حسن ظن به خدا یعنی مؤمن هيچگاه و در هيچ حال، راه را بسته نمي‌بيند

۲۳ اسفند ۱۳۹۵

۱۴:۲۶

۹,۶۹۴

خلاصه خبر :
حضرت آيت الله فاضل لنکراني در جمع طلاب و فضلاي غير ايراني مدرسه امام خميني(قدس سرّه الشريف) در تاريخ 95/12/23 در درس اخلاق، نکاتي اخلاقي را بيان فرمودند.
آخرین رویداد ها

بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
و اللعن علي أعدائهم أجمعين من الان إلي قيام يوم الدين


«مَنْ كَانَ يظُنُّ أَنْ لَنْ ينْصُرَهُ اللهُ فِي الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ فَلْيمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ لْيقْطَعْ فَلْينْظُرْ هَلْ يذْهِبَنَّ كَيدُهُ مَا يغِيظُ»

سالروز وفات حضرت أم البنين أم الشهداء(سلام الله عليها) را گرامي مي‌داريم و از خداي تبارک و تعالي مي‌خواهيم که در قيامت شهداي کربلا و حضرت ابوالفضل العباس(عليه السلام) و در رأس همه؛ سالار شهيدان(عليه السلام) را شفيع همه ما قرار بدهد.

موضوع سخن مخصوصا براي ما حوزويان، از اهميت بسزائي برخوردار است.

در جلد 15 وسائل، رواياتي تحت عنوان «باب وجوب حسن ظن بالله» ذکر شده است. انسان مؤمن بايد ظن خوب به خدا داشته باشد و سوء ظن به خدا هم حرام است.

اين مطلب عام است، هم در مسائل فردي و هم در مسائل اجتماعي مطرح است و براي اشخاصي که نسبت به اعمال خود نگران هستند بسيار مفيد است. بالاخره هر فردي در زندگي کارهاي خوبي انجام مي‌دهد از آن طرف، سيّئات و گناهاني هم دارد. انسان بايد به خدا حسن ظن داشته باشد. حسن ظن به خدا يعني آن‌قدر به لطف و رحمت خدا اميد داشته باشد که خود را در آستان ورود به جنت بداند و بگويد من بهشتي هستم و لطف خدا اين است که مرا به بهشت مي‌برد إن شاء الله.

البته در روايات، حسن ظن به خدا، جامع بين خوف و رجاء قرار داده شده، يعني معناي حسن ظن اين است که انسان هم خود را مشرف بر دخول به بهشت ببيند و هم مشرف بر دخول جهنم.
آنقدر اعمال خود را کم و بي‌ارزش و غير قابل عرضه بدانيم که بگوييم وقتي به اعمال خود نگاه مي‌کنم خود را مستحق جهنم مي‌بينم نه بهشت.

در اين ارتباط يکي از آيات قرآن، آيه شريفه 15 سوره حج است که در طليعه بحث مطرح شد. در اين آيه خداوند چه مي‌خواهد بگويد؟

گر چه همه‌ي آيات قرآن براي انسان حرف و سخن دارد، ولي بعضي از آيات هست که انسان را بلافاصله با سؤال‌هاي مختلفي مواجه کند. خداوند در اين آيه مي‌فرمايد: «مَنْ كَانَ يظُنُّ أَنْ لَنْ ينْصُرَهُ اللهُ فِي الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ»؛ کسي که گمان مي‌کند خدا او را در دنيا و آخرت ياري نمي‌کند، ضمير او در «ينصره» را خيلي‌ها به نبي اکرم(ص) برگردانده‌اند، يعني کساني که گمان مي‌کنند خدا، پيامبرش را ياري نمي‌کند. مشرکين که مي‌گفتند در مقابل قدرتي که ما داريم مگر خدايي که اين پيامبر ادعا مي‌کند مي‌تواند او را ياري نمايد.

اما برخي از مفسرين هم گفته‌اند «من کان يظن»، ضمير به «گمان کننده» برمي‌گردد، يعني کسي که گمان مي‌کند خدا او را ياري نمي‌کند. اين چيزي است که براي خيلي از ما اتفاق مي‌افتد.

در جريان اين انقلاب با عظمتي که انجام شد يا در زمان جنگ و يا همين امروز در مواجهه‌اي که بين کفر و اسلام وجود دارد و اين همه قدرت‌هايي که در مقابل اسلام و شيعه قد علم کرده‌اند گاهي اوقات انسان مي‌گويد آيا خدا ما را ياري مي‌‌کند يا نه؟ البته اين ناشي از جهالت و ضعف ايمان و دوري ما از خداي تبارک و تعالي است. اين گمان براي نوع افراد به وجود مي‌آيد.

حتي در محيط علمي حوزه آن طلبه‌اي که به حوزه مي‌آيد تا دين را بشناسد و بعد هم آن را به مردم ابلاغ کند، يکي از سؤال‌هايش اين است که آيا خدا دست من را مي‌گيرد و کمک مي‌کند يا نه؟ حال ما اگر اين همه روايات را در باب لزوم حسن ظن به پروردگار و حرمت سوء ظن به خدا نداشتيم، ما بوديم و همين آيه شريفه اگر کسي ظن به اين پيدا کند که خدا او را ياري نمي‌کند، اين چه نتيجه‌اي است که خداوند برايش قرار مي‌دهد و او را اينگونه توبيخ مي‌کند، واقعاً اگر اين آيه مبارک را در ذهنمان بسپاريم، هميشه خود را به لطف و عنايت خداوند اميدوار خواهيم ديد و حسن ظن به خدا يک خصلت دائمي در درون ما مي‌شود.

اشتباه برداشت برخي از روايت معروف «حبّ الدنيا رأس کلّ خطيئة و حسن الظن بالله رأس کلّ عبادة» اين است که پنداشته‌اند حسن ظن اين است چنانچه يک روزي دو سه دقيقه با خود خلوت کنند بگويند گمان خوب به خدا دارم. اين که حسن ظن نشد حسن ظن يعني انسان در تمام امور و عبادت‌هايي که انجام مي‌دهد درس‌هايي که مي‌خواند يا تدريس مي‌کند بگويد خدايا از لطف تو بدور است که اينها را قبول نکني و تلاش مرا به نتيجه نرساني. عمرش را نگاه کند و بگويد خدايا، از لطف و بزرگي تو بدور است که عمر من هدر برود حتماً آن را به يک نتيجه خوبي مي‌رساني.

در مورد نظام اسلامي، اميدواريم به لطف پروردگار که اين نظام جهاني بشود و با قيام مهدي موعود عجل الله تعالي فرجه الشريف دنيا از ظلم نجات يابد. اصلاً ريشه‌ي يأس در مهدويت عدم حسن ظن به خداي تبارک و تعالي است. حسن ظن به خدا يعني انسان، وجودش را در همه حالات اميدوار به فضل و لطف خدا در همه امور قرار دهد. در زمان فقر و بيماري و حوادث و مشکلات روزگار شاکر پروردگار باشد و مبادا در اثر فشار مشکلات بخواهد از مسير دين خارج شود. حال اين آيه مي‌فرمايد اگر کسي گرفتار چنين ظن سويي شود «مَنْ كَانَ يظُنُّ أَنْ لَنْ ينْصُرَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ فَلْيمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ لْيقْطَعْ»، در اصطلاح عرب سبب را به معناي ريسمان، درب و باب، طريق و راه گرفته‌اند در اينجا مراد آن است که يک ريسماني بردارد و به آسمان وصل کند.

226.jpg

منظور از سماء هم آيا اين آسمان متعارف دنياست. يا عرب سقف هر چيز سقف‌دار را سماء مي‌نامد. به هرحال فرقي نمي‌کند ريسماني را به اين سقف ببندد و آويزان کند يا ريسماني را از بلنداي آسمان آويزان کند. «ثمّ ليقطع»، مفسرين يقطع را به قطع النفس، يعني خودکشي معنا کرده‌اند. خب اين چيست که خدا بيان مي‌کند؟ مشهور مفسّرين همينطور معنا کرده‌اند.

معناي آيه اين نيست که خداي تبارک و تعالي گفته «ثم ليقطع» خودکشي کن و نفس خودت را از بين ببر. بلکه کنايه از اين است کسي که سوء ظن به خدا دارد در زندگي خود به بن بست رسيده و هيچ راه ديگري ندارد. همه راه‌ها را بر خود بسته مي‌بيند. اگر ما اميد به لطف خدا را از دست داده و سوء‌ ظن به خدا داشته باشيم خداوند مي‌فرمايد تمام راه‌ها را اين آدم با دست خودش به روي خود مي‌بندد.

 بر خلاف انسان اميدوار که اميد او سبب مي‌شود خداوند راهي را براي نجات او باز کند. ما چه خبر داريم گاهي براي انسان بيماري بوجود مي‌آيد فکر مي‌کند همه‌ي راه‌ها به روي او بسته است و هيچ کاري هم از دست کسي برنمي‌آيد. يا در مواجهه با دشمنان اسلام، حتماً فضلايي که در بخش تاريخ و اديان کار مي‌کنند به خوبي مي‌دانند هيچ زماني اسلام گرفتار اين مقدار دشمن نبوده که در زمان ما هست. هيچ زماني اينچنين دشمني گسترده قوي‌تر، شديدتر، عمومي‌تر، نداشته‌ايم. حال اگر کسي عوامانه بگويد کاري از دست ما بر نمي‌آيد، خدا چکار مي‌تواند بکند؟ اين سوء ظن به خداست.

انسان مؤمن بصير، انسان اهل فکر و دين حسن ظن به خدا دارد. حسن ظن به خدا بدين معناست که مؤمن هيچگاه و در هيچ حال، راه را بسته نمي‌بيند. دشمن هر مقدار بخواهد دشمني کند باز راه نجات وجود دارد و انسان بايد اميد به فضل خدا داشته باشد. گاهي اوقات در کلمات مقام معظم رهبري دام ظله العالي انسان تعابيري را مي‌بيند که ريشه‌اش تمام در حسن ظن به خداست.

پس آيه شريفه نمي‌خواهد به افراد گرفتار سوء ظن بگويد حال که احساس بن بست کرده و همه درها را بر روي خود بسته مي‌بيني ريسماني به سقف ببند و خودت را بکش، در اين فرض معناي آيه اين مي‌شود که خودکشي براي اين افراد جايز است، نه. اساس اين تعبير کنايه از آن است که راهي جز اين براي کسي که با سوء‌ ظنش به خدا، همه راه‌ها را بر خود بسته، باقي نمي‌ماند. آيا کسي که خداي نکرده مرتکب گناه يا معصيت کبيره شد بايد بگويد که تمام شد، من هيچ راهي براي باز گشت ندارم؟ من ديگر موفق به توبه نمي‌شوم؟ اين هم سوء ظن به خداست.

ادامه آيه مؤيد حرف ماست، چون اگر خودکشي بکند ديگر بعد از خودکشي «فلينظر» معنايي ندارد. مي‌فرمايد: «فَلْينْظُرْ هَلْ يذْهِبَنَّ كَيدُهُ مَا يغِيظُ» به افراد گرفتار سوء ظن چه کفار و مشرکين باشند که مبتلا به غيظ و خشم نسبت به رسول خدا بودند، چه مسلمان‌ها باشند که در مقابل فشارها و سرکوب‌هاي کفار غيظشان چنان زياد شده بود که نااميد از رحمت پروردگار شده بودند خدا مي‌فرمايد چه خبر است؟ آيا اين غيظ و خشم براي شما چاره‌ساز خواهد بود؟ راه نجات شما رهايي از سوء ظن و توجه و اميد به لطف و رحمت و عنايت پروردگار است.

ما هم بايد مسئله توجه به حسن ظن و پرهيز و اجتناب از سوء ظن را براي خود حل کنيم. الان همه ما که در مسير علم قرار گرفته‌ايم بايد اميد به لطف خدا داشته باشيم و ايمان داشته باشيم که خدا دست ما را مي‌گيرد و به يک حقيقتي مي‌رساند. گاهي اوقات بعضي مي‌گويند ما کجا و مثلاً شيخ انصاري يا شيخ طوسي و بزرگان دين کجا؟ اينکه خدا دل و قلب آنها را به سوي افق‌هاي علمي باز کرد، براي چه بود؟ بالاخره خدا اين لطفي را که به آنها کرد اگر ما هم همان تلاش را بکنيم و همان اخلاص و جديت را داشته باشيم آن نوري که در دل آنها قرار داد در دل من و شما نيز قرار خواهد داد. آقاياني که در قرآن و حديث کار مي‌کنيد نسبت به بسياري از آيات سؤالات زيادي وجود دارد که هنوز پاسخ داده نشده است.

بايد کار کرد اينطور نيست که قرآن يک کتاب معمولي باشد و آدم با يک ادبياتي و يک صغرا و کبرايي بتواند مراد خدا را بفهمد. شايد صدها نکته در همين آيه وجود دارد که هنوز بشر به آن نرسيده و بايد به آن برسيم. چطور به آن برسيم؟ با اخلاص، با همين حسن ظن. متأسفانه گاهي اوقات ما همين مفاهيم ارزشي و اخلاقي را بسيار پايين آورده و در يک امور ناچيز محدود مي‌کنيم. مثلاً در مورد همين حسن ظن چنين مي‌گوييم اگر يک گناهي کردي حسن ظن داشته باش بلکه خدا تو را ببخشد. آن روايت را هم براي مردم مي‌خوانيم که روز قيامت عبد گناهکاري را مي‌خواهند جهنم ببرند. خدا مي‌بيند اين عبد برمي‌گردد و به پشت سرش نگاه مي‌کند سؤال مي‌کند براي چه اينقدر برمي‌گردي و نگاه مي‌کني؟ مي‌گويد آخر آن خدايي که به من گفته بودند غير از اين است که الان مي‌بينم.

خدا مي‌فرمايد خدا را چطور به شما معرفي کرده بودند؟ مي‌گويد خدايي که براي من تعريف کرده بودند خيلي کريم بود. خدا مي‌فرمايد به خاطر همين حسن ظنش برگردانيد او را به سوي بهشت ببريد. اين را در يک روايت خيلي عجيب ديدم که امام باقر(ع) مي‌فرمايد: والله اين آدم در دنيا يک لحظه هم چنين گماني نداشته. بلکه در آن لحظه اين گمان برايش پيدا شده است. اينها چيزهاي خوبي است و خيلي هم مهم است. ولي اين موضوع مهم را بايد از حيطه مسائل فردي خارج ساخته و در مسائل اجتماعي و علمي و همه مسائل هم بياوريم.

وقتي قرآن را باز کرده و مي‌خواهيم يک آيه‌اي را معنا کنيم بگوييم خدايا ما اميد به لطف تو داريم گوشه‌اي از حقيقت اين آيه را به مقداري که اخلاص دارم و به مقداري که ذهن من قابليت دارد به من نشان بده. در مسائل سياسي، اجتماعي و در همه مسائل بايد همينطور باشد. در مسائل تربيتي يک امر اساسي مسئله حسن ظن به خداي تبارک و تعالي است.

در وصيتي که حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) به محمد حنفيه کرده مي‌فرمايد: «وَ لَا يَغْلِبَنَ‏ عَلَيْكَ‏ سُوءُ الظَّنِّ بِاللَّهِ» مبادا سوء ظن به خدا بر تو غلبه کند. «فَإِنَّهُ لَنْ يَدَعَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ خَلِيلِكَ صُلْحاً» اين تعبير عجيب است واقعاً نظير همين تعبير در اين آيه شريفه است. مي‌فرمايد افتراق بين خدا و انسان، جدايي بين انسان‌ها از سوء ظن شروع مي‌شود يعني اگر آدم سوء ظن پيدا کند ديگر رفاقت و صلح بين او و خدا و يا بندگان خدا برقرار نمي‌شود.

باز اين روايت از امام صادق (ع) است که مي‌فرمايد: «ينبغي للمؤمن ان يخاف الله خوفاً کأنّه مشرفٌ علي النار و يرجوه رجاءً کأنّه أهل الجنّة، ثمّ قال إنّ الله تبارک و تعالي عند ظن عبده» اين تعبير در چند روايت آمده مثل: أنا عند ظن عبدي، يا امام مي‌فرمايد هو عند ظن عبده، يعني خدا مي‌فرمايد من کجا هستم جايي که ببينم تو نسبت به من چه گمان داري؟ اين ظن در اينجا ظن در مقابل يقين نيست. بلکه به معناي اعتقاد است. «من کان يظن اي من کان يعتقد» هر آن که اعتقاد خوب داشته باشد.

در ميدان جنگ بين آن رزمنده‌اي که اعتقاد داشته باشد که خدا ياري‌اش مي‌کند و دستش را مي‌گيرد با رزمنده‌اي که نمي‌داند خدا بالاخره با او چه خواهد کرد؟‌ و اعتقاد به ياري خدا ندارد تفاوت بسيار است. ما بايد اين نکته مهم و اميد بخش را که خدا ياريمان مي‌کند به جامعه تزريق کنيم. «ان تنصرالله ينصرکم» خدا حتما ياري مي‌کند. خدا امت اسلامي و بندگان مظلوم خودش را رها نمي‌کند.
مي‌فرمايد «انّ الله تبارک و تعالي، عند ظن عبده ان خيراً فخيرا و ان شرّاً فشرا» اگر ظن خوب به خدا داشته باشد خدا هم در همان مسير او را کمک مي‌کند اگر ظن بد داشته باشد خدا هم در همان مسير او را قرار مي‌دهد.

باز در يک روايتي وجود گرامي پيامبر اسلام (ص) مي‌فرمايد: «ثلاث مهلکات و ثلاث منجيات» سه چيز انسان را نجات مي‌دهد و سه چيز است که انسان را هلاک مي‌کند، اولين منجي اين است. «خشية الله في السّر والعلانية» آدم در نهان و آشکار از خدا بترسد. دوم: «والقصد في الفقر والغني» ميانه‌روي داشته باشد در فقر و ثروت. سوم: «و العدل في الغضب و الرضا» در حال غضب و خشنودي عدالت داشته باشد. اما آن سه هلاک کننده «فَشُحٌّ مُطَاعٌ وَ هَوًى مُتَّبَعٌ وَ إِعْجَابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِه‏» غرور، تبعيت از هواي نفس و در روايات آمده، شحٌّ مطاع سوء ظن به خداست آدمي که سوء ظن به خدا پيدا کند هلاکت خودش را امضا کرده. همان که در آيه مبارکه بيان شد «فَلْيمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ لْيقْطَعْ».

پس اين مطلب را بايد هميشه در ذهن خود داشته باشيم. من به شما فضلا که از مليت‌هاي مختلف در حوزه علميه قم حضور داريد اولاً عرض مي‌کنم قدردان اين توفيق الهي باشيد. خود همين، عنايت خاص خدا بر من و شما است که دست ما را گرفته و در حوزه امام زمان(عليه السلام) قرار داده و پاي سفره‌ي قرآن و حديث نشانده است. حوزه قم را با ساير مراکز آموزشي مقايسه نکنيد نگوييد اگر فلان دانشگاه و فلان رشته رفته بودم الان چه خبر بود. چه اعتبار و چه مالي داشتم، اينها همه شرک است.

اگر عمر ما فقط براي فهم يک آيه سپري شود، ما نمي‌دانيم و توجه هم نداريم خداوند چه آثاري را بر آن مترتب مي‌کند. اگر اين را در يک کفه ترازو قرار بدهند و تمام رشته‌هاي علمي مادي دنيا را کفه ديگر بگذارند اين کفه سنگيني مي‌کند. قدردان اين نعمت بزرگ باشيم و از موقعيت خود خوب استفاده کنيم. امروز حوزه علميه قم افتخار مي‌کند که بحمد الله از استوانه‌هاي علمي در فقه، اصول، فلسفه،‌ تفسير، برخوردار است. شما هم از وجود اين بزرگان در جهات علمي و اخلاقي بهره‌مند بشويد.

اميدوارم هر کدام از شما مفيد براي اسلام در هر منطقه‌اي از مناطق دنيا باشيد.

والسلام عليکم ورحمة الله وبرکاته


برچسب ها :

حسن ظن حسن ظن به خدا خوش گماني خوش گماني به خدا سوء ظن سوء ظن به خدا