امامت اصلی از اصول دین است و فهم صحیح از توحید و رسالت و نبوت متوقف بر فهم امامت است
۰۹ مهر ۱۴۰۲
۱۳:۴۳
۸۰۵
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
امروز برای ابقای مکتب اهلبیت(علیهمالسلام)، عمده کار ما باید نسبت به امامت باشد. واقع مسئله این است که در این هزار و چندصد سالی که از عمر اسلام میگذرد، اگر بخواهیم در مورد تتبعات و توجهات علماء به علوم دینی مقایسهای کنیم، این مقداری که فقهاء به مباحث فرعی فقه توجه داشتهاند، هرچند خود این هم یک شاخهای از احیای اهلبیت(علیهمالسلام) است ولی در اساس امامت به این اندازه کار نشده! ما برای معرفی تراثهای شیعه در بحث امامت به جامعه بشری و به دنیای اسلام چند تراث مثل عبقات و الغدیر داریم؟ نوشتههای پراکنده و مختلفی هست اما موسوعههای قوی و محکم کم است، بر خلاف فقه و حتی تفسیر که موسوعههای فراوانی دارد. در حالی که امامت به عنوان یک اصل از اصول دین است.
من مکرر در صحبتها گفتهام ما باشیم و ادله آیات قرآن و روایات، امامت از فروع نیست که بخواهیم به عنوان یک فرع به آن نگاه کنیم، اصل دین است که متأسفانه بسیاری از این نکته محوری غافل هستند و این غفلت هم اثر خودش را در جامعه گذاشته است. گاهی این نسبت بیاساس را به مرحوم آیتالله العظمی بروجردی میدهند که در این زمان راجع به این موضوع که چه کسی وصیّ بلافصل پیامبر بوده، خیلی بحث نشود، به جهات دیگر بپردازید.
امامت اصلی از اصول دین است و ما معتقدیم اگر کسی فهم درست از امامت نداشته باشد، فهم صحیحی از توحید، رسالت و نبوت ندارد و به تبع فهم درستی از فروع نخواهد داشت. پس این مسئله بسیار مهم است.
در این کنگرهها و در خود آثار مرحوم میرحامد حسین و به قول شما مدرسه ایشان در لکنهو، اولاً بررسی کنید که این بزرگان به این نکته توجه داشتهاند یا نه؟ شاید خود مرحوم میرحامد حسین رسالهای در این موضوع داشته باشد، نمیشود کسی این مقدار غور در روایات در باب امامت داشته باشد اما به این نکته کلیدی توجه نکرده باشد! اگر به نتیجه رسیدید این را برجسته کنید یعنی خروجی کنگره این باشد که ما برای جامعه اسلامی اثبات کنیم به این صد دلیل امامت از اصول است و کسی که امامت را باور نداشته باشد اعتقاد به توحید و نبوتش خراب است.
امام خمینی(رضوان الله علیه) در کتاب اسرار الصلاة خود هنگام بحث از فقرات اذان و اقامه میگوید شهادت به توحید بدون شهادت به ولایت معنا ندارد و برعکس شهادت به ولایت بدون شهادت به توحید معنا ندارد و این نکته مهمی است. پس مطلب اول اینکه موضوع امامت که از اصول دین است نه از اصول مذهب به صورت برجسته مطرح شود.
به تبع این، نکته دوم پیش می آید که خود یک بحث محوری است. اینکه فقها نسبت به شرطیت اسلام در صحت عبادات اجماع دارند، یعنی قدما و متأخرین همه میگویند در عین اینکه نماز و روزه بر کافر واجب است اما اگر آن را انجام دهد عملش صحیح نیست، چون در صحت عبادت اسلام شرط است. اما در کنار این، مطلب دیگری نیز هست که به نظرم یک مقدار در حاشیه قرار گرفته و آن مطلب این است که ایمان هم شرط صحت عبادات است. قطعاً این مطلب در کلمات میرحامد حسین باید باشد و حتماً هم باید موضوع یک رساله مستقل قرار گیرد. اینکه عدهای از قدما متعرض این مطلب در فقه نشدهاند بدین جهت بوده که این را به عنوان ارسال مسلمات گرفتند نه اینکه چنینچیزی نیست و یا تردید در آن داشتهاند.
این یک امر واضحی است. بیش از 90 درصد متأخرین قائل به همین مطلب هستند و بقیه نیز میگویند ایمان شرط کمال و ثواب است مثل مرحوم بروجردی در حاشیه عروه که تعجب از مثل ایشان است. اما تصریح بسیاری از فقهای معاصر مثل آقای خوئی و دیگران این است که ایمان شرط صحت عبادات است.
ببینید چقدر این نکته عظمت و اهمیت این کنگرهای را که میخواهید برگزار کنید بالا میبرد؟ درست است شما قصد دارید راجع به شخصیت میرحامد حسین کار کنید که یک کار کارستان در بحث امامت انجام داده و شاید هم نظیر نداشته، اما در پرتو این همایش باید این دو مسئله محوری هم خیلی برجسته شود.
متأسفانه حوزههای علمیه ما از این دو مطلب مهم غافل هستنند و خیلی توجه به آن ندارند، گاهی که بحث شرطیت ایمان را در بعضی از مجالس مطرح میکنم میبینم که اطلاع ندارند و یک مقدار استیحاش کرده و میگویند شرط کمال است! با اینکه آیات متعددی از قرآن آن را اثبات میکند.
مطلب سوم این است که در این کنگره پیوند بین امامت و قرآن برجسته شود. ما برای مردم دنیا اثبات کنیم که این امامتی که اینقدر شیعه نسبت به آن اهمیت قائل است و اینقدر تحقیق در موردش انجام شده و کتابها تألیف گردیده و پیرامونش اینقدر روایات وجود دارد، ریشه اصلی آن در قرآن است.
ذکر این خاطره خالی از لطف نیست یک وقتی آقای قرائتی که خدا سلامت بداردش خدمت والد ما آمده بود، مرحوم والد ما ایشان را خیلی تشویق کرد که این درسهایی از قرآن برای مردم بسیار خوب است و حتی فرمودند که من هم استفاده میکنم، بعد از همه این حرفها گفتند آقای قرائتی اگر کسی از شما به عنوان یک معلم قرآن بپرسد آیهای از قرآن در مورد امامت برای من بیاور بدون اینکه نیاز به ضمیمه کردن روایتی باشد، ایشان مواردی را ذکر کرد اما آیات به تنهایی دلالت نداشت. آنگاه خود والد ما شروع کردند چند آیه را کنار هم قرار دادند و یک نتیجهی خیلی روشن بر ضرورت وجود امام گرفتند که باید ما بین پیامبر و امت گروهی به نام ائمه داشته باشیم که شاهد بر اعمال امت باشند. این استدلال و آیات را مرحوم والد در صفحات آخر کتاب خمسشان نوشتهاند.
تلاش کنید در این کنگره امامت را با استفاده از آیات قرآن اثبات کنید مخصوصاً آیاتی که هیچ نیازی به روایت ندارد و به تنهایی تصریح بر امامت مینماید.
نکته چهارم اینکه شواهد قرآنی این روایاتی که صاحب عبقات آورده را استخراج کنید. مثل روایت «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتةً جاهلیة« که از آیات قرآن به خوبی در میآید. در بحث آیات مهدویت آیهاش را مفصل مطرح کردم و به راحتی این روایت از آن استخراج شد، با این کار پشتوانه قرآنی روایات روشن میشود.
یک مطلب دیگر که خیلی ارتباطی با موضوع این کنگره ندارد آن است که متأسفانه در این چند دهه اخیر معیار پذیرش و سنجش روایات را وثاقت رُوات قرار دادهاند که آیا این راوی موثق است یا نه، شیعی است یا عامی؟ در حالی که خود ائمه(ع) نفرمودند ملاک روایات ما این است، بلکه ملاک مهمی که ذکر فرمودهاند موافقت با کتاب است.
در روایتی امام هشتم(علیهالسلام) در پاسخ به سؤال حسن بن جهم میفرماید هر چه از ما به شما رسید اگر دیدید موافق با قرآن است اخذ کنید. لازم نیست حتماً مدلول مطابقی قرآن باشد، حتی اگر دیدید با روح قرآن مطابقت دارد آن را أخذ کنید. من روایتی ندیدم که خود ائمه بفرمایند به راوی آن نگاه کن که صادق القول است یا نه؟ یک معیار قویتر دادند که موافقت با قرآن است. این معیار را در روایاتی که صاحب عبقات مطرح کرده بیاوریم. اولاً ببینیم عبقات خودش به این جهت توجه داشته یا نه؟ اگر هم نیست ما یک قدم پیش گذاشته و ریشههای قرآنی این احادیث را پیدا کنیم.
من امیدوارم با این تلاش گستردهای که برای احیای این شخصیت بزرگ و کمنظیر عالم تشیع میکنید و همچنین مدرسه ایشان و افرادی که آنجا تربیت شدهاند، کتابهایی که در کتابخانه آنجا بوده یا روش کلامی و فقهی آن مرحوم که خیلی هم مهم است، انشاءالله یک قدم بزرگی در تراث اهلبیت(علیهمالسلام) برداشته شود و در تثبیت شیعه و مکتب اهلبیت مؤثر باشد که قطعاً مؤثر هست.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته