هنوز در حوزه علمیه ابعاد وجودی امام خمینی(ره) شناخته نشده است
۱۰ خرداد ۱۴۰۱
۱۴:۲۶
۸۴۱
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
این ایام مصادف با سالگرد ارتحال امام خمينی(رضوان الله تعالی علیه) است.
بنده هر چه بیشتر در مباحث فقهی و اصولی کار میکنم، واقعاً به عظمت علمی امام بیشتر پی میبرم.
شخصیت بینظیری که با فهم دقیق دین توانست این نهضت بسیار عظیم سیاسی و بیسابقه را رهبری کند و مبانی فقهی و دینی نظام جمهوری اسلامی را به جهانیان عرضه نماید.
امام در مسائل فقهی و اصولی، تفسیر و عرفان حرفهای تازهای دارد. من در مباحث فلسفی امام کار نکردهام، قطعاً آنجا هم حرفهای تازهای دارد. انسی که امام با قرآن داشت ایشان را به چنان مرتبهای رسانده بود که در یکی از کتابهای آداب الصلاة یا اسرار الصلاةشان (که سالها قبل مطالعه کردم و همان زمان هم برجستگیها و ویژگیهای این کتاب نسبت به آداب الصلاتی که بزرگان قبل از ایشان نوشته بودند، کاملاً مشهود بود) راجع به یک آیه در دو صفحه نکات بدیعی را ذکر میکنند که در هیچ تفسیری نیامده، هر کسی آن را بخواند میگوید عجب نکات جدیدی. در آخر هم میفرمایند در مورد این آیه آنقدر مطلب در ذهن من هست که اگر بخواهم آن را بنویسم یک کتاب خواهد شد.
ما باید در مورد چنین شخصیتی خوب فکر کنیم، گاهی نحوهی استفاده ما نشستن بر سر سفرهی آماده است. امام این مبانی را، مرحوم آقای خوئی آن مبانی را و شیخ انصاری و دیگران هم مبانی خود را تحویل ما دادهاند. بعد اینها را نقض و ابرام کرده و یکی را اختیار ميکنیم.
بهرهي این نحوه استفاده بسیار کم است، اما آنچه که ما باید استفاده کنیم این است که فکر کنیم امام چطور امام شد؟ آیا از استعداد و نبوغ قوی برخوردار بود؟ به یقین استعداد و نبوغ عالی داشت اما این استعداد و نبوغ قوی در خیلی از افراد هم، قبل و بعد از امام وجود داشت، ولي به این مراحل عالیه نرسیدند، پس چطور شد؟ این چه نفس و چه درونی بود که امام برای خودش تهذیب و درست کرد تا این ثمرات را برای او به بار نشاند؟
وقتی انسان دقت کند مهمترین عاملش را تعبد به دین مییابد. از فعل حرام باید اجتناب شود، با توجیه و بهانهتراشی مرتکب آن نشود. ورع، اجتناب از شبهات است و باید از امور شبههناک هم اجتناب کرد، نسبت به اعراض از دنیا هم سرآمد بودند. همه این امور سبب شد که نفس باصفایش آنقدر فعلیت پیدا کند که بتواند چنین مبانی دقیقی را در تفسیر، فقه، اصول، فلسفه و عرفان به ما تحویل دهد. اعراض از دنیا به این معنا نیست که انسان فکر غذای امروز و فردای خود را نکند، فکر بچههایش را نکند، این خود خلاف شرع است! معنای اعراض از دنیا، بیارزش دانستن و تعلق خاطر نداشتن به آن است.
متاسفانه ما اینطور نیستیم، دنبال این هستیم که هر روز تعیّن و اعتبار و احتراممان بیشتر شود، چون تعبد ما کم است. از مرحوم آقای اشراقی داماد امام که نسبتی هم با مرحوم والد ما از طریق مادر داشتند، من خودم شنیدم که میگفت نماز شب این مرد هفتاد سال است که ترک نشده! این خیلی عجیب است، با وجود بحرانها و شداید، در زندان، حبس و تبعید، در مریضی، این اواخر هم که تلویزیون فیلمی از نماز شبهای آخر عمر شريفش را نشان میداد در حالی که خود ایشان خبر از فیلمبرداری نداشت. چه کرده با خدا؟!
نماز شب شوخی نیست، نماز شب چیزی نیست که بگویند من میخواهم بخوانم، اصلاً دست انسان نیست، یک شب موفق میشود و ده شب موفق نمیشود! گاهی ارتکاب یک گناه در روز، توفیق نماز شب را از انسان سلب میکند. گاهی اوقات انسان گناهی هم نکرده، تمام روز به عبادت مشغول بوده، اما باز موفق به نماز شب نمیشود، اینکه یک آدم در عمرش نماز شبش ترک نشود بسیار مهم است. من نه از نوشتهها بلكه از پیرمردهایی که رفیق گرمابه و گلستان امام بودند و با امام گعدهها داشتند نقل میکنم كه میگفتند در همان سن 20 سالگی در جلسات دوستانه جلوی ایشان جرأت غیبت کردن کسی را نداشتیم، اما حالا متأسفانه خیلی از جلسات مشغول به غیبت، تهمت و حرفهای دنیا و این چیزها شده.
امام را باید بشناسیم، هنوز در حوزههای ما ابعاد وجودی امام شناخته نشده، امام این نظام را با قدرت خود به وجود نیاورد، امام فانی در خدا بود. هیچ سخنرانی از امام نیست که اسم اسلام و خدا در آن نباشد، در یکی از صحبتها که همین روزها تلویزیون هم پخش کرد میفرمود من برای خودم هیچ نقشی در این امور نمیبینم و به دیگران میفرمود برای شما هم نمیبینم، اين فقط خواست خدا بود.
باور داشت که همه چیز تحت ارادهی خداست، این نیاز به عرفان نظری ندارد و فقط باور به خدا را میخواهد، آدم باور کند الآن که حرف میزند خدا این کلمات را بر زبان او جاری میکند، بحث جبر نیست که حرف باطلی است، اگر جبر باشد که اصلاً ارزشی هم ندارد، این به ارادهی خداست، همه چیز در عالم به اراده خداست، «تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ»، اگر کسی عزیز شده خدا به او عزت داده، اگر ذلیل شده خدا او را اینطور قرار داده، آیا ما میتوانیم در دو مرحله یکسان باشیم؟ در فقر و غنا، عزت و ذلت، در سواد و جهل؟ اینطور نیستیم.
در منزل اگر میخواست از اتاقی به اتاق دیگر برود، کفشی که مال زنها بود را نميپوشيد. تا این مقدار رعایت میکرد. ولو از نظر مبنای فقهی تشبه رجال به نساء حرام است، اما احتیاط میکرد چون بعضی از قدما تشبه را توسعه دادهاند که حتی مرد اگر یک لحظه لباس زنانه بپوشد شبهه حرمت دارد، حالا کار به جواز پوشش آن برای تئاتر و ... نداریم که آن عناوین دیگری است! ولی اینقدر تعبد داشت و مراقبت ميكرد که دو قدم هم با کفش زنانه راه نرود ولو کسی هم آن را نمیدید، تعبد امام و اعراض از دنیا را سرمشق زندگی خود قرار دهیم که برای انسان کمالات زیادی میآورد.
«مَن أخلَصَ لِلهِ أربَعينَ صَباحا ظَهَرَت يَنابيعُ الحِكمَةِ مِن قَلبِهِ عَلى لِسانِهِ» كسي كه چهل روز خالصانه براي خدا عمل كند خدا چشمههای حکمت را از قلب انسان بر زبانش جاری میکند، اخلاص تعبد لازم دارد، ببینیم خدا چه فرموده؟ چه چیز حلال و چه چیز حرام است؟ چه واجب و چه مستحب است؟ در اخلاص باید اعراض از دنیا باشد و اگر نباشد اخلاص معنا ندارد، این دو عامل بزرگ در کنار آن نبوغ و استعداد خدادادی که خدا به امام داده بود سبب شد که این همه عظمت پیدا کند.
هنگامي كه امام را دستگیر و زندان کردند، در روزنامههای آن زمان نوشتند تعداد زیادی از روحانیون را دستگیر و میخواهند همه را محاکمه و اعدام کنند، آیا امام تزلزلی پیدا کرد؟ آیا امام خم به ابرویش آمد؟ برایش فرقی نمیکرد، این اعراض از دنیاست، اینکه بودن و نبودن برای آدم یکسان باشد، تسلیم هر آنچه باشد که خدا میخواهد. البته علما و بزرگان از قم و مشهد و اصفهان و جاهای دیگر به تهران رفتند اعتراض کردند تا منجر به آزادی امام شد، ولی او پای این اعتقاد محکم ایستاده بود، به این نتیجه رسیده بود که برای خدا باید حرف بزند، برای خدا باید قیام کند، وقتی که نهضت را آغاز کرد در این حوزه 90 درصد میگفتند کار ایشان اشتباه و بینتیجه است. حتی شاگردان نزدیکشان مثل مرحوم والد ما(رضوان الله علیه) در ایام تبعید که ما هم خدمتشان بودیم، باورشان نبود که یک روزی امام پیروز میشود و برمیگردد.
مرحوم والد ما تفصیل الشریعه را در تبعید نوشتند. میفرمود ما حساب کردیم امام را که دستگير و به نجف تبعيد كرده و اواخر عمرش هست، نزدیک 80 سالگی امام بود، من فکر کردم ایشان حق بزرگی بر شیعه و حوزهها دارد بالخصوص بر خود من که یازده سال در درسهای فقه و اصول امام حضور پیدا کرده بودم. حال چه خدمتی از من برميآيد که امام باقی بماند؟ خدا در ذهنم انداخت شرح کتاب تحریر الوسیله را شروع کنم و حداقل از این راه این متن فقهی زنده بشود، در همان ایام تبعید شروع کردند دو سه جلد را همان جا در یزد کتابخانه مرحوم آقای وزیری(رضوان الله تعالی علیه) نوشتند و این کتاب امروز در 27 جلد مكرر چاپ شده و در حوزههای علمیه مورد دقت قرار میگیرد، استاد بزرگوار ما آیتالله العظمی وحید(دام ظله العالی) در زمان حیات پدرم كه یکی از جلدهای تفصیل الشریعه را خدمت ایشان برده بودم، به من فرمود «از شانسهای بزرگ آقای خمینی این است که پدر شما شرح کتابش را نوشت، ارزش این کتاب را اين بزرگان درك ميكنند و خود امام هم نسبت به این کتاب خیلی اعتنا داشتند.
امام اصلاً فکر نمیکرد یک روزی انقلاب پیروز شود، اینکه گاهی گفته میشود از طرف حضرت به ایشان قول داده شده بود، اینها ثابت نیست، نوشتههای امام را ببینید. در نجف در نامه به یکی از علمای قم مینویسد: «من که روزهای آخر عمر خودم را در اینجا سپری میکنم اصلاً به فکر اینکه دفتر من، حواشی من، نیروهای من... نیستم»، چون آن آقای محترم نوشته بود در دفتر شما افرادی هستند كه برای تخطئه دیگران و بزرگ کردن شما برنامهریزی میکنند. ایشان نوشته این چه حرفی است که میزنید من اینجا چنين کسی را ندارم و روزهای آخر عمرم را سپری میکنم، اما خدا عنایت ویژهای به ملت ایران، به شیعه، به حوزههای علمیه، به اسلام کرد و امام را به آن هدف بزرگش رساند که از بین رفتن ظلم و به وجود آمدن حکومت اسلامی بود.
خلاصه عرض من این است: فکر کنیم که امام چطور امام شد؟ یک وقت میگوئیم امام چی دارد؟ این یک حرفی است، اما یک بار میگوئیم چطور شده كه این حرفها و این مقامات را بهدست آورد که برای من و شما از هر چیزی لازم تر و مهمتر همین حرف است.
وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین