ديدار پروفسور ماركو ساسولي با حضرت آيت الله فاضل لنكراني(دامت بركاته)

۰۱ بهمن ۱۳۹۰

۱۹:۰۶

۱,۹۹۵

خلاصه خبر :
ما مدعّي اين معنا هستيم كه جامع‌ترين حقوق در اسلام مطرح شده و اين مسئله بسيار مسئله‌ي مهمي است. ما در بحث‌هاي معاملات، برخي حقوق را داريم كه اصلاً در هيچ مكتبي وجود ندارد.
آخرین رویداد ها

بسم الله الرحمن الرحيم

آيت الله فاضل:‌ اولاً من از اين سفر پر كار و متراكم علمي شما خوشحالم، خودِ همين براي ما جالب است كه در يك سفر ايشان اين مقدار جلسات علمي با محققين و اهل نظر راجع به اين مسئله داشتند. اوليّن نتيجه‌ي اين كارهاي علمي این است كه ايشان از نزديك مي‌بينند كه اين موضوع چقدر در ايران، در حوزه‌هاي‌ علميه و دانشگاه‌هاي ايران محور بحث و دقّت نظر محققين است كه براي ما بسيار بسيار اهميّت دارد و حتماً خودشان در تحقيقاتشان به اين نتجه رسيده‌اند كه مقتضاي دين ما و منطق دين ما بر اين استوار است كه نسبت به مسائل حقوق بسيار توجه دارد.

حقوقي كه بين انسان و خداي تبارك و تعالي قائليم، حقوقي كه بين انسان‌ها است، حقوقي كه بين انسان و حتّي ساير موجودات است، حقوقي كه بين اديان وجود دارد.

ما مدعّي اين معنا هستيم كه جامع‌ترين حقوق در اسلام مطرح شده و اين مسئله بسيار مسئله‌ي مهمي است. ما در بحث‌هاي معاملات، برخي حقوق را داريم كه اصلاً در هيچ مكتبي وجود ندارد. به عنوان مثال يك بحثي است كه در معاملات اگر كسي مال ديگري را بدون اجازه او بردارد و اين مال به دريا بيفتد و تا يك يا دو سال امكان درآوردن آن نيست كه به مالكش بدهد، اينجا سه قانون در دين ما وجود دارد؛ يكي اينكه اگر آن مال از بين رفت بايد خسارتش را بدهد. قانون دوم این است كه اگر اين مال بود ولي نمي‌تواند به مالك بدهد، بايد اين شخص مثل اين مال را به صورت موقّت تهيه كند و در اختيار مالك قرار دهد تا آن وقت كه امكان وصول مال اصلي ميسر شود در آن صورت دوباره اين مثل را مي‌گيرد و آن مال را به او مي‌دهد. قانون سوم هم این است كه منافع آن مال را در اين مدّت ضامن است.

مي‌خواهم بگويم اسلام تا اين حد دقت دارد حتي نسبت به حقّي كه انسان بر مال خودش دارد، اسلام مي‌گويد اين مال را اگر كسي بُرده، الآن سلطنتش بر اين مال از بين رفته، او بايد همين سلطنت را جبران كند، غير از این است كه بدل اصلي مال را بدهد و مسئله تمام شود، در فقه ما از آن تعبير مي‌كنند به «بدل حيلوله».

پروفسور ساسولي: آنچه شما مي‌فرماييد را ما امروز در قوانين داخلي سوئيس داريم و اگر چنين اتفاقي براي مال كسي بيفتد، قاضي سوئيس طبق قانون موظف است كه چنين كند، اما من متخصص در حوزه حقوق خصوصي نيستم.

حوزه تخصصي من «حقوق بين الملل بشردوستانه» است، يعني قواعد و موازيني كه بايد در زمان مخاصمات مسلحانه حاكم باشد، اين خيلي مهم است كه ما يك دسته قواعد و موازيني داشته باشيم كه شفاف و روشن باشند، چرا كه اصلاً كساني كه مي‌خواهند اين قانون را انجام بدهند سربازان و نظاميان هستند كه نمي‌توانند منتظر تفسير قاضي باشند، براي اينكه به آنها توضيح دهد كه اين قواعد چطور بايد مورد اجرا گذاشته شود.

آيت الله فاضل: ‌من متوجه هستم كه تخصص ايشان در حوزه حقوق بشردوستانه است، ولي خواستم به نحو كلي بگويم كه دين ما اين جامعيّت را دارد و در باب حقوق تا چه مقدار دقّـت كرده؟ اگر در يك مال جزئي، اسلام اينقدر دقّت دارد، طبيعي است كه در ارتباط بين خود بشر در موقع جنگ، قوانين خيلي دقيق‌تري دارد.

پروفسور ساسولي: كاملاً موافقم با شما، در حوزه حقوق بشردوستانه در مسائل جزئي، شايد آنچه كه حقوق بين الملل به دنبالش هست با منابع داخلي به نتيجه يكسان برسد، مثال مي‌زنند زماني را كه وقتي يك نفر با چتر نجات از هواپيمايي پائين مي‌آيد شايد اين سؤال عملي باشد كه آيا مي‌شود او را در مقام يك رزمنده در زمان مخاصمه مورد هدف قرار دارد يا نه؟ اگر او رزمنده و نظامي است و قصد دارد كه بر قلمروي سرزميني شما بنشيند، شما اگر در مخاصمه باشيد حق داريد كه او را هدف حمله قرار بدهيد، اما اگر همين كسي كه از هواپيما خودش را پائين مي‌اندازد خلبان يك هواپيما باشد و آن هواييما نظامي باشد و آن فرد رزمنده حساب شود، اين پائين آمدنش به خاطر این است كه هواپيما مورد هدف قرار گرفته و در حال سقوط است و او براي نجات جان خودش پائين مي‌آيد، ما نمي‌توانيم در آن زماني كه به زمين نرسيده او را مورد هدف قرار دهيم، بايد به زمين برسد و به او امكان اسير شدن را بدهيم.

من بر اين باورم كه فقه اسلامي و شريعت اسلامي هم به خاطر اينكه بر مبناي يك اصل است در آن موضوع هدف قرار دادن كسي كه براي نجات جان خودش به زمين مي‌نشيند داراي يك مبناي نظري و پشتوانه‌‌ي حقوقي است و نجات جان بي‌گناهان در شريعت اسلام مورد حمايت قرار گرفته است. نتيجه‌ي اعمال اسلام و حقوق بين الملل بشردوستانه يكي خواهد بود.

بنابراين اگر فرض كنيم يك سربازي كه عضو يك كشور نظامي اسلامي است به اين قاعده احترام مي‌گذارد نه فقط بخاطر اينكه در قواعد بين المللي آمده، بلكه چون يك پشتوانه مذهبي هم دارد، اين انگيزه بيشتري براي او ايجاد مي‌كند. اما بايد بدانيم اين قواعد بين المللي كه مشتركاتي هم دارد ـ كه توسط كنوانسيون‌ها و پروتكل‌ها جمع شده ـ براي همه است، براي حمايت از قربانيان همه كشورهاست، خواه آن كشوري كه درگير جنگ است؛ اسلامي باشد، مسيحي باشد يا بودايي باشد. و همه افراد در زمان مخاصمه متعهد به آن هستند و نياز ندارد كه پشتوانه مذهبي و مطالعات فقهي هم داشته باشد. اين مثالي بود كه نشان بدهد كه چطور موازين بين المللي و موازين ديني ـ به طور خاص اسلام ـ مي‌توانند به نتايج مشابهي برسند. 

آيت الله فاضل: من بر اين امر واقفم كه در دنيا خيلي‌ها تلاش مي‌كنند كه نشان دهند بين منابع اسلامي و بين المللي در خصوص حقوق بشر و بين المللي دوستانه، اختلاف و تضاد است، ولي ايشان مذهب و منابع مذهبي را يك محرّكي مي‌دانند براي رعايت بيشتر اين قواعد.

حقوق بين الملل چون يك مجموعه قواعد و مقرراتي است كه كه فقط برخي از حوزه‌ها و جنبه‌ها را مورد نظر مي‌دهد، لذا در مقايسه با منابع مذهبي، بسيار محدودتر است. به طور مثال حقوق بين الملل هيچ گاه در مورد روابط بين فرد با خالق خودش صحبت نمي‌كند، اما وقتي كه ما راجع به اديان الهي صحبت مي‌كنيم، راجع به تكاليف و تعهداتي هم صحبت مي‌كنيم كه فرد نسبت به خالق و خداي خودش دارد. در حالي كه وقتي ما اين موضوعات حقوقي را در بحث حقوق معاهداتي در سطح بين المللي دنبال مي‌كنيم، آنجا اصلي هست تحت عنوان «قيد عمل متقابل» كه فرد رعايت حال طرف مقابل را به يك اصل مقيّد مي‌داند يعني به نحوه رفتار طرف مقابل، كه اگر او احترام گذاشت، اين هم احترام مي‌گذارد اما زماني كه بحث اديان الهي و منابع مذهبي هست، چنين قيدي براي عمل متقابل ديگر وجود ندارد.

مثال اسير را كه ايشان زدند خيلي مهم است و خود ايشان هم مي‌دانند كه اسلام اجازه كشتن اسير، برخورد با اسير و شكنجه كردن اسير را نمي‌دهد، و در آن مثال بالخصوص اسلام نمي‌آيد وارد شود، بلكه مي‌گويد اگر او به عنوان اسير تلقي مِي‌شود، كشتنش جايز نيست، ولي بحث اصلي همين جاست كه اولاً سؤال من این است كه چرا ما بايد در اين نظامي كه براي حقوق بشردوستانه تنظيم شده خالق را ناديده بگيريم و ارتباط بين انسان و خالق ناديده گرفته شود؟ آيا بدون درنظر گرفتن او مي‌توانيم بگوئيم اين پروتكل و يا اين حقوق خيلي دقيق و روشن است؟! بالأخره ما يك موجودي هستيم كه نمي‌توانيم جداي از خالق، براي خودمان قانوني تنظيم كنيم.

پروفسور ساسولي: من ابتدا بايد توضيح دهم ـ اما مطمئنم شما مي‌دانيد ـ؛ بايد بگويم كه حقوق بين الملل و بشردوستانه از حقوق مذهبي و ديني افراد حمايت مي‌كند و مقاماتي كه افراد را در زمان مخاصمه بازداشت مي‌كنند و يا اسيران جنگي كه در دست آنها هستند حق ندارند حقوق مذهبي‌شان را ناديده بگيرند و اين در اين اسناد واضح شده.

اين كنوانسيون‌هاي چهارگانه و پروتكل‌هاي الحاقي توسط انسان‌ها نوشته شده‌اند نه خداوند. به نظر من خيلي جالب نبود كه اين كنوانسيون‌ها و پروتكول‌هايي كه توسط افراد نوشته مي‌شوند روابط بين فرد و خالق را هم تنظيم مي‌كردند چون اگر در اين اسناد به خداوند و خالق اشاره مي‌شد، نمي‌دانم كه شما آن موقع چه موضعي داشتيد؟ آيا موافق بوديد با اينكه نويسندگان اين اسناد يك جانبه روابط افراد با خدا را از نگاه خودشان تنظيم كنند و اينكه اساساً خداوند به اين فكر نمي‌كنند كه احتياجي باشد در اسناد بين المللي حقوق بشردوستانه به نام او اشاره شود.

اگر انسان به فرامين و دستورات خداوند كه از طريق اديان آمده احترام بگذارند و آنها را رعايت كنند، اصلاً ما ديگر مخاصمه مسلحانه‌اي نداريم كه بخواهيم قواعدي را بنويسيم كه بر اين مخاصمات مسلحانه حاكم باشد. وقتي هم بحث حقوق بشر مي‌كنيم، حقوق بشر، بحث حقوق روابط و افراد را در زمان صلح تنظيم مي‌كند.

تا اينجا آنچه كه متوجه شده‌ام در خلال صحبت‌ها و تبادل نظرهايي كه در قم داشتم این است كه آنچه كه در حقوق بين الملل بشر هست، استانداردهاي بين المللي حقوق بشر و منابع اسلامي، اينها با هم همگرايي دارند و هيچ تضادي وجود ندارد، زيرا حقوق بين الملل بشر به حداقل‌ها و ضمانت‌هاي حداقلي مي‌پردازد، در صورتي كه منابع ديني بسيار فراتر از آن را پوشش مي‌دهند.

در زمان درگيري يوگسلاوي سابق و مخاصمه‌اي كه در بوسني و هرزگوين رخ داد من در آنجا حضور داشتم، در مقام نماينده‌ي ICRC به عنوان نماينده كميته صليب سرخ، آنجا مي‌توانستند به استانداردها و موازيني كه در اسناد بين المللي آمده متوسل شوند تا براي قربانيان يك حمايتي را به عمل بياورند، اما اگر مي‌خواستند به منابع مذهبي و ديني رجوع كنند آنجا خيلي جالب نبود! چون صرب‌ها قبول نمي‌كردند، ببينيد اينجا كه قم است و همه مسلمانند و اطلاعات كافي دارند، مي‌شود اين كار را كرد، ولي در يك جايي كه اطلاعات كافي وجود ندارد، به عنوان حداقل بايد مورد اشاره قرار بگيرد.

آيت الله فاضل: من فكر مي‌كنم مقصود من براي ايشان روشن نشد؛ اولاً من بگويم كه ما هم در دين خودمان اين مطلب را داريم كه روابط انسان‌ها با يكديگر، يا عنوان «محور ديني» دارد كه به آن برادر ديني مي‌گوئيم و يا «محور شكلي» دارد. علي بن ابيطالب(ع) در نهج البلاغه مي‌فرمايد: انساني كه با آن برخورد مي‌كني يا برادر توست در دين، يا شبيه توست در خلق (ظاهر)، و هر كدام پايه‌اي براي حقوقي است. يعني در خود اسلام همين كه يك كسي از نوع و شكل ما هست، عقل و فكر دارد، يك حقوق متمايزي از ساير موجودات دارد و اين براي ما روشن است. اما مقصود اصلي من از آن سؤال این است كه ما به عنوان تئوريسين‌هاي مسائل حقوقي اين را مي‌گوئيم كه اگر ما يك حقوقي را بدون در نظر گرفتن خالق اصلي تدوين كنيم، آيا اين حقوق مي‌تواند قابل قبول باشد يا نه؟‌

باز روشن‌تر بگويم؛ اگر بگويند يك پروتكل، به عنوان يك قرارداد است، ما حرفي نداريم كه اسم حقوق روي آن نگذاشتند، يك قراردادي را كشورها با هم نوشتند و توافق كردند كه در هنگام جنگ اين كارها را انجام بدهند، در اصطلاح علمي نمي‌شود به اين گفت حق، اما اگر مسئله‌ي حق را بخواهيم مطرح كنيم، پيامبر6 در ميان اسرا رفت آن كسي كه علم داشت را از آن كسي كه علم نداشت متمايز مي‌كرد، شايد در اين پروتكل چنين چيزي نباشد، آن كسي كه فايده‌ي علمي و ارزش بشري داشت را زودتر آزاد مي‌كرد و اين محقَّق نمي‌شود جز اينكه آن كسي كه خالق ماست و يك امتيازاتي را براي ما قرار داده را در نظر بگيريم.

پس مقصود من روشن شد كه اگر اين به عنوان يك «معاهده» است ـ به قول خودتان هم حداقلي است ـ مسئله‌اي نيست، اما اگر بخواهد به عنوان يك «حقوق» مطرح شود، اين از جهت علمي جاي مناقشه است. ما معتقديم كه بشر نمي‌تواند هيچ حقّي را براي خودش بدون خدا در نظر بگيرد و معتقديم اگر خالق را حذف كنيم، بسياري از چيزهايي كه حق نيست در لباس حق قرار مي‌گيرد و بسياري از چيزهايي كه حق است از بين خواهد رفت.

پروفسور ساسولي: آيابه نظر شما مشكل اصلي اين نيست كه جوامع انساني امروز به قانون پاي‌بند نيستند، استانداردهاي بين‌المللي موجود را رعايت نمي‌كنند و پاي‌بندي به آنچه استانداردها و هنجارهاي مشخص شده، ندارند. مثلاً وقتي در زمان جنگ انسان‌ها زير نظر يك زندان‌باني هستند و آن زندان‌بان به اين مقررات احترام نمي‌گذارد و آن افراد كه مخلوق خدا هستند حقوق‌شان تضييع مي‌شود، شما به اين اعتقاد نداريد كه مشكل اصلي؛ عدم پايبندي به حقوق و استانداردهاي بين المللي است؟ اگر اين باشد هر كدام با حوزه‌ي كاري‌ خودمان مي‌توانيم با يكديگر تلاش كنيم براي احترام هر چه بيشتر به قوانين بين المللي؟! ما اهداف مشتركي داريم بنابراين مشكلي نيست، كه ما با نگاه‌هاي مختلف و طرق مختلف براي رسيدن به هدف مشترك كار انجام دهيم و اهتمام داشته باشيم.

آيت الله فاضل: سوال اصلي من این است كه آيا بشر با قطع نظر از خالق و خدا، حقّي دارد يا نه؟
پروفسور ساسولي: من منطق شما و خط استدلالي‌تان را متوجه شدم، اما اگر آنچه كه شما مي‌فرماييد درستِ مطلق باشد، نتيجه‌ي عملي‌اش این است كه صدها ميليون انساني كه در دنياي امروز زندگي مي‌كنند و بي‌دين هستند، نمي‌توانند براي خودشان هيچ حقي را تصور كنند و حق داشته باشند، در صورتي كه در اكثر كشورهاي اروپايي، متأسفانه امروز بسياري از افراد اصلاً ديني ندارند كه بخواهند نگاه ديني به مسئله داشته باشند. اما در اين چند روزه كه در قم بودم و با متفكرين مختلف صحبت كردم، متوجه شدم كه در اسلام حتّي كساني كه ديندار نيستند و مسلمان نيستند هم بايد انسان فرض شوند و بايد حقوقي داشته باشند. بنابراين اگر بخواهيم يك نظام بين المللي جهان شمول در خصوص حقوق انساني داشته باشيم، بايد به گونه‌اي تنظيم كنيم كه حتّي بي‌دينان هم در شمول حمايتي اين سيستم حقوقي قرار گيرند.

آيت الله فاضل: به نظر من نكته‌ي دوم، برداشت‌تان اشتباه است؛ «ديندار بودن حق نمي‌آورد». من نگفتم اگر كسي ديندار هست اين دين براي او حق مي‌آورد، من گفتم بالأخره ما معتقديم كه يك خالقي وجود دارد و آن خالق، حقوقي را براي انسان قرار داده، اعم از اينكه اين انسان آن خالق را قبول داشته باشد يا نه؟ در اسلام براي كفّار و افرادي كه اصلاً دين ندارند و خدا را قبول ندارند، براي آنها هم يك حقوقي وجود دارد، يك ضوابط و شرايطي ذكر شده، ديندار بودن، حق نمي‌آورد، ولي مي‌خواهم بگويم كه بالأخره شما خودتان كه اگر مذهبي را قبول داريد، ما زودتر مي‌توانيم به اين نتيجه برسيم. اين حقوقي كه اينجا مي‌خواهيم تنظيم كنيم اگر تحت يك محوريّت كلي‌تري به نام دين و خدا قرار دهيم ـ خصوصاً نمي‌خواهم بگويم دين اسلام! ـ دين آن خالق و كسي كه ما را به وجود آورده، اين حقوق خيلي وسيع‌تر و دقيق‌تر خواهد شد.

يك سؤالي از شما دارم و آن اينكه در اسلام وقتي كه جنگ واقع مي‌شود، اگر زن‌هايي را اسير كنند، در اينكه آيا مي‌شود با اين زن‌ها ازدواج كرد يا نه؟ يك قوانيني داريم، ‌حالا آيا در اين پروتكل درباره اين مسئله كه اگر زن‌هايي هم اسير شدند بتوانند ازدواج كنند يا نه، برنامه‌اي دارند يا خير؟ اگر دارند، بدون در نظر گرفتن دين مي‌خواهند داشته باشند يا اينكه اصلاً برنامه‌اي در اين باره ذكر نشده؟! چون مسئله‌ي ازدواج زن‌هاي اسير، به مراتب از احترام به آنها، نگهداري آنها و مراقبت آنها مهم‌تر است.
پروفسور ساسولي: در اين مجموعه قوانين، هيچ ماده‌اي وجود ندارد كه راجع به حق ازدواج اسراي جنگي اشاره كرده باشد، اما اگر در يك كشور اسلامي كه اسراي جنگي وجود دارند، كشورهاي اسلامي بنا به داده‌هاي مذهبي و ديني خودشان اين امكان را فراهم مي‌آورند و سطح حمايتيِ بالاتري را براي ازدواج اسراي جنگي ارائه كنند، اين يك اقدام حمايتي است كه هيچ تضادي با اين اسناد بين المللي نخواهد داشت.
ديدار پروفسور ماركو ساسولي با حضرت آيت الله فاضل لنكراني(دامت بركاته)

آيت الله فاضل: چرا اينجا در مورد اين موضوع مطلبي ذكر نشده؟

پروفسور ساسولي: من شخصاً كنوانسيون‌هاي بين المللي را ننوشتم، اين دولت‌ها هستند كه معاهدات بين المللي را مي‌نويسند و عضو آن مي‌شوند. اگر در كنفرانس ديپلماتيك آينده كه مي‌خواهد راجع به مقررات حقوق بشردوستانه هنجارسازي شود، دولت جمهوري اسلامي ايران چنين پيشنهادي را بدهد من شخصاً حمايت مي‌كنم تا حوزه حمايتي اين مجموعه قوانين وسيع‌تر شود، اما اينجا بحث این است كه آيا دولت‌ها گنجاندن چنين مفادي را قبول مي‌كنند يا نه؟ خودشان  مي‌خواهند توضيح دهند كه بستگي به نظر دولت‌ها دارد.

خيلي جالب است كه به اين مسائل ريز و عملي بپردازيم تا بتوانيم مواضع‌مان را روشن كنيم؛ مثلاً آيا اسير جنگي كه مي‌خواهد با اسير جنگي در همان كمپي كه نگهداري مي‌شود ازدواج كند، آيا اين ازدواج بايد منجر به آزادي اين دو اسير جنگي شود يا نه؟ ممكن است بعضي بگويند كه بايد آزاد شوند، ولي باز هم اين خطر و ريسك امكان دارد كه دوباره به نيروهاي نظامي مخالف بپيوندند و يك ريسك نظامي را ايجاد كند.

آيت الله فاضل: ما خوشحاليم از اينكه اين بحث هم در اروپا مطرح است، انشاء‌الله با اطلاعي كه من دارم از اين مراكزي كه جناب آقاي دكتر ضيايي و دوستانشان دارند، اين مباحث خيلي محكم‌تر مي‌تواند مطرح شود و اعتقادم بر این است و خواهشم از ايشان این است كه اين مسئله را دنبال كنند و اگر ما همين حقوق را بر مبناي يك خالق، نه فقط بر مبناي دين اسلام تنظيم كنيم، اين تداوم بيشتري پيدا مي‌كند و تكامل بيشتري پيدا مي‌كند و گسترده‌تر خواهد شد و ضمانت اجرايي قوي‌تري پيدا خواهد كرد.

ديدار پروفسور ماركو ساسولي با حضرت آيت الله فاضل لنكراني(دامت بركاته)

پروفسور ساسولي: به عنوان يك كسي كه به دين معتقد هستم با شما موافقم. اين نكته كه اديان و مذاهب مي‌توانند پشتوانه خيلي خوبي باشند و ضمانت اجرايي قوي‌تري به استانداردهاي بين المللي بدهند چيزي است كه در قم به خوبي درك مي‌شود، به خاطر كانتكسي كه دارد، اما ما در دنيا نقاطي را داريم كه اكثر جمعيت‌شان ديندار نيستند و ايشان پيشنهاد مي‌كنند كه مراكز پژوهشي مثل مركز پژوهشي شما، مطالعات سيستماتيكي را در خصوص رابطه اسلام و كساني كه اصلاً معتقد به دين نيستند انجام دهند تا فايده عملي داشته باشد.
ديدار پروفسور ماركو ساسولي با حضرت آيت الله فاضل لنكراني(دامت بركاته)

آيت الله فاضل: ما آمادگي داريم و من هم تشكر مي‌كنم از اينكه ايشان به اينجا آمدند، اين مركز يكي از مهم‌ترين مراكز پژوهشي در حوزه است و ما يك بخشي داريم كه مربوط به «حقوق بشر» است و در زيرمجموعه‌ي آن، حقوق بشردوستانه مطرح مي‌شود و ايشان مي‌توانند اگر واقعاً سوالاتي داشته باشند، ارائه دهند. ما از هر دو جهت مي‌توانيم تحقيق كنيم، هم با «پشتوانه ديني» و هم «بر اساس حقوق پذيرفته شده‌ي انساني». محققين خوبي در اينجا داريم، رساله‌هايي كه محققين اينجا نوشتند عمدتاً مربوط به مباحث روز دنياست، به هر حال از جهت علمي ما آمادگي همكاري داريم انشاء‌ الله.

پروفسور ساسولي: خيلي تشكر مي‌كنم و خيلي مفيد است كه در اين خصوص براي رسيدن به اهداف مشترك كه «احترام گذاشتن به انسان» است كار كنيم و اين را به زندگي واقعي روزانه‌مان نزديكتر كنيم.







برچسب ها :