در آستانه فرا رسيدن دومين سالگرد ارتحال مرجع عاليقدر شيعه حضرت آيت الله العظمي فاضل لنکراني قدس سره الشريف اعضاء مجمع هماهنگي و جبهه پيراون خط امام و رهبري با آيت الله حاج شيخ محمد جواد فاضل دامت برکاته ديدار نمودند.
۱۹ شهریور ۱۳۹۰
۱۵:۵۴
۱,۹۰۵
خلاصه خبر :
-
ولادت با سعادت حضرت جواد الائمه(علیه السلام) تبریک و تهنیت باد
-
انتصاب ناشایست هم شعبهای از شعوب جور و خیانت است
-
شورای عالی انقلاب فرهنگی موضوع واگذاری مسئولیتها را ساماندهی کند
-
علم اصول، منطق فهم دین
-
جشن میلاد حضرت زهرا(س) و آئین عمامهگذاری در حسینیه دفتر آیت الله فاضل لنکرانی
-
مقاومت؛ تنها راه عزت مسلمین و غلبه بر مستکبرین
در اين ديدار نخست جناب حجت الاسلام والمسلمين بنايي نماينده محترم قم در مجلس شواري اسلامي ضمن عرض تسليت شهادت حضرت زهرا (س) و نيز رحلت آيت الله العظمي بهجت(ره) حضور گسترده و باشکوه مردم در مراسم تشييع و مجالس ترحيم و بزرگداشت مراجع تقليد را نمايانگر عمق ارتباط قلبي مردم متدين با روحانيت معظم و مراجع ديني خود دانستند .
ايشان همچنين با عرض تسليت دومين سالگرد ارتحال آيت الله العظمي فاضل لنکراني (ره) ادامه فعاليتهاي دفتر و مراکز فقهي ائمه اطهار: را در طول دو سال بعد از ارتحال آن مرجع بزرگ توسط فرزند ارجمند ايشان آيت الله حاج شيخ محمد جواد فاضل، مايه دلگرمي و تسلاي خاطر شيعيان و مقلدين معظم له برشمرد و افزودند اميدواريم مرکز فقهي ائمه اطهار: که از يادگارهاي ارزشمند آن مرجع عظيم الشأن است با همّت و درايت ايشان بتواند از مراکز بزرگ علمي و نظريه پردازي کشور شده و نام آن بزرگوار را براي هميشه زنده و بخشي از خلأ حضور ايشان را پر نمايد.
سپس آيت الله حاج شيخ محمد جواد فاضل با قرائت آيه 36 از سوره احزاب فرمودند:
در ابتدا شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها را که مصيبت بزرگ و هميشگي شيعه و جهان اسلام است تسليت عرض مي نمايم .
همچنين رحلت مرجع زاهد آيت الله العظمي بهجت(ره) را که ضايعهاي براي اسلام و حوزه هاي علميه است تسليت ميگويم و تشکر ميکنم از شما عزيزان که جهت يادبود مرجع بزرگ و دژ محکم براي دفاع از اسلام و انقلاب و مکتب اهل بيت: حضرت آيت الله العظمي فاضل(ره) همانند سال گذشته تشريف آوردهايد.
از اين که اين مجمع و تشکل شما تلاش ميکند به افکار امام و رهبري نزديک شده و مردم را با افکار اين بزرگواران آشنا ميکند جاي سپاس و تقدير دارد. بنده چند کلمه از باب يادآوري خدمت شما عزيزان عرض ميکنم.
اول آنکه: در مورد حضرت صديقه طاهره سلام الله عليها بنده معتقدم آن حضرت وراي عناوين انحصاري که واجد هستند مانند دخت النبي، زوجة امير المومنين، ام الحسنين، ام الائمه النجباء و ... حسب آنچه از روايات استفاده ميکنيم آن حضرت داراي حقيقتي هستند که فوق همه اين عناوين است. لزوم تکريم حضرت نه فقط به خاطر دخت نبي اکرم صلي الله عليه و آله و يا زوجة امير المومنين عليه السلام يا ام الائمه عليهم السلام بودن است هر چند اين عناوين هريک به تنهايي شرافتي بي نظير و افتخاري بزرگ است، بلکه اين به خاطر حقيقت وجودي آن حضرت است که فوق تمام اين عناوين ظاهري است.
در روايتي امام صادق عليه السلام مي فرمايند: «هي الصديقة الکبري و علي معرفتها دارت القرون الاولي»
بايد اهل خرد و انديشه روي اين روايت فکر کنند هر چند هم به کنه آن پي نخواهند برد. بنده هنوز نتوانستم به خوبي بفهمم که امام صادق عليه السلام چه ميخواهند بفرمايند. از لحاظ ظاهر «دارت القرون الاولي» يعني از روز ازل هر مخلوق، هر انسان کامل، هر نبي و وصيي که آمده بر محور معرفت آن حضرت بوده است. بدون معرفت فاطمه قرون اولي نبايد باشد معناي قرون اولي هم اين نيست که اين امر اختصاص به گذشته داشته و مربوط به آينده نميشود. نه، وقتي قرون اولي و گذشته بر يک اساس و عمود و محور استوار شد قرون آينده هم تا قيامت همينطور خواهد بود .
لذا ما محتاج معرفت هر چه بيشتر به آن حضرت هستيم . رکن اصلي پيروي از امام و رهبري در اين است که جنبه ولايي بودن خود را قوي کنيم هر چه ما ولايت ائمه طاهرين: و فاطمه زهرا سلام الله عليها را در خود قوي و به اين منبع بيکران نزديکتر شويم در حرکت انقلابمان موفقتر خواهيم بود. کساني که واقعا پيرو ولايت اهل بيت هستند ميتوانند پيروي از امام و رهبري را متجلي کنند. بدانيد ولايت پذيري فقط به اظهار ادب ظاهري و شرکت در مراسمات مذهبي تحقق نمييابد بلکه بايد معرفت به آنها قويتر شود امروز خيليها ميخواهند ولايت را در حد همين ظواهر منحصر کرده و شيعه را از محتواي اصيل خود جدا کنند لذا بايد مراقب بود و نگذاشت افرادي که حتي لون بي تفاوتي نسبت به انقلاب را دارند محور اين امور قرار گيرند. محوريت اين امور بايستي در دست فرزندان امام و انقلاب و کساني که واقعا رهروان امام و رهبري هستند باشد.
مطلب دوم اين است که خداوند متعال در آيه شريفه مي فرمايند:
وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِينًا
{هيچ مرد و زن مؤمنى را نرسد كه چون خدا و فرستادهاش به كارى فرمان دهند براى آنان در كارشان اختيارى باشد و هر كس خدا و فرستادهاش را نافرمانى كند قطعا دچار گمراهى آشكارى گرديده است}
اگر خدا و رسول در موردي حکمي کردند هيچ مؤمن و مؤمنهاي بعد از امر خدا و رسول حتي در امور مربوط به خودشان اختيار ندارند. اين يکي از آياتي که ميتواند در باب ولايت فقيه مورد بحث قرار گيرد. اعتقاد ما به ولايت فقيه يک اعتقاد سياسي نيست و اگر کساني بخواهند بگويند ما ولايت فقيه را ميپذيريم چون در قانون اساسي آمده است ما فکر اينها را منطبق با فکر شيعه و آنچه که از دين استفاده ميشود نميدانيم حتي اگر کسي بخواهد اين اعتقاد را يک اعتقاد احساسي قرار دهد و بگويد ما چون علاقه به پيامبر و آل پيامبر صلي الله عليه و آله داريم به دنبال آن حب به جانشينان آنها داريم باز اين اعتقاد منطبق با واقع دين نيست. اعتقاد به ولايت فقيه يک اعتقاد ديني محض است.
اين آيه شريفه ولو آنکه در مورد خاصي نازل شده ولي به گفته بزرگان مورد مخصص نميباشد. چون خداوند در موارد جزئي قانون کلي را تا روز قيامت بيان ميفرمايد . در آيه با ذکر «مَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ» ميفرمايند تمام افراد و گروههاي جامعه اعم از مرد و زن، عوام و خواص، عالم و جاهل مشمول اين حکم هستند اگر خداوند و رسول او حکمي را صادر فرمودند هيچ کس ديگر اختيار خود را ندارد در اين عبارت «أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ» نکات بسياري نهفته است يعني نه فقط در امور سياسي، اجتماعي و حکومتي بلکه در امور شخصي خود ديگر اختيار ندارند يعني اعتقاد ديني ما اين است که مسلمان بايد در مقابل خدا و رسول تسليم محض باشد. البته اين تسليم عين عزت و شرافت است اين تسليمي نيست که کورکورانه باشد اگر ما خدا و رسول و امام را با ادله محکم قبول کرديم تسليم در مقابل اوامر و احکام آنها عين عزت و شرافت است. وقتي به فرمايش امام ولايت فقيه استمرار حکومت و ولايت رسول خدا صلي الله عليه و آله و ائمه اطهار: است حکم ولي فقيه نيز همينطور است. يعني وقتي ولي فقيه حکمي را صادر کردند بايد در مقابلش تسليم بود. نسبت به حکم خدا و رسول تا زماني که به مرحله ابراز نرسيده افراد مختار هستند هر طور که خواستند عمل کنند حتي اگر بدانند رسول خدا صلي الله عليه و آله باطناّ نظر ديگري دارند الزامي بر عمل به آن ندارند اما وقتي به مرحله ابراز رسيد مردم بايد تسليم شوند.
اين مطلب در مورد ولي فقيه نيز وجود دارد ما بايد روي مسأله ولايت فقيه خيلي بيش از اينها کار کنيم
نسل جديد جامعه ما مبادا ولايت فقيه را روي اعتقاد سياسي و يا احساسي بپذيرند بلکه بايد آن را بر اساس اعتقاد ديني بپذيرند البته اگر اعتقاد ديني شد اعتقاد سياسي و احساسي را به دنبال خود خواهد آورد متاسفانه بر اين موضوع کم توجه شده است حتي در حوزه هاي علميه. بنياني را که امام(ره) آوردند که يکي هديهاي الهي بود هم براي حوزه علميه و هم براي جامعه اما هنوز ابعاد اين مسأله به حد کافي روشن نشده ولو کتابهاي زيادي هم در طول اين سي سال نوشته شده است
من به اين مجمع و جبهه پيشنهاد ميکنم روي اين مسأله کار کنيد و دورههاي تشکيل بدهيد و جوانان را با عمق مسأله ولايت فقيه آشنا بکنيد.
نکتهاي که ميخواهم عرض کنم اين است در مسأله ولايت فقيه اگر ولي فقيه را از مراجع جدا بکنيم بسيار خطرناک است چون حسب رواياتي که در مورد ولايت فقيه داريم ولايت مربوط به مجتهدين و فقهاي جامع الشرايطي است که عارف به حلال و حرام باشد.، حافظاً لدينه، صائنا لنفسه، مخالفاً لهواه، مطيعاً لامر مولاه باشند.
والد ما يک روز در مجلس درس ميفرمودند مخالفاً لهواه اينقدر دقيق و سنگين است که حتي اگر فردي نسبت به يک امر مباح علاقه نفساني داشته باشد و آنرا براي آن علاقه انجام دهد مخالفاًً لهواه نميشود. چه تعداد افرادي را ميتوانيم پيدا کنيم که اين صفات را داشته باشند؟ معيارهايي که در روايات ما براي مراجع مردم در زمان غيبت قرارداده شد بسيار دقيق و ظريف است. ما از بين اين فقهاء يک نفر را بايد انتخاب کنيم و در رأس به عنوان ولي فقيه قرار دهيم. حال اگر در مسائل اسلام، نظام و انقلاب بين رهبري و مراجع تفکيک کنيم به طوري که القاء کنيم که نظرات مراجع اهميت و اعتباري ندارد و نسبت به مطالبي که مراجع به عنوان دين و اسلام و انقلاب از روي احساس تکليف و دين بيان کنند بياعتنايي کرده و اين طرز فکر ترويج شود که تمامي امور به ولي فقيه واگذار شده است و بين ايشان و مراجع، القاء تفکيک شود، در آينده چه خواهد شد؟ اولا از نظر علمي اين دو قابل تفکيک نيستند شبيه تعبيري که در مورد ائمه داريم که همه نور واحد هستند نظير اين تعبير را در مورد مراجع و رهبري ميتوانيم داشته باشيم مرجع کسي است که بعد از طي تمام مراحل علمي و تقوايي بايد اين اوصاف خاص را داشته باشد. و کسي که بايد اين اوصاف را داشته باشد حال اگر در يک موردي بخواهد حرفي بزند که باب ميل يک گروه و يک جناحي باشد اين فرد ديگر مرجع نميتواند باشد و صلاحيت خود را از دست ميدهد. کما اينکه خود ولي فقيه بر طبق مبناي ديني ما همينطور است. گاهي بعضي از روشنفکران جاهل ميگويند کي گفته ما تابع نظر يک فرد باشيم؟ ميگوييم ما تابع نظر يک نفر نيستيم. اين نفر محصول مجموعه دين است محصول هزار سال تلاش علمي است.
بايد ديد اين طرز تفکر آيا با استمرار انقلاب سازگاري دارد يا نه، آيا خود رهبري معظم انقلاب با اين فکر موافق هستند يا نه؟ بنده معتقدم اين طرز فکر ضربه اصلياش به خود ولايت فقيه ميخورد. شما ملاحظه کنيد مردم چرا مطيع مراجع هستد با آنکه بسياري از آنها ممکن است حتي عکس آنها را نيز نديده باشند؟ اگر از عوام مردم بپرسيد خواهند گفت چون نايب امام زمان عليه السلام هستند. ما بايد اين عقايد را حفظ و تقويت کنيم تا اصل انقلاب ما و ولايت فقيه استمرار داشته کند. اگر قرار شود بين مراجع و ولايت فقيه جدايي ايجاد شود، يکي از تبعاتش اين خواهد بود که مراجع به تدريج خود را کنار بکشند و اين آينده نظام را مواجه با خطر ميکند.
امروز مراجع بحمد الله، واقعاً در خط انقلاب و حامي نظام و رهبري هستند بنابراين طبق آيه شريفه، ما معتقديم رهبري يا يکي از مراجع تقليد اگر در موردي حکمي صادر کردند ديگر ما اختياري از خودمان در آن مورد نداريم. البته روشن است که هيچک از مراجع در شوؤني که در قانون اساسي براي رهبري قرار داده شده دخالت نميکنند.
استمرار انقلاب در اين است که ولايت فقيه را عميقتر و دقيقتر بشناسيم و به جامعه معرفي کنيم. اگر ولايت فقيه نبود اثري از انقلاب و حوزههاي علميه نبود من گاهي به بعضي افراد که اعتراض به کمرنگ شدن مسائل ديني در انقلاب ميکنند ميگويم اين طور نيست شما اين فکر را بکنيد که اگر انقلاب نشده بود چه پيش آمده بود . حال به حمدالله اين انقلاب شده و با تمام اين دشمنيهايي که با آن ميشود دين حاکم بر مراکز حکومتي و مسئولين ماست و ما بايد شکر گذار آن باشيم .
الآن که نزديک ايام انتخابات هستيم وظيفه داريم ببينيم معيارهايي که رهبري تعيين کردهاند چيست. حتي تعبيراتي که ايشان بيان فرمودهاند را بايد اولويت بندي کنيم .
اميدوارم همه ما پيرو واقعي امام و رهبري باشيم و اسلام و قرآن و ولايت ائمه معصومين: را هر چه بيشتر بفهميم و طبق آن عمل کنيم . در روايات مي بينيم امير المؤمنين عليه السلام با آن که جانشين پيامبر صلي الله عليه و آله بودند اما در زمان حيات رسول خدا صلي الله عليه و آله مثل يک بنده تسليم آن حضرت بودند.
در خاتمه ياد امام بزرگوار را که اين ايام در استانه سالگرد آن مرد بزرگ تاريخ هستيم گرامي مي دارم.
تعبيري که رهبر معظم انقلاب در کردستان داشتند که «امام با هيچ شخصيتي از شخصيتهاي روحاني در طول تاريخ قابل مقايسه نيست» حرف درستي است و مبالغه در آن نيست. براي علو درجات آن امام و بزرگان دين و مراجع فقيدمان صلوات ختم بفرماييد.
والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته