ارزش والای شناخت دین

۲۵ مهر ۱۴۰۳

۱۲:۴۹

۶

خلاصه خبر :
بیانات حضرت آیت الله فاضل لنکرانی(دامت برکاته) در جمع دانش‌آموزان علوم و معارف اسلامی مدرسه شهید مطهری تهران
آخرین رویداد ها

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ

خدمت سروران محترم که به قم مشرف شده‌اید خوش‌آمد عرض می‌کنم.

در میان آنچه که در پیش خدای تبارک و تعالی بسیار عزیز است هیچ چیزی بالاتر از دین نیست، مضمون آیات و روایات به‌خوبی به این مطلب شهادت می‌دهد، دین یک امانت الهی است، منابع دین مثل قرآن، سنت نبوی و سنت ائمه معصومین(علیهم‌السلام)، یک عنایت و امانت خاص از جانب خداوند متعال برای بشر است.

یعنی شما اگر تکوین را یک طرف قرار بدهید، خلقت آسمان‌ها و زمین و هر آنچه که بین آن هست، و تشریع را طرف دیگر، ربطشان چنین می‌شود که خداوند می‌خواهد در عالم تکوین در میان همه موجودات، به‌وسیله تشریع انسان را به خودش نزدیک کند، هیچ هدفی از خلقت تکوین غیر از این ندارد.

لذا تمام هستی را مسخر انسان قرار داده  تا معرفت و تقرب به خدا پیدا کند «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيعْبُدُونِ»، این واضح است و مطلبی نیست که کسی در آن تردید داشته باشد. «‌کنت کنزاً مخفیاً فأحببت ان اعرف فخلقت الخلق لکی اعرف»، خدا انسان را خلق کرده تا او را الهی و متخلق به صفات خودش کند.

امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمود: «‌وتزعم اَنَّکَ‌ جِرْمٌ‌ صَغِیرٌ وَ فِیکَ انْطَوَی الْعَالَمُ الْاَکْبَر»ُ، می‌پنداری جرم کوچکی در این عالم هستی درحالی‌که عالم اکبر در وجودت احاطه شده. این عالم اکبر چیست؟ عالم اکبر یعنی خدا یک نفسی به ما داده که در میان همه موجودات فقط اوست که ظرفیت دارد خلیفه خداوند قرار گیرد، «إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً‌« به ملائکه نیز خبر می‌دهد که می‌خواهم انسان را خلیفه خودم در روی زمین قرار بدهم، «‌فِي الْأَرْضِ‌« ظرف برای خلافت است نه قید خلافت.

خلیفه یعنی چه؟ اینکه خدا فرمود می‌خواهم خلیفه‌ای را در روی زمین قرار بدهم آیا مرادش فقط حضرت آدم بود یا اینکه هر انسانی خلیفة الله است؟ منتهی این خلافت الهی مراتب دارد. آنچه از آیات قرآن استفاده می‌شود این است که خدا یک حقیقتی را در انسان قرار داده که با این حقیقت می‌تواند این خلافت الهی را به فعلیت برساند، همان که از آن تعبیر به فطرت توحیدی و الهی می‌کنیم.

ما وقتی می‌خواهیم خلیفة الله بشویم این خلافت یعنی ما مظهر گوشه‌ای از صفات الهی بشویم، ما مظهر علم، قدرت، رحمت و خلق ‌خدا شویم. انسان توانایی دارد یک سری امور را خلق کند کما اینکه خدا همه امور را خلق کرده.

 حال برای اینکه انسان به خلافت الهی برسد باید دین را بشناسد، اینکه خدا انبیاء را فرستاد، کتب را نازل کرد، ارسال رسل و انزال کتب برای اینست که انسان را به خلافت الهی برساند، همیشه این سؤال در ذهن شریف شما باشد که فعلیت پیدا کردن این افتخار خلافت الهی، بدون شناخت دین ممکن است یا خیر؟ آیا یک کسی می‌تواند بگوید من بدون اینکه با قرآن ارتباط داشته باشم، بدون اینکه با منابع دین ارتباط داشته باشم، بدون اینکه با دستورات خدا در احکام، عقاید، اخلاق ارتباط داشته باشم می‌خواهم مظهر خلافت الهی بشوم؟، امکان ندارد. ‌ما تا دین را نشناسیم نمی‌توانیم آن خلیفة‌اللهی را به فعلیت برسانیم، به هیچ وجه امکان ندارد. در روایت «‌اذا اراد الله بعبد خیرا فقّهه فی الدین»،  فقه به معنای عام مراد است نه این فقه اصطلاحی، یعنی دین شناس.

پس تمام عالم برای انسان خلق شده، در آیات فراوانی‌ خداوند متعال می‌فرماید: «سَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ» آسمان و زمین و همه عالم را مسخر شما قرار دادیم. انسان برای چه خلق شده؟ «‌إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً‌«، برای خلیفه خدا شدن، این خلافت را بعضی از مفسرین به حکومت‌ ظاهری تفسیر کرده‌اند در حالی که این حرف درستی نیست، اینکه خدا می‌فرماید من می‌خواهم در زمین خلیفه قرار بدهم این خلافت تکوینی است و کاری به خلافت تشریعی و حکومت ندارد.

آیات دیگری از قرآن بر تشریع و حکومت دلالت دارد ولی در این آیه که خدا با ملائکه صحبت می‌کند بعد هم ملائکه می‌پرسند «أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ»، این حرف‌ها در مورد خلافت و حکومت تشریعی نیست بلکه بحث خلافت تکوینی مطرح است.

خدا می‌خواهد انسان را خلیفه خودش قرار بدهد، سؤال این است که این خلافت با تولد انسان که محقق نمی‌شود، آن منبع و قوه‌ای که انسان را به این مرحله برساند در وجود او قرار داده ولی برای به فعلیت رساندن  آن هیچ راهی غیر از دین نداریم. این بحث اگر برای انسان روشن بشود، دیگر برای دین‌شناسی آرام و قرار ندارد، شب و روز نمی‌شناسد، پیری و جوانی ندارد، شما ببینید مراجع بزرگ ما در سن 90 سالگی در همین حوزه قم تدریس و مطالعه می‌کنند حتی تا روزهای آخر عمرشان، چرا؟ برای اینکه اصلاً قرار ندارند و می‌دانند هر مقداری که معرفت دینی آنها بیشتر بشود مرتبه‌ی خلافت الهی برای آنها کامل‌تر می‌شود. انسان کامل یعنی انسانی که توانسته آن هدف را که خلافت الهی است به‌طور کامل در خودش محقق کند، این بدون دین‌شناسی نمی‌شود و باید دین‌شناس بشویم.

دین‌شناسی یعنی کسی که بتواند قرآن را بفهمد، فهم قرآن و فهم دین به چه نحو تحقق پیدا می‌کند؟ به همین راه‌هایی که در حوزه‌های علمیه وجود دارد، برای دین‌شناسی غیر از این راهی نداریم. ما نسبت به طلبگی و آخوندی تعصب نداریم و نمی‌گوئیم دین را برای خودمان مصادره کردیم و هر چه ما می‌گوئیم همین است و بس، بلکه می‌گوئیم آن راهی که برای رسیدن به دین یک طلبه در طول ده سال، بیست سال، سی سال طی کند تا برسد به مرحله دین‌شناسی همین راه است.

مرحوم والد ما(رضوان الله تعالی علیه) به یکی از نمایندگان مجلس که به عنوان دین، اظهارنظری کرده بود، فرمودند من که 50 سال است در حوزه به درس و بحث مشغولم جرأت ندارم بگویم دین‌شناسم، دین‌شناسی یک چیز ساده و سطحی و ابتدایی نیست که بگوئیم یک کسی که حافظ قرآن یا حافظ تاریخ یا حافظ روایات است دین‌شناس است، خیر! دین‌شناسی نیاز دارد به یک روش علمی محکم به نام اجتهاد.

این جمله را به شما عرض می‌کنم که آقایان، برادران بزرگوار، تا کسی مجتهد نشود دین‌شناس نمی‌شود، آن کسی می‌تواند آیات قرآن و روایات و حقیقت دین را درست بفهمد که مجتهد باشد و اجتهاد هم همین راهی است که در حوزه‌های علمیه وجود دارد و غیر از این هم راهی ندارد، اینطور نیست که کسی بگوید من می‌روم در رشته ریاضی و فیزیک مجتهد می‌شوم، در رشته تجربی مجتهد می‌شوم، البته کارشناس در آن رشته می‌شود ولی اجتهاد در معارف و مسائل دینی نیاز به راه خودش دارد.

نکته دیگر اینکه قبل از انقلاب مفهوم دین در سطح جامعه و حتی در حوزه‌های علمیه یک مفهوم محدود و بسیط بود، دین در نماز و روزه و حج و زکات خلاصه ‌شده و بیشتر از زاویه فردی به آن نگاه می‌شد، دشمنان دین هم از این سوء استفاده می‌کردند و می‌گفتند دین یک امر فردی است، هر کسی دلش خواست دین داشته باشد و اگر نخواست نداشته باشد، به کسی هم ربط ندارد! اما امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) به برکت این انقلاب به ما فهماند، به حوزه‌ها تذکر داد، به مردم و دانشگاهی‌ها فهماند که مطالب و معارف اجتماعی دین به مراتب از معارف فردی بالاتر است و قابل مقایسه نیست. 

امام فرمود دین حکومت دارد، امام فرمود غیر مسلمان و کافر حق ندارد مقدّرات مسلمین را مدیریت کند، همه اینها در متن قرآن ما هم بود ولی به عنوان دین مطرح نمی‌شد. امام مسئله‌ی «الاسلام یعلو و لا یعلی علیه»، «وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ» را احیاء وفعلیت بخشید، فرمود عزت مسلمان‌ها باید حفظ شود، منابع مسلمین باید مال خودشان باشد، کفار نباید در سرنوشت مسلمین دخالت کنند، اینها به برکت دین شناسی امام بود.

متأسفانه هنوز امام برای حوزوی‌ها هم شناخته شده نیست که چطور شد امام به این مرحله رسید، به مرحله‌ای که موفق شد ابعاد جدیدی از دین را  مطرح کند. امروز از هر کسی بپرسیم که امام برای ما چه آورد؟ می‌گویند ولایت فقیه را آورد. بله امام ولایت مطلقه فقیه را مطرح کرد ولی بالاتر از این را بیان کرد. امام گفت دین دستورات اجتماعی دارد، دین به جامعه، اجتماع، حکومت و حاکم نظر دارد. 

رسیدن امام به این مرحله معلول انس با قرآن است. من این را قبلاً هم گفته‌ام امام در کتاب اسرار نماز یک جایی راجع به آیه‌ای دو سه صفحه بحث می‌کند و انصافاً در همان چند صفحه نکات خیلی جدید و بدیعی را بیان می‌کند که شما در تفاسیر پیدا نمی‌کنید، در آخرش می‌فرماید من در مورد این آیه اینقدر مطلب در ذهنم وجود دارد که اگر بنویسم یک کتاب می‌شود، این می‌شود عمر مبارک، این می‌شود انسانی که خدا به عمرش برکت داد.

برادران و عزیزان در مورد کلمه دین شناسی خوب فکر کنید، حوزه مرکز شناخت دین است و ما غیر از حوزه جای دیگری نداریم مگر مراکز علمی که مرتبط به بحث‌های حوزوی باشد. اما پایگاه اصلی شناخت دین حوزه است، به این مسئله خیلی اهمیت بدهید. خدای تبارک و تعالی می‌فرماید «‌يؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يشَاءُ وَمَنْ يؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِي خَيرًا كَثِيرًا‌»، حکمت را به هر کسی نمی‌دهم، آن را به افراد خاصی می‌دهم.

بعد می‌گوید حکمت خیر کثیر است، در روایات دو مصداق برای حکمت ذکر شده: 1) معرفة الرب 2) طاعة الامام. ما هم اگر می‌خواهیم به حکمت برسیم و آنچه را که خدا در قرآن فرموده، داشته باشیم راهش همین معرفة الرب و دین شناسی است، یعنی هر کسی به اندازه‌ ظرفیت وجودی‌ خود خدا را بشناسد.

پس اصلاً نیاز به آیه و روایت هم ندارد، انسان اگر این قضایا را کنار هم قرار بدهد که همه عالم برای انسان است و انسان اشرف مخلوقات خدای تبارک و تعالی است چون توان رسیدن به خلافت اللهی را دارد. این خلافت هم بدون دین‌شناسی محقق نمی‌شود، پس کسی که بخواهد خلافت اللهی را در خودش محقق کند باید سراغ دین‌شناسی رود و دین را بشناسد.

در همین زمان گاهی در صدا و سیما یک افراد معروفی دین را به نحوی بیان می‌کنند که اگر از یک مجتهد مسلم حوزوی بپرسیم می‌گوید من بیان ایشان از دین را قبول ندارم و درست نیست! هنر یک طلبه موفق در این است که درست و عمیق درس بخواند و دین را آن‌طور که هست بشناسد و به مردم هم صحیح بشناساند.

باید دین‌شناس بشویم، هدف خیلی هدف بزرگی است، کسی نمی‌تواند با چند سال درس بگوید من دین‌شناس شدم، دین‌شناس در درجه اول وجود مبارک نبی ‌اکرم(صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومین(علیهم‌السلام) و در درجه بعد فقهای جامع‌الشرایط هستند.

فقیه، دین‌شناس است، حالا بیائیم در مقابل فقیه، فلاسفه را قرار بدهیم، یعنی به حسب شقوقی که وجود دارد آن کسانی که دین را حفظ می‌کنند فقها هستند، البته فلاسفه هم ابعاد فلسفی دین را تبیین می‌کنند، توحید ذاتی و افعالی و صفاتی را مطرح می‌کنند، برهان صدیقین بر توحید می‌آورند ولی آنچه دین را در اجتماع نگه می‌دارد فلسفه نیست، در عین اهمیتی که ما برای فلسفه قائل هستیم اما آنچه دین را نگه می‌دارد فقاهت است.

فقیه می‌تواند بدعت را از غیر بدعت تشخیص بدهد، فقیه است که می‌گوید حکومت باید به دست خود مسلمان‌ها باشد. در زمان حضور امام معصوم و در زمان غیبت فقیه جامع الشرایط باید حاکم باشد اینها را فقیه بیان می‌کند. فقاهت هم همان اجتهاد است، کسی بدون اجتهاد نمی‌تواند به مرحله فقاهت برسد.

به هرحال در این مدرسه‌ای که تشریف دارید محور تعلیمات معارف دین و دین‌شناسی است، هدف همه شما این است که دین‌شناس بشوید این بالاترین توفیق برای شما و بالاترین مدال افتخار برای انسان است. وقتی می‌فرمایند «العلم نورٌ یقذفه الله فی قلب من یشاء»، اینجا کاملاً عینیت پیدا می‌کند. با دین‌شناسی است که می توانید فرق میان حق و باطل را تشخیص دهید و این آثار فراوانی دارد.

امیدوارم در طی این مراحل تحصیلی موفق باشید و با استمداد از خدای تبارک و تعالی و با توجه به امام زمان‌مان حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که امروز حجّت حیّ خدا بین خدا و مردم است، بتوانیم سرباز خوبی برای آن وجود مبارک باشیم و خدمتگزار انقلاب‌ اسلامی که تجلی گوشه‌ای از دین است باشیم ان‌ شاء الله.


برچسب ها :

فاضل لنکرانی انقلاب اسلامی شناخت دین دینداری دین ارزش شناخت دین خلیفة الله مدرسه شهید مطهری تهران دین شناسی