فرازهایی از بیانات آیت الله حاج شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی(دامت برکاته) در عظمت شب قدر
۰۳ مرداد ۱۳۹۲
۱۷:۲۵
۱,۴۱۴
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
-
ولادت با سعادت امیرالمؤمنین؛ علی بن ابیطالب(علیه السلام) تبریک و تهنیت باد
-
انتصاب ناشایست هم شعبهای از شعوب جور و خیانت است
-
شورای عالی انقلاب فرهنگی موضوع واگذاری مسئولیتها را ساماندهی کند
-
علم اصول، منطق فهم دین
-
جشن میلاد حضرت زهرا(س) و آئین عمامهگذاری در حسینیه دفتر آیت الله فاضل لنکرانی
-
مقاومت؛ تنها راه عزت مسلمین و غلبه بر مستکبرین
به مناسبت ایام و لیالی پربرکت قدر، فرازهایی از بیانات حضرت آیت الله حاج شیخ محمد جواد فاضل لنکرانی(دامت برکاته) که در سالهای گذشته به مناسبت این ایام ایراد فرمودهاند تقدیم میشود.
امید است با بهرهمندی از ارشادات و رهنمودهای معظم له، نهایت استفاده را از این فرصت مغتنم، ببریم.
واقعاً
اگر امشب یک فهم اجمالی از لیلهی قدر پیدا کنیم برایمان کافی است. حیف
است ماه رمضان بیاید و برود از ما بپرسند شب قدر چیست؟ ما فقط بگوئیم
لیلهی قدر شبی است که شب زندهداری میکنیم و در آن شب دعای جوشن و چند
سوره از سور قرآن را میخوانیم. حقیقت لیلهی قدر این نیست. یک مقداری به
روایات مربوط به لیلهی قدر توجه بفرمایید ببینید این روایات چه نعمتهای
بزرگی برای شیعه است. ما چه سرمایهای داریم و دیگران چه دارند؟ دیگران
چیزی ندارند. نه قرآن دارند، نه توحید، نه معاد، نه دنیا و نه آخرت دارند.
آن کسی که کنار سفرهی اهلبیت(ع) است همه چیز دارد...
اگر قدر لیلهی قدر را بدانیم زبانمان را کنترل میکنیم، اگر انسان زبان خود را زندان کند آن وقت میتواند شب قدر را بفهمد! مراسم که تمام میشود تا اذان صبح گاهی یکی دو ساعت وقت است انسان میبیند که بعضیها پناه بر خدا دو مرتبه شروع به غیبت و حرف زدنهای زیادی میکنند. در روایات هست اگر کسی بخواهد به حقیقت ایمان برسد باید سکوت را برنامهی زندگی خود قرار دهد. حرفی که لازم نیست نزند.
وقتی انسان این زبان را راه میاندازد، این موتور راه میافتد اول میگوید صحبتهای خودمانی میکنیم، آرام آرام سراغ دیگران میرود، اول میگوید خوبیهای دیگران را میگوئیم بعد هم چند تا بدیهایش را میگوید و دیگر چیزی باقی نمیگذارد. گاهی اوقات با یک کلمه آبروی یک انسان را میبریم، یک انسان مؤمن را که حرمت او به اندازهی حرمت کعبه است از چشم مردم ساقط میکنیم، آن وقت میخواهیم خدا به ما نظر کند؟
یک عبارتی را امام(رضوان الله علیه) فرموده است که فقط آنرا میخوانم و آنها که اهلش هستند دقت کنند: فرمود میدانید چرا به ماه رمضان میگویند ماه مبارک؟ برای اینکه این ماه، ماهی است که ولیّ أعظم یعنی رسول خدا(ص) به محضر حق واصل شده است. ما در روایات داریم «أوّلُ مَا خَلَقَ اللهُ نُورِی»؛ پیغمبر فرمود اولین چیزی که خدا خلق کرد، حتی قبل از خلقت ملائکه، نور من بود، اول موجودی که با خدا ارتباط پیدا کرد و واصل شد پیامبر بود، بعد هم ائمه(ع). و بعد از آن وصول، ملائکه و قرآن را نازل کرد. بنابراین نزول ملائکه، به قدرت ولیّ اعظم یعنی رسول خداست. ولیّ اعظم در این ماه مبارک و شب قدر به حقیقت قرآن میرسد، و پس از آن به وسیلهی ملائکه که همه تابع او هستند، قرآن شریف را نازل میکند و آنرا تنزیل میدهد. تا حدی که برای مردم قابل بیان باشد. بعد میفرمایند قرآن سرّی است بین خدا و ولیّ خدا.
شب قدر فقط این نیست که بگوئیم خدا دربهای رحمتش را در ماه رمضان باز کرده که قطعاً همینطور است، خدا غُل و زنجیر به شیاطین بسته که در این ماه سراغ بندگان من نروید و آنها را وسوسه نکنید که این هم هست! اما واقع و حقیقت شب قدر برای این است که انسان قدر و اندازه وجود خود را رقم بزند، شبی است که انسان به خود بگوید من چه مقدار امانت خدا را حفظ کردم؟ چه اندازه از این نفس و روحم مراقبت کردم؟ من که هستم و الآن چه حقیقتی در عالم دارم؟ چه اندازه در نزد خدا و ملکوت و آسمان و ملائکه قدر و ارزش دارم؟ آدم بتواند قدر خود را معیّن کند و بشناسد و آن را با تضرع به درگاه الهی بالا ببرد، این اجمالی از حقیقت شب قدر است.
در شب قدر وقتی قرآن بر سر میگذاریم، باید تمام همّ و غمّ و ناراحتی و فریاد ما این باشد که خدایا ما از علی(ع) و حقیقت قرآن دوریم، عمر ما تمام شد و علی(ع) را نشناختیم، ما را به او نزدیک کن تا ما فقط در لفظ و به زبان نگوئیم پیرو امیرالمؤمنین(ع) هستیم، بلکه ما را به حقیقت امیرالمؤمنین نزدیک کن. اگر کسی به امیرالمؤمنین(ع) نزدیک شد به قرآن و به حقیقت آن نزدیک میشود.
حقیقت شب قدر آنجا است که انسان معرفتش به امیرالمؤمنین بیشتر شود، واقعاً وقتی چراغها خاموش میشود در رأس دعاهایمان این باشد:
اگر قدر لیلهی قدر را بدانیم زبانمان را کنترل میکنیم، اگر انسان زبان خود را زندان کند آن وقت میتواند شب قدر را بفهمد! مراسم که تمام میشود تا اذان صبح گاهی یکی دو ساعت وقت است انسان میبیند که بعضیها پناه بر خدا دو مرتبه شروع به غیبت و حرف زدنهای زیادی میکنند. در روایات هست اگر کسی بخواهد به حقیقت ایمان برسد باید سکوت را برنامهی زندگی خود قرار دهد. حرفی که لازم نیست نزند.
وقتی انسان این زبان را راه میاندازد، این موتور راه میافتد اول میگوید صحبتهای خودمانی میکنیم، آرام آرام سراغ دیگران میرود، اول میگوید خوبیهای دیگران را میگوئیم بعد هم چند تا بدیهایش را میگوید و دیگر چیزی باقی نمیگذارد. گاهی اوقات با یک کلمه آبروی یک انسان را میبریم، یک انسان مؤمن را که حرمت او به اندازهی حرمت کعبه است از چشم مردم ساقط میکنیم، آن وقت میخواهیم خدا به ما نظر کند؟
یک عبارتی را امام(رضوان الله علیه) فرموده است که فقط آنرا میخوانم و آنها که اهلش هستند دقت کنند: فرمود میدانید چرا به ماه رمضان میگویند ماه مبارک؟ برای اینکه این ماه، ماهی است که ولیّ أعظم یعنی رسول خدا(ص) به محضر حق واصل شده است. ما در روایات داریم «أوّلُ مَا خَلَقَ اللهُ نُورِی»؛ پیغمبر فرمود اولین چیزی که خدا خلق کرد، حتی قبل از خلقت ملائکه، نور من بود، اول موجودی که با خدا ارتباط پیدا کرد و واصل شد پیامبر بود، بعد هم ائمه(ع). و بعد از آن وصول، ملائکه و قرآن را نازل کرد. بنابراین نزول ملائکه، به قدرت ولیّ اعظم یعنی رسول خداست. ولیّ اعظم در این ماه مبارک و شب قدر به حقیقت قرآن میرسد، و پس از آن به وسیلهی ملائکه که همه تابع او هستند، قرآن شریف را نازل میکند و آنرا تنزیل میدهد. تا حدی که برای مردم قابل بیان باشد. بعد میفرمایند قرآن سرّی است بین خدا و ولیّ خدا.
شب قدر فقط این نیست که بگوئیم خدا دربهای رحمتش را در ماه رمضان باز کرده که قطعاً همینطور است، خدا غُل و زنجیر به شیاطین بسته که در این ماه سراغ بندگان من نروید و آنها را وسوسه نکنید که این هم هست! اما واقع و حقیقت شب قدر برای این است که انسان قدر و اندازه وجود خود را رقم بزند، شبی است که انسان به خود بگوید من چه مقدار امانت خدا را حفظ کردم؟ چه اندازه از این نفس و روحم مراقبت کردم؟ من که هستم و الآن چه حقیقتی در عالم دارم؟ چه اندازه در نزد خدا و ملکوت و آسمان و ملائکه قدر و ارزش دارم؟ آدم بتواند قدر خود را معیّن کند و بشناسد و آن را با تضرع به درگاه الهی بالا ببرد، این اجمالی از حقیقت شب قدر است.
در شب قدر وقتی قرآن بر سر میگذاریم، باید تمام همّ و غمّ و ناراحتی و فریاد ما این باشد که خدایا ما از علی(ع) و حقیقت قرآن دوریم، عمر ما تمام شد و علی(ع) را نشناختیم، ما را به او نزدیک کن تا ما فقط در لفظ و به زبان نگوئیم پیرو امیرالمؤمنین(ع) هستیم، بلکه ما را به حقیقت امیرالمؤمنین نزدیک کن. اگر کسی به امیرالمؤمنین(ع) نزدیک شد به قرآن و به حقیقت آن نزدیک میشود.
حقیقت شب قدر آنجا است که انسان معرفتش به امیرالمؤمنین بیشتر شود، واقعاً وقتی چراغها خاموش میشود در رأس دعاهایمان این باشد:
«اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَكَ،
اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ، فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ، لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ
اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلِلْتُ عَنْ دِينِي».
اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ، فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ، لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ
اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلِلْتُ عَنْ دِينِي».
خدایا به حق محمد و آل محمد تو را قسم میدهیم معرفت ما را در این لیلهی قدر به خودت و رسولت و حجّتت امیرالمؤمنین و اولاد او بیشتر بفرما.
خدایا دلهای ما را با این ولایت که بزرگترین هدیه تو بر بشریت است نورانی بفرما.
****************************
چرا ز من بریده ای بنده ی پر خطای من؟ *** چرا صدا نمی زنی خدای من خدای من؟
مگر ز من چه دیدهای مگر بدی کشیدهای؟ *** چرا صفا نمی کنی به ذکر دلربای من؟
خدای مهربان منم کریم و میزبان منم *** عاشق میهمان منم بیا بیا گدای من
اگر چه کرده ای خطا تباه کرده ای عطا *** بیا بیا دوباره ای بنده ی بی وفای من
بیا بیا به نیمه شب بزن تو زانوی ادب *** بخوان شکسته دل مرا تا بچشی صفای من
به معصیت زدی چو دست، دل حبیب ما شکست *** بیا بیا گنه مکن به یاد او برای من
ای تو که شکسته ای مریض و زار و خسته ای *** مرا بخوان تو در سحر، سحر بود شفای من
تو شیعه ی علی بُدی، چرا سیه چهره شدی؟ *** مرو به جای دیگری سرت بنه به پای من
شود دل تو صیقلی فقط به ذکر یا علی *** ذکر علی علی بود برای تو دوای من
به عشق مرتضی بگو لعنت حق به خصم او *** که شد به کوچه روبرو به مظهر وفای من
دعای توست مستجاب سحر دهم تو را جواب *** به عشق روی بوتراب رسد تو را ندای من
بیا بیا تو مرد باش عاشق رنج و درد باش *** ز غصه چهره زرد باش تا که شوی فدای من
مگر ز من چه دیدهای مگر بدی کشیدهای؟ *** چرا صفا نمی کنی به ذکر دلربای من؟
خدای مهربان منم کریم و میزبان منم *** عاشق میهمان منم بیا بیا گدای من
اگر چه کرده ای خطا تباه کرده ای عطا *** بیا بیا دوباره ای بنده ی بی وفای من
بیا بیا به نیمه شب بزن تو زانوی ادب *** بخوان شکسته دل مرا تا بچشی صفای من
به معصیت زدی چو دست، دل حبیب ما شکست *** بیا بیا گنه مکن به یاد او برای من
ای تو که شکسته ای مریض و زار و خسته ای *** مرا بخوان تو در سحر، سحر بود شفای من
تو شیعه ی علی بُدی، چرا سیه چهره شدی؟ *** مرو به جای دیگری سرت بنه به پای من
شود دل تو صیقلی فقط به ذکر یا علی *** ذکر علی علی بود برای تو دوای من
به عشق مرتضی بگو لعنت حق به خصم او *** که شد به کوچه روبرو به مظهر وفای من
دعای توست مستجاب سحر دهم تو را جواب *** به عشق روی بوتراب رسد تو را ندای من
بیا بیا تو مرد باش عاشق رنج و درد باش *** ز غصه چهره زرد باش تا که شوی فدای من