قرآن و ولایت، دو رکن شب قدر
۲۲ فروردین ۱۴۰۲
۲۲:۱۵
۱,۰۹۳
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
قرآن و ولایت، دو رکن شب قدر[1]
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان، شب قدر و شب شهادت امیرالمؤمنین، یعسوب الدین، علی بن ابیطالب(ع) است و به یک احتمال قویتر از شب نوزدهم است.
از وجود مبارک پیامبر اکرم(ص) نقل شده که فرمودند از شب بیست و یکم، و شب بیست و سوم غفلت نکنید، حتی در یک تعبیر بالاتر پیامبر نهی از خوابیدن در این دو شب کردند تا مؤمنین بیدار باشد و از فیوضات و برکات این شبها بهرهمند شوند.
موضوع بحث ارتباط بین شب قدر و مسئله ولایت است. به نظر میرسد اگر لااقل مرتبهای از این موضوع برای کسی روشن نباشد نمیتواند حتی قطرهای از دریای شب قدر را درک کند.
برای آشنایی با شب قدر به این روایت که در کافی شریف آمده دقت شود. فرمودهاند: «لَا يَكُونُ شَيْءٌ فِي الْأَرْضِ وَ لَا فِي السَّمَاءِ إِلَّا بِهَذِهِ الْخِصَالِ السَّبْع»، هیچچیزی نه در زمین و نه در آسمانها وجود ندارد مگر با این هفت خصوصیت. یعنی تمام آنچه در آسمانهاست، حرکت خورشید و ماه و ستارگان و سیارات و زمین و همه موجوداتی که در زمین وجود دارد تحت این امور هفت گانه الهیه است، «بِمَشِيئَةٍ وَ إِرَادَة»، هر چه در این عالم واقع شده و میشود و خواهد شد مشیّت و اراده خدا در آن است، (فرق بین مشیّت و اراده باید در جای خودش بحث شود).
«وَ قَدَرٍ وَ قَضَاءٍ وَ إِذْنٍ وَ كِتَابٍ وَ أَجَل» هر چه در این عالم هست تحت قانون قضا و قدر الهی است، باید با اذن خدا و در لوح محفوظ مکتوب و مدت و اجل آن مشخص باشد. اجل اختصاص به انسان ندارد همه موجودات عالم، آسمان، خورشید، ماه، زمین، حیوان و انسان دارای اجل هستند.
خود این روایت اولاً فکر و ذهن ما را معطوف میکند که این عالم حساب و کتاب دارد و یک ارادهی قویّ الهیه بر همه قضایا و حوادث آن حاکم است، چه در آسمانها و چه در زمین. قضا و قدر مخصوص انسان نیست، اینطور نیست انسان فکر کند فقط اوست که دارای مقدرات است و این مقدرات را خدای تبارک و تعالی در شب نوزدهم مینویسد، در شب بیست و یکم امضا میکند و در شب بیست و سوم امضای آن قطعی و ابرام میشود. خیر، همه چیز در عالم مقدراتی دارد. ما سوی الله، یعنی غیر از خدای تبارک و تعالی همه چیز تحت اراده خداست.
در روایات هم که خدای تبارک و تعالی به عبدش خطاب میکند به مشیّت من تو طریق هدایت یا ضلالت را اراده میکنی یعنی اصل این اراده تو مشیّت الهیه است.
حال این سؤال مطرح میشود پس شب قدر یعنی چه؟ اگر همه چیز در لوح محفوظ و در عالم دیگر مقدر میشود پس تقدیر همه موجودات تا روز قیامت باید مشخص شده باشد. بنابراین چه معنا دارد خدای تبارک و تعالی یک شبی را (آن هم در هر سال) به عنوان شب قدر قرار دهد و به بشر بگوید در این شب قدر تو میتوانی در مقدرات مسلمه خود و نسل و جامعه خودت نقش داشته باشی؟ جواب این است که خداوند میخواهد بندگانش در این شب با دعا و تضرع و ناله به درگاه حضرتش نقشی در تغییر مقدّرات خود داشته باشند و در جهان آفرینش این امر فقط مختص انسان است و هیچ موجودی حتی ملائکه قدرت چنین کاری را ندارند.
واقعاً فکر کنیم در شب قدر چه اتفاقی میافتد؟ تقریباً همه علمای شیعه (قریب به اتفاق) میگویند شب قدر شب تقدیر و تعیین مقدّرات انسان است، روایات فراوانی هم از ائمه ما، نقل شده که میفرمایند: شب قدر شبی است که «تُقسَمُ الأرزاقُ و تُكتَبُ الآجال» اجلها نوشته میشود و رزق و روزی و همه امور انسان مقدر میگردد. اینکه فلانی در سال آینده ایمان بر او غلبه میکند یا کفر؟ مسلمان میمیرد یا مؤمن؟
متأسفانه بعضی دورماندگان از حریم ولایت این نظر سخیف را مطرح کردهاند که شب قدر یعنی شب شرافت، نه شب تقدیر و اندازهگیری. میپرسیم این شرافت یعنی چه؟ میگویند یعنی به برکت نزول قرآن این شب شرافت پیدا کرده و بیش از این فضیلتی ندارد! اهل سنت معتقدند که ما چیزی به نام شب قدر نداریم. یک شب قدری در زمان رسول خدا(ص) بود که در آن قرآن نازل شد و تمام.
اما ما به برکت روایات فراوان اهلبیت و به برکت خود قرآن که میفرماید: «إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيلَةٍ مُبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِينَ» ما قرآن را در یک شب مبارک نازل کردیم؛ یعنی شب قدر قبل از آنکه قرآن نازل شود هم شب مبارکی بود. «مبارکه» یعنی چه؟ یعنی شبی که خدا رحمت واسعه خود را که فوق تصور بشر است، بر بندگانش نازل میکند. پس همانطور که در هر سال ماهی بنام رمضان هست در هر ماه رمضانی نیز یک شب مبارک به نام شب قدر وجود دارد که ظرف نزول قرآن قرار گرفته است.
حال حرف ما این است که بین شب قدر و مسئله ولایت یک پیوند بسیار عمیق وجود دارد که اساساً اگر ولایت نبود خدای تبارک و تعالی از اول چیزی را به نام لیله قدر قرار نمیداد. درست است که شب قدر شب نزول قرآن است اما اهمیت لیله قدر فقط به نزول قرآن نیست به دلیل آنکه قبل از نزول قرآن در اقوام گذشته هم لیله قدر شب با ارزشی بوده است.
حضرت موسی وقتی در مناجاتش به خدا عرض میکند «أُرِيدُ رَحْمَتَك یا أُرِيدُ رِضَاك» خدا میفرماید ای موسی هر چه از من میخواهی از رحمت و بهشت و رضایت من، همهاش در بیداری و احیای لیلة القدر و صدقه دادن در این شب است، بنابراین قبل از اسلام و نزول قرآن هم، شب قدر بوده اما بعداً به برکت نزول قرآن ماهیّت و عظمت دیگری پیدا کرده، قرآنی که کتاب تکوین و تشریع است و هم گذشته و آینده را از ازل تا ابد برای ما تصویر کرده و هم احکام و دستورات الهی را به ماداده است. اما مهمتر از این پیوند شب قدر با ولایت است.
اساساً وقتی ما حقیقت قرآن را از حقیقت ولایت جدا ندانیم این خود بهترین دلیل است که شب قدر شب ولایت است، اما افزون بر این، خود پیامبر اکرم(ص) به امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «یا علی أتدری ما اللیلة القدر؟» میدانی شب قدر چیست؟ حضرت عرض کرد نمیدانم، فرمود لیله قدر آن شبی است که همه چیز در آن شب مقدر شده و در میان آن مقدرات مهمترین تقدیر ولایت تو و اولاد توست. یا در یک حدیث دیگر پیغمبر فرمود: «آمنوا بلیلة القدر فإنها لیلة ولایتک و ولایة وُلدک» این تأکید پیامبر برای چیست که میفرماید «آمنوا بلیلة القدر» که حقیقتش ولایت امیرالمؤمنین(ع) و اولادش(ع) است؟
از مطالبی که هنوز هم کُنه آن روشن نشده و نخواهد شد! اینست که ائمه ما در معرفی فاطمه زهرا(سلام الله علیها) چنین فرمودهاند که حقیقت آن حضرت حقیقت لیلة القدر است، بعضی تعبیر کرده اند همان طور که لیله قدر مجهول است حقیقت فاطمه زهرا هم مجهول است، البته این یک بیان است، اما بیان دیگر این است که فاطمه «امّ الولایه و امّ الائمه» یعنی اساس و محور ولایت و امامت است.
وقتی پیامبر اکرم(ص) میخواست عظمت حضرت خدیجه را بیان کند در نقلها هست یکی از زنان رسول خدا تعبیر موهنی از خدیجه کرده بود، حضرت فاطمه ناراحت شد، خدمت رسول اکرم عرض کرد فلانی چنین تعبیری کرده، پیغمبر فرمود عظمت خدیجه به این است که خدای تبارک و تعالی در بطن او دختری همچون تو قرار داد که مادر ائمه و اوصیاء من هستی.
بنابراین حقیقت لیله قدر بودن فاطمه برمیگردد به مسئله ولایت، پس نگوئیم چون لیله قدر مجهول است حقیقت زهرا(سلام الله علیها) هم مجهول است! هر چند در روایات فرمودهاند حقیقت فاطمه زهرا برای بشر مجهول است اما این شأن دیگری از حضرت است.
نتیجه آنکه همانطوری که لیله قدر با قرآن پیوند خورده با ولایت نیز پیوند یافته است. در روایتی از امام کاظم(ع) یا یکی دیگر از امامان می پرسند لیله القدر چیست؟ حضرت فرمودند شبی است که «اَلْمَلاَئِكَةَ يَطُوفُونَ بِنَا» فرشتگان الهی دور ما طواف می کنند.
برای درک شب قدر باید ببینیم چقدر با کتاب خدا ارتباط داشته و در آن تدبر کرده و به آن عمل میکنیم، چقدر کتاب خدا را برنامه زندگی خود قرار دادهایم؟، آیا وقتی قرآن را باز میکنیم انبساط خاطر و شادی و نشاط وجود ما را میگیرد یا نه؟ به همین اندازه نیز چون لیله قدر با ولایت ارتباط دارد، باید ببینیم چقدر با ولایت امیرالمؤمنین(ع) ارتباط داریم، چقدر آن حضرت و اولاد طاهرینش(علیهم السلام) را شناختهایم؟، چقدر با امام زمان حجة بن الحسن العسکری(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ارتباط داریم؟
به هر حال عنوان بحث این است که شب قدر دو رکن دارد، قرآن و ولایت وما باید تلاش کنیم در چنین شبی پیوند خود را با قرآن و ولایت تحکیم نماییم.
این شب را خدا قرار داده تا انسان با پای خودش بیاید و به درگاه او دعا کند. فرمودهاند «الدُّعَاءَ يَرُدُّ الْقَضَاء» قضا و قدر هیچ موجودی در عالم قابل تغییر نیست، حتی ملائکه الهی نمیتوانند قضا و قدرشان را تغییر بدهند، این منّت را خدا فقط بر بشر نهاده که با اراده خودش و خواستن از خدا، با دعا و توسل به قرآن و اهلبیت پیامبر، تقدیرات الهی را در حق خود تغییر دهد. این چنین است که حقیقت لیله قدر و حقیقت ولایت برای انسان ارزش پیدا میکند.
در منابع روایی نسبت به امیرالمؤمنین به قدری فضائل و مناقب فراوان وجود دارد که انسان متحیر میماند کدام فضیلت را ذکر کند.
یک روز پیامبر(ص) از عبدالله بن عمر سؤال کرد مردم راجع به علی چه میگویند؟ عبدالله بن عمر حرفهای سخیفی بیان کرد و پیامبر غضبناک شد و فرمود: علی کسی است که مقامش در نزد خدا همسان من است غیرآنکه من نبی هستم و او نبی نیست! مرتبهای که من دارم همان مرتبهای است که علی دارد و مرتبهای که علی دارد همان مرتبهای است که من نزد خدا دارم.
با دقت در روایات مییابیم پیامبر دنبال اين بوده كه به هر بهانهای علی را به مردم معرفی کند، در یک روایت ابنعباس میگوید ما نشسته بودیم امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) وارد شد، امیرالمؤمنین فرمود السلام علیک یا رسول الله. پیامبر در جواب فرمود السلام علیک یا امیرالمؤمنین، حضرت عرض کرد یا رسول الله من امیرالمؤمنین هستم در حالیکه شما هنوز زنده هستید، فرمود بله ولو من هنوز حیّ هستم ولی تو امیرالمؤمنین هستی، چون این عنوانی است که خدا بر تو قرار داده است.
یک روز که با جبرائیل مشغول صحبت بودم، شما از کنار ما رد شدی، اما به من سلام نکردی، جبرئیل پرسید چرا علی سلام نکرد؟ من دوست داشتم او سلام کند و من صدای امیرالمومنین را بشنوم و جواب سلام او را بدهم. علی عرض کرد یا رسول الله من فکر کردم او دحیه کلبی است و در حال صحبت خصوصی هستید از این رو نخواستم مزاحم شوم و کلام شما را قطع کنم.
فرمود او جبرئیل بود و دحیه نبود، بعد خود پیغمبر فرمود من به جبرئیل گفتم چرا به او امیرالمؤمنین گفتی؟ جبرئیل گفت هنگام جنگ احزاب خدای تبارک و تعالی به من دستور داد بگو امیرالمؤمنین بین دو لشکر قرار بگیرد ملائکه دوست دارند او را ببینند، این عنوانی است که خدا بر علی بن ابیطالب قرار داد.
آنگاه پیغمبر فرمود یا علی این عنوان مخصوص توست، «لا أمیر قبلک و لا أمیر بعدک، أنت أمیر من فی السماء و أنت أمیر فی الارض» و هیچ کسی حق ندارد این نام را بر خودش بگذارد چون این نام مخصوص توست که خدا برایت قرار داده.
ما شیعیان افتخار داریم پیرو چنین امامی هستیم. در ادامه همان قضیه عبدالله بن عمر، پیغمبر 21 بار با حرف «ألا» فضائلی از حضرت را بیان فرمودند، نظیر: «أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً فَقَدْ أَحَبَّنِي»، هر کسی علی را دوست داشته باشد منِ پیامبر را دوست دارد، «وَ مَنْ أَحَبَّنِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْه» هر کسی من را دوست داشته باشد خدا از او راضی میشود. «وَ مَنْ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ كَافَأَهُ بِالْجَنَّة » هر کس خدا از او راضی شود بهشت را مقر و جایگاه او قرار میدهد.
ما باید تا اندازهای پیوند شب قدر با ولایت را بفهمیم تا وقتی در مراسم قرآن به سر گرفتن بعلیٍ بعلیٍ میگوییم بدانیم علی کیست؟ این وهابیهای جاهل و نادان خبر از ولایت ندارند. دقت به این نکته مفید است. هر یک از معصومین با توسل و ذکر نام شان یک تصرفی در وجود انسان میکنند، ظاهرش اینست که اسم معصومین را میبریم تا واسطه بین ما و خدا شوند، اما این یک معنای سطحی است. هر امامی یک تصرفی در وجود و قلب آدم می کند به شرط آنکه ما هم با آن امام ارتباط خاص برقرار کنیم.
«أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً اسْتَغْفَرَتْ لَهُ الْمَلَائِكَة» اگر کسی حبّ امیرالمؤمنین را داشته باشد ملائکه برای او استغفار میکنند «وَ فُتِحَتْ لَهُ أَبْوَابُ الْجَنَّة» درهای بهشت را برایش باز میکنند «يَدْخُلُ مِنْ أَيِّ بَابٍ شَاءَ بِغَيْرِ حِسَاب» از هر دری بخواهد بدون حساب وارد میشود، البته کسی که حبّ علی دارد گناه نمیکند، کسی که حب علی دارد دل امام زمان را نمیشکند، کسی که حب علی دارد حق مردم را ضایع نمیکند، کسی که حب علی دارد حق دین را ضایع نمیکند، کسی که حب علی دارد حق شهدا را ضایع نمیکند.
امروز در جامعه ما یک عده مقدس هستند که میگویند ما ولایتی هستیم چکار به کار این نظام داریم! یعنی چه؟ همه اینها مرتبط به هم هستند، قرآن، ولایت، انقلاب همه به هم مرتبط هستند. حالا کنارش یک عده خطا و اشتباه میکنند خودشان باید جواب خدا و خون شهدا را بدهند.
«أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً أَعْطَاهُ اللَّهُ كِتابَهُ بِيَمِينِه» این بشارت برهمه ماست کسی که حب علی دارد روز قیامت نامهی اعمالش را به دست راستش میدهند «وَ حَاسَبَهُ حِسَابَ الْأَنْبِيَاء» چطور انبیاء را حساب و کتاب میکنند؟ با او هم آنطور حساب و کتاب میکنند.
«أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً لَا يَخْرُجُ مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى يَشْرَبَ مِنْ [حَوْضِ] الْكَوْثَرِ وَ يَأْكُلَ مِنْ شَجَرَةِ طُوبَى وَ يَرَى مَكَانَهُ مِنَ الْجَنَّة» کسی که حب علی دارد از حوض کوثر به او مینوشانند و از شجره طوبی رزقش را میدهند.
چه بشارتهایی برای محب و معتقد به علی در این روایت است، بسیار بسیار غلط است یک شیعه بگوید قبول داریم امیرالمؤمنین، امام است ولی فلانی و فلانی هم به دین خدمت کردهاند! در اصطلاح علمی این افراد را مخبط مینامیم. ائمه فرمودند اینها هم اهل آتش هستند، مبادا غیر از حب علی و اولادش چیز دیگری در قلب انسان باشد؟ ولو انسان بخواهد مدح کند و بگوید فلانی یک مقدار خدمت هم کرده، چرا جنایاتش را فراموش میکنید؟ فلانی بود که نگذاشت علی بر مسند حکومت قرار بگیرد و این انحراف را تا روز قیامت به وجود آوردند، اینها این خیانتها را کردند، چه ظلمی از این بالاتر که بشریت را از امیرالمؤمنین و اسلام واقعی محروم کردند؟
«أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً هَوَّنَ اللَّهُ عَلَيْهِ سَكَرَاتِ الْمَوْت» سکرات موت بر محب علی آسان میشود «وَ جَعَلَ قَبْرَهُ رَوْضَةً مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّة».
«أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً بَعَثَ اللَّهُ إِلَيْهِ مَلَكَ الْمَوْت كَمَا يَبْعَثُ إِلَى الْأَنْبِيَاء» ملک الموت همانگونه که بر بالین انبیاء میآید بر بالین او هم خواهد آمد، با همان چهرهای که بر بالین انبیاء میآید.
خلاصه آنکه در شب قدر ما باید ولایت را محور قرار بدهیم کما اینکه قرآن محور است، قرآن و ولایت مقدرات شخصی و اجتماعی ما و جامعه ما را مشخص میکند، هر چه به این دو منبع نزدیک شویم توفیقمان در تعیین مقدّراتمان بیشتر خواهد بود. خودشان فرمودهاند «الدُّعَاءَ يَرُدُّ الْقَضَاء»، دعا قضای الهی را برطرف میکند، در روایت آمده اگر مقدّری از مقدّرات انسان همانند یک طناب محکم شده باشد دعا آن را مثل یک نخ نازک پاره میکند.
این شب، شب دعا و شب مناجات با خداست، شب فریاد است، مبادا کسی غافل باشد. در این شب باید بسوزیم تا خودمان را بسازیم، اشک بریزیم تا دریاهای آتش و ناری که با اعمال خود درست کردهایم خاموش سازیم، به خدا بگوئیم راه دعا را به ما یاد بده.
فکر کنیم اگر این نماز را خدا به ما یاد نداده بود چطور با خدا حرف میزدیم؟ اگر این سرمایه عظیم قرآن و دعا نبود! اگر این دعای ابو حمزه و جوشن نبود، مگر ما بلد بودیم یک اسم از اسامی خدا را صدا بزنیم؟
سفارش امیرالمؤمنین در آخرین شب حیات به فرزندانش این بود: «اللهَ اللهَ فِي الْقُرْآن» مبادا دیگران در عمل به دستورات قرآن بر شما سبقت پیدا کنند و شما از قرآن دور باشید، «اللَّهَ اللَّهَ فِي الصَّلَاة» مواظب نماز اول وقتتان باشید تمام انسانهای موفق اگر در دنیا به جایی رسیدند از نماز اول وقت است. به قول آن عارف بزرگ اگر دنیا میخواهی نماز اول وقت، آخرت هم میخواهی نماز اول وقت، «اللَّهَ اللَّهَ فِي جِيرَانِكُم» اگر همسایهتان کمکی میخواهد کمکش کنید، عجیب است، در روایتی فرمودهاند: «مَنْ أَعَانَ مُؤْمِناً»، کسی که مشکل مؤمنی را بر طرف سازد خداوند 73 غم و گرفتاری را از او دور میکند که یکی از آنها در دنیا و 72 تا در آخرت است.
«اللهَ اللهَ فِي الْأَيْتَام»، در روایات نقل شده امیرالمؤمنین از هوش میرفت و به هوش میآمد، آخرین بار که به هوش آمد به فرزندانش فرمود «هذا رسول الله، هذا حمزه، هذا جعفر» این جدتان پیامبر است که به استقبالم آمده این حمزه و این جعفر است که میگویند یا علی زود بیا ما همه مشتاق تو هستیم. آخرین نصیحتش نیز این بود که «لِمِثْلِ هذا فَلْيَعْمَلِ الْعامِلُون»، برای چنین روزی انسان باید عمل کند.
------------------
[1]. بیانات معظم له، شب 21 ماه رمضان، تکیه حاج سیدحسن قم، 22/ 1/ 1402.