بيانات حضرت آيت الله فاضل لنكراني(دامت بركاته) در ديدار رئيس جديد دانشگاه آزاد قم ـ1/ 4/ 1391
۰۴ تیر ۱۳۹۱
۱۵:۴۲
۱,۳۳۵
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
-
ولادت با سعادت حضرت جواد الائمه(علیه السلام) تبریک و تهنیت باد
-
انتصاب ناشایست هم شعبهای از شعوب جور و خیانت است
-
شورای عالی انقلاب فرهنگی موضوع واگذاری مسئولیتها را ساماندهی کند
-
علم اصول، منطق فهم دین
-
جشن میلاد حضرت زهرا(س) و آئین عمامهگذاری در حسینیه دفتر آیت الله فاضل لنکرانی
-
مقاومت؛ تنها راه عزت مسلمین و غلبه بر مستکبرین
بسم الله الرحمن الرحيم
ابتدا مناسبتهاي ايام مبعث حضرت رسول اكرم(ص) و اعياد شعبانيه را خدمت شما و همه شيعيان، اساتيد و دانشگاهيان و حوزويان تبريك عرض ميكنم. همچنين به جنابعالي كه مسئوليت جديد را در دانشگاه آزاد قم پيدا كرديد تبريك عرض مينمايم.
امروز يكي از مراكزي كه منشأ تحوّلات علمي كشور شده دانشگاه آزاد است و ميتوانيم از آن به عنوان يك اثر فاخر از نظام جمهوري اسلامي در بُعد علمي و دانشگاهي نام ببريم، يك مجموعهي با اين عظمت از نظر دانشجو، از نظر هيئت علميِ بسيار وزين و گسترده، اساتيد برجسته، كه يادم نميرود در يك جلسه جناب آقاي دكتر جاسبي گزارشي از پيشرفتهاي دانشگاه آزاد ميدادند، واقعاً خيرهكننده بود و اين جاي قدرداني دارد، زحمات فوقالعادهاي براي دانشگاه آزاد در طول مديريت 30 سال گذشتهشان كشيدند كه نبايد مورد غفلت واقع شود.
شخصيتهايي در هيئت امنا دانشگاه حضور دارند كه انسان نسبت به بعضي از افرادش نميتواند نظيري معرفي كند و بگويد مثلاً در فلان دانشگاه يا مجموعهي علمي اين افراد نظير دارند، نه! اين مجموعه كه از يك هيئت امناي كيفي بسيار بالا، ارزشمند، اساتيد برجسته، هيئت علميِ خيلي گسترده برخوردار است، با اين همه دانشجو يك مجموعهي بسيار حساسي در كل كشور و بلكه در خارج از كشور است.
حالا آنچه كه ميخواهم به آن بپردازم راجع به مجموعهي دانشگاه آزاد قم است؛ چند نكته است كه در جلسات گذشته خدمت جناب آقاي ايراندوست و دوستانشان عرض شده و همين جا لازم ميدانم از زحمات ايشان هم تقدير كنم، ايشان با علما ارتباط داشتند و به مناسبت هم با دوستانشان تشريف ميآوردند و نكاتي هم گفته ميشد و نسبت به مسائل پيگير بودند.
به نظرم ميرسد اولين ويژگي دانشجويي كه در دانشگاه آزاد قم تحصيل ميكند این است كه بالأخره وقتي دورهي تحصيلياش تمام ميشود و از قم به وطن يا محل كار خود برميگردد علاوه بر رشد علمي بايد يك استحكام اعتقادي هم پيدا كرده باشد. اگر نسبت به دانشجوي دانشگاه آزاد شهرهايي كه جداي از علما و بزرگان هستند گفته شود بعد از چهار يا هشت سال تحصيل دانشگاهي، در اعتقاداتش فرقي نكرده، استبعادي نيست اما اگر بگويند كسي چهار سال قم بوده و در دانشگاه آزاد قم تحصيل ميكرده، حالا كه از قم برگشته خدايي نكرده تزلزل اعتقادي پيدا كرده يا رشدي نكرده؟
هر دوي اينها اشكال دارد، يعني واقعاً بايد برنامهي كلان دانشگاه آزاد اين باشد كه به موازات رشد علمي اين دانشجويان عزيزي كه اينجا حضور دارند برنامههايي از جمله سخنراني، همايش، مسابقات مذهبي برگزار كند تا اينها رشد اعتقادي پيدا كنند و از قم كه برميگردند يك ثبات معنوي و اعتقادي مهمي را همراه داشته باشند، بايد از ظرفيت حوزه بيشتر استفاده كنيد، اصلاً بيائيد برنامهريزي كنيد هر سي الي چهل دانشجو را با يك روحاني برجسته در حوزه مرتبط كنيد، بگوئيد در طي اين دوره دانشجويي كه در قم هستيد با اين آقا ارتباط داشته باشيد، به منزلش برويد، او را دعوت كنيد، سؤالاتتان را بپرسيد، غير از دروس رسمي و برنامهاي كه در خود دانشگاه به عنوان درس مثل كلاس معارف داريد كه آن يك امر علي حده است، يك ارتباط اين چنيني برقرار شود.
الآن بهترين راه براي ارتباط همين است كه ما به آن بيتوجه هستيم اما دشمنان ما از همين راهها استفاده ميكنند.
من شنيدم در بعضي كشورها تابستان كه ميشود اردوهايي را تشكيل ميدهند، پسرها و دخترهاي زبدهي آنها را به عنوان اردو به آمريكا ميبرند، سه ماه در خانوادهي آمريكايي قرار ميدهند، ميگويند در اين خانه زندگي كند، آن شخص ميشود پدرخواندهي اين فرد، اين با حجاب كامل به آنجا ميرود، به او ميگويند كه اختيار با خودت است كه حجاب داشته باشي، برنامهي خودت را داشته باشي يا نه. در آنجا زندگي كن، ولي وقتي از آنجا برميگردد يك استحالهاي در همه ابعاد در او به وجود ميآيد.
ما بايد ارتباط نزديك دانشجويان با اساتيد و محققين حوزه را اينجا ايجاد كنيم، يكي از اشكالاتي كه، در سيستم دانشگاه است و از جمله فوارق بين دانشگاه و حوزه است همين است، از مزاياي حوزه این است كه طلبه در اوقات غير تحصيلي هم با استادش ارتباط دارد، به خانه استاد ميرود، همين حالا اساتيدي را سراغ دارم كه ايام تعطيلات با شاگردانشان با هم به مشهد ميروند،اردوهاي مذهبي و علمي دارند، در ايام تعطيلي هم با هم ارتباط دارند.
اما دانشگاه اينطور نيست، وقتي دانشجو تعطيل ميشود استادش را نميبيند و آن اساتيد هم فقط كار علمي با اين دانشجوها دارند، به نظرم اين كار را بيائيد به عنوان يك حركت از قم آغاز كنيد، شما ببينيد چقدر دانشجو داريد براي هر سي چهل نفر يك روحاني را معرفي كنيد، به جامعه مدرسين بگوئيد كه شما اعضاي محترم جامعه هر كدام بيائيد با اين تعداد دانشجو ارتباط داشته باشيد، برنامه بسيار خوبي ميشود، اين سي چهل نفر ماهي يك بار با اين عالم رفت و آمد داشته باشند و جلسه داشته باشند.
جناب آقاي قاسمي، يكي از مسائلي كه الآن وجود دارد؛ جوانهاي ما با سؤالاتي مواجهاند كه كماً و كيفاً با قبل از انقلاب قابل مقايسه نيست، قبل از انقلاب يك جوان با پنج شش تا سؤال مواجه بود، اينكه به چه دليل خدا هست؟ به چه دليل شيعه حق است؟ به چه دليل به قرآن عمل كنيم؟ ده تا سؤال اينطوري داشت، اين ده تا سؤال را هم ميتوانست با مراجعه به علما حل كند، اما الآن اين ده تا تبديل به يك ميليون سؤال شده، نه صد تا و هزار تا! من كه ميگويم يك ميليون واقعاً يك ميليون سؤال شده، اين سؤالات اين جوان را احاطه كرده، چكار كند؟ تنها راهش همين است وقتي با يك آدم مُلاي وارد ارتباط داشته باشد سؤالاتش را به راحتي منتقل ميكند، از او جواب ميخواهد و او هم اگر توانش را داشته باشد جواب ميدهد و اگر نداشته باشد بالأخره ميتواند از منابع پيدا كند، يك روحاني كه هفت هشت سال در حوزه درس خوانده باشد، اگر جواب يك سؤالي را بلد نباشد قطعاً با مراجعه به منابع ميتواند پيدا كند، بالأخره بايد روي دانشجوي امروز يك كارهاي اينطوري انجام داد.
اينكه در دانشگاه بگوئيم مثلاً امروز مبعث است، يك جلسهاي باشد كسي بيايد سخنراني كند شيريني هم داده شود، ولي هيچ اثر آن چناني در دانشجو نگذارد، او هم ممكن است بگويد اگر به اين جلسه نروم بعداً برايم يك گزارشي رد كنند و اجباراً در جلسه شركت كرده باشد، اين گونه برنامهها اثر ندارد ولو تعظيم شعائر بايد بشود، اما به شيوه مناسب و مفيد.
ما اكنون افراد برجستهاي در حوزه داريم كه خيلي از ايشان استفاده نميشود، بيائيد دانشجوها را با اينها مرتبط كنيد تا سؤالاتشان را مطرح كنند.
در كنار اين، در دانشگاه قاعدتاً بخش نمايندگي رهبري اين برنامه را حتماً بايد داشته باشند، سؤالات دانشجوها جمعآوري شود، بايد دانشجو را تشويق كرد به اينكه سؤالات دروني خودش را اظهار كند، انتقاداتي كه دارد اعم از نظام، روحانيت و مسئولين مطرح كند، منتهي همان طور كه رهبري فرمودند به ايشان ياد بدهيم كه انتقاد كند، نه تخريب! بيايد انتقاد كند، به دانشگاه انتقاد دارد، به استادش انتقاد دارد. همانطور كه در حوزههاي ما مسئلهي حريّت وجود دارد اگر بخواهيم دانشگاه ما ارزش واقعي خود را نشان و بروز بدهد بايد حريّت در آن باشد منتهي حريّتي كه در چارچوب منطق باشد.
يك وقتي مرحوم والد ما ميفرمودند يكي از آقازادههاي يك مرجع ديني مدتي در نماز به پدر خود اقتدا نميكند؛ پدر ازا و ميپرسد چرا در نماز جماعت شركت نميكني؟ آن آقازاده عرض ميكند كه شما در فلان مسئله اين كار را كرديد و اين براي من در عدالت شما شبهه ايجاد كرده؟ خيلي به راحتي، ايشان هم جواب خودش را متين ميدهد و آن آقازاده ميگويد پاسخ شما براي من قانع كننده است.
تا اين اندازه حريّت وجود دارد كه يك مرجع تقليد، آن هم مرجع تقليد اول شيعه در زمان خودش، پسرش كه در يك مورد برايش شبهه ايجاد ميشود به صراحت به او ميگويد من شبهه پيدا كردم و وقتي جواب را ميشنود ديگر عِناد ندارد كه بر آن موضع خودش بماند، ما بيائيم به دانشجويان عزيزمان بگوئيم كه بيائيد سؤال كنيد، چرا بگذاريم بروند در سايتها و اين پايگاههاي ضد اسلامي كه سؤالشان را كه جواب نميدهد هيچ، بلكه تقويت هم ميكنند! ميگويند سؤالت درست است و اين اشكال به اسلام وارد است و قابل جواب نيست، اين حكم اسلامي قابل جواب نيست!
واقعاً اگر انقلاب ما از حوزه و دانشگاه برخاست به خاطر حريّتي بود كه اينها داشتند، اگر امروز اين رشد علمي و فناوري و توليد علم در اين كشور است باز به بركت حريّت است، حريت و استقلال منشأ بسياري از بركات و آثار است. لذا راجع به دانشجوها اين كار انجام شود، خودِ نهاد نمايندگي رهبري سؤالات را بگيرد و به افراد مُلا و باسواد منتقل كنند، افرادي كه ميتوانند جواب منطقي و قانع كننده بدهند نه جواب ظاهري و سطحي كه كسي قبول نميكند.
نكتهي دوم راجع به اساتيدي است كه در قم هستند؛ اگر ما بشنويم يك استادي در فلان دانشگاه آزاد يا دولتي، در فلان شهر دور يك حرفي عليه اسلام زده، اين نه بازتابي دارد و نه بُردي دارد، اما اگر گفته شود در قم كه من اعتقادم بر این است كه دشمن حتماً روي دانشگاههاي قم دارد كار ميكند، شما اين را بدون هيچ ترديدي اعتقاد پيدا كنيد، يعني روي دانشگاههاي قم ما، و نيز شهرهاي مذهبي مثل مشهد هم دارند كار ميكنند، دنبال اين هستند تا مطالب خلافي را از زبان اساتيد مطرح كنند، واقعاً براي اساتيد يك برنامهي خاصي باشد؛ آن استادي كه مسئوليت و صلاحيت طرح مسائل مذهبي را ندارد صريحاً به او بگوئيد كه در مسائل مذهبي دخالت نكن، به دانشجو بگوئيد كه استاد زبان انگليسي حق دخالت و اظهارنظر در مسائل مذهبي ندارد، اين يك حرف منطقي هم هست نه اينكه به زور گفته شود، چطور منِ طلبه حقّ اظهارنظر در مسائل تخصصي پزشكي يا مهندسي را ندارم؟ آقاي پزشك، آقاي مهندس، شما هم در رشتهي خودت زحمت بكش توليد نظريه كن، تا نظريه پرداز و مايه افتخار ما شوي اما حق نداري در مسائل ديني دخالت كني، چون مسائل ديني را نخواندي، اين يك امر روشني است.
در درجهي اول اين مطالب به اساتيد گوشزد شود، باز براي خود اساتيد همان ارتباطي كه دانشجوها با اساتيد دارند، حالا استاد هفتهاي يك بار، دو هفته يك بار ميآيد و ميرود، نميشود به آن شكل برنامهريزي كرد، اما خوب است واقعاً در سال دو سه بار مجموعهي اساتيد را كه يك ناهار يا شامي دعوت كنيد و يك سخنراني علمي قوي داشته باشيد.
مرحوم آقاي مطهري قبل از انقلاب كه سخنراني براي اساتيد دانشگاه ميكرد اثر ميگذاشت، چون از روي مطالعه و فكر بود، الآن اشكال این است كه اكثر سخنراناني كه به مراكز دعوت ميشوند حرفهاي روزمره و عادي را ميگويند منتهي يك مقدار الفاظ را تغيير ميدهند، اما يك كسي كه واقعاً نشسته باشد دغدغههاي اين اساتيد را در زمان كنوني فكر كرده باشد، ببيند از چه راهي بايد وارد شود و چگونه جواب بدهد؟ اگر اين فرد را بتوانيم قانع كنيم نيروي ارزندهاي در محيط دانشگاه خواهد شد. بايد تلاش شود تا انشاءالله يك كار اساسي براي پاسخگويي به سؤالات اساتيد و دانشجويان بشود.
اميدواريم كه ان شاء الله با مديريت جديد جناب آقاي دانشجو و هم جنابعالي كه در قم تشريف داريد، منشأ آثار و خدمات بزرگي شويد.
مسئلهي هدايت از مسئله تعليم خيلي بالاتر است؛ ما در مسئلهي تعليم داريم كه «من علّمني حرفا فقد صيّرني عبداً» اگر كسي حرفي را تعليم من نمايد مرا عبد خود ميگرداند، اما نداريم اگر كسي معلّم انسان شد ارزش كارش به اندازهي تمام آن چيزي است كه خورشيد بر او ميتابد. در مسئلهي هدايت افراد پيامبر(ص) به أميرالمؤمنين(ع) اين را فرمود كه اگر يك فرد به دست تو هدايت شود «خيرٌ مما طلعت عليه الشمس»، بهتر است براي تو از آنچه كه خورشيد بر او ميتابد، لذا از مسئله هدايت نبايد غفلت كرد و واقعاً مسئولين دانشگاه قبل از اينكه دغدغهي علمي داشته باشند، دغدغهي هدايت داشته باشند.
مطلب ديگر آنكه؛ آقاي دكتر جاسبي يك روز خدمت مرحوم والد آمده بودند، بعد از اينكه صحبتهايي شد مرحوم والد به ما فرمودند كه من با ايشان كار خصوصي دارم، وقتي جلسه خصوصي تمام شد و آقاي جاسبي خواست از در بيرون بيايد من ديدم چشمهاي ايشان قرمز و خيلي برافروخته شده! بعد كه خدمت آقا رفتم عرض كردم مطلب چي بود؟ فرمودند من ميخواستم يك مطلبي را به آقاي جاسبي بگويم اما براي احترام به ايشان ديدم در حضور شما درست نيست! مطلب اين بود من به ايشان گفتم شما اين همه زحمت كشيديد، براي اين همه دانشجو درس گذاشتيد و دانشگاه درست كرديد واقعاً بايد از شما تشكر كرد، اما اگر خدا قيامت از شما سؤال كند اين دختر مردم كه از شمال كشور بلند شد به اينجا آمد، سالم آمد و خدايي نكرده ناسالم برگشت، چه كسي مسئول است؟ فكر كردي يا نه؟ فرمودند من همين را كه به آقاي جاسبي گفتم، ايشان تكان خورد و گفت اين واقعاً مسئلهي مهمي است، بعد ايشان قول داده بود كه من از همين حالا كه بروم فكر بوميسازي ميكنم و در سال بعد ايشان پيغام داد كه امسال حدود 70 درصد بومي شد و آرام آرام داريم دانشجويان دختر را بومي ميكنيم. البته الآن نميدانم چه مقدار اين مسئله عملي شده است.
اميدوارم كه إن شاء الله با اين مديريت جديد بتوانيد قدمهاي بزرگي برداريد و دانشگاه آزاد قم را براي كشور الگو كنيد.
امروز يكي از مراكزي كه منشأ تحوّلات علمي كشور شده دانشگاه آزاد است و ميتوانيم از آن به عنوان يك اثر فاخر از نظام جمهوري اسلامي در بُعد علمي و دانشگاهي نام ببريم، يك مجموعهي با اين عظمت از نظر دانشجو، از نظر هيئت علميِ بسيار وزين و گسترده، اساتيد برجسته، كه يادم نميرود در يك جلسه جناب آقاي دكتر جاسبي گزارشي از پيشرفتهاي دانشگاه آزاد ميدادند، واقعاً خيرهكننده بود و اين جاي قدرداني دارد، زحمات فوقالعادهاي براي دانشگاه آزاد در طول مديريت 30 سال گذشتهشان كشيدند كه نبايد مورد غفلت واقع شود.
شخصيتهايي در هيئت امنا دانشگاه حضور دارند كه انسان نسبت به بعضي از افرادش نميتواند نظيري معرفي كند و بگويد مثلاً در فلان دانشگاه يا مجموعهي علمي اين افراد نظير دارند، نه! اين مجموعه كه از يك هيئت امناي كيفي بسيار بالا، ارزشمند، اساتيد برجسته، هيئت علميِ خيلي گسترده برخوردار است، با اين همه دانشجو يك مجموعهي بسيار حساسي در كل كشور و بلكه در خارج از كشور است.
حالا آنچه كه ميخواهم به آن بپردازم راجع به مجموعهي دانشگاه آزاد قم است؛ چند نكته است كه در جلسات گذشته خدمت جناب آقاي ايراندوست و دوستانشان عرض شده و همين جا لازم ميدانم از زحمات ايشان هم تقدير كنم، ايشان با علما ارتباط داشتند و به مناسبت هم با دوستانشان تشريف ميآوردند و نكاتي هم گفته ميشد و نسبت به مسائل پيگير بودند.
به نظرم ميرسد اولين ويژگي دانشجويي كه در دانشگاه آزاد قم تحصيل ميكند این است كه بالأخره وقتي دورهي تحصيلياش تمام ميشود و از قم به وطن يا محل كار خود برميگردد علاوه بر رشد علمي بايد يك استحكام اعتقادي هم پيدا كرده باشد. اگر نسبت به دانشجوي دانشگاه آزاد شهرهايي كه جداي از علما و بزرگان هستند گفته شود بعد از چهار يا هشت سال تحصيل دانشگاهي، در اعتقاداتش فرقي نكرده، استبعادي نيست اما اگر بگويند كسي چهار سال قم بوده و در دانشگاه آزاد قم تحصيل ميكرده، حالا كه از قم برگشته خدايي نكرده تزلزل اعتقادي پيدا كرده يا رشدي نكرده؟
هر دوي اينها اشكال دارد، يعني واقعاً بايد برنامهي كلان دانشگاه آزاد اين باشد كه به موازات رشد علمي اين دانشجويان عزيزي كه اينجا حضور دارند برنامههايي از جمله سخنراني، همايش، مسابقات مذهبي برگزار كند تا اينها رشد اعتقادي پيدا كنند و از قم كه برميگردند يك ثبات معنوي و اعتقادي مهمي را همراه داشته باشند، بايد از ظرفيت حوزه بيشتر استفاده كنيد، اصلاً بيائيد برنامهريزي كنيد هر سي الي چهل دانشجو را با يك روحاني برجسته در حوزه مرتبط كنيد، بگوئيد در طي اين دوره دانشجويي كه در قم هستيد با اين آقا ارتباط داشته باشيد، به منزلش برويد، او را دعوت كنيد، سؤالاتتان را بپرسيد، غير از دروس رسمي و برنامهاي كه در خود دانشگاه به عنوان درس مثل كلاس معارف داريد كه آن يك امر علي حده است، يك ارتباط اين چنيني برقرار شود.
الآن بهترين راه براي ارتباط همين است كه ما به آن بيتوجه هستيم اما دشمنان ما از همين راهها استفاده ميكنند.
من شنيدم در بعضي كشورها تابستان كه ميشود اردوهايي را تشكيل ميدهند، پسرها و دخترهاي زبدهي آنها را به عنوان اردو به آمريكا ميبرند، سه ماه در خانوادهي آمريكايي قرار ميدهند، ميگويند در اين خانه زندگي كند، آن شخص ميشود پدرخواندهي اين فرد، اين با حجاب كامل به آنجا ميرود، به او ميگويند كه اختيار با خودت است كه حجاب داشته باشي، برنامهي خودت را داشته باشي يا نه. در آنجا زندگي كن، ولي وقتي از آنجا برميگردد يك استحالهاي در همه ابعاد در او به وجود ميآيد.
ما بايد ارتباط نزديك دانشجويان با اساتيد و محققين حوزه را اينجا ايجاد كنيم، يكي از اشكالاتي كه، در سيستم دانشگاه است و از جمله فوارق بين دانشگاه و حوزه است همين است، از مزاياي حوزه این است كه طلبه در اوقات غير تحصيلي هم با استادش ارتباط دارد، به خانه استاد ميرود، همين حالا اساتيدي را سراغ دارم كه ايام تعطيلات با شاگردانشان با هم به مشهد ميروند،اردوهاي مذهبي و علمي دارند، در ايام تعطيلي هم با هم ارتباط دارند.
اما دانشگاه اينطور نيست، وقتي دانشجو تعطيل ميشود استادش را نميبيند و آن اساتيد هم فقط كار علمي با اين دانشجوها دارند، به نظرم اين كار را بيائيد به عنوان يك حركت از قم آغاز كنيد، شما ببينيد چقدر دانشجو داريد براي هر سي چهل نفر يك روحاني را معرفي كنيد، به جامعه مدرسين بگوئيد كه شما اعضاي محترم جامعه هر كدام بيائيد با اين تعداد دانشجو ارتباط داشته باشيد، برنامه بسيار خوبي ميشود، اين سي چهل نفر ماهي يك بار با اين عالم رفت و آمد داشته باشند و جلسه داشته باشند.
جناب آقاي قاسمي، يكي از مسائلي كه الآن وجود دارد؛ جوانهاي ما با سؤالاتي مواجهاند كه كماً و كيفاً با قبل از انقلاب قابل مقايسه نيست، قبل از انقلاب يك جوان با پنج شش تا سؤال مواجه بود، اينكه به چه دليل خدا هست؟ به چه دليل شيعه حق است؟ به چه دليل به قرآن عمل كنيم؟ ده تا سؤال اينطوري داشت، اين ده تا سؤال را هم ميتوانست با مراجعه به علما حل كند، اما الآن اين ده تا تبديل به يك ميليون سؤال شده، نه صد تا و هزار تا! من كه ميگويم يك ميليون واقعاً يك ميليون سؤال شده، اين سؤالات اين جوان را احاطه كرده، چكار كند؟ تنها راهش همين است وقتي با يك آدم مُلاي وارد ارتباط داشته باشد سؤالاتش را به راحتي منتقل ميكند، از او جواب ميخواهد و او هم اگر توانش را داشته باشد جواب ميدهد و اگر نداشته باشد بالأخره ميتواند از منابع پيدا كند، يك روحاني كه هفت هشت سال در حوزه درس خوانده باشد، اگر جواب يك سؤالي را بلد نباشد قطعاً با مراجعه به منابع ميتواند پيدا كند، بالأخره بايد روي دانشجوي امروز يك كارهاي اينطوري انجام داد.
اينكه در دانشگاه بگوئيم مثلاً امروز مبعث است، يك جلسهاي باشد كسي بيايد سخنراني كند شيريني هم داده شود، ولي هيچ اثر آن چناني در دانشجو نگذارد، او هم ممكن است بگويد اگر به اين جلسه نروم بعداً برايم يك گزارشي رد كنند و اجباراً در جلسه شركت كرده باشد، اين گونه برنامهها اثر ندارد ولو تعظيم شعائر بايد بشود، اما به شيوه مناسب و مفيد.
ما اكنون افراد برجستهاي در حوزه داريم كه خيلي از ايشان استفاده نميشود، بيائيد دانشجوها را با اينها مرتبط كنيد تا سؤالاتشان را مطرح كنند.
