آیه مباهله؛ بهترین دلیل بر أفضلیت امیرالمؤمنین(ع)
۲۲ تیر ۱۴۰۲
۱۳:۳۴
۹۰۰
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
-
مقاومت؛ تنها راه عزت مسلمین و غلبه بر مستکبرین
-
گزارش دیدار آیت الله فاضل لنکرانی با حضرت آیت الله العظمی سبحانی(دامت برکاته)
-
آیتاللهالعظمی فاضل لنکرانی(ره) فقیهی زاهد، سترگ و آموزنده برای نسلهای آینده
-
برگزاری مراسم سالگرد شهادت حضرت فاطمه(س) / فاطمیه دوم
-
یادی از فقیه اهلبیت(ع) و مرجع بزرگ شیعه، در گفتوگوی خبرگزاری ابنا با آیتالله شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی
-
مسجد کانون تهذیب و رشد استعدادها
همزمان با فرارسیدن ۲۴ ذی الحجه روز مباهله، آیتالله فاضل لنکرانی در سخنانی به تبیین مباحث مهم این قضیه پرداخته و با بیان نکات تفسیری و روایی، مبلغان و گویندگان را به تبیین این واقعه مهم دعوت نمودند.
مشروح بیانات معظم له به شرح ذیل است:
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
از آیات بسیار مهم قرآن کریم که هم حقانیت اصل اسلام و هم حقانیت ولایت بلافصل امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(علیه افضل صلوات المصلین) را بعد از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) اثبات مینماید، آیه ۶۱ سوره آل عمران، معروف به «آیه مباهله» است.
اعتراف علمای فریقین به مباهله
مباهله، قضیهای است که علاوه بر دلالت روشن قرآن کریم بر آن، در کتب شیعه و اهلسنت روایات فراوانی دربارهاش نقل شده است.
برای نمونه، در کتاب شریف احقاق الحق نام بیش از 60 نفر از علمای اهلسنت ذکر شده که اقرار نمودهاند آنچه در این آیه شریفه آمده، مربوط به وجود مبارک پیامبر اکرم، علی بن ابیطالب، فاطمه زهرا، حسن و حسین(علیهم السلام) است.
واقعه مباهله
اجمال قضیه مباهله این است که علمای مسیحیّت اولاً به پیامبر عرض کردند چه انتظاری از ما داری؟« إلی ما تدعونا؟» ما را به چه میخوانی؟
پیامبر فرمود: من از شما میخواهم شهادت بدهید به «لا اله الا الله وانّ محمداً رسول الله وأن عیسی عبدٌ مخلوقٌ یأکل ویشرب ویحدث»، که خدا یکی است و من رسول خدا هستم و حضرت عیسی یکی از بندگان خدا بوده که مانند سایر موجودات و انسانها میخورد و مینوشد و سخن میگوید. علمای نجران عرض کردند اگر عیسی عبد و بندهی مخلوق است، پس پدرش کیست؟ وحی نازل شد که (ما تقولون فی آدم) شما راجع به آدم، چه میگویید؟ «کان عبداً مخلوقاً یأکل ویشرب ویحدث وینکح».
در این هنگام، آیه 59 نازل شد که )إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيكُونُ( سپس در آیه بعد میفرماید: )اَلْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ( پیامبر وقتی این استدلال را فرمود، «فبهتوا» آنها مجاب شدند و دیگر جوابی نداشتند. به دنبال این قضیه، آیه شریفه نازل شد: )فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ( اگر علما و مسیحیان نجران یا هر مسیحی دیگری با تو درباره حضرت عیسی مجادله و مخاصمه و محاجه کردند، آن هم بعد از اینکه برای تو روشن کردیم که او بندهای از بندگان خدا بوده است و آنها نپذیرفتند، معلوم میشود دنبال استدلال و منطق نیستند، پس آنها را به مباهله دعوت کن.
مباهله امری است که در اسلام تأسیس شده، و ظاهرش این است که قبل از اسلام چنینچیزی در میان هیچ شریعتی از شرایع گذشته نداشتیم. این راهی بود که خدای تبارک و تعالی به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) دستور فرمود تا برای اثبات حقّانیت اسلام به آنها بگوید بیایید فرزندان و زنان و آنها که نفس ما هستند را بیاوریم و مباهله کنیم تا عذاب خداوند بر آنانی که حق نیستند نازل شود.
معنای اجمالی مباهله این است که یک گروه میگوید اگر من راست میگویم و شما برخلاف حق هستید، لعنت و عذاب خدا بر شما نازل شود؛ گروه دیگر هم میگویند اگر ما حق هستیم و شما خلاف حق، لعنت و عذاب خدا بر شما نازل شود.
وقتی پیامبر چنین پیشنهادی را به مسیحیان نجران داد آنها گفتند به ما مهلت بدهید تا با بزرگان خود صحبت و مشورت کنیم. با اُسقف اعظمشان که مشورت کردند او گفت شما مباهله را بپذیرید؛ اگر دیدید شخصی که ادعای پیامبری کرده قوم و اصحاب و یارانش را آورده با او مباهله کنید، امّا اگر دیدید فرزندان و اهل خانوادهاش را آورده زیر بار مباهله نروید! چرا که چنین شخصی صادق القول است.
وقتی در آن روز مشاهده کردند پیامبر فقط چهار نفر را همراه خودش آورده: علی، فاطمه، حسن و حسین(علیهم السلام)؛ بزرگشان گفت چهرههایی را میبینم که اگر از خدای تبارک و تعالی بخواهند کوهها جابجا شود جابجا میشود، مبادا زیر بار مباهله بروید که هلاک میشوید. امیرالمؤمنین(علیه السلام) در روایتی فرمودند که اگر در آن روز، مباهله تحقق پیدا میکرد، تمام آنها به صورت میمون یا خوک مسخ میشدند. به هر حال مسیحیان نجران از مباهله منصرف شدند و به پیامبر عرض کردند اجازه بدهید ما مصالحه کنیم و قرار شد جزیه پرداخت کنند.
نکات مهمی راجع به آیه
آیه شریفه 61 سوره آل عمران اولاً بیانگر معجزهای از معجزات پیامبر است. آنقدر ایمان حضرت قوی است که فرزندانش را به میدان مباهله آورده است. این آیه، بهترین دلیل بر حقانیت اسلام در مقابل مسیحیت و یهودیت است.
ثانیاً یکی از مهمترین آیاتی است که بر حقانیت و افضلیت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) دلالت دارد؛ در روایتی وارد شده که به حضرت امیر عرض کردند که از فضایل خودتان به ما بگویید. حضرت مواردی را ذکر کردند و آنها گفتند فضائل بیشتر و مهمتری بگویید و حضرت همین قضیه مباهله را مطرح فرمود.
کیفیت استدلال به آیه
استدلال بر این مدعا به این است که پیامبر سه گروه را متعلق دعوت قرار داده و فرموده: «ندع ابناءنا و ابناءکم»؛ فرزندانمان، «و نساءنا و نساءکم» زنهایمان، «أنفسنا و انفسکم» خودمان.
نکته اوّل اینکه در آیه از کمترین شروع کرده یعنی از فرزندان که مرتبه پایینتر هستند، بعد مرتبه بالاتر از آن که زنها هستند، بعد هم مرتبه بالاترینش که خودمان. روشن است که منظور از ابناءنا و ابناءکم، امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) است و روی همین جهت است که وقتی به زیارت هر امامی میرویم میگوییم السلام علیک یابن رسول الله؛ با اینکه فرزندان امیرالمؤمنین هستند، اما طبق این آیه، خدای تبارک و تعالی فرزندان امیرالمؤمنین(علیه السلام) را ذریّة رسول خدا برشمردهاند. «نساءنا» هم فقط فاطمه زهرا(سلام الله علیها) است؛ و انفسنا امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(علیه افضل صلوات المصلین) است که علی، نفس پیامبر و جان اوست.
در بعضی روایات، پیامبر به علی بن ابیطالب فرمود: «یا علی من قتلک فقد قتلنی ومن ابغضک فقد ابغضنی ومن سبّک فقد سبّنی»؛ هر کسی تو را بکشد مرا کشته، هر کسی بغض تو را داشته باشد بغض من را دارد، و هرکسی به تو اهانت کند به من اهانت کرده و بعد تعلیل میآورد: «لأنک منی کنفسی»؛ چون تو مثل جان منی، «روحک من روحی، طینتک من طینتی»، روح تو از روح من و طینت تو از طینت من است.
آیه مباهله و اشاره مستقیم به وجود امیرالمؤمنین(علیه السلام)
پس در این آیه، عنوان انفسنا بر علی بن ابیطالب(علیه السلام) اطلاق شده، یعنی قرآن به صراحت دلالت دارد که علی(علیه السلام) نفس پیامبر(صلی الله علیه و آله) است.
میگویند چرا در قرآن اسم علی(علیه السلام) نیامده است؟ آیا از این بهتر میشود بیان کرد که خداوند بفرماید، علی(علیه السلام) نفس پیامبر(صلی الله علیه و آله) است؟ این آیه به خوبی دلالت دارد که بعد از پیامبر، امیرالمؤمنین، افضل از همه بشر است و همانطور که خود پیامبر(صلی الله علیه و آله)، افضل از همه انبیاء بوده، علی بن ابیطالب(علیه السلام) هم افضل از همه انبیاء است. پس آیه به خوبی دلالت بر این مطلب بسیار مهم دارد و شیعه باید افتخار به آن کند.
در یک روایت داریم در مجلسی که به دستور مأمون تشکیل شده بود و دانشمندان خدمت حضرت رضا(علیه السلام) حضور داشتند از حضرت سؤال میکنند آیا خدای تبارک و تعالی، مصطفون را در قرآن بیان کرده است؟ حضرت میفرماید: بله.
سپس در قسمتی از روایت میفرماید: خدای تبارک و تعالی، پاکان و طاهرین از خلقش را در آیه مباهله ذکر کرده است یعنی ما اشخاصی بهتر و مقرّبتر نزد خدای تبارک و تعالی از اینها نداریم. علمای جلسه به حضرت عرض کردند مقصود از انفسنا خود پیامبر است نه علی بن ابیطالب! امام رضا(علیه السلام) فرمود: شما اشتباه میکنید و استشهاد کرد به کلمات پیامبر که در موارد متعددی در جنگها و مواضع مختلف از علی بن ابیطالب به عنوان جان و نفس خودش یاد کرده است، مانند «لأبعثنّ إلیهم رجلاً کنفسی».
در همین روایت که در عیون اخبار الرضا آمده است، حضرت بعد از قرائت این آیه، فرمودند: «فهذه خصوصیةٌ لا یتقدمهم فیها احد»؛ مباهله خصوصیتی منحصربه فرد است که پیامبر، برای اثبات حقانیت اسلام، طاهرترین، پاکترین، مؤمنترین و مقربترین انسانها را نزد خدا را برای مباهله میبرد، و قبل از این واقعه احدی این خصوصیت را نداشته است. «وفضلٌ لا یلحقهم فیه بشرٌ» و بعد از این هم، هیچ انسانی تا قیامت چنین فضیلتی را پیدا نمیکند؛ «و شرفٌ لا یسبقهم إلیه خلقٌ»؛ شرافتی است که هیچ خلقی به این شرافت نمیرسد.
پاسخ به برخی سخنان سُست
در پایان این بحث اشاره کنم به مطالبی که در کتاب روح المعانی آلوسی از علمای اهلسنت آمده است: ایشان منکر این قضیه است و میگوید مراد از انفسنا خود پیامبر است. بعد اشاره میکند و میگوید که مرحوم طبرسی در کتاب مجمع البیان میگوید شما اهلسنت که میگویید «انفسنا» یعنی خود پیامبر، معنا ندارد که پیامبر خودش را دعوت کند! چون در آیه آمده است: «ندع ابناءنا وابناءکم ونساءنا ونساءکم وانفسنا و انفسکم»، اگر بگوییم نفس، خود پیامبر است؛ به این معناست که پیامبر خودش را دعوت کرده است! بعد تعبیر موهنی میآورد و میگوید در کلمات عرب خیلی رایج است که انسان خودش را به تقوا و قناعت دعوت میکند. این چه اشکالی دارد؟
در جواب این مطلب آلوسی میگوییم اولاً پیامبر در این آیه، خودش سه گروه را متعلق دعوت قرار میدهد، ثانیاً تعابیری که درآن انسان خودش را به تقوا دعوت میکند با دعوت به مباهله که اشخاص و گروهها بیایند، فرق میکند.
مطلب دیگری را آلوسی در همین روح المعانی در ذیل آیه شریفه ذکر میکند که اصلاً ممکن است نفس به معنای جان نباشد؛ چرا که گاهی اوقات، کلمه نفس در قرآن به معنای نزدیکان است مثل آیه 84 سوره بقره «وَلَا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ» نزدیکان خود را از شهرهای خود بیرون نکنید. پاسخش این است که اولاً در این آیه، قرینه وجود دارد. ثانیاً کلمه نفس بر هر شخص نزدیکی اطلاق نمیشود؛ بلکه بر کسی که در همه خصوصیات مثل خود انسان است اطلاق میشود.
در مورد اهانتی هم که به مرحوم طبرسی کرده، باید بگوییم خودش مستحق آن تعبیر است چرا که آیه را تفسیر به رأی کرده و حقیقت آن را کتمان کرده است. این آیه به خوبی دلالت دارد بر اینکه امیرالمؤمنین بعد از پیامبر(صلوات الله علیهما)، افضل از هر انسانی است در علم، شجاعت، عصمت و تقوا. حال این آقایان بیان کنند بعد پیامبر(صلی الله علیه و آله)، غیر از علی بن ابیطالب(علیه السلام)، کدام یک از افرادی که در آن زمان مطرح بودند علم اولین و آخرین را داشتند و در شجاعت و تقوا دارای آن مقام رفیع بودند؟!
سخن پایانی
به هر حال، همان اندازه که غدیر برای شیعه مهم و عظیم است و دلیلی قوی برحقانیت ولایت و امامت اهلبيت(علیهم السلام) است، آیه مباهله نیز اگر اقوی نباشد، به همان اندازه، دارای اهمیت است. به نوبه خودم از علما، خطبا، هیئات و عزیزانی که این روز بزرگ را احیا میکنند تقدیر و تشکر میکنم. از همه خطبا و مبلّغان تقاضا میکنم این آیه را در منابر و مجالس مورد بحث قرار بدهند و در عظمت این واقعه مهم سخن بگویند؛ چرا که اگر کسی اهل انصاف باشد، حقانیت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را از این آیه به خوبی میتواند استفاده کند.
امیدوارم بتوانیم ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را روز به روز در خودمان و در جامعه و نسل خود تقویت کنیم.