم بسیار مقدس حضور پیدا کنم. خدای تبارک و تعالی را شکر گذارم.
تاکنون حوزههاي علميه متکفل بقاء دین و مجموعه شریعت، بعد از جهاد و ایثار و فداکاری انبیاء و اولیاء، بودهاند، آنچه که دین را خصوصاً در عصر غیبت کبری در میان جامعه باقی گذاشته و جامعه را متدیّن به دین واقعی کرده حوزههای علمیه است.
همانطوری که روحانیّت با همراهی مردم حافظ این نظام و موجب استمرار آن تاکنون بوده و در آینده هم همین خواهد بود. در بعضی از روایات اين تعبیر عجیب وارد شده که اگر کافلان ضعفا و ايتام شیعه نبودند، مردم از دين خدا بر ميگشتند علما و سکانداران دین بر حسب تعبیر روایات کافلان ایتام آل محمد محسوب شدهاند که اگر اینها نبودند «إرتدّ النّاس عن دین الله و لم یرد أحد».
حوزههای علمیه چنین تأثیرگذاریاي دارند که متکفّل دیانت مردم و حافظ دین خدا هستند. در بحبوحه بدعتها و فتنهها، روشنگری و بیدارگری کرده و مراقبت از دين در برابر افکار انحرافی و فرقههاي ساخته شدهی استعمار ميکنند. این فلسفهی وجودی حوزههای علمیه است.
مردم ما به خوبی به این فلسفه وجودی آگاهی دارند، مردم ما به خوبی به ارزش روحانیّت و حوزههای علمیه واقف هستند.
من به بعضی از نکاتی که در روایات ما در مورد طالب علم آمده اشاره کنم. حوزههای علمیه، طالب علم دارد. عنوان اصلی ما؛ طلبهی علم است که اين عنوان از روایات اتخاذ شده است. در روایات بر مسئلهی طالب علم بسیار تکیه شده و ارزش طالب علم در پیش خدای تبارک و تعالی و ملائکهی الهی و نيز نزد همهی موجودات عالم بيان شده است. طلب علم یک شغل و حرفه براي امرار زندگي نیست، ما هیچگاه نمیگوییم آمدهایم حوزه برای اینکه معاش ما از این راه بگذرد.
در آیه شریفه «يَرْفَعِ اللهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجات»؛ خداوند میفرماید به آنها که علم داده شد درجات میدهیم. به تعابیری که رسول اکرم(ص) در مورد این درجات دارد توجه بفرماييد.
امیرالمؤمنین(ع) میفرماید ما در مسجد پیامبر، خدمت رسول اکرم(ص) نشسته بودیم. ابوذر وارد شد. پیغمبر به ابوذر فرمود «الْجُلُوسُ سَاعَةً عِنْدَ مُذَاكَرَةِ الْعَالِمِ أَحَبُّ إِلَى اللهِ مِنْ أَلْفِ جَنَازَةٍ مِنْ جَنَازَةِ الشُّهَدَاء»، اگر طالب علم يک ساعت به مذاکرهی علم بنشیند از تشییع جنازه هزار شهید بالاتر است.
این تعابیر شاید برای بعضی از افراد عجیب باشد، ولی رسول خدا(ص) همهی اینها را مستند به همین آیه فرموده، میفرماید نزد خداوند متعال یک ساعت مذاکره علمي محبوبتر است «أَحَبُّ إِلَى اللهِ مِنْ قِيَامِ أَلْفِ لَيْلَة ... و أَحَبُّ إِلَى اللهِ مِنْ أَلْفِ غَزْوَةٍ وَ قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ كُلِّه»؛ يک ساعت مذاکره علمي، از اینکه انسان هزار شب نماز شب بخواند و در هزار جنگ شرکت کند و تمام قرآن را قرائت کند برتر است.
البته مقصود از مذاکرهی علم، جدلهای فلسفی و بحث بر سر اصطلاحات عرفاني و حتي اصطلاحات فقهی و اصولی نیست. مذاکرهی علم یعنی جستجوي علم و حقیقت، و خدا باید این را برای انسان روشن کند.
هنگامي که پیغمبر فرمود حتی از قرائت کل قرآن محبوبتر است، ابوذر تعجب کرد و عرض کرد یا رسول الله! آیا از قرائت قرآن هم بالاتر است، با آنکه قرآن کلام خداست؟ پیامبر فرمود: ابوذر از دوازده هزار قرائت قرآن بالاتر است.
تعابیر خیلی عجیب است. من این روایات را بدين جهت میخوانم چون در مجلس ما، پدر و مادران این فضلای محترمی که میخواهند معمم شوند حضور دارند، یا مردم عزیزی که بعداً این عرایض را میشنوند توجه کنند، فرزندان خودشان را ترغیب به حضور در حوزههای علمیه و تحصيل علم کنند. البته مطلق علم مطلوب است، اما این علمی که در حوزههای علمیه هست علم الهی است که بالاترين و بارزترین مصداق علم است.
پیامبر(ص) فرمود: «عَلَيْكُمْ بِمُذَاكَرَةِ الْعِلْمِ فَإِنَّ بِالْعِلْمِ تَعْرِفُونَ الْحَلَالَ مِنَ الْحَرَام»؛ با مذاکرهی علم است که حلال و حرام را میتوانیم بفهمیم. انساني که اهل مذاکره با عالمان نباشد، نمیتواند حرام و حلال را تشخیص دهد، که بفهمد خوردن چه چیزی حلال است و چه چیزی حرام است؟ حضور در کدام مجلس حلال است و در کدام مجلس حرام است؟ گاهی اوقات افرادي ادعا میکنند که من آگاهی دارم ولی نمیداند حضور در مجلس مربوط به فرقهای که ضد اسلام و ضد شیعه است و ارتداد واقعی دارد، حرام است. چون حلال و حرام را نمیتواند تشخیص بدهد.
پيامبر اکرم(صلي الله عليه وآله) در ادامه فرمودند: «وَ مَنْ خَرَجَ مِنْ بَيْتِهِ لِيَلْتَمِسَ بَاباً مِنَ الْعِلْمِ كَتَبَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ بِكُلِّ قَدَمٍ ثَوَابَ نَبِيٍّ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ وَ أَعْطَاهُ اللهُ بِكُلِّ حَرْفٍ يَسْتَمِعُ أَوْ يَكْتُبُ مَدِينَةً فِي الْجَنَّة»؛ هر کسی از خانهی خود خارج شود تا بابی از علم را دنبال کند، به ازای هر قدم، ثواب نبیّای از انبیاء الهی برای او مقدر میشود و به ازاي هر حرفي که بشنود يا بنويسد خداوند شهري را در بهشت به او عطا خواهد کرد.
خیلی تعابیر عجیبی است!!! ما هنوز ارزش علم را نمیدانیم. ما طلاب حوزه با اینکه در متن و میدان علم هستیم و از صبح تا شب سر و کارمان با علم است، واقعا از این آثار خبر نداریم. اگر طلبهای بعد از هشت سال، ده سال، 20 سال تحصيل علم، به ذهنش خطور کند در این جامعه چه شغلی دارم، يا پدرش از او بپرسد تو چه اعتباری داري و چه فیش حقوقی داری؟ به این معناست که نمیداند تاکنون چه کرده و از ارزش علم خبر ندارد.
ارزش علم با دنیا و آنچه در دنیاست اصلاً قابل برابری نیست، چرا حوزههای علمیهی قدیم ما که امروز آثارش را در همين استان میبینیم داراي آن عظمت علمي با حضور بزرگان علمي بودند، بزرگاني که دنبال دنيا و دنبال مقام و منصب و کسب مدارج و مدارک علمي نبودند بلکه فقط دنبال علم بودند. چون فهميده بودند اگر انسان يک کلمه از حلال و حرام را بفهمد و به مردم بگويد چه اتفاقي در عالم ملکوت براي او ميافتد.
پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: «طَالِبُ الْعِلْمِ أَحَبَّهُ اللهُ وَ أَحَبَّهُ الْمَلَائِكَةُ وَ أَحَبَّهُ النَّبِيُّون»؛ خدا، ملائکه و تمام انبیاء، طالب علم را دوست دارند. چه سرمایهای برای ما از این بالاتر؟! گاهي برخي افراد چقدر زد و بند میکنند تا نزد یک مسئولی که داراي قدرت ظاهری است محبوب شود و گوشه چشمی به او داشته باشد. کجای کاریم؟ طالب علم، محبوب خدا و ملائکه و انبياء است، چه چیزی میتواند با این برابری کند؟
«وَ لَا يُحِبُّ الْعِلْمَ إِلَّا السَّعِيدُ وَ طُوبَى لِطَالِبِ الْعِلْمِ يَوْمَ الْقِيَامَة»؛ باز همین روايت را رسول خدا(ص) ادامه داد و میفرماید طالب علم اینقدر احترام دارد که اگر علم را برای خدا دنبال کرده باشد، حتی وقتی از دنیا میرود جسم او در خاک پوسیده نمیشود، خاک برای او احترام قائل است. در بعضی از روایات دیگر آمده که تمام موجودات براي او استغفار میکنند.
در خاتمه پیامبر(ص) میفرماید: «هَذَا كُلُّهُ تَحْتَ هَذِهِ الْآيَةِ قَالَ اللهُ تَعَالَى يَرْفَعِ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ»، همهی اين امتيازاتي که براي طالب علم بيان کردم خدای تبارک و تعالی در این آیه قرآن بیان فرموده است.
امام صادق(علیهالسلام) فرمود «سَارِعُوا فِي طَلَبِ الْعِلْمِ فَوَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَحَدِيثٌ وَاحِدٌ فِي حَلَالٍ وَ حَرَامٍ تَأْخُذُهُ عَنْ صَادِقٍ خَيْرٌ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا حَمَلَتْ مِنْ ذَهَبٍ وَ فِضَّة»؛ ارزش آموختن یک حدیث در شناخت حرام و حلال، از دنیا و آنچه که در دنیا از طلا و نقره است بالاتر است.
پس اولین نتیجه اینکه خود ما بدانیم در چه راهی قرار گرفتهایم و ارزش کار خود را بدانیم. ارزش یک طلبه در این نیست که یک منصبی پیدا کند یا مستمعینی پیدا کند، اگر یک طلبه در بیابان هم دنبال علم باشد این آثار و امتيازات برای او هست. البته نشر اين علم و رساندن آن به جامعه هم وظيفهي ديگري است. پس نگوئیم ثمّ ماذا، ما این همه درس خواندیم چی شد؟ چه اعتبار ظاهری پیدا کردیم؟ نباید بگذاریم اين توهمات در ما ایجاد شود.
نتیجه دوم اینکه این حوزههای علمیه باید همانطور که رهبری معظم انقلاب مکرر تأکید فرمودهاند در شهرستانها رو به گسترش و عمق باشد، ما باید در هر شهر چندین برابر گذشته مجتهدین بزرگ، حکمای بزرگ داشته باشیم، چرا امروز وقتی استانهای ایران را بررسی میکنند میبینند در حال خالی شدن از مجتهدین است.
مرحوم والد ما نقل میکرد که به یکی از بزرگان اصفهان گفتم من شنیدم در یک زمانی در اصفهان شما در هر خیابانی یک مجتهد صاحب رساله زندگي ميکرده است. گفت نه اشتباه شنیدید، گفتم چطور؟ گفت در هر محلهای یک مجتهد صاحب رساله بوده! چرا در یک زمانی از قم امام خميني(رضوان الله علیه) به قزوین آمده و در درس مرحوم رفیعی قزوینی حضور پيدا ميکند؟ اما امروز خبری از این قضایا نیست.
آیا این قابل برنامهریزی برای ما نيست تا ده، بيست سال به آن نقطه برسيم؟ آن هم با وجود این نظام اسلامی که این همه امکانات در اختیار حوزهها قرار داده شده؟ منظورم امکانات مادی نیست، بلکه بايد از این فضایی که امروز برای گسترش حوزههای علمیه وجود دارد استفاده شود، تا إن شاء الله ده، بیست سال آینده بگویند در استان قزوین صد مجتهد مسلم وجود دارد.
در حوزه علميه قم فضلای قزوینی بسیار با استعداد هستند و زمینه اجتهاد به خوبی در آنها وجود دارد از این ظرفیت باید کاملاً استفاده کرد.
نکته سوم اینکه امروز اين نظام مقدس جمهوری اسلامی برپا شده است. من گاهی اوقات این روایات را که میخوانم میگویم این روایات قطع نظر از این بوده که یک طالب العلم، يک فقيه و مجتهد خادم حکومت اسلامی و نظام اسلامی باشد، اگر چنين طالب علمي در خدمت اين نظام اسلامي درآيد که به فرموده امام خميني(رضوان الله عليه) خداوند بزرگ بعد از هزار و اندی سال بر مردم ایران منّت گذاشت و این نظام را به آنها إهداء کرد، آنگاه بايد ديد خداوند چه نظري به او مينمايد. امروز نظام به روحانی عالم عاقل بسیار نیازمند است، به روحانیای که واقعاً غیر از دین و آنچه که خدا میخواهد به چیز دیگری نه فکر کند و نه بر زبان جاری کند.
آقایان بزرگواری که امروز میخواهید معمم شوید، طوبی لکم، امروز نقطهی عطف بزرگي در زندگی شما است. این تعبیر که در بعضی از روایات آمده نمايانگر اين است که عمامه چقدر مقدس است، در غدیر خم پیامبر دست امیرالمؤمنین(عليه السلام) را گرفت و عمامه بر سر ايشان قرار داد و در رساندن به آن مقام ولایت از عمامه استفاده کرد.
معلوم میشود این تقدّس دارد. سرّش چیست؟ این که فرمودند در قبر هم مستحب است میّت را معمم کنند، هر میّـتی که باشد، چه روحانی و چه غیر روحانی! این مستحبات زیاد است. همانطور که در روایات آمده ثواب نماز با عمامه، دو برابر نماز بدون عمامه است.
مهمتر از همه اينکه یک روز شخصی خدمت رسول خدا(ص) بود دید حضرت، عصا و شمشیر همراه داشته و عمامه هم بر سر مبارکشان قرار داده است. به حضرت عرض کرد یا رسول الله! این عمامه را براي چه بر سر قرار دادهايد؟ فرمود «أَمَّا الْعِمَامَةُ فَسُلْطَانُ اللهِ عَزَّوَجَل»، تعبیر خيلي عجیب است. فرمود اين عمامه، سلطان خداست. یعنی چه؟ یعنی من که رسول خدا هستم با این عمامه که بر سر گذاشتهام به همهی عالم اعلام میکنم که تحت سلطنت خدا هستم، من تحت سلطنت طاغوت، شیطان، زید و عمرو، این جناح و آن جناح، این گروه و آن گروه نیستم.
با وجود چنین افتخاری، انسانی که خود را موفق کرده به اینکه تحت سلطنت الهی قرار گيرد و خود را براي همیشه از سلطنت غیر خدا خارج کند، بايد توجه داشته باشد مبادا تحت تاثير تمايلات نفساني و جريانات سياسي قرار گيرد. این انسان میتواند مؤثر باشد، و پناه دین مردم شود. چنين انساني مصداق «العلماء أمناء الرسل»، امین برای رسولان است. شما میخواهید امین انبياء قرار بگیرید، لباس روحانیّت یعنی لباسی که انسان اعلام میکند من امین انبیاء هستم و خود را وقف اسلام کردم.
نکتهی دیگر موضوع انقلابی بودن حوزههای علمیه است که رهبري معظم انقلاب بر آن تأکيد فرمودند. اساساً متن دین ما و متن قرآن کریم همین است، ما انقلابی بودن را یک واژه و معنای سیاسی جدید نمیدانیم که بگوئیم این اواخر در فرهنگ سیاسی ما وارد شده، بلکه این انقلابی بودن همان جهادی بودن است، همان است که قرآن در آيات فراوان میفرماید «یجاهدون فی سبیل الله»، یک نوع جهاد، جهاد نظامي و در جبهههای جنگ است.
اما جهاد انواع و اقسام دیگر هم دارد، انقلابی بودن به این معناست که انسان منیّت خودش را کنار بگذارد و فقط برای خدا کار کند، این در رأس شرایط انقلابی بودن است، انسان فقط برای خدا و از غير خدا نترسد. کار کند. «الَّذينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ الله»؛ اگر انسان از کسی غير از خدا نترسید انقلابی است. اگر انسان تلاش کند دین خدا را بفهمد و برای مردم بگوید انقلابی است. اگر انسان امروز به این جامعه استعماری دنیا بگوید أیها الناس باید دنبال حکومت جهانی، مصلح کل، برويد، این میشود انقلابی، که تمام آن حکومت تحت این عنوان انقلابی بودن قرار میگیرد.
تقاضا میکنم از نظر علمی خود را عمیق کنیم، حوزههای علمیه اگر بخواهد سطحینگر باشد اساساً به جایی نمیرسد.
باز این تذکر بسیار بجا را رهبری معظم انقلاب فرمودند در عین اینکه ما برای دانشگاهها ارزش قائلیم ولی ما نباید از هویت اصلی حوزههای علمیه فاصله بگیریم. عمیقاً درس بخوانید، همه ما اعم از پیر و جوان، خوشبختانه در حوزههای ما حد معيني براي تحصيل وجود ندارد. بزرگان ما هر چه سنشان بیشتر میشود عشق و علاقه شان به درس و بحث بیشتر میشود، پس عمیق درس بخوانید، عمیق دین را بفهمید تا خدمتگزار خوبي برای دین و انقلاب و نظام جمهوری اسلامی باشيد.