در كنار اين، در دانشگاه قاعدتاً بخش نمايندگي رهبري اين برنامه را حتماً بايد داشته باشند، سؤالات دانشجوها جمعآوري شود، بايد دانشجو را تشويق كرد به اينكه سؤالات دروني خودش را اظهار كند، انتقاداتي كه دارد اعم از نظام، روحانيت و مسئولين مطرح كند، منتهي همان طور كه رهبري فرمودند به ايشان ياد بدهيم كه انتقاد كند، نه تخريب! بيايد انتقاد كند، به دانشگاه انتقاد دارد، به استادش انتقاد دارد. همانطور كه در حوزههاي ما مسئلهي حريّت وجود دارد اگر بخواهيم دانشگاه ما ارزش واقعي خود را نشان و بروز بدهد بايد حريّت در آن باشد منتهي حريّتي كه در چارچوب منطق باشد.
يك وقتي مرحوم والد ما ميفرمودند يكي از آقازادههاي يك مرجع ديني مدتي در نماز به پدر خود اقتدا نميكند؛ پدر ازا و ميپرسد چرا در نماز جماعت شركت نميكني؟ آن آقازاده عرض ميكند كه شما در فلان مسئله اين كار را كرديد و اين براي من در عدالت شما شبهه ايجاد كرده؟ خيلي به راحتي، ايشان هم جواب خودش را متين ميدهد و آن آقازاده ميگويد پاسخ شما براي من قانع كننده است.
تا اين اندازه حريّت وجود دارد كه يك مرجع تقليد، آن هم مرجع تقليد اول شيعه در زمان خودش، پسرش كه در يك مورد برايش شبهه ايجاد ميشود به صراحت به او ميگويد من شبهه پيدا كردم و وقتي جواب را ميشنود ديگر عِناد ندارد كه بر آن موضع خودش بماند، ما بيائيم به دانشجويان عزيزمان بگوئيم كه بيائيد سؤال كنيد، چرا بگذاريم بروند در سايتها و اين پايگاههاي ضد اسلامي كه سؤالشان را كه جواب نميدهد هيچ، بلكه تقويت هم ميكنند! ميگويند سؤالت درست است و اين اشكال به اسلام وارد است و قابل جواب نيست، اين حكم اسلامي قابل جواب نيست!
واقعاً اگر انقلاب ما از حوزه و دانشگاه برخاست به خاطر حريّتي بود كه اينها داشتند، اگر امروز اين رشد علمي و فناوري و توليد علم در اين كشور است باز به بركت حريّت است، حريت و استقلال منشأ بسياري از بركات و آثار است. لذا راجع به دانشجوها اين كار انجام شود، خودِ نهاد نمايندگي رهبري سؤالات را بگيرد و به افراد مُلا و باسواد منتقل كنند، افرادي كه ميتوانند جواب منطقي و قانع كننده بدهند نه جواب ظاهري و سطحي كه كسي قبول نميكند.
نكتهي دوم راجع به اساتيدي است كه در قم هستند؛ اگر ما بشنويم يك استادي در فلان دانشگاه آزاد يا دولتي، در فلان شهر دور يك حرفي عليه اسلام زده، اين نه بازتابي دارد و نه بُردي دارد، اما اگر گفته شود در قم كه من اعتقادم بر این است كه دشمن حتماً روي دانشگاههاي قم دارد كار ميكند، شما اين را بدون هيچ ترديدي اعتقاد پيدا كنيد، يعني روي دانشگاههاي قم ما، و نيز شهرهاي مذهبي مثل مشهد هم دارند كار ميكنند، دنبال اين هستند تا مطالب خلافي را از زبان اساتيد مطرح كنند، واقعاً براي اساتيد يك برنامهي خاصي باشد؛ آن استادي كه مسئوليت و صلاحيت طرح مسائل مذهبي را ندارد صريحاً به او بگوئيد كه در مسائل مذهبي دخالت نكن، به دانشجو بگوئيد كه استاد زبان انگليسي حق دخالت و اظهارنظر در مسائل مذهبي ندارد، اين يك حرف منطقي هم هست نه اينكه به زور گفته شود، چطور منِ طلبه حقّ اظهارنظر در مسائل تخصصي پزشكي يا مهندسي را ندارم؟ آقاي پزشك، آقاي مهندس، شما هم در رشتهي خودت زحمت بكش توليد نظريه كن، تا نظريه پرداز و مايه افتخار ما شوي اما حق نداري در مسائل ديني دخالت كني، چون مسائل ديني را نخواندي، اين يك امر روشني است.
در درجهي اول اين مطالب به اساتيد گوشزد شود، باز براي خود اساتيد همان ارتباطي كه دانشجوها با اساتيد دارند، حالا استاد هفتهاي يك بار، دو هفته يك بار ميآيد و ميرود، نميشود به آن شكل برنامهريزي كرد، اما خوب است واقعاً در سال دو سه بار مجموعهي اساتيد را كه يك ناهار يا شامي دعوت كنيد و يك سخنراني علمي قوي داشته باشيد.
مرحوم آقاي مطهري قبل از انقلاب كه سخنراني براي اساتيد دانشگاه ميكرد اثر ميگذاشت، چون از روي مطالعه و فكر بود، الآن اشكال این است كه اكثر سخنراناني كه به مراكز دعوت ميشوند حرفهاي روزمره و عادي را ميگويند منتهي يك مقدار الفاظ را تغيير ميدهند، اما يك كسي كه واقعاً نشسته باشد دغدغههاي اين اساتيد را در زمان كنوني فكر كرده باشد، ببيند از چه راهي بايد وارد شود و چگونه جواب بدهد؟ اگر اين فرد را بتوانيم قانع كنيم نيروي ارزندهاي در محيط دانشگاه خواهد شد. بايد تلاش شود تا انشاءالله يك كار اساسي براي پاسخگويي به سؤالات اساتيد و دانشجويان بشود.
اميدواريم كه ان شاء الله با مديريت جديد جناب آقاي دانشجو و هم جنابعالي كه در قم تشريف داريد، منشأ آثار و خدمات بزرگي شويد.
مسئلهي هدايت از مسئله تعليم خيلي بالاتر است؛ ما در مسئلهي تعليم داريم كه «من علّمني حرفا فقد صيّرني عبداً» اگر كسي حرفي را تعليم من نمايد مرا عبد خود ميگرداند، اما نداريم اگر كسي معلّم انسان شد ارزش كارش به اندازهي تمام آن چيزي است كه خورشيد بر او ميتابد. در مسئلهي هدايت افراد پيامبر(ص) به أميرالمؤمنين(ع) اين را فرمود كه اگر يك فرد به دست تو هدايت شود «خيرٌ مما طلعت عليه الشمس»، بهتر است براي تو از آنچه كه خورشيد بر او ميتابد، لذا از مسئله هدايت نبايد غفلت كرد و واقعاً مسئولين دانشگاه قبل از اينكه دغدغهي علمي داشته باشند، دغدغهي هدايت داشته باشند.
مطلب ديگر آنكه؛ آقاي دكتر جاسبي يك روز خدمت مرحوم والد آمده بودند، بعد از اينكه صحبتهايي شد مرحوم والد به ما فرمودند كه من با ايشان كار خصوصي دارم، وقتي جلسه خصوصي تمام شد و آقاي جاسبي خواست از در بيرون بيايد من ديدم چشمهاي ايشان قرمز و خيلي برافروخته شده! بعد كه خدمت آقا رفتم عرض كردم مطلب چي بود؟ فرمودند من ميخواستم يك مطلبي را به آقاي جاسبي بگويم اما براي احترام به ايشان ديدم در حضور شما درست نيست! مطلب اين بود من به ايشان گفتم شما اين همه زحمت كشيديد، براي اين همه دانشجو درس گذاشتيد و دانشگاه درست كرديد واقعاً بايد از شما تشكر كرد، اما اگر خدا قيامت از شما سؤال كند اين دختر مردم كه از شمال كشور بلند شد به اينجا آمد، سالم آمد و خدايي نكرده ناسالم برگشت، چه كسي مسئول است؟ فكر كردي يا نه؟ فرمودند من همين را كه به آقاي جاسبي گفتم، ايشان تكان خورد و گفت اين واقعاً مسئلهي مهمي است، بعد ايشان قول داده بود كه من از همين حالا كه بروم فكر بوميسازي ميكنم و در سال بعد ايشان پيغام داد كه امسال حدود 70 درصد بومي شد و آرام آرام داريم دانشجويان دختر را بومي ميكنيم. البته الآن نميدانم چه مقدار اين مسئله عملي شده است.
اميدوارم كه إن شاء الله با اين مديريت جديد بتوانيد قدمهاي بزرگي برداريد و دانشگاه آزاد قم را براي كشور الگو كنيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته