سكولاریسم از نفی دین شروع میشود، آيا در حوزه نفی دین وجود دارد؟
۱۱ شهریور ۱۳۹۷
۲۰:۳۷
۲,۸۱۴
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
بسم الله الرحمن الرحیم
عن ابی بصیر قال سألت ابا عبدالله(علیه السلام) عن قول الله تبارك و تعالی: «وَ مَنْ یؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِی خَیرًا كَثیرًا»، فقال هی طاعة الله و معرفة الامام(علیه السلام).
به مناسبت شروع درسهای سال جاری این روایت شریف را مطرح و ان شاء الله از مضامین بلند آن استفاده میکنیم.
آیه شریفه 269 سوره مباركه بقره: «یؤْتِی الْحِكْمَةَ مَنْ یشاءُ وَ مَنْ یؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِی خَیرًا كَثیرًا وَ ما یذَّكَّرُ إِلاّ أُولُوا اْلأَلْبابِ» سه قسمت است.
در قسمت اول میفرماید: خدا حکمت را در اختیار همه بشر نگذارده و این نعمتی است كه خدای تبارك و تعالی برای افراد خاصی قرار داده است؛ كسانی که مختار خدای تبارك و تعالی هستند و به آنها عنایت ویژه دارد. این تعبیر «من یشاء» نزدیک به تعابیر «اجتبی» و «اصطفی» در قرآن کریم است که خداوند نسبت به بعضی از افراد بشر بیان میفرماید.
در قسمت دوم میفرماید: «وَ مَنْ یؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِی خَیرًا كَثیرًا»؛ هر کسی که به او حکمت داده شود از خیر کثیر بهرهمند شده است. در قرآن كریم كلمهی خیر در موارد زیادی استعمال شده اما خیر كثیر این مقداری كه من تتبع كردهام در دو جا استعمال شده، یكی در همین جا كه از حكمت به خیر كثیر تعبیر شده و یكی هم در آیه نوزدهم سوره مباركه نساء که به مردها توصیه به معاشرت به معروف با همسرانشان میفرماید: «عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ» را مطرح و بعد میفرماید: «فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَیئًا وَ یجْعَلَ اللّهُ فیهِ خَیرًا كَثیرًا»؛ میفرماید اگر نسبت به زنهای خود كراهت داشته باشید، زنی باشد كه مطابق ذائقه و روحیه و فكر و تقوای انسان نباشد با خوبی معاشرت کنید، چه بسا چیزی را نپسندید در حالیکه که خداوند در آن خیر کثیر قرار داده است.
البته اینطور نیست در هر جایی که مورد پسند و رضایت انسان نباشد اما آن را تحمّل کند حتماً خیر کثیر وجود داشته باشد. امّا در خصوص این مورد خدا میفرماید ممکن است در این خیر كثیر قرار بدهد و این یك بحث اخلاقی و تربیتی، بسیار مهم نسبت به برخورد با خانواده است که داستانهای فراوانی هم دارد.
یك آقایی به مرحوم آیت الله سید احمد خوانساری(رضوان الله تعالی علیه) برخورد کرده و از خانم خودش شكوه نمود و گفته بود میخواهم او را طلاق بدهم، ایشان گفته بود این كار را نكن، امّا آن فرد نتوانسته بود تحمل كند و طلاق داده بود ، بعداً مرحوم آقای خوانساری به او گفته بود كه اگر او را طلاق نمیدادی خدا تو را به مقامات بالایی میرساند و تو این راه خیر را بر خودت مسدود كردی ریشه این قصه در همین آیه شریفه است.
به نظرم این آیه شریفه را با توجه به روایتی كه در ذیل آن وجود دارد هر كدام از ما طلبهها باید روی میز یا دیوار اتاق خود قرار دهیم تا همیشه مدّ نظرمان باشد. بدانید خداوند حکمت را به هر کسی نمیدهد و حکمت هم نعمت کمی نیست. اوّلاً خیر است، ثانیاً خیر کثیر است.
در قسمت سوم میفرماید: «وَ ما یذَّكَّرُ إِلاّ أُولُوا اْلأَلْبابِ»؛ این مطلب را فقط صاحبان لب و عقل و خرد میتوانند بفهمند و متوجه شوند.
روایتی از ابوبصیر در ذیل این آیه شریفه در جلد اول كافی صفحه 185 نقل شده که از امام صادق علیه السلام سؤال میکند این حكمت که خیر کثیر است، چیست؟ حضرت فرمود: «هی طاعة الله و معرفة الامام علیه السلام»، این حكمت دو ركن دارد یكی اطاعت خدا. دوم معرفت حجّت خدا و امام معصوم(علیه السلام). این دو ركن، هویت حوزههای علمیه است، هر كسی كه وارد طلبگی میشود باید بداند برای چه وارد حوزه شده؟ حوزه چیست؟ و چه حقیقتی دارد؟
ما باید حوزه را بشناسیم. متأسفانه در زمان ما هم بیرون از این حوزه و هم اسفبارتر در درون حوزه، هنوز بعضی از کسانی كه سالها در این حوزه بودهاند حوزه را نشناختهاند. به صرف اینكه كسی ده بیست سال در حوزه بوده نمیشود گفت این فرد حوزه را شناخته. حوزه دو ركن دارد، یكی از آن دو اطاعت خدای تبارك و تعالی است. ما برای چه درس میخوانیم؟ و چه دروسی را میخوانیم؟ نتیجهی این دروس چیست؟ نتیجه این همه زحماتی كه انسان در مباحث اصول، فقه، تفسیر و كلام متحمل میشود چیست؟ دنبال چه چیزی هستیم؟ ما دنبال این هستیم كه خدا را اطاعت كنیم، گاهی یك فقیه و یك مجتهد ماهها در یك فرع فقهی بحث میكند تا به حکم خدا برسد.
واقعاً باید به خدا پناه برد، گاهی اوقات بعضیها که میخواهند علوم حوزه را موهون جلوه دهند میگویند فقهاء كاری نمیكنند این یکی میآید اقوی را احوط میكند و آن دیگری احوط را اقوی میكند و این چنین فقهاء را مسخره میكنند در حالی كه نمیفهمند ما دنبال اطاعت خدا هستیم، همین اقوی و احوط در مسئله اطاعت خدا بسیار تأثیر دارد.
این كم چیزی نیست، اگر یك فقیهی نسبت به یك فرعی یك سال بحث كند و در نهایت احوط را اقوی كند، مگر این كم كاری است؟ ولو اینكه این مسئله یك میلیونیوم از دروس حوزوی است، اگر كمتر از این نباشد.
این همه كتابهای فقهی كه نوشته شده و این رسالههای عملیه برای چیست؟ برای این است كه بتوانیم خدا را اطاعت كنیم، اگر ما بیائیم اینها را موهون كنیم این استهزای احكام الهی است، حالا آن كسی كه مسلمان و شیعه نیست، آن كسی كه دور از اسلام است اساس خدا و پیغمبر را هم استهزاء میكند ولی یک مسلمان معنا ندارد رساله را استهزاء كند، رساله برای اطاعت است حتّی برای خود مجتهد.
در درجه اول خود مجتهد حق ندارد برخلاف فتوایش عمل كند و در درجه دوم آنها كه به او رجوع کرده و طبق رساله او عمل میكنند. اینكه اجتهاد اینقدر مشكل است برای این است میخواهیم ببینیم خدا چه چیزی اراده كرده؟ در مسائل فردی، در مسائل اجتماعی، در مسائل سیاسی، اقتصادی و در همهی امور.
چه كسی گفته اطاعت خدا فقط در امور فردی است؟ اطاعت خدا در همه امور است.
ما فقیهی نداریم كه بگوید اطاعت خدا در امور فردی است، ما فقیهی نداریم كه بگوید دین فقط فردی است، فقیه این حرف را نمیزند، فقیهی كه كتاب امر به معروف و نهی از منكر دارد، فقیهی كه كتاب دفاع و كتاب الجهاد دارد، فقیهی كه باب المعاملات دارد، فقیهی كه جزائیات، قصاص، حدود و دیات دارد، هیچگاه چنین نمیگوید. اصلاً اگر كسی بگوید فقه فقط در امور فردی است این فرد اصلاً فقیه نیست. موضوع تشكیل حكومت در زمان غیبت یكی از مباحث مورد اختلاف بوده است.
امام(رضوان الله تعالی علیه) میفرمایند لزوم تشكیل حكومت اسلامی در زمان غیبت و اینكه اسلام دارای حكومت است از اولیات احكام اسلام و از بدیهیات است، برخی هم معتقدند نه، ما در زمان غیبت حكومت نداریم اما چه آنهایی كه میگویند حكومت داریم و چه آنها كه میگویند حكومت نداریم هیچ كدام نمیگویند فقه یك امر فردی است! هیچ فقیهی نمیگوید فقه امر فردی است، فقه بر محور اطاعت خداست، اطاعت خدا بر امور فردی هست بر امور سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و... هم هست.
شما الآن ببینید در حوزه ما به لطف خدا و به بركت این انقلاب عزیز فقه چقدر تحول پیدا كرده؟ ما قبل از انقلاب كجا چیزی به نام فقه هنر داشتیم؟ چند سال است در این حوزه مقدسه همایشهایی پیرامون فقه هنر با پیام های بسیار عمیق رهبری معظم انقلاب برگزار میشود، این همایشها اینطور نیست كه مثل بعضی از همایشها تشریفاتی باشد، نظریههای جدید درا ین مسئله از سوی اندیشمندان ابراز شده است. خود من نظریهای را درباره فقه هنر مطرح كردم كه در كل فقه تأثیرگذار است.
در فقه سیاسی هم خیلی بحث شده. امروز فقه سیاسی شیعه را که در همین دوران كوتاه 40 ساله حكومت اسلامی تبیین شده با فقه سیاسی اهلسنت كه بیش از هزار سال از تاریخش میگذرد مقایسه كنند، ببینند مقالات و سخنرانیها و نظریههای اندیشمندان در فقه سیاسی ما بیشتر است یا فقه سیاسی آنها؟ ما خیلی حرفهای جدید، قوی و محكم در فقه سیاسی داریم.
در مورد فقه رسانه، چندین سال است كه در مركز فقهی ائمه اطهار(علیهم السلام) بخشی به نام فقه رسانه تشکیل شده و پژوهشگرانی مشغول تحقیق و آموزش هستند. فقه پزشكی كه واقعاً یك میدان بسیار گسترده است و به نظر من در آینده نزدیك بعضی از فضلا درس خارج باید تا آخر عمر ممحض در فقه پزشكی شوند. بخاطر مسائل بسیار زیادی که در فقه پزشكی وجود دارد.
آقایانی كه میگویند حوزه از نظام و از جامعه دور است پس این بحثهای قوی را چه كسانی در حوزه مطرح كردهاند؟ راجع به استنساخ و شبیهسازی كه یك سلول از انسان میگیرند و آن را به روش خاصی در رحمی قرار میدهند تا شبیه همان انسانی كه این سلول را از او گرفتهاند تولید شود، شما ببینید این بحث را اهل سنت و مسیحیت مطرح كردهاند. علمای شیعه هم مطرح كردهاند، علمای شیعه یعنی همین علمای 40 ساله اخیر، چون عمر استنساخ همین چند دهه اخیر است. ببینید چه كسی قویتر از همه مطرح كرده؟ همینطور بحث تلقیح مصنوعی که شیعه آنرا قویتر از اهلسنت و با فاصله زیادی مطرح کرده است.
سال گذشته یكی از دانشمندان اروپایی که راجع به بحث تلقیح مصنوعی تحقیق میكرد گفت من به الازهر و دانشگاههای حقوقی دنیا رفتم و مطالب آنها را دیدم، ولی مهمترین و قویترین بحث را در نوشتههای فقهای قم دیدم. ایشان به من میگفت اگر اجازه دهید سالی یك بار یك هفته به مركز فقهی شما بیایم و از این بحثها استفاده كنم. بحمدالله این بحثها در حوزه انجام شده. بحث تلقیح مصنوعی، استنساخ، تغییر جنسیت.
در بحث تغییر جنسیتی كه در حوزه قم به نحو عمیق صورت گرفت، طوری شد كه بیبیسی آمد از آن گزارش تهیه و پخش كرد. همینطور در بحث مرگ مغزی که الآن چند رساله و مقاله توسط فقهای حوزه مطرح شده است. امروز استفتاءات پزشكی مراجع بزرگ ما هر كدام یك كتاب مستقلی شده. ما در فقه پزشكی رشد بسیار زیادی داشتیم چون ضرورتش بیشتر بوده و به آن بیشتر توجه شده است.
شاخهای به نام فقه اجتماعی هست كه بحثهای زیادی دارد، خود فقه حكومتی یكی از زیرشاخههای فقه اجتماعی است.
در فقه هستهای قریب دو سال در مرکز فقهی ما اساتید برجسته حوزه کار کردند و نظر اسلام را در مورد حرمت تولید و استفاده از سلاحهای گشتار جمعی به تیم مذاکره کننده هستهای کشور ارائه نمودیم که برای آنان کارگشا بود.
بنابراین کار خیلی شده و این خیلی دور از انصاف، جفای به حوزه و جفای به فقه است كه کسی اینطور بگوید حوزه 40 سال است كه ... من واقعاً جایز نمیدانم این تعبیر را مطرح كنم که سكولاریسم ریشهاش در حوزه است، ریشه حوزه بر حسب این آیه شریفه اطاعت خداست.
سكولاریسم از نفی دین شروع میشود، آيا در حوزه نفی دین وجود دارد؟ جدایی دین از سیاست یكی از لوازم و شئون سكولاریسم است، آیا حوزهای که این نظام اسلامی را برپا نموده منادی جدایی دین از سیاست و مربی سکولار است؟ چه میگویید همینطور چشم بسته یك حرفی را میزنید، واقعاً من ماندهام اینها جواب امام زمان را چه میخواهند بدهند؟
این حرفها نباید زده شود و باید درست قضاوت شود، بیایند حوزه را بشناسند، بیایند از نزدیك ببینند مدرسی را كه 20 سال است در این حوزه درس خارج میگوید، و از او بپرسند در این 20 سال چه مشكلی از مشكلات فقه را حل كردی؟ هر استادی خودش برای خودش یك حرفی دارد. اصلاً شما كه مدعی شدید تاکنون چند نظریه در اسلام دادهاید؟ شما كه 40 سال رسانهها در اختیارتان هست بیایید بگویید آیا یك نظریه که با آن یک مشكل جامعه حل شده باشد ارائه دادهاید؟ اهل این حرفها نیستید! این ادعا را باید كسی كند كه خودش صاحب نظر و اهل نظر باشد.
من برای شما بگویم در این حوزه اساتید برجسته درس خارج داریم كه نظریههایی در مسائل اجتماعی، در مسائل فقه زنان، در فقه جزایی، ارائه دادهاند که این نظریهها اگر به كرسی بنشیند بسیاری از مشكلات را حل میكند. در حوزه خیلی كار شده و این حرفها و این تعبیرات واقعاً جفای به حوزه است.
من به فضلای حوزه و به اساتید محترم و طلاب عرض میكنم مراقب سرمایه حوزه باشید، این سرمایه هیچ جای دیگر پیدا نمیشود، با این سخنان شما را متزلزل نكنند.
یك وقت به مدت چند سال حرفهای خیلی بیربط مطرح كردند كه این فقه چیست که ما میخوانیم؟ این اصول را چرا میخوانیم؟ اینها را باید جمع كنیم و یك كتابهایی را میگفتند بخوانیم كه نه سر و ته و مطلبی داشت و نه نویسندهاش اهل مسائل دقیق علمی بود. مگر میشود؟ راه همین راه است، راه اجتهاد همین راهی است كه امام راحل و گذشتگان ما رفتهاند.
امام بیجهت تأكید بر فقه صاحب جواهر نداشت، من در مصاحبهای راجع به خصوصیات فقه جواهری، به نحو اجمال نكاتی را گفتم، راه همین است از این روشنتر میگویم و تعصبی هم در كار نیست، این آیه قرآن است که میفرماید: «یؤْتِی الْحِكْمَةَ مَنْ یشاءُ وَ مَنْ یؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِی خَیرًا كَثیرًا» و امام صادق(علیه السلام) هم میفرماید یک رکن حكمت؛ اطاعت خداست، پس آدم باید سراغ علم و اجتهاد برود. میگویند این همه مجتهد میخواهیم چه كنیم؟ این حرفها چیست كه میزنید؟ هر مجتهدی به نحوی میتواند راه اطاعت خدا را تشخیص بدهد ممكن است مجتهد دیگر آن راه را تشخیص ندهد، ما دنبال اطاعت خدای تبارك و تعالی هستیم.
نمیخواهیم بگوئیم حوزه تمام خواستههای امام راحل و رهبری معظم انقلاب را محقق كرده، ابداً. خیلی از فرمایشات امام و رهبری هست كه هنوز باید دنبال و عمل بشود اما حوزه درخشش زیادی داشته، خیلی كار كرده، این همه درس تفسیر كه امروز در این حوزه مقدسه وجود دارد قبل از انقلاب وجود نداشت، حالا آثارش كمكم ظاهر میشود، دورههای تفسیری كه بعضی از بزرگان یك تنه در حال نوشتن تفسیرش هستند. همینطور در مباحث كلامی.
چرا اینقدر ناجوانمردانه حوزه را مورد جفا قرار میدهند؟ در قضیهی داعش قویترین بحثها و نشستهایی علمی در مورد سلفیگری در حوزه قم شد. در بخش کلام مركز فقهی خود ما 12 جزوه راجع به مسئله سلفیت، ریشه سلفیها و اندیشههایشان چاپ شده و در حال ترجمه آن به انگلیسی هستیم. چون من میدانم در بیان حقیقت سلفیت، سنیها كه كتاب نمینویسند و دیگران هم كه درست كار نمیكنند واقعاً به عنوان یك امر واجب تشخیص دادیم كه این كار بشود و به انگلیسی ترجمه شود آیا این كار نیست؟! حوزه این كار را نكرده؟
كار خیلی شده اما خیلی از كارها هم باید انجام شود كه ان شاء الله انجام خواهد شد. قدر حوزه را بدانیم، قدر بزرگان و اساتید را بدانیم، در حوزهای كه امروز 300 درس خارج وجود دارد این ارزش حوزه و سرمایه بزرگ نظام است، آیا روا هست که گفته شود این درسهای خارج سكولار تربیت میكند؟ هر چه آدم فكر میكند این حرف از دهان یك مسلمان چطور خارج میشود؟! جز حمل بر جهالت به چیزی نمیرسد. مگر در درسهای خارج جز بحث از كتاب خدا و قال الصادق و قال الباقر و نقل قول بزرگان دین چیز دیگری مطرح میشود؟
اگر بحث حكومت هم نبود آیا این بحثها فی نفسه سكولار تربیت میكند؟ امام خمینی(رضوان الله علیه) از دل همین بحثها ولایت فقیه را بیرون آورد، امام قبل از انقلاب از همین بحثها، از همین فقه و اصول نظریهی مهم ولایت فقیه را استخراج كرد.
راه همین است، من در مقام پاسخ به كسی نیستم ولی به شما و همه عزیزانی كه بعداً حرفهای من را میخوانند متواضعانه عرض میکنم والله و بالله مسائل و حب و بغضهای جناحی مطرح نیست، مسئله اسلام و انقلاب و حوزه است كه همه به هم مرتبط هستند.
حوزه ما هر سال باید با نشاط بیشتری شروع به كار كند، اینکه در آغاز سال تحصیلی حوزه یك كسی را بیاورند یك حرفهای بیربطی بزند و تزلزلی در طلبهها ایجاد كند و برود، چرا این كار را میكنند؟ ما باید نشاط بیشتری در خود ایجاد کرده و با انگیزه بیشتری درس بخوانیم.
علی ای حال امام صادق(علیه السلام) میفرماید هی طاعة الله و معرفة الامام(علیه السلام)، به همان اندازهای كه طاعة الله بحث دارد كه نشد حرفی از آن بزنم، معرفة الامام بحث دارد معرفة الامام به این معنا نیست كه من اسم امام را بدانم، بگویم من در آخر الزمان امام دوازدهم را كه غایب هست امام خود میدانم، اگر این باشد كه همه شیعهها به آن معتقد هستند، معرفة الامام یعنی معرف حق امام، معرفت مقام و شأن و مرتبه امام نزد خداوند تبارك و تعالی.
اینکه امام معصوم در نزد خدا چه جایگاهی دارد؟ جایگاهش این است كه اگر او نباشد فیضی از خدا صادر نمیشودما اینها را واسطه در فیض میدانیم، اگر او نبود انسان كاملی نبود، خدای تبارك و تعالی انسان كامل را حجت قرار داده و انسان كامل هم منحصر در همین معصومین است، آیا میشود كسی امام را بشناسد اما جهادی نشود، امكان ندارد چون یكی از ائمه ما امام حسین علیه السلام است كه آن جهاد عظیم را در مقابل ظلم انجام داد.
من این روزها نسبت به این موضوع فکر میکردم یكی از فضلایی كه در بحث فقه و اصول ما شركت میكرد شهید محمود تقیپور از شهدای مدافع حرم بود(رضوان خدا بر او باد) كه طلبه بسیار خوبی هم بود و مباحث را خوب دنبال میكرد، سؤال من این است که حوزه چقدر شهید مدافع حرم داد؟ آیا این حوزه، سكولار تربیت میكند؟ ما دنبال اطاعت خدا و معرفت امام هستیم، معرفت امام یعنی معرفت شأن امام، بدانیم امام عالم به غیب است.
البته یك مواردی نظیر علم به قیامت و علم به زمان ظهور، منحصر به خود خدای تبارك و تعالی است، نه پیامبر و نه ائمه، هیچ كدام نمیدانند ولی دایرهی علم امام نسبت به علم بشر چنان وسیع است که به هیچ وجه قابل مقایسه نیست. از بحثهایی كه آقایان باید در ماه محرم حتماً دنبال كنید مسئله اوصاف و علم امام(علیه السلام) است. اینها معصوم از خطا و اشتباه و گناه هستند. امام یعنی كسی كه نه تنها گناه بلکه یك مكروه هم در زندگیاش انجام نداده است. مگر در مواردی كه میخواستند شبهه حرمت را از چیزی زائل کنند.
كسانی كه میخواهند حوزه را بشناسند بدانند حوزه در این دو جهت اطاعت خدا و معرفت امام خلاصه میشود، همه درسهای ما فقه، اصول، تفسیر، كلام، فلسفه، عرفان، بر این محور است. حتی عرفان جدای از خدا و امام برای ما ارزشی ندارد، عرفانی ارزش دارد كه مراتب معرفتی انسان را به خدا و حجت خدا بالا ببرد، پس ارزش كار خود را بدانیم.
این آیه مبارکه را مدّ نظر قرار دهیم در اتاقمان بنویسیم هر روز یك بار آن را بخوانیم «یؤْتِی الْحِكْمَةَ مَنْ یشاءُ وَ مَنْ یؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِی خَیرًا كَثیرًا». یكی از راههای شكر نعمت توجه به نعمت است، خدا را شکر گوییم که چه لطفی به من كردی، دستم را گرفتی و كنار سفره قرآن و ائمه قرار دادی، چه منّت بزرگی بر من گذاشتی؟
متأسفانه در همین روزها در فضای مجازی فیلمی پخش کردهاند که در حوزه مقدسه مشهد با چند طلبه ضعیف از نظر فكری مصاحبه كردهاند یكیشان گفته بود اگر من دكتر میشدم الآن حقوقم چقدر بود...، من به بعضی از بزرگان مشهد گفتم بگوئید با ریشهدارها مصاحبه كنند.
از خبرگزاریها هم تقاضا دارم با بزرگان حوزه مصاحبه كنید که ارزشها را باید از آنها به دست بیاوریم، چه نعمتی بالاتر از این که شكرگزار و قدردان آن باشیم، هرچه وساوس شیطانی و هواهای نفسانی و تمنّیات دنیوی را كنار بگذاریم، خدا حكمتش را به ما بیشتر میدهد، هم طاعت خدا محدودیت ندارد و هم معرفت امام.
امیدوارم همه ما از انوار این آیه شریفه بهرهمند شویم، حوزه ما با نشاط در خدمت انقلاب باشد این انقلاب را حوزه ما باید با اخلاص و كار علمی و جهادی بیشتر حفظ كند.
وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین