درس بعد

صلاة المسافر

درس قبل

صلاة المسافر

درس بعد

درس قبل

موضوع: صلاة المسافر (5)


تاریخ جلسه : ۱۳۹۷/۳/۱۷


شماره جلسه : ۹۵

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • بررسی مصادیق فرض اول (سفر الولد مع نهی الوالدین)

  • وجود اختلاف مبنا در بحث

  • بررسی مصادیق فرض اول (سفر مستلزم ضرر جسمی باشد)

  • اشاره به قاعده‌ی لا ضرر

  • بررسی مصادیق فرض اول (نذر برای نرفتن به سفر در صورت رجحان ترک)

  • دلیل پنجم (لا طاعة لمخلوق فی معصیة الخالق)

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين


خلاصه مباحث گذشته
بعد از اینکه گفتیم کبرای کلی داریم، در سفری که خودش عنوان معصیت دارد نماز تمام است، بحث به مصادیق و مواردی که مرحوم سید بیان کرده بودند رسید.

بررسی مصادیق فرض اول (سفر الولد مع نهی الوالدین)
یكی دیگر از مصادیق «سفر الولد مع نهی الوالدین» است. فتوای سید این است كه اگر والدین از سفر غیر واجب نهی كردند ـ ولو فرزندشان در سن 50 یا 60 سالگی باشد ـ ولی فرزند به این سفر رفت، این سفر معصیت و نماز در آن تمام است[1].

مرحوم آقای حكیم (قدس سره) در حاشیه عروه می‌فرماید «إذا كان النهی عن شفقة على الولد لا لمصلحة الوالد.» اگر نهی روی شفقت و دلسوزی برای خود ولد باشد مثلاً راه خطرناك است یا شرایط مساعد نیست و پدر احساس می‌كند این فرزند ممكن است صدمه‌ای بخورد این سفر، سفر معصیت می‌شود اما اگر لمصلحة الوالد باشد یعنی بگوید پیش من بمان كارهای من را بكن، این اطاعت لزومی ندارد[2].

مرحوم آقای خوئی هم می‌فرمایند «فی كونه من المعصیة على إطلاقه تأمّل بل منع.» در اینکه مطلقا بگوییم سفری كه مورد نهی والدین واقع شده معصیت است، تأمل و منع وجود دارد[3].

مرحوم سید عبدالهادی شیرازی (رحمة الله علیه) می‌فرماید «فیما كانت المخالفة ایذاء لهما و إلّا فالأحوط الجمع.» اگر مخالفت با والدین موجب ایذاء شد، چنین سفری سفرِ معصیت است و الا فالاحوط الجمع[4].

مرحوم آقای گلپایگانی فرمودند «إن كان السفر موجباً لأذیتهما بحیث یعدّ عاقّاً لهما[5]

وجود اختلاف مبنا در بحث
در بحث والدین اختلاف مبنا وجود دارد. یک دسته از فقهاء که جمع کثیری هستند می‌گویند اطاعة الوالدین در اوامر و نواهی، واجب و مخالفت با آنها جایز نیست.

یک دسته از فقهاء هم می‌گویند فقط ایذاء والدین حرام است یعنی اطاعت الوالدین واجب نیست. مثلا اگر پدر نسبت به سفری امر یا نهی کرد اطاعتش واجب نیست بلکه آنچه داریم، حرمت ایذاء است و ایذاء هم متوقف بر علم والدین است پس اگر فرزند بدون اطلاع والدین به سفری رفت و به آنها نگفت چون می‌داند اگر به ایشان بگوید سبب ایذاءشان است، این سفر مانعی ندارد.

البته این نکته وجود دارد که در هر دو مبنا لزوم حُسن معاشرت با والدین وجود دارد یعنی برخورد، کلام و رفتار با اینها باید خوب باشد. به نظر ما مبنای دوم صحیح است و دلیلی بر لزوم اطاعت والدین نداریم[6].

در ما نحن فیه هم همین مبانی جاری می‌شود یعنی کسانی که قائل به لزوم اطاعت والدین هستند، نهی و منع والدین را سبب حرمت سفر می‌دانند و در مقابل کسانی که قائل به حرمت ایذاء هستند، در صورت وجود منعِ والدین می‌گویند سفر حرام نمی‌شود مگر اینکه به حد ایذاء برسد.

مرحوم آقای خوئی حرمت ایذا را شرط می‌دانند و می‌فرماید «لا دلیل على حرمته ما لم یبلغ حدّ الإیذاء» دلیلی بر حرمت سفر در صورتی كه والدین نهی كنند تا زمانیکه به حد ایذاء نرسد وجود ندارد «إذ لم ینهض دلیل على وجوب إطاعة الوالدین على سبیل الإطلاق على حدّ إطاعة العبد لسیده». مرحوم آقای خوئی در ادامه می‌فرمایند «لكنّ أحداً لا یستریب فی أنّ هذا حكم أخلاقی، و لیس بتكلیف شرعی» این حکم حکمی شرعی نیست بلکه اخلاقی است[7].

ما هم در مباحث خود مطرح کردیم که مثل «إِنْ أَمَرَاكَ أَنْ تَخْرُجَ مِنْ أَهْلِكَ وَ مَالِكَ فَافْعَلْ»[8] جنبه‌ی اخلاقی دارد و نه فقهی که خوشبختانه آقای خوئی هم به این مطلب در ذیل کلامشان اشاره می‌کنند.

پس تا اینجا روشن شد که اگر مبنا، اطاعة الوالدین شد، مخالفت با اینها حرام است یعنی اگر سفر از طرف اینها منهی شد، گویا خود شارع فرموده این سفر را نرو؛ در نتیجه همان‌طور كه اطاعت از خدا واجب است اطاعت از اینها هم واجب است و تخلف از آن حرام می‌شود. اما اگر كسی مانند مرحوم خوئی مبنای دوم را اختیار كرد و گفت تنها ایذاء حرام است اگر رفتن به سفر سبب ایذاء اینها شد، سفر، سفر معصیت می‌شود.

بررسی کلام مرحوم خوئی
به نظر ما حتی اگر ایذاء هم حرام باشد باز به طور قطع حکم به حرمت سفر طبق این فرض وجود ندارد. بله اگر بگویید غایت این سفر ایذاء است جزء فرض دوم می‌شود در حالیکه بحث ما در جایی است كه خود سفر بنفسه حرام باشد. لذا روی این فرض –خود سفر حرام باشد ـ باید احتیاط كنیم و نماز را جمع بخوانیم.

بررسی مصادیق فرض اول (سفر مستلزم ضرر جسمی باشد)
نمونه‌ی دیگری كه مرحوم سید بیان می‌كنند «كما إذا كان السفر مضرا لبدنه» اگر سفری برای انسان ضرر دارد ایشان این را هم از مصادیق سفر حرام بنفسه می‌دانند. فرض كنید می‌خواهد سفری كند که همراه با گرمای خیلی شدید است و موجب مریض شدن او می‌شود و برای بدنش مضر است[9].

مرحوم سید عبدالهادی شیرازی در حاشیه عروه فرمودند «فی إطلاقه نظر بل منع»[10].

مرحوم آقای خوئی در شرح عروه می‌فرمایند «لا دلیل على حرمته ما لم یبلغ حدّ الإلقاء فی التهلكة» اگر سفری موجب هلاكت انسان است این سفر حرام می‌شود «و إلّا فدون ذلك من الإضرار سیما إذا كان الضرر یسیراً كحمى یوم أو یومین» یك روز یا دو روز تب می‌كند «و لا سیما إذا كان الغرض خطیراً» مخصوصاً در جایی كه هدف بزرگ است و یك تجارت خیلی سنگینی دارد «أو زیارة و نحو ذلك ممّا كان مهمّاً عند العقلاء»[11].

اشاره به قاعده‌ی لا ضرر
در بحث ضرر و در جای خودش روشن و ثابت است كه دلیلی بر حرمت مطلق ضرر رساندن بر بدن نداریم و الا باید بگوییم چون پرخوری یا پرخوابی ضرر دارد پس حرام است[12]. به نظر ما حکم حرمت زمانی بر ضرر بر بدن بار می‌شود که دو قید داشته باشد الف ـ ضرر مهم باشد ب ـ ضرر دفعی باشد.

