اندیشههای دینی در حوزه کسب و کار، ظرفیت بالایی برای عرضه دارد
۱۳ آبان ۱۴۰۴
۱۱:۵۹
۴
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را تسلیت عرض میکنم. إنشاءالله به دعای آن حضرت، راهها برای ما گشوده شود و بتوانیم هرچه بیشتر میان دین و علم جمع کنیم؛ یعنی پیوند خوردن آنچه در دین است با آنچه که در علم روز وجود دارد.
موضوعات متعددی در فرمایشات شما و جناب آقای دکتر طباطبایی مطرح شد که لازم است روشنتر شود تا دقیقتر بتوانیم گفتگو کنیم. یکی از موضوعات استخراج و بررسی عمیق نگاه دین به کسبوکار است.
زمانی که مسئله یارانهها در سال ۱۳۸۹ مطرح شد، بنده مصاحبهای زنده در شبکه یک داشتم. شاید تا آن موقع همه مسئولان ـ از مقام معظم رهبری گرفته تا رئیسجمهور، وزرا و مجلس ـ از اجرای طرح یارانهها در کشور با افتخار سخن میگفتند. اما من در همان برنامه مخالفت کردم و گفتم: ای کاش موضوع یارانه ها به صورت کارشناسی دینی انجام میشد و قبل از طرح و تصویب آن، با حوزههای علمیه مشورت میکردند. به نظر من این طرح با روح دین و اهداف آن سازگاری ندارد. سپس توضیح دادم که در دین ما اگر انسانی سالم باشد و قدرت کار داشته باشد، اما در خانه بنشیند و منتظر باشد که هر روز یا هر ماه چیزی به او بدهند تا زندگیش را بگذراند، این فرد مورد لعن خداوند قرار می گیرد.
در روایات آمده است که اگر کسی اینگونه «کَلّ بر مردم» باشد یعنی سربار جامعه شود ملعون است. آنجا گفتم: چطور دولت میخواهد شصت میلیون نفر را «کَلّ بر خود» قرار دهد؟ چرا چنین کاری میکنید؟ البته این سخن برای من هزینه داشت، هم برای خودم و هم برای مجری برنامه که بعداً ظاهراً از صدا و سیما کنار گذاشته شد.
واقعاً این نکته مهم است؛ اجازه دهید خاطره دیگری را نیز عرض کنم. در ایام کرونا که بحث بورس مطرح بود، قرار بود در اراک همایشی برگزار شود و از من هم برای سخنرانی دعوت کرده بودند. چون شرایط کرونا بود، مقرر شد بهصورت تصویری سخن بگویم. در آن سخنرانی عرض کردم: اسلام مردم و جوانان را به تجارت بسیار تشویق کرده است؛ تشویق به اینکه به سراغ کسب و کار و تولید بروند ـ همان تولیدی که چند سال است در شعارهای سال از سوی رهبر معظم انقلاب مورد تأکید قرار میگیرد ـ و این همان جهتگیری دینی است که قرآن نیز بر آن تأکید دارد، چنانکه میفرماید: (وَأَحَلَّ اللهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا)[1] یعنی خداوند تجارت را حلال و ربا را حرام کرده است؛ یعنی مسیر صحیح کسب و کار و رشد اقتصادی از دیدگاه دین، در کار و تولید و تجارت سالم است، نه در تنبلی یا وابستگی به کمکهای بیحساب.
گفتم سؤال من این است که واقعاً بورس در این مسیر قرار دارد؟ آنوقت اطلاعاتی داشتم از برخی کارخانهها که مثلاً بعضی از دوستان متدیّن ما در تهران میگفتند کارخانه ای را به ما پانصد میلیارد تومان پیشنهاد میکردند، قبول نمیکردیم بخریم؛ اما همان را بردند در بورس به پنجهزار میلیارد تومان عرضه کردند! و آثار این وضعیت را امروز در جامعه مشاهده میکنیم.

به نظر من این مسئله نه برای مسئولان روشن است، نه برای عموم جامعه؛ در حالیکه در منابع دینی ما این مباحث فراوان است. میخواهم عرض کنم مخصوصاً وزارت کار، یا با همکاری جهاد دانشگاهی، میتواند یکی از ویترینهایی باشد که دین را به دنیا معرفی کند. اندیشههای دینی در حوزه کسبوکار، ظرفیت بالایی برای عرضه دارد.
ما در روایات، حدیثی داریم که به «روایت تحفالعقول» معروف است و در ابتدای کتاب المکاسب شیخ انصاری آمده است. من توصیه میکنم این روایت را دقیق تحلیل کنید؛ برخی از فقهای ما گفتهاند بیش از دوازده قاعده فقهی از آن استخراج میشود. در آن روایت آمده است که: «كُلُّ ما كانَ فيهِ الفَسادُ فَهُوَ حَرامٌ، وَ البَيْعُ لَهُ باطِلٌ» یعنی هر چیزی که موجب فساد شود، حرام است و معاملهاش باطل.
ما اگر همین ضابطه را محور قرار دهیم، باید بگوییم: هر فعالیتی که نفع واقعی برای جامعه نداشته باشد و موجب فساد شود، باطل است. مثلاً تولید مواد مخدر حرام است، معاملهاش باطل است؛ تولید شراب حرام است، معاملهاش باطل است. البته در این موارد استثناهایی نیز وجود دارد؛ مثلاً شراب را میتوان برای کسانی که آن را حلال میدانند تولید کرد، اما نه برای مسلمانان که خود این مسئله، بحثی بسیار دقیق و ظریف دارد.
برای نمونه، ما میگوییم اگر ماهیهای زیادی در دریا بمیرند، خوردن آنها حرام است، ولی برخی ملتها خوردن آن را حلال میدانند، میشود به آنان فروخت. یا گوسفندی که ذبح شرعی نشده، میته محسوب میشود و فروش آن به مسلمانان جایز نیست، ولی میتوان آن را به کسانی که خوردنش را حلال میدانند فروخت، و از این راه نفعی مشروع به مسلمانان برسد.
این خود بحثی جداگانه دارد، ولی میخواهم عرض کنم که این ضوابطی که در روایت تحف العقول ذکر شده، واقعاً باید در درجه اول توسط رئیسجمهور و مسئولین اقتصادی ما ـ حتی بهصورت اجمالی ـ دانسته شود. وزیر محترم کار و معاونانشان باید ارتباطی مستمر با حوزههای علمیه داشته باشند و بپرسند: معیارهای اقتصادی و دینی چیست؟ همین نکتهای که اشاره فرمودید، واقعاً فکر بسیار خوبی است. من هم داشتم فکر میکردم که چرا چنین کاری از ابتدای انقلاب مطرح نشده؟
البته نه اینکه از ابتدای انقلاب مطرح نبوده؛ در دوران آقای مهندس موسوی ـ که من کاری به دیدگاههای سیاسی ایشان ندارم، صرفاً نقل تاریخی میکنم ـ قرار شد در شورای اقتصاد آن زمان، دو نفر از علمای برجسته از جامعه مدرسین حضور داشته باشند. اما ایشان مخالفت کردند، و نمیدانم در نهایت انجام شد یا نه؟. بالاخره چنین فکری مطرح بود که در مسائل اقتصادی، حضور نگاه دینی بسیار ضروری است.
الان بیش از چهل سال از عمر این انقلاب گذشته اگر بخواهیم از بحرانها بیرون بیاییم، باید همانگونه که قرآن کریم فرموده است، معیار ما عدالت و منع فساد باشد: (وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُم بِالْبَاطِلِ)[2]، یعنی: اموال یکدیگر را به ناحق نخورید. این آیه، اساس و محور تمام روابط اقتصادی سالم در جامعه اسلامی است.
عدّهای امروز میگویند در سیاستگذاری کار، اندیشههای چپگرایانه غلبه دارد؛ گروهی نیز میگویند اندیشههای سرمایهداری و غربی حاکم است. بهقول ما، اینها «اجماع مرکّب» دارند؛ یعنی نه اینها اسلامیاند و نه آنها. آنهایی که میگویند «چپگرایانه است» میگویند پس اسلامی نیست؛ آنهایی که میگویند سرمایهداری غربی است، میگویند پس اسلامی نیست. پس اندیشههای اسلامی ما کجاست؟
خودمان را سرگرم کردهایم به اینکه داریم بحث میکنیم «آیا اقتصاد اسلامی داریم یا نه؟» در حالیکه علم از ابتدای اسلام یک ابزار است. مکرر گفتهام: مثل علم پزشکی؛ آیا اسلام میتواند با این علم جدید پزشکی که امروز دقیقاً محل وجود سرطان را در بدن تشخیص میدهد و همانجا معالجه میکند، مخالفت کند؟ این یک واقعیتِ عالمِ امروز است.
یک تقابل ساختگی بین دین و علم درست کردند در حالی که علم جزئی از دین است. ما دینی داریم که میگوید «بروید سراغ علم». دینی داریم که تبلیغ و ترویج میکند سراغ علمِ اقتصاد، علمِ پزشکی، علمِ سیاست، علمِ مهندسی بروید. تصور جدایی دین از علم، محض خطاست. اما دین معیارهای کلی را به ما میدهد؛ مثلاً در اقتصاد میگوید اگر میخواهید اقتصاد رشد کند ربا نباشد، اگر میخواهید تورم نباشد چه باید کرد اینها معیارهای عمومی را مشخص میکند.
قرآن میفرماید: (كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنكُمْ)[3] نگذارید ثروت در میان گروهی از شما تجمع یابد. الان تورمی که در کشور ما هست برای این است که عدهای گلوگاههای اقتصادی را در اختیار گرفتهاند؛ در همهجا مافیاهای مختلف شکل گرفته و این تورمها را ایجاد میکنند.
دولت بیچاره مثلاً ارز ۲۸۵۰۰ تومان برای واردات برنج تخصیص میدهد، تا پنجاه، شصت یا هفتاد هزار تومان فروخته شود؛ اما ۲۵۰ هزار تومان به فروش میرسد. میخواهم عرض کنم اسلام میگوید نگذارید مال در یک گروه جمع شود؛ این یک ضابطه کلی است. اگر اندیشه دینی در کار وارد شود ـ مثلاً درباره وضعیت خودِ کارگر ـ این موضوعات باید مورد بررسی قرار گیرد. اوایل انقلاب قانون کار تصویب شد، ولی هنوز بعضی میگویند این قانون با شرع مخالفت دارد. در مورد این موضوعات هم چندین همایش برگزار شده و هنوز کار تحقیقی میدانی و عمیق لازم است؛ زیرا اقتصاد و کار با هم گرهخوردهاند و باید بهصورت مستدل و فقهی مورد تحقیق قرار گیرند. این یک بحث است.
بحث دیگر این است که واقعاً اندیشه دین در مورد مسائل کار و کسب و این امور باید مطرح شود. ما آمادگی کامل داریم. من خدمت آقای دکتر طباطبایی عرض کردم، ما میتوانیم «فقه کار» تدوین کنیم؛ همانطور که فقه اقتصاد داریم، این هم زیرمجموعه آن خواهد بود. در این مجموعه میتوان درباره مسئله «کسب حلال» و معیارهای آن، کاملاً دقیق و مستدل کار کرد؛ بهگونهای که وزرا، معاونان، کارفرمایان، و استانداران بتوانند از آن استفاده کنند. واقعاً در نظام اسلامی، یک استاندار یا وزیر باید آگاهی اجمالی از معیارهای کسب و کار حلال داشته باشد؛ نمیگویم اطلاع تفصیلی، چون آن ممکن نیست، اما باید بداند که دین درباره این موضوعات اندیشه دارد.
میتوان به معاونان، همکاران و گروههایی مأموریت داد تا کمیتههایی تشکیل دهند و این مسائل را روشن کنند. ما در مرکز فقهی آمادگی داریم؛ فضلای نخبه و پژوهشگران بسیار خوبی داریم که میتوانند این مباحث را استخراج کرده و در اختیار جنابعالی و همکارانتان قرار دهند.
اما مطلب دیگر، بحث «عدم تناسب بین تقاضا و عرضه مورد نیاز» است؛ یعنی آنچه اکنون جامعه به آن نیاز دارد، با آنچه در مباحث علمی ـ چه در دانشگاهها و چه در حوزهها ـ مطرح است، تناسبی ندارد. این درد کهنهای است و بخشی از آن به خود دانشگاههای کشور مربوط میشود، اما درباره حوزه هم ما میتوانیم گامهایی برداریم. ببینید، برخی از کسبوکارها در فقه ما عنوان خاصی دارند که به آن «واجبات نظامیه» میگویند.
واجبات نظامیه، معنایش روشن است؛ شاید فقط اسمش برای بعضیها ناآشنا باشد. یعنی اموری که جامعه به آن نیاز دارد و اسلام آن را واجب کرده است. مثلاً جامعه نیاز به پزشک دارد، پس بر گروهی واجب است که به سراغ یادگیری طب بروند. جامعه نیاز به نانوا دارد؛ آن زمان در درسها مثالهایی مانند نانوا و بنّا زده میشد.
ما باید این فرهنگ را در میان مردم و مسئولان گسترش دهیم. مسئولان باید واجبات نظامیه را بشناسند؛ مثلاً در وزارت کار باید مشخص شود کدام امور از واجبات نظامیه هستند، چون اینها امور حیاتی یک جامعهاند. استانداران، فرمانداران، بخشداران و کارفرمایان باید بر اساس این معیارها حرکت کنند.
درست است که تا حدی در عمل وجود دارد ـ مثلاً ما دانشگاه داریم و طبیب و مهندس تربیت میکنیم ـ اما همه واجبات نظامیه به این موارد محدود نمیشوند. بسیاری از واجبات نظامیه هنوز بر زمین ماندهاند. باید آنها را مطرح کرد و به آنها پرداخت. دین این امور را به عنوان «واجب» مطرح کرده است. اگر من باید در علم دین تخصص پیدا کنم، این بر من واجب است؛ بلکه شاید «واجب عینی» هم باشد.
میخواهم عرض کنم از این زاویه هم میتوان این خلأ را انشاءالله رفع کرد. با این حال، من فکر میکنم با همین جلسه نمیتوان به نتایج دقیق رسید، ولو فیالجمله مطلب روشن باشد. اگر جنابعالی بتوانید به قول امروزیها، نظام مسائل این موضوعات را به صورت دقیقتر به ما لطف بفرمایید، ما هم در مجموعه خودمان با مسئول پژوهش، گروهی تشکیل میدهیم و میگوییم یک سال دیگر نتیجه را به شما ارائه کنند. واقعاً در این مدتی که گذشته، نظام با حوزه ارتباط موثرعلمی در طرحها و لوایح و مسائل مورد ابتلاء نداشته است. هر دولتی آمده ـ ولو افراد متدین و انقلابی هم بودهاند، حتی انقلابی دوآتیشه ـ اما با حوزهها ارتباط موثر نداشتند.
حوزه علمیه ظرفیتهای بسیار بالایی دارد. در درجه اول، نظام و دولت باید با حوزهها ارتباط داشته باشند. در درجه بعد دانشگاهها. همواره ما حرف از وحدت حوزه و دانشگاه زدهایم. الان که آذر میرسد و شهادت شهید مفتح(رضوان الله علیه) است، ولی تنها شعاری داده میشود و تمام میشود. این ارتباط باید برقرار باشد؛ ارتباط حوزه و دانشگاه همین است. هر چه بتوانیم علم و دین را به هم نزدیک کنیم، یک نیروی قوی تولید میشود.
-----------------------
[1]. سوره بقره: آیه 275..[2]. سوره بقره: آیه 188.
[3]. سوره حشر:آیه 7.