در پاسداشت سالروز ارتحال مرجع فقید شیعه مرحوم آیتالله العظمی محمد فاضل لنكرانی (روزنامه جوان)
۲۵ مرداد ۱۳۹۰
۱۱:۳۹
۲,۵۶۰
خلاصه خبر :
-
انتصاب ناشایست هم شعبهای از شعوب جور و خیانت است
-
شورای عالی انقلاب فرهنگی موضوع واگذاری مسئولیتها را ساماندهی کند
-
علم اصول، منطق فهم دین
-
جشن میلاد حضرت زهرا(س) و آئین عمامهگذاری در حسینیه دفتر آیت الله فاضل لنکرانی
-
مقاومت؛ تنها راه عزت مسلمین و غلبه بر مستکبرین
-
گزارش دیدار آیت الله فاضل لنکرانی با حضرت آیت الله العظمی سبحانی(دامت برکاته)
سیدحسن فاطمی موحد: گاه از بزرگان دین، رفتارهایی سراغ داریم كه زمینهساز آنها یك عمر تهذیب نفس بوده است؛ هرچند از زندگی آنان آگاهی چندانی نداشته باشیم. برای مثال تأیید مرجعیت امام خمینی(ره) در بیانیهای علنی كه بیتردید مجازاتهای سنگین به دنبال داشت، نتیجه سالها تهذیب نفس و ذوب در اسلام و اخلاص بالا بود. امضای آن بیانیه به معنای پشت پا زدن به همه مادیات و دنیا بود.
حضرت آیتالله العظمی فاضل از جمله مراجعی بود كه اموال فراوانی به بیتش سرازیر میشد، طوریكه در اواخر حیات ایشان ماهانه یك میلیارد و 200 میلیون تومان (تقریباً معادل هشت هزار سكه طلا) برای شهریه طلاب و مراكز فرهنگی هزینه میكرد. از سوی دیگر، ایشان همواره با بیماریهای سخت دست و پنجه نرم میكرد. در عین حال وقتی یكی از پزشكان برای ایشان قرصهایی با قیمتهای بالا تجویز كرد، با ناراحتی فرموده بود: «اگر یك طلبه چنین كسالتی داشته باشد، میتواند این قرص را بخرد؟» درحالی او از مصرف قرصها صرفنظر كرد كه بیش از 10توجیه شرعی و عرفی و به ظاهر عقلی برای مصرف آنها وجود داشت.
اینكه زندگی شخص، پیش از مرجعیت و پس از آن و با آن موقعیت ممتاز، هیچ تفاوتی نكند و پس از ارتحال هیچ مال شخصی بر جا نگذارد، امر كوچكی نیست.
اخلاص
دوری از تظاهر، یكی از روحیات ارزنده آیتالله فاضل بود كه حكایت از اخلاص و ظرفیت بالا داشت. گذشته از اینكه نگارنده، در درس معظمله شركت میكرد و از ایشان هیچ اشارهای از سوابق علمی و معنوی خود نشنید، از چند تن از شاگردان دیگر ایشان نیز در این مورد پرسیدم و آنان نیز چیزی از معظمله نشنیده بودند. بله، گاهی ایشان از سوابق علمی خود گفته است و معمولاً این موارد در مصاحبههایی است كه از ایشان خواستهاند تا از زندگی شخصی خود بگوید.
دیگر از نشانههای اخلاص ایشان آن است كه هنگام ثبت مركز فقهی ائمه اطهار(ع) اطرافیان، عنوان «مركز فقهی آیتالله العظمی فاضل لنكرانی» را مطرح كردند، اما معظمله بدون تأمل آن را نپذیرفت و عنوان «ائمه اطهار» را ترجیح داد.
از سوی ایشان گروههایی پس از دیدن آموزشهای لازم، در مناسبتهای ماه مبارك رمضان، محرم و فاطمیه به مناطق محروم مانند سیستان و بلوچستان اعزام میشدند تا از عقاید و باورهای مردم در برابر هجوم افكار انحرافی مانند وهابیت دفاع كنند. وقتی این افراد خدمت ایشان میرسیدند، ایشان میفرمود: «شما به عنوان من نروید، برای تبلیغ من نروید، اصلاً حق ندارید اسم مرا به زبان بیاورید. فقط برای حفظ مكتب شیعه بروید.» وقتی مسئولان بعثه ایشان میخواستند به حج بروند، به آنها فرمود: «مردم نظر هر مرجع محترمی را از شما پرسیدند و بلد بودید، شرعاً باید پاسخ بدهید. شما برای خدمت به حجاج و روحانیون میروید، نه فقط برای بیان نظریات من.»
چاپ رساله ایشان در سالهای اخیر به بیش از 150 نوبت رسید و هر بار در تیراژ 10 هزار و 20 هزار منتشر میشد و حتی انتشاراتیها درخواست چاپ میكردند، اما با تقاضای آنها موافقت نمیشد. ایشان در این سالها یك بار هم سؤال نكرد كه رساله من چقدر چاپ شده و چه كسی از ما تبلیغ میكند؟ توجهی به این امور نداشت.(1)
سادهزیستی
همواره سعی داشت به زندگی ساده در سطح دیگر طلاب بسنده كند. تا سالیان دراز پس از تأهل و حتی زمانی كه پنج فرزند داشت، در دو اتاق از منزل پدری زندگی میكرد. تا اینكه پدر همسر ایشان، خانهای در خیابان 19 دی خرید و در اختیارشان قرار داد و آیتالله فاضل با خانواده به آنجا نقل مكان كرد.(2)
اگر اهل خانه در امور معمولی منزل چیزی تهیه میكردند كه به نظر ایشان لازم نبود و با زندگی ساده تنافی داشت، بهشدت اعتراض میكرد. در جلسه درس به شاگردان داشتن زندگی ساده را سفارش میكرد و بر این باور بود كه اگر روحانیت، آلوده به مادیات شود، بر اعتقادات مردم تأثیر میگذارد:
«برادران! اگر یك روز قدرتی به دستمان آمد سعی كنیم زندگی طلبگی را تغییر ندهیم. زندگی میگذرد و آنچه باقی میماند، عقاید مردم است كه حفظ عقاید مردم را من و شما به عهده داریم. زندگانی ما با مردم عادی فرق میكند. روحانی نباید زندگی طلبگی را از دست بدهد. او باید عملاً مبلغ اسلام باشد. باید عملاً مروج روحانیت باشد و عقاید مردم را حفظ كند. ما موظف به حفظ عقاید مردم هستیم. انحراف ما با انحراف مردم متفاوت است. انحراف مردم شخصی است، لیكن انحراف ما موجب انحراف مردم است و در نتیجه پاسخگوی خداوند تبارك و تعالی نخواهیم بود.»(3)
پس از مرجعیت به سادهزیستی بیشتر اهمیت میداد. زندگی ایشان پایینتر از حد متوسط جامعه بود. با آنكه منزل، ملك همسرشان بود، اجازه نمیداد بهاندازه قیمت فروش همان منزل، تبدیل به احسن یا تعمیر شود. در دوران مرجعیت، شخصی از ایشان خواست با هزینه خودش كه سهم امام هم نبود، خانهای مناسب برای معظمله تهیه كند تا با این حال مریض در آن كمی راحت باشد، اما ایشان فرموده بود: «مگر شما نمیخواهید با این كار مرا خوشحال كنید؟ اجازه بده من این پول را برای شهریه طلبهها مصرف كنم و همین منزل برایم كافی است.» همین كار را كرد و آن را صرف شهریه كرد.(4)
قبل از مرجعیت تابستانها عبای خاشیه كه متعارف هم هست، استفاده میكرد، ولی در دوران مرجعیت به هیچوجه از عبای خاشیه استفاده نمیكرد، با اینكه در آن دوران هم معمولاً چنین عبایی را برای او هدیه میآوردند. یك بار فرزند ایشان عرض كرده بود: «خودمان نمیخریم، بلكه برای شما هدیه میآورند، چرا استفاده نمیكنید؟» ایشان فرموده بود: «نمیتوانم تحمل كنم طلبهای كه در ضروریات اولیه زندگی خودش و زن و بچهاش مانده و مشكل دارد، مرا كه مسئول و بزرگتر او هستم، با عبای صدهزار تومانی ببیند.» نگفت او میرود و اعتراض میكند، بلكه فرمود: «من نمیتوانم تحمل كنم...»(5)
در دوران مرجعیت، یعنی در زمان كهولت و با وجود بیماریهای متعدد آب و هوای نامساعد را تحمل میكرد و حاضر بهترك قم و سكونت موقت در مناطق خوش آب و هوا نمیشد، مگر چند روزی برای زیارت امام رضا(ع) به مشهد مقدس سفر میكرد. ایشان در این مورد میفرمود: «وقتی میبینم طلبهها در قم در زیرزمین منازل و اتاقهای تنگ و تاریك و در فضاهای محدود زندگی میكنند، دیگر آرامش ندارم تا به فكر راحتی خودم باشم و به آن مناطق بروم.»
آیت الله محمدجواد فاضل میگوید:
«ایشان در زمان مرجعیت به ما فرمودند: عبای تابستانی معمولی برایم تهیه كنید، نه از جنس خیلی خوب و گرانقیمت، تا طلبهها وقتی مرا میبینند تحمل سختی و تنگدستی برایشان خیلی دشوار نباشد. یك وقت والده ما تشخیص دادند پردهای برای منزل لازم است و آن را تهیه كردند، اما والد بزرگوار فرمودند همین الان كسی بیاید و این پرده را بردارد. والده به ما متوسل شدند تا ایشان را قانع كنیم كه این پرده لازم است.» (6)
جالب آنكه در عین دوری از تجملات، هیچگاه تظاهر به سادهزیستی نمیكرد و زندگی بیآلایش خود را به رخ دیگران نمیكشید، چون قالب وجودیاش اینگونه بود كه این امور در نظرش ارزش ذاتی نداشت. در عین حال معظمله برای بهبودی وضع معیشت طلاب تلاش فراوان میكرد و بسیاری، از طریق ایشان صاحب منزل شدند یا برایشان امكانات زندگی فراهم شد.
آیتالله نورمفیدی ـ همسر خواهر آیتالله فاضلـ میگوید:
«سادگی در روش زندگی ایشان واقعاً قابل توجه است. ایشان در زندگی خصوصی خیلی بیآلایش است. بنده چهل سال است با بیت آیتالله فاضل وصلت كردهام. در طول این مدت زندگی داخلی ایشان را خیلی ساده و بیآلایش و فارغ از همه تشریفات دیدهام. مثل انسانهای معمولی زندگی میكند و تعلق به چیزهای دنیوی مثل املاك و خانه و امثال آنها ندارد.»(7)
آیت الله مسیح مهاجری خاطرهای را نقل میكند كه حكایت از زندگی بیآلایش ایشان دارد: «یك شب كه برای زیارت ایشان عازم منزلشان بودم، بهاشتباه وارد خانه مجاور شدم. جالب آنكه هنگام ورود و تا رسیدن به اتاق پذیرایی آن خانه تا چشمم به مرد و زن صاحبخانه نیفتاد، متوجه اشتباهم نشدم، زیرا میان آن خانه و خانه مرجع بزرگ تقلید در مجاورت آن، از نظر ساخت و ساز و ملزومات و امكانات موجود در آن، فرقی وجود نداشت. از قضا صاحبخانهها پدر و مادر شهید بودند. وقتی متوجه ماجرا شدم، از فرصت استفاده كردم و لحظاتی در خدمت آنها ماندم و با آنها همصحبت شدم و سپس به خانه مجاور رفتم. این صحنه و همسانی این دو خانه و عظمتی كه از معنویت و سادهزیستی این مرجع بزرگ در آن واقعه در ذهنم نقش بست، هرگز محو نمیشود.» (8)
در زمان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، گاهی عراق به مدت یكی دو هفته پیدرپی شهرهای ایران را بمباران میكرد. بسیاری در این ایام، شهرها راترك میكردند و به جاهای امن مانند روستاها میرفتند و امكانات بسیاری از مردم اجازهترك شهر را نمیداد. در این ایام آیتالله فاضل هیچگاه از قم خارج نشد. ظاهراً یكی از دلایل آن بود كه میخواست زندگی خود را در سطح عموم مردم نگه دارد.
حجتالاسلام سیدعباس میری كه در آن زمان در درس معظمله شركت میكرد، میگوید:
«در ایام بمباران، هیچگاه ایشان درس را تعطیل نكرد و حتی یك بار در وسط درس، موشكی با صدای مهیب به قم اصابت كرد و ایشان در همان آرامش بود و در چهره او تغییری به وجود نیامد.»
آیتالله فاضل درحالی از دنیا رفت كه زمین یا خانه یا ملك دیگری از خود به جا نگذاشت. منزل واقع در خیابان 19 دی به همسر ایشان تعلق داشت و دفتر ایشان در جوار بازار، خانه پدر آیتالله فاضل بود كه به همه فرزندان به ارث رسیده بود و بقیه وارثان، سهم خود را به آیتالله فاضل واگذار كرده بودند. ایشان خانه را توسعه داد و همه را یكجا وقف عزاداری سیدالشهدا كرد. (9)
معتقد بود: «اهل علم باید زندگی ساده و طلبگی داشته باشد و از اسراف و گرایش به تجملات بپرهیزد. اسراف و خروج از زندگی طلبگی چه از سهم امام باشد و چه از مال شخصی نادرست و غیرجایز است.» (10)
یكی از مقلدان پیشنهاد داد كه هر ساله هزینه شخصی زندگی ایشان را تأمین كند. ایشان گفته بود: «از وقتی به دنیا آمدم، سر سفره امام زمان(عج) بودم و معتقدم اگر یك طلبه به مقدار انتظار، برای دین قدمی بردارد، برای وی هیچ مالی حلالتر از سهم امام نیست.»
آیت الله محمدجواد فاضل میگوید: «به یاد ندارم كه در عمرشان یك سفر تفریحی ابتدایی رفته باشند، ولی مقید بودند كه هر تابستان یك سفر به مشهد رضوی مشرف بشوند.»
زمانی رعایت این همه سادهزیستی، بیشتر جلب توجه میكند كه وجوه شرعی فراوانی كه به دستش میرسید و تأمین شهریه طلاب حوزه علمیه سراسر كشور و اداره مركز فقهی (در قم، مشهد، افغانستان، سوریه و دفتر مسكو) را در نظر بگیریم. در اواخر حیات، در هر ماه حدود یك میلیارد و 200 میلیون تومان صرف هزینههای مذكور میكرد. (11)
تواضع
آیتالله نورمفیدی در زمان حیات آن مرجع فقید از تواضع او گفته است:
«ایشان دارای شرح صدر و تواضع فوقالعادهای هستند. واقعاً انسان تا وقتی با ایشان است، احساس حجاب نمیكند. وقتی كه با بعضی از بزرگان مینشیند، احساس میكند یك نوع حجاب و حریمی در بین است كه باید رعایت شود و هرگز احساس خودمانی بودن نمیكند.» (12)
آیتالله رضا استادی كه سالیان دراز با آیتالله فاضل ارتباط داشته است، از تواضع ایشان میگوید: «كنار امتیازات علمی حوزوی، تواضع ایشان با طلاب و فضلا و دوستان حتی غیرروحانی، جاذبه خاصی را در ایشان ایجاد كرده بود. تواضع و خاكی بودن یكی از عوامل محبوبیت است، اما اگر این تواضع از عامل و مدرس و مجتهدی دیده شود، اثرش چندین برابر است. مجلس و محفل ایشان با دوستانش بسیار شیرین و بانشاط و خالی از هرگونه تكبر و تكلف و خودبزرگبینی بود و همین خصلت خوب باعث شد كه معظمله اكنون كه از مراجع تقلید شیعه هستند، با دوستان و ارادتمندان قدیمی خود گرچه اهل علم و روحانی هم نباشند، همان برخورد آن دورهها را داشته باشند.» (13)
حجتالاسلام محمدجواد فاضل خاطرهای را كه حكایت از فروتنی والد معظم دارد، نقل میكند:
«روزی ایشان به من فرمودند: محمدجواد، ببین مرجعیت چقدر تنزل كرده! عرض كردم: چرا؟ فرمودند: یك زمانی آقای بروجردی بر مسند مرجعیت مینشست، امام بر این مسند مینشست، اما امروز كسی مثل من بر آن نشسته است. این مطلب را خیلی جدی و با ناراحتی میگفت. یعنی معتقد به حرفش بود، نه اینكه تعارف یا شكست نفسی كرده باشند.» (14)
بزرگانی در سطح آیتالله فاضل معمولاً زیر بار كارهای اجرایی مانند ریاست شورای مدیریت نمیروند. قبول چنین مسئولیتی یكی از نشانهها تواضع ایشان است.
اخلاق خانوادگی
همیشه به مسائل خانوادگی و تربیتی فرزندان توجه تام داشت و بر امور درسی فرزندان به دقت نظارت و مراقبت میكرد. برخوردهای ایشان با فرزندان و همسر گرامی بسیار محبتآمیز بود. طوریكه اهل خانه احساس رفاقت و دوستی داشتند، نه اینكه ایشان صرفاً پدر باشد و بقیه زیر فرمان او. مسئله مرجعیت اصلاً آن صفا و صمیمیت را تغییر نداد. معظمله در امور گوناگون به فرزندان مجال اظهار نظر میداد و فرزندان هم كمال ادب و احترام را در برابر ایشان داشتند. فرزندان را از كودكی به نماز اول وقت، قرائت قرآن و نماز جماعت تشویق میكرد و تمرین میداد و دیگران هم از حركتهای ایشان یاد میگرفتند.
عاطفه ایشان زبانزد فامیل بود و در جویا شدن از احوال فرزندان و خویشان بسیار دقت داشت. در جلسات با بچهها و فامیل، علاوه بر معنویت حاكم بر جلسه، از صمیمیت خاصی نیز برخوردار بود. آیتالله نورمفیدی میگوید: «در نشستهای خانوادگی مثلاً برادرها و خواهرها كه با ایشان هستند، میگوید، میخندد و شوخی میكند. آنان احساس دوری نمیكنند و در عین حال برای ایشان احترام و حریم قائلند. این خصوصیت اخلاقی در اصل از امیرالمؤمنین است. نقل شده: ما وقتی در محضر آقا امیرالمؤمنین مینشستیم «كأحدنا» مثل یكی از ماست، در عین حال منزلت ایشان به شكلی است كه «كان علی رؤوسنا الطیر» یعنی جمع بین ضدین.»(15)
توجه به مردم
بیت آیتالله فاضل در زمان مرجعیت به روی همگان باز بود و همه روزه، تعداد فراوانی از مستمندان و دردمندان جامعه، به خانه ایشان مراجعه میكردند و ناامید و دست خالی برنمیگشتند، زیرا معظمله بهمحض تشخیص صداقت و حقانیت شخص كه غالباً تشخیصش درست بود، در حد توان و امكانات، مراجعهكننده را مورد عنایت قرار میداد.
حجتالاسلام محمدجواد فاضل در این باره میگوید:
«ما واقعاً آنچه از نزدیك میدیدیم، این بود كه ایشان از خدمت به مردم و ارزش قائلشدن برای مردم غافل نبودند و در مقابلش از مشاهده مشكلات مردم و نابسامانیها بسیار رنج میبردند. در زمان ریاست جمهوری جناب آقای خاتمی نامهای را به ایشان نوشتند كه محور اصلی آن مشكلات مردم و مضمونش این بود كه: جناب آقای خاتمی! یك كارمند با این حقوق مختصر چگونه باید زندگیاش را اداره كند؟ در آن زمان جناب آقای خاتمی این نامه را در هیئت دولت خوانده بودند و ناراحتی آیتالله فاضل را به وزرای خودشان منتقل كرده بودند مبنی بر اینكه با توجه به ناراحتی مراجع عظام، باید در فكر معیشت مردم بود.
همچنین در دور ریاست جمهوری جناب آقای احمدینژاد هنگامیكه خدمت ایشان آمدند، همین نكته را به ایشان تذكر دادند. برای ایشان جدا از مسائل كلی دین، مهم خدمت به مردم بود و ایشان خود را وقف مردم كرده بودند.»(16)
آیت الله مسیح مهاجری مینویسد:
«روز چهارشنبه 19 اردیبهشت 1386 (حدود یك ماه پیش از ارتحال) برای عیادت حضرت آیتالله العظمی فاضل لنكرانی به بیمارستان دی تهران رفتم. لحظاتی با ایشان خلوت كردم و ضمن احوالپرسی به اظهار نگرانی ایشان از وضع معیشت مردم گوش فرا دادم. روزهای آخر زندگی را سپری میكردند و بنیه درستی نداشتند، اما با تمام وجود از مشكلات مردم میگفتند و این جمله را كه دو سه بار تكرار كردند، هنوز به خاطر دارم: فشار گرانیها بر مردم بسیار زیاد است و من بهقدری نگران مردم هستم كه خوابم نمیبرد. در سالیان مرجعیت ایشان هر وقت به زیارتشان میرفتم و در منزل یا دفتر فرصتی برای صحبت از اوضاع جامعه پیش میآمد، مهمترین مطلبی كه مكرراً از ایشان میشنیدم اظهار نگرانی درباره معیشت مردم بود. ایشان از وضع مردم بهگونهای سخن میگفتند كه پیدا بود همواره با طبقات مختلف مردم حشر و نشر دارند و از حال اقشار ضعیف باخبرند.» (17)
صبر
صبر و شكیبایی ایشان در محیط زندگی و ناملایمات و مصائب در محیط زندگی، مایه شگفتی اطرافیان میشد. آیتالله نورمفیدی میگوید: «گاهی واقعاً صبر ایوبی در ایشان میبینم. حتی این مسئله در برخی از مسائل برای بعضی از نزدیكترین افراد هم بهتانگیز است و ایشان هرگز لب به شكوه و شكایت نزد هیچكس نمیگشودند.» (18)
احترام به دیگران
هنگام یاد كردن از دیگران از تعابیر بسیار مؤدبانهای استفاده میكرد. بر فضیلتهای دیگران بیشتر تأكید و سعی میكرد به خطای دیگران بیش از حد توجه نشود تا فضایل تحتالشعاع قرار نگیرد. در اوج مرجعیت وقتی طلبهای با ایشان صحبت میكرد، احساس میكرد با پدر خود صحبت میكند. در مجالس روضه در بیت، تا پیش از كسالت، مقید به قیام برای همه واردان به مجلس بود. در زمان كسالت، وقتی صندلی ایشان را در مجلس روضه، بالای مجلس قرار دادند، با ناراحتی فرموده بود: «صندلی من باید نزدیك در باشد تا بتوانم به واردین مجلس احترام بگذارم.»
در سلام به مردم حتی آنهایی كه وارد اتاق میشدند، پیشقدم میشد؛ درحالی كه آنها بر ایشان وارد شده بودند. ادب ایشان با تمام وجود برای همه مشهود بود.
پینوشت:
(1) جمهوری اسلامی، 3/5/1386، ویژهنامه اسوه فقاهت و مرجعیت، ص 6ـ7، مصاحبه حجتالاسلام محمدجواد فاضل
(2) جمهوری اسلامی، 15/2/1382، ویژهنامه شاخهای از شجره طوبی، ص 7، مصاحبه حجتالاسلام محمدجواد فاضل
(3) جمهوری اسلامی، 12/3/1377
(4) جمهوری اسلامی، 3/5/1386، ویژهنامه اسوه فقاهت و مرجعیت، ص 6
(5) جمهوری اسلامی، 3/5/1386، ویژهنامه اسوه فقاهت و مرجعیت، ص 7
(6) جمهوری اسلامی، 15/2/1382، ویژهنامه شاخهای از شجره طوبی، ص 7
(7) جمهوری اسلامی، 15/2/1382، ویژهنامه شاخهای از شجره طوبی، ص 9
(8) جمهوری اسلامی، 3/5/1386، ویژهنامه اسوه فقاهت و مرجعیت، ص 4
(9) در خور ذكر است علت اینكه آیتالله فاضل ملكی را از خود برای وارثان نگذاشت این بود كه آنها بهاندازه تأمین نیازشان از اموال برخوردار بودند، والا بیبهره گذاردن وارثان در حال نیاز، خلاف اخلاق پسندیده است.