حجاب، جامعه را با حيا میکند/ متن و فيلم گفتگوی حضرت آيت الله فاضل لنکرانی تحت عنوان «آئينه حجاب»
۲۳ تیر ۱۳۹۸
۲۰:۲۷
۳,۱۹۵
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
به گزارش خبرنگار خبرگزاری«حوزه» آیتالله محمدجواد فاضل لنکرانی با حضور در برنامه آینه حجاب شبکه قرآن سیما ضمن پاسخگویی به سؤالات درزمینهی حجاب بر ضرورت رعایت عفاف و حجاب در جامعه تأکید کردکه متن سخنان این عضو جامعه مد رسین حوزه علمیه قم به این شرح است:
س) از منظر يک خانمي که در جامعه اسلامي زندگي ميکند عرض ميکنم من دختر جامعه اسلامي هستم که در ايران عزيز زندگي ميکنم و به اين کشور افتخار ميکنم منتهي تمايل دارم به اينکه حجابم را رعايت نکنم، يا نداشته باشم.
ج) بسم الله الرحمن الرحیم
اين سوال اتفاقاً از ما بسيار پرسيده ميشود و شايد در ذهن برخي از بانوان ما باشد که مانعي ندارد يک انسان مسلمان باشد و مقيد به نماز و روزه و حج باشد حتّي مسائل مستحبي، زيارت عتبات و مشاهد مشرفه را انجام بدهد ولي بگويد نمی خواهم حجاب داشته باشم. من به اين گروه از بانوان عرض ميکنم اين از نظر مبناي ديني به هيچ وجه صحيح نيست.
روي مباني ديني ما مسلمان کسي است که به جميع آنچه که پيامبر اکرم(ص) از طرف خداي تبارک و تعالي به عنوان دين اسلام آورده معتقد و مؤمن باشد. البته افرادي که رعايت حجاب نميکنند متفاوتاند. برخي ميگويند ما به نماز و روزه معتقديم ولي به حجاب اعتقاد نداریم؛ يعني وجوب حجاب را قبول ندارند. در پاسخ به اين افراد باید گفت اصلاً از نظر ضوابط ديني و فقهي نميشود اسم چنين شخصي را مسلمان گذاشت، فرقي نميکند کسي بگويد من همه واجبات را قبول دارم و نماز را قبول ندارم يا همه را قبول دارم و روزه را قبول ندارم، اتفاقاً در ماه رمضان با اين مسئله هم مواجه هستيم.
پس براساس ضوابط فقهي و ديني مسلمان مؤمن کسي است که به جميع آنچه پيامبر (ص) آورده ايمان و اعتقاد داشته باشد. ممکن است کسي بگويد براي من ثابت نيست که پيامبر چنين تکليفي را آورده که بايد به او پاسخ ديگري داد.
قرآن کريم نسبت به افرادي که ميگفتند نُؤمِنُ بِبَعضٍ وَنَکفُرُ بِبَعضٍ، در آيه ۱50 سوره مبارکه نساء ميفرمايد: «أُولئِک هُمُ الْکافِرُونَ حَقًّا»، يعني اگر کسي بگويد من برخي احکام را قبول دارم و به بعضي احکام اعتقاد ندارم از مصاديق کفر تلقي ميشود و کافر است. البته بايد توجّه داشت اين حکم مربوط به چنين فردي است که ميداند پيامبر حکم وجوب حجاب را گفته ولي انکار ميکند. اما اگر کسي بگويد من نميدانم پيامبر چنين چيزي فرموده يا نه؟ يا حکم وجوب حجاب را ميداند و معتقد به آن هم هست ولي در مقام عمل رعايت نميکند حکم ديگري دارد.
ج) بله و ما بايد اين موضوع را براي جامعه و نسل جوان امروز به روشني بيان کنيم. به نظر من مهم ترين سند حکم وجوب حجاب قرآن کريم است، يعني در ميان تکاليف ما برخي از تکاليف فقط ريشه روايي دارد اصلا در قرآن اشارهاي به آن نشده. تکاليفي نيز داريم که هم در قرآن آمده و هم در روايات و حجاب از اين نوع تکاليف است. به نظر من جامعه امروز و بانوان ما بايد به اين مسئله توجّه پيدا کنند که وجوب حجاب بر بانوان يک ريشه قرآني دارد، من معتقدم که بخشي از بانوان ما، دختران و خواهران که نسبت به مسئله حجاب موضع منفي دارند فکر ميکنند حجاب از سنتهاي گذشته است چه لزومي دارد که نسل امروز آن را رعايت کند؟ در حالي که قرآن به صراحت اين حکم را براي تمام زمانها قرار داده است.
در دو سوره مهم قرآن سوره احزاب و سوره نور، در هر کدام در آيات متعدد مسئله حجاب مطرح شده است. در اين دو سوره در خصوص حجاب، خداوند متعال تکاليفي را هم متوجه مردان و هم بانوان کرده است. در مورد مردان در آيه 5۳ سوره احزاب خداي تبارک و تعالي خطاب به مردان مسلمان ميفرمايد وقتي ميخواهيد وارد منزل رسول خدا شويد همينطور سرتان را پايين نيندازيد و اندرون رويد. در درجه اول براي ورود به منزل بايد از خود پيامبر که مرد آن خانه است اجازه بگيريد «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلاّ أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ». در درجه دوم اگر از همسران ايشان ميخواهيد چيزي طلب کنيد از پس پرده طلب کنيد «وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعًا فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ». يعني اين اندازه خداي تبارک و تعالي اهتمام دارد که اگر مردهاي اجنبي ميخواهند وارد منزل حضرت شوند از پس حجاب باشد، پارچه و مانعي وجود داشته باشد که بدون نگاه به گوشهاي از وجود زنان پيامبر خواسته خود را بگويند، چيزي که در ورود يک مهمان به خانه بايد متداول باشد.
اين امر خداي تبارک و تعالي نسبت به خانه پيامبر که يکي از مراکز مهم رفت و آمد مسلمانان است ميتواند الگو براي بشر باشد. البته اين در خصوص مردهاي نامحرم است چون محارم مثل پدر، پسر، برادر و... را استثناء ميکند.
بنابراين بانوان ما فکر نکنند که اسلام فقط آنها را مکلّف به رعايت حفظ حجاب کرده، فقط اين نيست. در آيه ۳0 سوره مبارکه نور هم ابتدا به مردان مؤمن ميفرمايد بايد غض بصر کنند، چشم بپوشانند و نگاه به نامحرم نکنند «قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ». و بعد از آن به بانوان ميفرمايد مراقب نگاههاي خود باشند و حجاب را رعايت کنند. از این آیات مبارکه حرمت اختلاط مرد و زن هم استفاده ميشود که يک عنوان ديگري است.
پس قرآن کريم در مسئله حجاب هم تکليف را متوجه بانوان کرده و هم مردان و مهمتر آنکه در اين آيات فلسفه حجاب را هم بيان فرموده است. تقاضايم اين است که به اين نکتهي آيات خوب دقّت کنيد، آنجا که در سوره نور به مردان ميفرمايد: «ذلِكَ أَزْكى لَهُمْ» و در آيه 53 سوره احزاب ميفرمايد: «ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ»؛ يعني خدا ميخواهد با رعايت حجاب در جامعه در دلهاي مردان و زنان طهارت قلبي به وجود آيد که اين طهارت خود کليد بسياري از خوبيهاست، همانطور که خباثت و رذالت قلبي کليد بسياري از بديها، شرارتها و ظلمهاست.
حجاب فقط يک امر شخصي نيست. اگر حجاب آنطور که اسلام و قرآن ميگويد واقعا رعايت شود موجب طهارت قلوب است. ما نبايد از اين مفهوم، سريع عبور کنيم، يک کسي بگويد طهارت قلب يک امر اخلاقي است، نه! طهارت قلوب که يکي از حکمتهاي وجوب حجاب است از اهداف بلند دين میباشد. اصلاً دين براي سعادت و رشد و تکامل انسان آمده. بسياري از بانوان محترم ميپرسند برای خوب بودن چکار کنيم؟ جواب اين است، مگر خوبي چيست؟ خوبي مگر خوب نگاه کردن نيست؟ مگر خوب حرف زدن نيست؟ مگر خوب عمل کردن نيست؟ ريشه همه اين خوبيها حتّي اخلاق خوب در طهارت قلب است. اگر کسي طهارت قلب پيدا کرد زبان و دست و چشم و گوش و فکر و همه وجودش با ارزش و زيبا ميشود، همه وجودش هنر ميشود.
در واقع اين مفهوم با ارزش حجاب که خداي تبارک و تعالي آن را به عنوان يکي از ضروريات دين مطرح ميکند با ايجاد طهارت قلبي در آحاد زنان و مردان، جامعه را متحول ميکند و موجب طهارت جامعه ميگردد.
ج) بله امر اجتماعي هم هست. همانطور که در نماز جماعت علاوه بر آثار شخصي، آثار اجتماعي هم وجود دارد در حجاب هم آثار اجتماعي فراواني وجود دارد، حتّي بيشتر از روزه. روزه بيشتر آثار شخصي دارد هرچند در تحمّل گرسنگي انسان به فکر گرسنگان و مستضعفين ميافتد و از اين جهت با اجتماع هم ارتباط پيدا ميکند، ولي انجام اين تکليف بروز و ظهور بيروني ندارد. خيلي افراد در جامعه ما روزه ميگيرند ولي همکار نزديک آنها هم خبردار نميشود لذا ميگويند در روزه ريا راه پيدا نميکند. ولي حجاب با آثار فراوان اجتماعي کاملا نمود دارد.
يک اثر آن حيايي است که براي همه به وجود ميآورد. حتّي اگر نعوذ بالله دين را هم کنار بگذاريم، حيا يک چيزي است که هم عقلا آن را قبول دارند. در بين عقلا حتّي عقلايي که به اسلام يا ساير اديان معتقد نيستند رعايت احترام سالخوردگان و بزرگترها براي جوانان يک ارزش است. حيا در فطرت انسان وجود دارد، اسلام هم آمده تا فطرت انسان را شکوفا کند، حجاب موجب شکوفا شدن حياء در وجود انسان ميشود چه مرد و چه زن، اين سوء برداشت که ميگويند رعايت حجاب مخصوص زنان است بايد از بين برود. همانطور که گفته شد بر مرد هم حرام است که به زن نامحرم نگاه کند، حجاب جامعه را با حيا ميکند و اين را همه به خوبي ميفهميم.
همانطور که در ميان هر جمعي حيا اقتضاء ميکند انسان لباس و پوشش مناسب آن جمع را بپوشد. در زمين فوتبال زيرپوش مناسبت دارد و هيچ مشکلي هم ندارد. اما در ميان يک جمع فرهيخته هيچ کس با زيرپوش وارد نميشود. حتّي خود خانمها در موارد فراواني پوشش مناسب را رعايت ميکنند. پوشش آنها در مجلس عزا با مجلس عروسي تفاوت دارد. هيچ وقت لباس مجلس عزا را در مجلس عروسي نميپوشند.
اساساً بحث پوشش و لباس در فرهنگ اسلام خود داراي يک قداست است. يک بحث بسيار زيبا همين اختيار نوع لباس و رنگ آن در مناسبتهاي مختلف است. حتّي در بعضي از روايات پوشیدن لباس بيرون از منزل در منزل از مصادیق اسراف بیان شده است. دين در مورد پوشش اين قدر دقّت کرده است. پيشنهاد ميکنم به اين دقّت هاي دين در مورد لباس و پوشش مرد و زن در برنامههايتان بپردازيد چرا که لباس و طرز پوشش ارتباط خاصي با باطن انسان دارد که هيچ ترديدي در آن نيست. پوشش مناسب در روح انسان تحول ايجاد کرده و به باطن انسان زيبايي ميدهد.
خداي تبارک و تعالي ميفرمايد رعايت حجاب در بين مردم چه زن و چه مرد موجب طهارت قلوب ميشود. در آيه 53 سوره احزاب ميفرمايد: «ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ» و در آيه ۳0 سوره نور ميفرمايد: «ذلِكَ أَزْكى لَهُمْ»؛ فروپوشي چشم موجب تزکيه است. يعني مردي که حيا کند و هنگام مواجهه با زن نامحرم چشم خود را فرو بندد و به او خيره نشود موجب طهارت قلبش ميشود. رعايت حجاب در اسلام صرف يک تکليف نيست که هيچ اثري غير از عبادت خدا نداشته باشد. گرچه عبادت هست ولي آثار فراوان شخصي و اجتماعي دارد.
پس تاکنون روشن شد حجاب در اسلام هم براي زنها و هم براي مردها هر دو، مورد توجّه قرار گرفته و آثار حجاب هم به اين زيبايي در خود قرآن بيان شده است. بر اين اساس ميگوييم اگر پدر، مادر، برادر، خواهر، اهل محل، رفيق، نسبت به حجاب خانمی يک مقدار دلسوزي ميکند و تذکر به آن ميدهد براي اين است که ميخواهيم هم جامعه و هم آن خانم محترم به آن طهارت نفس و طهارت قلب برسد ان شاء الله.
اثر دیگر حجاب اين است که وجود زن مصون از نگاههاي حرام و دلهاي ناپاک میشود. گاهي اوقات در ذهن بعضي از بانوان ما هست که مردها چشمشان ناپاک است آنها نگاه نکنند ولي بحث ما فقط در مورد افرادي نيست که چشمشان ناپاک يا در دلشان مرض است. بحث در اين است که شما قلوب پاک را متزلزل ميکنيد، بالاخره قبول داريد در جامعه جوانان و مردان پاکي هم هستند که در اثر نگاه ممکن است لغزش پيدا کنند. اين يک امر طبيعي است که زنها با زيباييها و جلوهگريهاي مختلفي که دارند زمينه لغزش و تزلزل را ايجاد ميکنند. اين حرفی بيپايه و غير منطقي است که کسی بگوید من بدون حجاب و چه بسا با آرايش و جلوهگري بيرون ميآيم و کسي به من نگاه نکند. هرچند مردها وظيفه دارند که چشم فرو ببندند و نگاه نکنند، ولي اين منطق نميشود.
حجاب ابعادي دارد. يک بُعدش ايجاد مصونيت و امنيت براي زنان است. حتّي در کشورهاي غربي، کسي تصور نکند در غرب که زنها بيحجاب هستند کسي کارشان ندارد. آمار آزارهای جنسی در آنجا را ملاحظه کنید. اصلا در غرب زن هويت اصلي خودش را از دست داده.
قرآن حجاب را موجب طهارت نفس و قلب ميداند. مثل آن داروي پيشگيرانه که براي سلامتي انسان ضروري است و اگر آن را استفاده نکند سلامتياش به خطر ميافتد. حجاب عامل اصلي براي طهارت قلب انسان است. چه مرد و چه زن کسي هم نميتواند بگويد من طهارت قلب نميخواهم. نبود طهارت قلب منشأ بسياري از فسادها، ظلمها، بدبختيها و تجاوزهاست. اگر قلب انسان طاهر نباشد قساوت پيدا ميکند و قلب قسي و سنگدل به چنان مرحلهاي ميرسد که اگر مادر او را در مقابل ديدگانش تکهتکه کنند براي او فرق نميکند.
اسلام علاوه بر نظافت و طهارت ظاهري به طهارت باطني و سلامت روح توجّه کرده است. سلامت روح يعني چه؟ سلامت روح يعني انسان چنان خود را از آلودگيهاي باطني پاکيزه کرده باشد که در اندرون و خلوت خود اجازه ندهد پليد و حرام راه يابد. اين مسئله خيلي مهم است.
امروز از جمله علل آسيبهاي فرهنگي ـ خانوادگي و اجتماعي، همين بدحجابيها و فيلمهاي ماهوارهاي و اختلاط روابط زن و مرد نامحرم است. همین که فرد متأهل در درون خودش به فکر نامحرم است، اين يعني ناپاکي قلبي. حتّي ممکن است در ظاهر هم ديگر آن فرد را نبیند و با او حرفي نزند، ولي هم اينکه بنشيند و فکر او را در سر بپروراند، ناپاکي است.
اسلام ميخواهد نفس انسان در درون و خلوت هم طهارت داشته باشد. چرا که نقشه بسياري از جنايات بشر در خلوت او توسط نفس ناپاک و مکارهاش ترسيم ميشود.
حجاب فوق مسئله امنيت و مصونيت، يک ارزش براي زن است و او را از دسترس همگان خارج ميکند. زن موجودي است که بايد محفوظ باشد و حجاب براي زن حريم درست کرده و سبب وقار و احترام او ميشود. به نظر من شايد زيباترين تعبير از حجاب همين نماد عفاف و پاکي است که سوره احزاب مي فرمايد: «ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ».
روي مباني ديني ما مسلمان کسي است که به جميع آنچه که پيامبر اکرم(ص) از طرف خداي تبارک و تعالي به عنوان دين اسلام آورده معتقد و مؤمن باشد. البته افرادي که رعايت حجاب نميکنند متفاوتاند. برخي ميگويند ما به نماز و روزه معتقديم ولي به حجاب اعتقاد نداریم؛ يعني وجوب حجاب را قبول ندارند. در پاسخ به اين افراد باید گفت اصلاً از نظر ضوابط ديني و فقهي نميشود اسم چنين شخصي را مسلمان گذاشت، فرقي نميکند کسي بگويد من همه واجبات را قبول دارم و نماز را قبول ندارم يا همه را قبول دارم و روزه را قبول ندارم، اتفاقاً در ماه رمضان با اين مسئله هم مواجه هستيم.
پس براساس ضوابط فقهي و ديني مسلمان مؤمن کسي است که به جميع آنچه پيامبر (ص) آورده ايمان و اعتقاد داشته باشد. ممکن است کسي بگويد براي من ثابت نيست که پيامبر چنين تکليفي را آورده که بايد به او پاسخ ديگري داد.
قرآن کريم نسبت به افرادي که ميگفتند نُؤمِنُ بِبَعضٍ وَنَکفُرُ بِبَعضٍ، در آيه ۱50 سوره مبارکه نساء ميفرمايد: «أُولئِک هُمُ الْکافِرُونَ حَقًّا»، يعني اگر کسي بگويد من برخي احکام را قبول دارم و به بعضي احکام اعتقاد ندارم از مصاديق کفر تلقي ميشود و کافر است. البته بايد توجّه داشت اين حکم مربوط به چنين فردي است که ميداند پيامبر حکم وجوب حجاب را گفته ولي انکار ميکند. اما اگر کسي بگويد من نميدانم پيامبر چنين چيزي فرموده يا نه؟ يا حکم وجوب حجاب را ميداند و معتقد به آن هم هست ولي در مقام عمل رعايت نميکند حکم ديگري دارد.
س) آيا در بين آيات شريفه قرآن کريم تصريح به حکم حجاب شده است؟
ج) بله و ما بايد اين موضوع را براي جامعه و نسل جوان امروز به روشني بيان کنيم. به نظر من مهم ترين سند حکم وجوب حجاب قرآن کريم است، يعني در ميان تکاليف ما برخي از تکاليف فقط ريشه روايي دارد اصلا در قرآن اشارهاي به آن نشده. تکاليفي نيز داريم که هم در قرآن آمده و هم در روايات و حجاب از اين نوع تکاليف است. به نظر من جامعه امروز و بانوان ما بايد به اين مسئله توجّه پيدا کنند که وجوب حجاب بر بانوان يک ريشه قرآني دارد، من معتقدم که بخشي از بانوان ما، دختران و خواهران که نسبت به مسئله حجاب موضع منفي دارند فکر ميکنند حجاب از سنتهاي گذشته است چه لزومي دارد که نسل امروز آن را رعايت کند؟ در حالي که قرآن به صراحت اين حکم را براي تمام زمانها قرار داده است.
در دو سوره مهم قرآن سوره احزاب و سوره نور، در هر کدام در آيات متعدد مسئله حجاب مطرح شده است. در اين دو سوره در خصوص حجاب، خداوند متعال تکاليفي را هم متوجه مردان و هم بانوان کرده است. در مورد مردان در آيه 5۳ سوره احزاب خداي تبارک و تعالي خطاب به مردان مسلمان ميفرمايد وقتي ميخواهيد وارد منزل رسول خدا شويد همينطور سرتان را پايين نيندازيد و اندرون رويد. در درجه اول براي ورود به منزل بايد از خود پيامبر که مرد آن خانه است اجازه بگيريد «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلاّ أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ». در درجه دوم اگر از همسران ايشان ميخواهيد چيزي طلب کنيد از پس پرده طلب کنيد «وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعًا فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ». يعني اين اندازه خداي تبارک و تعالي اهتمام دارد که اگر مردهاي اجنبي ميخواهند وارد منزل حضرت شوند از پس حجاب باشد، پارچه و مانعي وجود داشته باشد که بدون نگاه به گوشهاي از وجود زنان پيامبر خواسته خود را بگويند، چيزي که در ورود يک مهمان به خانه بايد متداول باشد.
اين امر خداي تبارک و تعالي نسبت به خانه پيامبر که يکي از مراکز مهم رفت و آمد مسلمانان است ميتواند الگو براي بشر باشد. البته اين در خصوص مردهاي نامحرم است چون محارم مثل پدر، پسر، برادر و... را استثناء ميکند.
بنابراين بانوان ما فکر نکنند که اسلام فقط آنها را مکلّف به رعايت حفظ حجاب کرده، فقط اين نيست. در آيه ۳0 سوره مبارکه نور هم ابتدا به مردان مؤمن ميفرمايد بايد غض بصر کنند، چشم بپوشانند و نگاه به نامحرم نکنند «قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ». و بعد از آن به بانوان ميفرمايد مراقب نگاههاي خود باشند و حجاب را رعايت کنند. از این آیات مبارکه حرمت اختلاط مرد و زن هم استفاده ميشود که يک عنوان ديگري است.
حجاب و طهارت قلب انسان
پس قرآن کريم در مسئله حجاب هم تکليف را متوجه بانوان کرده و هم مردان و مهمتر آنکه در اين آيات فلسفه حجاب را هم بيان فرموده است. تقاضايم اين است که به اين نکتهي آيات خوب دقّت کنيد، آنجا که در سوره نور به مردان ميفرمايد: «ذلِكَ أَزْكى لَهُمْ» و در آيه 53 سوره احزاب ميفرمايد: «ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ»؛ يعني خدا ميخواهد با رعايت حجاب در جامعه در دلهاي مردان و زنان طهارت قلبي به وجود آيد که اين طهارت خود کليد بسياري از خوبيهاست، همانطور که خباثت و رذالت قلبي کليد بسياري از بديها، شرارتها و ظلمهاست.
حجاب فقط يک امر شخصي نيست. اگر حجاب آنطور که اسلام و قرآن ميگويد واقعا رعايت شود موجب طهارت قلوب است. ما نبايد از اين مفهوم، سريع عبور کنيم، يک کسي بگويد طهارت قلب يک امر اخلاقي است، نه! طهارت قلوب که يکي از حکمتهاي وجوب حجاب است از اهداف بلند دين میباشد. اصلاً دين براي سعادت و رشد و تکامل انسان آمده. بسياري از بانوان محترم ميپرسند برای خوب بودن چکار کنيم؟ جواب اين است، مگر خوبي چيست؟ خوبي مگر خوب نگاه کردن نيست؟ مگر خوب حرف زدن نيست؟ مگر خوب عمل کردن نيست؟ ريشه همه اين خوبيها حتّي اخلاق خوب در طهارت قلب است. اگر کسي طهارت قلب پيدا کرد زبان و دست و چشم و گوش و فکر و همه وجودش با ارزش و زيبا ميشود، همه وجودش هنر ميشود.
در واقع اين مفهوم با ارزش حجاب که خداي تبارک و تعالي آن را به عنوان يکي از ضروريات دين مطرح ميکند با ايجاد طهارت قلبي در آحاد زنان و مردان، جامعه را متحول ميکند و موجب طهارت جامعه ميگردد.
س) پس حجاب تنها يک امر شخصي نيست؟
ج) بله امر اجتماعي هم هست. همانطور که در نماز جماعت علاوه بر آثار شخصي، آثار اجتماعي هم وجود دارد در حجاب هم آثار اجتماعي فراواني وجود دارد، حتّي بيشتر از روزه. روزه بيشتر آثار شخصي دارد هرچند در تحمّل گرسنگي انسان به فکر گرسنگان و مستضعفين ميافتد و از اين جهت با اجتماع هم ارتباط پيدا ميکند، ولي انجام اين تکليف بروز و ظهور بيروني ندارد. خيلي افراد در جامعه ما روزه ميگيرند ولي همکار نزديک آنها هم خبردار نميشود لذا ميگويند در روزه ريا راه پيدا نميکند. ولي حجاب با آثار فراوان اجتماعي کاملا نمود دارد.
آثار اجتماعی حجاب
الف) ترویج حیاء
يک اثر آن حيايي است که براي همه به وجود ميآورد. حتّي اگر نعوذ بالله دين را هم کنار بگذاريم، حيا يک چيزي است که هم عقلا آن را قبول دارند. در بين عقلا حتّي عقلايي که به اسلام يا ساير اديان معتقد نيستند رعايت احترام سالخوردگان و بزرگترها براي جوانان يک ارزش است. حيا در فطرت انسان وجود دارد، اسلام هم آمده تا فطرت انسان را شکوفا کند، حجاب موجب شکوفا شدن حياء در وجود انسان ميشود چه مرد و چه زن، اين سوء برداشت که ميگويند رعايت حجاب مخصوص زنان است بايد از بين برود. همانطور که گفته شد بر مرد هم حرام است که به زن نامحرم نگاه کند، حجاب جامعه را با حيا ميکند و اين را همه به خوبي ميفهميم.
همانطور که در ميان هر جمعي حيا اقتضاء ميکند انسان لباس و پوشش مناسب آن جمع را بپوشد. در زمين فوتبال زيرپوش مناسبت دارد و هيچ مشکلي هم ندارد. اما در ميان يک جمع فرهيخته هيچ کس با زيرپوش وارد نميشود. حتّي خود خانمها در موارد فراواني پوشش مناسب را رعايت ميکنند. پوشش آنها در مجلس عزا با مجلس عروسي تفاوت دارد. هيچ وقت لباس مجلس عزا را در مجلس عروسي نميپوشند.
اساساً بحث پوشش و لباس در فرهنگ اسلام خود داراي يک قداست است. يک بحث بسيار زيبا همين اختيار نوع لباس و رنگ آن در مناسبتهاي مختلف است. حتّي در بعضي از روايات پوشیدن لباس بيرون از منزل در منزل از مصادیق اسراف بیان شده است. دين در مورد پوشش اين قدر دقّت کرده است. پيشنهاد ميکنم به اين دقّت هاي دين در مورد لباس و پوشش مرد و زن در برنامههايتان بپردازيد چرا که لباس و طرز پوشش ارتباط خاصي با باطن انسان دارد که هيچ ترديدي در آن نيست. پوشش مناسب در روح انسان تحول ايجاد کرده و به باطن انسان زيبايي ميدهد.
خداي تبارک و تعالي ميفرمايد رعايت حجاب در بين مردم چه زن و چه مرد موجب طهارت قلوب ميشود. در آيه 53 سوره احزاب ميفرمايد: «ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ» و در آيه ۳0 سوره نور ميفرمايد: «ذلِكَ أَزْكى لَهُمْ»؛ فروپوشي چشم موجب تزکيه است. يعني مردي که حيا کند و هنگام مواجهه با زن نامحرم چشم خود را فرو بندد و به او خيره نشود موجب طهارت قلبش ميشود. رعايت حجاب در اسلام صرف يک تکليف نيست که هيچ اثري غير از عبادت خدا نداشته باشد. گرچه عبادت هست ولي آثار فراوان شخصي و اجتماعي دارد.
پس تاکنون روشن شد حجاب در اسلام هم براي زنها و هم براي مردها هر دو، مورد توجّه قرار گرفته و آثار حجاب هم به اين زيبايي در خود قرآن بيان شده است. بر اين اساس ميگوييم اگر پدر، مادر، برادر، خواهر، اهل محل، رفيق، نسبت به حجاب خانمی يک مقدار دلسوزي ميکند و تذکر به آن ميدهد براي اين است که ميخواهيم هم جامعه و هم آن خانم محترم به آن طهارت نفس و طهارت قلب برسد ان شاء الله.
ب) ایجاد مصونیّت برای بانوان
اثر دیگر حجاب اين است که وجود زن مصون از نگاههاي حرام و دلهاي ناپاک میشود. گاهي اوقات در ذهن بعضي از بانوان ما هست که مردها چشمشان ناپاک است آنها نگاه نکنند ولي بحث ما فقط در مورد افرادي نيست که چشمشان ناپاک يا در دلشان مرض است. بحث در اين است که شما قلوب پاک را متزلزل ميکنيد، بالاخره قبول داريد در جامعه جوانان و مردان پاکي هم هستند که در اثر نگاه ممکن است لغزش پيدا کنند. اين يک امر طبيعي است که زنها با زيباييها و جلوهگريهاي مختلفي که دارند زمينه لغزش و تزلزل را ايجاد ميکنند. اين حرفی بيپايه و غير منطقي است که کسی بگوید من بدون حجاب و چه بسا با آرايش و جلوهگري بيرون ميآيم و کسي به من نگاه نکند. هرچند مردها وظيفه دارند که چشم فرو ببندند و نگاه نکنند، ولي اين منطق نميشود.
حجاب ابعادي دارد. يک بُعدش ايجاد مصونيت و امنيت براي زنان است. حتّي در کشورهاي غربي، کسي تصور نکند در غرب که زنها بيحجاب هستند کسي کارشان ندارد. آمار آزارهای جنسی در آنجا را ملاحظه کنید. اصلا در غرب زن هويت اصلي خودش را از دست داده.
قرآن حجاب را موجب طهارت نفس و قلب ميداند. مثل آن داروي پيشگيرانه که براي سلامتي انسان ضروري است و اگر آن را استفاده نکند سلامتياش به خطر ميافتد. حجاب عامل اصلي براي طهارت قلب انسان است. چه مرد و چه زن کسي هم نميتواند بگويد من طهارت قلب نميخواهم. نبود طهارت قلب منشأ بسياري از فسادها، ظلمها، بدبختيها و تجاوزهاست. اگر قلب انسان طاهر نباشد قساوت پيدا ميکند و قلب قسي و سنگدل به چنان مرحلهاي ميرسد که اگر مادر او را در مقابل ديدگانش تکهتکه کنند براي او فرق نميکند.
اسلام علاوه بر نظافت و طهارت ظاهري به طهارت باطني و سلامت روح توجّه کرده است. سلامت روح يعني چه؟ سلامت روح يعني انسان چنان خود را از آلودگيهاي باطني پاکيزه کرده باشد که در اندرون و خلوت خود اجازه ندهد پليد و حرام راه يابد. اين مسئله خيلي مهم است.
امروز از جمله علل آسيبهاي فرهنگي ـ خانوادگي و اجتماعي، همين بدحجابيها و فيلمهاي ماهوارهاي و اختلاط روابط زن و مرد نامحرم است. همین که فرد متأهل در درون خودش به فکر نامحرم است، اين يعني ناپاکي قلبي. حتّي ممکن است در ظاهر هم ديگر آن فرد را نبیند و با او حرفي نزند، ولي هم اينکه بنشيند و فکر او را در سر بپروراند، ناپاکي است.
اسلام ميخواهد نفس انسان در درون و خلوت هم طهارت داشته باشد. چرا که نقشه بسياري از جنايات بشر در خلوت او توسط نفس ناپاک و مکارهاش ترسيم ميشود.
ج) حجاب یک ارزش برای بانوان است
حجاب فوق مسئله امنيت و مصونيت، يک ارزش براي زن است و او را از دسترس همگان خارج ميکند. زن موجودي است که بايد محفوظ باشد و حجاب براي زن حريم درست کرده و سبب وقار و احترام او ميشود. به نظر من شايد زيباترين تعبير از حجاب همين نماد عفاف و پاکي است که سوره احزاب مي فرمايد: «ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ».
محققين چنين گفتهاند که حجاب زن علامت و نماد پاکي در جامعه است. يعني به همگان اعلام ميکند من حريم دارم و مقيّد به پاکي هستم. البته نه اينکه هر کسي چادر دارد پاک است. خداي نا کرده! ممکن است کسي در لواي چادر عمل غير صحيحي هم انجام دهد، ولي چادر نشان پاکي و نماد عفت است. از آن طرف هم بايد توجّه داشت اگر زني بيحجاب بود به اين معنا نيست که او ناپاک است. ممکن است در اثر عدم اطلاع يا برخي توهمات حجاب را رعايت نکرده است.
ولي بههرحال عدم رعايت حجاب و پوشش مناسب به اين معناست که من براي خودم و براي بدن و اندام و موي سرم، احترامي قائل نيستم و حريمي نگه نداشتم، هر کسي بخواهد ميتواند نگاه کند. چنين فردي نميتواند بگويد من اينطور بيرون ميآيم و کسي هم حق نگاه به من ندارد. وقتي در خيابان و مکانهاي عمومي حضور يابيد مگر چنين چيزي ممکن است؟ مثل آنکه به زنها گفته شود مردها آزاد هستند عريان به خيابان آيند شما نگاه نکنيد؟! چنين حرفي غلط است و ممکن نيست. پس اگر کسي رعايت حجاب نکند به اين معناست که اعلام طهارت نميکند و به نگاههاي حرام چراغ سبز نشان ميدهد. ولي حجاب اعلام طهارت و پاکي است. يعني ميگويد من ميخواهم پاک باشم کسي نگاه ناپاک به من نکند، آيا اينها ارزش ندارد؟
از بانوان محترمي که در مخالفت با حجاب موضوع آزادي را مطرح ميکنند سؤال ميکنيم آيا به بهانه آزادي حاضريد قلب و درون خود را از طهارت و پاکي دور کنيد؟ آيا اين حق و حقوق شما است که نسبت به خودت اعلام ناپاکي کني و بگويي من حريم ندارم. آيا واقعا ميشود اسم اين کار را آزادي گذاشت؟ مثل اين است وقتی به کسي که ميخواهد يک سمّي را در جامعه توليد و پخش کند اعتراض کرده و بگوييم اين سم جامعه را از بين ميبرد، او بگويد من آزاد هستم.
آيا همين خانم حاضر است بگويد چون آزادم ميتوانم از سم براي خودم استفاده کنم؟ کدام آدم عاقلي وجود دارد که بگويد من به اسم آزادي حاضرم با خوردن سم خودم را بکشم يا مريض کنم؟ در مسائل باطني هم همينطور است. اين که فردي به اسم آزادي بخواهد طهارت نفس را کنار بگذارد اصلا با آزادي سازگاري ندارد. اسلام دنبال رشد و اعتلاي انسان است نبايد به بهانه آزادي جلوي رشد و اعتلاي درون و برون انسان را گرفت. آيا يک جوان ميتواند بگويد من آزادم، اصلاً نميخواهم کار کنم، تمام مردم چنين جواني را تقبيح ميکنند، ميگويند انسان اگر کار نکند مُرده است، اگر کار نکند درمانده است، اگر کار نکند سربار و کَل بر جامعه شده و از کجا ارتزاق کند؟ پس همچنان که بيان اين حرف که من آزادم و نميخواهم کار کنم به عنوان آزادي غلط است موضوع رعايت حجاب هم از اين قبيل است. البته ممکن است کسي بگويد حجاب موجب طهارت نيست، اينجا ما بايد براي او اثبات کنيم حجاب موجب طهارت است.
س) سوال می شود آيا در آیات حجاب تصریح به چادر هم شده است؟ و یا در زندگاني حضرت صديقه طاهره سلام الله عليها چادر با همين شکل و شمايل زمان حاضر وجود داشته است؟
در پاسخ باید گفت قرآن کريم در آيه 59 سوره مبارکه احزاب خداي تبارک و تعالي نه تنها مسئله حجاب را مطرح فرموده بلکه به نظر ما اساساً از اين آيه لزوم چادر استفاده ميشود يعني آن پوششي که خداي تبارک و تعالي براي زنان در بيرون از خانه قرار داده چادر است. ما بعد از تبيين آيه شريفه به اين سؤال هم پاسخ خواهيم داد که اگر يک پوششي همان نتايج چادر را داشته باشد، مثل مانتوهاي بسيار گشادي که در بعضي از کشورهاي اسلامي وجود دارد، آيا حکم چادر را خواهد داشت يا نه؟
در اين آيه خداي تبارک و تعالي به پيامبر ميفرمايد: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ ِلأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ» اين حکم را به همسران و دختران خودت و زنهاي مؤمنين، يعني تمام زنهاي مؤمن تا روز قيامت ابلاغ کن. نکته قابل توجّه اين است، شايد در ذهن بعضي افراد چنين باشد که ممکن است حجاب يک امر واجب در زمان رسول خدا(ص) بوده. براي رفع اين ذهنيت بايد گفت در نساء المؤمنين کلمه نساء به مؤمنين اضافه شده و افادهي جمع ميکند و شامل همه زنهاي مؤمن می شود، يعني امروز هم پيامبر به فرمان خدا همين حکم را به زنهاي مؤمن زمان ما ابلاغ ميکند.
حجاب و مقوله آزادی
از بانوان محترمي که در مخالفت با حجاب موضوع آزادي را مطرح ميکنند سؤال ميکنيم آيا به بهانه آزادي حاضريد قلب و درون خود را از طهارت و پاکي دور کنيد؟ آيا اين حق و حقوق شما است که نسبت به خودت اعلام ناپاکي کني و بگويي من حريم ندارم. آيا واقعا ميشود اسم اين کار را آزادي گذاشت؟ مثل اين است وقتی به کسي که ميخواهد يک سمّي را در جامعه توليد و پخش کند اعتراض کرده و بگوييم اين سم جامعه را از بين ميبرد، او بگويد من آزاد هستم.
آيا همين خانم حاضر است بگويد چون آزادم ميتوانم از سم براي خودم استفاده کنم؟ کدام آدم عاقلي وجود دارد که بگويد من به اسم آزادي حاضرم با خوردن سم خودم را بکشم يا مريض کنم؟ در مسائل باطني هم همينطور است. اين که فردي به اسم آزادي بخواهد طهارت نفس را کنار بگذارد اصلا با آزادي سازگاري ندارد. اسلام دنبال رشد و اعتلاي انسان است نبايد به بهانه آزادي جلوي رشد و اعتلاي درون و برون انسان را گرفت. آيا يک جوان ميتواند بگويد من آزادم، اصلاً نميخواهم کار کنم، تمام مردم چنين جواني را تقبيح ميکنند، ميگويند انسان اگر کار نکند مُرده است، اگر کار نکند درمانده است، اگر کار نکند سربار و کَل بر جامعه شده و از کجا ارتزاق کند؟ پس همچنان که بيان اين حرف که من آزادم و نميخواهم کار کنم به عنوان آزادي غلط است موضوع رعايت حجاب هم از اين قبيل است. البته ممکن است کسي بگويد حجاب موجب طهارت نيست، اينجا ما بايد براي او اثبات کنيم حجاب موجب طهارت است.
قرآن و تصریح به چادر
س) سوال می شود آيا در آیات حجاب تصریح به چادر هم شده است؟ و یا در زندگاني حضرت صديقه طاهره سلام الله عليها چادر با همين شکل و شمايل زمان حاضر وجود داشته است؟
در پاسخ باید گفت قرآن کريم در آيه 59 سوره مبارکه احزاب خداي تبارک و تعالي نه تنها مسئله حجاب را مطرح فرموده بلکه به نظر ما اساساً از اين آيه لزوم چادر استفاده ميشود يعني آن پوششي که خداي تبارک و تعالي براي زنان در بيرون از خانه قرار داده چادر است. ما بعد از تبيين آيه شريفه به اين سؤال هم پاسخ خواهيم داد که اگر يک پوششي همان نتايج چادر را داشته باشد، مثل مانتوهاي بسيار گشادي که در بعضي از کشورهاي اسلامي وجود دارد، آيا حکم چادر را خواهد داشت يا نه؟
در اين آيه خداي تبارک و تعالي به پيامبر ميفرمايد: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ ِلأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ» اين حکم را به همسران و دختران خودت و زنهاي مؤمنين، يعني تمام زنهاي مؤمن تا روز قيامت ابلاغ کن. نکته قابل توجّه اين است، شايد در ذهن بعضي افراد چنين باشد که ممکن است حجاب يک امر واجب در زمان رسول خدا(ص) بوده. براي رفع اين ذهنيت بايد گفت در نساء المؤمنين کلمه نساء به مؤمنين اضافه شده و افادهي جمع ميکند و شامل همه زنهاي مؤمن می شود، يعني امروز هم پيامبر به فرمان خدا همين حکم را به زنهاي مؤمن زمان ما ابلاغ ميکند.
«يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ» بايد خوب دقّت شود در اين قسمت از آيه که يک «يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ» ذکر شده و يک «مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ». بايد ديد هر يک از اين دو به چه معناست؟ در عرب وقتي کسي نزديک جايي ميشود از کلمه الي استفاده کرده و ميگويند أدني إليه، ولي وقتي چيزي مثل پرده را ميخواهند در جايي بياويزند کلمه علي را به کار برده و ميگويند أدني عليه، در اين آيه خدا مي فرمايند يدنين عليهنّ يعني زنها بر خود جلبابهایشان را بياويزند. بنابراين با وجود لفظ علی نبايد کلمه ادني به دنوّ و نزديک کردن معنا شود.
همه بحثها در اين است که جلباب به چه معناست؟ پس روشن است که اين يک تکليف و دستور الهي به زنها و دختران پيامبر و تمام زنان مؤمن تا روز قيامت است که بر خود جلباب بياويزند. در اين حکم هيچ کس ترديد ندارد بنابراين کسي نگويد حجاب يک امري است که من ميتوانم داشته باشم يا نداشته باشم، خير حجاب تکليف الهي است. همانطور که خداي تبارک و تعالي ميفرمايد نماز و روزه و زکات بر مؤمنين واجب است در اين آيه هم به زنان ميفرمايد جلباب را بر خود بياويزيد. حال بايد ديد مراد از جلباب چيست؟
در بسياري از کتابهاي لغت، عرب جلباب را به پوششی معنا کرده است که چيزی را بپوشاند. جلباب بدن، چيزي است که همه بدن را بپوشاند. اگر چيزي فقط روي پا را بپوشاند يا فقط دست را بپوشاند و يا حتّي فقط سر و صورت و گردن را بپوشاند به آن جلباب نميگويند. چون بر اساس اين آيه بدن بايد پوشيده شود و جلباب بدن سرتاسري است. در لغت اين لباس سرتاسري اختصاص به زن هم ندارد. نظير پارچهي بزرگي که مردان هندي و پاکستاني روي لباسهاي خود مياندازند و تا نوک پاي آنها را ميپوشاند.
ابن فارس در کتاب مقاييس اللغة در معناي جلباب ميگويد: «شيء يغشي شيئا» چيزي که چيز ديگري را کاملاً بپوشاند.
جوهري در صحاح اللغة ميگويد جلباب ملحفه است. فارس زبانها معناي ملحفه و لحاف را به خوبي ميدانند، پوششي است که بايد از سر تا انگشتان پا را بپوشاند. به چيزي که بخشي از بدن را بپوشاند لحاف نميگويند.
در بعضي از کتابهاي لغت فارسي مثل فرهنگ مقامات حريري، که از کتب اصيل فارسي است تصريح به چادر شده و گفتهاند: «جلباب همان چادر و تنپوش رويي است» لذا از نظر لغت هيچ ترديدي وجود ندارد. البته گاهي در لغت عرب جلباب را در قميص يعني پيراهن و يا مقنعه استعمال کردهاند ولي اين استعمال مجازي است. برای رسیدن به نتیجه روشن با قرار دادن تمام کتب لغت در کنار هم به خوبي مييابيم جلباب همين چادر است بعضی از کتب لغت ميگويد «جلباب: الملاعه» ملاعه پوشش سرتاسري است.
واژه جلباب غیر از لغت در کلام مفسرين هم به چادر معنا شده است. ابن عباس که مفسران به سخنان او بسيار استناد ميکنند ميگويد «الذي يستر من الفوق إلي الاسفل» جلباب آن است که از بالا تا پايين را ميپوشاند. در کتاب نهج البلاغه هم که غير از آن مفاهيم بلند ديني و سياسي و اخلاقياش يک کتاب ادبي هم هست امير المؤمنين ميفرمايد «من احبنا اهل البيت فليستعدّ للفقر جلبابا» ، کسي که ما اهل البيت را دوست دارد براي حفاظت خود از فقر جلباب آماده کند. و در بعضي از روايات آمده صبر جلبابي براي فقر است.
طبعاً منظور از این روايات پوشش کامل و سرتاسري براي حفظ انسان است.
بيضاوي هم در تفسيرش ميگويد: جلباب آن است که سر و صورت و تمام بدن را تا پا بپوشاند. اين تعبير هم نسبت به حضرت زهرا سلام الله عليها وقتي که ميخواستند به مسجد بروند و خطبه بخوانند آمده «لاثت خمارها علي رأسها واشتملت بجلبابها» حضرت مقنعهشان را به سر پيچيدند و با جلباب(چادر) خود را پوشانيدند.
سيوطي در کتاب الدر المنثور صفحه ۲۲۱ مينويسد: ام سلمه از عايشه نقل کرده وقتي اين آيه نازل شد. (آيات حجاب که در سوره احزاب و نور آمده در مدينه نازل شده و اين دو سوره مدني هستند) که اي پيامبر به زنها و دخترانت و همه زنهاي مؤمنين بگو وقتي ميخواهند بيرون آيند با جلباب خارج شوند عايشه ميگويد « خرج نساء الانصار کان علي رؤوسهن الغربان من أکسيه...» زنهاي انصار از خانه با پوششهايي مشکي بيرون ميآمدند مثل همين چادرها، شايد جنس آن، جنس چادر امروز نبود ولي پارچهاي مشکي رنگ بوده طوري که تمام بدنشان را ميپوشاند.
در روايتي پيامبر(ص) فرمودند: «لغير ذي محرم اربعة اثواب درع خمار جلباب ازار» در مقابل نامحرم چهار پوشش وجود دارد: پيراهن، مقنعه، چادر، زير جامه. در اين روايت بين مقنعه و جلباب فرق گذاشته شده. برخي با اصرار ميگويند جلباب همان مقنعه است.
ذکر اين نکته لازم است بعضي افراد مدعي تحقيق و پژوهش با يک احتمالاتي از خود نظرياتي ارائه کردهاند که در اسلام فقط از زير گردن زن، يعني از سينه تا روي زانو بايد پوشيده باشد در حالي که در هيچ کتاب لغتي براي جلباب چنين معنايي ذکر نشده است. جلباب چادر است يا لااقل بايد از مقنعه بسيار بزرگتر باشد به طوري که سر، صورت، گردن، سينهها و يک مقدار وسيع از بدن را در بر بگيرد. يعني نميتوان گفت جلباب همان مقنعه است، چون قرآن در سوره نور ميفرمايد: «وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَّ» خمر جمع خمار است و خمار همان مقنعه است که از سر تا زیر گردن و سینهها را میپوشاند اما این آيه از سوره احزاب سخن از جلباب دارد.
خانوادههاي مذهبي ما بايد هنگام رسيدن دخترانشان به سن تکليف آيه حجاب را به او ياد بدهند و بگويند دخترم آيه 59 سوره احزاب آيه حجاب و است از اين آيه لزوم چادر استفاده ميشود.
نود درصد کتب لغت، نهج البلاغه و حتّي اشعار شعرا، روايات و کلمات مفسرين جلباب را به چادر معنا کردهاند.
يک وقت به مرحوم والد(رضوان الله تعالي عليه) عرض کردم شايد تعبير حجاب برتر به چادر تعبير فني نباشد، براي اينکه اين آيه صريحاً مسئله چادر را مطرح ميکند. چادر چيزي نيست که گفته شود ايرانيها در دوره صفويه يا قاجار وارد مملکت کرده باشند. نه، چادر ريشه قرآني دارد و همان جلباب است که در صدر اسلام هم بوده.
بنابراين به نظر من از آيه وجوب چادر استفاده ميشود نه اينکه چادر بهتر باشد. چون چادر دارای چند خصوصيت است اولا تمام بدن را ميپوشاند و ثانياً اندام را ميپوشاند. نکتهاي هم که اسلام بر آن تکيه دارد مشخص نبودن اندام زن بر نامحرم است. برخي فکر ميکنند اين مانتوهاي تنگي که امروز بعضي بانوان ميپوشند اسمش حجاب اسلامي است، نه، بايد اندام زن و برجستگيهاي بدنش پوشيده باشد. از اين آيه به خوبي مسئله وجوب چادر به عنوان حجاب استفاده مي شود.
گاهي سوال ميشود ما در اسلام دو جور حکم داريم، حکم ضروري و حکم غير ضروري، آيا وجوب حجاب از احکام ضروري اسلام است؟ بله. چون يکي از ملاکهاي ضروري اين است که تمام فرقههاي ديني نسبت به آن اتفاق نظر داشته باشد. الآن هيچ مذهبي از مذاهب اسلامي نيست که حجاب را واجب نداند همه واجب ميدانند. البته در حدودش اختلاف هست مثل محدوده صورت و دستان تا مچ، امّا اصل وجوب حجاب از احکام ضروري است. ملاک دوم ضروري بودن حکم آن است که اجتهاد در آن راه ندارد. يعني امروز هيچ کسي حق ندارد بگويد من به عنوان يک فقيه ميگويم در زمان ما نماز واجب است يا نه؟ نماز از اول اسلام واجب بوده تا آخر هم واجب است در وجوب نماز اجتهاد راه ندارد.
اينکه در زمان ما عده اي بخواهند در وجوب حجاب اجتهاد کنند غلط است چون حجاب يک امر ضروري است که قابل تشکيک نيست. در فقه ضروري آن است که نياز به دليل ندارد، امروز از هر مسلمان بپرسيد چرا نماز ميخوانيد؟ اينقدر وجوب نماز روشن و واضح است که لازم نيست آيه و روايتي بخواند. اگر از آيات قرآن هم خبر نداشته باشد ميداند نماز جزء دين است، حجاب هم اين چنين است، بانوان محترم که خواهان تأمل در حجاب هستند فکر نکنند وجوب حجاب حکم دست دوم و غير ضروري است. توجّه داشته باشند اگر کسي اصل وجوب حجاب در اسلام را انکار کند يک حکم ضروري دين را انکار کرده است.
در نشريات و فضاهاي مجازي اين سوال مطرح ميشود اگر کسي رعايت حجاب نکرد مگر گناه کبيره کرده؟ فوقش گناه صغيرهاي مرتکب شده است. پاسخ اين است که بله ترک حجاب از گناهان کبيره است.
تعداد کمي از فقها حتّي در زمان ما مي گويند همهی گناهان کبيره است اما اين افراد نادر هستند. بيش از 90 درصد فقها ميگويند گناهان بر دو قسم است کبيره و صغيره.
بي حجابي مسلّم از گناهان کبيره است. در جلد ۱5 وسائل الشيعه کتاب جهاد ص۳۱8 روايتي را شیخ صدوق از حضرت عبدالعظیم حسنی نقل میکند که در آن ترک واجب را گناه کبيره بيان کرده است. اين روايت در بيان بسیاری از گناهان کبيره نظیر، شرب خمر و ترک عمدي نماز است در ادامه ميفرمايد: «أو شيئاً مما فرض الله عزوجل» ترک هر چيزي که خدا واجب کرده گناه کبيره است. خدا بر زن حجاب را واجب کرده. پس اگر زن ترک حجاب کند مرتکب گناه کبيره شده است.
براساس آيه 59 سوره احزاب و توضيحات ارائه شده جلباب به معناي چادر و پوشش سرتاسري است. حال اگر خانمي مقنعهاي بلند به منزله پوشش سرتاسري داشته باشد و اندامش را بپوشاند بهطوري که بگويند با چادر فرقي نميکند ميتواند مصداق جلباب باشد.
از نکاتي که برخي از فقها و مفسران در مورد جلبات بيان کردهاند اين است که جلباب بايد روي لباس باشد. اگر زني عريان چادر به خود بگيرد باز صدق جلباب نميکند. جلباب افزون بر لباسهاي معمولي است که بايد روي لباس انداخته شود. جلباب هم بايد ساتر بدن باشد و هم ساتر لباس.
در مورد شأن نزول آيه هم مطالبي مطرح است. در کتب تفسيري شيعه آمده: هنگام رفتن زنها به مسجد براي نماز در بين راه جوانهايي ناباب حضور داشتند که زنان را مورد اذيت و آزار قرار ميدادند. به رسول خدا(ص) عرض کردند ما براي آمدن به مسجد با چنين مشکلي مواجه هستيم. بعد از آن اين آيه نازل شد که خداي تبارک و تعالي ميفرمايد «يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ». وقتي يک زن با چادر بيرون ميآيد معلوم ميشود اهل عفاف و حيا است «أدني أن يعرفن بأنهن من اهل العفاف والحيا»، کسي حق تعرض و اذيت و متلکپراني به او را ندارد. بعضي هم ميگويند ذلک أدني أن يعرفن يعني پوشيده آيند تا شناخته نشوند و مورد اذيت قرار نگيرند.
در تفاسير اهل سنت در مورد شأن نزول آیه چنین آمده که معلوم نبود کدام یک از زنان کنيز و کدام حره و آزاد هستند با پوشیدن چادر معلوم ميشود که اين زن حرّه است و کنيز نيست و ميبايست احترامش را رعايت کنند.
نکته ديگر اين که بعضي از روشنفکران خيال کردند علت اصلي وجوب حجاب اين است که زن اذيت نشود، بعد ميگويند اگر زني يقين دارد مورد اذيت قرار نميگيرد لزومي ندارد حجاب داشته باشد.
جواب اين است که اصلا عبارت «ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ» به عنوان علت نيست، خداي تبارک و تعالي تکليفي را بر عهده زنها و دختران پيامبر و زنان مؤمنين تا روز قيامت چه کنيز و چه غير کنيز، چه عرب و چه غير عرب گذارده که بايد بر خود جلباب آويزان کرده چادر به سر کنند. اين يک تکليف است مثل اينکه در باب نماز فرموده نماز انسان را از فحشا و منکر باز ميدارد. «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ » نماز بر ما واجب است، چه کسي را از فساد باز دارد يا ندارد. حال کسي ميتواند بگويد نماز جلوي فحشاء و منکر من را نميگيرد يا فرد مؤمني بگويد من يقين دارم مرتکب فحشاء و منکر نميشوم، پس نماز بر من واجب نيست؟!
براساس اصطلاح فقهي و اصولي اين عناوين عنوان حکمت و فايده را دارد نظير رسيدن به تقوا و پرهيزگاري در وجوب روزه. «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»، روزه واجب است براي اينکه شما متقي شويد، حال اگر کسي روزه گرفت و متقي نشد، يا فردي اهل تقوي و پرهيزگاري باشد بگوييم روزه بر او واجب نيست؟ نه. اين تقوا حکمت وجوب روزه است. در مورد حجاب هم همينطور است چون شأن نزول آيه اين بوده که جوانان هرزه در آن زمان موجب آزار زنان میشد خدا ميفرمايد اگر چادر بپوشيد اذيت نميشويد ولي تکليف مطلق و عام است. پس «يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ» يک تکليف عام و ثابت است و يکي از فوايدش جلوگيري از اذيت افراد لاابالي است چه در يک زماني موضوع داشته باشد يا نه.
ما بايد دستور خدا را براي بانوان تبيين و عرضه کنيم قطعاً بانوان محترمي که به دنبال کسب رضايت پروردگار هستند نسبت به اين حکم تسليم خواهند شد ان شاء الله.
سؤال میشود دختري در جامعه اسلامي زندگي ميکند، به نبوت پيامبر اکرم اسلام و ولايت اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) اعتقاد دارد، نماز و روزهاش را به جا ميآورد، منتهي تمايلي ندارد که اهل حجاب باشد، آيا جامعه و نظام اسلامي ميتواند در اين امر دخالت کند؟
تاکنون به این نتیجه رسیدیم که وجوب حجاب سند قرآني دارد و علاوه بر آن از ضروريات دين است، همه فرق اسلامي حجاب را به عنوان يک تکليف الهي پذيرفتهاند. حال اين بحث امروز در جامعه ما مطرح است که آيا مسئولين دولت يا نظام اسلامي و در سطح پايينتر مردم، فاميل، پدر و مادر، حق دخالت در اين زمينه دارند يا نه؟ به اين سوال از ابعاد مختلف ميتوان پاسخ داد.
يک پاسخ اين است که ارشاد و هدايت وظيفه هر فردي نسبت به ديگري است همانطور که در مسائل مادّي اگر انساني ببيند ديگري راه اشتباهي ميرود و خداي ناکرده ممکن است تمام اموالش را از دست بدهد، مثلا ثروتش را در يک راه باطل اقتصادي به کار گرفته که تمامش از بين خواهد رفت، عقل و عقلا چه ميگويند؟ وجدان انسان چه ميگويد؟ ميگويد ارشاد لازم است. شما بايد او را ارشاد کنيد تا از اموال خود مراقبت کند. ممکن است او نداند و يا فکر کند کار درستي انجام ميدهد.
اينجا بحث ارشاد مطرح است نه دخالت در کار ديگران. مسئله حجاب يک مسئله اجتماعي هم هست نه اينکه فقط يک مسئله خصوصي باشد تا آن خانم بگويد من ميخواهم اينطور باشم، چون آثارش سرريز به خود انسان و خانواده و جامعه ميشود. پدر و مادري که ميبيند يکي از دخترها نميخواهد حجاب را رعايت کند و اين کار او در ديگران اثر سوء ميگذارد، بايد او را ارشاد کند و اين امري روشن است.
اين حرف باطلي است که ميگويند اين کار فضولي است. فضولي نسبت به کارهاي خصوصي انسان مصداق پیدا میکند. مثلا در مواقع عادي (غير از مجالس جشن و عزا) به شما بگويند چرا کت و شلوار اين رنگي پوشيديد، به کسي چه ارتباطي دارد؟ شما از اين رنگ خوشتان ميآيد و رنگ معقولي هم هست و من حق ندارم در آن دخالت کنم. در امور خصوصي عقل و عقلا ميگويند به هيچ وجه کسي حق دخالت ندارد.
انسان در خانهاش ميخواهد اتاقهايش را به شکل و رنگ خاصي در بياورد، هيچ کس حق دخالت ندارد. اين مربوط به سليقه و ذوق صاحب خانه است، ولي حجاب يک امر اجتماعي است که آثارش در تمام بدنههاي اجتماع ظاهر ميشود افزون بر آن بحث طهارت قلبي که ذکر شد. بنابراين ارشاد لازم است، چه حکومت اسلامي بر پا باشد و چه نباشد. بههرحال پدر و مادر، فاميل، اقوام، دوستان و آشنايان بايد او را ارشاد کنند.
در مرحله بالاتر بحث امر به معروف و نهي از منکر مطرح است که به عنوان يک واجب صبغه ديني پيدا ميکند. در مرحله نخست عنوان ارشاد مطرح بود و حکم عقل و بناء عقلاء که من ديگري را نصيحت کنم، ولي در مرحله دوم امر به معروف و نهي از منکر به عنوان يک تکليف الهي بر هر انسان مسلماني واجب است، در فروع دين وجوب نماز و روزه و حج، جهاد و زکات امر به معروف و نهي از منکر آمده است.
معروف يعني آنچه که دين ما آن را معروف دانسته و منکر يعني آنچه دين ما ميگويد ناپسند و گناه است، تعريف معروف و منکر به هنجار و ناهنجار در کتابهاي روانشناسي مطرح ميشود که در آنجا اين اصطلاح اينطور معنا ميشود که معروف يعني آنچه که عقل ميپسندد يا عرف و يا شرع. اما يک سري از معروف ها هستند که نه عقل آن را ميفهمد و نه عرف. بلکه فقط شرع آن را بيان ميکند.
خمس معروف است، عقل از خمس چه ادراکي دارد؟ جهاد معروف است، عقل ممکن است نسبت به غير جهاد دفاعي ادراکي نداشته باشد. در شرع واجبات و مستحبات معروف و گناهان منکر محسوب ميشوند و هر انساني از باب امر به معروف و نهي از منکر نسبت به ديگران از اين جهت مسئوليت و وظيفه دارد.
مرحله سوم همين مسئله روز ما است که آيا حکومت اسلامي در مورد کساني که نسبت به حجاب و ديگر واجبات و محرمات شرعي دهان کجي ميکنند وظيفهاي دارد يا نه؟
حکومت اسلامي در درجه اول بايد براي مردم ابعاد، احکام و آثار حجاب را تبيين کند. فردی را براي اجراي حدّ خدمت امير المؤمنين آوردند. حضرت فرمود از او بپرسيد آيا آيه حد بر او قرائت شده يا نه؟ ميدانسته اين کار حرام است و حد دارد يا نه؟ از او سؤال کردند و او جواب داد نه، چون تازه مسلمان شده بود و نميدانست شراب خوردن در اسلام حرام است و تازيانه هم دارد، حکومت اسلامي در درجه اول بايد اين احکام را براي مردم و جامعه تبيين کند. از طريق صدا و سيما، آموزش و پرورش، وزارت ارشاد، مجموعههاي مختلف فرهنگي کشور بايد نسبت به مسئله حجاب کار شود. عليرغم اهتمامي که مسئولين ما در طول اين مدت داشتند ولي هنوز يک کار اساسي فرهنگي نشده. امروز اگر از زنهاي چادري متديّن و مذهبي بپرسيد که به چه دليل حجاب در اسلام واجب است؟ ميگويد ميدانم واجب است ولي نميدانم چرا. در حالي که بايد دليل وجوب آن را بداند.
پيشنهاد ميکنم به هر دختري که ميخواهد جشن تکليف بگيرد، کنار آن سجاده و چادري که به او هديه ميدهيم آيه حجاب را هم با ترجمه بنويسيم، «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ ِلأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللّهُ غَفُورًا رَحيمًا». تا دختران ما از نُه سالگي با اين حکم قرآن آشنا شوند که باید در مقابل نامحرم پوشش کامل داشته باشند و فکر نکنند از روي تعصب و اجبار پدر و مادر بايد حجاب داشته باشند. باید مبناي قرآني و آثار اجتماعي و اخلاقي حجاب براي او بيان شود.
اي کاش آموزش و پرورش، صدا و سيما، ارشاد و حوزههاي علميه در مورد حجاب يک کار اساسي کنند. ما به قدر توان خود در دفتر مرحوم والد هم در زمان حيات و هم بعد از ارتحال ايشان جزوههاي فراواني راجع به حجاب در تيراژهاي صد و دويست هزار نسخه در تهران و شهرستانها منتشر کرديم ولي اين خيلي کم است. پس در درجه اول وظيفه مسئولين تبيين است.
در دانشگاهها و دبيرستانهاي ما بايد بيان شود، مجالس مناظره و پرسش و پاسخ برگزار کنند، روشن است که تنها يک مصاحبه بنده که آيه را معنا کرده و توضيح دهم کفايت نميکند تبيين و تبليغ اين حکم الهي نياز به مناظرهها و يک کار دائمي دارد.
همانطور که در باب بهداشت چطور براي حفظ بهداشت جامعه دائما بايد تذکر بدهيد؟ فيلمهاي بلند و کوتاه پخش کنيد مثل همين برنامههاي خوب سيماي سلامت در تلويزيون. بايد برنامههايي به صورت ميزگرد برگزار شود تا موافقين و مخالفين پرسشهاي خود را مطرح کنند و جواب بگيرند. من آمادگي کامل خود را براي حضور در ميزگردها و جلسات پرسش و پاسخ اعلام ميکنم. اين حکم وجوب حجاب از منظر قرآن و فقه سر سوزني جاي ابهام ندارد که ما بگوييم دستمان خالي است. در همين جزوه حجاب و نظام اسلامي بسياري از شبهات مطرح و پاسخ داده شده و بحث مفصلي هم راجع به آيات حجاب انجام شده که ان شاء الله به توفيق خداوند به زودي چاپ خواهد شد.
حکومت اسلامي در درجه اول بايد يک بحث زندهي دائمي را در رسانه، دانشگاه، آموزش و پرورش و مراکز فرهنگي و مساجد نهادينه کند. اگر اين کار نشود گشت ارشاد کاري بيهوده و بياثر است، حتی ممکن است اثر معکوس هم داشته باشد. وقتي ما براي اين دختر ۲0 ساله اين آيه را قرائت نکرده و توضيح ندادهايم فکر ميکند ميخواهيم او را وادار به حجاب کنيم و اين روزها هم که بیگانگان به آن جهت سياسي دادهاند. ما بايد براي خواهران کلام خدا، کلام ائمه و روايات را، آثار رعايت حجاب در دنيا و آخرت را بيان کنيم.
حال اگر دختر خانمي بگويد من مسلمان هستم و از اين آيه و حکم وجوب حجاب هم خبر دارم ولي در مقام عمل با اين حکم مخالفت ميکنم وظيفه حکومت و نظام اسلامي در مقابل چنين افرادي چيست؟ آيا وظيفه حکومت فقط تبيين حکم است و در مقام عمل مردم ميخواهند عمل به آن بکنند يا نکنند؟
اسلام و دين فقط به بيان تمام نميشود. اسلام براي پياده سازي احکام آمده است. ممکن است بسياري از اساتيد اين سؤال در ذهنشان باشد که حکومت اسلامي وراي تبيين دین، وظیفه ديگري ندارد، توجّه اين عزيزان را به آيه ۱۳ از سوره مبارکه شوري جلب ميکنم. خداي تبارک و تعالي ميفرمايد: «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصّى بِهِ نُوحًا وَ الَّذي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهيمَ وَ مُوسى وَ عيسى أَنْ أَقيمُوا الدِّينَ»؛ ما دين را براي مردم تشريع کرديم، دين همان دستوراتي است که به نوح و به توي پيامبر و ابراهيم و موسي و عيسي توصيه و ابلاغ کرديم و هدف از اين تشريع هم اين است که «أَقيمُوا الدِّينَ»؛ دين را بايد اقامه کنند، يعني وظيفه نوح و ابراهيم و موسي و عيسي و پيامبر و ائمه معصومين فقط بيان دين نيست، هدف از ارسال پيامبران و تشريع دين اقامه دين است، اقامه دين يعني اجراي آنچه که در دين آمده.
ما نميگوييم دين هم فقط نماز و روزه و حجاب است. خير اجراي تمام آنچه که در دين است. ممکن است برخي اشکال کنند چرا راجع به بعضي از خلافکاريهاي ديگر صحبت نميکنيد؟ بله، آنجا هم حاکم مسلمين و نظام اسلامي وظيفه دارد و بايد گفته شود و عمل کنند ولي فعلاً ما در مقام پاسخ به اين سؤال هستيم که به چه دليل قرآني نظام اسلامي بايد مانع حضور اين دختر خانمي شود که ميداند در قرآن آيه حجاب آمده اما باز هم مخالفت ميکند و ميخواهد بدون حجاب به خيابان بيايد.
فعلاً هم بحث از کيفيت برخورد نیست. اصل مطلب اين است که حکومت در برابر پياده شدن احکام دين وظيفه دارد. همانطور که در مورد زکات هر سال قويتر از گذشته عمل ميکند و امروز بسياري از کشاورزان زکات خود را ميپردازند و با اين زکات بسیاری از مساجد و مدارس ساخته شده و فقرا تأمين ميشوند يا راجع به نماز آيا حکومت اسلامي نبايد مردم و جوانان را به نماز تشويق کند و زمينه براي نماز خواندن فراهم کند؟
يکي از خصوصيات حکومت حضرت حجت(عج) اين است که «الَّذینَ إِن مَکنّاهُم فِی الأَرضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّکاةَ وَأَمَروا بِالمَعروفِ وَنَهَوا عنِ المُنکرِ» وقتي حکومت حضرت تشکيل شود از جمله کارهايشان اين است که نماز را برپا ميدارند، زکات پرداخت ميشود، امر به معروف و نهي از منکر انجام ميگيرد.
پس وظيفه پيامبران فقط بيان دين نیست بلکه اساس رسالت آنان اقامه دين میباشد. و لذا از همين آيه ميتوان لزوم تشکيل حکومت را به دست آورد. امام خميني(رضوان الله تعالي عليه) مدعي بودند که اسلام حکومت دارد.
اين آيه يکي از ادله آن است، يعني وقتي اسلام بخواهد اقامه شود بايد در زمان حضور معصوم(عليه السلام) امام معصوم حاکم باشد و حکومت کند و در زمان غيبت هم فقيه جامع الشرايط به نيابت از آن حضرت بايد اقامه دين کند، اقامه دين خدمت بزرگي به بشريت است که ابعاد دين براي تمام اقشار جامعه روشن و ارزش دين را نمايان ميکند. در معاملات، سياست، قضاوت، اخلاق و همه شئون زندگي. پس دليل ما بر لزوم دخالت حکومت بر اجراي احکام و مقوله حجاب بر طبق آيه سيزده سوره مبارکه شوري است. البته اين مسئله که اقدام حکومت به چه نحوي بايد بشود را بايد بررسي کارشناسانه کنند.
نکته ديگر اينکه قطع نظر از دليل قرآني و روايي اگر رعايت حجاب بهصورت قانون درآيد، لزوم رعايت قانون يک امر عقلي است. در اجراي قانون هم فرقي بين افراد نيست. وقتي ميگوييم حجاب قانون کشور جمهوري اسلامي است مثل شراب نخوردن که قانون جمهوري اسلامي است حتّي کساني هم که از خارج وارد کشور ميشوند بايد اين قانون را رعايت کنند همان طور ما وقتي به کشور ديگري برويم بايد قوانين آنجا را رعايت کنيم.
اصلا رفتن به آنجا به معناي پذيرش قوانين آنجاست و مادامي که انسان آنجا زندگي ميکند يا آنها به کشور ما ميآيند بايد قوانين رعايت شوند. رعايت حجاب احترام به قانون يک نظام و دولت است. بنابراين اگر کسي بخواهد بدون رعايت حجاب در خيابان بيايد آن هم با تحريک شبکههای ضد انقلاب و مسائل فراوان به اين معناست که ميخواهد با قانون، با حکومت، با دين و با حکم خدا مخالفت کند. اينها آثار چنين کاري است. اميدوارم ان شاء الله همه احکام اسلام به خوبي در جامعه ما پياده شود و هر کسي به سهم خود بتواند در اجراي احکام اسلامي موفق شود.
مرکز فقهي ائمه اطهار(علیهم السلام) که اکنون 20 سال از تأسيس آن ميگذرد از ابتکارات بسيار خوب والد ما مرجع بزرگ شيعه آيت الله العظمي فاضل لنکراني بود و بحمدالله توانسته است در طول اين مدت تحول بزرگي را در حوزههاي شيعه رقم زند. در اين مرکز مباحث فقهي و مخصوصا سؤالات جديد و بالاخص مباحث جديد فقهي مورد بحث قرار ميگيرد. در فقه مضاف گروههاي مختلفی مشغول پژوهش و تحقیق هستند. گروه فقه پزشکي که براي اولين بار دانشنامه فقه پزشکي را تأليف کرده و راجع به فقه درمان و تغيير جنسيت بحثهاي بسيار عميقي داشته است.
در بخش فقه کودک، فنيترين و بينظيرترين دايرة المعارف فقهي در هشت جلد 600 صفحهاي به نام موسوعه احکام اطفال به زبان عربي منتشر شده که در حال ترجمه آن به زبانهاي مختلف دنيا هستيم.
در فقه زنان مباحث قرآني و تربيتي حجاب نظير مباحث همين گفتگو در جزوه حجاب و نظام اسلامي مطرح شده. موسوعهاي هم براي عرضه به بانوان عزيز در سه جلد آماده چاپ شده که در آن تمام شبهات مربوط به زنان پاسخ داده شده است و کتابي هم پيرامون واکاوي فقهي پوشش مشکي در چهارصد صفحه منتشر کرده است.
اين مرکز آمادگي پاسخ به همه سؤالات فقهي نهادها، سازمانهاي مختلف و وزارتخانهها و دانشگاهها را دارد. با دانشگاهها ارتباط دارد و تفاهمنامههاي خوبي هم منعقد کرده است. بالأخره نيازهاي نظام جمهوري اسلامي را فقيهانه بررسي و به نهادها و مراکز دولتی ارائه ميکند. در فقه هستهاي اين مرکز تنها نهاد حوزوي بود که طي دو سال تحقيق و بررسي مقالات بسيار قوي در باب فقه هستهاي ارائه داد و فتواي رهبري معظم انقلاب را در حرمت توليد و استفاده از سلاحهاي کشتار جمعي تحکيم کرد.
خدا را شاکريم که راجع به اين موضوعات موفق به تحقيق و پژوهش شده و در خدمت همه مردم هستيم. بحمدالله اين مرکز مستقل است و به هيچ وجه به دولت وابسته نبوده و نيست. فقط از طريق وجوهات شرعيه و کمک خيّرين اداره ميشود و شعبه مرکزي آن در قم است و شعباتي هم در مشهد، کابل، مزارشريف افغانستان و سوريه دارد و بخش آموزشي آن در اين مدت مجتهدان خوبي تحويل جامعه اسلامي داده است. خدای بزرگ را بر این توفیق شکرگزاریم.
اهم مطالب:
1ـ حجاب موجب شکوفا شدن حياء در وجود انسان ميشود چه مرد و چه زن.
2ـ لباس و طرز پوشش يک ارتباط خاصي با باطن انسان دارد که هيچ ترديدي در آن نيست. پوشش مناسب در روح انسان تحول ايجاد کرده و به باطن انسان زيبايي ميدهد.
3ـ حجاب فوق مسئله امنيت و مصونيت يک ارزش براي زن است و او را از دسترس همگان خارج ميکند.
4ـ زيباترين تعبير از حجاب همين نماد عفاف و پاکي است.
5ـ اين که فردي به اسم آزادي بخواهد طهارت نفس را کنار بگذارد اصلا با آزادي سازگاري ندارد. اسلام دنبال رشد و اعتلاي انسان است نبايد به بهانه آزادي جلوي رشد و اعتلاي درون و برون انسان را گرفت.
6ـ عرب جلباب را به چيزي معنا کرده است که چيز ديگري را بپوشاند. جلباب بدن، چيزي است که همه بدن را بپوشاند.
7ـ پس وظيفه پيامبران فقط بيان دين نیست بلکه اساس رسالت آنان اقامه دين میباشد.
8 ـ اقامه دين خدمت بزرگي به بشريت است که ابعاد دين براي تمام اقشار جامعه روشن و ارزش دين را نمايان ميکند.
9ـ رعايت حجاب احترام به قانون يک نظام و دولت است.
10- مهم ترين سند حکم وجوب حجاب قرآن کريم است.
11- در واقع اين مفهوم با ارزش حجاب که خداي تبارک و تعالي آن را به عنوان يکي از ضروريات دين مطرح ميکند با ايجاد طهارت قلبي در آحاد زنان و مردان، جامعه را متحول ميکند و موجب طهارت جامعه ميگردد.
12- حجاب در اسلام هم براي زنها و هم براي مردها هر دو، مورد توجّه قرار گرفته.
13- ترک هر چيزي که خدا واجب کرده گناه کبيره است. خدا بر زن حجاب را واجب کرده. پس اگر زن ترک حجاب کند مرتکب گناه کبيره شده است.
همه بحثها در اين است که جلباب به چه معناست؟ پس روشن است که اين يک تکليف و دستور الهي به زنها و دختران پيامبر و تمام زنان مؤمن تا روز قيامت است که بر خود جلباب بياويزند. در اين حکم هيچ کس ترديد ندارد بنابراين کسي نگويد حجاب يک امري است که من ميتوانم داشته باشم يا نداشته باشم، خير حجاب تکليف الهي است. همانطور که خداي تبارک و تعالي ميفرمايد نماز و روزه و زکات بر مؤمنين واجب است در اين آيه هم به زنان ميفرمايد جلباب را بر خود بياويزيد. حال بايد ديد مراد از جلباب چيست؟
جلباب به معنای چادر در کلام اهل لغت
در بسياري از کتابهاي لغت، عرب جلباب را به پوششی معنا کرده است که چيزی را بپوشاند. جلباب بدن، چيزي است که همه بدن را بپوشاند. اگر چيزي فقط روي پا را بپوشاند يا فقط دست را بپوشاند و يا حتّي فقط سر و صورت و گردن را بپوشاند به آن جلباب نميگويند. چون بر اساس اين آيه بدن بايد پوشيده شود و جلباب بدن سرتاسري است. در لغت اين لباس سرتاسري اختصاص به زن هم ندارد. نظير پارچهي بزرگي که مردان هندي و پاکستاني روي لباسهاي خود مياندازند و تا نوک پاي آنها را ميپوشاند.
ابن فارس در کتاب مقاييس اللغة در معناي جلباب ميگويد: «شيء يغشي شيئا» چيزي که چيز ديگري را کاملاً بپوشاند.
جوهري در صحاح اللغة ميگويد جلباب ملحفه است. فارس زبانها معناي ملحفه و لحاف را به خوبي ميدانند، پوششي است که بايد از سر تا انگشتان پا را بپوشاند. به چيزي که بخشي از بدن را بپوشاند لحاف نميگويند.
در بعضي از کتابهاي لغت فارسي مثل فرهنگ مقامات حريري، که از کتب اصيل فارسي است تصريح به چادر شده و گفتهاند: «جلباب همان چادر و تنپوش رويي است» لذا از نظر لغت هيچ ترديدي وجود ندارد. البته گاهي در لغت عرب جلباب را در قميص يعني پيراهن و يا مقنعه استعمال کردهاند ولي اين استعمال مجازي است. برای رسیدن به نتیجه روشن با قرار دادن تمام کتب لغت در کنار هم به خوبي مييابيم جلباب همين چادر است بعضی از کتب لغت ميگويد «جلباب: الملاعه» ملاعه پوشش سرتاسري است.
چادر در کلام مفسّرین
واژه جلباب غیر از لغت در کلام مفسرين هم به چادر معنا شده است. ابن عباس که مفسران به سخنان او بسيار استناد ميکنند ميگويد «الذي يستر من الفوق إلي الاسفل» جلباب آن است که از بالا تا پايين را ميپوشاند. در کتاب نهج البلاغه هم که غير از آن مفاهيم بلند ديني و سياسي و اخلاقياش يک کتاب ادبي هم هست امير المؤمنين ميفرمايد «من احبنا اهل البيت فليستعدّ للفقر جلبابا» ، کسي که ما اهل البيت را دوست دارد براي حفاظت خود از فقر جلباب آماده کند. و در بعضي از روايات آمده صبر جلبابي براي فقر است.
طبعاً منظور از این روايات پوشش کامل و سرتاسري براي حفظ انسان است.
بيضاوي هم در تفسيرش ميگويد: جلباب آن است که سر و صورت و تمام بدن را تا پا بپوشاند. اين تعبير هم نسبت به حضرت زهرا سلام الله عليها وقتي که ميخواستند به مسجد بروند و خطبه بخوانند آمده «لاثت خمارها علي رأسها واشتملت بجلبابها» حضرت مقنعهشان را به سر پيچيدند و با جلباب(چادر) خود را پوشانيدند.
سيوطي در کتاب الدر المنثور صفحه ۲۲۱ مينويسد: ام سلمه از عايشه نقل کرده وقتي اين آيه نازل شد. (آيات حجاب که در سوره احزاب و نور آمده در مدينه نازل شده و اين دو سوره مدني هستند) که اي پيامبر به زنها و دخترانت و همه زنهاي مؤمنين بگو وقتي ميخواهند بيرون آيند با جلباب خارج شوند عايشه ميگويد « خرج نساء الانصار کان علي رؤوسهن الغربان من أکسيه...» زنهاي انصار از خانه با پوششهايي مشکي بيرون ميآمدند مثل همين چادرها، شايد جنس آن، جنس چادر امروز نبود ولي پارچهاي مشکي رنگ بوده طوري که تمام بدنشان را ميپوشاند.
در روايتي پيامبر(ص) فرمودند: «لغير ذي محرم اربعة اثواب درع خمار جلباب ازار» در مقابل نامحرم چهار پوشش وجود دارد: پيراهن، مقنعه، چادر، زير جامه. در اين روايت بين مقنعه و جلباب فرق گذاشته شده. برخي با اصرار ميگويند جلباب همان مقنعه است.
ذکر اين نکته لازم است بعضي افراد مدعي تحقيق و پژوهش با يک احتمالاتي از خود نظرياتي ارائه کردهاند که در اسلام فقط از زير گردن زن، يعني از سينه تا روي زانو بايد پوشيده باشد در حالي که در هيچ کتاب لغتي براي جلباب چنين معنايي ذکر نشده است. جلباب چادر است يا لااقل بايد از مقنعه بسيار بزرگتر باشد به طوري که سر، صورت، گردن، سينهها و يک مقدار وسيع از بدن را در بر بگيرد. يعني نميتوان گفت جلباب همان مقنعه است، چون قرآن در سوره نور ميفرمايد: «وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَّ» خمر جمع خمار است و خمار همان مقنعه است که از سر تا زیر گردن و سینهها را میپوشاند اما این آيه از سوره احزاب سخن از جلباب دارد.
خانوادههاي مذهبي ما بايد هنگام رسيدن دخترانشان به سن تکليف آيه حجاب را به او ياد بدهند و بگويند دخترم آيه 59 سوره احزاب آيه حجاب و است از اين آيه لزوم چادر استفاده ميشود.
نود درصد کتب لغت، نهج البلاغه و حتّي اشعار شعرا، روايات و کلمات مفسرين جلباب را به چادر معنا کردهاند.
يک وقت به مرحوم والد(رضوان الله تعالي عليه) عرض کردم شايد تعبير حجاب برتر به چادر تعبير فني نباشد، براي اينکه اين آيه صريحاً مسئله چادر را مطرح ميکند. چادر چيزي نيست که گفته شود ايرانيها در دوره صفويه يا قاجار وارد مملکت کرده باشند. نه، چادر ريشه قرآني دارد و همان جلباب است که در صدر اسلام هم بوده.
بنابراين به نظر من از آيه وجوب چادر استفاده ميشود نه اينکه چادر بهتر باشد. چون چادر دارای چند خصوصيت است اولا تمام بدن را ميپوشاند و ثانياً اندام را ميپوشاند. نکتهاي هم که اسلام بر آن تکيه دارد مشخص نبودن اندام زن بر نامحرم است. برخي فکر ميکنند اين مانتوهاي تنگي که امروز بعضي بانوان ميپوشند اسمش حجاب اسلامي است، نه، بايد اندام زن و برجستگيهاي بدنش پوشيده باشد. از اين آيه به خوبي مسئله وجوب چادر به عنوان حجاب استفاده مي شود.
حجاب حکم ضروری اسلام
گاهي سوال ميشود ما در اسلام دو جور حکم داريم، حکم ضروري و حکم غير ضروري، آيا وجوب حجاب از احکام ضروري اسلام است؟ بله. چون يکي از ملاکهاي ضروري اين است که تمام فرقههاي ديني نسبت به آن اتفاق نظر داشته باشد. الآن هيچ مذهبي از مذاهب اسلامي نيست که حجاب را واجب نداند همه واجب ميدانند. البته در حدودش اختلاف هست مثل محدوده صورت و دستان تا مچ، امّا اصل وجوب حجاب از احکام ضروري است. ملاک دوم ضروري بودن حکم آن است که اجتهاد در آن راه ندارد. يعني امروز هيچ کسي حق ندارد بگويد من به عنوان يک فقيه ميگويم در زمان ما نماز واجب است يا نه؟ نماز از اول اسلام واجب بوده تا آخر هم واجب است در وجوب نماز اجتهاد راه ندارد.
اينکه در زمان ما عده اي بخواهند در وجوب حجاب اجتهاد کنند غلط است چون حجاب يک امر ضروري است که قابل تشکيک نيست. در فقه ضروري آن است که نياز به دليل ندارد، امروز از هر مسلمان بپرسيد چرا نماز ميخوانيد؟ اينقدر وجوب نماز روشن و واضح است که لازم نيست آيه و روايتي بخواند. اگر از آيات قرآن هم خبر نداشته باشد ميداند نماز جزء دين است، حجاب هم اين چنين است، بانوان محترم که خواهان تأمل در حجاب هستند فکر نکنند وجوب حجاب حکم دست دوم و غير ضروري است. توجّه داشته باشند اگر کسي اصل وجوب حجاب در اسلام را انکار کند يک حکم ضروري دين را انکار کرده است.
ترک حجاب گناه کبیره است
در نشريات و فضاهاي مجازي اين سوال مطرح ميشود اگر کسي رعايت حجاب نکرد مگر گناه کبيره کرده؟ فوقش گناه صغيرهاي مرتکب شده است. پاسخ اين است که بله ترک حجاب از گناهان کبيره است.
تعداد کمي از فقها حتّي در زمان ما مي گويند همهی گناهان کبيره است اما اين افراد نادر هستند. بيش از 90 درصد فقها ميگويند گناهان بر دو قسم است کبيره و صغيره.
بي حجابي مسلّم از گناهان کبيره است. در جلد ۱5 وسائل الشيعه کتاب جهاد ص۳۱8 روايتي را شیخ صدوق از حضرت عبدالعظیم حسنی نقل میکند که در آن ترک واجب را گناه کبيره بيان کرده است. اين روايت در بيان بسیاری از گناهان کبيره نظیر، شرب خمر و ترک عمدي نماز است در ادامه ميفرمايد: «أو شيئاً مما فرض الله عزوجل» ترک هر چيزي که خدا واجب کرده گناه کبيره است. خدا بر زن حجاب را واجب کرده. پس اگر زن ترک حجاب کند مرتکب گناه کبيره شده است.
براساس آيه 59 سوره احزاب و توضيحات ارائه شده جلباب به معناي چادر و پوشش سرتاسري است. حال اگر خانمي مقنعهاي بلند به منزله پوشش سرتاسري داشته باشد و اندامش را بپوشاند بهطوري که بگويند با چادر فرقي نميکند ميتواند مصداق جلباب باشد.
چادر و جلباب باید روی لباس باشد
از نکاتي که برخي از فقها و مفسران در مورد جلبات بيان کردهاند اين است که جلباب بايد روي لباس باشد. اگر زني عريان چادر به خود بگيرد باز صدق جلباب نميکند. جلباب افزون بر لباسهاي معمولي است که بايد روي لباس انداخته شود. جلباب هم بايد ساتر بدن باشد و هم ساتر لباس.
شأن نزول آیه حجاب
در مورد شأن نزول آيه هم مطالبي مطرح است. در کتب تفسيري شيعه آمده: هنگام رفتن زنها به مسجد براي نماز در بين راه جوانهايي ناباب حضور داشتند که زنان را مورد اذيت و آزار قرار ميدادند. به رسول خدا(ص) عرض کردند ما براي آمدن به مسجد با چنين مشکلي مواجه هستيم. بعد از آن اين آيه نازل شد که خداي تبارک و تعالي ميفرمايد «يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ». وقتي يک زن با چادر بيرون ميآيد معلوم ميشود اهل عفاف و حيا است «أدني أن يعرفن بأنهن من اهل العفاف والحيا»، کسي حق تعرض و اذيت و متلکپراني به او را ندارد. بعضي هم ميگويند ذلک أدني أن يعرفن يعني پوشيده آيند تا شناخته نشوند و مورد اذيت قرار نگيرند.
در تفاسير اهل سنت در مورد شأن نزول آیه چنین آمده که معلوم نبود کدام یک از زنان کنيز و کدام حره و آزاد هستند با پوشیدن چادر معلوم ميشود که اين زن حرّه است و کنيز نيست و ميبايست احترامش را رعايت کنند.
مورد اذیّت و آزار قرار گرفتن زنان حکمت حکم وجوب حجاب است نه علت
نکته ديگر اين که بعضي از روشنفکران خيال کردند علت اصلي وجوب حجاب اين است که زن اذيت نشود، بعد ميگويند اگر زني يقين دارد مورد اذيت قرار نميگيرد لزومي ندارد حجاب داشته باشد.
جواب اين است که اصلا عبارت «ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ» به عنوان علت نيست، خداي تبارک و تعالي تکليفي را بر عهده زنها و دختران پيامبر و زنان مؤمنين تا روز قيامت چه کنيز و چه غير کنيز، چه عرب و چه غير عرب گذارده که بايد بر خود جلباب آويزان کرده چادر به سر کنند. اين يک تکليف است مثل اينکه در باب نماز فرموده نماز انسان را از فحشا و منکر باز ميدارد. «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ » نماز بر ما واجب است، چه کسي را از فساد باز دارد يا ندارد. حال کسي ميتواند بگويد نماز جلوي فحشاء و منکر من را نميگيرد يا فرد مؤمني بگويد من يقين دارم مرتکب فحشاء و منکر نميشوم، پس نماز بر من واجب نيست؟!
براساس اصطلاح فقهي و اصولي اين عناوين عنوان حکمت و فايده را دارد نظير رسيدن به تقوا و پرهيزگاري در وجوب روزه. «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»، روزه واجب است براي اينکه شما متقي شويد، حال اگر کسي روزه گرفت و متقي نشد، يا فردي اهل تقوي و پرهيزگاري باشد بگوييم روزه بر او واجب نيست؟ نه. اين تقوا حکمت وجوب روزه است. در مورد حجاب هم همينطور است چون شأن نزول آيه اين بوده که جوانان هرزه در آن زمان موجب آزار زنان میشد خدا ميفرمايد اگر چادر بپوشيد اذيت نميشويد ولي تکليف مطلق و عام است. پس «يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ» يک تکليف عام و ثابت است و يکي از فوايدش جلوگيري از اذيت افراد لاابالي است چه در يک زماني موضوع داشته باشد يا نه.
ما بايد دستور خدا را براي بانوان تبيين و عرضه کنيم قطعاً بانوان محترمي که به دنبال کسب رضايت پروردگار هستند نسبت به اين حکم تسليم خواهند شد ان شاء الله.
حجاب و نظام اسلامی
سؤال میشود دختري در جامعه اسلامي زندگي ميکند، به نبوت پيامبر اکرم اسلام و ولايت اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) اعتقاد دارد، نماز و روزهاش را به جا ميآورد، منتهي تمايلي ندارد که اهل حجاب باشد، آيا جامعه و نظام اسلامي ميتواند در اين امر دخالت کند؟
تاکنون به این نتیجه رسیدیم که وجوب حجاب سند قرآني دارد و علاوه بر آن از ضروريات دين است، همه فرق اسلامي حجاب را به عنوان يک تکليف الهي پذيرفتهاند. حال اين بحث امروز در جامعه ما مطرح است که آيا مسئولين دولت يا نظام اسلامي و در سطح پايينتر مردم، فاميل، پدر و مادر، حق دخالت در اين زمينه دارند يا نه؟ به اين سوال از ابعاد مختلف ميتوان پاسخ داد.
يک پاسخ اين است که ارشاد و هدايت وظيفه هر فردي نسبت به ديگري است همانطور که در مسائل مادّي اگر انساني ببيند ديگري راه اشتباهي ميرود و خداي ناکرده ممکن است تمام اموالش را از دست بدهد، مثلا ثروتش را در يک راه باطل اقتصادي به کار گرفته که تمامش از بين خواهد رفت، عقل و عقلا چه ميگويند؟ وجدان انسان چه ميگويد؟ ميگويد ارشاد لازم است. شما بايد او را ارشاد کنيد تا از اموال خود مراقبت کند. ممکن است او نداند و يا فکر کند کار درستي انجام ميدهد.
در مسائل اجتماعی ارشاد وظیفه همگانی است
اينجا بحث ارشاد مطرح است نه دخالت در کار ديگران. مسئله حجاب يک مسئله اجتماعي هم هست نه اينکه فقط يک مسئله خصوصي باشد تا آن خانم بگويد من ميخواهم اينطور باشم، چون آثارش سرريز به خود انسان و خانواده و جامعه ميشود. پدر و مادري که ميبيند يکي از دخترها نميخواهد حجاب را رعايت کند و اين کار او در ديگران اثر سوء ميگذارد، بايد او را ارشاد کند و اين امري روشن است.
اين حرف باطلي است که ميگويند اين کار فضولي است. فضولي نسبت به کارهاي خصوصي انسان مصداق پیدا میکند. مثلا در مواقع عادي (غير از مجالس جشن و عزا) به شما بگويند چرا کت و شلوار اين رنگي پوشيديد، به کسي چه ارتباطي دارد؟ شما از اين رنگ خوشتان ميآيد و رنگ معقولي هم هست و من حق ندارم در آن دخالت کنم. در امور خصوصي عقل و عقلا ميگويند به هيچ وجه کسي حق دخالت ندارد.
انسان در خانهاش ميخواهد اتاقهايش را به شکل و رنگ خاصي در بياورد، هيچ کس حق دخالت ندارد. اين مربوط به سليقه و ذوق صاحب خانه است، ولي حجاب يک امر اجتماعي است که آثارش در تمام بدنههاي اجتماع ظاهر ميشود افزون بر آن بحث طهارت قلبي که ذکر شد. بنابراين ارشاد لازم است، چه حکومت اسلامي بر پا باشد و چه نباشد. بههرحال پدر و مادر، فاميل، اقوام، دوستان و آشنايان بايد او را ارشاد کنند.
وجوب امر به معروف و نهی از منکر
در مرحله بالاتر بحث امر به معروف و نهي از منکر مطرح است که به عنوان يک واجب صبغه ديني پيدا ميکند. در مرحله نخست عنوان ارشاد مطرح بود و حکم عقل و بناء عقلاء که من ديگري را نصيحت کنم، ولي در مرحله دوم امر به معروف و نهي از منکر به عنوان يک تکليف الهي بر هر انسان مسلماني واجب است، در فروع دين وجوب نماز و روزه و حج، جهاد و زکات امر به معروف و نهي از منکر آمده است.
معروف يعني آنچه که دين ما آن را معروف دانسته و منکر يعني آنچه دين ما ميگويد ناپسند و گناه است، تعريف معروف و منکر به هنجار و ناهنجار در کتابهاي روانشناسي مطرح ميشود که در آنجا اين اصطلاح اينطور معنا ميشود که معروف يعني آنچه که عقل ميپسندد يا عرف و يا شرع. اما يک سري از معروف ها هستند که نه عقل آن را ميفهمد و نه عرف. بلکه فقط شرع آن را بيان ميکند.
خمس معروف است، عقل از خمس چه ادراکي دارد؟ جهاد معروف است، عقل ممکن است نسبت به غير جهاد دفاعي ادراکي نداشته باشد. در شرع واجبات و مستحبات معروف و گناهان منکر محسوب ميشوند و هر انساني از باب امر به معروف و نهي از منکر نسبت به ديگران از اين جهت مسئوليت و وظيفه دارد.
وظیفه حکومت اسلامی
مرحله سوم همين مسئله روز ما است که آيا حکومت اسلامي در مورد کساني که نسبت به حجاب و ديگر واجبات و محرمات شرعي دهان کجي ميکنند وظيفهاي دارد يا نه؟
حکومت اسلامي در درجه اول بايد براي مردم ابعاد، احکام و آثار حجاب را تبيين کند. فردی را براي اجراي حدّ خدمت امير المؤمنين آوردند. حضرت فرمود از او بپرسيد آيا آيه حد بر او قرائت شده يا نه؟ ميدانسته اين کار حرام است و حد دارد يا نه؟ از او سؤال کردند و او جواب داد نه، چون تازه مسلمان شده بود و نميدانست شراب خوردن در اسلام حرام است و تازيانه هم دارد، حکومت اسلامي در درجه اول بايد اين احکام را براي مردم و جامعه تبيين کند. از طريق صدا و سيما، آموزش و پرورش، وزارت ارشاد، مجموعههاي مختلف فرهنگي کشور بايد نسبت به مسئله حجاب کار شود. عليرغم اهتمامي که مسئولين ما در طول اين مدت داشتند ولي هنوز يک کار اساسي فرهنگي نشده. امروز اگر از زنهاي چادري متديّن و مذهبي بپرسيد که به چه دليل حجاب در اسلام واجب است؟ ميگويد ميدانم واجب است ولي نميدانم چرا. در حالي که بايد دليل وجوب آن را بداند.
پيشنهاد ميکنم به هر دختري که ميخواهد جشن تکليف بگيرد، کنار آن سجاده و چادري که به او هديه ميدهيم آيه حجاب را هم با ترجمه بنويسيم، «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ ِلأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللّهُ غَفُورًا رَحيمًا». تا دختران ما از نُه سالگي با اين حکم قرآن آشنا شوند که باید در مقابل نامحرم پوشش کامل داشته باشند و فکر نکنند از روي تعصب و اجبار پدر و مادر بايد حجاب داشته باشند. باید مبناي قرآني و آثار اجتماعي و اخلاقي حجاب براي او بيان شود.
اي کاش آموزش و پرورش، صدا و سيما، ارشاد و حوزههاي علميه در مورد حجاب يک کار اساسي کنند. ما به قدر توان خود در دفتر مرحوم والد هم در زمان حيات و هم بعد از ارتحال ايشان جزوههاي فراواني راجع به حجاب در تيراژهاي صد و دويست هزار نسخه در تهران و شهرستانها منتشر کرديم ولي اين خيلي کم است. پس در درجه اول وظيفه مسئولين تبيين است.
در دانشگاهها و دبيرستانهاي ما بايد بيان شود، مجالس مناظره و پرسش و پاسخ برگزار کنند، روشن است که تنها يک مصاحبه بنده که آيه را معنا کرده و توضيح دهم کفايت نميکند تبيين و تبليغ اين حکم الهي نياز به مناظرهها و يک کار دائمي دارد.
همانطور که در باب بهداشت چطور براي حفظ بهداشت جامعه دائما بايد تذکر بدهيد؟ فيلمهاي بلند و کوتاه پخش کنيد مثل همين برنامههاي خوب سيماي سلامت در تلويزيون. بايد برنامههايي به صورت ميزگرد برگزار شود تا موافقين و مخالفين پرسشهاي خود را مطرح کنند و جواب بگيرند. من آمادگي کامل خود را براي حضور در ميزگردها و جلسات پرسش و پاسخ اعلام ميکنم. اين حکم وجوب حجاب از منظر قرآن و فقه سر سوزني جاي ابهام ندارد که ما بگوييم دستمان خالي است. در همين جزوه حجاب و نظام اسلامي بسياري از شبهات مطرح و پاسخ داده شده و بحث مفصلي هم راجع به آيات حجاب انجام شده که ان شاء الله به توفيق خداوند به زودي چاپ خواهد شد.
حکومت اسلامي در درجه اول بايد يک بحث زندهي دائمي را در رسانه، دانشگاه، آموزش و پرورش و مراکز فرهنگي و مساجد نهادينه کند. اگر اين کار نشود گشت ارشاد کاري بيهوده و بياثر است، حتی ممکن است اثر معکوس هم داشته باشد. وقتي ما براي اين دختر ۲0 ساله اين آيه را قرائت نکرده و توضيح ندادهايم فکر ميکند ميخواهيم او را وادار به حجاب کنيم و اين روزها هم که بیگانگان به آن جهت سياسي دادهاند. ما بايد براي خواهران کلام خدا، کلام ائمه و روايات را، آثار رعايت حجاب در دنيا و آخرت را بيان کنيم.
وظیفه حکومت افزون بر تبیین احکام، اقامه دین و اجرای احکام است
حال اگر دختر خانمي بگويد من مسلمان هستم و از اين آيه و حکم وجوب حجاب هم خبر دارم ولي در مقام عمل با اين حکم مخالفت ميکنم وظيفه حکومت و نظام اسلامي در مقابل چنين افرادي چيست؟ آيا وظيفه حکومت فقط تبيين حکم است و در مقام عمل مردم ميخواهند عمل به آن بکنند يا نکنند؟
اسلام و دين فقط به بيان تمام نميشود. اسلام براي پياده سازي احکام آمده است. ممکن است بسياري از اساتيد اين سؤال در ذهنشان باشد که حکومت اسلامي وراي تبيين دین، وظیفه ديگري ندارد، توجّه اين عزيزان را به آيه ۱۳ از سوره مبارکه شوري جلب ميکنم. خداي تبارک و تعالي ميفرمايد: «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصّى بِهِ نُوحًا وَ الَّذي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهيمَ وَ مُوسى وَ عيسى أَنْ أَقيمُوا الدِّينَ»؛ ما دين را براي مردم تشريع کرديم، دين همان دستوراتي است که به نوح و به توي پيامبر و ابراهيم و موسي و عيسي توصيه و ابلاغ کرديم و هدف از اين تشريع هم اين است که «أَقيمُوا الدِّينَ»؛ دين را بايد اقامه کنند، يعني وظيفه نوح و ابراهيم و موسي و عيسي و پيامبر و ائمه معصومين فقط بيان دين نيست، هدف از ارسال پيامبران و تشريع دين اقامه دين است، اقامه دين يعني اجراي آنچه که در دين آمده.
ما نميگوييم دين هم فقط نماز و روزه و حجاب است. خير اجراي تمام آنچه که در دين است. ممکن است برخي اشکال کنند چرا راجع به بعضي از خلافکاريهاي ديگر صحبت نميکنيد؟ بله، آنجا هم حاکم مسلمين و نظام اسلامي وظيفه دارد و بايد گفته شود و عمل کنند ولي فعلاً ما در مقام پاسخ به اين سؤال هستيم که به چه دليل قرآني نظام اسلامي بايد مانع حضور اين دختر خانمي شود که ميداند در قرآن آيه حجاب آمده اما باز هم مخالفت ميکند و ميخواهد بدون حجاب به خيابان بيايد.
فعلاً هم بحث از کيفيت برخورد نیست. اصل مطلب اين است که حکومت در برابر پياده شدن احکام دين وظيفه دارد. همانطور که در مورد زکات هر سال قويتر از گذشته عمل ميکند و امروز بسياري از کشاورزان زکات خود را ميپردازند و با اين زکات بسیاری از مساجد و مدارس ساخته شده و فقرا تأمين ميشوند يا راجع به نماز آيا حکومت اسلامي نبايد مردم و جوانان را به نماز تشويق کند و زمينه براي نماز خواندن فراهم کند؟
يکي از خصوصيات حکومت حضرت حجت(عج) اين است که «الَّذینَ إِن مَکنّاهُم فِی الأَرضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّکاةَ وَأَمَروا بِالمَعروفِ وَنَهَوا عنِ المُنکرِ» وقتي حکومت حضرت تشکيل شود از جمله کارهايشان اين است که نماز را برپا ميدارند، زکات پرداخت ميشود، امر به معروف و نهي از منکر انجام ميگيرد.
پس وظيفه پيامبران فقط بيان دين نیست بلکه اساس رسالت آنان اقامه دين میباشد. و لذا از همين آيه ميتوان لزوم تشکيل حکومت را به دست آورد. امام خميني(رضوان الله تعالي عليه) مدعي بودند که اسلام حکومت دارد.
اين آيه يکي از ادله آن است، يعني وقتي اسلام بخواهد اقامه شود بايد در زمان حضور معصوم(عليه السلام) امام معصوم حاکم باشد و حکومت کند و در زمان غيبت هم فقيه جامع الشرايط به نيابت از آن حضرت بايد اقامه دين کند، اقامه دين خدمت بزرگي به بشريت است که ابعاد دين براي تمام اقشار جامعه روشن و ارزش دين را نمايان ميکند. در معاملات، سياست، قضاوت، اخلاق و همه شئون زندگي. پس دليل ما بر لزوم دخالت حکومت بر اجراي احکام و مقوله حجاب بر طبق آيه سيزده سوره مبارکه شوري است. البته اين مسئله که اقدام حکومت به چه نحوي بايد بشود را بايد بررسي کارشناسانه کنند.
رعایت قانون حجاب یک امر عقلی است
نکته ديگر اينکه قطع نظر از دليل قرآني و روايي اگر رعايت حجاب بهصورت قانون درآيد، لزوم رعايت قانون يک امر عقلي است. در اجراي قانون هم فرقي بين افراد نيست. وقتي ميگوييم حجاب قانون کشور جمهوري اسلامي است مثل شراب نخوردن که قانون جمهوري اسلامي است حتّي کساني هم که از خارج وارد کشور ميشوند بايد اين قانون را رعايت کنند همان طور ما وقتي به کشور ديگري برويم بايد قوانين آنجا را رعايت کنيم.
اصلا رفتن به آنجا به معناي پذيرش قوانين آنجاست و مادامي که انسان آنجا زندگي ميکند يا آنها به کشور ما ميآيند بايد قوانين رعايت شوند. رعايت حجاب احترام به قانون يک نظام و دولت است. بنابراين اگر کسي بخواهد بدون رعايت حجاب در خيابان بيايد آن هم با تحريک شبکههای ضد انقلاب و مسائل فراوان به اين معناست که ميخواهد با قانون، با حکومت، با دين و با حکم خدا مخالفت کند. اينها آثار چنين کاري است. اميدوارم ان شاء الله همه احکام اسلام به خوبي در جامعه ما پياده شود و هر کسي به سهم خود بتواند در اجراي احکام اسلامي موفق شود.
مرکز فقهی ائمه اطهار(علیهم السلام) و پژوهش در مسائل مورد نیاز نظام
مرکز فقهي ائمه اطهار(علیهم السلام) که اکنون 20 سال از تأسيس آن ميگذرد از ابتکارات بسيار خوب والد ما مرجع بزرگ شيعه آيت الله العظمي فاضل لنکراني بود و بحمدالله توانسته است در طول اين مدت تحول بزرگي را در حوزههاي شيعه رقم زند. در اين مرکز مباحث فقهي و مخصوصا سؤالات جديد و بالاخص مباحث جديد فقهي مورد بحث قرار ميگيرد. در فقه مضاف گروههاي مختلفی مشغول پژوهش و تحقیق هستند. گروه فقه پزشکي که براي اولين بار دانشنامه فقه پزشکي را تأليف کرده و راجع به فقه درمان و تغيير جنسيت بحثهاي بسيار عميقي داشته است.
در بخش فقه کودک، فنيترين و بينظيرترين دايرة المعارف فقهي در هشت جلد 600 صفحهاي به نام موسوعه احکام اطفال به زبان عربي منتشر شده که در حال ترجمه آن به زبانهاي مختلف دنيا هستيم.
در فقه زنان مباحث قرآني و تربيتي حجاب نظير مباحث همين گفتگو در جزوه حجاب و نظام اسلامي مطرح شده. موسوعهاي هم براي عرضه به بانوان عزيز در سه جلد آماده چاپ شده که در آن تمام شبهات مربوط به زنان پاسخ داده شده است و کتابي هم پيرامون واکاوي فقهي پوشش مشکي در چهارصد صفحه منتشر کرده است.
اين مرکز آمادگي پاسخ به همه سؤالات فقهي نهادها، سازمانهاي مختلف و وزارتخانهها و دانشگاهها را دارد. با دانشگاهها ارتباط دارد و تفاهمنامههاي خوبي هم منعقد کرده است. بالأخره نيازهاي نظام جمهوري اسلامي را فقيهانه بررسي و به نهادها و مراکز دولتی ارائه ميکند. در فقه هستهاي اين مرکز تنها نهاد حوزوي بود که طي دو سال تحقيق و بررسي مقالات بسيار قوي در باب فقه هستهاي ارائه داد و فتواي رهبري معظم انقلاب را در حرمت توليد و استفاده از سلاحهاي کشتار جمعي تحکيم کرد.
خدا را شاکريم که راجع به اين موضوعات موفق به تحقيق و پژوهش شده و در خدمت همه مردم هستيم. بحمدالله اين مرکز مستقل است و به هيچ وجه به دولت وابسته نبوده و نيست. فقط از طريق وجوهات شرعيه و کمک خيّرين اداره ميشود و شعبه مرکزي آن در قم است و شعباتي هم در مشهد، کابل، مزارشريف افغانستان و سوريه دارد و بخش آموزشي آن در اين مدت مجتهدان خوبي تحويل جامعه اسلامي داده است. خدای بزرگ را بر این توفیق شکرگزاریم.
والسلام عليکم ورحمة الله وبرکاته
اهم مطالب:
1ـ حجاب موجب شکوفا شدن حياء در وجود انسان ميشود چه مرد و چه زن.
2ـ لباس و طرز پوشش يک ارتباط خاصي با باطن انسان دارد که هيچ ترديدي در آن نيست. پوشش مناسب در روح انسان تحول ايجاد کرده و به باطن انسان زيبايي ميدهد.
3ـ حجاب فوق مسئله امنيت و مصونيت يک ارزش براي زن است و او را از دسترس همگان خارج ميکند.
4ـ زيباترين تعبير از حجاب همين نماد عفاف و پاکي است.
5ـ اين که فردي به اسم آزادي بخواهد طهارت نفس را کنار بگذارد اصلا با آزادي سازگاري ندارد. اسلام دنبال رشد و اعتلاي انسان است نبايد به بهانه آزادي جلوي رشد و اعتلاي درون و برون انسان را گرفت.
6ـ عرب جلباب را به چيزي معنا کرده است که چيز ديگري را بپوشاند. جلباب بدن، چيزي است که همه بدن را بپوشاند.
7ـ پس وظيفه پيامبران فقط بيان دين نیست بلکه اساس رسالت آنان اقامه دين میباشد.
8 ـ اقامه دين خدمت بزرگي به بشريت است که ابعاد دين براي تمام اقشار جامعه روشن و ارزش دين را نمايان ميکند.
9ـ رعايت حجاب احترام به قانون يک نظام و دولت است.
10- مهم ترين سند حکم وجوب حجاب قرآن کريم است.
11- در واقع اين مفهوم با ارزش حجاب که خداي تبارک و تعالي آن را به عنوان يکي از ضروريات دين مطرح ميکند با ايجاد طهارت قلبي در آحاد زنان و مردان، جامعه را متحول ميکند و موجب طهارت جامعه ميگردد.
12- حجاب در اسلام هم براي زنها و هم براي مردها هر دو، مورد توجّه قرار گرفته.
13- ترک هر چيزي که خدا واجب کرده گناه کبيره است. خدا بر زن حجاب را واجب کرده. پس اگر زن ترک حجاب کند مرتکب گناه کبيره شده است.