سخنرانی در نشست علمی «جایگاه قاعده لاحرج و لاضرر در فقه مقاومت»

۱۷ آبان ۱۴۰۳

۱۶:۳۸

۲۳

خلاصه خبر :
بیانات حضرت آیت الله فاضل لنکرانی(دامت برکاته) در نشست علمی جایگاه قاعده لاحرج و لاضرر در فقه مقاومت
آخرین رویداد ها

بسم الله الرحمن الرحیم

با عرض تبریک ولادت با سعادت زینب کبری سلام الله علیها محضر مبارک امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) و همه شیعیان و مسلمانان و فضلای محترم مجلس، اربعین شهادت سید مقاومت و افتخار شهدای روحانیت شهید بزرگوار سید حسن نصرالله را تسلیت گفته و امیدواریم این چهره شجاع و به‌یادماندنی الگوی همه ما طلبه‌ها باشد کما اینکه سایر شهدای مقاومت و شهدای انقلاب الگوی همه هستند.

ان شاءالله برگزاری این مجلس از سوی مرکزفقهی ائمه اطهار(علیهم السلام) سهم کوچکی درادای وظیفه بزرگ حوزه علمیه در مسیر تقویت وتحکیم مبانی جبهه مقاومت باشد،

این جلسه اختصاص به بحث مبانی فقهی مقاومت دارد. به یک معنای عام، بحث‌هایی از مقاومت در کتب فقهی ما بسیار گسترده مطرح شده است، در منابع دینی ما، یعنی قرآن کریم وروایات، مباحث مربوط به جهاد و اقسام آن، جهاد ابتدائی، جهاد دفاعی و نیز قسم سوم تحت عنوان جهاد ذبّی مطرح گردیده که ما بحث‌های فقهی آن خصوصاً اصطلاح جهاد ذبی را در قضیه داعش بیان کرده‌ایم.

بحمدالله در زمان ما به برکت انقلاب اسلامی یک سری مفاهیم ارزشی از درون دین به فعلیت رسید، ارزش‌هایی که یا کاملاً فراموش شده بود یا به صورت خیلی نادر مطرح بود. اما بعد از انقلاب این مفاهیم فعلیت و درخشندگی پیدا کرد، و ارزش انسانیت حول همین مفاهیم اساسی جان گرفت. از جمله آن مفاهیم ارزشی، مفهوم جهاد، دفاع، مقاومت و شهادت است. 

هشت سال دفاع مقدس و در این دهه اخیر شهدای مدافع حرم، شهدای امنیت، شهدای سلامت، و اکنون نیزعنوان بسیار مهم شهدای مقاومت، بستری را فرهم آورده تا همه ما توجه نموده و مبانی مقاومت را هم برای حوزه‌ها و هم برای مردم تشریح و تبیین کنیم تا ارزش مقاومت در حزب الله و جبهه مقاومت فلسطین و یمن کاملاً روشن بشود و هیچ نقطه‌ ابهامی باقی نماند. هنگامی که انسان بحث مقاومت را در آیات و روایات مورد بررسی قرار می‌دهد پی به ارزش و مکانت دین می‌برد که این چه دین جامعی است که چنین دستورالعمل‌هایی را در بردارد، البته به تصریح آیه 111 سوره مبارکه توبه در همه کتب آسمانی موضوع وجوب مقاومت و دفاع بوده و این‌طور نیست که مختص اسلام باشد. «إِنَّ اللهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللهِ فَيقْتُلُونَ وَيقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ»، یعنی مسئله شهادت، جهاد، مقاومت و مسئله معامله انسان با خدا نسبت به جان و مالش در همه کتب آسمانی بوده، منتها اسلام چون دین خاتَم است برنامه‌ی جامع‌تری را ارائه داده.

من هنگام بحث آیات جهاد ابتدایی تقریباً به این نتیجه رسیدم که آیات جهاد در قرآن از آیات نماز، روزه، حج و زکات بیشتر است، اصولاً تفسیر دقیق هدف قرآن از جهاد ابتدایی، دعوت به اسلام است لذا یک مقدمه‌ی مهمی دارد به نام فقه الدعوة‌، یعنی حاکم اسلامی اول باید از کفار برای تحقیق پیرامون اسلام دعوت کند و افرادی را جهت تبلیغ و ‌تبیین اسلام به منطقه آنها گسیل کند و الا هیچ فقیهی نمی‌گوید جهاد ابتدائی به این معناست که شمشیر بر گردن کافر بگذار و بگو اسلام بیاور وگرنه کشته می‌شوی، این یک تفسیر تحریفی غلط از جهاد ابتدائی است که دشمنان اسلام برای مشوه جلوه دادن جهاد و خشن نشان دادن چهره مسلمانان مطرح کرده‌اند. قرآن کریم می‌فرماید «‌وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ»، از خصوصیات جهاد ابتدائی این است که اگر در میدان جنگ یکی از کفار مهلت و پناه خواست تا درباره اسلام تحقیق کند به او امان بدهید تا کلام خدا را بشنود.

اگر حاکم اسلامی گروهی را برای تبلیغ اسلام گسیل کرد و کفار گفتند مدتی به ما مهلت دهید تا درباره اسلام تحقیق کنیم، باید به آنها مهلت داده شود. اگر یک عده‌ از کفار به خاطر عناد و لجاجت و قدرت‌طلبی دست از کفر و شرک برنمی‌دارند، منطق اسلام این است که فرزندان و نسل آنها چه گناهی کرده‌اند؟ «وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ»، خدا می‌فرماید چرا مقاتله نمی‌کنید تا مستضعفین از مردان و زنان و فرزندان مشرکین را نجات بدهید؟، یعنی فکر نسل آینده آنها را می‌کند. این اشاره‌ای به بحث جهاد ابتدائی بود که اگر به صورت روشن برای هر اهل انصاف و منطقی مطرح بشود آن را یک راه بسیار معقول و منطقی و صحیح خواهد دید.

قسم دوم جهاد دفاعی است، دفاع از جان و مال و آبروی شخص و خانواده، که این را همه عقلا قبول دارند و اسلام هم برآن تأکید می‌کند «و من قتل دون ماله و عرضه و نفسه کان شهیدا».

اما در مورد شق سوم که جهاد ذبّی و برای دفاع از کیان اسلام است. تمام فقهای عامه و خاصه بر این نوع از جهاد اتفاق نظر دارند که اگر اساس اسلام یا سرزمین مسلمین به خطر افتد بر مسلمانان دفاع از اسلام و سرزمینشان و مقابله با دشمن واجب است، همین خطر بزرگی که امروز کاملاً برای اسلام و مسلمین اتفاق افتاده و صهیونیزم خبیث هم سرزمین مسلمان‌ها را اشغال کرده، و از آن مهم‌تر به دنبال هدم اسلام است. مبالغه نخواهد بود اگر بگوییم در هیچ زمانی مثل زمان ما این‌قدر اسلام شوکت پیدا نکرده و در هیچ زمانی هم مثل زمان ما این‌قدر دشمن نداشته است.

دشمنان امروز ما به مراتب خطرناک‌تر از یهود و کفار و مشرکین صدر اسلام هستند.

در این جزوه‌ای که از مرحوم والد ما رضوان الله منتشرشده و حاوی پیام‌های ایشان در مورد فلسطین و لبنان است، (وی اولین مرجع تقلیدی بود که برای کمک به مردم فلسطین اجازه مصرف سهم امام داد، هنگام شهادت شیخ احمد یاسین هم پیام داد که در آن زمان بعضی‌ها می‌گفتند در این حد نباید وارد شد ولی ایشان اصرار بر آن داشت چون یک مرجع حاضر در صحنه بود‌، گاهی هم از طرف جناب سید حسن نصر الله(رضوان الله علیه) هیئتی خدمت ایشان رسیده و از مواضع محکمشان نسبت به حزب الله و فلسطین تقدیر می‌کردند) این جمله ذکر گردیده که اسرائیل برای بقای خویش اگر بتواند تمام مسلمانان را از بین خواهد بُرد، یعنی اگر در محاسباتش به این نتیجه برسد که برای بقای یهود و صهیونیزم باید قریب دو میلیارد مسلمان را از بین ببرد این کار را خواهد کرد، چه خطری از این بالاتر برای اسلام؟

پس امروز هم اساس اسلام مورد حمله قرار گرفته و خطری مواجه کیان اسلام است و هم سرزمین مسلمین که دو مصداق مهم جهاد ذبی است، این دو مصداق هم در کلمات فقهای شیعه آمده و هم فقهای اهل سنت.

شیخ طوسی در نهایه می‌گوید: اگر کفار به مسلمین هجوم آوردند و خوف برکیان اسلام است یا بر یک قومی از مسلمین حمله کردند و خوف این است که کلاً از بین برود (همین چیزی که نتانیاهو با کمال بی شرمی بر زبان نحسش جاری ساخته که همان بلای غزه را می‌خواهیم بر سرلبنان بیاوریم)، بر آنها جهاد و دفاع واجب است، بعد هم می‌گوید این مجاهدین باید دفاع از حوزه اسلام و مسلمین را نیت کنند.

حتی فقهای ما در بحث اعانت ظالم می‌گویند کمک کردن به حکومت جائر حرام است حتی با یک قلم و اینکه کسی بخواهد برای آنها چیزی بنویسد. اما همان‌جا نیز می‌گویند اگر بین این حکومت و دشمن مسلمین جنگی‌ درگرفت به نیّت کمک به حفظ کیان اسلام و مسلمین می‌توانند همراه آن حاکم جائر در جنگ شرکت کنند منتهی نه برای تقویت او بلکه برای حفظ بیضة الاسلام. این تعبیر در کلمات ابن ادریس، شهید اول، شهید ثانی، علامه وجود دارد.

 در فقه اهل‌سنت هم مذاهب اهل‌سنت به جز حنابله همین نظر را دارند.

در این بحث دو عنوان فقهی وجود دارد که شاید هر دو به یک عنوان برگردد، وجوب حفظ دین و وجوب دفاع از دین. در مورد وجوب حفظ دین بلکه بتوان گفت از جمله احکام ضروری دین است که نیاز به دلیل ندارد تا کسی بگوید کدام آیه حفظ دین را بر انسان واجب کرده؟ چون هیچ امانتی در عالم بالاتر از امانت دین نیست، هیچ شیئی عزیزتر از دین نزد خدا نیست، هیچ شیئی نافع‌تر از دین برای انسان نیست.

اگر امام حسین(علیه السلام) به شهادت رسید برای حفظ دین بود، جهاد ابتدایی برای حفظ دین است، در «وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ»، تفسیر و معنای دقیق فتنه، شرک است نه توطئه، که در برخی کتب به اشتباه ذکر کرده‌اند، فتنه یعنی شرک. بعد می‌فرماید «‌وَيكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ»، اصلاً اساس ارسال رسل و انزال کتب از ابتدا حفظ دین بوده و آخرش هم همین است «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»، وقتی از اول خلقت هدف شارع دین بوده و در آخر هم می‌خواهد این دین جهانی بشود. آیا حفظ این دین بر انسان واجب نیست؟ آیا می‌شود دید کسی علیه دین حرفی بزند و ما بگوئیم به من چه ارتباطی دارد خودش می‌داند و قیامت و خدای خودش؟ کما اینکه برخی افراد که طعم فقه را نچشیده‌اند این حرف را می‌زنند و می‌گویند اگر کسی مرتد شد به ما چه ربطی دارد؟

حفظ دین بر ما واجب است. ما در زمان خودمان برای نسل موجود و نسل‌های آینده خود باید دین را حفظ کنیم.

البته این عنوان بحث فراوانی دارد چنانچه آیات مربوط به دین، روایات و ضرورت را کنار هم بگذاریم نتایج خوبی به دست می‌آید.

اما عنوان دوم دفاع از دین است، عنوان اول اعم بود یعنی برای حفظ دین طلبه باید به حوزه بیاید درس بخواند، درس بگوید و تبلیغ کند و بلکه بعضی از مصادیقش هم وجوب کفایی داشته باشد، اما عنوان دفاع از دین وجوب عینی دارد، یعنی اگر یک جایی اسلام در مخاطره قرار گرفت مقابله با دشمن بر هر مسلمانی واجب عینی است. همین فتوای رهبر معظم انقلاب که اخیراً تأکید فرمودند هر کس در هرجا و به هر مقدار که می‌تواند در مقابل اسرائیل بایستد و به مردم مظلوم ومقاوم لبنان یاری رساند.

اگر می‌تواند به لبنان برود و شرایط و مسئولین اجازه می‌دهند باید این کار را بکند، آن‌کس که می‌تواند با مالش انفاق کند باید مالش را بدهد، باید به آن زنان و مردانی که امروز همه هستی و پس‌انداز خودشان را برای مقاومت لبنان می‌دهند، آفرین گفت. اینها بهترین کار را برای دفاع از دین می‌کنند، یکی از فوارق جهاد ذبی با جهاد ابتدایی همین است که جهاد ابتدایی واجب کفایی است اما در جهاد ذبی، بر هر مسلمانی دفاع از اسلام در هر نقطه‌ای که باشد واجب عینی است.

جهاد ذبی همان مبنای فقهی فریاد امام در پاریس است که گویا امروز فریاد می‌زند که اسرائیل باید از صحنه وجود حذف شود. آن زمان که امام در ایران نبود. اسرائیل هم هرچند فلسطین را اشغال کرده بود ولی نسبت به ایران که کاری نداشت، چرا امام مسئله مقابله با اسرائیل و از بین بردن اسرائیل را به عنوان یکی از آرمان‌های انقلاب قرار داد؟ آیا این تنها یک شعار سیاسی بود؟ نه، این ریشه دینی دارد. هر کس که دقت می‌کرد به این نتیجه روشن می رسید که اسرائیل خطرناک‌ترین دشمن اسلام و مسلمین است.

امام خمینی(ره) نیز همان زمان می‌فرمودند نقشه صهیونیست‌ها اشغال سرزمین مسلمین از نیل تا فرات است حرفی که همین روزها هم از زبان آنها خارج می‌شود. وقتی می‌گوییم دفاع از دین یک وظیفه است یعنی منِ ایرانی، وآن کسی که در عراق یا عربستان یا در کشورهای اروپایی و امریکاست، این وظیفه بر عهده‌اش هست که باید با دشمن دین مقابله کرده و از کیان اسلام و مسلمین دفاع کند.

ما بحث دفاع از کیان و اساس اسلام را در جزوه‌ای به نام جهاد ذبی با بیان ادله قرآنی و روایی‌ آن حتی مسئله اجماع و ضرورت و دلیل عقل مطرح کرده‌ایم، حتماً مراجعه بفرمائید.

اما بحث امروز ما پاسخ به این شبهه است شما که می‌گوئید یکی از احکام شرع وجوب دفاع از اسلام است؛ اگر وجوب دفاع حرجی شد آیا باز این وجوب به قوت خودش باقی می‌ماند یا نه؟ چون گاهی این زمزمه شنیده می‌شود با وجود این همه خسارت‌، تخریب ساختمان‌ها، از بین رفتن نفوس و آواره شدن عزیزان، آیا مقابله با اسرائیل به مصلحت است؟ یا فرض کنید یک مصداق حرج، وضع داخل ایران با این همه مشکلات و گرفتاری‌ها و تحریم‌هاست، (البته ما فقط از دید فقهی این بحث را مطرح می‌کنیم و به جوانب دیگر مسئله کار نداریم، یک وقت برای کسی سؤالی ایجاد نشود.

می‌خواهیم از دید فقهی بگوییم اگر از طلبه‌ای پرسیدند نماز و روزه حرجی شد وجوبش برداشته می‌شود، همین حجی که اگر انسان مستطیع باشد و انجام ندهد یهودی یا نصرانی خواهد مرد «مات یهودیّا أو نصرانیا»، چنانچه حرجی شود همه فقها می‌گویند وجوبش برداشته می‌شود و حج آن سال بر او واجب نیست، حال در وجوب دفاع از اسلام سؤال این است که اگر گفتیم این دفاع مستلزم حرج است و در این دفاع یک کشور از بین می‌رود، یا هزاران انسان نورانی و شریف و پاک به شهادت می‌رسند و اموال زیادی از بین خواهد رفت، بیش از هفتاد سال است که از غصب فلسطین گذشته و دنیا هم پشت اسراییل غاصب قرار گرفته و نمی‌گذارد نابود بشود، اینجا چکار کنیم؟

اساس بحث در این جلسه پاسخ به شبهه جریان قاعده لاحرج و حتی قاعده لاضرر در حکم وجوب جهاد ذبی است. اگر وجوب المقاومه را بپذیریم و بگوئیم برای حفظ اسلام و حفظ کشورهای اسلامی، مقاومت بر هر مسلمانی واجب است حالا یا به نحو عینی یا به نحو کفایی، آیا این وجوب مقید به لاحرج و لا‌ضرر می‌شود یا خیر؟ چون خدای تبارک و تعالی خود فرموده است «مَا جَعَلَ عَلَيكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ»، یک نکته‌ای هم که این شبهه را قوی‌تر می‌کند این است که آیه شریفه می‌فرماید: «وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ»، بعد هم می‌فرماید «مَا جَعَلَ عَلَيكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ»، پاسخ این واضح است مفسران گفته‌اند و در کلام فقها هم آمده که این «مَا جَعَلَ عَلَيكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ» مربوط به صدر آیه است که فرموده «يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَافْعَلُوا الْخَيرَ».  

اما «وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ»، مثل «اتقوا الله حق تقاته» است یعنی حق جهاد را انجام بدهید، از مال و جان کم نگذارید، هر طور که می‌توانید حتی با جهاد علمی آن‌کس که قدرت تبلیغ دارد با قلمش، با گفتار و فریادش حق الجهاد را انجام بدهد. اگر آیه بخواهد بفرماید چنانچه جهاد حرجی شد وجوبش برداشته می‌شود پس حقّ الجهادی که مورد تأکید قرار گرفته چه می‌شود؟

در بحث قاعده لا حرج برخی اشکال کرده‌اند خدای تبارک و تعالی از یک طرف می‌فرماید «مَا جَعَلَ عَلَيكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ»، از طرف دیگر بسیاری از احکامش حرجی است، خود جهاد حرجی است‌، خود خمس و زکات که انسان بخواهد مالش را بدهد حرجی است و نمونه‌های فراوانی را مثال می‌زنند. روزه در فصل گرما حرجی است، آدم بخواهد 14 ساعت و یا بیشتر در گرمای تابستان روزه باشد بالذات حرجی است. اینجا فقها جواب‌های مختلفی دادند که ما در همان تنبیه اول کتاب قاعده لاحرج هفت جواب را آورده‌ایم.

بعضی چنین‌ جواب داده‌اند: آیه‌ «وَجَاهِدُوا فِي اللهِ حَقَّ جِهَادِهِ ... مَا جَعَلَ عَلَيكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ»، می‌خواهد بفرماید این‌قدر ثواب و ارزش و اجر جهاد در راه خدا زیاد است که حتی برای تحمل یک لحظه گرسنگی در میدان جهاد و مقاومت، چنان اجری قرار داده که سختی این جهاد در مقابل آن پاداش، شیرین و غیرقابل توجه است، اگر هم شما خیال می‌کنید حرج است بی‌خود خیال می‌کنید «مَا جَعَلَ عَلَيكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ»، در نتیجه معنای آیه شریفه این است در مقابل آن اجری که به شما می‌دهند، در مقابل آن عظمتی که خدا برای شما در دنیا و آخرت قائل است « عِنْدَ رَبِّهِمْ يرْزَقُونَ»، اگرحقّ الجهاد هم انجام دهید در جهاد و حقّ الجهاد حرجی نخواهد بود و خیال نکنید سختی‌های ظاهری آن حرج است.

این جواب را مرحوم نراقی، مرحوم میرزای قمی، مرحوم میرزای آشتیانی، مرحوم محقق بجنوردی صاحب القواعد الفقهیه جواب داده‌اند.

 یک جواب دیگر این است که گفته‌اند: قاعده لاحرج قاعده امتنانی است، حال اگر در بحث غلبه‌ی مسلمین بر کفار و اعتلای اسلام بخواهد قاعده لا حرج جریان یابد، این خلاف امتنان است، چون در این بحث، قاعده لاحرج می‌خواهد بگوید بگذار کفار بر شما سیطره پیدا کرده و مسلط بر امور شما شوند، این چه امتنانی است؟ این قاعده بر پایه ملاک امتنان است و امتنان در هر جا به حسب خودش هست، در باب مقابله با کفار امتنان در این است که جهاد واجب باشد ولو سختی‌های خیلی عظیمی داشته باشد کما اینکه امروز برادران عزیز ما در حزب الله لبنان زحمات و سختی‌های فراوانی را متحمل می‌شوند.

بعضی‌ نیز گفته‌اند: این «مَا جَعَلَ عَلَيكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ» یعنی حرج زائد بر ذات عمل، جهاد خودش یک حرجی دارد، چنانچه حرجی زائد بر سختی و حرج ذات جهاد پیش آید، قاعده لاحرج این حرج مازاد را برمی‌دارد.

اما عرض بنده این است چنانچه تمسک به این ادله و قواعد مثل لا ضرر، لا حرج، حتی تقیه، موجب وهن دین شود از اعتبار ساقط می‌گردند. همانطور که در باب تقیه فرموده‌اند: «شرّعت التقیة لیحقن الدم فاذا بلغت الدم فلا تقیة»، حال اگر کسی برای حفظ جان خودش لازم باشد شخصی را تقیةً به قتل برساند اینجا تقیه مورد ندارد، در خود روایات تقیه فرموده‌اند «لیصون بها الدین» تقیه برای حفظ دین است.

 در بحث قاعده لا حرج ما یک حرف بالاتر زده و می‌گوئیم خدا چرا این امتنان را بر امت آورده؟ «‌مَا جَعَلَ عَلَيكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ» به چه ملاکی است؟ مشهور ملاکش را امتنان ذکر کرده‌اند ولو ما در همین هم  مناقشه‌ داریم، ولی می‌گوئیم این چه امتنانی است و چرا لازم بود خدا چنین امتنانی داشته باشد؟ وجه امتنان این است که اگر خدا می‌خواست دین را از اول تا آخرت یک دین صعب و مشکل قرار بدهد چند درصد مردم متدیّن می‌شدند؟ لذا دین را دین سمحه و سهله قرار داد و فرمود هر جا حرجی شد لاحرج می‌آید وجوب تکالیف را برمی‌دارد.

پس این امتنان باز برای حفظ دین است همین‌طور قاعده لا ضرر و ادله وجوب تقیه برای این است که دین حفظ بشود، همه موارد تسهیلی و موارد جریان اصول ظاهریه مثل برائت و اباحه در شبهات موضوعیه همگی امتنان هستند، اگر در موارد شک بین حلال و حرام شارع می‌خواست بگوید حرام است، یا در موارد شک بین نجاست و پاکی بگوید نجس است، چقدر حرج به وجود می‌آمد و زندگی‌ها مشکل می‌شد. این یک امتنان است و این امتنان هم برای حفظ دین است.

به بیان دیگرملاک حفظ دین اقوای از همه ملاکهاست، پس در جایی که لاحرج تزاحم با وجوب حفظ دین پیدا کند وجوب حفظ دین که اقواست مقدم می‌گردد.

من به همین مقدار اکتفا می‌کنم، این یک بحث فقهی مهمی است و نتیجه اش این است کسی توهم نکند که این همه تخریب ساختمان‌، این همه انفجار، این همه شهید و مجروح‌ موجب حرج است و طبق قاعده لاحرج  دست از مقاومت برداریم، نه! اینجا جای جریان قاعده لا‌حرج و لاضرر نیست چون مسئله حفظ و بقای دین مطرح است.


برچسب ها :

فاضل لنکراني قاعده لاحرج فقه مقاومت نشست علمی جایگاه قاعده لاحرج و لاضرر در فقه مقاومت جایگاه قاعده لاحرج و لاضرر در فقه مقاومت قاعده لاحرج و لاضرر در فقه مقاومت قاعده لاضرر