در قضيه عاشورا، علاوه بر ظاهر، بايد به باطن آن رسيد كه نزديكي به امام(ع) است /عاشورا تجلی دین خداست
۱۷ شهریور ۱۳۹۸
۱۱:۰۵
۳,۹۶۸
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
مشروح کامل سخنان رئیس مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحيم
ماه محرم که شروع سال قمری است مصادف است با بزرگترین حادثه تاریخ بشریت و مهمترین مصیبتی که بر عالم بشریت در این ماه اتفاق افتاد، یعنی حادثه عاشورا. به نظر میرسد در هر ماه محرمی انسانها در اثر ارتباط با حقیقت این حادثه، و توجه عمیق به ابعاد، آثار و درسهای این حادثه میتواند یک صفحهی جدیدی در حیات خودش به وجود بیاورد، همان طوری که ماه رمضان یکی از مهمترین ماه های است که انسان برای عبادت و تقرّب به خدا باید در او تحولی ایجاد شود، در ماه محرم در اثر ارتباط با این حادثه انسان باید تحول عمیقی پیدا کند.
حقیقتاً حادثه عاشورا هنوز همه حقایقش برای بشریت روشن نشده، نمیتوانیم ادعا کنیم که یک درک جامع و عمیقی از حادثه عاشورا داریم. شاید بتوانیم بگوئیم همان طوری که عبادات ما یک ظاهر و باطنی دارد، نماز ما، روزه ما، حج ما، یک ظاهری دارد که ظاهرش همین حرکات ظاهری مثل طهارت و افعالی است که انجام میدهیم، اقوالی است که در نماز گفته میشود اما نماز و روزه ظاهر و باطن و اسراری دارد.
ظاهر و باطن عاشورا
حادثه عاشورا یک ظاهری دارد که درزمان معین یک حادثهای اتفاق افتاد اما باطن و اسرار این حادثه به مرور زمان آشکار میشود.گریه، سینه زدن، عزاداری کردن، انواع عزاداری که امروز مرسوم است همه اینها ظاهر این قضیه است اما عزاداران امام حسین(علیه السلام) باید در پرتو این ظاهر به باطن این حقیقت برسند، باطنش این است که انسان خودش را به امام حسین بن علی(علیهما السلام) نزدیک کند.
آیا هر محرمی که میرسد بعد از روز عاشورا احساس میکنیم که بین ما و امام حسین(علیه السلام) فاصله کمتر شده؟! آیا احساس میکنیم حقایقی از امامت در درون قلب ما بیشتر شده؟ آیا احساس میکنیم آن فکری که امام(علیه السلام) و هدفی که امام(علیه السلام) داشت آمادگی ما برای تحقق آن هدف بیشتر از سالهای گذشته شده؟ ما اگر در قضیه امام حسین(علیه السلام) فقط به عزاداری ظاهری اکتفا کنیم مثل این است که در باب عبادات فقط به ظاهر عبادات تمثل کنیم و این خسرانی برای ماست، این ظاهر برای رسیدن به آن باطن و برای وصول به آن باطن است.
حقیقت عاشورا
در هر محرمی وقتی اشک از دیدگان ما جاری میشود، وقتی قلوب ما جریحهدار میشود، وقتی بر سر و سینه میزنیم، وقتی که مشغول عزاداری هستیم ببینیم که چقدر خودمان را با واقع حقیقت عاشورا و با باطن حقیقت کربلا نزدیک کردیم. باطنش فهم دین وباطنش تقرب به خداست، باطنش اوج به سوی خدای تبارک و تعالی است ، اوج واقعی این است که انسان درس مقاومت را از عاشورا یاد بگیرد، درس جانبازی را از عاشورا یاد بگیرد،این باطن حقیقت عاشورا است که انسان برای حفظ دین خدای تبارک و تعالی باید از خودش، جان، مال، زن و فرزندش و همه چیزش بگذرد، ما اگرفقط حقیقت عاشورا را به مبارزه با ظلم تفسیر کنیم کوتاهی و اشتباه کردیم، اینطور نبود که بگوئیم امام حسین(علیه السلام) فقط برای اینکه با یزید مقابله کند و مخالفت کند و با او بیعت نکند این حرکت را آغاز کرد، برای مقابله با یزید و مخالفت با او راههای دیگری هم وجود داشت.
نباید حادثه عاشورا را فقط در همین عنوان ظلمستیزی و مقابله با ظلم خلاصه کرد. حقیقت عاشورا و حقیقت کربلا دفاع از دین است، حقیقت عاشورا این است که در این عالم هیچ چیزی برتر از دین ارزش ندارد، دین خدا یعنی دستورات خدا، یعنی اراده خدا. خدای تبارک و تعالی از بشر چه میخواهد؟ هر آنچه که خدا خواسته عنوان دین خدا را دارد، در اعتقادات، در احکام، در اخلاق، در سیاست، مجموعهی دین است. عاشورا تجلّی مجموعه دین خداست، چرا این حرکت امام حسین(علیه السلام) این همه اهمیت دارد و هر سال شکوه او در عالم بیشتر میشود؟ اگر ما این حرکت را فقط در دایرهی ظلمستیزی محصور و محدود کنیم، این جفایی است به حقیقت عاشورا. اگر ما حرکت امام حسین(علیه السلام) را به عنوان یک تکلیف شخصی در نظر بگیریم و مطرح کنیم به نظر میرسد که این تفسیر غیر دقیقی از حادثه عاشورا است.
مبنای حرکت امام حسین(علیهالسلام)
وقتی ما کلمات امام حسین(علیه السلام) میبینیم که حضرت به کلام پیامبر(ص) استشهاد میکند که پیامبر فرمود اگر کسی سلطان جائری دید که حلال خدا را حرام میکند و حرام خدا را حلال میکند و با او مقابله نکند یعنی از دین خدا دفاع نکرد، مبنای حرکت امام حسین(علیه السلام) دفاع از دین خدا بود، فرمود سنت جدّم و اسلام از بین رفته. آنچه که آورده شده بدعتهاست، خرافات است، خلافت دین خداست، به عبارت دیگر تمام فلسفه نبوت انبیاء و رسولان الهی در آوردن دین برای مردم بوده و قیام امام حسین تمام این زحماتی که انبیاء گذشته در طول تاریخ داشتند را حفظ کرد و نجات داد. امام حسین(علیه السلام) فقط دین اسلام را نجات نداد، دین را به معنای جامع خودش، به معنای عام خودش، یعنی اراده الهی بر بشر، یعنی تسلط اراده خدا بر بشر، این را حاکمیت بخشید، به بشر فهماند آنچه که باید بر شما حکومت کند خود تو نیستی، قوانینی که تو جعل میکنی نیست، باید قوانین الهی باشد.
عاشورا تجلی دین خدا
عاشورا تحقق بخشیدن به زحمات و خدمات همه انبیاء الهی، خصوصاً پیامبر اکرم(ص) است، این میشود حقیقت عاشورا.
عزاداران امام حسین(علیه السلام) باید بعد از یک دهه عزاداری، بعد از دو ماه عزاداری ببینند آمادگی خودشان برای فهم دین چقدر است؟ ببینند آیا پای منابر، سخنرانیها، نسبت به دین چقدر نزدیک شدند؟ ۱) مسئله فهم دین ۲) آمادگی برای عمل به دین.
چقدر انسان بعد از عاشورا آماده برای جهاد در راه خدا خواهد شد، چقدر آماده میشود برای اینکه از خودش و مالش و دنیای خودش و خانواده خودش بگذرد برای اینکه دین خدا باقی بماند، این مطلب بسیار مهمی است که همه ما عزاداران باید به آن توجه کنیم.
دفاع از دین هدف امام حسین(ع)
هدف اصلی از قیام امام حسین(علیه السلام) دفاع از دین خدای تبارک و تعالی است، در فقه در کتاب جهاد معمولاً فقهای بزرگوار ما جهاد را به دو قسم تقسیم میکنند، جهاد ابتدایی و جهاد دفاعی. آیات فراوانی در قرآن کریم جهاد ابتدایی وجود دارد و همچنین ادله فراوانی بر جهاد دفاعی داریم.
در جهاد دفاعی عمدتاً بحث از دفاع از خود انسان، مال، شهر و خانواده انسان مطرح است اگر به مسلمانها حمله شد این مسلمانها باید برای دفاع از خودشان جهاد و مقابله کنند اما وقتی به روایات و کلمات فقها را دقت میکنیم یک جهاد سومی از او به دست میآوریم به نام جهاد ذبّی. ذبّ یعنی دفاع، منتهی این جهاد ذبّی دفاع خاص است، دفاع از اصل اسلام است یعنی اگر یک مسلمانی در یک زمانی احساس کرد اصل اسلام در خطر است یعنی بحث احکام و فروع و اخلاقیّات نیست، دشمن در صدد از بین بردن اصل و اساس اسلام است، میخواهد چیزی به نام اسلام در کار نباشد اینجا بر او واجب است که مقابله کند، واز اسلام دفاع کند و ما در یک رسالهای که در این موضوع داریم و قیام امام حسین(علیه السلام) را بر اساس همین موضوع تحلیل کردیم.
ما در حرکت امام حسین(علیه السلام) میبینیم که حضرت فرزند شش ماهه خودش را تقدیم اسلام کرد، آیا فرزند شش ماهه تکلیفی دارد؟ آیا امام(علیه السلام) نمیدانست که اگر این فرزند شش ماهه را به میدان بیاورد این دشمن خونخوار این طفل را شهید خواهد کرد؟ اینها همه واضح بود، اصلاً نیاز به مقام امامت هم نداشت، این مسئله در میدان جنگ یک امر بسیار واضح و بدیهی است، آیا امام نمیدانست خاندان او، زنها و بچهها بعداً به اسارت برده میشوند؟ چرا آنها را همراه خودشان آورد.
تمام اینها تحت مسئله جهاد ذبی قابل تفسیر وتحلیل است ،ادله فراوانی دارد که ما در آن رساله که به همین عنوان به فارسی و عربی مطرح شده کاملاً توضیح دادیم و آیات و روایاتش را ذکر کردیم، این از وظایف یک انسان مسلمان است که یعنی مسلمانی اگر زمانی دید اساس اسلام در خطر است، چیزی از اسلام باقی نمیماند، باید مقابله کند و ما همین اساس را مبنای برای نهضت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه ذکر کردیم، یعنی در آن زمانی که امام در ایران قیام کرد، به حسب ظاهر مسئله پیروزی و موفقیت مطرح نبود اما امام فرمود من اگرتنها هم باشم در مقابل طاغوت میایستم، فرمود اسلام دارد از بین میرود و نمیشود سکوت کرد.
حقیقت قیام امام حسین (ع)
همه حقیقت قیام امام حسین(علیه السلام) در همین مسئله است، ما نباید اینقدر این واقعه را کم ارزش جلوه بدهیم بگوئیم حضرت کشته شد برای اینکه گناهکاران امت او نجات پیدا کنند، گرچه به برکت عزاداری گناهان بسیاری از گناهکاران بخشیده خواهد شد و هر کسی این تأمل را داشته باشد به این نتیجه میرسد. همه موجودات، از خدای تبارک و تعالی گرفته، ملائکه الهی، موجودات تکوینی و غیر تکوینی،همه در مورد امام حسین(علیه السلام) عزادارند. تمام انبیاء الهی بر امام حسین(علیه السلام) اشک ریختند و گریه کردند، آسمانها در قضیه شهادت امام حسین(علیه السلام) ضجه زدند، اجّه السماوات و الارض و ما فیهما آنچه که در آسمانها و زمین است و مابینهما، اجّه زدند فریادهای بلند، همه عزادار بودند.
این قضیه یک قضیه معمولی نیست و لذا این «لا یوم کیومک یا ابا عبدالله» که امام حسن(علیه السلام) و در کلمات امام سجاد(علیه السلام) هم مطرح شده همینطور است یعنی نه قبل از آن و نه بعد از آن مثل یوم الحسین روزی را نخواهیم داشت. آیا مسئله چه بوده؟ حقیقت چه بوده؟ حقیقت دفاع از دین بوده.
عزاداری امام حسین(علیه السلام) سرمایه شیعه
چه افتخار بزرگی را ما پیدا کردیم که ان شاء الله بتوانیم عزادار امام حسین و نوکر این خاندان و نوکر اباعبدالله الحسین باشیم. بیائیم این سرمایه را درست استفاده کنیم، برای این سرمایه، برای درجات بسیار بالای خودمان در پیش خدای تبارک و تعالی استفاده کنیم، از این سرمایه بهرهی کمی نبریم، شیعه افتخار دارد که دارای چنین سرمایهای هست، باید بعد از دو ماه عزاداری ببینیم عشق ما به دین خدا زیاد شده یا کم؟ یا تغییر نکرده؟
باید آمادگی ما برای عمل به دین خدا، اینکه خدا از ما چه میخواهد؟ راستگویی، امانتداری، وفای به عهد، انجام تکالیف الهی، ترک محرمات و قیام در برابر ظالم، مقاومت، مقاومت یکی از شاخصههای بزرگ دین اسلام است، «إن الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیکم الملائکة»، مقاومت یکی از شاخصهای بزرگ و یکی از معیارها و مسائل مهم دین است، کسی که برای دینش مقاومت نکند مؤمن نیست، انسان در هر زمانی باید در مقابل ظالمینی که میخواهند دین را از انسان و جامعه بگیرند، امروز نقشهی اصلی دشمنان انقلاب ما نه فقط از بین بردن این نظام و از بین بردن این انقلاب است، نقشه اصلیشان محو و انهدام دین اسلام و مکتب اهلبیت است میگویند چیزی به نام اسلام نباید باشد و به راههای مخلتف که یکی از آنها اینست که این عزاداریها را از من و شما و مردم بگیرند، شیوههای خرافی را بیاورند در این عزاداری تزریق کنند، مراقبت کنیم بر طبق آنچه که امام رضوان الله تعالی علیه و مراجع بزرگوار و رهبری معظم فرمودند، این نکتهای است که همگان باید به آن توجه داشته باشیم،عزاداری را به همان سبک انجام بدهیم تا بتوانیم به حقیقت عزاداری برسیم، ما اگر عزاداری را روز به روز در میان خودمان تقویت کنیم اسلام ریشه دارتر خواهد شد، بقای اسلام تضمین میشود و ریشهدار کردن عزاداری به این است که به حقیقت عزاداری نزدیک شویم.
اهمیت زیارت و عزاداری در شیعه
در شیعه دو مسئله بسیار مهم به برکت اهلبیت علیهم السلام وجود دارد؛ یکی مسئله زیارت ائمه معصومین(علیهم السلام)، و قبر پیامبر(ص) است و یکی مسئله عزاداری است، که این دو عنوان را باید یک مقداری مورد توجه قرار بدهیم، در مورد مسئله زیارت امام حسین(علیه السلام) که روایات اینقدر فراوان داریم که فوق حدّ تواتر است و مضامین این روایات راغالب عزاداران و زائرین و شیعیان میدانند
امام صادق(علیه السلام) فرمود: لو تعلمون ما فی زیارته من الخیر و یعلم ذلک الناس لاقتتلوا علی زیارته بالصیوف فرمود اینقدر خیر در زیارت امام حسین(علیه السلام) وجود دارد که اگر مردم به این آثار زیارت امام حسین(علیه السلام) آگاهی داشتند برای اینکه بروند به زیارت امام حسین با هم میجنگیدند ، کنایه از این است که با هم نزاع میکردند این میگفت اول من باید بروم، او میگفت اول من باید بروم، حاضر بودند تمام اموالشان را بفروشند و به زیارت امام حسین(علیه السلام) بروند، بعد میفرمایند وَ لَا تَزْهَدُوا فِی إِتْیَانِهِ در زیارت امام حسین زهد به خرج ندهیم بگوئید یک بار رفتم کافی است نه فَإِنَّ الْخَیْرَ فِی إِتْیَانِهِ أَکْثَرُ مِنْ أَنْ یُحْصَی فإن ، اینقدر در زیارت امام حسین آثار وجود دارد که قابل شمارش نیست.
یا مثلاًامام صادق(علیه السلام) در بعضی از روایات نسبت به ثواب زیارت امام حسین چه تعابیری دارند .در اینجا یک مقارنهای یا مقایسهای بین مسئله زیارت و عزاداری و فرق میان اینها را عرض کنم؛ بالأخره ما هم زیارت داریم و هم عزاداری، ممکن است این سؤال پیش بیاید که زیارت مهمتر است یا عزاداری؟ البته توفیق برای هر دو بسیار خوب است و ان شاء الله خداوند ما را موفق به هر دو کند، اما حالا راجع به فرق میان اینها چند نکته را عرض کنم.
عزاداری و زیارت هر دو انسان را با امام معصوم(علیه السلام) در دنیا و آخرت قرار میدهد، این آیه شریفهای که هست «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ» این یک تکلیفی است برای ما انسانها. معیّت با امام معصوم(علیه السلام). هم عزاداری انسان را با امام معصوم قرار میدهد و هم زیارت انسان را با امام معصوم(علیه السلام) قرار میدهد، یعنی ما دنیا و آخرتمان از صادقین هستیم، امام هشتم(علیه السلام) فرمود: «من تذکر مصابنا وبکی لما أُرتکب منّا، کان معنا فی درجتنا یوم القیامة»، کسی که یاد گرفتاریهای ما بیفتد، (اینجا همه مصیبتهای همه ائمه است خصوصاً مصیبت امام حسین(علیه السلام)) و نسبت به آنچه که بر ما وارد شده اشک بریزد کان معنا فی درجتنا یوم القیامه، خیلی عجیب است! عزاداری معیّت با ائمه معصومین آن هم در درجات آنها در روز قیامت است.
اما معیّت مراتبی دارد، انسان با امام(علیه السلام) باشد مراتبی دارد، عرض کردم هم زیارت معیّت با امام است و هم عزاداری معیّت با امام است اما زیارت معیّت حضوری است، انسان فقط در محضر امام قرار میگیرد اما عزاداری معیّت عملی است، یعنی انسان عملاً خود را در غم و مصائبی که بر امام وارد شده شریک قرار میدهد لذا این یک وجهی است بر اینکه عزاداری به مراتب قویتر از زیارت است، عزاداری معیّت عملی است اما زیارت معیّت حضوری است. زیارت بیان اعتقاد است یعنی انسان وقتی امام حسین(علیه السلام) را زیارت میکند شهادت میدهیم به اینکه ما شما را قبول داریم، شما ناظربر اعمال ما هستید، میبینید، شما شفیع ما هستید، اینها بیان اعتقاد میشود. میگوئیم سلمٌ لمن سالکم حرب لمن حاربکم، اینها بیان اعتقاد است ولی عزاداری عمل به اعتقاد است، تجلّی عملی اعتقاد است. در عزاداری انسان آن اعتقادش را به مرحله عمل متجلّی میکند لذا میشود گفت زیارت آثار خودش را دارداما عزاداری با این دو وجهی که ما ذکر کردیم از زیارت بالاتر است،.
گاهی اوقات عزاداری به این است که انسان یک شعر بگوید، به همین اندازه. امام صادق(علیه السلام) به ابی عماره فرمود یَا ابَا عُمَارَهَ أَنْشِدْنِی فِی اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ ، یک شعری راجع به جدّم حسین بن علی بگو، ابا عمره هم یک شعری را گفت و حضرت گریه کرد بعد ابا عماره میگوید من همینطور شعر میخواندم و میگفتم و حضرت گریه میکرد تا جایی که صدای گریه حضرت به زنهای داخل خانه رسید، معلوم میشود که حضرت بلند گریه کردند و آنها شروع کردند برای امام حسین(علیه السلام) اشک ریختند، بعد حضرت فرمود «یا ابا عماره من انشد فی الحسین بن علی شعراً فأبکی خمسین فله الجنة»، اگر کسی یک بیت شعر برای حسین بن علی بگوید و ۵۰ نفر را بگریاند خدا برای او بهشت را واجب میکند، بعد حضرت فرمود نه اگر۳۰ نفر را بگریاند، بعد فرمود اگر ۲۰ نفر، اگر ۱۰ نفر را، تا رساند به اینکه اگر یک نفر را بگریاند خدا بهشت را بر او واجب میکند. بعد فرمود نه، حتی اگر خودش شعر بگوید و گریه کند، نه اینکه دیگری را هم بگریاند، بعد هم فرمود اگر شعر بگوید و خودش تباکی کند فله الجنه.
ارزش گریه بر امام حسین(علیه السلام)
اینجا یک بحث بسیار مهمی مطرح میشود و باید خیلی به این مسئله دقت کنیم، اولاً چرا برای یک قطره اشک برای امام حسین(علیه السلام) این همه آثار ذکر شده؟ آیا فقط جنبه عاطفی داشته؟ آیا جنبه احساسی داشته؟ آیا فقط این بوده که این اشک جاری بشود و قلب فاطمه زهرا(سلام الله علیها) یا قلب مبارک پیامبر(ص) یا قلب مبارک امیرالمؤمنین(علیه السلام) تشفّی پیدا کند، یا اینکه این اشک یک ارتباط وثیقی با ایمان ما دارد؟
آنچه که از روایات استفاده میشود همین است. هر قطره اشکی که از این چشمهای شما در عزای امام حسین(ع) میآید، کشف از این میکند که قلب شما از ایمان قویتر و بالاتر برخوردار است.
عجیب است ما وقتی روایات بکاء را میبینیم، یک وقت این روایات از نگاه این است که این اشک چقدر ثواب دارد، گناهان ما را میبخشد، آتش جهنم را خاموش میکند. اما وقتی عمیقتر بخواهیم نگاه کنیم این قطره اشکی که از چشم انسان عزادار جاری میشود درجه ایمانش را به خدا بالا میبرد و ایمانش را محکمتر میکند.
این روایات که از خود امام حسین(علیه السلام) وارد شده را تأمل کنیم، امام حسین(علیه السلام) فرمود «لا یذکرنی مؤمنٌ إلا بکی»، این البته نقلهای مختلفی دارد.
در یک نقلی امام صادق(ع) از امام حسین(علیه السلام) نقل میکند که امام حسین(ع) فرمود: «أَنَا قَتِیلُ اَلْعَبْرَهِ قُتِلْتُ مَکْرُوباً وَ حَقِیقٌ عَلَیَّ أَنْ لاَ یَأْتِیَنِی مَکْرُوبٌ قَطُّ إِلاَّ رَدَّهُ اَللَّهُ وَ أَقْلَبَهُ إِلَی أَهْلِهِ مَسْرُوراً ، أَنَا قَتِیلُ اَلْعَبْرَهِ لاَ یَذْکُرُنِی مُؤْمِنٌ إِلاَّ اِسْتَعْبَرَ»؛ یعنی هیچ مؤمنی من را یاد نمیکند (و نمیگوید پای منبر و یا هیئت، نمیگوید وقتی شور هیئت محقق بشود) میگوید وقتی یاد من میافتد! یعنی وقتی در تنهایی خودش اسم مبارک امام حسین(علیه السلام) را میآورد و شروع به اشک ریختن میکند «لا یذکرنی مؤمنٌ إلا بکی» این را هم شامل میشود.
امیرالمؤمنین(ع) به امام حسین(ع)، یک روز خطاب فرمودند «یا عبرة کل مؤمنٍ. فقال الحسین أنا یا ابتاه؟ فقال نعم یا بُنیّ». اینکه اشک هر مؤمنی، اصلاً یکی از نکات مهم فهم معنای این روایت معروف است «أنا قتیل العبرة»، اولاً این روایت به این معناست که ایمان انسان با اشک امام حسین(ع) گره خورده، آن کسی که از چشم او اشکی برای حسین بن علی جاری نمیشود، نمیتوانیم بگوئیم او مؤمن است ولو اسم شیعه را داشته باشد. شیعه با اشک است، علامت شیعه واقعی بودن؛ بُکاء بر امام حسین(علیه السلام) است.
گذشت آن زمانی که نادانها و جُهال به اسم روشنفکری میگفتند برای چه به سر و سینه خودمان بزنیم و اشک بریزیم؟
ببینیم فلسفه قیام امام حسین چه بوده؟ در یک بحثی عرض کردم قیام امام حسین یک ظاهری دارد و یک باطنی، ظاهرش همین اشک است، بدون این ظاهر نمیشود به آن باطن رسید. «لا یذکرنی مؤمنٌ إلا بکی»، امام حسین نخواسته یک قضیه تاریخی نقل کند، یک خبری به ما بدهد بگوید آیندگان وقتی میآیند، مؤمنین وقتی اسم من را میشنوند غالبشان گریه میکنند، این را نخواسته بفرماید. میخواهد بفرماید ایمان واقعی گره خورده به اشک، بعد بنشینیم تا آخر عمر ببینیم حقیقت این اشک چیست؟
امام صادق(علیه السلام) فرمود «اذا کان یوم العاشر من المحرم تنزل الملائکه من السماء و مع کلّ ملک منهم قاروره من البلور الابیض و یدورون فی کل بیت و مجلس یبکون فیه»، وقتی روز دهم محرم یعنی روز عاشورا میشود ملائکه مخصوصی از آسمان میآیند و هر یک از این ملائکه بلور سفیدرنگی در دستشان است «و یدورون فی کل بیت و مجلس یبکون فیه علی الحسین»، اینها وظیفهشان این است که بروند هر جایی هر مجلسی هر کسی که بر امام حسین(علیه السلام) اشک میریزد در این ظرفهای بلور قرار بدهند، «فیجمعون دموعهم فی تلک القواریر» این ظرفها اشک های گریه کنان امام حسین را قرار میدهند «فإذا کان یوم القیامه فتلحق نار جهنم»، وقتی که روز قیامت آتش جهنم شعلهور میشود «یضربون من تلک الدموع قطرهً علی النار» یک قطره از این دموع را (الله اکبر) نه همهاش را، یک قطره از اینها را بر این آتش شعلهور شده جهنم میریزند «فتذهب النار علی الباکی علی الحسین»، آنکه در دنیا بر امام حسین(ع) اشک ریخته آتش جهنم از او دور میشود «مسیر ستّین ألف فرسخ»، شصت هزار فرسخ از او دور میشود. آتش جهنم آتشی است که انسان را از صد فرسخی هم میسوزاند ولی این ۶۰ هزار فرسخ از گریه کننده بر امام حسین(ع) دور میشود.
همه حرفها اینجاست، حقیقت این اشک چیست؟ حقیقت این اشک به ایمان ما گره خورده، اینکه سفارش میکنند گریه کنید، اشک بریزید، تباکی کنید، برای این است که آن قوه و نور ایمان در درون ما شعلهور شود. اشک بر امام حسین(ع) برای این است که انسان ایمانش قویتر شود.
لذا از تمام این هیئتیها و عزاداران وقتی سؤال میکنید وقتی عزاداری تمام میشود انسان یک احساس نورانیّتی در درونش میکند، وقتی یک قطره اشک میریزد نه تنها احساس آرامش میکند یک نورانیّت خاصی را در درون خودش احساس میکند، لذا مسئله بکاء بر امام حسین باید جدّی گرفته شود، بکاء بر امام حسین ریشه در ایمان ما شیعه دارد، ریشه در ایمان ما مسلمانها دارد، تقویت ایمان ماست، هر چه اشک بر امام حسین بیشتر ریخته شود ایمان انسان ان شاء الله قویتر میشود.
ما نباید اشک بر امام حسین(ع) را فقط یک جنبه احساسی بدهیم، یک جنبه عاطفی بدهیم، ما وقتی روایات در این زمینه را مراجعه میکنیم این اشک، مقدمه سلوک انسان است و یکی از ابواب سلوک، امام حسین(علیه السلام) است، گرچه همه ائمه ما(علیهم السلام) بابی هستند برای خدای تبارک و تعالی، ائمه ما همه باب الله هستند، ولی باب الحسین یک سلوک خاصی را برای انسان به وجود میآورد و این روایاتی که در بکاء بر امام حسین(علیه السلام) است برای این است که انسان سلوک إلی الله پیدا کند، انسان عروج الی الله پیدا کند.
ارزش زیارت امام حسین(علیه السلام)
من این روایت را عرض کنم که این روایت چقدر مهم است که امام صادق(علیه السلام) فرمود: «إِنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ ع عِنْدَ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَنْظُرُ إِلَی مَوْضِعِ مُعَسْکَرِهِ وَ مَنْ حَلَّهُ مِنَ الشُّهَدَاءِ مَعَهُ وَ یَنْظُرُ إِلَی زُوَّارِهِ وَ هُوَ أَعْرَفُ بِهِمْ»، امام حسین(ع) در پیش خداست «و ینظر الی زوّاره و هو اعرف بهم و باسمائهم و اسماء آبائهم»، امام حسین اسامی زوار خودش را میداند، اسامی آباء آنها را میداند و به درجاتهم و منزلتهم عند الله عزوجل من احدکم بولده، تمام خصوصیات زوار را میداند اما عمده این است، امام صادق میفرماید «و إنه لیری من یبکیه»، کسی که بکاء بر امام حسین دارد و گریه میکند امام حسین(ع) او را میبیند لیری من یبکیه، کسی که بر او گریه میکند و اشک از چشمش جاری میشود همان آن امام حسین با آن قدرت ملکوتی که خدا در اختیارش قرار داده میبیند. وقتی میبیند چه میشود؟ فیستغفر له امام حسین برای او طلب مغفرت میکند، آیا میشود امام حسین برای زائرش، برای عزادارش طلب مغفرت کند، دستهای مبارکش را بالا ببرد از خدا طلب غفران کند برای این زائر اما خدا دعاوطلب امام حسین را رد کند؟
به همین هم اکتفا نمیکند «و یسئل آبائهم علیهم السّلام أن یستغفروا له»، به امیرالمؤمنین، به فاطمه زهرا، به پیامبر اکرم، به اینها عرض میکند که شما هم برای این گریهکن من، برای این عزادار من استغفار کنید، حالا اینجا این سؤال مطرح است که اگر استغفار امام حسین برای نجات انسان کافی است دیگر استغفار پیامبر و امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا چه نیازی هست؟ اینها همه ارتقای درجه است، استغفار امام حسین یک مرتبه انسان را بالا میبرد، استغفار فاطمه زهرا، استغفار امیرالمؤمنین یک مرتبهای واستغفار پیامبر یک مرتبهی بسیار بالایی انسان را بالا میبرد. یک قطره اشک را ببینید چقدر انسان را عروج میدهد، استغفار فقط پوشش و گذشت از گناه نیست، استغفار جبران کردن جهالتهای انسان است، خدای تبارک و تعالی در سوره هود بعد از اینکه میفرماید ما قرآن را نازل کردیم در ادامهاش امر به استغفار میکند میفرماید حالا که قرآن را نازل کردیم استغفار کنید، بحث گناه مطرح نیست.
استغفار جبران نقص است
استغفار جبران نقص انسان است، جبران جهالتهای انسان است، ما خیلی از امور را نمی دانیم، اگر میدانستیم عمل میکردیم، با این استغفار خدا جبران میکند. خیلی از امور را غافل بودیم که اگر غافل نبودیم عمل میکردیم خدا با این استغفار جبران میکند، استغفار فقط جبران گناه نیست، جبران غفلتها، جهالتها، بیتوجهیها، قصور، این استغفار پیامبر و ائمه همه در همین رابطه معنا میشود، گریه کن بر امام حسین(علیه السلام) بدان که به دنبال اشک تو حسین بن علی ، پیامبر وامیر المؤمنین برای تو استغفار میکند، چه مقامی از این بالاتر؟ بعد ما بیائیم این اشک را فقط در جنبه عاطفی خلاصه کنیم؟! یا بر طبق آن قول نادانها بخواهیم این اشک را از این ملت عزادار بگیریم؟ در آن روایت میفرماید امام حسین میگوید: لو یعلم زائری ما اعدّ الله له لکان فرحه اکثر من جزعه، اگر زائر من بداند خدا چه برای او آماده کرده، این فرح و خوشحالی از جزع او و بیتابی او اکثر است.
عزاداری عمل به اعتقاد است
باز یکی از نکات مهمی که وجود دارد این است که عزاداران امام حسین(علیه السلام) متعلق ارادهی خاص خدای تبارک و تعالی قرار گرفتند، ما در قرآن زیاد داریم «یهدی من یشاء»، افرادی که متعلق مشیّت الهی قرار میگیرند، یک روایتی از امام صادق(علیه السلام) هست که حضرت فرمود: «مَنْ أَرَادَ اَللَّهُ بِهِ اَلْخَیْرَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ حُبَّ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ حُبَّ زِیَارَتِهِ»، کسی که خدا ارادهی خیر به او کند، یعنی خدا میخواهد یک هدایت خاصی شامل او کند، این آدمی است که به تکالیف اولیه و ظاهریه عمل کرده و خدا می خواهد او را یک مقدار بالا بیاورد و تعالی بدهد این خیلی حرف است.
قذف فی قلبه حب الحسین، خدا در دلش حبّ امام حسین را قرار میدهد، حب زیارت امام حسین را قرار میدهد، «وَ مَنْ أَرَادَ اَللَّهُ بِهِ اَلسُّوءَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ بُغْضَ اَلْحُسَیْنِ وَ بُغْضَ زِیَارَتِهِ». امام باقر(علیه السلام) فرمود: «من أراد أن یعلم أنه من أهل الجنة»، کسی که میخواهد بداند اهل بهشت هست یا نه؟
فالیعرض حبّنا علی قلبه، عرضه بدارد حبّ ما را بر قلب خودش، به قلب خودش نگاه کند ببیند حبّ ما، عشق به ما، عشق به امیرالمؤمنین و اولاد علی و فاطمه در قلب او وجود دارد یا نه؟ فإن قبله فهو مؤمنٌ اگر قبول کرد مؤمن است. همه این روایات با هم مرتبط است، امام حسین فرمود: «لاَ یَذْکُرُنِی مُؤْمِنٌ إِلاَّ بَکَی»، مؤمن باید گریه کند، امام باقر هم میفرماید کسی که عشق ما را دارد مؤمن حقیقی است، بعد میفرماید و من کان محباً فالیرغب فی زیارت قبر الحسین کسی که محب ما هست باید رغبت در زیارت قبر امام حسین(علیه السلام) داشته باشد، فمن کان لحسین زواراً عرفنا بالحبّ لما اهل البیت و کان من اهل الجنه و من لم یکن للحسین(علیه السلام) زواراً کان ناقض الایمان، همان طوری که عرض کردیم اگر کسی اشک نداشته باشد ایمان ندارد در مسئله زیارت هم امام باقر میفرماید کسی که اهل زیارت امام حسین(علیه السلام) نباشد این ناقص الایمان است، ایمانش ایمان صحیحی نیست.