جايگاه و رسالت روحانيت شيعه در عصر حاضر
۱۹ شهریور ۱۳۹۰
۱۵:۰۷
۳,۵۵۱
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
-
ولادت با سعادت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) تبریک و تهنیت باد
-
مقاومت؛ تنها راه عزت مسلمین و غلبه بر مستکبرین
-
گزارش دیدار آیت الله فاضل لنکرانی با حضرت آیت الله العظمی سبحانی(دامت برکاته)
-
برگزاری مراسم سالگرد شهادت حضرت فاطمه(س) / فاطمیه دوم
-
یادی از فقیه اهلبیت(ع) و مرجع بزرگ شیعه، در گفتوگوی خبرگزاری ابنا با آیتالله شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی
-
مسجد کانون تهذیب و رشد استعدادها
متن سخنراني آیة الله حاج شیخ محمد جواد فاضل لنکراني(دامت برکاته)، رئيس مرکز فقهي ائمه اطهار(ع) در همايش مجمع فضلا و مدرسين قمي
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين والصّلاة و السّلام علي سيدنا و نبينا و حبيب قلوبنا أبي القاسم محمد(ص) وعلي آله الطّيبين الطّاهرين المعصومين ولعنة الله علي أعدائهم أجمعين
قال علي(ع): «الْفَقِيهُ كُلُّ الْفَقِيهِ مَنْ لَمْ يُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ لَمْ يُؤْيِسْهُمْ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ وَ لَمْ يُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَكْرِ اللَّه»
الحمدلله رب العالمين والصّلاة و السّلام علي سيدنا و نبينا و حبيب قلوبنا أبي القاسم محمد(ص) وعلي آله الطّيبين الطّاهرين المعصومين ولعنة الله علي أعدائهم أجمعين
قال علي(ع): «الْفَقِيهُ كُلُّ الْفَقِيهِ مَنْ لَمْ يُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ لَمْ يُؤْيِسْهُمْ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ وَ لَمْ يُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَكْرِ اللَّه»
عيد سعيد غدير را که اين ايام مصادف با آن است خدمت شما سروران و فضلا و بزرگان و اساتيد تبريک عرض ميکنم تشکيل مجمع فضلا و مدرسين عمومي حوزه علميه قم را که در اين ايام مبارک به همّت برخي از فضلا تشکيل شده به همياري جمع ديگري از فضلاي قمي را نيز خدمت شما تبريک عرض مي کنم. بنده بعد از اينکه آقايان امر کردند چند جمله اي را مزاحم شوم هر چقدر عذر خواهي کرديم نپذيرفتند و قبلا از شما بزرگان معذرت مي خواهم نسبت به اين چند دقيقه اي که مصدع مي شوم.
بناي صحبت در جلسه با حضرت آيت الله آقاي مؤمن است که بنده هم در محضر ايشان نبايد صحبت کنم اما با اجازه ايشان و شما بزرگان چند دقيقه اي را مصدع مي شوم.
روحانيت و اين جمعي که امروز به عنوان روحانيت شيعه در حوزه علميه قم و ساير حوزه هاي علميه يک حضور اساسي و مهمي را دارند، شايد در اين زمان يک وظيفه مضاعفي و يک توجه بيش از گذشته اي را هم بايد به شکل ظاهري روحانيت و هم باطن و محتواي اين مجموعه و هم وظايفي که از اين مجموعه مورد انتظار است داشته باشيم.
شما ببينيد يک مطلبي که تمام فقهاي ما بر آن اتفاق نظر دارند مسئله وجوب ارشاد جاهل است ارشاد جاهل در باب موضوعات را تقريبا قريب به اتفاق فقها قائل نيستند در باب موضوعات قائل به اين نيستند که بر انسان لازم است که وقتي شخصي نسبت به موضوعي جاهل است و نميداند که يک مصداقي از مصاديق حرام است کسي قائل به اين نيست که ارشاد او واجب است اگر در جلوي کسي ليواني از شراب باشد و ديگري مي داند که اين ليوان عنوان شراب را دارد و آن شخص آن را مي نوشد و جاهل است ارشاد او واجب نيست و منع او از اين کار لازم نيست چون حرمت فعلي گريبان او را نگرفته است و او به خاطر جهلي که دارد معذور است. البته در برخي از موضوعات مهمه مانند آنچه که مربوط به دماء و اموال خطيره و عرض يک مسلماني است در آنجا همه قائل هستند که ارشاد جاهل به موضوعات نيز لازم است، اما در اين معنا هيچ فقيهي ترديد ندارد که ارشاد جاهل در باب احکام، يکي از وظائف بزرگ عالم است.
آن کسي که عالم است و فقيه است و روحاني است که در حوزه هاي علميه در کنار علوم اهل بيت تلمذ کرده و استفاده کرده است ارشاد جاهل بر چنين شخصي واجب است.
ما با قطع نظر از اصل رجحان علم و تربيت و تعلّم و با قطع نظر از ثواب هاي بسيار فراواني که براي اين رشته علم و تعلم در منابع ما آمده است مسئله ارشاد جاهل به عنوان تکليف است و به عنوان يک واجب است نسبت به احکام و اينکه تعبير به احکام مي شود مقصود فقط حلال و حرام نيست مقصود فقط احکام فرعيه مثل واجب و حرمت و ... نيست بلکه آنچه که غير موضوعات است و عنوان موضوع خارجي را ندارد اين فروعات را شامل مي شود. در دايره وسيع تر، شناساندن دين به مردم و خداوند به مردم و شناساندن اعتقادات و رساندن حقائق ديني به مردم، جزو مسائلي است که تحت عنوان ارشاد جاهل قرار مي گيرد.
يک تعبير لطيفي را مرحوم شيخ اعظم انصاري در کتاب مکاسب دارند که بسيار قابل دقت و قابل تامل است مي فرمايد که استمرار دين فقط از اين راه است اگر هر فقيهي قائل است به اينکه ارشاد جاهل واجب است نه فقط براي اين است که يک وظيفه معمولي و يک وظيفه عادي کسي باشد که انسان خانواده و اهل بيت خود و همشهري هاي خود را راجع به دين بصير کند بلکه تعبيري که مرحوم شيخ دارند مي فرمايند استمرار دين الي الابد با وجوب ارشاد جاهل شده است. يعني آن روحانيت و بزرگان ما از بعد از زمان غيبت کبري بلکه از زمان ائمه معصومين (ع) بر بقاء دين الي يوم القيامه حق دارند.
جايگاه يک روحاني از نظر خود دين چقدر عظمت دارد! جايگاه کسي که عالم رباني است و عامل به دينش است چه جايگاه عظيمي است! روحانيت تضمين کننده استمرار دين در جامعه تا روز قيامت است.
اين تعبير که ما شغل انبياءرا داريم و وارث انبياء هستيم اينها ريشه در همين معنا دارد. ما اگر به اين وظيفه بزرگ ارشاد جاهل اقدام نکنيم و بخواهيم ترک کنيم ديگر حلال و حرام در جامعه مخلوط مي شود و آنچه که حرام است بعد از مدتي حلال و آنچه که حلال است بعد از مدتي حرام مي شود.
ارشاد جاهل که وظيفه يک روحاني است نماد بسيار روشن آن در مبارزه با بدعت هايي است که مخصوصا در زمان ما در جامعه بسيار فراوان شده است.
دهه محرم منبر أباعبدالله الحسين(ع) پايگاه مبارزه با بدعت ها بايد باشد ابا عبدالله براي مقابله با همين بدعت ها جنگيد و قيامت کرد و خون مطهر خود را در اين راه نثار کرد.
از كلمات اميرالمؤمنين علي(عليهالسلام) استفاده ميشود كه اگر با بدعتها مبارزه شود به عنوان سمّ مهلكي دين را از بين ميبرد فرمود: «إن المبتدعات المشبهات هن المهلكات» و نيز آن حضرت در كلام 164 خطاب به عثمان فرمود: «فاعلم إن افضل عبادالله عندالله امام عادل هُدي و هَدي فاقام سنة معلوفة و امات بدعة مجهولة» برحسب فرمايش امام؛ عادل كسي است كه سنتهاي واقعي را احياء و با بدعتها مبارزه كند.
يك روحاني واقعي كسي است كه در سير احياء و سنتها و از بين بردن بدعتها باشد.
گاهي اوقات از خودم به عنوان طلبه ناچيز سوال مي کنم که بنده چقدر راجع به بدعت هاي رايج در جامعه اصلا اطلاع دارم چه مقدار از حربه هايي که امروز دنيا عليه اسلام مطرح ميکند خبر دارم ؟ آيا من خودم را قانع کنم به اينکه هر صبح درسي را بگوييم و درسي را بروم و کتابي را بنويسم آيا مي تواند يک روحاني در اين شرايط خود را به اين مقدار قانع کند و آيا واقعا وظيفه ارشاد جاهل انجام مي شود ؟
شما شنيديد از برادر بزرگوارمان توطئه هايي که عليه اسلام امروزه مطرح مي شود . شايد بتوان گفت در زمان گذشته در دنيا اشخاص و افراد بودند که توطئه مي کردند و قلم به دست بودند يا يک مقدار وسيع تر برخي گروه ها بودند که طراحي مي کردند و شايعه پراکني مي کردند و مقابله مي کردند يا با اساس دين يا با مذهب تشيع اما امروز دولت ها يکي از اصول برنامه ريزيشان همين است دولت هاي کفر امروز يکي از برنامه هاي اصلي شان مقابله با اسلام است .
شما اخبار را داريد بحمد الله بايد شکر کرد که حوزه امروزه ما به برکت انقلاب بصيرت و آگاهي و اطلاعش نسبت به قبل از انقلاب بسيار تفاوت دارد و بلکه قابل مقايسه نيست اصلا . در همين اخبار آمده بود که در همين چند هفته و چند ماه گذشته افرادي را و گروههايي را شناسايي کردند که اينها شعارشان اين است که هر محله اي در تهران يک کليسا و هر خانه اي يک انجيل اين شعار اصلي آنها بود شبانه روز با پشتوانه هاي مالي که دارند با دست گاه هاي عظيم تبليغاتي که در اختيار آنها وجود دارد و فعاليت مي کنند و نه براي اين است که واقعا بخواهند مسيحيت را ترويج کنند که حقا به مسيحيت هم اعتقاد ندارند اينها ميخواهند با اساس دين، مقابله کنند و امروز ديدند که اسلام در حال رشد است و پاسخ گوي نياز بشر است و اسلام به برکت اين دين، حکومتي در يک کشوري تشکيل داد که اينچنين مقتدرانه پيش مي رود و بايد مقابله کنند و بايد طراحي کنند.
ما بايد بيدار باشيم واقعا بايد بدعت ها را بشناسيم و توطئه ها را بشناسيم والد معظم ما دام ظله مکرر از ايشان شنيدم و امشب که مي خواستم اينجا بيايم به بنده فرمودند سلام بنده را خدمت آقايان برسانيد و به آنها عرض کنيد که وظيفه يک روحاني در اين زمان با زمان گذشته حتي با ده سال پيش قابل مقايسه نيست و فکر نکنيم که در محدوده حوزه زندگي علمي و طلبگي بايد داشته باشيم و حالا يک دهه محرمي هم يک جايي تبليغ برويم و توفيقي در اين حد داشته باشيم هرگز! بلكه ما امروز بايد فداکاري کنيم و امروز بايد اسايش و راحتي خودمان را تقليل دهيم و معرفت و اطلاعات خود را نسبت به خود مسائل علمي حوزه ارتقاع بدهيم . شرط موفقيت يک روحاني مسلح بودن به علم است و علم در کنار تقوا آن روحاني را مي تواند يک روحاني موفق قرار دهد.
اينجا بايد عرض کنيم و اظهار تاسف کنيم که مقداري سطح علمي حوزه در اين چندين ساله البته در بخش هايي آن طوري که بايد مطلوب باشد نيست و اين يک خطر بزرگ است ما حرف از توطئه و بدعت و دشمن را مي زنيم و بايد هم بزنيم اما اگر دستمان خالي باشد بدعت شناس نيستيم و توطئه شناس نمي توانيم باشيم.
امروز شبهه افکني هايي که وجود دارد شناختن اين شبهه ها و پاسخ دادن به اين شبهه ها اينها نياز به يک قوت و قدرت علمي دارد گاهي اوقات در عقائد شبهات فراواني را مطرح مي کنند و گاهي اوقات در فقه شبهاتي مطرح مي شود البته شبهه از يک جهت براي ما مبارک است و حوزه و اين مجموعه را وادار مي کند به تحقيق اما از طرف ديگر اگر ما قوت علمي نداشته باشيم چگونه ميتوانيم اينها را پاسخ گو باشيم .
در چند روز پيش در همين جا يک برادر محترمي که سخنراني مي کرد و بنده از تلويزيون صحبت ايشان را شنيدم اشکالي بر فقها و مجتهدان وارد ساختند در همين جمع بود و در همين سالن هم بود، و آن اشکال اين بود که ايام ، ايام غدير است و در ايام غدير بايد توجه ما به امير المومنين بيشتر باشد و بايد معرفت ما به کلمات آن بزرگوار بيشتر شود و اين حرف بسيار خوبي است و کسي هم منکر اين نيست اما متاسفانه بنده خودم شنيدم که ايشان مطرح کرد که همان طوري که «ادخال ما ليس من الدين في الدين» به عنوان يک بدعت است آنچه که از دين هست اگر بر طبق آن عمل نشود آن هم بدعت مي شود و آنچه جاي نقد و اشکال دارد اين است که فقها را مورد خطاب قرار داد که شما چرا در فقه خود به نهج البلاغه استدلال نمي کنيد و اين تعبير را کردند که ظلمي کهبر غدير و اميرالمؤمنين و بر کلمات آن حضرت شده است از ظلمي که حتي مخالفان بر غدير کردند کمتر نيست!
در حوزه ما در پايگاه همين فيضيه و دارالشفاء چنين حرفي زده مي شود حرف جذابي هم هست، مع الاسف در همين جلسه کثيري از افرادي که حضور داشتند صداي احسنت آنها بلند شد، اما آيا با احترامي که براي آن آقا قائل هستيم و انصافا صحبت هاي موثري هم گاهي اوقات دارد اما اين صحبت واقعا خود بنده را متاثر کرد که اين چه حرفي است که ايشان مي زند؟!
نهج البلاغه مجموعه اي است از کلمات منسوب به اميرالمومنين (ع) بزرگاني تلاش کردند و مدارک آن را در آورده اند و اثبات کردهاند که از کلمات اميرالمؤمنين است و اگر مدارک هم نبود اين مقدار وثوق به صدور اين کلمات از اميرالمؤمنين هست، اما عرض بنده اين است که مي خواهم به آن برادر بزرگوار عرض کنم که:
اولاً: فقهاء بزرگ ما كاملاً به اين كتاب شريف اعتنا دارند وآنچه را كه به عنوان احكام فقهي ممكن بوده است از آن استفاده نمودهاند خصوصاً در لزوم تشكيل حكومت و شرائط حاكم و قاضي و همينطور در ابواب امر به معروف و نهي از منكر.
ثانيا: يک فقيه به چه چيزي مي تواند در مقام استنباط استدلال کند کلمات نهج البلاغه غالبا عنوان اخباري را دارد و غالبا در مقام حکم فقهي نيست حتي از نظر سيدرضي هم به عنوان يك كتاب فقهي قابل استدلال نبوده است و غرض ايشان استناد فقهي نبوده اگر کسي نهج البلاغه را از اول تا آخر ببيند حدود دويست موضوع کلي در نهج البلاغه وجود دارد مانند اهلبيت، آدم ـ ادعيه و اسلام ـ ارض ـ اصنام ـ تقوي ـ جهاد ـ زهد ـ امانت ـ انبياء ـ سماء ـ حق و باطل ـ حساب ـ حسد ـ شوري ـ عقل ـ ظلم ـ قرآن ـ توحيدو... و ده يا دوازده عدد از اينها مربوط به فروعاتي مثل زکات و حج و جهاد و ... است در زکات و حج و زکات هم به عنوان يک قضيه انشائي مطرح نفرموده است. وقتي کلامي کلام انشائي نيست قابليت استدلال براي فقيه را ندارد آن کلامي را مي توانيم از آن حکم فقهي بدست آوريم که انشاء باشد آن هم وقتي که بخواهد يک حكم کلّي را بيان کند آن هم قضيةفيواقعة نباشد بلكه بايد بصورت قضيه حقيقيه باشد.
مثلا يكي از جوابهائي كه در مورد عبارت «إياك و مشاورة النساء» است آن است كه ممكن است به عنوان يك قضيه خارجيه مطرح باشد و بنابراين نميتوان از آن استفاده كرد كه همه زمانها تا روز قيامت بايد از مشورت با زنان اجتناب كرد. البته اينگونه تعابير توجيهات ديگري نيز دارد آنهم اگر معارض نداشته باشد و ادله ديگري نداشته باشد.
از همه اينها گذشته در كتاب وسائلالشيعة در حدود 147 مورد از نهج البلاغة نقل نموده است و در كتب فقهي تا قبل از زمان شيخ انصاري در حدود 3732 مورد از اميرالمؤمنين(عليهالسلام) نقل شده است.
علي أي حال در يک جمع اين چنيني که شايد بيش از آقاياني که تشريف داريد حضور داشت يک چنين مسئله را مطرح کند و اين را به عنوان يک ظلمي بر غدير منتسب به همين حوزه کند چه بايد گفت؟
بايد گفت سطح علمي ما خيلي پايين آمده است يک نفر در آن جمع به اندازه مقداري که تلویزيون نشان مي داد برخواست و گفت ما به کلمات شما انتقاد داريم اما بقيه با احسنت گفتن تاييد مي کردند. اين کاشف از اين است که ما ضعف علمي فراوان داريم. اگر ما بعد از اينهمه درس خواندن متوجه نشويم که چرا فقهاء ما به نهج البلاغه آنطور که بايد و شايد نمي توانند استدلال فقهي کنند پس چه ياد گرفتهايم؟
از طرف ديگر ابعاد ديگر نهج البلاغه و تفسير هايي که نوشته شده است بر عهدنامه مالک اشتر و خطبه هاي ديگر و شرح هايي که زده شده است در بين همين فضلاي حوزه و بزرگان قدمهاي خوبي برداشته شده است، در مسائل توحيدي و اعتقادي به بسياري از تعابير اميرالمؤمنين(ع) استدلال مي شود، حالا ما بگوييم که چرا فقهاء به نهج البلاغه در فقهشان استدلال نمي کنند.
علاوه آن مقداري که از اميرالمؤمنين(ع) در احکام فرعي ما لازم داريم در کلمات ائمه ديگر ما فراوان آمده است و بالاخره مناسب بود ايشان چند نمونه از مواردي كه فكر ميكنند قابليت استدلال فقهي را دارد و فقهاء به آن توجه نمودهاند را بعنوان مثال و شاهد ذكر ميكردند و معالأسف جز كليگوئي مطلب مستندي را ما در كلام ايشان ملاحظه ننموديم.
از همه اينها آنچه كه تعجب ما را برانگيخت آن است كه عنوان داشتند چرا فقها و اصوليين به حديث «لاتنقض اليقين بالشك» بصورت مفصل پرداختهاند اما اعتنائي به نهجالبلاغه و كلمات اميرالمؤمنين(عليهالسلام) در فقه ندارند، درحاليكه غفلت كردهاند از اينكه همين فقهاء به عبارت اميرالمؤمنين(ع) كه فرمود: «مالايدرك كله لايترك كله» استناد نموده و از آن قاعده فقهي ميسور را استخراج نمودهاند.
پس بنده اين را براي اين عرض کردم که شايد ضروري ترين امر براي ما طلبه ها در امروز درس خواندن و قوّت علمي و اينکه مباني علمي قوي پيدا کنيم آن وقت مي توانيم در ميدان هاي بزرگ حضور پيدا کنيم و از اسلام دفاع کنيم و تا مادامي که خود ما جاهل باشيم، چطور ميتوانيم ارشاد جاهل كنيم نميتوانيم از اسلام دفاع کنيم .
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته