فقه اصلاح و سازش
۲۳ آذر ۱۴۰۱
۱۷:۱۷
۷۸۷
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
ایام شهادت و عزای صدیقه کبری فاطمه زهرا(علیهاالسلام) را محضر مقدس ولی الله الاعظم امام زمان(عج) و خدمت شما سروران معظم تسلیت عرض میکنم. امیدوارم از بركت وجود و دعاهای این بیبی نظام ما، روحانیت ما، مردم و جوانان ما، راه سعادت و توفیق را بیش از گذشته پیدا و ان شاء الله دنبال کنند.
از مسئولین محترم دادسرای ویژه روحانیت و بزرگوارانی که در این مجموعه فعالیت ميكنند و شما سروران شوراهاي صلح و سازش که از استانهای مختلف تشریف آوردهاید تشکر میکنم.
راجع به ارزش مجموعه دادگاه ویژه روحانیت که از یادگارهای بزرگ امام خميني(رضوان الله تعالی علیه) برای صیانت از روحانیت است، روحانیتی که این همه در معرض خطرات و آسیبهای بسیار بزرگ قرار دارد، در اين مجلس مجال صحبت نیست كه بگوئيم اگر این مجموعه نبود چه میشد و چه مشکلات لا ینحل و آسیبهای غیر قابل حل برای جامعه روحانیت به وجود میآمد.
اما موضوع جلسه پيرامون صلح و سازش و اصلاح بین الزوجین یا بین الناس است. اگر یک روحانی با کسی اختلاف دارد يا با خانواده و فرزندانش اختلاف پيدا كرد این مجموعه مبارک متصدی رسيدگي به حل اين اختلاف است. اولین سؤال این است که اصلاح بین الناس از نظر فقهی چه حکمی دارد؟ آیا امري واجب است یا مستحب؟ این خود یک بحث فقهی عمیق لازم دارد كه در اين جلسه فقط اشارهاي به آن ميشود.
اين عمل یا مستحب است به صورت مطلق یا واجب است به صورت مطلق و یا حسب تحقیق به اختلاف موارد مختلف است. فقها در مسئله اصلاح بین الناس این مطلب را فرمودهاند که اگر مسئله دماء، و اعراض (خون و آبرو) در کار باشد اصلاح طبعاً به عنوان یک واجب کفایی مطرح است، این حكم وجوب حاكي و نمايانگر ارزش و اهمیت کار شماست. گاهي دو نفر سر یک معامله يا یک مالی اختلاف دارند، حالا اگر اختلافشان حل نشد پاي خون و آبرو (دماء و اعراض) هم در كار نیست، آنجا میگویند اصلاح بين مردم مستحب است.
نکته دوم از حیث فقهی اين است اگر در جایی اختلاف طرفين با پرداخت مقداري پول به يك طرف دعوي حل میشود، اینجا فقها گفتهاند از سهم قانونی ولو این آدم فقیر هم نباشد میشود به او داد. خود صرف زکات برای اصلاح بین الناس است که من از مسئولین محترم مجموعه تقاضا میکنم این موضوع را دنبال کنید که به طور مسلم يكي از موارد صرف زکات همین مورد اصلاح بین الناس است. دولت و مسئولین امر جمعآوري زکات در کشور بودجهای براي اين موضوع قرار بدهند، همه اختلافها را که نمیشود با گفتگو حل کرد، گاهی باید از راه دفع اموال کار کرد، مالی را انسان پرداخت کند تا یک نزاع تمام شود.
نکته سوم از حیث فقهی باب «جواز الکذب فی الاصلاح دون الصدق فی الفساد» است. مرحوم صاحب وسائل در کتاب الحج در احکام العشره روایات اين باب را ذكر كرده و فقها هم ذیل آن فتوا دادهاند که انسان ميتواند در جهت اصلاح و رفع اختلاف از کذب استفاده کند. اینجا بحثهای زیادی مطرح است.
یک بحثی كه در سطح جامعه هم به آن پرداخته ميشود اين است كذبي که قبیح است چگونه در این امر محبوب واقع میشود؟ بايد گفت اهميت ايجاد صلح و سازش بالاتر از اين است حتی در بعضی از روایات ذكر شده: «إِنَّ اللهَ أَحَبَّ الْكَذِبَ فِي الصَّلَاحِ»، یعنی همین کذبی که ما روی معیار حسن و قبح عقلی میگوئیم قبیح است، همین کذب برای امر اصلاح و حل اختلاف حسن و نيكو شمرده ميشود. مثلاً مرد عیوبی از همسرش را خدمت شما عنوان کرده و میخواهد بر اساس آن از خانمش جدا شود. شما ميتوانيد و جايز است كه به خانمش بگوئید همسرتان از شما كلي تعریف کرد، به جای ذكر عیوب، خلافش را بگوئید.
از منظر اخلاق ممكن است خُرده گیرند یعنی چه اگر دروغ بد و قبيح است همه جا بد است، چرا در اصلاح بین الناس بحث جواز كذب را مطرح ميكنيد؟ اولاً در بعضی از روایات خود عنوان اصلاح بين الناس قسم ثالثی براي كذب و صدق قرار داده شده و اين خیلی هم مهم است، در فقه ما هم فقها متعرض شده و میگویند «اَلْكَلَامُ ثَلَاثَةٌ صِدْقٌ وَ كَذِبٌ وَ إِصْلَاحٌ بَيْنَ النَّاسِ»، یعنی اولاً اين راه وجود دارد كه بگوئیم این هم مثل توریه است که میگویند لیس بصدقٍ و لا کذبٍ، نه راست است نه دروغ.
مگر ما دلیل عقلی داریم که کلام يا باید صادق باشد یا کاذب؟ علم منطق میگوید جملات خبری اگر مطابق با واقع باشد صدق است و اگر مطابق نباشد میشود کذب، یعنی در جایی که بحث خبر مطرح است و شما میخواهی از وقوع چيزي خبری بدهی، اما اصلاح بین الناس بر اساس این روایات از مقولهی خبر خارج و داخل در مقوله انشاء است. يعني عنوانی خارج از مقسم خبر است و نمیتوانیم بگوئیم صادق یا کاذب است، در انشائیات، مثل استفهام، تمنی، ترجی، بحث صدق و کذب مطرح نمیشود. صدق و کذب فقط در باب خبر مطرح است.
بيان اين مطلب برای آن است که میدانم شما بزرگواران از باب تقلید یا اجتهاد وقتي میخواهید به منظور اصلاح بین دو طرف دعوي، حرف خلاف واقعي بزنید، مثل اينكه به زوجه بگوئيد شوهرتان از شما خیلی تعریف کرد و او هم با شنيدن اين سخن آرام و تسلیم گرديده و نزاع تمام شود، دغدغه دارید که دروغ گفته و خود را جهنمی ميكنيد. در حاليكه بايد بدانيد بر اين سخن كذب صدق نميكند. چنين كلامي نه صدق است و نه کذب، چون عنوان خبر ندارد. اصلاح یعنی ایجاد و انشاء الصلح، ولو با جملهی خبری باشد، قصد شما از گفتن اين كلام ايجاد صلح و سازش است که از نظر عقل و شرع امري مهم و خیلی هم مطلوب است، پس اولاً این یک عنوان سومی غير از صدق و كذب است.
ثانیاً اگر هم داخل در کذب باشد، در روایات تخصص خورده و استثناء شده است. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در وصيت خود به امیرالمؤمنین(علیهالسلام) ميفرمايد «يَا عَلِيُّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَحَبَّ الْكَذِبَ فِي الصَّلَاحِ وَ أَبْغَضَ الصِّدْقَ فِي الْفَسَادِ»، یعنی اگر در موردي راست گفتن موجب فساد شود، بيان حرف راست خدا را غضبناك خواهد كرد. بعضیها اینقدر خشک مقدسی در میآورند که من باید راستش را بگویم، درحاليكه جان يا آبروی شخصی يا مجموعهاي در خطر است.
اگر سخن صدق مستلزم فساد گردد نبايد بيان شود. گاهی میگویند چرا نسبت به فلان قضیه اعتراض نميکنید، مگر اشکال ندارد؟ میگوئیم بله اشکال هست ولی هر اشکالي را كه نباید علنی گفت. بعضی را باید تذکر داد و با افراد تأثيرگذار مطرح کرد، ما در جامعه با هزاران طيف و گروه و فکر مواجه هستیم. من اگر در سخنرانی نماز جمعه بگويم فلان روحانی بیتقواست، به قول مرحوم والد ما مردم بلا فاصله این قاعده فلسفي «حکم الامثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد» را جاري كرده و همه روحانيون را بيتقوا به شمار ميآورند. ايشان میفرمودند مردم اين قاعده را از خيلي از ما بهتر بلد هستند.
این روایت ميفرمايد «أَبْغَضَ الصِّدْقَ» راستگویی که موجب فساد شود مبغوض خداست و حرام است «ابغض» دلالت بر حرام هم نداشته باشد نهایتش کراهت است. آنگاه پیامبر فرمود «يَا عَلِيُّ ثَلَاثٌ يَحْسُنُ فِيهِنَّ الْكَذِبُ الْمَكِيدَةُ فِي الْحَرْب» در سه مورد دروغ گفتن جايز و نيكوست. اولين آن، کید در جنگ است، اگر انسان در ميدان جنگ این راه را طی نکند که پيروز نمیشود باید به نحوی دشمن را غافل کند.
دوم: «وَ عِدَتُكَ زَوْجَتَك»، به همسرت وعدهاي بدهي ولو میدانی نمیتوانی به آن وعده وفا کنی، این مورد از عموم «المؤمنُ إِذَا وَعَدَ وَفَى»[1] استثنا شده است. البته از اين مورد تعدّی به اولاد نمیتوان كرد، پدر اگر به فرزندش وعدهای دهد که میداند توان انجامش را ندارد نميتوان گفت مانعی ندارد نه! فقط زوجه اين خصوصیت را دارد که وعدهی به او تسکین و احترام به اوست. اين نكته قابل توجه است كه ما هیچ وقت نمیگوئیم اگر توان انجام وعده را داري وعده بده و وفا نکن، این قبیح است! اگر میتوانی باید وفا کنی. ولی اگر میدانی نمیتوانی وفا کند، در اين مورد «لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُون»[2] استثنا خورده چون عنوان اهم در کار است، به خاطر حفظ زوجیت ميتوان به زوجه چنين وعدهاي داد.
سوم: «وَ الْإِصْلَاحُ بَيْنَ النَّاس»[3] پیامبر فرمود مورد سوم از موارد جواز كذب اصلاح بین مردم است اگر انسان برای اصلاح بین مردم دروغ بگوید، اولاً حسب قواعد و ضوابط میتوانیم بگوئیم عنوان صدق و کذب را ندارد، در این روایات هم که از آن تعبیر به کذب شده بر اساس محاورات عرفیه مردم است که میگویند دروغ گفت. ثانياً حسب اين روايات، استثناء از حرمت شده است.
كار صلح و سازش نیاز به آگاهي از فقه اصلاح و سازش دارد یعنی مجموعهی مبارک دادسرای ویژه باید کتابی به نام فقه اصلاح و سازش تدوين كند. چون اين موضوع داراي احکام و بحثهای خیلی خوبی است، از وجوب، استحباب، تفصیل بین موارد، اصلاح در جنگ یک حکمی دارد، اصلاح بین الزوجین یک حکم و اصلاح بین الناس حکمی ديگر دارد، در مورد آيه شريفه «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَينَ أَخَوَيكُمْ»،[4] بعضی از بزرگان مثل مرحوم اردبیلی در زبدة البیان میگویند ما از این اصل وجوب را استفاده میکنیم، اصلاح بین برادران مؤمن واجب است. اين امر در زمان ما بسيار كليدي است اگر یک جایی اختلافی ایجاد شد، علماي دين چه شیعه و چه اهل سنت حق ندارند و جایز نیست اين اختلاف را گسترش و توسعه دهند تا جامعه را در التهاب قرار داده و دشمن را امیدوار کنند.
اگر اختلافی هست باید از راههای متعارف حل شود، افرادی به ناحق جانشان از دست رفته باید بررسی شود، واقعاً کار حکیمانهای که رهبری معظم انقلاب کردند و هیئتی را به سیستان و بلوچستان اعزام كردند، همین است، مرّ قوانین دینی است. کدام مسئولی از مسئولین این نظام حاضر است قطرهاي خون از بیگناهی ریخته شود؟ حالا اگر یک مأموری خطایی کرده در جای خودش بايد رسيدگي شود.
همچنين در فقه ما از قیل و قال و نيز از کثرت کلام نهی شده است. یکی از چیزهایی که مسلم کراهت دارد کثرت الکلام و زیاد حرف زدن است. هنوز در مجلس ننشسته شروع به حرف زدن میکند تا وقتی که میرود، انگار اگر حرف نزدیم کالمیّت و مرده است.
با آنكه کثرت الکلام مذموم است اما طبق آیه قرآن از جمله مواردي که کثرت الکلام ممدوح قرار ميگيرد اصلاح بین الناس است، «لَا خَيرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَينَ النَّاسِ»،[5] در روایات فرمودهاند نجوا یعنی کثرت الکلام و حرف زیاد.
به امام باقر(علیهالسلام) عرض شد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که «نَهَى عَنِ الْقِيلِ وَ الْقَالِ وَ فَسَادِ الْمَالِ وَ فَسَادِ الْأَرْضِ وَ كَثْرَةِ السُّؤَالِ قَالُوا يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ أَيْنَ هَذَا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ» قیل و قال، بگو مگو و جدل نكنيد. یک چیزی زید میگوید و عمرو جواب میدهد، زيد میگوید من کم نیاورم و دوباره جواب میدهد، این بگومگوها را عرب قیل و قال میگوید. از حضرت پرسيدند این سه موردی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نهي فرموده در کجای قرآن است؟ حضرت فرمود نهی از قیل و قال در همین آیه «لَا خَيرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَينَ النَّاسِ» است. یعنی آقایانی که متصدی اصلاح هستید اگر اصلاح متوقف بر جدل و متوقف بر قیل و قال شد آن را انجام بدهید، نه اینکه مباح است حتی خیر هم هست، خود اصلاح و مفهوم اصلاح یک واژهشناسی میخواهد. کار میخواهد تا روشن شود حقیقتش چیست؟
به تناسب اين روايت به اين نكته مهم توجه كنيد امام باقر(علیهالسلام) فرمود «إِذَا حَدَّثْتُكُمْ بِشَيْءٍ فَسْأَلُونِي عَنْهُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ»، اگر حديثي براي شما بيان كردم از من بپرسيد اين در كجاي قرآن آمده. ائمه ما فرمودند هر چه ما میگوئیم در قرآن وجود دارد. اخيراً در بحث فقه مطرح كرديم کافر کرامت ندارد، از نظر دین اسلام کسی که منکر خداست و خدا را قبول ندارد کرامت ندارد و آثاری هم برای اين بار شده، مثل آنكه اگر یک کافری مُرد غسل و دفن و نماز خواندن بر او لازم نیست، تغسیل و تدفین و نماز تکریم میّت مسلمان است، کافر کرامت ندارد. در روایات همین تعبیر لا کرامة بيان شده است. من دنبال يافتن آیات قرآن در این موضوع بودم. دیدم عجیب است 10 ـ 15 آیه براي آن پيدا كردم.
این روایت هم از امام صادق(علیهالسلام) نقل شده كه میفرماید «مَا مِنْ أَمْرٍ يَخْتَلِفُ فِيهِ اثْنَانِ إِلَّا وَ لَهُ أَصْلٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ وَ لَكِنْ لَا تَبْلُغُهُ عُقُولُ الرِّجَالِ»، هيچ چيزي نيست كه دو نفر بر سر آن اختلاف كنند، مگر آنكه اصل آن در كتاب خدا بيان شده است منتها عقل انسان به آن نمیرسد، اين معصومین(علیهمالسلام) و آنها که آشنا با فرهنگ معصومین هستند كه ميتوانند آن را در كتاب خدا پيدا كنند.
این روایت را به اين دلیل خواندم كه اگر کسی بخواهد مصلح مردم باشد باید با قرآن انس زیادی داشته باشد، گاهی چنانچه یک آیه را در جلسه سازش بین زن و شوهر یا بین دو نفری که با هم اختلاف دارند بخوانید اختلاف تمام میشود.
امام صادق(علیهالسلام) میفرماید «مَا عَمِلَ امْرُؤٌ عَمَلًا بَعْدَ إِقَامَةِ الْفَرَائِضِ خَيْراً مِنْ إِصْلَاحٍ بَيْنَ النَّاس» این روایت در مجموعه شما باید تابلو شود، بعد از انجام واجبات هیچ عملی بهتر از اصلاح بين مردم نیست، كار شما خیلی مهم است، اصلاح بین دو نفر، دو مؤمن، دو مسلمان و نيز حفظ یک خانواده بسيار مهم است. یک آیه هم در سوره مبارکه بقره هست که متأسفانه فرصت طرح آن نیست.
این بحث فقهی که در مقام اصلاح میتوان به قسم و سوگند اعتنا نكرد. شوهر میگوید من قسم خوردم دیگر با این زن زندگی نکنم، شما میفرمائید این قسم باطل است، به دليل آیه شريفه «وَلَا تَجْعَلُوا اللهَ عُرْضَةً لِأَيْمَانِكُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَتَتَّقُوا وَتُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ واللهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»،[6] این آیهای است که در بحثهای تفسیری احتمالات زیادی دارد ولی اجمالاً یک معنای آن که برخی بيان کردهاند این است که در کارهایتان چه خوب و چه بد، قسم را خیلی به میدان نیاورید، ولی ظاهراً آیه نمیخواهد این را بگوید بلکه میفرماید قسم نخورید که کار خوب نکنید، قسم نخورید که کاری که مطابق تقواست انجام ندهید قسم نخورید که اصلاح نکنید!
گاهی یکی از طرفين دعوي میگوید من قسم خوردم که با این فرد صلح نکنم، اين قسم بیخود است، قرآن میگوید «وَلَا تَجْعَلُوا اللهَ عُرْضَةً لِأَيْمَانِكُمْ أَنْ تَبَرُّوا» اينكه بخواهيد قسم بخورید نیکی نکنید، تقوا نداشته باشید! يا اصلاح نکنید! مورد نهی قرار دارد چه بسا بگوئیم خود این قسم خوردن حرام و مکروه است. در آيه بعد هم ميفرمايد: «لَا يؤَاخِذُكُمُ اللهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيمَانِكُمْ وَلَكِنْ يؤَاخِذُكُمْ بِمَا كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ وَاللهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ».[7]
این زحماتی که شما عزيزان متحمل میشوید کاري بزرگ و مسلم عبادت است، در روایات چنين تعبیر شده كه محبوبترین صدقه نزد خدا اصلاح بین مردم است و این عنوان بر كار شما منطبق است.
در بعضی از شرایط در ردیف واجبات قرار گرفته و عنوان واجب پيدا ميكند، اگر این اصلاح در موردي باشد كه یک طرفش روحانی است، خصوصاً اگر مسئولیتی هم داشته باشد این دائماً ارزش و ثواب کار شما را بالا میبرد. این را هم باید در نظر بگیرید كه دائره اصلاح بین دو نفر آدم معمولی که در اجتماع هیچ تأثیر معنوی روی دیگران ندارند با اصلاح بین دو روحانی که هر دو امام جماعت، مدرس يا منبري هستند، از حیث ثواب خيلي بیشتر میشود.
امیدوارم کارهای شما روز به روز دقیقتر، پختهتر باشد، چهرهها هم نشان دهندهی این است که بسیار پخته و با فضل و تجربه هستید، چنین نیروها و چنین شخصیتهایی باید در این مناصب قرار گیرند، از افراد کم تجربه به هیچ وجه نباید در این مسائل استفاده شود، در اينگونه موارد جوانگرایی حرفي غلط است، چون جوان بيتجربه اصلاً نمیداند اصلاح یعنی چه؟ افرادی بايد باشند كه از جهت علمی، اعتقادي، تقوا و تجربه داراي مراتبي باشند، امیدواریم خداوند عنایت بیشتری کند. همین بشارت که 40 درصد پروندهها را شما حل میکنید ان شاء الله در آینده به 100 درصد برسد تا نیازي به ارجاع به محکمه نباشد.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
[1]. بحار الانوار، ج64، ص311.
[2]. صف: 2.
[3]. وسائل الشيعه (ط آل البيت)، ج12، ص252.
[4]. حجرات: 10.
[5]. نساء: 114.
[6]. بقره: 224.
[7]. بقره: 225.