در نتیجه رفتن در مسیری که می‌دانم برای من مشکلی ایجاد می‌شود و حتی ممكن است پای من بشكند مانعی ندارد. یا اگر كسی بگوید من الآن شبانه روز 20 ساعت كار علمی می‌كنم و می‌داند بعد از 10 یا 20 سال چشمش از كار می‌افتد و مشكل پیدا می‌كند در این مورد نمی‌شود گفت یك ساعتی كه كار علمی می‌كنی حرام است برای اینكه سی سال بعد گرفتار می‌شوید چون ضرر وقتی موضوع برای حرمت است كه بالفعل موجود باشد. یا اگر بگوییم دخان بعد از 40 یا 50 سال ایجاد سرطان می‌کند ولی از جهت فقهی دلیل نداریم كه این ضرر حرام است. البته نمی‌خواهیم به این كار تشویق كنیم ولی روی ضوابط فقهی بخواهیم پیش بیاییم دلیلی بر حرمتش نداریم.

در ما نحن فیه هم اگر ضرر مهم باشد به نحوی که موجب از بین رفتن بدن است یا ضرر دفعی است اشكال دارد اما اگر سفر موضوع برای چنین ضرری نباشد و ضرر یسیر باشد اشكالی ندارد. بله ادله و روایاتی داریم که مثلا می‌گویند اگر کسی خاک بخورد موجب هلاکت و مریضی او می‌شود لذا در روایات نهی شده. این قبیل ضررها هم توسط عقل و هم توسط نقل تایید می‌شود ولی اگر کمتر از اینها باشد مشکلی ندارد.

کلام مرحوم فاضل در بحث
مرحوم والد ما هم می‌فرمایند «فی كون مثله مثالا لما إذا كان السفر حراماً إشكال؛ لأنّ المحرّم هو عنوان الإضرار لا السفر» همان اشكال قبلی كه ما در ایذاء داشتیم ایشان در اینجا دارند و می‌فرمایند آنچه حرام هست اضرار است نه نفس سفر[13].

بررسی مصادیق فرض اول (نذر برای نرفتن به سفر در صورت رجحان ترک)
آخرین مثالی كه مرحوم سید می‌زند «كما إذا نذر عدم السفر مع رجحان تركه» اگر كسی نذر كند سفری را نرود و فرض هم این است که نرفتن رجحان دارد[14].

مرحوم والد ما هم می‌گویند «و كذا فی النذر لا یكون حرمة فی البین أصلًا، بل الثابت هو وجوب الوفاء بالنذر و لكنّ الظاهر شمول الحكم لمثل هذه الموارد» در این مثال هم حکم سفر اتمام است چون سفر حرمتی ندارد بلکه وفای به نذر است که وجوب دارد. بله این موارد یعنی جایی كه سفر برایش ضرر باشد و جایی كه ترك سفری را نذر كرده است مشمول حكم می‌شود ولی مثال برای اینكه خود این سفر حرام باشد نمی‌شود[15].

دلیل پنجم (لا طاعة لمخلوق فی معصیة الخالق)
مرحوم آقای خوئی (قدس سره) دلیل دیگری برای لزوم اتمام در سفر حرام اقامه می‌کنند و می‌فرمایند «و قد ورد أنّه لا طاعة لمخلوق فی معصیة الخالق». این روایت در جاهای متعددی در فقه مانند كتاب الحج، امر به معروف و نهی از منكر و صفات قاضی ذکر و مورد استدلال واقع شده است و ظاهرا مورد اتفاق فریقین –شیعه و سنی ـ است.

مرحوم آقای خوئی می‌گویند «أی فی عمل هو بنفسه مصداق لمعصیة الخالق. فالسفر فی معصیة الله یعمّ ما كان السفر بنفسه حراماً و داخلًا فی كبرى معصیة الله و مصداقاً لها» گویا ایشان از این قاعده می‌خواهند استفاده كنند كه اگر سفری عنوان معصیت را دارد مصداق برای این قاعده است و اگر سفر بنفسه مصداق برای معصیت خالق شد لا طاعة وقتی لا طاعة، باید نمازش را تمام بخواند[16].

بررسی کلام مرحوم خوئی
به نظر ما در این جمله دو احتمال وجود دارد: احتمال اول: اگر مخلوقی بخواهد دیگری را امر به معصیت خدا كند لا طاعة لمخلوقٍ بمعصیة الخالق و طبق این معنا به آیه‌ی شریفه «وَ وَصَّینَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیهِ حُسْناً وَ إِنْ جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِی مَا لَیسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلاَ تُطِعْهُمَا»[17] برمی‌گردد.

مثال اول این است که اگر پدر و مادر فرزندشان را امر كردند به اینكه به خدا شرك بورزد نباید اطاعت كند و لا طاعة لمخلوق فی معصیة الخالق. مثال دوم این است که إذا أمر خلیفة الامام بقتل رجل بغیر حق اگر امام عادل (امام جائر كه اصلاً لزوم اطاعت ندارد) یا خلیفه‌ای كه از امام عادل منصوب شده به شخصی گفت برو شخص بی‌گناهی را بكش لا طاعة لملخوق فی معصیة الخالق. مثال سوم در باب حج است كه اگر شوهر از رفتن زن به حج واجب ممانعت كرد لا طاعة لمخلوقٍ فی معصیة الخالق چون نرفتن به حج واجب در صورت استطاعت معصیت است.

به نظر ما و قبل از رجوع به این فروعاتی که عرض شد معنای ظاهر و روشن روایت این است كه اگر مخلوقی لزوم اطاعت داشت و به شما گفت معصیت خدا كنید لا طاعة لمخلوقٍ فی معصیة الخالق.

احتمال دوم: جایی كه خود عمل معصیة الخالق باشد، موضوعی برای اطاعت خدا نیست که این احتمال مراد مرحوم آقای خوئی است و از ایشان خیلی تعجب است.

بله مرحوم میرزای قمی در غنائم از كسی به نام ابن میثم نقل می‌كند كه صلاة در دار غصبی روی قاعده لا طاعة لمخلوق فی معصیة الخالق باطل است ولی این برداشت از روایات به نظر ما اصلاً درست نیست[18].

ما در جواب مرحوم خوئی عرض كنیم اولاً این روایت و قاعده ربطی به ما نحن فیه ندارد چون در مورد سفر معصیت اگر گفتیم خودش حرام است نماز تمام است و ربطی به قضیه‌ی لا طاعة لمخلوق فی معصیة الخالق ندارد. این قاعده به این معناست که اگر مخلوقی كه لزوم اطاعت دارد شما را به معصیت خدا امر كرد لا طاعة.

به عبارت دیگر لا طاعة لمخلوقٍ بر روایاتی كه می‌گوید امام مسلمین، خلیفه و جانشین خاص امام مسلمین، جانشین عام امام مسلمین، پدر و مادر را باید اطاعت كنیم حکومت دارد. مثلاً در بحث مولی و عبید مسلم اطاعت مولی بر عبد واجب است اما اگر مولی به عبد گفت برو فلانی را بكش یا برو شرب خمر را انجام بده، اینجا معصیت می‌شود و لا طاعة لمخلوقٍ بر آن حكومت دارد.

ثانیاً اگر این سفر معصیت است نماز چه قصر و چه تمام در آن باطل است چون معصیت می‌كند. وقتی معصیت شد و شما لا طاعة را اینطور معنا می‌كنید موضوع اطاعت منتفی می‌شود.


و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین


[1] ـ العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج‌2، ص: 121‌.
[2] ـ العروة الوثقى (المحشى)، ج‌3، ص: 436‌.
[3] ـ العروة الوثقى (المحشى)، ج‌3، ص: 436‌.
[4] ـ العروة الوثقى (المحشى)، ج‌3، ص: 436‌.
[5] ـ العروة الوثقى (المحشى)، ج‌3، ص: 436‌.
[6] ـ در سال تحصیلی 96 ـ 97 و در مباحث حج، در جلسات متعدد این بحث را مطرح کردیم. کسانی که مایل هستند به مباحث تفصیلی مطرح شده در آنجا رجوع کنند.
[7] ـ موسوعة الإمام الخوئي، ج‌20، ص: 101‌: هذا أيضاً لا دليل على حرمته ما لم يبلغ حدّ الإيذاء، إذ لم ينهض دليل على وجوب إطاعة الوالدين على سبيل الإطلاق على حدّ إطاعة العبد لسيِّده.
[8] ـ الكافي (ط ـ الإسلامية)، ج‌2، ص: 158‌: ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ خَالِدِ بْنِ نَافِعٍ الْبَجَلِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ ع يَقُولُ إِنَّ رَجُلًا أَتَى النَّبِيَّ ص فَقَالَ يَا رَسُولَ اللهِ أَوْصِنِي فَقَالَ لا تُشْرِكْ بِاللهِ شَيْئاً وَ إِنْ حُرِّقْتَ بِالنَّارِ وَ عُذِّبْتَ إِلَّا وَ قَلْبُكَ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَ وَالِدَيْكَ فَأَطِعْهُمَا وَ بَرَّهُمَا حَيَّيْنِ كَانَا أَوْ مَيِّتَيْنِ وَ إِنْ أَمَرَاكَ أَنْ تَخْرُجَ مِنْ أَهْلِكَ وَ مَالِكَ فَافْعَلْ فَإِنَّ ذَلِكَ مِنَ الْإِيمَانِ.
[9] ـ العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج‌2، ص: 121‌.
[10] ـ العروة الوثقى (المحشى)، ج‌3، ص: 436‌.
[11] ـ موسوعة الإمام الخوئي، ج‌20، ص: 101 و 102: و هذا أيضاً لا دليل على حرمته ما لم يبلغ حدّ الإلقاء في التهلكة المنهي عنه في الآية المباركة، و إلّا فدون ذلك من الإضرار سيما إذا كان الضرر يسيراً كحمى يوم أو يومين، و لا سيما إذا كان الغرض خطيراً من تجارة أو زيارة و نحو ذلك ممّا كان مهمّاً عند العقلاء...
[12] ـ يادم مي‌آيد كه مرحوم آقاي خوئي (قدس سره) در يكي از بحث‌هايشان، فكر مي‌كنم در همين مباحث معاملاتشان در مصباح الفقاهه باشد. ايشان مي‌گويد با يكي از اهل‌سنت در مسئله ضرر بحث‌مان شد. ايشان راجع به دخانيات گفت ضرر موجب حرمت مي‌شود بعد ايشان مي‌گويند من برای او موارد زيادي را مثال زدم كه ضرر هست ولي هيچ فقيهي او را حرام نكرده!
[13] ـ العروة الوثقى مع تعليقات الفاضل، ج‌1، ص: 694‌: في كون مثله مثالًا لما إذا كان السفر حراماً إشكال؛ لأنّ المحرّم هو عنوان الإضرار لا السفر.
[14] ـ العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج‌2، ص: 121‌.
[15] ـ العروة الوثقى مع تعليقات الفاضل، ج‌1، ص: 695.
[16] ـ موسوعة الإمام الخوئي، ج‌20، ص: 98‌: و قد ورد أنّه لا طاعة لمخلوق في معصية الخالق، أي في عمل هو بنفسه مصداق لمعصية الخالق. فالسفر في معصية الله يعمّ ما كان السفر بنفسه حراماً و داخلًا في كبرى معصية الله و مصداقاً لها.
[17] ـ عنکبوت، 8.
[18] ـ غنائم الأيام في مسائل الحلال و الحرام، ج‌2، ص: 203‌: و أمّا قوله عليه السلام في نهج البلاغة: «لا طاعة لمخلوق في معصية الخالق» فهو أيضاً لا يدلّ على ذلك كما فهمه ابن ميثم و قال: و ذلك كالتقرّب في الوضوء بالماء المغصوب و الصلاة في الدار المغصوبة، و النفي هنا لذات الطاعة الشرعية كما هو مذهب أهل البيت عليهم السلام، و عند الشافعي يحمل على نفي الفضيلة، انتهى.

برچسب ها :

نماز مسافر شرط جایز بودن سفر برای شکسته شدن نماز اقوال فقها در مصادیق سفر معصیت بررسی مصادیق حرام بودن خود سفر عدم حرمت سفر فرزند ولو با نهی والدین اختلاف مبنا در حرمت مخالفت یا حرمت ایذاء والدین وجوب اخلاقی اطاعت از والدین و عدم دلیل بر وجوب شرعی عدم حرمت سفر مضر مگر ضرر مهم و دفعی شروط حرمت ضرر رساندن به بدن عدم حرمت نفسی سفر با نذر ترک راجح آن مفهوم روایت لا طاعت لمخلوق فی معصیت الخالق

نظری ثبت نشده است .