حسد، دشمنی با نعمتهای الهی
۲۲ مهر ۱۴۰۴
۱۳:۱۲
۱۷۹
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
بحث در مورد رذیلهی بسیار خطرناک «حسد» است. بیان شد به تصریح آیات قرآن آنچه که سبب شد علمای یهود وجود مبارک پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) را نپذیرفته و دین اسلام را قبول نکنند، مسئلهی حسد بود.
قرآن کریم میفرماید به سبب همین حسد، اهل کتاب میل و علاقه دارند شما مسلمانان را از دینتان برگردانند و به کفر بکشانند «وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِندِ أَنْفُسِهِمْ» (البقرة: 109).
همچنین روشن گردید که حسد، آفت دین است «آفَةُ الدِّين». گرچه این تعبیر در روایات آمده، اما از آیاتی از قرآن نیز همین معنا استفاده میشود که در مسائل علمی و اعتقادی، حسد انسان را تا مرز کفر میکشاند.
در روایتی که مرحوم صدوق در خصال از امام صادق علیهالسلام نقل کرده، آمده است:«كانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ يَتَعَوَّذُ فِي كُلِّ يَوْمٍ مِنْ سِتٍّ». پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در هر روز ـ و این عمل مستمر ایشان بود ـ از شش چیز به خدا پناه میبرد:«مِنَ الشَّكِّ وَ الشِّرْكِ وَ الْحَمِيَّةِ وَ الْغَضَبِ وَ الْبَغْيِ وَ الْحَسَدِ».
ممکن است شک و تردید در مورد خداوند تبارک و تعالی، مبدأ و معاد، گاه برای برخی انسانها پیش آید، اما در وجود پیامبر اکرم، اینگونه حالات حتی به اندازهی یک لحظه هم راه نداشته است. با این حال، چون این امور بسیار خطرناکاند، پیامبر اکرم «كانَ يَتَعَوَّذُ»؛ همواره از شر آنها به خدا پناه میبرد.
ما در سیرهی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و ائمهی معصومین(علیهم السلام)، سراغ نداریم موردی را که گرفتار غضب شخصی شده باشند، جز غضب در برابر کفار، آنگونه که قرآن کریم فرمود: «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ» (الفتح: 29).
طبق روایت صدوق، پیامبر هر روز نسبت به حسد نیز به خدا پناه میبرده است.
بررسی فقه الحدیثی این روایت، می گوید حسد در جایی است که در دیگری کمالی وجود داشته باشد و در شخص حاسد آن کمال نباشد، و او آرزو کند آن کمال از دیگری سلب شود. اما رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)که اشرف مخلوقات است و همهی کمالات را داراست ـ و نه پیش از او و نه پس از او کسی کاملتر از ایشان نبوده ـ به چه چیز میتوانست حسد بورزد؟
این پرسشی است که در این روایت به ذهن میرسد. در مورد امور دیگر مانند شک یا شرک، معنا روشن است، هرچند تحقق آن در وجود پیامبر؛ نه از حیث عقل، بلکه از جهت وقوعی محال است. یعنی ذاتاً ممکن است، ولی در خارج تحقق نمییابد. اما حسد در مورد پیامبر چگونه معنا میشود؟
شاید بتوان گفت درست است که پیامبردر اعلی مراتب انسانیت قرار دارد، اما از جهت مفهومی ممکن است مرتبهای بالاتر از آن تصور شود، هرچند در میان بشر وجود نداشته باشد. پس از این حیث، تصور حسد ممکن است لذا پیامبر برای احتراز از آن به خدا پناه می بردند. در هر صورت، این یکی از دشواریهای فهم این روایت است.
برخی از علمای اخلاق برای حل این مشکل فرمودهاند که اینگونه روایات جنبهی تعلیمی دارد؛ یعنی هدف آن است که پیامبر به مردم بیاموزد هر روز از شک، شرک، غضب و حسد به خدا پناه ببرند، نه اینکه خود پیامبر گرفتار این امور میشده است.
این تفسیر اندکی خلاف ظاهر روایت است؛ زیرا تعبیر «كانَ يَتَعَوَّذُ» ظاهر در این است که خود حضرت دائما به خدا پناه می بردند. شاهد بر این مطلب، روایتی است که مرحوم صدوق در خصال از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده است:
«ثَلَاثٌ لَمْ يَعْرَ مِنْهَا نَبِيٌّ فَمَنْ دُونَهُ»؛ هیچ پیامبرو هیچ شخص پایینتر از او نیست که از این سه چیز، جدا باشند. یعنی همه گرفتار آن هستند: «الطِّيَرَةُ وَالْحَسَدُ وَالتَّفَكُّرُ فِي الْوَسْوَسَةِ فِي الْخَلْقِ».
این متن روایت است، شبیه همین روایت نیز آمده است: «ثَلَاثٌ لَا يَنْجُو مِنْهُنَّ أَحَدٌ»؛ سه چیز است که هیچکس از آنها نجات ندارد: ظن، طیره و حسد.
در این روایت، حسد در کنار سوءظن به دیگران و طیره ذکر شده، طیره یعنی تفأل بد زدن. مثلاً شخصی به آمدن مؤمنی یا به گفتن و شنیدن سخنی تفأل بد بزند اگر در آغاز روز، فلان شخص را دید و بعد دچار مرضی شد، بگوید چون او را دیدم این بلا بر سرم آمد. اینها همه طیره است و حرام.
در ادامه روایت آمده است: «إِذَا ظَنَنْتَ فَلَا تُحَقِّقْ»؛ اگر گمان بدی پیدا کردی، به آن ترتیب اثر نده.
اگر نسبت به برادر مؤمنت سوءظن پیدا کردی، فوراً باید به خود بگویی که این گمان اشتباه است و نباید به آن دل سپاری. اما اگر بگویی بله، این شخص چنین نیتی دارد و مدام در ذهن خود آنرا دنبال کنی، بدتر میشود. پس «لَا تُحَقِّقْ».
«إِذَا تَطَيَّرْتَ فَامْضِ»؛ یعنی اگر تفأل بد زدی، به آن اعتنا نکن، بیتوجه بگذر و آن را به حساب نیاور.
«وَ إِذَا حَسَدْتَ فَلَا تَبْغِ»؛ یعنی اگر حسد ورزیدی، به دنبال آن نرو و بر اساس آن عمل نکن.
حال، این دو روایت ـ «ثَلَاثٌ لَمْ يَعْرَ مِنْهَا نَبِيٌّ فَمَنْ دُونَهُ» و «ثَلَاثٌ لَا يَنْجُو مِنْهَا نَبِيٌّ» ـ که حسد یکی از سه مورد مذموم در آن است. نمایانگر این هستند که حسد امری است بسیار عجیب و ریشهدار که حتی در نفوس کاملی، مانند نفوس انبیاء، نیز ممکن است اصل آن به نحوی وجود داشته باشد. و همین مطلب سبب میشود ما نسبت به خودمان بیشتر احساس خطر کنیم و ببینیم در نفوس ما چقدر حسد وجود دارد؟ و اگر خدای نکرده حسدی هست، چگونه باید آن را برطرف کنیم؟.
در روایتی دیگر ـ که از روایات بسیار مهم است ـ رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)فرمودند: «لَا تُعَادُوا نِعَمَ اللَّهِ»؛ با نعمتهای خداوند دشمنی نکنید.
روایت دیگری نیز یکی از راویان نقل کرده که من حدیثی شنیده بودم و معنایش را نمی فهمیدم در آن شرایط سخت خدمت امام هادی(علیه السلام)رسیدم و پرسیدم معنای این حدیث چیست؟ «لَا تُعَادُوا الْأَيَّامَ فَتُعَادِيَكُمْ»؛ با روزها دشمنی نکنید، که آنها نیز با شما دشمنی خواهند کرد.
حضرت فرمودند: مراد از «ایام» ذواتی هستند که با آن ایام مرتبطند. مثلاً روز شنبه مربوط به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) است، روز یکشنبه مربوط به امیرالمؤمنین(علیه السلام)، روز دوشنبه مربوط به امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) و... سپس فرمودند: مراد این است که با ما در دنیا دشمنی نکنید، زیرا اگر با ما دشمنی کنید، در آخرت نیز با شما دشمنی خواهد شد. «فَتُعَادِیَكُمْ فِي الْآخِرَةِ».
این روایت«لَا تُعَادُوا نِعَمَ اللَّهِ». نیز اندکی عجیب به نظر میرسد. از ایشان پرسیدند: «يَا رَسُولَ اللهِ، وَ مَنِ الَّذِي يُعَادِي نِعَمَ اللهِ؟»؛ ای رسول خدا، چه کسی با نعمتهای خدا دشمنی میکند؟ فرمودند: «الَّذِينَ يَحْسُدُونَ النَّاسَ»؛ کسانی که به مردم حسد میورزند.
در اینجا ذکر این نکته لازم است: ما در فقه، دارای عناوینی اصلی و عناوینی فرعی هستیم. مثلاً غنا یک عنوان فرعی است که تحت عنوان اصلی «لَهْوُ الْحَدِيثِ» قرار میگیرد. قرآن کریم میفرماید: «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللهِ» (لقمان: 6).
در مباحث فقهی گفته میشود که نباید تنها خودِ «غنا» را معنا کنیم، چون عنوان بالاتری به نام «لَهْوُ الْحَدِيثِ» دارد و آنچه که حرام است همین لهو است.
حال، در بحث ما نیز از این روایتها استفاده میشود برخی از محرمات تحت عنوان کلیتر قرار میگیرند، مانند «دشمنی با نعم الهی». مثلاً اسراف، که حرام است، در حقیقت نوعی دشمنی با نعمتهای خداوند است.
شخص نادان میگوید: مال، مال خودم است، هر طور بخواهم خرج میکنم! در حالیکه این نعمت خداست و او حق ندارد با آن چنین رفتار کند.این کار، دشمنی با نعم الهی است.
همین معنا را میتوان در همهی گناهان دید. در واقع، همهی گناهان نوعی جنگ با خدا «حَربٌ مع الله» هستند.
غیبت جنگ با خداست، تهمت جنگ با خداست، دروغ جنگ با خداست، ربا جنگ با خداست. اینکه مشهور شده فقط ربا جنگ با خداست، سخن درستی نیست. هر گناهی در اصل جنگ با خداست، هرچند ممکن است مراتب آن متفاوت باشد.
بنابراین، وقتی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در روایت فرمودند: «لَا تُعَادُوا نِعَمَ اللهِ»، یعنی دشمنی با نعمتهای الهی حرام است. یکی از مصادیق این دشمنی، اسراف و تبذیر و کفران نعمت است. هر گونه کفران نعمت، دشمنی با نعم الهی است.سلامتی انسان یک نعمت است. اگر مراقبت نکند و خود را بیمار کند، به خودش ضرر رسانده و با نعمت الهی دشمنی کرده است.
در ادامه روایت، رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) در پاسخ به این سؤال که دشمنی با نعمتهای الهی چیست؟ فرمودند: «الَّذِينَ يَحْسُدُونَ النَّاسَ»؛ کسانی که به مردم حسد میورزند.
قبلاً عرض شد که ما بسیاری از مطالب را به صورت بسیط و سطحی بررسی میکنیم و عمیق در آنها تأمل نمیکنیم. در مورد حسد میگوییم حالا در ذهن ما چیزی آمد و دیگر تمام شد. در حالی که اگر ریشهیابی شود، همانگونه که این روایت بیان میکند، ریشه حسد دشمنی با نعم الهی است و این دشمنی حرام است. خودِ دشمنی با نعمتهای الهی نوعی حَربٌ مع الله است؛ یعنی جنگ با خداوند، پس ببینید حسد چنین جایگاهی دارد. حسد تنها یک امر قلبی و گذرا نیست که در دل بیاید و تمام شود، بلکه کنه و حقیقت آن، دشمنی با نعم الهی است.
اما در مورد آیهی شریفه: «وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ» (الأعراف: 200)، بحث مفصلی وجود دارد که این «نَزْغ» چیست. در همهی ترجمههای قرآن، نزغ را به «وسوسهی شیطان» معنا کردهاند. اما هر کس چنین ترجمهای ببیند، بلافاصله میپرسد: اگرنزغ به معنای وسوسهی شیطان است، چطور ممکن است نفس پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) مورد تعلق وسوسهی شیطان قرار گیرد؟ در حالیکه خود قرآن تصریح دارد که شیطان بر بندگان مخلص خدا سلطه ندارد. «إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ» (الحجر: 42)، و نیز: «إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ» (النحل: 99).
شیطان قدرت وسوسه در نفس مبارک پیامبر را ندارد، چه رسد به تسلط. پس نمیتوان گفت «إِمَّا يَنْزَغَنَّكَ» به معنای وسوسهی شیطان است. من زمانی که این آیه را دنبال میکردم، دیدم تقریباً همهی ترجمهها نزغ را وسوسه معنا کردهاند، در حالیکه معنای حقیقی نزغ چیز دیگری است.
ما که قائل به عصمت انبیاء هستیم، یکی از پرسشها این است که آیا حسد با عصمت منافات ندارد؟
ممکن است کسی بگوید حسد با وسوسهی شیطان تفاوت دارد. حسد یک تمنّای درونی است که «مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ» از درون فرد سرچشمه میگیرد و ذاتی انسان است.
در آیهی شریفه: «وَدَّ كَثِيرٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُم مِّن بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِّنْ عِندِ أَنْفُسِهِمْ» (البقرة: 109).
مفسران در معنای «حَسَدًا مِنْ عِندِ أَنْفُسِهِمْ» گفتهاند: حسدی که در درون خودشان جوشش دارد، بدون اینکه کسی آن را به آنها تلقین کند. حسد، گاهی مانند غرایز طبیعی در نهاد هر انسانی وجود دارد، هرچند مراتب دارد.
مرتبهی ابتدایی آن، حالتی است که انسان نسبت به وجود کمالی در دیگری تامل کند ولی آرزوی زوال آن نعمت ازاو را نداشته باشد. ممکن است این حالت را حتی نتوان وسوسهی شیطان دانست، بلکه امری طبیعی است، و گناه نیز محسوب نمیشود؛ زیرا همه، حتی انبیا نیز ممکن است در این مرتبهی طبیعی قرار گیرند. اما آنچه گناه و معصیت است، «ابقاء حسد در نفس» و حسد ورزیدن است.
فقها فرمودهاند: اگر کسی نسبت به دیگری حسادت ورزد بدین معنا که آن تأمل اولیه را در دل خود حفظ کرده و به آن پروبال دهد که چرا او از آن نعمت برخوردار شده و من نه؟ یا فقط من باید این نعمت را داشته باشم، و مدام بیاندیشد چه باید کند تا نعمتی که خدا به دیگری داده از او زایل شود، این ابقاء در نفس و حرام است. ولی اگر به محض احساس خطوری در دلش، بگوید: «این نعمت را خدا به او داده، اگر خدا بخواهد به من هم میدهد»، دیگر این حالت در نفس باقی نمیماند و گناهی بر او نیست.
در سفینة البحار مرحوم محدّث قمی قدسسره نقل کرده، روزی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) با اصحاب خود نشسته بودند. فرمودند: «اکنون مردی از در مسجد وارد میشود که از اهل بهشت است».
همه نگاه کردند، دیدند پیرمردی وارد شد که وضو گرفته و آب از صورتش میچکد. روز بعد نیز پیامبر همان سخن را فرمودند و باز همان مرد آمد. روز سوم نیز همینگونه شد.
عبدالله بن عمرو بن عاص ـ که در آن زمان از زاهدان معروف بود ـ تصمیم گرفت راز این سخن پیامبر را بداند. نزد آن مرد رفت و گفت: «با پدرم مشکلی دارم و چند شب نمیخواهم به خانهاش بروم، آیا میتوانم در خانهی شما بمانم؟» مرد پذیرفت.
عبدالله شبها مراقب بود ببیند آن مرد چه عبادتی انجام میدهد، دید نه نماز شب میخواند و نه عبادت ویژهای دارد، فقط نماز صبح را با طهارت کامل میخواند. پس از سه شب، به او گفت: «من این سه شب نزد تو ماندم تا بفهمم چرا پیامبر سه بار فرمودند تو از اهل بهشتی؟» مرد گفت: «شاید علتش این باشد که من هرگز به کسی حسد نورزیدهام. هیچگاه در ذهنم خطور نکرده که ای کاش نعمتی که خدا به دیگری داده از او زایل شود.»
ببینید، چنین صفتی انسان را تا مقام بهشت بالا میبرد. نماز شب و عبادتهای فراوان اگر با صفای باطن و پاکی از حسد همراه نباشد، ممکن است انسان را به آن مقام نرساند، اما ترک حسد انسان را اهل بهشت میکند.
آقایان فضلای بزرگوار! واقعاً باید بسیار تمرین کنیم. از یکسو روایات نشان میدهد که دایرهی حسد آنقدر وسیع است که حتی ممکن است وجود مبارک پیامبر و سایر انبیاء را نیز دربرگیرد.
امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «بَيْنَمَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ يُنَاجِي رَبَّهُ وَيُكَلِّمُهُ إِذْ رَأَى رَجُلًا تَحْتَ ظِلِّ عَرْشِ اللَّهِ». حضرت موسی بن عمران در حال مناجات و سخن گفتن با پروردگار بود که مردی را در زیر سایهی عرش خدا دید. این تعبیر کنایه از مقام بسیار بلند آن مرد نزد خداوند دارد. موسی عرض کرد: «مَنْ هَذَا الَّذِي قَدْ أَظَلَّهُ؟»؛ پروردگارا! این شخص که در ظلّ عرش توست، کیست؟
خدای متعال فرمود: «هَذَا مِمَّنْ لَمْ يَحْسُدِ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ». این از کسانی است که به مردم بر آنچه خدا از فضل خود به آنان داده، حسد نورزیده است.
این پاسخ الهی اشارهای دارد که حتی حضرت موسی نیز باید از این صفت بهکلی مبرّا باشد تا به چنین مقام والایی برسد.
در نتیجه، دقت باید کنیم که حسد ورزیدن انسان را تا مرز کفر میکشاند، اما ترک حسد و دوری از آن، انسان را در ظلّ عرش خدا قرار میدهد. و کسی که در زیر عرش الهی جای گیرد، بهرهمند از عنایات بیپایان خداوند خواهد بود.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته