بيانات حضرت آيت الله حاج شیخ محمد جواد فاضل لنکراني (مدظله العالی) در جمع اعضاي جبهه پيروان خط امام و رهبري

۲۵ مرداد ۱۳۹۰

۱۱:۳۹

۲,۳۵۱

خلاصه خبر :
ابتداءً از شما بزرگواران و روحانيون ارزنده كه از چهره‌هاي علمي و برجسته‌ي قم هستيد تشكر مي‌كنم و مطلب اولم را به مناسبت ايام شهادت فاطمه‌ي زهرا سلام الله عليها با ذكر اين روايت تقديم مي‌كنم.
بيش از 12 منبع اين روايت را مطرح كرده‌اند.
آخرین رویداد ها

بسم الله الرحمن الرحيم

ابتداءً از شما بزرگواران و روحانيون ارزنده كه از چهره‌هاي علمي و برجسته‌ي قم هستيد تشكر مي‌كنم و مطلب اولم را به مناسبت ايام شهادت فاطمه‌ي زهرا سلام الله عليها با ذكر اين روايت تقديم مي‌كنم.


بيش از 12 منبع اين روايت را مطرح كرده‌اند. اميرالمؤمنين نقل مي‌كند «قال لي رسول الله(ص) يا علي لقد عاتبني رجالٌ من قريش في أمر فاطمة» خود پيامبر فرمود يا علي مرداني از قريش من را مورد فاطمه سؤال و عتاب قرار مي‌دهند و سرزنش مي‌كنند كه چرا فاطمه را با علي تزويج كردي. اين همه ما خواستگاري كرديم و پيش‌قدم در خواستگاريِ فاطمه بوديم به ما جواب ندادي! حضرت در جواب فرموده «فقلت لهم والله ما أنا منعتكم» من به اينها مي‌گويم به خدا قسم من شما را منع نكردم، «بل الله تعالي منعكم وزوّجه» خدا اجازه نداد او را به غير علي تزويج كنم امر تزويج فاطمه به دست خدا بود، «فهبط عليّ جبرئيل فقال» جبرئيل نازل شد و عرض كرد «إنّ الله جلّ جلاله يقول لو لم أخلق علياً لما كان لفاطمة إبنتك كفوٌ علي وجه الأرض آدم فمن دونه» خدا فرمود اي رسول ما اگر من علي را خلق نمي‌كردم، براي فاطمه از آدم اولين نبي و رسول ما گرفته و مادون او هيچ كفوي در روي زمين نبود، يعني به اينها بگو نه تنها در زمان ظاهري كه اينها دارند زندگي مي‌كنند كفوي غير از علي نبوده، بلكه «علي وجه الأرض» از اول تا آخر خلقت، ‌از مراتب عاليه‌ي بشريّت كه پيامبران الهي هستند گرفته تا مراتب مادون و پائين، كفوي براي فاطمه نبود.


اين روايت جاي تأمّل زياد دارد؛ كفوي كه خداي تبارك و تعالي بيان مي‌كند غير از آن كفوي است كه فقها در فقه بيان مي‌كنند. فقها در بحث نكاح مسئله‌ي كفو بين زوج و زوجه را مطرح مي‌كنند، تساوي در شأن و در مال، و تناسبات ظاهري مطرح است اما كفوي كه خداي تبارك و تعالي بيان مي‌كند، اصلاً با كفو فقهي قابل مقايسه نيست، يعني كفو در رتبه‌ي معرفت خدا، كفو در عبادت خدا، كفوّ در توجّه به خلق خدا، كفوّ در همه‌ي امور عاليه‌ي معنوي و اين حاكي از عظمت فاطمه‌ي زهرا(س) است، همين روايت اقتضاء مي‌كند كه اگر واقعاً اين مصائب و ظلم‌ها هم مطرح نبود، نه فقط مسلمان‌ها و نه فقط شيعه بلكه همه‌ي جامعه‌ي بشري بايد قدم‌هايي را براي شناخت فاطمه(س) بردارند.

اما بايد اظهار تأسف كرد كه هنوز اين وجود عزيز و اين دردانه‌ي عالم وجود در ميان پيروانش شناخته شده نيست، هنوز گاهي اوقات بعضي از زمزمه‌ها و تعابير جاهلانه به گوش انسان مي‌رسد كه چه نيازي است اين مجالس گرفته شود؟ چه نيازي است كه در اين ايّام اين حركت‌ها بشود؟ تعبيري را مرحوم والد ما(رضوان الله عليه) در همين قضاياي فاطميه داشتند، آن سال اولي كه ايشان و برخي از مراجع بزرگ ديگر فرموده بودند كه بايد سوم جمادي‌الثاني به عنوان عاشوراي دوم مطرح شود، اعتراضاتي را از بعضي دوستان و مسئولين رسانه‌ها شنيدم كه گفتند فكر نمي‌كنيد اين تعبير يك مقدار غير مطابق با واقع باشد؟! جريان عاشورا كجا و جريان فاطمه زهرا(س) كجا؟


اگر انسان بخواهد به ظواهر نظر كند، هر چند اين قضايايي كه در عاشورا اتفاق افتاده نه قبل از آن بوده و نه بعد از آن! اما انسان بايد ببيند كه چه ظلمي واقع شد و بر چه موجودي واقع شد، به موجودي كه اين همه روايات و احاديث قدسي در مورد شخصيت بي‌نظيرش وارد شده، اگر انسان به اين توجه كند ديگر چنين مطالبي را بيان نخواهد كرد. ما بايد معرفت و بينش خود را نسبت به فاطمه‌ي زهرا سلام الله عليها بيشتر كنيم، رواياتي در مورد حضرت وارد شده كه هنوز بزرگان و اهل معرفت نتوانسته‌اند اين روايات را معنا كنند، واقعاً از معنا كردن آن عاجزند.


تعابيري در زيارت‌هاي فاطمه‌ زهرا(س) هست، قطع نظر از اينكه در روايات وارد شده كسي كه حضرت زهرا را زيارت كند پيامبر را زيارت كرده، ‌خدا را زيارت كرده، اما يك تعابيري هست كه واقعاً انسان نمي تواند معنا و كُنهش را بفهمد و بايد هم همين باشد و الا ملقّب به ليلة القدر بودن و اينها معنا نداشت! منتهي تا آن حدّي كه بتوانيم بايد كوشش كنيم.


اجازه بفرماييد اين را عرض كنم، ولو اينكه بنا نيست كه خواب و داستان‌هاي مستند به خواب را عرض كنم؛ يك كسي از موثقين از قول يكي از بستگان مرحوم آيت الله العظمي ميلاني(رضوان الله تعالي عليه) نقل مي‌كرد؛ جدّ ما (مرحوم آقاي فاضل قفقازي) وقتي مشهد مشرف مي‌شد بر آيت الله ميلاني وارد مي‌شده، در يكي از سفرها مرحوم آقاي فاضل اين خواب را براي ايشان نقل كرده كه در عالم رؤيا من و آيت الله العظمي بروجردي خدمت حضرت زهرا(سلام الله عليها) نشسته بوديم، جدّ ما در ذهنش خطور مي‌كند كه آقاي بروجردي سيّد و از اولاد و ذريه‌ي بي‌بي است، من مجلس را ترك كنم تا جلسه مختصّ آقاي بروجردي شود،

همين كه در عالم رؤيا اين مطلب در ذهن من خطور كرد بي‌بي فرمودند كه شما هم از طرف مادر از ما هستيد، بعد خطاب كردند به آقاي بروجردي و فرمودند فرزندم سيد حسين آنچه كه از مصائب ما به دست شما رسيده درست است، اگر به شما رسيد كه من را پشت در و ديوار قرار دادند درست است، اگر شما شنيديد كه درب خانه‌ي من را آتش زدند درست است، اگر شما شنيديد كه محسنم را سقط كردند همه ي اين ظلم‌ها بر من وارد شده!

اين رؤيايي است كه مؤيّد آن مستندات قطعي است كه در تاريخ وجود دارد، ما كه بحمدالله اين افتخار انقلابي بودن را به بركت امام و شهدا پيدا كرديم. رمز بقاي اين عنوان این است كه هر چه بيشتر خود را به اين معارف واقعي نزديك كنيم، ما هر چه داريم از اهلبيت عصمت و طهارت داريم، انقلاب ما ناشي از همين ارتباط محكم با اهلبيت عصمت و طهارت است.

اگر از منِ طلبه سؤال كنند كه آشناترين فرد در صد ساله‌ي اخير نسبت به حقيقت ولايت كيست؟ با تمام قاطعيّت عرض مي‌كنم امام رضوان الله عليه، هيچ كسي را مثل امام در قرب به ولايت و فهم عمق ولايت سراغ نداريم.


كتاب مصباح الهدايه را در حدود 40 سالگي نوشته است اينقدر مطالب عميق راجع به ولايت و امامت در آن نوشته كه عرفاي زمان ما از تفسير آن عاجزند، بعضي از مطالبش را نمي‌توانند آنطور كه بايد و شايد تفسير و معنا كنند. در كتاب اسرار الصلاةشان عباراتي در مسائل ولايي دارند كه همه بايد در مقابل ايشان زانو بزنند و از اين چشمه‌سار بهره‌برداري كنند، امام ولايت را درست تشخيص داد و يك سرِ سوزن در اين مسير ترديد نكرد.

ترديد، توقّف، انكار، شك، اشكال، مربوط به افرادي است كه ولايت را درست نفهميدند! آن كسي كه واقعاً ولايت را درست فهميده باشد چنين انقلاب عظيمي را ايجاد مي‌كند و تا لحظه‌ي آخر يك سرِ سوزن تغيير در فكر او به وجود نمي‌آيد. ما هم كه در اين مسير قرار گرفتيم رمز موفقيت‌مان این است كه بايد اولاً ولايت را درست بفهميم، و در درجه‌ي بعد جامعه را هم بيشتر آگاه كنيم.


نكته‌ي دوم مسائل زمان ماست، مسائل داخل و خارج كشور، مسائلي كه امروز در عالم اسلام اتفاق مي‌افتد، بحمدالله به بركت اين انقلاب مردم ما و جوانان، نيروهاي انقلاب همه‌ يك فكر گسترده و جهاني دارند، امروز يك روحاني يا فرهنگي يا كاسب نمي‌آيد در محدوده و شهر خودش مسائل را بررسي كند و به مقتضاي آن فكر كند، به بركت اين انقلاب فكرها از دايره‌ي جغرافيايي فراتر رفته و گسترده شده.

از يك طرف برخورد با اساس اسلام در دنيا مطرح است، از طرف ديگر برخورد با شيعه در دستور اوليه‌ي آنها و جزء برنامه‌هاي اساسي‌شان است، قضايايي كه امروز در بحرين وجود دارد شاهد روشني بر اين مسئله است، اين بيداري‌هاي اسلامي كه امروز در كشورهاي اسلامي اتفاق افتاده ما را ملزم مي‌كند كه ببينيم چه وظيفه‌اي در زمان فعلي داريم و چه نوع حركتي را بايد داشته باشيم؟ از سوي ديگر فرقه‌هاي باطل و منحرف وهابيت، بهائيت را ترويج و انواع عرفان‌هاي جعلي را ساخته و به كشورهاي اسلامي تزريق مي‌كنند براي از بين بردن اسلام.


اين اقتضا مي‌كند كه در درجه‌ي اول، حوزه علميه كه مسئول اوليه‌ي مبارزه با اين قضاياست فعال باشد، در جلسه‌اي كه جامعه مدرسين خدمت رهبر معظم انقلاب داشتند بعضي از مشكلات فرهنگي كشور مطرح شد، ايشان فرمودند همه‌ي اينهايي كه شما آقايان مي‌گوييد درست است اما سؤال این است كه مسئول اوليه اين مشكلات كيست؟ حوزه‌هاي علميه‌اند.

ولي اين مطلب نبايد خيال گروه‌هاي ديگر و مسئولان را راحت كند كه ديگر مسئوليتي ندارند، نه! همه مسئول هستند.


در جلسه‌ افتتاحيه‌ي اين مركز گفتم اين مركز به عنوان يك مركز فقهي كه در آن كارهاي اعتقاديِ فراواني هم بحمدالله شده، بيش از 50 پژوهش اعتقادي آماده‌ي انتشار داريم كه مراحل آخر را مي‌گذراند، اينجا متعلق به همه‌ي قمي‌هاست، هر مجلسي، كه براي رشد دينيِ مردم، جوان‌ها و اقشار قم باشد ما در خدمت آقايان هستيم، ولي بايد يك برنامه‌ريزي عميق شود، ما نبايد دغدغه‌ي خودمان را منحصر كنيم به اينكه چه كسي مي‌خواهد نماينده‌ي مجلس يا رئيس جمهور يا شورا شود و بعد هم جلسه‌مان را به همين تمام كنيم، بلكه بايد مسائل ديني و فرهنگي دغدغه‌ي اصلي ما باشد.

من خيلي صريح عرض كنم با اينكه دولت دولتِ اسلامي است اما در اين چند ساله‌ي اخير وضع فرهنگي كشور و مسائل اعتقادي، مسائل اخلاقي تنزل كرده، حتي در مسائل آداب معاشرت تنزل كرده، انسان وقتي بعضي از اين فيلم‌هاي صدا و سيما را مي‌بيند مي‌تواند به بعضي از آن لايه‌هاي زيرين جامعه برسد كه ادب و حيا چه مقدار كمرنگ شده، چرا جامعه اينطور مي‌شود؟ اين را بايد اعتراف كنيم، همه هم مسئول هستيم، نمي‌خواهيم بگوئيم كي و كي؟

اين دور از انصاف است كه آدم بگويد اين شخص مسئول اين كار بوده، همه در اين قضيه كم‌توجهي كردند و فرياد نزدند! اگر انسان به موقع حركت كند و به موقع فرياد بزند، به موقع آن وظيفه‌ي انقلابي را انجام بدهد، شاهد اين وضع نمي‌شود.


اين قضايايي كه امروز در مسائل فرهنگ مي‌گوئيم، رهبر معظم انقلاب از قبل از ده سال گذشته راجع به تهاجم فرهنگي فرمودند؟ چقدر هشدار دادند، مي‌ديدند چگونه شبيخون فرهنگي به اين كشور زده شده! اما چه مقدار در اين قضيه ما عمل كرديم و درست عمل كرديم؟ واقعاً انسان مي‌ماند، بايد دائماً ببينيم كه دشمن چه راهكار جديدي را براي مقابله دارد و ما يك راهكار قوي‌تر پيدا كنيم، در آن صورت است كه انسان مي‌فهمد كه حيات دارد و خودش استمرار پيدا مي‌كند.


نكته‌ي سومي كه مي‌خواهم عرض كنم این است كه واقعاً هنوز اصل ولايت فقيه براي خيلي‌ها روشن نيست، براي بعضي از دوستان و بعضي مسئولين روشن نيست. ما واقعاً اگر اعتقاد به اين اصل داشته باشيم كه ولايت فقيه از رشحات و بركات ولايت اصليّه‌ي ائمه‌ي طاهرين عليهم السلام است كه خداي تبارك و تعالي منّتي بر جامعه‌ي بشر قرار داده و يك رشحه‌اي از آن ولايت را در زمان غيبت در ميان ما قرار داده است. اگر انسان واقعاً اين را درست بفهمد در مسير حركت خودش كاملاً مطمئن و بدون هيچ تزلزلي حركت مي‌كند، توقّف معنايش عدم رسيدن به واقع ولايت فقيه است، اين يك مسئله‌ي خيلي روشني است.

متأسفانه ‌مجموعه‌ي نيروهاي فكري انقلاب در اين زمينه آنطور كه بايد و شايد عمل نكرده‌اند، ما نيائيم ولايت فقيه را به عنوان يك اصل قانوني مطرح كنيم كه در دولت‌هاي گذشته متأسفانه بعضي‌ها مي‌خواستند فقط چهره‌ي قانوني به اين قضيه بدهند، به طوري كه مثل ساير قوانين اگر يك زماني افرادي خواستند قانون را كم و زياد كنند بتوانند انجام بدهند! ولايت فقيه منفكّ از اعتقاد به ولايت ائمه معصومين نيست!

والد ما رضوان الله عليه مي‌فرمودند ولايت فقيه نياز به دليل ندارد بلكه يك ضرورتي است كه در فقه ما وجود دارد، چنانچه ما بيائيم به اين يك چهره‌ي قانوني بدهيم. خود اين كار اولين قدم در ترديد و توقف نسبت به اين اصل است، همينطور اگر بگوئيم چنانچه ولايت فقيه را قبول نكنيم كشور موفّق نمي‌شود، اين حرف هم باز دليل روشن نبودن اين امر است. اگر ما فرمايش امام، آن فقيه بزرگ را محور انديشه‌مان قرار بدهيم نفي ولايت فقيه نفي ولايت ائمه است، نفي ولايت رسول خداست، البته اگر كسي با توجّه نفي كند.


ما بر اساس متوني كه داريم ولايت فقيه را به اعتقاد ايمانيِ خودمان گره زده‌ايم، لذا بايد ببينيم چنين اعتقادي در ما وجود دارد يا نه؟ ما موظف هستيم كه در جامعه بيشتر روي اين كار كنيم، البته مسئوليت اين قضايا يك مقدار با حوزه‌هاست ولي بايد اعتراف كرد كه هنوز با وجود مجموعه‌ي رسانه‌ها و دستگاه‌هايي كه در اختيار است، باز اين مسئله آن طوري كه بايد و شايد براي جامعه روشن نشده، براي دانشگاهيان و افرادي كه مسائل فكري و علميِ جامعه را مي‌توانند رقم بزنند درست روشن نشده و اين اقتضا مي‌كند اين مجموعه‌هاي ديني و سياسي كه ما الآن در خدمتشان هستيم به اين امر هم توجه وافري داشته باشند.


من از اينكه وقت آقايان را گرفتم عذرخواهي مي‌كنم، اميدوارم در خدمت هر چه بيشتر به اين انقلاب و اين نظام اسلامي موفق باشيم .


والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

برچسب ها :