مصاحبه با استاد محترم دروس خارج فقه و اصول آقاى حاج شيخ محمد جواد فاضل لنكرانى دام عزه پيرامون مسائل محرم و عاشوراء
۱۶ مهر ۱۳۹۰
۱۴:۱۲
۳,۲۱۴
خلاصه خبر :
سوال 1 ـ منابع تاريخى معتبر و غير قابل خدشه يا كمتر مخدوش در زمينه قيام امام حسين(عليه السلام)كدام هستند؟
جواب: در مورد حادثه عاشورا در كتب تاريخى به سه نحو آمده است; يك قسم به صورت عام كه نقل همه حوادث تاريخ را نموده است، مباحثى مطرح شده است از جمله تاريخ طبرى و تاريخ ابن اثير; قسم دوم كتاب هايى در خصوص زندگى ابا عبدالله الحسين به رشته تحرير درآمده است و قسم سوم كتاب هايى است كه در خصوص حادثه روز عاشورا و وقايع مربوط به آن در قبل و بعد از آن به رشته تحرير در آمده است. از قديم مقتل هاى فراوانى نوشته شده است كه برخى از آنها به صورت مختصر و برخى مفصل و در برخى اساس حوادث و ذكر برخى از انصار امام حسين(عليه السلام) آمده است و برخى به صورت عمده اهتمام فراوانى به كتب اسامى انصار حسين(عليه السلام)داده اند، مانند مقتل فضيل بن عمر رسانى در قرن دوم كه مقتلى را نوشت به نام تسمية من قتل مع الحسين(عليه السلام). به طور كلى اگر بخواهيم منبع و مقتلى را كه با دقت و به صورت مستند جزئيات حادثه را بيان نموده ذكر كنيم، مى توانيم آن چه را كه مرحوم شيخ مفيد(رحمه الله) در كتاب ارشاد نوشته و تاريخ معتبرى است و به فارسى هم ترجمه شده است ذكر كنيم و همچنين كتابى كه خاتم المحدثين مرحوم شيخ عباس قمى(عليه السلام)به نام نفس المهموم ياد كنيم و البته برخى از كتابهايى مقتل به صورت مختصر هم وجود دارد، مانند لهوف سيد به طاووس و همين طور مرحوم محدث قمى صاحب كتاب نفس المهموم را هم تحرير نموده اند به نام نفشة المصدور فيما يتجدد به حزن يوم العاشور كه تكميل كتاب نفس المهموم است.
سوال 2 ـ بيان تواريخ يا مقاتل مشكوك در زمينه عاشورا چه حكم شرعى دارد؟
جواب ـ اين سؤال را از دو جهت مى توان مورد بحث قرار داد هم از جهت فقهى و هم از جهت آثار مترتبه بر آن. اما از جهت فقهى اين بحث مطرح است كه آيا مطلبى را كه انسان به صحت آن اعتماد و يقين ندارد مى تواند آن را نقل نمايد و يا در مداحى و مرثيه از آن استفاده كند؟ روشن است كه پاسخ اين سؤال منفى است، يعنى در دين اسلام انسان حق ندارد مطلبى را كه در آن ترديد دارد و يا فقط از كسى شنيده است به مجرد شنيدن نقل نمايد. در برخى از روايات وارد شده است كه چنان چه انسان چيزى را بشنود و به مجرد شنيدن آن را براى ديگران نقل كند و خود نداند كه آيا اين مطلب صحيح است يا خير، اين از موارد كذب و دروغ محسوب مى شود ( كفى بالمرء كذباً اَنْ يحدّث بكلّ ما سمع). از اين جهت لازم است كه گوينده يا مداح و ذاكر اباعبدالله مطالبى را كه اعتماد به صحت آن دارد ذكر كند. به عبارت ديگر نسبت به ائمه معصومين(عليهم السلام)همان طورى كه نمى توانيم كلامى را بدون استناد و مدرك به آنان نسبت دهيم همچنين نمى توانيم افعالى را بدون دليل و به صورت شك به آنان نسبت دهيم. اگر بخواهيم بگوييم حضرت در روز عاشورا اين عمل را انجام داد، نمى توانيم بدون مدرك آن را بگوييم و الا از مصاديق و موارد كذب و چه بسا افتراء شود. از اين جهت است كه بزرگان ما هميشه در نقل مطالب و حوادث، مدرك و مستند آن را ذكر مى نمودند. و حتى برخى از بزرگان مصيبت را از روى كتاب هاى مقتل مى خواندند. و اما از نظر آثارى كه بر آن مترتب مى شود بايد توجه نمود با قطع نظر از كذب بودن ممكن است يك مطلبى اساس بسيارى از سنت ها و اعمال و حتى تأثيرگذار در فرهنگ يك جامعه باشد. يك مطلب و نقل يك عمل و يك حادثه ممكن است شكل فرهنگى جامعه را تحت تأثير قرار دهد و اگر عواقب آن به صورت منفى و خداى ناكرده در مسيرى برخلاف مسير و هدف اساسى دين باشد تمام آنها بر ذمه گوينده است. يك خطيب و كسى كه اهل منبر است و يك ذاكر حسين(عليه السلام) بايد بداند كه كلام و ذكر او ممكن است در نسلهاى متعددى تأثيرگذار باشد و همه مسؤوليت هاى آن به عهده او است.
بايد اين نكته را تذكر دهيم كه تحريف در حوادثى كه با دين ارتباط مستقيم دارد مانند حادثه عاشورا همان آثار زيان بارى را دارد كه تحريف در اصل دين دارد. روشن است كه تحريف در اصل دين از نظر حكم فقهى و به ادله اربعه يك امر محرّم و ممنوعى است و عنوان بدعت را دارد، حال حوادثى كه ريشه دينى دارد و يك پايه ها و اصول محكم دينى اساس آن را تشكيل مى دهد، چنان چه تحريفى در آن ها صورت گيرد، قطعاً همان حكم تحريف در اصل دين را خواهد داشت.
برخى از مادحين اهل بيت يا اهل سخن چه بسا براى جذب بيشتر مردم و توجه عميق تر و تهيج بيشتر احساسات آنان ممكن است تفسيرهايى را از حادثه عاشورا بنمايند يا نسبت به بعضى از فرازهاى روز عاشورا به عنوان زبان حال يا عناوين ديگر تحليل هايى بنمايند. به نظر ما، چنين امرى هم صحيح نيست; بايد حادثه عاشورا را به همان نحوى كه واقع شده است بدون هيچ كم و كاستى و بدون هيچ اضافه و پيرايشى بيان نماييم. چه بسا تحليل هايى كه جنبه ذوقى و شخصى دارد و هيچ شاهد و مستندى بر آن وجود ندارد، تأثير فراوان و درازمدتى در مردم داشته باشد و در عين حال، از امورى باشد كه مشكل آفرين هم باشد. آرى اين معنى صحيح و لازم است كه بايد درسها و عبرتها و رازهاى عاشورا را آشكار كنيم.
سوال 3 ـ بيان مطالب سخيف و دون شأن ائمه معصومين(عليهم السلام) به ويژه در قابل مداحى و عرض ارادت به ساحت امامان و خاندان پاكشان، نظير اين كه گفته مى شود: «دوست دختر من رقيه است»، «كاپيتان حسين» (با استناد به حديث ان الحسين مصباح الهدى و سفينة النجاة) و... يا متهم كردن ابا عبدالله(عليه السلام) به تقلب در ادعاى تعويض شمشير حضرت ابوالفضل(عليه السلام) يا درمانده و ذليل جلوه دادن ايشان مثل آنچه درباره بيمارى امام سجاد(عليه السلام) يا درماندگى حضرت زينب(عليها السلام) گفته مى شود و نظير اينها چه حكمى دارد؟
جواب ـ افتخار مذهب شيعه آن است كه ائمه طاهرين(عليهم السلام) در همه شؤون انسان، براى ما الگو هستند. از مسئله بسيار مهم توحيد و عقايد گرفته تا كوچك ترين حادثه زندگى، آنان الگو هستند همان طورى كه قرآن پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) را الگو و اسوه براى همه معرفى نموده است (ولكم في رسول الله أسوةٌ حسنة) همين طور كسانى كه اوصياء آن حضرت هستند به عنوان الگو هستند. از اين جهت حفظ حرمت اين انوار الهى بر همه واجب است، يعنى همان طورى كه هتك دين و به سخريه گرفتن دين و آثار ظواهر دين حرام است همين طور هتك حرمت ائمه معصومين(عليهم السلام)يكى از محرمات مهمه است. ائمه ما سفارش اكيد فرموده اند بر اين كه «كونوا لنا زيناً ولا تكونوا علينا شنياً» شيعه هميشه بايد زينت آنان باشد و نبايد با حركات و رفتار و گفتار ناشايست ديگران را نسبت به مذهب اهل بيت(عليهم السلام) دور كند. هتك ائمه طاهرين هتك پيامبر(صلى الله عليه وآله)است كه از اعظم كبائر است، بايد از جملات و تعبيراتى كه در بين اهل فسق و فجور رائج است خوددارى نماييم. هيچ گاه در برخورد با ائمه طاهرين و خصوصاً حادثه عاشورا نبايد از تعابير ناشايست كه مناسبت انسان هاى معمولى نيز نيست، استفاده كرد.
در سيره ائمه معصومين(عليهم السلام) اصل حكمت به صورت بسيار درخشنده وجود دارد، همه امور آنان و همه گفتارشان بر اين اساس بوده است. اساساً كشته شدن ابا عبدالله الحسين(عليه السلام) و اسارت اهل بيت بر اساس حكمتى بود كه آن حضرت آن را دريافته بود و چه بسا ديگران از آن بى اطلاع بودند. بنابراين اصل نمى توان اعمالى را كه حتى در انسانهاى عادى مستبعد است را به آنان نسبت دهيم. به عنوان مثال نسبت دادن ذلت و خوارى به حضرت زينب(عليها السلام) كه الگوى عزت و شجاعت و صبر و مقاومت و تسليم در برابر رضاى خداوند بودند، از مواردى است كه خواسته يا ناخواسته موجب هتك مقام اين بزرگواران مى شود و حتماً بايد از اين گونه مطالب خوددارى شود و به جاى آن كلام اين بانوى بزرگوار كه در مجلس يزيد با كمال سربلندى فرمود: «ما رأيت إلا جميلاً»، يعنى چيزى جز زيبايى نديدم كه اشاره به عزت شهادت و افتخار دفاع از حق و دين خداست به عنوان بيت الغزل عزادارى و بيان عزت اهل بيت ترويج و تبليغ شود.
سوال 4 ـ بيان عباراتى كه مستلزم نفى توحيد است، مثل اين كه گفته مى شود: «لا اله الا...» (به جاى نقطه چين اسامى امام حسين(عليه السلام)، حضرت ابوالفضل(عليه السلام)، حضرت زهرا(عليها السلام)، حضرت زينب(عليها السلام)مى آيد) چه حكم شرعى دارد؟
جواب ـ روشن است كه از نظر فقهى چنان چه كسى چنين عباراتى را باتوجه به معناى آن و از روى اختيار و اراده بگويد شركت واقعى است. بايد توجه داشت كه به كار بردن چنين تعابيرى با قطع نظر از اين كه انسان را از وادى توحيد خارج و به وادى شركت داخل مى كند و با قطع نظر از اين كه خود آن بزرگواران راضى به چنين امرى نيستند و هميشه از اين گروه كه در تاريخ شيعه به عنوان غلات معروف هستند تبرّى مى جستند، بايد توجه داشت چنين تعابيرى دين و مذهب اهل بيت را متهم به شرك مى كند. به عبارت ديگر چنين كلمات و تعابيرى نه تنها خود گوينده را در وادى شرك داخل، بلكه اساس مذهب را متهم به شرك مى كند. كسانى كه چنين عبارت هايى را به كار مى برند، در پيشگاه امام زمان(عليه السلام) چه جوابى دارد؟ كسانى كه اين گونه تحريف ها را در اساس دين كه عبارت از توحيد است به كار مى برند، چه جوابى در پيشگاه خداوند تبارك و تعالى دارند؟ اين دين و مذهب كه به صورت امانت در اختيار ما قرار داده شده است و با خون ابا عبدالله الحسين(عليه السلام) باقى مانده چنين اشخاصى با چنين تعابيرى تيشه به اصل آن مى زنند و آيا مى توان آنان را پيرو اباعبدالله و حضرت فاطمه و زينب(عليهم السلام) دانست؟
سوال 5 ـ وظيفه مراجع، روحانيون و علما در قبال تحريف و تخفيف وقايع و تواريخ مذهبى مثل آنچه كه در سخنرانى ها يا مداحى ها درباره حادثه عظيم كربلا صورت مى گيرد چيست؟
جواب ـ وظيفه بزرگان دين و روحانيت معظم آن است كه در مقابل هرگونه انحراف و بدعتى ايستادگى كنند. يكى از وظايفى كه در اسلام بر دوش علما و بزرگان قرار داده شده است آن است كه هنگامى كه بدعتى را در جامعه ملاحظه كردند از علم و دانايى خود استفاده كنند و در مقابل آن بايستند. بايد روشنگرى نمايند و به مردم عزيز ابلاغ كنند و به آنان آگاهى دهند. خوشبختانه درمورد همين تحريف هايى كه در مورد حادثه عاشورا اتفاق افتاده است بزرگانى مانند شهيد مطهرى روشنگرى نموده در زمان ما نسبت به برخى از تعابير هنگامى كه از مراجع بزرگ تقليد مانند حضرت آية الله العظمى فاضل لنكرانى و ساير مراجع عظام سؤالاتى شده همه در پاسخ هاى محكم چنين تذكرهايى را داده اند و تصريح فرموده اند كه برخى از اين عبارت ها از مصاديق واضح شرك است. حتى در يكى از استفتاءاتى كه از معظم له شده است و گفته شده برخى مى گويند در جريان عاشورا و حادثه عاشورا نبايد فقه را داخل كرد و از دايره فقه خارج است فرموده اند: هيچ امرى از امور عالم از دايره فقه خارج نيست چطور مى توان گفت كه امام حسين(عليه السلام) براى احياء امر به معروف و نهى از منكر كه دو اصل از فروع دين است قيام كرد آنوقت بگوييم حادثه عاشورا ربطى به احكام فقهى ندارد. چطور مى توان گفت اين حادثه جداى از فقه است با اين كه اساس آن مبارزه با ظلم و فساد بوده است كه يكى از مسائل مسلم در فقه است. آيا مگر امام حسين نفرمود: «إنما خرجت لطلب الاصلاح في أمة جدي» و آيا طلب اصلاح غير از دستورات پيامبر و همان حلال و حرام است كه پيامبر فرمود؟
سوال 6 ـ وظيفه مردم در برابر تحريفات يا بيان مقاتل ساختگى و دون شأن معصوم چيست؟
جواب ـ مردم عزيز بايد توجه كنند كه از سخنرانان معتبر، يعنى كسانى كه اطلاعات صحيح و دقيق و كامل دينى دارند استفاده كنند و همين طور از ذاكرينى استفاده كنند كه اشعار دقيق و مصائب صحيح را به كار گيرد. چطور مردم براى معالجه نمودن يك كسالت جزئى نسبت به دكتر متخصص تحقيق مى نمايند، بايد براى تغذيه روحى و تهذيب نفس و تكامل و عروج دادن روح و فكر از كسانى استفاده كنند كه اطمينان به صلاحيت آنان داشته باشند.
ما به مردم عزيز توصيه مى كنيم همان طورى كه پيشينيان مقيد بودند كه از سخنران و يا ذاكر و مداح مستند قول او را مى پرسيدند، اكنون هم از هر سخنرانى مدرك و مستند را مطالبه نمايند. مى توانيم بگوييم يكى از معيارهاى صحيح براى تشخيص خطيب توانا از غير آن، همين امر است، يعنى كسى كه كلام خود را به صورت مستند و همراه با مدرك آن بيان مى كند، اين چنين شخصى قابل اعتماد است و خطيبى است توانا.
سوال 7 ـ نغمه سرايى درباره مصائب اهل بيت(عليهم السلام) با الحان مشكوك به غنا در مجالس عزادارى چه حكمى دارد؟
جواب ـهمان طورى كه قبلاً گفتيم در مراسم عزادارى بايد ملاكات فقهى را مدنظر قرار دهيم و هيچ گاه از دايره فقه خارج نشويم. در فقه اسلام، خواندن قرآن به صورت غنا و يا همراه با ادوات موسيقى حرام و غير جايز است، بلكه حرمت آن اشدّ است. نغمه سرايان ابا عبدالله الحسين(عليه السلام) بايد سعى نمايند كه صوت و صداى آنان به صورت غنا نباشد كه در اين صورت مرتكب حرام شده اند.
البته در موردى كه شك داشته باشيم كه صدايى عنوان غنا دارد يا نه، خواندن و شنيدن آن اشكالى ندارد، اما باتوجه به شأن و منزلت چنين مراسمى و اين كه بايد سعى كنيم به صورتى برگزار شود كه كاملاً مورد رضايت خداوند تبارك و تعالى باشد، بايد از الحان مشكوك هم خوددارى نماييم.
نكته قابل توجه آن است كه ذكر حادثه عاشورا حتى به صورت عادى و بدون اين كه تكيه بر صوت داشته باشد خود جانگداز است. مردم عزيزى كه تا نام امام حسين(عليه السلام) را مى شنوند آن حادثه را تصوير مى كنند و از خود بيخود مى شوند ديگر نيازى ندارند كه از صداهاى مشكوك براى تحريك آنان استفاده كرد.
سوال 8 ـبهترين صورت عزادارى براى اهل بيت(عليهم السلام) بهويژه براى مصائب امام حسين(عليه السلام) و خاندانش باتوجه به سنت ائمه معصومين(عليهم السلام) در اين زمينه چيست؟
جواب ـ همان طورى كه بزرگان ما فرموده اند عزادارى بايد به همان نحو سنتى باشد. در اين شيوه تكيه اساسى بر بيان زندگى ائمه معصومين و بيان دستورات آنان و اهميت دادن آنان به دين و احكام دين بوده است عزادارى در صورتى چهره واقعى خود را پيدا مى كند كه عزادار و سوگوار را متوجه اهداف اصلى حادثه عاشورا كند. با گريستن و گرياندن و سينه زدن و زنجيرزنى با هركدام به بُعد خاصى از اين اهداف توجه مى شود بايد در اين امر مهم از افراط و تفريط خوددارى نمود. بايد طبق دستورات خود ائمه(عليهم السلام) كه نسبت به گريستن و بكاء اهميت مى دادند توجه نمود و در كنار آن ظلم ستيزى و مقابله با كسانى كه در صدد هدم دين هستند تكيه نمود. بايد به مردم گفت يكى از واجبات براى انسان مؤمن، حفظ دين است و در زمانى كه احساس كند دين در خطر است براى بقاء آن بايد جان خود را تسليم نمايد. به هر صورت بايد در كنار عزادارى بلكه در متن آن شعرها و شعارها و كلاً عزادارى جهت دار باشد و از تبيين اهداف عاشورا غفلت نشود، و اينكه امامان معصوم(عليهم السلام) تأكيد بر حفظ عزادارى و بيان واقعه عاشورا و گريستن بر امام حسين(عليه السلام) و اصحاب و اولاد آن حضرت داشته اند به جهت آن بوده است كه اهداف اين قيام مقدس باقى بماند، چرا كه در اين صورت است كه مردم با تمسك به كشتى نجات وسيله هدايت خود را فراهم كرده اند.
سوال 9 ـ نظر حضرتعالى درباره حديث منتسب به حضرت زهرا(عليها السلام) مبنى بر «اليوم رفع القلم» كه زمينه ارتكاب انواع فعل حرام را در قالب جشن موسوم به «عيدالزهرا» فراهم مى سازد، چيست؟
جواب ـ چنين حديثى در چنين موردى به هيچ وجه نداريم و هيچ يك از بزرگان چنين مطلبى را نفرموده است و اساساً بر طبق حديث مشهور كه «حلال محمد حلال إلى يوم القيامة و حرامه حرام إلى يوم القيامة» هيچ كدام از دستورات الهى نه قابل تغيير است و نه قابل تعطيل. بنابراين چنين نسبتى اولاً افتراء به دين است و ثانياً حضرت زهرا(عليها السلام) قطعاً از آن مبرّا است. پيروان و محبان فاطمه(عليها السلام) بايد اعمالى كه موجب خشنودى آن حضرت است را انجام دهند و چطور گناه مى تواند خشنودى آن حضرت را فراهم نمايد؟
سوال 10 ـ نظر حضرت تعالى درباره اين سخن كه «خون امام حسين(عليه السلام) كفاره گناهان ما شيعيان است» چيست؟
جواب ـ به طور كلى مى توانيم بگوييم كه شهادت امام حسين(عليه السلام) داراى بركات فراوانى است، علاوه بر اين كه عزادارى و گريستن و حضور در مجالس آن حضرت ثواب فراوانى بر طبق روايات دارد، همچنين موجب نجات انسان از عذاب جهنم و آگاهى آنان به حقيقت و معارف دين مى شود مردم متوجه مى شوند آن حضرت براى اقامه نماز و ساير احكام دين كشته شد و الگويى مى شود براى همه دينداران. شيعه واقعى در اثر اطلاع بر اين امور است كه مى تواند به دستورات اسلام عمل نمايد و خود از مصاديق نمازگزاران واقعى شود. اگر كسى بگويد كه مثلاً شيعه هركارى را مى خواهد انجام دهد، مثلاً نعوذ بالله نماز نخواند و محرمات را مرتكب شود و درعوض خون امام حسين(عليه السلام) موجب نجات او است، اين همان برداشت غلطى است كه مسيحيت در مورد حضرت عيسى(عليه السلام) دارند كه مى گويند او بر صليب رفت تا گناهان مردم آمرزيده شود. به هرحال ما معتقديم بر حسب روايات كه شيعه در اثر ارتباط قوى با جريان عاشورا و اباعبدالله مى تواند خود را از عذاب جهنم دور كند و نجات دهد، به اين معنى كه با گريستن در مصيبت آن حضرت و عمل نمودن به آنچه كه آن حضرت براى آن شهيد شد، قطعاً از اهل نجات خواهد بود. البته بررسى مفصل اين بحث و احاديثى كه در اين زمينه وارد شده، نياز به مجال وسيعى دارد.