برگزاری همايش شعر فاطمي با حضور شعراي گرانقدر آئيني كشور با سخنرانی آیة الله فاضل لنکرانی(دامت برکاته)
۳۱ فروردین ۱۳۹۱
۲۰:۱۵
۲,۳۰۶
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
-
ولادت با سعادت حضرت جواد الائمه(علیه السلام) تبریک و تهنیت باد
-
انتصاب ناشایست هم شعبهای از شعوب جور و خیانت است
-
شورای عالی انقلاب فرهنگی موضوع واگذاری مسئولیتها را ساماندهی کند
-
علم اصول، منطق فهم دین
-
جشن میلاد حضرت زهرا(س) و آئین عمامهگذاری در حسینیه دفتر آیت الله فاضل لنکرانی
-
مقاومت؛ تنها راه عزت مسلمین و غلبه بر مستکبرین
در آستانه فرا رسیدن ایام فاطمیه و عزاداری شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) و پنجمين سالگرد ارتحال مرجع عاليقدر شيعه حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني(رضوان الله علیه)، همايش شعر فاطمي با حضور شعراي گرانقدر آئيني كشور از جمله حضرات آقايان مجاهدي، علي معلم، كلامي، زمان، برقعي و حاج محمود كريمي و... در سالن اجتماعات مركز فقهي ائمه اطهار(ع) روز پنجشنبه 30/1/91 برگزار گرديد.
در اين مراسم با شكوه و پرشور حضرت آيت الله حاج شيخ محمد جواد فاضل لنكراني(دامت بركاته) در بيان شخصيت حضرت زهرا(سلام الله عليها) به ايراد سخنراني پرداختند كه مشروح بيانات ایشان از این قرار است:
بسم الله الرّحمن الرّحيم
و الصّلاة و السّلام علي سيّدنا و نبينا و حبيب قلوبنا أبیالقاسم محمد
و الصّلاة و السّلام علي سيّدنا و نبينا و حبيب قلوبنا أبیالقاسم محمد
فرا رسيدن ايام سوگواري همهي بشريت، مسلمين و خصوصاً محبّان فاطمه زهرا(سلام الله عليها) را در درجهي اول خدمت وليّ الله الأعظم امام زمان(عج) و خدمت شما برادران و خواهران اهل ادب، سروران فرهنگي استان و افرادي كه افتخار شعر آئيني هستند، افتخار اهل ادب است، مهمانان عزيزي كه از بيرون قم تشريف آوردند و در حقيقت در شهر فاطمه زهرا(س) حضور پيدا كردند اين مصيبت را تسليت عرض ميكنم.
چون به من فرمودند كه من چند دقيقهاي صحبت كنم از باب اينكه امتثالي شده باشد و ردّ فرمايش آقايان نشده باشد پذيرفتم، اما اذعان دارم كه جلسه؛ جلسهي ادب است و شايد صحبت من خارج از اين عنوان هم باشد، اما از باب اينكه اين مجموعه و اين مركز متعلّق به ائمه اطهار(عليهم السلام) است من هم به قصد تشكّر از شما سروران چند جملهاي را عرض ميكنم.
عرائضم را در اين زماني كه معيّن شده در دو بخش خلاصه ميكنم؛
بخش اول راجع به حضرت زهرا(سلام الله عليها) است.
شخصيتي كه از خداي تبارك و تعالي گرفته، رسول خدا(ص) گرفته، همهي انبياء، اميرالمؤمنين، ائمه طاهرين، ما كسي را نداريم در اولياء خدا، كسي را نداريم در ميان آن موجودات مقدّسهي عالم كه راجع به حضرت زهرا صحبت نكرده باشد! اينقدر راجع به حضرت زهرا آيه، حديث و مطلب وجود دارد، از معراج پيامبر گرفته و غير معراج پيامبر، زمان حيات پيامبر و بعد از پيامبر، كه انسان واقعاً متحيّر ميشود كه يك زن آن هم در اين عمر كوتاه اين مقدار ارزش دارد كه فوق تصوّر انسانهای عادي است.
شما ببينيد قضيه تا اينجاست كه عمار روزي به سلمان گفت: سلمان، ميخواهم خبر عجيبي براي تو نقل كنم، «أُخْبِرُكَ عَجَباً»، سلمان گفت چيست؟ «حَدِّثْنِي»، گفت ديدم فاطمهي زهرا(سلام الله عليها) به أميرالمؤمنين فرمود يا علي «ادْنُ لِأُحَدِّثَكَ بِمَا كَانَ وَ بِمَا هُوَ كَائِنٌ وَ بِمَا لَمْ يَكُنْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ حِينَ تَقُومُ السَّاعَة» عمار ميگويد: فاطمه زهرا به اميرالمؤمنين بيان داشت يا علي نزديك بيا ميخواهم به تو خبربدهم، خبر گذشته، حال و آينده تا روز قيامت را.
اميرالمؤمنين تعجب كرد. آنچنان تعجب كرد كه عمار ميگويد ديدم حضرت عقب عقب ميآيد. يعني يك مطلب خيلي عجيبي را از فاطمهي زهرا(س) شنيده بود. اين تعبير من است و اين تعبير ذوقي است كه شما بهتر از من متوجه ميشويد، نتوانست آرام باشد، به زهرا پشت نكرد و انكار نكرد. قهقرا آمد تا به پيامبر پناه ببرد، خبر عجيبي است! يك زن به اميرالمؤمنين اين حرف را ميزند. آمد خدمت رسول خدا(ص) عرض كرد. يا رسول الله فاطمه اين حرف را به من فرموده است. جزئيات را نقل كرد، بعد علي(ع) عرض كرد: «نُورُ فَاطِمَةَ مِنْ نُورِنَا»؟ أميرالمؤمنين(ع) ميدانست نور خودش و نور خدا يك نور است، عرض كرد: نور فاطمه هم از نور ماست؟
پيامبر(ص) فرمود «أَ وَ لَا تَعْلَمُ»؟ تو نميداني، بله نور من، تو و فاطمه از يك نور واحد است. «فَسَجَدَ عَلِيٌّ شُكْراً لِلَّهِ تَعَالَى» اميرالمؤمنين(ع) شكر كرد و بعد عمار ميگويد من خواستم ببينم اميرالمؤمنين(ع) چه ميكند؟
باز برميگردد خدمت فاطمه زهرا(سلام الله عليها)، حضرت بيان كرد يا علي رفتي قضيه را با پدرم گفتي، تمام آنچه كه بين رسول خدا و علي رد و بدل شده بود را فاطمه زهرا خبر داد و بعد خود حضرت فرمود «اعْلَمْ يَا أَبَا الْحَسَنِ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَ نُورِي وَ كَانَ يُسَبِّحُ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ ثُمَّ أَوْدَعَهُ شَجَرَةً مِنْ شَجَرِ الْجَنَّةِ فَأَضَاءَت»، خيلي تعبير عجيبي است، فاطمه زهرا بيان كرد يا علي خدا نور مرا خلق كرد و نور من تسبيح خدا ميكرد «و كان يسبّح الله» يعني اين نور، نه زمان دنيا كه يك سال و هزار سال باشد، از وقتي كه خدا نور من را خلق كرد «ثُمَّ أَوْدَعَهُ شَجَرَةً مِنْ شَجَرِ الْجَنَّةِ فَأَضَاءَت» آن را در يك ميوهاي به وديعه گذاشت، وقتي پدرم به معراج رفت از آن ميوه خورد و نور من در سلب او قرار گرفت.
اين چه مقام عجيبي است؟ يعني انسان بايد عمري را در فهم خلقت فاطمه توقف كند! عمري را بايد بزرگان و علماي ما صرف كنند، اصلاً خلقت اين زن چگونه بوده؟ اين نور چه نوري بوده؟ در بعضي از روايات داريم كه خداي تبارك و تعالي غير از قضيهي ازدواج اميرالمؤمنين و فاطمه(سلام الله عليهما)، تعبير اين است كه «أمهرها ربع الدنيا»، يك چهارم دنيا را خدا ملك فاطمه قرار داده. اين چه موجودي است كه پيامبر فرمود حبّ او در صد موطن به درد انسان ميخورد كه كوچكترين آنها قبر است، كوچكترين آنها موت است، كوچكترين آنها صراط است.
من وقتي اين روايت را ميديدم، ما هميشه به أئمه طاهرين، فاطمه زهرا، رسول خدا عرض ميكنيم كه دست ما را هنگام موت بگيرند، دست ما را در عالم قبر بگيرند و ياري كنند، در صراط، در ميزان، اما در اين روايت آمده «حبّ فاطمه» اينقدر ارزش دارد كه اين كمترين اثر آن است.
در آخرت كه دار حيوان و دار حيات واقعي آنجاست چه اتفاقهايي ميافتد و حبّ فاطمه با شما شعرا چه خواهد كرد؟ با آن محبّين فاطمه كه عمري را براي فاطمه اشك ريختند، با خطبا، با هيئتيها، با آنهايي كه عمري را براي فاطمه زهرا سلام الله عليها سينه زدند چه ميكند؟ از عقل من كه هيچ! از عقل بشر عادي خارج است، اين چند جملهي كوتاه در قسمت اول عرائضم.
بخش دوم؛ من چند نكته را ميخواهم نسبت به اشعاري كه راجع به حضرت زهرا(سلام الله عليها) سروده ميشود عرض كنم.
مقدمتاً بگويم واقعاً در اين چند دههي اخير تحوّل بسيار عجيبي در اين اشعار به وجود آمده.
اولين نكته این است كه حقيقت شعر در مورد ائمه طاهرين(عليهم السلام) و فاطمه زهرا(سلام الله عليها) با شعر درباره بهار، باران، سبزه و خرم و چمنزار تفاوتي جوهري دارد، چه تفاوتي دارد؟ در اين قسمت دوم فقط خيال كار ميكند و بس! فقط حبّ ظاهري كار ميكند و بس. اما در قسمت ائمهي طاهرین(ع) مجالي براي خيال نيست.
اگر ما بخواهيم در مورد اينها شعر واقعي بگوئيم بايد حقيقت اينها را بشناسيم، بايد به اينها نزديك شويم، بايد به حقيقت اينها نزديك شويم.
آسان نيست كه يك روحاني ارزندهي جوان اين چنين شعر بلندي را در مورد حضرت زهرا(سلام الله عليها) ميگويد، اين تا خودش را نزديك به اين حقيقت نكند درون او جوششي ندارد، درون او هياهويي پيدا نميكند و همچنين ساير شعراي بزرگواري كه در مجلس حضور دارند. نتيجهي اين مطلب چيست؟ این است كه شعراي بزرگوار ما واقعاً همّتشان را در فهم بيشتر اين حقيقت بگمارند، بيشتر روايات را ببينيد، بيشتر احاديث را ببينيد.
اگر انسان احاديث را به غالب شعر در بياورد، آنچه كه پيامبر(صلوات الله عليه) فرمود «إن من الشعر لحكمة»، اينجا معنايش است، شعر باران و بهار، حكمتي ندارد، حكمت آنجايي است كه شما يك حقيقتي را در غالب شعر در بياوريد كه اين پيام خاصّ خودش را دارد، بقاء دارد.
ما اگر واقعاً اين رواياتي كه در مورد خلقت حضرت زهرا(س) وارد شده، روايات نور، اينها را به شعر در بياوريم، علم حضرت زهرا، صبر حضرت زهرا، همهي اينها را روايات و مستنداتش را ببينيم و به شعر در آوریم، خيلي اثر دارد.
من به اين اشعار عربي نگاه ميكردم، مرحوم محقق اصفهاني كه در قلهي فقاهت و در قلهي تحقيق در مباحث علمي بوده، اشعار فارسيِ خيلي خوبي هم دارد ولي اين اشعاري كه من برخي از آنها را يادداشت كردم به بعضيهايش اشاره ميكنم ببينيد انسان را چطور متحوّل ميكند. اين نيست إلا اينكه مرحوم اصفهاني يك دور اين روايات را ديده، يك دور اين حقايقي كه مربوط به حضرت زهرا(سلام الله عليها) است را ديده؛
جوهرة القدس من الكنز الخفي بدت فأبدت عاليات الأحرف
چه تعبيري است! اگر براي هر يك از اين بيتهايي كه مرحوم اصفهاني فرموده انسان بخواهد يك كتاب بنويسد جا دارد؛جوهرة القدس من الكنز الخفي، يعني از كنوز خفيّ خدا اين جوهر تراوش كرد نه از افعال عادي خدا. از افعال خدا همهي موجودات عالم ترشح كردند و بيرون آمدند اما اين از كنز خفيّ خداست
و قد تجلّي من سماء العظمة فی عالم الأسماء أسمی كلمة
بل هي امّ الكلمات المحكمة في غيب ذاتها نكاتٌ مبهمة
فاطمه زهرا، أم الكلمات است،بل هي امّ الكلمات المحكمة في غيب ذاتها نكاتٌ مبهمة
روح النبي في عظيم المنزلة و في الكفاء كفء من لا كفء له
در مرتبهي عظمت اگر ميخواهي فاطمه زهرا را بشناسي، همان روح پيامبر است و در كفو و همساني، كفو كسي است كه لا كفو له است.
تمثّلت رقيقة الوجود لطيفةٌ جلّت عن الشهود
تطوّرت في أفضل الأطوار نتيجة الأدوار و الأكوار
فإنها الحوراء في النزول و في الصعود محور العقول
زهرا(سلام الله عليها) وقتي آن مرحلهي نازلهاش را بخواهيم نام ببريم حوراست، وقتي ميخواهيم مرحلهي نازله را اسم ببريم و كمترين تعبيرش «حوراءٌ انسيّه» است، اما «و في الصعود محور العقول»،
يمثل الوجوب في الإمكان عيانها بأحسن البيان
تا ميرسد به اين عبارت كه ميفرمايد:و حبّها من الصفات العالية عليه دارت القرون الخالية
از صفات عاليه؛ «حبّ حضرت زهرا(س)» است و روايتي داريم از امام صادق(عليه السّلام) كه حضرت فرمود «فاطمة هي صديقة الكبري و علي معرفتها دارت القرون الاولي»، يعني تمام انبياء، تمام اولياء، تمام بشريّت، معرفتشان به خدا بر محور فاطمه زهراست. فقط نه كساء و پنج تن بر محور فاطمه بود، اما همهي انبياء معرفتشان بر همين محور بود.
بنابراين ما هر چه با روايات آشنا شويم، هر چه شعراي ما با اين روايات بسيار مهمي كه از سرمايههاي بسيار ارزشمندي است كه شيعه دارد آشنا شود، اين محتواي اشعار بسيار بالا ميرود.
نكته ديگر این است كه شعراي قم ولو اينكه شعراي آئيني امروز همه الگو هستند، اما از قم انتظار بيشتري است و بحمدالله مجموعه شعرائي كه در قم حضور دارند ميتوانند و اينچنين هستند كه الگويي براي اهل ادباند.
من اميدوارم در اين مجالس به بركت حضرت زهرا(سلام الله عليها) سطح شعر آئيني بسيار بالا برود، عميقتر شود و ما واقعاً اين حقيقت را به نسلهاي آينده از طريق همين شعر إن شاء الله منتقل كنيم.
والسّلام عليكم و رحمة الله و بركاته