بهترین جایگاه برای شناخت مبانی اصولی امام(ره) تحریرات مرحوم حاج آقا مصطفی است
۰۲ آبان ۱۳۹۶
۱۴:۴۸
۳,۲۸۸
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
بسم الله الرحمن الرحیم
«وَ مَنْ يُهاجِرْ في سَبيلِ اللهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُراغَماً كَثيراً وَ سَعَةً وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللهِ وَ كانَ اللهُ غَفُوراً رَحيماً». (نساء: 100)
بعد از گذشت 40 سال از فقدان و شهادت فرزند فقید امام خميني مرحوم آیت الله حاج آقا مصطفی(رضوان الله تعالی علیه) تشکيل چنين جلسهاي بسيار لازم و ضروري بود. مناسب است چند جملهای پیرامون مقام علمی فقهی و تفسیری این مرد بزرگ عرض کنم. قطعاً در صحبتهاي شخصيّتهاي دیگر ابعاد وجودي این مرد بزرگ تا اندازهای برای جامعه انقلابی و حوزههاي علمیه ما روشن خواهد شد. لازم است ابعاد علمی این مرد که همانند والد بزرگوارش امام خميني(ره) هنوز در حوزههای شیعه مغفول است به خوبي تشريح و تبيين گردد.
در مورد مرحوم حاج آقا مصطفی اولین ویژگی جامعیت ایشان است که پیامی روشن برای حوزههاي علميه دارد، شخصیتی که در کنار امام رشد کرده است باید در فقاهت، فلسفه، تفسیر و عرفان به مرتبهی جامعیت در علوم برسد. نکتهای که متأسفانه حوزههای ما امروز در حال فاصله گرفتن از آن هستند باید به این مهم توجه کرد و طلاب حوزه به سمت جامعیّت پیش بروند.
جامعیت علمي ايشان را که بخواهیم تحلیل کنیم به نظر من در رأس آن فقاهت ایشان است که در حد بسیار بالایی بوده است. قضیهای را همین اواخر از یکی از روحانیون شنیدم که میگفت آن زمان که امام در نجف بود و مرحوم والد شما هم در یزد تبعید بودند، ما به ایشان عرض کردیم که مقلد امام هستیم اگر خدای ناکرده حادثهای براي امام پيش آيد ما چه کنیم؟ والد شما فرمودند حاج آقا مصطفی هستند و از هر جهت صلاحیت برای مرجعیت دارند.
اگر کسی کتُب علمی و کتب فقهی این مرد بزرگ را ببیند اشتراکهای بسیار عمیقی بین ایشان و امام مييابد. به نظر من همان نگاه جامعی که امام به دین داشت و دین را در امور اُخروی مردم يعني امور عبادی و فردی و شخصی خلاصه نمیکرد در مرحوم حاج آقا مصطفی نيز همان نگاه با همان جامعیّت وجود دارد.
یکی از امور بسیار تأسفبار این است که مکتوبات مفقود اين شخصيت از مکتوبات موجودش بیشتر است.
ايشان در رساله ولایت فقیه که موجود است میفرماید «و لیس کلمة الدین کما یتبادر منه بدواً ما کان یوجّه البشر إلی الآخرة محضاً، بل الدّین هی السیاسة العظمی الکافلة لجمیع أنحاء السعادات الجزئیة و الکلّیة، الدنیویة و الأُخرویة»؛ مسلمانان، علما، بزرگان، حوزویان دين را فقط در امور أخروی محض و امور عبادی معنا نکنيد بلکه دين آن سياست و برنامه جامع الهي است که متکفل جميع سعادت جزئي و کلي دنيوي و اخروي بشر است.
چنین فقيهي نگاهش به دین اينگونه است و در چند سطر بعد میفرماید «کم من فقیه جامع لعلوم القرآن و لا یدرک حقیقة الاسلام»؛ این خیلی حرف عجیبی است! ممکن است فقیهی جامع به همه علوم قرآن باشد ولی حقیقت و روح اسلام را درک نکرده باشد.
و همین جا مسئلهی ضرورت حکومت اسلامی را به خوبی تبیین کرده و با استدلال تمسک به مسئلهی خاتمیت میکند، نکتهای که در کتابهای فقهي مربوط به ولایت فقیه کمتر توجه شده است. ايشان بحث خاتمیت را معیار و مبنا برای اثبات حکومت در اسلام قرار ميدهد و این نگاه بسیار با ارزش است. ايشان میفرمایند مسئلهی ولایت فقیه یک بحث نظری نیست ما نیاز به آيات و روایات و بحث در سند روایات یا دلالت آیات داشته باشيم بلکه یک امر روشنی است که باید به آن توجّه پيدا کنیم.
امّا در مباحث اصولی بنده معتقدم بهترین جایگاه برای شناخت مبانی اصولی امام(ره) تحریرات مرحوم حاج آقا مصطفی است.
کتابهای دیگر آن طور که باید و شاید افکار امام را در مباحث و مبانی اصولی نمیتواند مطرح کند، مثلاً امام در اصول صاحب مبنایی به نام خطابات قانونیه هستند که بحمدالله این نظریه شاید در هفت هشت سالهی اخیر تا حدّي در بعضی از مجالس تدریسی و تحقیقی و نشستهای علمی حوزه مطرح شده. تعبیر من این است این نظریه خطابات قانونیهی امام شبیه نظریه حرکت جوهریهای است که ملاصدرا در فلسفه مطرح کرده است. مرحوم حاج آقا مصطفی این نظریه را با اندیشهی خودش تکمیل میکند، ايشان در تحریراتش ميگويد این نظریه یک بارقهی الهیه است که خدای تبارک و تعالی بر قلب والد ما قرار داده و به برکت این نظریه فقه از اول تا آخر تحول پیدا میکند. ايشان در تبیین مبانی اصولی امام در تحریرات خود حقّ بزرگی بر مبانی امام پیدا کرده است.
در مباحث فقهي و اصولي در تحریرات حاج آقا مصطفی مشاهده ميکنيم تمام انظار اصولیین معاصر کاملاً پخته و عمیق در اختیار او است و آنها را زیر و رو و بالا و پائین و نقض و ابرام مينمايد. همین اصولی بزرگوار در بحث کتب اربعه از کسانی است که مسلکش اعتبار داشتن تمام کتب اربعه است به طوري که نیازی به سندسنجی و بررسی اسناد در کتب اربعه نداریم. البته بزرگانی مثل مرحوم نائینی در مورد کافی و برخی هم در مورد من لا یحضره الفقيه قائل به اعتبار آن هستند اما ایشان نسبت به تمام کتب اربعه این نظر را ميفرمايد.
بحثهاي فقهی و اصولی ايشان لجنهها و کارگروههای تخصصی را ميطلبد که ساعتها بنشينند تا دقایق و نکات فقهی و اصولي ایشان را استخراج نمايند و به حوزويان ارائه دهند. بنده در خود اصول موارد زیادی از ابتکارات مرحوم حاج آقا مصطفی را دیدهام، مواردي را در بحث برائت در ياد دارم.
واقعاً حوزه انقلابی که مورد تأکيد رهبری معظم انقلاب است و بسیار مسئلهی ضروری هم هست اگر از فقه امام فاصله بگیرد هرگز انقلابی نخواهد بود. حوزه علميه اگر با فقه امام و با مبانی امام آشنا شود ما از دل آن بسياري از مسائل سیاسی و انقلابی را بیرون می آوریم نظير همین بحث ولایت فقیه و همین نکتهای که از مرحوم حاج آقا مصطفی عرض کردم.
اما در علم تفسیر؛ اولاً یک نکته لطيف این است که ایشان در اول تفسیرش ثواب آن را به حضرت أبا عبدالله الحسین(عليه السلام) اهدا میکند، ببینید روح ولایت چقدر در این پدر و پسر عمیق بوده است! به نظر من آن علوّ درجهای که امام(ره) در درک ولایت ائمه معصومین(عليهم السلام) داشت ایشان را به نظریهی ولایت فقیه هدايت کرده. مسئله ولایت در این خاندان و در این بیت بسیار مشهود است.
ایشان در ابتداي تفسیرش میفرماید «روحی و أرواح العالمین لک الفداء یا ابا عبدالله و یا سید الشهدا فیا رب إن کان فیما اسطره و اضبطه حول الکتاب الالهی شیء لی یسمی بالجزاء و الثواب فنهدیه إلیه و نرجوا من حضرته التفضل بقبوله و المنة علی المفتقر إلی شفاعته» خدایا اگر چیزی به نام ثواب برای این تفسیر هست آن را به ابا عبدالله الحسین(علیه السلام) إهداء ميکنم و اميدوارم که آن حضرت تفضل نموده و آن را قبول نمايد.
اولاً ایشان برای علم تفسیر؛ موضوع، مسائل، مبادی، غایت و تعریف درست میکند که من در کتب ديگر نديدهام، و پیرامون هر يک نيز بحثهای خوبی مطرح مينمايد که اين خود احاطهی ایشان را به علم تفسیر میرساند.
نکتهی دوم این که تفسير ایشان نمايانگر آن است که چقدر بر علوم مختلف احاطه داشته است. ایشان پیرامون هر آيهاي علوم متعددي را از نظر خط و رسم، لغت، صرف، نحو، قرائت، حکمت، معانی بیان، فقه، علم حروف، علم اسماء، عرفان، اخلاق، اصول، قواعد فقه، به ميدان ميآورد. گاهی اوقات در بعضی از آیات 15 ـ 16 علم را مطرح ميکند. زماني مرحوم والد ما(رضوان الله تعالی علیه) در درس میفرمودند تفسیر از عهده یک نفر برنمیآید و باید متخصصین علوم مختلف ادبیات، معانی بیان، فقه، اخلاق، عرفان، بنشينند تا بتوانند از دل آیات مطالب را درآورند اما این مرد یک تنه تمام اين علوم را در هر آيهاي به ميدان ميآورد. اين کشف از تسلط او در این علوم مختلف دارد که در دوران معاصر نظیر ندارد. اگر انصاف را رعایت کنیم نمیشود برایش نظیري را ذکر کرد.
تفسیر مرحوم علامه طباطبائی(رضوان الله تعالی علیه) از افتخارات شیعه است، ولی در همین پنج جلد تفسير ايشان که متأسفانه ناقص است و در اواسط سوره بقره بحث قطع میشود، نکات بسیار جدیدی وجود دارد. اگر از من بپرسند بعد از المیزان چه تفسیری را باید در میز جهانی قرار داد، ميگويم تفسیر ایشان.
احاطهی ایشان به علوم و تتبع فراوانی که در این تفسیر دارد واقعاً بينظير است.
ایشان در «بسم الله الرحمن الرحیم» میفرماید «قد تفحصت جمیع الکتب السماویه أی کتب العهد القدیم و الجدید الموجودة بین یديّ ما وجدت شیئاً...» با تتبع فراوان، به تفاسیر اهل سنت احاطهی کامل دارد، مطالب آنها را مثل یک طلبهی معمولی ميآورد و نقل قول از آنها میکند. حرفهای فخر رازی را میآورد و به او میگوید خیلی از حرفهایی که در تفسیر آوردهای ارتباط به قرآن ندارد. در سایر علوم هم میشود این حرفها را مطرح کرد. شما ميبايست آنچه را مرتبط با آیات قرآن است در تفسير قرآن بیاوری.
اما از همه اینها مهمتر تعبیری از ایشان است که میفرماید «تفسیر نیاز به یک قوهی قدسیه دارد»، این حرف جالبی است. تاکنون در فقه و اصول ما بحث اجتهاد و قوهی اجتهاد و ملکهی اجتهاد را مطرح میکردیم، ولی ایشان هنگام طرح اين بحث اولاً وقتی به نقل قول از امام میرسد با رعايت اخلاق کامل میفرماید «و قال الوالد المحقّق العارف برموز الكتاب و بعض أسراره» بعد ميفرمايد: «فالتفسير الجامع لمجامع العلوم و الأحكام، و الكافل للحقائق و الدقائق، و الشّامل للإشارات و العبارات، و الحاوي لأسّ مطالب الحكمة و العرفان، لم يتيسّر لأحد من العلماء و الحكماء، و لا يمكن ذلك إلا لمن خصّ بهبة من الله تبارك و تعالى و وراثة من الأنبياء، و أخذ العلم من مشكاة الأولياء، و اقتبس قوّة قدسيّة و نورا من الله في قوالب إنسيّة».
هر کسی نمیتواند تفسیر قرآن بنویسد، قوهی قدسیه لازم دارد. آنچه که در تفسير ايشان موج میزند نقش فقاهت وي در مباحث تفسیری است. خلأ بزرگي که در بسیاری از تفاسیر موجود مشاهده ميشود این است که آیات قرآن را با مبانی اجتهادی مورد توجه قرار ندادهاند و این ممیزه را فقط در تفسیر ايشان ميبينيم.
در بحث آثار و فوائد سورههاي قرآن که بیشتر روایاتش در کتب اهلسنت است و از آنجا به کتب شیعه هم سرایت کرده است که ميگويند فلان سوره این آثار را دارد و مردم هم میگویند ما خواندیم و این آثار را نداشت، ایشان میفرماید «هذه القضایا المستعملة فی هذه المواقف کلها فی الاصطلاح طبیعیةٌ مهملة»، اینها قضایای طبیعی مهمل است و بعد اين نکتهی خیلی جالب را میفرمایند که مگر میشود خدا در این عالم بخواهد همه اسباب تکوینی را کنار بگذارد و خارق العاده عمل کند و بگوید اگر شما سرطان گرفتید با خواندن فلان آيه يا سوره درمان ميشويد؟ اين سوره و آيات بهصورت طبیعی مهمله است که عنوان مقتضی را دارد.
يا در ذیل «الرَّحمن الرَّحیم» بحثهای خوبی دارند که برای جامعهی امروز و مسئولین ما، به نظر من بسیار خوب است. ایشان میفرمایند ما در ميان روايات یک روایتی داریم که اصول اخلاق را بیان میکند و آن حدیث جنود جهل و عقل است، سپس میفرماید «اعلم أن الرحمة و الرأفة من جلوات الاسماء الجمالیة الالهیة فهل یجوز لک أن لا تکون رحماناً و رحیماً بالخلق، الذی هو إما نظیر لک فی الدین أو شبیه لک فی المخلوقیة و... کلا و حاشا» رحمت و رأفت یکی از جلوههای خداست، گوشهای از این رحمت را خدا به انسان و حیوان داده است. حیوان بچههای خود را با رحمتی که خدا در ذاتش قرار داده مراقبت میکند آیا جایز است که تو نسبت به خلق او رحمت نداشته باشي که يا نظير تو هستد در دين يا شبيه تو در آفرينش؟
اينجا عبارات بسيار لطیفی را ذکر ميکند. میگوید همانطور که پیامبر، رحمةٌ للعالمین بود، توی انسان اگر تمکن نداري رحمت بر عالمين باشي، لااقل باید رحمةٌ لعالمِک باشی.
يا در آیات سوره کهف «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَديثِ أَسَفا»، اگر انسان این بحث رحمت را به عنوان اصولیترین مبانی اخلاقی امروز در جامعه پیاده کند، مردم، دانشگاهیان، روحانیین، حوزویان، مسئولین و رسانهها خواهند دانست، وقتی رحمت کنار رود انسان به وادی شیطنت و غضب میافتد، در وادیهایی میافتد که این همه ناملایمات را به وجود میآورد.
بنابراين ما باید فقه و مجموعهی افکار علمی، عرفانی، فلسفی امام و فرزند بزرگوار ايشان را احياء کنيم. ايشان 24 ساله بود که در تهران اسفار را پیش امام شروع کرد و همان موقع حاشیه بر آن زد. اینها را باید حوزویان سرمشق قرار بدهند.
امیدوارم که این جلسات گوشهای از آن حقّ فراموش شدهی امام در حوزهها را اداء کند که من به جد عرض میکنم این متأسفانه در زمان ما حق اين سرمايه فقهي امام در حوزهها ادا نشده و باید برگردیم و توجه جدیدی به فقه امام کنيم.
امیدوارم دعای امام، دعای مرحوم حاج آقا مصطفی شامل همه ما و همهی حوزویان، مسئولین این نظام و شامل ملّت ایران بشود، ان شاء الله.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
اهم مطالب:
1ـ لازم است ابعاد علمی این مرد که همانند والد بزرگوارش امام خميني(ره) هنوز در حوزههای شیعه مغفول است به خوبي تشريح و تبيين گردد.
2ـ شخصیتی که در کنار امام رشد کرده است باید در فقاهت، فلسفه، تفسیر و عرفان به مرتبهی جامعیت در علوم برسد.
3ـ همان نگاه جامعی که امام به دین داشت و دین را در امور اُخروی مردم يعني امور عبادی و فردی و شخصی خلاصه نمیکرد در مرحوم حاج آقا مصطفی نيز همان نگاه با همان جامعیّت وجود دارد.
4ـ ايشان بحث خاتمیت را معیار و مبنا برای اثبات حکومت در اسلام قرار ميدهد و این نگاه بسیار با ارزش است. ايشان میفرمایند مسئلهی ولایت فقیه یک بحث نظری نیست ما نیاز به آيات و روایات و بحث در سند روایات یا دلالت آیات داشته باشيم بلکه یک امر روشنی است که باید به آن توجّه پيدا کنیم.
5ـ بهترین جایگاه برای شناخت مبانی اصولی امام(ره) تحریرات مرحوم حاج آقا مصطفی است.
6ـ نظریه خطابات قانونیهی امام شبیه نظریه حرکت جوهریهای است که ملاصدرا در فلسفه مطرح کرده است. مرحوم حاج آقا مصطفی این نظریه را با اندیشهی خودش تکمیل میکند.
7ـ در بحث کتب اربعه از کسانی است که مسلکش اعتبار داشتن تمام کتب اربعه است به طوري که نیازی به سندسنجی و بررسی اسناد در کتب اربعه نداریم.
8 ـ حوزه انقلابی که مورد تأکيد رهبری معظم انقلاب است و بسیار مسئلهی ضروری هم هست اگر از فقه امام فاصله بگیرد هرگز انقلابی نخواهد بود.
9ـ به نظر من آن علوّ درجهای که امام(ره) در درک ولایت ائمه معصومین(عليهم السلام) داشت ایشان را به نظریهی ولایت فقیه هدايت کرده.
10ـ از همه اینها مهمتر تعبیری از ایشان است که میفرماید «تفسیر نیاز به یک قوهی قدسیه دارد».
11ـ خلأ بزرگي که در بسیاری از تفاسیر موجود مشاهده ميشود این است که آیات قرآن را با مبانی اجتهادی مورد توجه قرار ندادهاند و این ممیزه را فقط در تفسیر ايشان ميبينيم.
12ـ ما باید فقه و مجموعهی افکار علمی، عرفانی، فلسفی امام و فرزند بزرگوار ايشان را احياء کنيم.
13ـ متأسفانه در زمان ما حق اين سرمايه فقهي امام در حوزهها ادا نشده و باید برگردیم و توجه جدیدی به فقه امام کنيم.