مقاصد الشریعة با آیات متعدد قرآن در احکام متعدد سازگاری ندارد

۰۴ خرداد ۱۴۰۱

۱۷:۰۰

۱,۴۵۹

خلاصه خبر :
بیانات آیت الله فاضل لنکرانی در نشست علمی «مقاصد الشریعه از دیدگاه مذاهب اسلامی با تأکید بر فقه امامیه»
آخرین رویداد ها
آیت الله فاضل لنکرانی در جمع علماء، محققان، پژوهشگران، مسئولین مرکز مدیریت حوزه‌‌های علمیه خراسان رضوی و مدیران مدارس علمیه استان، در مركز مطالعات تطبيقي مذاهب اسلامي به بررسی علمی «مقاصد الشریعه از دیدگاه مذاهب اسلامی با تأکید بر فقه امامیه» پرداخت.
مشروح بیانات ایشان بدین شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

باید خداوند را شکرگزار باشیم که قدم‌های بسیار خوبی توسط مديران، اساتيد و فضلاي مركز فقهي ائمه اطهار(عليهم‌السلام) و مركز مطالعات تطبيقي مذاهب اسلامي در حوزه علمیه خراسان برداشته شده و اگر این قدم‌ها نبود امروز مواجه با خلأهاي زيادي بوديم.

در یکی از ملاقات‌هایم با مرجع بزرگوار آیت الله العظمی سیستانی(دام ظله) ایشان فرمود، من از درایت و دوراندیشی والد شما در تعجبم که در چه زمانی این خطر را تشخیص داد که در آینده حوزه با فقدان مجتهد مواجه می‌شود و با دورانديشي و آينده‌نگري این مجموعه‌ی مرکز فقهی را براي تربيت مجتهد به روزي که مفید برای جامعه و نظام اسلامی باشد تأسيس كردند. بحمدالله ما به این هدف رسیده و امروز مراکز فقهی قم، مشهد و افغانستان کاملاً موفق بوده و افراد ارزنده قابل توجهی را به حوزه‌هاي علمیه عرضه کرده است.

در سفر اخیر گروهی از فضلاي مركز كلام مشهد به نجف اشرف آن ‌طوری که برای من از قول این مرجع بزرگوار نقل کردند ایشان تأکید بسياري بر تحکیم و تقویت این راه و ضرورت وجود این مرکز داشتند خصوصاً در خراسان باتوجه به شرایطی که اطراف مشهد و این استان دارد.

امروز مباحث مربوط به امامت در خود حوزه هم بسیار کمرنگ است. اگر از یک طلبه درس خارج خوان بپرسيم یک آیه از قرآن برای اثبات امامت بگو توانایی ندارد. حسب گزارشی که معاون محترم آموزش مركز دادند بايد یک دانشگاه مفصل تأسیس شود تا این همه مباحث كلامي با اين دامنه بسیار وسیع آموزش داده شود. خدا را شکرگزاريم و از حضرتش استمرار این توفيق را خواهانیم. همه آقایان باید کمک کنند تا نواقص برطرف و نقاط مثبت تقویت گردد و ان شاء الله به پیش برویم.

موضوع جلسه بحث بسیار مهم و ضروری بررسي مقاصد الشریعه در اجتهاد است. اهل‌سنت ادعا دارند روش اجتهادی صحابه این بوده که سراغ مقاصد الشریعه مي‌رفتند و بعد هم مي‌گويند ائمه اربعه‌شان همین مسلک را داشتند و علمای بعد از ائمه اربعه هم چه متقدمین و چه متأخرین‌شان در روش اجتهادی خود از مقاصد الشریعه استفاده كرده و مي‌كنند.

آنچه که ضرورت توجه ما و حوزه‌های شیعه را بیشتر می‌کند این است که امروز این بحث به حوزه‌های شیعه هجوم ‌آورده و بالاخره مدعیان و طرفداران اجتهاد اهل‌بیتی و اجتهاد منضبط صحیح و دقیق، باید پاسخ روشنی نسبت به مقاصد بدهند، البته با استدلال و نه با تعصب، چون این بحث کاملاً علمی است و نمی‌شود با تعصب آن را متزلزل کرد!

اولين مطلب اين است که مقصود اینها از «مقاصد الشریعه» چیست؟

خلاصه كلام‌شان در یک جمله اين است كه: شارع متعال اهدافی از تشریع دارد كه تمام این احکام برای رسیدن به آن اهداف است. یک مجتهد باید در طول زمان این اهداف را رصد کند هر جا هر حکمی از رسیدن به این اهداف فاصله گرفت آن حکم را کنار بگذارد. منظور از اجتهاد مقاصدی این است که مجتهدین بايد اهداف شریعت را در نظر بگیرند و احکام را در طول زمان با این اهداف معیارسنجی کنند تا احكام و فتواهايشان در هر زمانی بر طبق این اهداف صادر شود. چنانچه هر حکمی ولو نصّ صریح قرآن مغاير با این اهداف باشد باید تغییر پیدا کند.

البته قدمای اینها یک مقدار با احتیاط عمل می‌کردند و گاهی حاضر نبودند با نصوص مخالفت کنند می‌گفتند مقاصد را در آنجایی به كار مي‌گيريم که از قرآن و سنت و اجماع چیزی نداشته باشیم. حاضر نبودند با مقاصد ظواهر را از بین ببرند و با ظواهر مخالفت کنند، اما متاخرین‌شان خیلی جلو آمدند و در کتاب‌های خود کاملاً تصریح می‌کنند به اینکه حتی اگر ما یک نصی داشته باشیم و ببینیم برخلاف اهداف شریعت است باید از آن نص دست برداریم. مثلاً ابن قیم که یکی از بزرگان اهل سنت است تصریح می‌کند در زمان ما نمی‌توانیم فتوا به چیزی به نام نکاح محلل بدهیم. نکاحی را که تصریح آیه قرآن است، می‌گوید در زمان ما برخلاف اهداف شریعت است.

یا در مورد بیع عینه، اینکه کسی چیزی را نسیه بفروشد و همان را از خريدار به قیمت کمتری نقد بخرد بدون اینکه در معامله اول شرط کرده باشد، اين بيع طبق قواعد صحیح است هرچند فقه امامیه می‌گوید کراهت دارد ولی آنها می‌گویند باطل است.

يا در مورد این روایت معتبر بين فریقین كه شما هم آن را در بحث خیارات مكاسب خوانده‌اید «البیعان بالخیار ما لم یفترقا» دو طرف معامله مادام که مجلس معامله به هم نخورده حق خيار مجلس داشته و مي‌توانند معامله را به هم بزنند عقلا هم می‌گویند اگر قبل از جدا شدن پشيمان شديد مي‌توانيد بيع را به هم زنيد. ولی بر فرض هم تعبدی باشد اين روايت از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) رسیده! منتها مالکی كه در میان مذاهب اربعه‌ی اهل‌سنت بیشتر از همه مقاصدی است می‌گوید خيار مجلس باطل است چون با اهداف شریعت در زمان ما سازگاری ندارد. ما لم یفترقا مربوط به زمانی محدود در زمان پيامبر است كه بایع و مشتری جلوی هم می‌نشستند يكي مي‌گفت بعتُ و ديگري مي‌گفت اشتريتُ اين در زمان پيامبر معنا داشته، اما چون برای افتراق نمی‌توانیم ضابطه روشنی داشته باشیم به طور کلی دور این روایت مسلمی که خودشان هم پذیرفته‌اند را خط می‌کشند، چرا؟ چون با اهداف و مقاصد شریعت سازگاری ندارد.

این بحث از زمان خودمالک شروع شده اما در زمان متأخر فراوان است، نظير بحث‌هایی که در یکی دو دهه اخير و شاید هم بیشتر، در حوزه علمیه قم و غیر قم مطرح می‌شود که تفاوت بین دیه زن و مرد يا تفاوت بین ارث زن و مرد با عدالت كه یکی از اهداف شریعت است سازگاری ندارد. البته قدمایشان عدالت را جزء مقاصد نیاوردند ولی متأخرین‌شان آورده‌اند و یکی از آشفتگی‌های بحث مقاصد الشریعه همین است که مقاصد چند مورد است؟ در تعریف مقاصد یازده تعریف ذكر کرده‌اند، ولي در تعدادش یک عده گفته‌اند پنج تاست.

بعضی گفتند از خود قرآن ما هزار مقصد استفاده می‌کنیم، یک آشفتگی عجیبی است. آنها که آن را پنج مورد ذكر كرده‌اند مي‌گويند حفظ نفس، حفظ دین، حفظ مال، حفظ نسل، حفظ عقل، جزء مقاصد الشریعه‌اند. متأخرین‌شان عدالت را هم جزء مقاصد آورده و بعد می‌گویند ممکن است یک حکمی مثل تفاوت زن و مرد در ارث در یک زمانی مطابق با عدالت بوده اما الآن مطابق با عدالت نیست پس این حکم منسوخ می‌شود، حتی من در کتاب‌هایشان دیده‌ام كه یک قاعده جعلی به نام قاعده کرامت ساخته‌اند که متأسفانه این لفظ از بعضی خودی‌ها و فضلای ما هم گاهی صادر می‌شود و حال آن  که ما اصلاً چیزی به نام قاعده فقهی کرامت نداریم! بله کرامت و بحث کرامت انسان مطرح است، اما نه به عنوان معیار و ملاکات در احکام. مسئله کرامت یک جنبه اخلاقی خیلی روشن در دین و شریعت ما دارد، اما از جهت فقهی هرچه تتبع كردم در هيچ جایی ندیدم که یک فقیهی بر مبناي مسئله‌ی کرامت انسان فتوایی داده باشد.

انسان اگر موجود گرسنه‌ای را دید ولو حیوان هم باشد دین می‌گوید آن را سیر کن، بله امیرالمؤمنین در فرمایشی که به مالک دارد می‌فرماید: «إما اخ لک فی الدین أو نظیر لک فی الخلق» حقوق انسان‌ها را رعايت كن كه يا برادر ديني تو يا موجودي نظير تو در آفرينش هستند. اما از اینها قاعده فقهی کرامت در نمی‌آید.

شما الآن اگر در اینترنت جستجو كنيد در این دو دهه مقالات فراواني حتی در حوزه‌های شیعه راجع به قاعده عدالت و قاعده کرامت نوشته شده، البته آقای مطهری رضوان الله علیه هم به مسئله عدالت توجه کرده و در بعضی از صحبتهایشان مطالبی فرموده‌اند ولی ما در فقه چیزی به نام قاعده عدالت يا قاعده کرامت نداریم كه در جای خودش باید کاملاً این بحث را مورد تنقیح قرار بدهیم. اما ریشه‌ی قاعده عدالت و قاعده کرامت در کلمات اهل سنت است و از دل نظریه‌ی مقاصد الشریعه درآمده است.

در همین سفر اخیر به نجف اشرف خدمت آیت الله سیستانی عرض کردم چه فکری برای قضیه مقاصد الشریعه كرده‌ايد؟ می‌دانید هر سال در نمایشگاه‌های بین المللی کتاب در ایران دهها کتاب جدید از اهل‌سنت در مورد مقاصد الشریعه عرضه مي‌شود چرا حوزه‌های شیعه تا حالا یکی از اینهارا جواب نداده؟ چرا حوزه نجف، قم، خراسان، تاكنون به این موضوع نپرداخته است؟

البته من خودم از زمان تأسيس مرکز فقهی كتاب‌هاي مقاصدي را از نمایشگاه کتاب تهیه ‌کرده‌ام چون این موضوع برایم چیز عجیبی بود بحثهايش را دنبال می‌کردم، در اين خصوص کتاب‌های زیادی شاید بیش از 50 کتاب در اختيار دارم، اخيراً ديدم در یکی از همين کتاب‌ها نوشته بود حجاب یک زمانی با کرامت زن منافات نداشت، اما الآن منافات دارد.

الآن یک زنی که مسئوليت دارد، وزیر يا مدیر است، می‌خواهد در جلسه‌ای با بقیه بنشیند و حرف بزند حفظ حجاب با کرامتش منافات دارد پس در زمان حاضر باید روی حجاب خط کشید. مقاصد كار را به اینجا می‌رساند. خلاصه‌ اینکه مقاصد الشریعه یک فکری است که باید ریشه یابی بشود از کجا وارد فقه اهل‌سنت شده؟ حالا اصحاب رأی را  هم مقاصدی می‌گویند که خود همین محل بحث است يا بحث جمع القرآن را طبق نظریه مقاصد توجیه می‌کنند، یا کارهایی را که خلیفه اول و دوم و سوم انجام دادند طبق مقاصد می‌خواهند توجیه کنند که ربطی به مقاصد الشریعه ندارد.

اما مقاصدی که در اجتهاد آورده‌اند نتیجه‌اي‌ را بسيار واضح و روشن دارد و آن کنار گذاشتن قرآن و سنت پیامبر است، سنت ائمه ما را هم كه قبول ندارند. اين نتیجه قهری بر فكر مقاصدي مترتب است. بعضی از اینها مثل غزالی می‌گوید ما با مقاصد نصوص را تفسیر كرده يا آنها را تقیید و تخصیص می‌زنیم، اما متأخرین‌شان با مقاصد کاملاً نصوص را کنار گذارده و کاری به نصوص ندارند، اصلاً فقه و دین ما و كتاب و عترتي را  که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به عنوان یادگار خود توصیه مؤکد فرمودند: «إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی»، کنار گذاشته و مقاصد را ملاك احكام قرار مي‌دهند. قدمایشان حاضر نبودند مقاصد را در عبادات جاری کنند می‌گفتند مقاصد در عبادات جریان پیدا نمی‌کند و در معاملات بالمعنی الاعم جریان مي‌يابد اما متأخرین‌شان می‌گویند نه، حتی در عبادات هم جريان دارد.

مقاصدي‌ها اين مطلب را ادعا می‌کنند كه بین احکام یک ترابطی وجود دارد یعنی در باب عبادات بین یک واجب با احکام معاملات، احکام قضایی، سیاسی، فردی، اجتماعی، یک ربطی وجود دارد. عین همین تعبیر در کتابهایشان موجود است که می‌گویند تمام احکام مثل دانه‌هاي يك تسبیح می‌مانند و این نخ تسبیح كه همان مقاصد است آنها را به هم مرتبط می‌کند.

حال اگر یک طلبه دقیق النظری بخواهد با فکر مقاصدی برخورد علمی کند اولین مطلبی که باید از آنها بپرسد اين است كه چه دلیلی بر ترابط وجود دارد؟ به چه دلیل بین مسئله نماز و روزه و حج باید ارتباط باشد؟ به چه دلیل بايد بین نماز و معاملات، بین بیع و صلح و اجاره ارتباط باشد؟ هرچند در برخي موارد ارتباط‌هایی وجود دارد. ما می‌گوئیم احکام امر اعتباری است، اعتبار هم بستگی به نظر اعتبار کننده دارد لذا در هر جایی یک نحوه خاصی اعتبار کرده‌ است. لذا برای ترابط بین احکام نه تنها دلیل نداریم بلکه چه‌بسا شواهدي بر خلافش وجود دارد، لازم نیست بین بیع و مضاربه، بین قرض و مضاربه ربطی وجود داشته باشد و گاهی عدم الربط مشهود است، گاهی قاعده‌اي در بیع جريان مي‌يابد اما در اجاره نمی‌آید یا بالعکس، از این مسائل فراوان داریم.

مطلب دوم اين که ممكن است از ما بپرسيد مگر شمانمی‌گوئید احکام تابع مصالح و مفاسد است، پس تمام احکام داراي یک مصلحت يا مفسده‌ است. می‌گوئیم بله تمام احکام تابع مصالح و مفاسد است ولی حرف این است که آیا شارع متعال این مصالح و مفاسد را در اختیار بشر قرار داده و گفته هر جا این مصلحت بود بگو واجب، هر جا این مفسده بود بگو حرام؟ اینها می‌گویند هر جا مصلحتی از مصالح حفظ نفس، حفظ دین، حفظ مال، حفظ عقل يا حفظ نسل در بين بود حكم وجوب را بیاور و اين را به مصالح ضروریه، حاجیه و تحسینیه تقسيم مي‌كنند كه ذهن‌تان را به این جزئیات مشغول نمي‌کنم!

ما می‌گوئیم احکام تابع مصالح و مفاسد است ولی شارع نگفته هر جا عقل یک مصلحت ضروریه‌ای را تشخیص داد تو بگو واجب است. ما در دین خودمان می‌گوئیم بعضی از چیزها حتی مصلحت لزومیه هم دارد ولی شارع آن را به خاطر یک مصلحت اهم واجب نكرده است مثل «لو لا ان اشقّ علی امتی لأمرتهم بالسواک»، معنای روايت اين است که مسواک زدن مصلحت لزومیه دارد اما چون مفسده‌ای هم به نام مشقت دارد شارع آن را واجب نکرده، از اين‌ رو عقل مانع را نمی‌تواند تشخیص بدهد.

لذا روي همين مبنا بزرگانی مثل مرحوم آقای خوئی و امام خميني و ... که ملازمه بين حكم عقل و شرع را «‌کل ما حکم به العقل حکم به الشرع» منكر هستند. مي‌فرمايند عقل می‌تواند مصلحت تامه را درک کند اما موانع را نه، ممکن است یک حکمی مانعی داشته باشد، لذا این مطلب نباید ما را فریب بدهد و بگوئیم خود امامیه می‌گویند احکام تابع مصالح و مفاسد است، این مصالح و مفاسد بر اساس همان مقاصد است، مراد مقاصدي‌ها هم از مقصد عمدتاً همان مصلحت است، گاهی هم از مقاصد الشریعه تعبیر به مصالح مرسله كرده و می‌گویند مصلحت سه جور است مصالح معتبره، غیر معتبره  و مرسله. مصالح معتبره آن است که شارع تصریح کرده و بر اساس آن حکم داده، غیر معتبره آنکه شارع توجه کرده و بر اساس آن ردع و منع کرده مثل ربا و منافعی که در شراب وجود دارد، قسم سوم مصالح مرسله است كه شارع نسبت به آن موضعی نگرفته، نفیاً و اثباتاً رهاست.

گفتند یکی از بزرگان قم هنگام درس خارج می‌گفت من چند دلیل بر تأیید دارم، چند دلیل هم بر رد دارم، چند دلیل هم همینطوری دارم، که شبیه همین حرف مصالح مرسله آقایان می‌شود.

همه بحث در این است که اگر عقل یک مصلحتی را تشخیص داد و گفت مصلحت حفظ دین يا حفظ مال اینست که شما این کار را انجام دهيد آيا ما می‌توانیم از اين تشخيص عقل وجوب شرعی را استفاده کنیم؟ اینها حفظ المال را جزء مقاصد الشریعه می‌آورند، در حالی که خود همین محل بحث است. اگر کسی بخواهد مالش را از بین ببرد، قطع نظر از عنوان اسراف که عنوان مستقلی است آيا نفس تضییع مال حرام است؟ مي‌خواهد خانه‌اش را به يك دهم قيمت بفروشد، اضطراری ندارد و هیچ عنوان ديگري هم مثل اين که بگوید به یک مسلمان فقیر ارزان می‌فروشم هم در كار نيست، عقلا می‌گویند مال خود را تضییع می‌کنی، عقل می‌گوید این معامله باطل است اما فقه می‌گوید صحیح است و مانعی ندارد.

ما در هر جا كه مسئله تضییع مال مطرح شود نمي‌توانيم بگوئيم باطل و حرام است. اساساً اين مسئله كه حفظ المال واجب است یا نه، محل بحث است. درست است قرآن در مورد اموال تعبیر به «جعل الله لکم قیاماً» كرده و مي‌فرمايد قوام جامعه به مال است، اما آیا می‌شود از این مسئله وجوب حفظ المال را استفاده کرد یا نه؟ اين بحثی است كه در جای خودش بايد مطرح شود.

در ادامه به اهم اشکالاتی که به مقاصد برمي‌گردد اشاره مي‌كنم؛ مقاصدی‌ها می‌گویند ما مقاصد را در اجتهاد می‌آوریم و اگر جایی هم مخالفت با یک نصی داشته باشد آن نص را کنار می‌گذاریم. حتی با اینکه اهل سنت معروف به اهل اجماع هستند و با همین تعبیر انحراف در دین ایجاد کرده‌اند، ولی در فقه مقاصدی می‌گویند در جایی که مقاصد اقتضا کند با اجماع مسلّم محصّل هم مخالفت مي‌کنیم.

چند اشکال اساسی به مجتهد مقاصدی كه می‌گوید باید بر اساس مقاصد اجتهاد كرده و فتوا بدهیم، متوجه است. اشکال اول‌. مرحوم محقق نائینی اعلی الله مقامه الشریف در بحث صحیح و اعم آن جا که آخوند مسئله قدر جامع را مطرح می‌کند یک حرف بسیار مهم، ریشه‌ای و اصولی دارد و می‌گوید: آخوند مسئله‌ی اثر را مطرح کرده و می‌گوید اثر نماز نهی از فحشاء و منکر يا معراج بودن است، بعد می‌فرماید «اثر خارجٌ عن تعلّق القدرة»، قدرت مکلف به اثر تعلق پیدا نمیکند، خدا نمی‌تواند به مکلف بگوید یجب عليك التناهی عن المنکر، يا یجب علیک المعراجیة، چرا قدرت به آن تعلق پیدا نمی‌کند؟

محقق نائینی می‌فرماید اثر يا مسبب دو جور است، تولیدی و غیر تولیدی، در اثر و مسببات تولیدیه قابلیت تعلق تکلیف وجود دارد مثل احراق كه از مسببات تولیدیه است، انسان چیزی را که در آتش بيندازد می‌سوزد، شارع می‌تواند هم مسبب را که خود سوزاندن است متعلق تکلیف قرار بدهد و هم سببش را که «القاء فی النار» است اما آثاري مثل «معراجیت»، «نهی از فحشاء»، یا «لعلکم تتقون» در آیه صوم، يا «الصوم جنةٌ من النار»، اصلاً قابلیت تعلق تکلیف ندارد چون مسبب غیر تولیدی است، بايد کنار روزه چند مطلب دیگر هم باشد تا اثر لعلكم تتقون يا جنة من النار بیاید. مرحوم نائيني مثال می‌زند به دانه‌ای که در زمین كاشته مي‌شود برای اینکه تبديل به میوه شود در کنارش آب می‌خواهد، هوا می‌خواهد، خاک خوب می‌خواهد، نور می‌خواهد، میوه مسبب غیر تولیدی کشت اين دانه است. آن‌گاه می‌فرماید، آثار چون متعلق قدرت مکلف نیست، شارع نمی‌تواند بگوید ایها المکلف، یا ایها الذین آمنوا یجب علیکم المعراجیة. معراجیت دست انسان نیست! با نماز تنها که آدم نمی‌تواند به معراج برسد لذا متعلق تکلیف قرار نمی‌گیرد.

سپس می‌فرماید در ملاکات هم همین‌طور است؛ ملاکات از دایره قدرت مکلف خارج است، وقتی از دایره قدرت مکلف خارج شد متعلق تکلیف قرار نمی‌گیرد. مرحوم نائيني بحث مسببات تولیدی و غیر تولیدی را شاید در بیش از 25 ـ 26 مورد از مباحث علم اصول مطرح کرده، قبل از نائینی در هدایة المسترشدین و حتی در کفایه هم اين بحث مطرح شده اما به این نحوی که نائینی از آن نتیجه گرفته نيست. ايشان نتیجه گرفته که نمی‌شود متعلق تکلیف باشد، من می‌خواهم از مبنای نائینی همین جا استفاده کنم كه مقاصد هم از دایره تکلیف خارج است، آقایان شریعت مقاصد دارد؟‌بله، بلا اشکال. ولی چه کسی گفته این مقاصد را شما در طریق استنباط قرار بدهید؟ قابلیت این را ندارد که مکلف به آن عمل کند، یعنی تحت قدرت مکلف نیست!

اینجا نائینی یک حرف بسیار مهمی دارد كه بايد خوب به این حرف دقت شود. ایشان می‌گوید شریعت روش دارد، تقنین روش دارد، روش آن این است که خدا رسول خودش را فرستاده و فرموده آن عمل واجب است، این عمل حرام است، این عمل مستحب است، آن عمل مکروه است، متعلق را کاملاً مشخص کرده، یک جایی هم ضابطه در اختيار ما قرار داده است مثل «ما جعل علیکم فی الدین من حرج» ولی هیچ جا شارع نیامده به مردم بگوید به آثار دقت کنید هر چیزی که موجب معراجیت است واجب است.

اهل‌سنت گرفتار این مقاصد غیر صحیح شدند که نماز طراویح را درست کردند، نماز طراویح روی مبنای مقاصد است، گفتند چه اشکالی دارد ما این نماز مستحبی را در شبهای ماه رمضان به جماعت بخوانیم و در آن یک قرآن ختم بشود، بعد هم مي‌گويند این موجب معراجیت است، نه، شارع فرموده نماز صبح دو رکعت است اگر کم یا زیاد بشود به درد نمی‌خورد، ما نمي‌توانيم بگوئیم حالا که بلند شدیم ده رکعت بخوانیم! البته روزی خواهد رسید که مقاصدی‌ها این غلط را خواهند کرد! من تردیدی در این مسئله ندارم، خواهند گفت اگر صبح حال نماز خواندن نداشتی نخوان شارع عبادت باحال می‌خواهد ولی اگر حالش را پيدا كردي به جای دو رکعت ده رکعت بخوان.

ما مي‌گوئيم مقاصد هم مثل ملاکات و آثار قابلیت تعلق تکلیف ندارد و در دایره‌ی تکلیف نمی‌آید همين‌جا عرض کنم نائینی اگر نائینی شد به‌خاطر تسلط بر آراء و انظار شیخ انصاري(رحمة الله علیه) بود، شما وقتي رسائل شيخ و فواید الاصول نائینی را می‌بینید آنجا كه نائيني یک مبنایی را مطرح می‌کند و بعد می‌گوید لعل مراد شیخ در فلان بحث همین است که ما می‌گوئیم، این تسلط نائینی بر آراء شیخ را مي‌رساند.

حوزه اگر بخواهد اجتهاد در آن ماندگار باشد باید شیخ در آن زنده باشد، باید رسائل و مکاسب بماند، باید نائینی و مبانی نائینی، اصفهانی و مبانی اصفهانی و همه اینها در آن بماند، اینها را اگر کنار بگذاریم چیزی نداریم، امروز یک کسی که بخواهد این مقاصد الشریعه را رد كند بايد سر سفره نائيني‌ها نشسته باشد. خود اهل‌سنت تاريخ مقاصد را از زمان ابوحنیفه و گاهی هم به عصر صحابه می‌برند، از زمان ابو حنیفه تا شافعی قرن هشتم خیلی متداول بوده، از عصر شاطبی تا عصر ابن آشور هم حدود هفت قرن در میان خود اهل‌سنت مطرود شده بود دو مرتبه در قرن چهاردهم کتابهای موافقات شاطبی را به میدان آوردند.

کسی می‌تواند مقاصد را رد کند که اصول را درست خوانده و پای سفره نائینی و امثال نائینی نشسته باشد به همين جهت است كه امروز طلابی که داراي ضعف علمی در مباحث اجتهادی و اصولي هستند فریب این مقاصد را خورده‌اند! و اين بسیار بسیار خطرناک است، چون نتیجه روشن مقاصد محو قرآن و سنت است، طبق این مبنای نائینی اصلاً مقاصد متعلق تکلیف نیست، بعد نائینی چنين ادعا مي‌كند که از اول طهارت تا آخر دیات یک مورد نداریم که شارع بگوید من این ملاک را به تو می‌دهم و اختیارش با خودت، هیچ جا نداریم. چه کسی می‌تواند چنین ادعايي کند آن‌ كس که تسلط كامل بر فقه و شریعت داشته باشد، فقه ما اين‌طور نيست كه بگويد تو بر اساس این ملاک برو وجوب و حرمت و استحباب درست کن.

نائینی می‌گوید شارع روش دارد و آن روش را بیان کرده ما نمی‌توانیم از پیش خودمان مقاصد را به میدان بیاوریم و با آن حجاب را برداریم، ديه و ارث زن و مرد را یکی كنيم. غزالی می‌گوید آیه دین مي‌فرمايد: «وَاسْتَشْهِدُوا شَهِيدَينِ مِنْ رِجَالِكُمْ»، چون مقصد خدا عدالت است من از پیش خودم عدالت را هم قید این حكم قرار می‌دهم، تو چکاره‌ای؟ در مورد طلاق شارع گفته دو شاهد عادل، اما در دین قيد عدالت را اعتبار نکرده، ما هستیم و اطلاق آيه «وَاسْتَشْهِدُوا شَهِيدَينِ مِنْ رِجَالِكُمْ»، ‌ببینید چگونه از جانب خودشان اینقدر به دین اضافه کردند.

چندین اشکال ديگر هم هست كه مجال ذكرش نيست. فقط به این نکته بايد توجه داشت که مقاصد با این آیات متعددی که خداوند در قرآن احکامش را بیان می‌کند در ارث، در طلاق، در نکاح و همه چیز و بعد می‌گوید «تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا» اينها حدود الهی است، حق ندارید از این حدود الهی تعدّی کنید، سازگاری ندارد.

من تقاضا می‌کنم هم از مرکز فقهی و هم مرکز کلامی مشهد، چون اینها مقاصد را در غیر فقه هم جاری کرده‌اند، انشاء الله این بحث‌ها را دنبال کنید تا بتوانيم مطالب خوبی را به طلاب عصر حاضر ارائه بدهیم.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته       

تصاویری از این نشست علمی



برچسب ها :

فاضل لنکرانی مقاصد الشریعة مقاصد الشریعه از دیدگاه مذاهب اسلامی با تأکید بر فقه امامیه مرکز مذاهب اسلامی مشهد مقدس تعریف مقاصد الشریعة مقاصد الشریعة در اهل سنت