وجوب معرفت خدا و حضرات معصومین(علیهمالسلام)
۳۰ آبان ۱۴۰۴
۲۰:۲۳
۲۶
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
خدای تبارک و تعالی را شکرگزاریم که باز فرصت دیگری برای بندگان و شیعیان خود مقدر فرمود تا در این ایام فاطمیه، اسرار و ابعادی از حقایق وجودی آن حضرت(علیهاالسلام) برای آنها روشن بشود.
واقع مسئله این است گرچه عنوان رسمی این مجالس فاطمیه، مجلس عزاداری و بیان مصائبی است که بر صدیقهی کبری فاطمه زهرا(علیهاالسلام) وارد شد. مصائبی که اینچنین در حق هیچکسی وارد نشده؛ باید این مصائب مطرح بشود، باید پی به مظلومیت این بیبی و ظلمهای فراوانی که به ایشان و به بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) شد، برده شود، اما مقصود اصلی در این مجالس آشنایی با معارف اسلام و مکتب تشیع و ذکر فضایل اهلبیت(علیهمالسلام) است.
بحمدالله هر سال بر شکوه این فاطمیه افزوده میشود و آنچه را که بزرگان و مراجع ما ازاحیای فاطمیه دنبال می کردند، هر سال شکوه بیشتری پیدا میکند. شما ببینید از هنگامی که احیای فاطمیه مطرح شده تاکنون، چقدر این جلسات و مراسمات عزاداری زیاد شده؛ حتی درشهرهایی که قبلا یک مجلس به عنوان فاطمیه در آن برگزار نمیشد، انسان میبیند مثل ایام محرم همهجا سیاهپوش است. چه بسیار فضائل آن حضرت، که در این مجالس بیان میشود. اینها به برکت همین احیای فاطمیه است.
لزوم معرفت الله و شناخت حضرت زهرا(علیهاالسلام)
موضوعی که در این مجلس فاخر می خواهم مطرح کنم، مطلبی است پیرامون «لزوم معرفت فاطمه زهرا(علیهاالسلام) » که شاید کمتر به آن توجه میشود.. یعنی در کنار ذکر مصائب حضرت، مطلب مهمتراین است که ما فاطمه زهرا را باید بشناسیم.
به عنوان مقدمه بحث، یکی از مطالبی که در متون و منابع دینی ما زیاد مطرح شده و بر آن اصرار گردیده، مسئله «معرفةالله» است. اینکه بشر افزون براینکه باید خدا را اطاعت کرده و از دستورات او تبعیت کند، باید ابتدا خدا را بشناسد. شاید ما در میان همه معارف، مطلبی مهمتر از معرفت خدا نداشته باشیم. در این مورد روایاتی با عناوین فراوان در کتب روایی ما نقل شده که انسان گاهی تأسف میخورد چرا کمتر این موضوعات در رسانهها و منابر مطرح میشود؛ در حالی که تأکید ائمه ما (علیهمالسلام)به این مسئله، از تأکید آنها در باب احکام و واجبات و محرمات خیلی بیشتر بوده است.
آثار و برکات معرفت خداوند
امام صادق(علیهالسلام) می فرماید: «لَوْ يَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِي فَضْلِ مَعْرِفَةِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مَا مَدُّوا أَعْيُنَهُمْ إِلَى مَا مَتَّعَ اللَّهُ بِهِ الْأَعْدَاءَ مِنْ زَهْرَةِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ نَعِيمِهَا»اگر مردم به فضل معرفت خدا آگاه بودند، اصلاً نگاه به دنیا و زرق و برق آن نمیکردند. «وَ كَانَتْ دُنْيَاهُمْ أَقَلَّ عِنْدَهُمْ مِمَّا يَطَئُونَهُ بِأَرْجُلِهِمْ» تمام دنیا با همه زرق و برقش، از این خاکی که زیر پای آنهاست کمارزشتر میشد. چرا دنیا برای ما ارزش دارد؟ چرا مقام و ثروت برای ما ارزش دارد؟ چرا دل به دنیا بسته ایم؟ برای اینکه از معرفت خدا به دور هستیم.
