مدیر جامع‌‌نگر، باعث جامعیت مسیر تربیت طلاب خواهد شد

۱۱ شهریور ۱۴۰۴

۱۴:۳۰

۱۹۸

خلاصه خبر :
بیانات حضرت آیت الله فاضل لنکرانی(دامت برکاته) در جلسه دیدار مدیران حوزه‌‌های علمیه مشهدمقدس
آخرین رویداد ها
بسم الله الرحمن الرحیم

پیش از هر سخن، بر خود لازم می‌دانم ایام فرخنده و اعیاد مبارک ماه ربیع‌الاول، یعنی آغاز امامت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ومیلاد با سعادت پیامبر اکرم و امام جعفر صادق(علیهما‌السلام) را محضر شما سروران مکرم تبریک و تهنیت عرض نمایم.

از حضور در چنین جمع ارزشمند و اثرگذار که بی‌تردید از محافل کلیدی و راهبردی حوزه خراسان به شمار می‌آید بسیار خرسندم.

قطعاهمکاری صمیمانه شما بزرگواران و یاری متقابل و هم‌فکری‌هایتان با مرکزفقهی ائمه اطهار(علیهم السلام) از ارکان اساسی موفقیت هر یک از ما می‌‌باشد. امروز دیگر کسی نمی‌تواند به تنهایی و صرفاً با اتکا به اندیشه‌ها و سلیقه‌های فردی، هرچند نیکو و برجسته، به نتایج مطلوب دست یابد. بی‌گمان، همدلی و تعاون رمز اصلی توفیق در مسیر پیش‌روست.

باید دست در دست یکدیگر نهیم و به تعبیر امروزین، هم‌افزایی و هم‌فکری کنیم تا بتوانیم به نتایجی شایسته و ثمربخش دست یابیم. مطالبی که عزیزان بیان فرمودند، بیانگر خبرگی، تجربه و دلسوزی تان نسبت به حوزه مقدس خراسان است.

شاید شنیده باشید که مرحوم والد ما(رضوان‌الله تعالی علیه) همواره می‌فرمودند: «یکی از آرزوهای من آن است که در کنار مرقد مطهر حضرت علی بن موسی‌الرضا علیه آلاف التحیة و الثناء، حوزه‌ای در شأن آن حضرت برپا باشد.» ایشان با صراحت نسبت به حوزه موجود در آن زمان می‌‌گفتند که متناسب با مقام و منزلت آن حضرت نیست. بی‌تردید حوزه‌ در طراز حضرت باید جایگاه پرورش فقهای برجسته وترازاول، صدها مجتهد و مفسر ممتاز، و نیز صدها استاد اخلاق برجسته باشد.

در این مسیر، باید قدردان همه تلاش‌ها و کوشش‌های ارزشمند شورای عالی حوزه خراسان، مدیر محترم، معاونان، اساتید برجسته و فضلا و شما بزرگواران باشیم. همچنین شایسته است یاد کنیم از همه کسانی که در طول تاریخ، به اندازه توان و امکانات خویش، احساس تکلیف کردند و به تأسیس مدارس علمیه همت گماشتند.

بزرگانی چون اخوان طباطبایی که هر یک مایه افتخار حوزه بودند، مرحوم آیت‌الله العظمی آقا حسین قمی، مرحوم آیت‌الله سید عبدالله شیرازی، و پیش‌تر از آنان مرحوم آیت‌الله العظمی میلانی(رضوان‌الله علیهم اجمعین) که هر یک سهمی بسزا در اعتلای این حوزه ایفا کردند. خداوند همه آنان را مشمول رحمت خویش گرداند و با پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و اهل‌بیت مطهر ایشان محشور فرماید.

اجازه دهید سخن را از این نکته آغاز کنم که اندیشه و نگرش یک استاد و یک مدیر، در حقیقت خط سیر علمی، اخلاقی و حتی سیاسیِ طلبه را شکل می‌دهد. اگر مدیری جامع‌نگر باشد و به مسائل با دیدی فراگیر بنگرد، طلبه نیز در همان مسیر قرار خواهد گرفت و به اندیشه‌ای وسیع‌تر سوق داده خواهد شد. و اگر مدیر، محدود و سطحی‌نگر باشد، طبعاً تربیت‌شدگان او نیز در همان چارچوب محدود باقی خواهند ماند.

40.jpg

برای روشن‌تر شدن موضوع، اشاره‌ای تاریخی می‌کنم. پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، اگر مدیری مدرسه‌ علمیه ای تأسیس می‌کرد، مومنین امکاناتی در اختیار او می‌نهادند و او با همان شرایط، طلاب را تربیت می‌نمود.

نگاه غالب این بود که طلبه بتواند قرآن و سنت را در حد اجتهاد مورد نظر مدیر بفهمد و بر ادبیات عرب و متون فقهی و اصولی مسلط شود. نهایت آنکه از میان صد طلبه، یک نفر به مرتبه اجتهاد و صاحب‌نظری برسد و دیگران به عنوان استاد یا مبلغ در جامعه فعالیت کنند. این شیوه و تفکر رایج آن روز بود و کسی نمی‌تواند آن را انکار نماید.

اما با پیروزی انقلاب اسلامی، به برکت این تحول عظیم و به برکت وجود امام خمینی قدس‌سره، نگاه به دین اساساً دگرگون شد. آشکار گردید که دین چه ظرفیت‌ها و چه پتانسیل‌های عظیمی در عرصه‌های مختلف دارد و چگونه می‌تواند در تمامی شئون زندگی انسان، منشأ تحول و پیشرفت باشد.

پیش از انقلاب، کِی سابقه داشت که یک روحانی یا حتی یک مجتهد بیندیشد که دین باید زمام امور جامعه را به دست گیرد و عهده‌دار اداره مردم شود؟ این اندیشه و نگاه نو، به برکت امام خمینی(رضوان‌ الله تعالی علیه) و به برکت انقلاب اسلامی پدید آمد. این واقعیتی است که هیچ‌کس نمی‌تواند آن را انکار کند.

امام راحل نشان دادند که دین تنها در محدوده احکام فردی خلاصه نمی‌شود، بلکه دارای احکام اجتماعی نیز هست؛ و حتی احکام اجتماعی آن بسیار گسترده‌تر از احکام فردی است. حتی فراتر از این رفته و فرمودند که دین اساساً برای هدایت جامعه در تمام ابعاد آن آمده است؛ دینی که آمده حکومت تشکیل دهد و حیات اجتماعی انسان را سامان بخشد.

در همان عبارت معروف در کتاب «البیع» تصریح کردند« الاسلام هو الحکومة و الاحکام مطلوبات بالعرض». این جمله، عصاره و روح اندیشه امام است وحاکی از نگاه عمیق و دقیقی است که ایشان به اسلام،حکومت و دین داشتند.

اکنون بیش از چهار دهه از انقلاب اسلامی می‌گذرد. بنده بارها به دوستان در قم عرض کرده‌ام: اگر در جهان، در مذاهب دیگر، شخصیتی همانند امام خمینی ظهور کرده بود، بی‌تردید تا امروز زوایای اندیشه او را به دقت می‌گشودند و برای نسل‌های جدید تشریح می‌کردند. اما ما چه کرده‌ایم؟ چه گامی برای تبیین این اندیشه عظیم برداشته‌ایم؟

این سخن از روی تعصب یا صرف عشق و علاقه به امام نیست؛ بلکه یک بحث علمی و اندیشه‌ای است. حقیقت آن است که فکر و نظریه امام نه در حوزه‌های علمیه به‌طور بایسته تبیین شده، نه برای مردم به روشنی بازگو گردیده، نه در دانشگاه‌ها مورد بحث جدی قرار گرفته، و نه در سطح جهانی و مجامع علمی امروز عرضه شده و این اندیشه همچنان «خام» باقی مانده است.

آیا این غفلت، نوعی ناسپاسی نیست؟ آیا جفایی در حق امام و بلکه جفایی در حق این نظریه پویا و بالنده به شمار نمی‌آید؟ سخن از شخص نیست، بلکه سخن از یک نظریه است؛ نظریه‌ای که در بالاترین سطح از پویایی و کارآمدی قرار دارد؛ نظریه‌ای که می‌تواند همه آرمان‌های اصیل بشری را تحقق بخشد. سزاوار نیست که ما در برابر چنین اندیشه‌ای بی‌توجهی پیشه کنیم و آن را مهجور گذاریم.

نمی‌خواهم در اینجا به تفصیلِ آن بحث وارد شوم؛ مقصودم این است که اگر مدیر یا استاد، حتی نه لزوماً در خصوص همان نظریه، بلکه به‌طور کلی دارای «جامع‌نگری» باشد، مسیر تربیت طلاب نیز جامع خواهد شد. بخشی از این جامعیت همان نکته‌ای است که حضرت آقای طباطبایی تذکر فرمودند.

اجازه دهید همین‌جا اعتراف کنم: در سال‌های نخستِ تأسیس مرکز فقهی قم، می‌پنداشتم که اخلاق و تهذیب و مسائل معیشتی، در قلمرو مأموریت ما نیست و باید صرفاً خلأ های علمی حوزه را پر کنیم. اما پس از مدتی دریافتم این اندیشه نادرست است؛ اگر طلبه‌ای را تا مرتبه اجتهاد تربیت کنیم ولی مهذّب نباشد، یا به تنگنای معاش افتد و کار او به نماز و روزه استیجاری بکشد، در واقع سرمایه‌های گران‌بها را هدر داده‌ایم. جامعیت یعنی تربیت طلبه به معنای واقعی کلمه، با همه ابعاد علمی، اخلاقی و معیشتی.

بنگرید به اسلافِ بزرگواری که خود محور جامعه بودند؛ باید الگوهایی از همان دست پرورش یابند. همچون مرحوم آقا میرزا مهدی اصفهانی، مرحوم آقای مروارید، مرحوم آقا شیخ مجتبی قزوینی، و پیش از آنان مرحوم آیت‌الله العظمی میلانی ـ رضوان‌الله علیهم اجمعین. البته همه به آن مرتبه نمی‌رسند، اما باید آن‌چنان بر افراد کار کرد و برنامه ریخت تا خروجیِ حوزه، چنان که شایسته است، به دست آید. همان‌گونه که آقایان فرمودند، هر مجموعه‌ای را با «خروجی‌هایش» می‌سنجند.

عرض من این است که حتماً نشست‌های منظّم و مستمرّی داشته باشید ـ افزون بر جلسات مشترک با شورا ـ برای هم‌فکری و تدبیر اقتضائات هر سال؛ از آغاز سال تحصیلی تا میانه و پایان آن، نیازهای خاص طلاب را بشناسید، خلأها را دقیق دریابید و برنامه را روان و جاری کنید. و باز تأکید می‌کنم: از اساتید بخواهید بر اندیشه‌های امام کار کنند و آن را به نسل امروزِ طلاب معرفی نمایند. همان‌گونه که بسیاری از جوانانِ دبیرستانی و دانشگاهی از اندیشه امام بی‌خبرند، برخی طلاب نیز از امام بی‌اطلاع‌اند.

بحمدالله مقام معظّم رهبری بهترین جانشین و شایسته‌ترین فرد در جایگاه پس از امام بوده‌اند و با همان تدبیر و قوّت، کشتی انقلاب را هدایت می‌کنند؛ با این همه، خودِ ایشان بارها فرموده‌اند که خود را با امام قابل مقایسه نمی‌دانند؛ و این صرفِ تواضع نیست، بلکه حقیقتی است. چه بسیار دیده‌ایم که در سالگرد امام، ساعت‌ها و روزها مطالعه می‌کنند تا بُعدی از ابعاد شخصیت و اندیشه امام را تبیین کنند؛ و چه زیبا و ژرف نیز آن را می‌شکافند.

امروز، اندیشه جدایی دین از سیاست متأسفانه در محافلی تبلیغ می‌شود؛ در برخی حوزه‌ها در قم، مشهد و به‌ویژه در نجف. سخن روشن است: عالمی از دنیا می‌رود و در ستایش او، پس از ذکر علم و تقوا و اخلاقش، از «عدم دخالت در سیاست» به‌عنوان ممیزه او یاد می‌کنند! و این، امر تازه‌ای هم نیست.

حتی از برخی بیوتات مهم، در وصف شخصیت‌های موجود، همین عبارت شنیده می‌شود. واین بسیارجای شگفتی دارد؛ آن روز که امام فریاد زد «دین از سیاست جدا نیست»، دشمنی‌های دشمنان اسلام این‌گونه آشکار نبود. آن زمان بسیاری نمی‌دانستند اسرائیل چیست و آمریکا چه می‌کند؛ اما امام به موقع قصد دشمن را تشخیص داد. اماامروز که دشمنی‌ها کاملاعیان گردیده و ابزارهای رسانه‌ای، جنایت‌ها و نقشه‌های آنان را هر روز آشکارتر می‌سازد، چرا باید گفته ‌شود «نباید در سیاست دخالت کرد»!

41.jpg

در کنار این همه، می‌بینند مرجعیت معظم عراق با تدبیر، آن کشور را از خطرهای بزرگ نگاه داشت و با فتوای تاریخیِ خود، ملّتی را به دفاع از کیان خویش فراخواند؛ به جای الگو گرفتن از آن تدبیر، باز برخی همان سخن جدایی دین از سیاست را ترویج می‌کنند.

نتیجه چنین تبلیغی چیست؟ دور کردن حوزه‌ها از انقلاب و از سیاست؛ و در گامِ بالاتر، گرفتنِ دین از متنِ زندگیِ مردم. نتیجه نهایی‌شان این است که دین در میان مردم نباشد. و حال آنکه اگر دین حاکم باشد، «الناسُ علی دینِ مُلوکِهم» مصداق می‌یابد و جامعه به سمت صلاح سوق داده می‌شود.

تقاضای من این است که جامع‌نگری، به‌معنای لحاظ کردنِ هم‌زمانِ ساحت‌های علمی، اخلاقی و معیشتی، سرلوحه برنامه‌ها قرار گیرد؛ نیازها سنجیده شود، خلأها شناخته گردد و برای هر بُعد، تدبیر شایسته و کارآمد اندیشیده شود. این، راهِ پرورشِ نسلی است که هم عالم است، هم مهذّب، و هم در کفایت معیشت و تدبیر امور زندگی سرافراز و بی‌نیاز.

اما طلبه جامع در روزگار ما کسی است که افزون بر همه آنچه پیش‌تر گفته شد، نگاه امام خمینی (رضوان‌الله تعالی علیه) را نیز به‌درستی درک کند. در حوزه‌های ما بحمدالله چند سالی است بحث «فقه معاصر» مطرح شده است. البته این تعبیر از دیرباز در حوزه‌های قم، مشهد و نجف رایج بوده است، اما یک اشتباه در تفسیر رخ داده است. بسیاری از افراد «فقه معاصر» را مترادف با «فقه مسائل مستحدثه» گرفته‌اند، در حالی که این قیاس نادرست است.

فقه مسائل مستحدثه حوزه مشخصی دارد: فقه پول، فقه ارزهای دیجیتال، یا مباحثی مانند تلقیح مصنوعی و ده‌ها نمونه دیگر. بنده خود بیش از پانزده سال پیش در باب تلقیح مصنوعی بحثی را مطرح کرده بودم. اینها همگی در زمره فقه مسائل مستحدثه قرار می‌گیرند. اما فقه معاصر را نباید با این مباحث خلط کرد.

فقه معاصر، آن‌گونه که رهبر معظم انقلاب در پیام تاریخی‌شان به مناسبت یکصدمین سال تأسیس حوزه به‌روشنی تبیین فرمودند، معنایی بسیار عمیق، راهبردی و گسترده دارد. فقه معاصر بدون فهم و باور به مکتب امام خمینی و فقه ایشان اساساً بی‌معناست. اگر کسی معتقد باشد که فقه صرفاً فقه فردی است، یا بگوید فقه ما هیچ نسبتی با حکومت ندارد، چنین فردی نمی‌تواند سخن از فقه معاصر بر زبان آورد.

پیش از انقلاب، شاید می‌‌توانستیم تا حدودی فقه معاصر و مسائل مستحدثه را مترادف هم بدانیم، اما امروز فقه معاصر بار سنگین و معنای وسیعی دارد. فقه معاصر یعنی تبیین سیاست‌های اداره جامعه؛ تبیین سیاست‌های ارتباط با بیگانگان؛ تبیین چگونگی مواجهه با دشمن و کیفیت این برخورد؛ و نیز پیش‌بینی و شناخت آسیب‌های اجتماعی پیش از وقوع آن‌ها. همان‌گونه که در بیانیه و منشور امام خمینی آمده بود، حوزه باید بتواند حوادث را پیش‌بینی کرده و پیشاپیش برای علاج آن‌ها چاره‌اندیشی کند.

از این رو، از شما مدیران محترم تقاضا دارم که به این نکات بسنده نکنید و خود نیز در این باره به مطالعه و تحقیق بپردازید، به‌ویژه درمورد پیام رهبر معظم انقلاب. همچنین شایسته است اساتید و صاحب‌نظرانی را دعوت کنید تا برای طلاب راجع به این موضوعات به‌صورت علمی و دقیق سخن بگویند. البته باید دقت کرد که این سخنان حساب‌شده و مستند باشد و افراد دچار تفسیر به رأی نشوند.

یادآوری می‌کنم که پس از رحلت حضرت امام خمینی(قدس سره)، به همت مرحوم حاج احمد آقا خمینی(رحمةالله علیه)، همایشی با عنوان «تاثیر عنصرزمان و مکان در اجتهاد» برگزار شد که یکی از نظریه‌های مهم امام را مورد بحث قرار داد. دبیری آن همایش را نیز مرحوم آیت‌الله هاشمی شاهرودی (رضوان‌الله علیه) بر عهده داشتند.

جناب آقای هاشمی شاهرودی در آن زمان نیز از چهره‌های برجسته علمی حوزه به‌شمار می‌آمدند و بر همین اساس، مسئولیت دبیری به ایشان سپرده شد. به یاد دارم که در نخستین جلسه، برخی مسائل نیازمند اصلاح بود که البته به ‌مرور سامان گرفت. پس از جلسه، یکی از آقایان نظر مرا درباره مباحث مطرح‌شده پرسید. عرض کردم به گمانم برای آقای هاشمی، نظریه امام هنوز به‌طور کامل روشن و تبیین نشده و ابهاماتی در آن باقی است. مقصود این است که مطالب باید شفاف و بی‌ابهام بیان شود؛ مباحثی که نتیجه اندیشه و تلاش فکری عمیق باشد. از اساتید باید خواست که در این زمینه کار بنیادی و اساسی انجام دهند.

ما ناگزیر از ترسیم چشم‌اندازی روشن برای حوزه‌های علمیه هستیم؛ چه حوزه قم، چه خراسان و دیگر حوزه‌ها، به‌اندازه‌ای که توان تأثیرگذاری داریم. در افق بیست سال آینده، باید فقیهانی تربیت شوند که نه درحاشیه بلکه در میدان حضور فعال داشته باشند، فقیهانی که در متن جامعه و نظام قرار گرفته و با اندیشه و خرد خود، حقیقت دین را پاسداری کنند تا در عرصه اجتماع و نظام اسلامی تحقق یابد. حقیقتاً خدا را شاکرم که امروز مدیریت حوزه‌ها در دست شخصیت‌های برجسته‌ای همچون شماست.

بنده در دوران پیشین، شاهد انتخاب برخی مدیران سالخورده در حوزه بودم که هرچند انسان هایی خوب و مهذب بودند، اما برای تحول مدرسه برنامه و اندیشه‌ای نداشتند و صرفاً مسیر سنتی گذشته را ادامه می‌دادند. اما امروز شما بزرگواران، با تجربه و ویژگی‌های ممتاز خویش، توانایی انجام کارهای بزرگ را دارید و می‌توانید طلابی شایسته و توانمند پرورش دهید.

پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله به امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: «اگر فردی به دست توهدایت شود، بهتر است از آنچه خورشید بر آن می‌تابد.» آن هدایت، هدایت ابتدایی به اسلام بود؛ اینکه فردی مسلمان شود و شهادتین بر زبان آورد. اما شما امروز در حال ساختن نیروهایی هستید که برای دفاع از اسلام و صیانت از دین آماده می‌شوند، و این بسیار والاتر است.

اکنون بیش از بیست‌ویک سال است که مرکزفقهی ما در افغانستان فعالیت میکند؛ از سال ۱۳۸۳، این کار به دستور مرحوم والد ما آغاز شد.اعضای شورای مدیریت کابل و افغانستان بارها به من گزارش دادند که هر ساله بخش قابل توجهی از ممتازان حوزه افغانستان از میان طلاب همین مجموعه معرفی می‌‌شوند. تاکنون بیش از صد نفر از این مجموعه به نجف اشرف رفته و دروس خارج فقه را در آن‌جا دنبال کرده‌اند. آنان خود می‌گفتند که حتی برخی از اساتید نجف از توان علمی‌شان شگفت‌زده شده و می‌پرسیدند: «شما کجا درس خوانده‌اید که این‌قدر قوی هستید؟» و بحمدالله همگی پذیرفته شدند و شهریه و امکانات لازم نیز به ایشان تعلق گرفته است.

مقصود ذکر این نکته است زمانی که ما فعالیت در افغانستان را آغاز کردیم، یکی از بزرگان قم به من گفت: «کجا می‌خواهید بروید کارکنید؟ افغانستان کشوری فقیر و حادثه‌خیز است؛ ثمره‌ای برای شما نخواهد داشت.» این سخن را به آقا عرض کردم. ایشان در پاسخ فرمودند: «خدا شاهد است، هرگز در ذهنم خطور نکرده که افتتاح یک مجموعه علمی باید درآمدی برای من داشته باشد. این چه سخنی است که چنین افرادی بر زبان می‌آورند؟ من اگر وجوهاتی دریافت کنم، وظیفه‌ام آن است که در جای لازم صرف کنم.»

سپس نکته‌ اساسی ای را متذکر شده و فرمودند: «این آقا نمی‌داند که امروز آمریکا به دیانت مردم افغانستان یورش آورده است. حتی گزارش‌های دقیقی رسیده است که اعتقادات جوانان در خیابان‌های افغانستان با سی‌دی‌های مبتذل و برنامه‌های فاسد، در معرض نابودی قرار گرفته‌ آیا ما نباید طلبه‌ای تربیت کنیم که از دین مردم پاسداری کند؟ هدف من همین است، نه به دنبال وجوهاتم و نه سود شخصی ای در این کاردارم»

امروزبحمدالله، خروجی‌های مرکز در افغانستان مایه افتخار است. اگر ارتباطی با آنان داشته باشید، خواهید دید که دستاوردهای بسیار ارزشمندی پدید آمده است؛ دستاوردهایی که هم برای حوزه‌های علمیه و هم برای آینده اسلام، سرمایه‌ای عظیم به‌شمار می‌آید.

علاوه بر این، بسیاری از طلاب خروجی این مرکز، همانند نمونه‌های مشهد، در ولایات مختلف آغاز به تدریس کرده‌اند و در برخی مناطق، مدارس و مراکز آموزشی تأسیس نموده‌اند. برخی از آنان به عنوان امام جماعت و حتی امام جمعه فعالیت می‌‌کنند.

این دستاوردها نشان‌دهنده تلاش‌های ارزشمند شماست؛ خروجی زحماتی که شما متحمل می‌شوید، اینچنین می‌تواند در آینده به مجتهدان برجسته و سنگرهای مستحکم اسلام تبدیل شود. و چه افتخاری از این بالاتر که شاهد ثمره چنین تلاش‌هایی باشیم.

درهر حال، برای من این جلسه بسیار مغتنم و پرمعنا بود. امیدوارم چنین نشست‌هایی تکرار شود تا ما بتوانیم از محضر ارزشمند شما بهره‌مند گردیم. این مرکز را از خود بدانید وهمفکری‌ها و مشورت‌ها یتان را بیشتر کنید. این مجموعه هیچ اضافه‌ای به کسی ندارد. این مرکز گرچه به همت مرحوم والد تأسیس شده، اما متعلق به حوزه، اساتید و مدیران آن است. هدف ما تنها تربیت مجتهدان آگاه به زمان، مفید برای جامعه و بصیر است، کسی که بتواند واقعیت‌ها را به درستی درک نموده و جامعه راهدایت کند.

امیدوارم خداوند متعال عنایاتش را بر همه حوزه‌های علمیه و به‌ویژه حوزه علمیه خراسان مضاعف فرماید. به همت، تلاش و اندیشه شما برکت بیشتر عنایت کند. به برکت دعای حضرت ثامن‌الحجج(علیه‌السلام)، همواره توفیق خدمتگزاری به حوزه‌ها را داشته باشیم.


برچسب ها :

مشهد مقدس تربیت طلاب مدیر جامع نگر مدیران حوزه علمیه مشهد مقدس