امكان ندارد یک شاعری با روایات مأنوس باشد، اما اشعاری بگوید که از آن بوي شرک و استخفاف استشمام شود
۱۶ آبان ۱۳۹۵
۲۲:۴۵
۳,۵۵۶
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
بسم الله الرّحمن الرّحیم
شهادت امام مجتبی، سبط اکبر پیامبر بزرگوار اسلام را به ساحت مقدس امام زمان(عج)، همه شیعیان، شما بزرگواران و سروران و خصوصاً شاعران، ذاکران و مرثیه سرایان اهلبيت تسلیت عرض میکنم.
من خيلي کوتاه چند نکته را تقدیم میکنم؛ نکته اول این است که تشکیل چنین مجلس باشکوه، با عظمت و نورانی برای احیای امر امامت ائمه معصومین(علیهم السلام) است، قطعاً هر شاعر بزرگوار و هر مرثیه سرایی قبل از آن که بخواهد ذوق شعری و هنر خدادادی خود را ابراز کند به دنبال احیای امر امامت است.
چنین جلسهای؛ مصداق روایات «رَحِمَ اللهُ مَنْ أَحْيَا أَمْرَنَا» است، شيعيان بايد آیه شریفه «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ»، را همیشه مدّنظر خود قرار دهند.
حضرت ابراهیم(ع) نخست مقام عبودیت را پیدا کرد نه عبودیت تکوینی، بلکه عبودیتی که مقدمه کسب کمالات انسانی بود. بعد از مقام عبودیت به مقام نبوت رسيد و بعد از نبوت، به مقام رسالت نائل آمد و آنگاه بعد از طي همهی این مراحل و موفقيت در امتحانات سخت خدا میفرماید من تو را امام بر مردم قرار دادم «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً». به شیعه میگویند در کجای قرآن بحث از امامت شده؟ چه آیهای از این آیه شریفه گویاتر؟
مع الاسف علمای بزرگ اهل سنت مثل فخر رازی، صاحب المنار، «امام» در این آیه را به همان «نبوت» معنا میکنند، در حالی که این آیه در اواخر عمر حضرت ابراهیم و بعد از آن که از امتحان بزرگ ذبح اسماعیل موفق بیرون آمد نازل شده، که اسماعیل و اسحاق جوانان رشيدي بودند.
إحیای امامت، به تکریم اين مقام است. مقامی که خدا بعد از طي مراحل عبودیت، نبوت و رسالت، به پيامبر بزرگي مثل ابراهيم(ع) عنايت ميفرمايد.
لذا شما شعرای بزرگوار وقتی در مورد امام مجتبی(علیه السلام) شعر ميسرائيد قطعاً توجه به چنین مقامی را مورد نظر خواهيد داشت. مقامی که بالاتر از رسالت و نبوت است.
نکتهی دوم در مورد عظمت امام مجتبی(علیه السلام) نزد خداوند و پيامبر اسلام است. خدای تبارک و تعالی در حدیث لوح ميفرمايد: «فَجَعَلْتُ الْحَسَنَ مَعْدِنَ عِلْمِي»، حسن را معدن علم خود قرار دادم.
پیامبر(ص) نيز در مورد امام حسن(علیه السلام) فرمود: «سُمِّيَ الْحَسَنُ حَسَناً لِأَنَّ بِإِحْسَانِ اللهِ قَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْض»، در بعضی از این اشعار که امشب شعرای ارزنده خواندند، انصافاً مضمون بعضی از این روایات به خوبی تجلی کرده است. قطعا کسانی که با این مضامین که در کتب روایي ما نسبت به مقام ائمه طاهرین(علیهم السلام) ذکر شده آشناتر باشند، محتوای اشعارشان خیلی غنيتر خواهد شد. امكان ندارد یک شاعری، شاعر آئینی باشد و با روایات هم مأنوس باشد، اما اشعاری بگوید که از آن بوي شرک و استخفاف اهلبيت(ع) استشمام شود.
پيامبر(ص) فرمود امام مجتبی، حسن ناميده ميشد، چون به احسان خدا آسمانها و زمين برپا شده است.
امیرالمؤمنین(ع) به امام حسن(ع) میفرماید «وَجَدْتُكَ بَعْضِي بَلْ وَجَدْتُكَ كُلِّي حَتَّى كَأَنَّ شَيْئاً لَوْ أَصَابَكَ أَصَابَنِي»؛ تو جان منی، تو خودِ من هستی، هر آنچه که به تو اصابت کند به من اصابت میکند.
این روایت در بسیاری از کتب اهلسنت هم آمده که پیامبر فرمود: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى سَيِّدِ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَلْيَنْظُرْ إِلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِي»، هرکس که خوشحال ميشود آقاي جوانان اهل بهشت را ببيند نظر به حسن بن علي کند. و بعد دعا فرمودند «اللَّهُمَّ إِنِّي أُحِبُّهُ فَأَحِبَّهُ وَ أُحِبُّ مَنْ يُحِبُّه»؛ خدایا من حسن را دوست دارم و تو هم او و محبين او را دوست داشته باش.
مجال برای ذکر نکات ظریف این روایت نيست، اما محبّان امام مجتبی بدانید همهی شما مشمول دعای رسول خدا قرار گرفتهايد.
نکته سوم در مورد نحوه برخورد امام مجتبی(علیه السلام) از همان زمان کودکي با حکّام زمان خود بود این قضیه هم نسبت به خلیفهی اول واقع شده و هم خلیفه دوم، و در کتب اهل سنت هم آمده است.
خلیفهی اول بر منبر بود، حسن بن علی وارد مسجد شد. قرینه نشان میدهد که امیرالمؤمنین هم حضور داشتند، حسن بن علی خطاب کرد بر کسی که بر بالای منبر نشسته بود و فرمود «إنزِل مِن مَجلِسِ أبِی»؛ از جايگاه پدر من پايين بيا، این جای پدر من است نه جای تو! در کودکی این چنین جرأت، شهامت و بصیرت داشت.
خلیفهی اول حسن بن علی را آورد بالای منبر کنار خود نشاند. امیرالمؤمنین فرمود من به او نگفتم چنین حرفی را بزند. خلیفه گفت بله من چنین نسبتی را به شما ندادم. ولی او منظور امیرالمؤمنین را نفهميد. امیرالمؤمنین میخواست بفرماید اين سخن را خدا بر زبان این کودک جاری کرد، آیا چنین کلامی برای تو حجت نیست؟
نظیر این مطلب در زمان خلیفه دوم هم واقع شد.
چون جمع حاضر، جمع شعراست، قاعدتاً شما هم این قضیه تاريخي را شنیدهاید، یک اعرابی بدوی بیابان نشین به مدینه آمد و در حضور امام مجتبی(علیه السلام) گفت من یک حرفی دارم.
حضرت فرمود: «ما حاجتک یا اعرابی؟». او حاجتش را با استفاده از علم عروض بيان کرد و گفت: «جئتك من الهرقل و الجعلل و الأثيم و الهمهم»، با تسلط بر صناعت شعر و عروض گفت من از هرقل(أرض روم) و «جعلل» یعنی جایی که داراي درختهای خرمای کوتاه است، آمدهام.
امام مجتبی(ع) تبسمی کردند و فرمودند «تکلمت بکلام لا یعقله إلا العالمون»، بعد امام فرمودند شعر بگو، و او شعری گفت بسیار سنگین از نظر وزن و صناعت عروض؛
هفا قلبي إلى الهيف *** و قد ودع شرحيه
و قد كان البقاء غضا *** بجراري ذيليه
علالات و لذات *** فيا سقيا لعصريه
که یک شعر سنگینی است اگر بخواهیم معنایش کنیم دو ساعت طول میکشد. و قد كان البقاء غضا *** بجراري ذيليه
علالات و لذات *** فيا سقيا لعصريه
این اعرابی فکر میکرد به این وزن سنگین موزون عروضی کسي نمیتواند حرفی بزند. ولی تاریخ نقل میکند که امام مجتبی قویتر از او سرود! و بعد از ايشان امام حسین(علیه السلام) هم شعري قویتر از اعرابی سرود.
یک جمله هم از علم امام حسن عرض کنم تا شاعران گرامي آن را در سرودن اشعار مدّ نظر قرار دهيد.
امام مجتبی(علیه السلام) با گروهی پیش معاویه آمده بودند، بعد که بیرون آمدند یکی از نگهبانان به امام مجتبی عرض کرد من وضع مالیام خوب است، اما خدا به من اولاد نداده آيا شما راهی براي درمان بلد هستید؟
حضرت فرمود بله، استغفار کن.
این شخص میگوید من از آن زمان شروع به استغفار کردم و گاهي در یک روز هفتصد بار استغفار میکردم. تا خدا ده اولاد به من داد. خبر سؤال آن اعرابي و پاسخ امام حسن عليه السلام به گوش معاویه رسید و معاویه گفت این بار که حسن بن علی آمد بپرس تو از کجا چنین مطلبی را گفتی؟
امام مجتبی(ع) فرمود آیهی مبارکه 53 سوره نوح ميفرمايد: «وَ يا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً وَ يَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلى قُوَّتِكُمْ وَ لا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمين»، اين قضيه را زمخشري در کشاف نقل ميکند.
در خاتمه اشعاری را که مرحوم محقق اصفهانی(رضوان الله عليه) این فقیه و اصولی کمنظیر در مورد امام حسن(ع) سروده را میخوانم.
اشعار شعرای ما پر است از مظلومیت امام مجتبی(علیه السلام)، چون دوران امام حسن مشحون از مظلومیت امام مجتبی(علیه السلام) است. تاریخ نقل ميکند اکثر اهل کوفه به معاویه نوشتند «بِأَنَّا مَعَكَ وَ إِنْ شِئْتَ أَخَذْنَا الْحَسَنَ وَ بَعَثْنَاهُ إِلَيْك»، قبل از آنکه مردم کوفه با حسین، آن کنند که کردند و برای ابد خود را رو سیاه کردند، نسبت به امام حسن انجام دادند. به معاویه گفتند ما حسن را دست بسته تحویل تو میدهیم!
لذا به خیمهی امام حسن(علیه السلام) هجوم برده و ایشان را مجروح کردند.
امام مجتبی(علیه السلام) به معاویه فرمود «أَنَّ هَذَا الْأَمْرَ لِي وَ الْخِلَافَةَ لِي وَ لِأَهْلِ بَيْتِي وَ إِنَّهَا لَمُحَرَّمَةٌ عَلَيْكَ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِك» اين خلافت حق من و اهل بيت من است و بر تو و خاندانت حرام است.
از جمله مصائب سوزناک مظلومیت امام حسن(علیه السلام)؛ دفن ایشان است. تاریخ کجا سراغ دارد که کسي را منع از دفن در جایی کنند که خودش در آنجا حق دارد. مرحوم اصفهانی اینطوری میفرماید:
أیمنع الحبیب عن حبیبه *** ظلما ولا مانع عن رقیبه
آیا سراغ دارید که حبیب را ظالمانه از خودش منع کنند؟ در حالي که مانع رقيب و دشمن او نميشوند.
أیستباح قربه لصاحبه *** و یحرم الأقرب من أقاربه
آیا کنار قبر پیامبر برای کسی که اجنبی است مباح است اما برای سبط پیامبر حرام است؟
أیحرم الزکی عن قرب النبی *** وساغ قربه لرجس أجنبی
یا ویل مروان و ویل عایشة *** لقد تحملا خطایا فاحشة
ما راقبوا النبی فی قرباه *** بعدا لمن أبعد مجتباه
و ما رموه إذ رموه بل رمی *** من کان أشقی منهم وأظلما
یا ویل مروان و ویل عایشة *** لقد تحملا خطایا فاحشة
ما راقبوا النبی فی قرباه *** بعدا لمن أبعد مجتباه
و ما رموه إذ رموه بل رمی *** من کان أشقی منهم وأظلما
چقدر اینجا مرحوم اصفهانی با لطافت اشاره به آيه شریفه «و ما رمیتَ إذ رمیتَ و لکنّ الله رمی» کرده و میفرماید این تیرهایی که به جنازهی امام مجتبی(ع) پرتاب شد، از سوي شقیترین مردم فرستاده شد. شیطان که ریاست بر شما دارد اینها را فرستاد.
به سهم خودم از کليه عزيزان تشکر میکنم، امیدوارم جلسهی امشب ما جزء قسمتهای زرین نامهی اعمال ما قرار گیرد.