«وَ لَنُعِّمُوا بِمَعْرِفَةِ اللَّهِ وَ تَلَذَّذُوا بِهَا تَلَذُّذَ مَنْ لَمْ يَزَلْ فِي رَوْضَاتِ الْجِنَانِ مَعَ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ» خود را از معرفت خدا متنعم سازید ودر همین دنیا از آن لذت ببرید. لذت معرفت خدا همانند لذت کسی است که دائماً در باغهای بهشت همراه اولیای خداست.
«إِنَّ مَعْرِفَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ آنِسٌ مِنْ كُلِّ وَحْشَةٍ» معرفت خدا مایه انس انسان و موجب آرامش او از هر وحشت و هراسی است؛ جنگ باشد، صلح باشد، زلزله باشد یا نباشد برای او فرقی نمیکند. کسی که معرفت به خدا داشته باشد، از هر وحشت و هراسی به دور است.
«وَ نُورٌ مِنْ كُلِّ ظُلْمَةٍ وَ قُوَّةٌ مِنْ كُلِّ ضَعْفٍ وَ شِفَاءٌ مِنْ كُلِّ سُقْمٍ» معرفت خدا نور هر ظلمت، قوت هر ضعف و درمان هر درد است.
ما در زندگی خیلی اهل شکوه و شکایتیم؛ چرا خدا این را برای من مقدر کرده؟ چرا مریضی یا فقر را مقدر کرده؟ چراهایی که بعضیها نسبت به مقدرات خود عادت به شِکوِه بیان می دارند. امام صادق(علیهالسلام) میفرماید: اگر کسی معرفت به خدا داشته باشد، راضی به قضای الهی است؛ هر چه هست را لطف او میداند. رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: «مَنْ عَرَفَ اَللَّهَ وَ عَظَّمَهُ مَنَعَ فَاهُ مِنَ اَلْكَلاَمِ وَ بَطْنَهُ مِنَ اَلطَّعَامِ وَ عَنَّى نَفْسَهُ بِالصِّيَامِ وَ اَلْقِيَامِ» کسی که خدا را بشناسد و او را تعظیم کند، زبان خود را کنترل میکند (زیاد حرف نمیزند)، شکمش را از حرام حفظ میکند و نفسش را با روزه و نماز به زحمت میاندازد و دنبال بندگی خدا میرود.
بحمدالله امروز کتابهایی که این روایات در آن موضوعبندی شده و به زبان فارسی هم ترجمه گردیده، فراوان است. با جستجوی آن در فضای مجازی به خوبی میتوانید از آنها استفاده کنید و ببینید چه اقیانوس بیکرانی برابر ما قرار داده شده ولی ما از آن غافلیم. متاسفانه معرفت ما از خدا در همین حد نماز و روزه و خمس و زکات و حج و برخی محرمات است ـ اگر تازه اهلش باشیم ـ
امام صادق(علیهالسلام) به معاویة بن وهب فرمود: اهل سنت روایتی نقل میکنند که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)، خدا را میبیند و روز قیامت مؤمنین هم خدا را در بهشت میبینند. حضرت تبسمی کرده و فرمودند: «مَا أَقْبَحَ بِالرَّجُلِ يَأْتِي عَلَيْهِ سَبْعُونَ سَنَةً أَوْ ثَمَانُونَ سَنَةً يَعِيشُ فِي مُلْكِ اللَّهِ وَ يَأْكُلُ مِنْ نِعَمِهِ ثُمَّ لَا يَعْرِفُ اللَّهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ». با خواندن این جمله من خودم الان بدنم میلرزد، مبادا من هم از مصادیق این جمله باشم. امام صادق(علیهالسلام) در پاسخ می فرمایند: چقدر زشت است برای یک انسان یا چه انسان زشتی است این انسان که هفتاد، هشتاد سال از عمرش میگذرد، در ملک خدا زندگی میکند و از نعمتهای خدا بهره می برد اما خدا را نمیشناسد «لَا يَعْرِفُ اللَّهَ».
یعنی آقایان، ممکن است ما شصت سال، هفتاد سال، خدا خدا هم بکنیم، نماز بخوانیم، اهل نماز شب هم باشیم، ولی باز آنطور که باید، خدا را نشناسیم. درست است که روایاتی میفرمایند: «تَفَكَّرُوا فِي كُلِّ شَيْءٍ وَ لَا تَفَكَّرُوا فِي ذَاتِ اللَّهِ»؛ به هر چیزی فکر کنید، در خلقت آسمانها، زمین، خورشید، ستارگان، انسان، حیوان، جن، انس، که اینها از کجا آمدند؟ ذاتشان چیست؟ حقیقتشان چیست؟ اما در کُنه ذات خدا فکر نکنید «لَا تَفَكَّرُوا فِي ذَاتِ اللَّهِ»؛ اما در غیر مورد ذات، نسبت به اصلِ شناخت خدا و معرفت صفات او در روایات بسیار تأکید شده است.
داستان اعرابی و حقیقت علم
یک اعرابی خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) رسید، (اعرابی یعنی کسی که دور از مدینه در بیابان زندگی میکرد و معمولاً با شترها و حیوانها حشر و نشر دارد).
ممکن است خیلیها بیابان نشین باشند اما عقلشان از خیلی از شهرنشینان بیشتر باشد. ببینید چه سؤالی از رسول خدا میپرسد؟! گاهی در بعضی جلسات به برادران و خواهران عرض میکنم برخی اوقات بنشینید فکر کنید و سؤال خوب درست کنید و سراغ علماء و بزرگان رفته و جواب آنرا بپرسید.
یک بیابان نشین به رسول خدا عرض میکند: «عَلِّمْنِي مِنْ غَرَائِبِ الْعِلْمِ». یا رسولالله، از غرائب علم ـ یعنی از شگفتیها و از حقایق علم ـ به من یاد بده. این علوم ظاهریِ دمدستی به درد من نمیخورد.
پیغمبر فرمود: تو اول به من بگو خود علم چیست، اساس و رأس علم چیست؟ تا من غرائبش را بگویم.
عرض کرد: یا رسولالله این را هم بلد نیستم. خودت به من بگو رأس و سرآمد علم چیست؟
ببینید او دنبال غرائب علم بود، پیغمبر فرمود لازم نیست الان دنبال غرائب علم باشی، دنبال اساس علم باش. آن چیزی که باید بدانی؛ آنچه که اگر ندانی دنیا و آخرتت بر باد است. به رسول خدا عرض کرد: پس آن رأسالعلم را شما خودت به من یاد بده. فرمود: «رَأْسُ الْعِلْمِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ»؛ سرآمد علم، شناخت خداست آنگونه که شایسته شناختن اوست.
اعرابی گفت: «وَ مَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ؟»؛ حق معرفت خدا چیست؟ چطوری خدا را بشناسم؟ فرمود: رأس علم، معرفت خداست. اعرابی آدم عاقل و تیزی بود، گفت یا رسولالله معرفت خدا را برای من توضیح بده.
پیغمبر فرمود معرفت خدا چند چیز است:
اینکه بفهمی خدا مثل ندارد «أَنْ تَعْرِفَهُ بِلَا مِثْلٍ» خدا شبیه ندارد. «و لا شِبْه»؛ خدا شریک ندارد. «و لا نِدّ»؛
خدا احد و واحد و ظاهر و باطن همه چیز است «أَنَّهُ وَاحِدٌ أَحَدٌ ظَاهِرٌ بَاطِنٌ أَوَّلٌ آخِرٌ لَا كُفْوَ لَهُ وَ لَا نَظِيرَ لَهُ».
پیغمبر فرمود: اینها را میفهمی و باور داری؟
ببینید آقایان ما الان چقدر در زندگی شریک برای خدا قرار میدهیم؟ چقدر غیر خدا را در زندگی مؤثر میدانیم؟ برای همه اسباب سببیت قائلیم، وقتی دستمان از این اسباب کوتاه شد تازه یاد خدا میافتیم. در حالیکه انسان باید در همه مراحل زندگی خدا را تنها مؤثر و تنها حقیقت بداند، تنها وجود پایان ناپذیر خداست «حَيٌّ لَا يَمُوتُ». این اسمایی که در دعاهای سحر ماه رمضان خوانده میشود برای این است که ما معرفت به خدا پیدا کرده و به اسماء و صفات خدا نزدیک شویم.
مراتب معرفت: خدا، پیامبر، ائمه اطهار و فاطمه(علیهمالسلام)
نتیجه مقدمه این شد که ما باید سراغ معرفت خدا برویم. بعد از خدا، در درجه پایین تر پیامبر اکرم، ائمه معصومین و فاطمه زهرا(علیهمالسلام)قرار دارند و ما باید افزون بر معرفت الله، معرفت رسول خدا، معرفت حجج الهیه و معرفت فاطمه زهرا را نیز داشته باشیم. اینکه فقط بدانیم شخصی بنام محمد به پیامبری رسید وکتابی به اسم قرآن از طرف خدای تبارکوتعالی آورد؛ امیرالمؤمنین وصی بلافصل او وفاطمه زهرا دختر اوست، کافی نیست.
در درجه اول یکی از وظایف شیعیان، شناخت خداست؛ در درجه بعد چون این ذوات مقدس هم انواری از نور خدا هستند، نور پیامبر، علی و فاطمه از خداست، اینها را هم باید شناخت.
فقط من اشاره کنم به چند دلیل اجمالی برای اثبات این مدعا.
معیّت با صادقین (حضرت زهرا (علیهاالسلام))
از جمله آیاتی که از آن لزوم معرفت این ذوات مقدس استفاده می شود این آیه شریفه از سوره توبه است که میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ» (توبه/۱۱۹) ای کسانی که ایمان آوردهاید، تقوای الهی پیشه کنید و با صادقین باشید.
خود ائمه فرمودهاند مراد از صادقین ما هستیم. «کونوا مع الصادقین» یعنی با اینها باشیم. این جلسات، یک مرحله بسیار نازلی از معیت با ائمه معصومین و فاطمه زهراست. اینکه در روایات ما تطبیق عنوان «صدیقه» بر فاطمه زهرا مورد تاکید قرار گرفته، برای همین جهت است که حضرت را مشمول این آیات قرآن معرفی کنند: «كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ» یعنی «کونوا مع علیٍ و اولاد علی»، «کونوا مع فاطمة». این یک امر وجوبی است. ارشادی بودن آن خلاف ظاهر است. عنوان صدیقه بر حضرت تنها به معنای راستگو بودن ایشان نیست بلکه به تعبیر مرحوم علامه مجلسی در کتاب مرآة العقول به معنای کثرت تصدیق است. آن حضرت آنچه را که پیامبر از قرآن و معارف واحکام و غیر احکام بیان میفرمود، تصدیق نموده و باور داشت.
یکی از راههای معیّت و با اینها بودن شناختشان است. هر چقدر معرفت ما نسبت به امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا بیشتر باشد، معیتمان بیشتر میشود.
جایگاه حضرت صدیقه طاهره
«فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ» (انبیاء/۷)
به این روایت دقت کنید که ابوبصیر از امام صادق(علیهالسلام) نقل میکند: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَمْهَرَ فَاطِمَةَ رُبُعَ الدُّنْيَا، فَرُبُعُهَا لَهَا، وَ أَمْهَرَها الْجَنَّةَ وَ النَّارَ، تُدْخِلُ أَعْدَاءَهَا النَّارَ وَ تُدْخِلُ أَوْلِيَاءَهَا الْجَنَّةَ وَ هِيَ الصِّدِّيقَةُ الْكُبْرَى وَ عَلَى مَعْرِفَتِهَا دَارَتِ الْقُرُونُ الْأُولَى» خداوند یکچهارم دنیا را مهریه فاطمه قرار داده، بهشت و جهنم را مهریه او قرار داده تا دشمنانش را وارد آتش و دوستانش را وارد بهشت کند. او «صدیقه کبری» است و بر معرفت او، قرون اولیه (امتهای گذشته) دور زده و چرخیده است. این چه مقامی است که خداوند یک چهارم هستی و بهشت و جهنم را مهریه او قرار میدهد؟ یا در روایت دیگری آب را که مایه حیات آفرینش است، مهریه پیوند ازدواج او با امیرالمومنین قرار می دهد؟
جایگاه بیبی دو عالم نزد پروردگار آنچنان بالا و والاست که اصلاً نبوت هیچ پیامبری کامل نمیگردد مگر اینکه اقرار به فضیلت و عصمت فاطمه زهرا(علیهاالسلام) کرده باشد.«ما تکاملت النبوة لنبیّ حتی اقرّبفضلها ومعرفتها{محبتها}» وقتی نبوت یک پیامبر باید گره بخورد به اقرار به فضل حضرت زهرا و معرفت او، مسلم است که پیروانشان هم باید همین گونه باشند و معرفت به او پیدا کنند و اقرار به محبتش نمایند. یک ملازمه قهری بین این دو وجود دارد.
یک معنا که بعضی از محدثین هم به آن توجه کرده اند این است که بر همه امتهای گذشته، امت آدم و نوح و موسی و عیسی معرفت فاطمه زهرا(علیهاالسلام) واجب بوده است.
چند احتمال در این فراز از روایت امام صادق(علیهالسلام) «وَ عَلَى مَعْرِفَتِهَا دَارَتِ الْقُرُونُ الْأُولَى» هست. یک احتمال این است که در عالم ذر، تمام انسانها همانطور که نسبت به وجود خدا و توحید و نبوت پیامبر و امامت امیرالمؤمنین اقرار کردند و «قَالُوا بَلَى» گفتند، نسبت به مقام فاطمه زهرا هم «بلی» گفتند. شناخت فاطمه تا حدی که برای ما ممکن است، واجب است. هرچندامام صادق(علیهالسلام) فرموده اند: «سُمِّيَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا» آن حضرت فاطمه نامیده شد چون خلق از شناخت [کُنه] او بریده شدهاند. فاطمه زهرا لیلة القدر است، نمیشود او را کامل شناخت، ولی آن مقداری که برای ما امکان دارد، شناخت فاطمه زهرا واجب است.
امام صادق(علیهالسلام) فرمودند در زمان غیبت، این دعا را زیاد بخوانید: «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ...»؛ معلوم میشود یکی از وظایف انسان این است که برای شناخت و معرفت خدا و این بزرگواران باید از خدا کمک بخواهد و درخواست کند خودت را به ما بشناسان.
«عَرِّفْنِي رَسُولَكَ» و در آخرهم دعا کند «عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ»؛ که این حجت، شامل همه حجج الهی از امیرالمومنین و فاطمه زهرا گرفته تا امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) میشود. بعد میفرماید: خدایا اگر حجتت را به من نشان ندهی،گمراه میشوم. «ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي»؛
یا این حدیث معروف «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»، آیا بدین معناست اگر کسی اسم امام زمان خود وخصوصیات آباء و نسبش را نداند به مرگ جاهلیت می میرد؟ نه. «لَمْ يَعْرِفْ»؛ یعنی نداند او حجت خدا و واسطه فیض خداست. این میشود معرفت وشناخت امام زمان. باورمان بشود که قرارآسمانها و زمین به اراده امام زمان است، باذنالله. همه نعمتها به برکت وجود اوست.
در پایان عرایضم اشاره ای کنم به مطلبی که این روزها در فضای مجازی فردی به زبان آورده که از حرفش پیداست وزن علمی ندارد، هم از قرآن بیخبراست هم از روایات. میگوید چرا مجالس عزاداری برپا میکنید؟ مگر حضرت علی برای فاطمه زهرا مراسم عزا گرفت؟ اولاً اینها متوجه نیستند عزاداری فقط برای اشک و گریه نیست، برای این است که ما دور هم جمع شویم، این روایات را بخوانیم، بفهمیم فاطمه چه کسی بوده؟ فاطمه یک زن معمولی نبوده است.
من گاهی به ذهنم خطور می کرد چرا رسول اکرم برای اصحابش مقامات فاطمه را ذکر میکرد؟ چرا میفرمود نور فاطمه قبل از خلقت آدم در عرش خدا بوده و بعد خدا آن نور را در صلب من قرار داد؟ چرا مقامات فاطمه را بیان میکرده؟ چرا میفرمود: او روح من است؟ قلب من است؟ آیا فقط برای این بود که بعداً بگوید اگر مصیبتی بر او وارد شود، بدانید که آن مصیبت را بر من وارد میکنید و من را اذیت میکنید، که البته این هم هست. آن زمان مردم فاطمه را نشناختند، آن بلا را سر فاطمه آوردند. حال ما هم بعد از هزار و چهارصد سال دست روی دست بگذاریم وفاطمه را در این جلسات معرفی نکنیم؟
فاطمه اگر از صدیقین است، قرآن میفرماید: «كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ». فاطمه اگر از اهل ذکر است، قرآن می فرماید: «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ»، فاطمه اگر از اهلبیت است، خدا میفرماید مودّت اهلبیت واجب است. مودت اهلبیت یعنی شناخت اهلبیت؛ یعنی جلساتی که در فرح آنها مسرور و در عزای آنها محزون باشیم، اشک بریزیم. این سیره ائمه ما بوده است.
میگویند مگر امیرالمؤمنین برای فاطمه عزا گرفت؟ مگر در آن شرایط امیرالمؤمنین توانست حق خودش را فریاد بزند؟ کسی که رسولخدا هفتاد و چند روز قبل ولایتش را در میان دهها هزار نفر ابلاغ کرده بود، شرایط را طوری عوض کردند که امیرالمؤمنین دیگر نمیتوانست فریاد بزند. چنان جو خفقانی حاکم کرده بودند که شبها حضرت فاطمه امیرالمؤمنین را درِ خانه مهاجر و انصار می برد. حالا کسی پیدا شده که می گوید مجالس عزاداری مشروع نیست و بدعت است چون امیرالمؤمنین برای عزای فاطمه مجلس نگرفت؟! آیا این حرف نمایانگر جهل و نادانی این فرد نیست؟ خبر از سقیفه ندارد یا خود را به نادانی زده؟ ولی علیرغم کوری ونادانی شما، امیرالمؤمنین کنار قبر فاطمه تمام مصیبتها را خواند، دیگر چه میخواهید شما؟
روضه و مصیبت حضرت زهرا(علیهاالسلام)
هنگام دفن فاطمه اش به رسول خدا عرض کرد:«لَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ وَ اخْتُلِسَتِ الزَّهْرَاءُ...»
امانت شما بازگردانده شد و زهرا از دست ما رفت.«فَمَا أَقْبَحَ الْخَضْرَاءَ وَ الْغَبْرَاءَ» بعد او چقدر آسمان و زمین زشت شدهاند.
«يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ» اما اندوه من همیشگی است و شبم به بیداری میگذرد.
«وَ سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا»
به زودی دخترت تو را خبر خواهد داد که امتت چگونه بر له کردن او با یگدیگر همدست شدند.
«فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ» پس با اصرار احوالش را جویا شو.
«فَكَمْ مِنْ غَلِيلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِيلاً»
چه بسیار دردهای نهفته که در سینه داشت و راهی برای بیانش نیافت و با خود به قبر برد.
کنار قبر عرض کرد: «نَفْسِي عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحْبُوسَةٌ / يَا لَيْتَهَا خَرَجَتْ مَعَ الزَّفَرَاتِ لَا خَيْرَ بَعْدَكَ فِي الْحَيَاةِ وَ إِنَّمَا / أَبْكِي مَخَافَةَ أَنْ تَطُولَ حَيَاتِي» جان من با نالههایم در سینه حبس شده، ای کاش جانم با نالهها بیرون میآمد. بعد از تو خیری در زندگی نیست و من گریه میکنم از ترس اینکه مبادا زندگیام طولانی شود.
عجیب است که میگویند امیرالمؤمنین مجلس عزا نگرفت! راوی این عبارات امام حسین(علیهالسلام) است. همانجا کنار قبر عرض کرد: «وَاهاً وَاهاً! وَ الصَّبْرُ أَيْمَنُ وَ أَجْمَلُ، وَ لَوْ لَا غَلَبَةُ الْمُسْتَوْلِينَ لَجَعَلْتُ الْمُقَامَ وَ اللَّبْثَ لِزَاماً مَعْكُوفاً» اگر این منافقین، این غاصبین، این ظالمین نبودند، من معتکف قبر زهرا میشدم. «وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ الثَّكْلَى» مثل یک زن بچهمرده فریاد میزدم، «عَلَى جَلِيلِ الرَّزِيَّةِ» بر این مصیبت بزرگی که وارد شده، «فَبِعَيْنِ اللَّهِ تُدْفَنُ ابْنَتُكَ سِرّاً وَ تُهْضَمُ حَقُّهَا».
خدایا معرفت همه ما را به خودت، به اولیای خودت، به فاطمه زهرا(علیهاالسلام) بیشتر بفرما.