مراسم عزاداری شهادت امام حسین(ع) 1 محرم 1436(دهه اول)
۱۴ آبان ۱۳۹۳
۱۲:۳۶
۳,۲۶۰
خلاصه خبر :
سخنرانان:
حجة الاسلام والمسلمين آقاي نظري منفرد
حجة الاسلام والمسلمين آقاي دکتر رفيعي
آخرین رویداد ها
-
مراسم جشن 13 رجب و آئین عمامه گذاری طلاب در حسینیه دفتر آیت الله فاضل لنکرانی
-
استدلالهای قرآنی امام جواد(علیهالسلام)
-
یکی از نقاط افتخارآمیز نظام جمهوری اسلامی، کمیته امداد است
-
انتصاب ناشایست هم شعبهای از شعوب جور و خیانت است
-
شورای عالی انقلاب فرهنگی موضوع واگذاری مسئولیتها را ساماندهی کند
-
علم اصول، منطق فهم دین
دانلود فایل صوتی
سخنران: حجة الاسلام والمسلمین آقای نظری منفرد
متن سخنرانی حجةالاسلام و المسلمين نظری منفرد 4 / 8 / 93
بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمدلله الّذی جعل الحمد مفتاحاً لذکره و سبباً للمزید من فضله و دلیلاً علی آلائه و عظمته ثم الصّلاة و السّلام علی سیدنا و نبینا أبی القاسم محمد صلی الله علیه و علی أهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین الهداة المهدیین و اللعنة الدائمة علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قيام یوم الدین
عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(ع): «يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ مَعَنَا فِي الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنَا وَ عَلَيْكَ بِوَلَايَتِنَا فَلَوْ أَنَّ رَجُلًا أَحَبَّ حَجَراً لَحَشَرَهُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَعَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»؛چون روز آغاز سال و اول ماه محرم است و این حدیث شریف هم شأن نزولش امروز بوده و امروز ریّان بن شبیب خدمت حضرت رضا(ع) مشرف شد و حضرت مطالبی را به او فرمودند. اشارهی گذرا به این حدیث شریف داشته باشیم و بعد بحث را پی خواهیم گرفت.
ریان بن شبیب میگوید روز اول ماه محرم خدمت حضرت رضا(ع) مشرف شدم، به من فرمودند امروز صائم هستی؟ عرض کردم مگر امروز چه روزی است؟ فرمود امروز روز اول ماه محرم است و امروز روزی است که خداوند متعال دعای زکریا را مستجاب کرد، زکریا از خدای متعال خواست «رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعاء»؛ در همین حدیث هست که حضرت این آیه را تلاوت میکنند «فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْراب»؛ ملائکه او را ندا دادند «أَنَّ اللهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِنَ الله»، میفرماید خداوند متعال دعای زکریا را روز اول محرم مستجاب کرد و یحیی را به حضرت زکریا دادند.
من یک چیزی به ذهنم آمد این قسمت اول حدیث را که نگاه میکردم یک نکتهاي به ذهنم آمد؛ بر اساس همین روایت حضرت رضا(ع)، روز اول محرم، روز اجابت حضرت حق، نسبت به دعای زکریا(ع) است، اما طرح این مسئله خصوصاً از آنجا که بعد از آن حضرت مسئلهی اهمیّت ماه محرم را مطرح کردند و اینکه ماه محرم ماهی بوده که در عصر جاهلیّت این ماه را حرمت مینهادند، خون نمیریختند، جنگ نمیکردند، حتّی در عصر جاهلیت، یک نکتهای به نظرم رسید و آن اینکه بایستی یک تشابهی بین ماجرای حضرت زکریا(ع) و امام حسین(سلام الله علیه) باشد که حضرت در آغاز این حدیث به این مسئله اشاره میکند و آن را با مراجعهی به برخی دیگر از روایات مثل این روایت که حضرت علی بن الحسین السجاد(سلام الله علیه) میفرماید از مدینه که حرکت کردیم به سوی مکه و از آنجا به عراق، هیچ منزلی وارد نمیشدیم و از آن منزل کوچ نمیکردیم مگر اینکه پدرم امام حسین(ع) یاد حضرت یحیی میکرد و این را میفرمود «مِنْ هَوَانِ الدُّنْيَا عَلَى اللهِ أَنَّ رَأْسَ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا(ع) أُهْدِيَ إِلَى بَغِيٍّ مِنْ بَغَايَا بَنِي إِسْرَائِيل»؛ از اموری که نشانهی بی اعتباری دنیا و بیاهمیتی و بیارزشی و پستی دنیاست این است که سر حضرت یحیی را برای بغیّی(ستمگري) از بغایاي بنی اسرائیل هدیه فرستادند.
یک تشابهاتی میان امام حسین(ع) و حضرت زکریا(ع) است، ولو در تفسیر «کهیعص» هم یک چیزی راجع به همین است که کاف، اشاره به کربلاست، هاء، اشاره به هلاکت یزید است، یاء، اشاره به یزید است، عین، اشاره به عطش است و صاد، اشاره به صبر است. ولی بهرحال این تشابهات هست و در روایات دیگری هم آمده، مثلاً از باب مثال حضرت یحیی(سلام الله علیه) «لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِيًّا»، هیچ کسی قبل از حضرت یحیی(ع) به این اسم نامگذاری نشده بوده، هیچ کسی قبل از امام حسین(ع) هم به این اسم نامگذاری نشده بود.
در روایات این نکته هست که واژهي حسن و حسین، که «حسین» مصغّر حسن است، جزو الفاظ عرب است، در میان عرب این الفاظ بوده، اما مرسوم نبوده که این اسم را روی فرزندانشان بگذارند، قبل از امام حسین. اول کسی که به این اسم نامگذاری شده؛ امام حسن و امام حسین(صلوات الله علیهم) بودند. قرآن هم راجع به حضرت یحیی(ع) میفرماید: «لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِيًّا».
میگویند حضرت یحیی(ع) شش ماهه متولد شد و امام حسین(ع) هم شش ماهه متولد شد، حضرت یحیی را شهید کردند، امام حسین را هم شهید کردند، سر حضرت یحیی را هدیه فرستادند و سر امام حسین(ع) را هم هدیه فرستادند، آسمان بر یحیی خون گریست، آسمان بر امام حسین هم خون گریست.
این حدیث از حضرت باقر(ع) است که میفرماید: «مَا بَكَتِ السَّمَاءُ عَلَى أَحَدٍ بَعْدَ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا إِلَّا عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(ع) فَإِنَّهَا بَكَتْ عَلَيْهِ أَرْبَعِينَ يَوْماً»؛ آسمان گریست. چطور آسمان گریسته؟
در این روایت که از نظر سند روایت مسند و معتبری است، حضرت رضا(ع) به ریّان میفرماید «يَا ابْنَ شَبِيبٍ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ(ع) أَنَّهُ لَمَّا قُتِلَ جَدِّيَ الْحُسَيْنُ(ع) أَمْطَرَتِ السَّمَاءُ دَماً وَ تُرَاباً أَحْمَر»، آسمان خون گریه کرد و خاک سرخ از آسمان بارید، این چطور میشود؟ و لو برخی توجیه کردند که این گریه آسمان به صورت دم، همان حمرهای است که در آسمان پدید آمده، اما اینطور نیست. اولاً این خلاف ظاهر روایت است و بعد یک شواهد و قرائنی هست که مطر بوده، یعنی باریده و حالا من یک تتبعی کردم، یک شواهدی هم از قرآن و هم از روایات در این رابطه انسان میتواند به آن برسد که واقعاً آسمان خون باریده، شواهدی هم هست.
به هرحال این یکی از وجوه تشابه میان حضرت یحیی(سلام الله علیه و علی نبینا السّلام) و حضرت سید الشهداء(سلام الله علیه) است که «مَا بَكَتِ السَّمَاءُ عَلَى أَحَدٍ بَعْدَ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا إِلَّا عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(ع) فَإِنَّهَا بَكَتْ عَلَيْهِ أَرْبَعِينَ يَوْماً». این روایت ریان در حقیقت روضهی حضرت رضاست در روز اول ماه محرم.
چون یک بخشی از این روایت این است که فرمود: «يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع)»؛ بعد حضرت میتوانست به همین مقدار بسنده کند، ولی بسنده نکرد، فرمود: «فَإِنَّهُ ذُبِحَ كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْش»؛ بگذریم از این تعبیر، بعد فرمود: «وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ رَجُلًا مَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ شَبِيهُون»؛ با امام حسین(ع) 18 نفر شهید شدند که اینها روی زمین شبیه نداشتند، یعنی نسخهی ثانی نداشتند.
بعد فرمودند «يَا ابْنَ شَبِيبٍ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنَا وَ عَلَيْكَ بِوَلَايَتِنَا». این نشان میدهد هماهنگی ما با ائمه(ع) یک امر لازمی است. ائمه(علیهم صلوات الله) این ایام خودشان جلوس داشتند.
یا در همین روایت است یا روایت دیگری که دیدم حضرت رضا(سلام الله علیه) میفرماید هلال ماه محرم که رؤیت میشد «إنَّ اَبى اِذا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لا یُرى ضاحِکاً»؛ کسی پدرم را خندان نمیدید.
این سیرهی خود ائمه(علیهم صلوات الله) بوده، حالا این روایاتی که صاحب کامل الزیارات نقل کرده و اینکه حضرت صادق و حضرت باقر(سلام الله علیهما) مینشستند شعرا را به حضور میپذیرفتند، شعرا شعر میخواندند و حضرت باقر و حضرت صادق میگریستند، این سنت بایستی بماند و بایستی احیا شود.
من در جلسهی قبل هم راجع به این مسئله مفصل صحبت کردم و عرض کردم منشأاین گریه در انسان، امور مختلفی است، چه چیز سبب میشود انسان گریه میکند؟ آیا گریه از عوارض خاص انسان است یا حیوان هم گریه میکند؟ بعد عرض شد که یکی از چیزهایی که سبب گریه در انسان میشود؛ علاقه است.
بعد از گذشت چهارده قرن، یکی از راههای نشان دادن علاقه ما به خاندان پیغمبر(ص) که مأموریم آنها را دوست داشته باشیم؛ همین گریه کردن است، مثل یک مادری که وقتی کودکش را بیمار میبیند بیاختیار اشکش جاری میشود و این اشک علاقه است که میریزد، این علاقهی ما نسبت به امام حسین(ع) است.
این نکته را هم عرض کردیم که وجود مقدّس پیغمبر اکرم(ص) بنا بر حدیثی که فریقین نقل کردند و مسلم در صحیحش نقل کرده رسول خدا فرمود «أحَبَّ اللهُ مَن أحَبَّ حُسَینَاً»، این خیلی عجیب است کسی که امام حسین محبوب اوست محبوب خدا خواهد شد، یعنی خدا او را دوست دارد، کسی که امام حسین(ع) را دوست داشته باشد.
این گریه نه تنها گریه است، بلکه احیای امر آنهاست، نه تنها گریه است بلکه تعظيم شعائر آنها است، نه تنها گریه برای آنهاست، بلکه این گریه باعث میشود یک رقّتی در انسان پدید میآورد و ما موظفیم این رقّت را داشته باشیم.
در روایات هست یکی از چیزهایی که خدای متعال دوست دارد؛ اشک چشم است، خدای متعال قلب قسیّ و چشم جامد را دوست ندارد، چشمي که جمود داشته باشد و اشک نریزد را دوست ندارد. «مَا مِنْ قَطْرَةٍ أَحَبَّ إِلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ قَطْرَتَيْنِ قَطْرَةِ دَمٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ قَطْرَةِ دَمْعَةٍ فِي سَوَادِ اللَّيْلِ لَا يُرِيدُ بِهَا عَبْدٌ إِلَّا اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ این اشک را خدای متعال دوست دارد.
حضرت باقر(سلام الله علیه) به جابر بن یزید جعفی فرمودند: «وَ تَعَرَّضْ لِرِقَّةِ الْقَلْبِ بِكَثْرَةِ الذِّكْرِ فِي الْخَلَوَاتِ»؛ انسان بایستی رقیق القلب شود، منتهی اسباب رقّت قلب؛ گاهی ذکر در خلوت است و گاهی هم گریه است. گریه کردن دل را رقیق میکند.
علی أیّ حال؛ ما بایستی این سنّت حسنه را که از گذشتگانمان داریم أحیا کنيم، این مجالس و محافل أبی عبدالله(ع) خیلی برکات عجیبی دارد. ما برکات این مجالس و محافل را میبینیم که در طول سال وقتي به ماه محرم و صفر برخورد میکنیم اساساً فرق میکند؛ رقم تبهکاریها، بزهکاریها کمتر میشود. إنشاء الله امیدواریم همه ما بتوانیم تا پایان این ماه انجام وظیفه کنیم، هم ما- کسانی که إن شاء الله در این زیّ هستند- و هم مردم، آثار و برکاتش هم همانطور که حضرت امام(رضوان الله علیه) فرمودند بر کسی پوشیده نیست، فرمودند ما هر چه داریم از محرم و صفر است.
من مطلب را به این مقدار بسنده میکنم إن شاءالله از برادر عزیزمان استفاده خواهید کرد.
معمولاً روزهای اول محرم مجلس به نام مقدّس حضرت مسلم بن عقیل که اول شهید این راه است روضه خوانده ميشود. انسان وقتی در زندگی مسلم(سلام الله علیه) و برخورد او در کوفه دقت اجمالی میکند میبیند چقدر انسان بزرگواری بوده است. اگر حضرت مسلم(سلام الله علیه) اقدام کرده بود و ابن زیاد را در خانهی هانی به قتل رسانده بود این یک بهانهای میشد به دست بنی امیه، بنی امیهای که خون عثمان را که امیرالمؤمنین أبرء الناس من دم عثمان بود، به پای امیرالمؤمنین نوشتند و آن همه بلوا درست کردند و آن همه جنایت کردند، اگر این کار اتفاق میافتاد، چه بازتابي خواهد داشت؟!! بنی امیه خیلی قدرتمند بوده. در این ملاقاتهایی که امام حسین(ع) در مسیر راه داشتند، به هر کسی برخورد میکردند به حضرت عرض میشد که شما توان مقابله با اینها را ندارید اینها قوی هستند و حضرت هم این را میدانست، میفرمود چیزی بر من مخفی نیست. بنیامیه قدرتمند بودند و همهی چیزها در اختیار آنها بود، تريبونها، نماز جمعهها، بیت المال و حکومت در اختیارشان بود، اگر چنین اتفاقی میافتاد چه میشد؟ اصلاً آن تأثیری که خون ابی عبدالله و مظلومیت امام حسین(ع) بایستی تأثیر بگذارد قطعاً آن تأثیر را نداشت.
لذا امام حسین(ع) وقتی مسلم را به کوفه فرستاد در آن نامهای که همراه مسلم به مردم کوفه مرقوم فرمودند، بیان داشتند فرستادگان شما نزد من آمدند که آخر آنها هانی بن هانی و سعید بن عبدالله حنفی بود، اینها آخرین کسانی بودند که در ماه مبارک رمضان نامههای مردم کوفه را خدمت امام حسین(ع) آوردند و حضرت فرمودند: «إنی باعثٌ إلیکم أخی و ابنَ عمی و ثِقَتِی من أهل بیتی مسلم بن عقیل»؛ تعبیر امام را در مورد مسلم دقت کنيد من میفرستم به سوی شما، -اول میفرماید- «أخی و ابن عمی» که روشن است «و ثقتی» کسی که مورد وثوق امام است، «من اهلبیتی مسلم بن عقیل»، همین دربارهی جلالت حضرت مسلم(سلام الله علیه) کافیست.
اما مکرر از ما سؤال میشود که چطور شد یک مرتبه وضع کوفه دگرگون شد، بهم ریخت؟ مسلم وقتی نامهی امام حسین(ع) را در خانهی مختار بر مردم قرائت میکرد مردم گریه میکردند. چطور شد یک مرتبه بهم ریخت؟ اینها کجا رفتند؟ من امروز مصادر را نگاه میکردم عبارتها اینطور است: «أَخَذَ الْعُرَفَاءَ وَ النَّاسَ أَخْذاً شَدِيداً»، موقعي که عبيدالله بن زياد وادر کوفه شد دستور داد که بایستی عرفا بیایند، عرفا بین حکومت و مردم واسطه بودند برای شناسایی افراد. یک مطلبی را ابن صباغ در فصول المهمة نقل کرده که میگوید یک عدهای امتناع کردند از اینکه اخبار را در اختیار عبیدالله بگذارند و اشخاص را معرفی کنند، «قَتَلَهُم فِی الحَال»، همان لحظه همه آنها را کشت، یعنی یک استبداد و دیکتاتوری عجیبی حاکم بوده وقتی که ابن زیاد به کوفه آمد. با این کشتن خیلیها ترسیدند، خیلی از رؤسای قبایل هم جلوی افراد را گرفتند و نگذاشتند افراد به صحنه بیایند. لذا اطراف مسلم(سلام الله علیه) خالی شد.
السلام علیک یا مسلم بن عقیل
أولُ فَادٍ فَازَ بالشهادة *** وَ حَازَ أقصَى رُتَبِ السَّعَادَة
أوّلُ رَافعٍ لِرَایَةِ الهُدى *** خُصَّ بِفَضلِ السَّبق بَینَ الشُّهَداء
كَفَاه فَخراً مَنصَبُ السِّفَارة *** وَهُوَ دلیلُ القُدس والطَّهارَة
مسلم آن افسر فدائی حق *** که گرفتست دین ز او رونق
در شهادت ربوده سبقت را *** کرده أخذ از علی فتوّت را
کلماتش به بزم ابن زیاد *** داده عِرض یزید را بر باد
گفت مسلم چرا آمدی کوفه، کوفه را آشوب کردی؟ واقعاً این کلمات باید تیتر شود، این افراد را ما با همین عبارتهای کوتاهی که از ایشان نقل شده میشناسیم. فرمود: ما کوفه آمدیم چون تو و پدرت، بندگان خوب این شهر را کشتید. «و عملتم فیهم أعمال کسري و قیصر»؛ مردم را به عقب برگرداندید، «فَأَتَيْنَاهُم لِنَأْمُرَهم بِالْعَدْلِ وَ نَدْعُوَ إِلَى حُكْمِ الْكِتَابِ»، همین تیتر شود بس است که واقعاً با چه انگیزهای سفیر امام حسین به کوفه آمده بود، برای مقام آمده بود؟ برای اجرای عدالت آمده بود؟ ما آمدیم عدالت را احیا کنیم، بايد قرآن میان مردم حاکم باشد.أوّلُ رَافعٍ لِرَایَةِ الهُدى *** خُصَّ بِفَضلِ السَّبق بَینَ الشُّهَداء
كَفَاه فَخراً مَنصَبُ السِّفَارة *** وَهُوَ دلیلُ القُدس والطَّهارَة
مسلم آن افسر فدائی حق *** که گرفتست دین ز او رونق
در شهادت ربوده سبقت را *** کرده أخذ از علی فتوّت را
کلماتش به بزم ابن زیاد *** داده عِرض یزید را بر باد
این حرفها جواب ندارد. «فَشَتَمَ عَلِیّاً وَ حُسَینَاً وَ عَقِیلاً»؛ انسان پلید، انسان خبیث وقتی نمیتواند استدلال کند ناسزا میگوید و دشنام میدهد. مسلم سکوت کرد جواب نداد. «فجعل یسبح الله و یمجّده»؛ شروع کرد خدا را تمجید کردن و تسبیح گفتن، مسلم را بردند بالای قصر، از بالای قصر (برخی نقل کردند) «توجَّهَ نَحوَ القبلة و قال السلام علیک یا أبا عبدالله»؛
ای حسین از کوفه کن قطع نظر *** زین سفر ای شاه خوبان در گذر
مردم منتظر بودند ببینند کار مسلم به کجا میانجامد، یک وقت دیدند بدن بی سر مسلم از بالای قصر روي زمين...و بعده رماه من أعلي البنا *** فانکسرت عظامه وا حَزَناه؛
شهادت مسلم با شهادت أبی عبدالله خیلی تشابه داشت. مسلم با لب تشنه شهید شد، امام حسین هم با لب تشنه شهید شد، سر مسلم را به شام فرستادند(مسعودي نقل ميکند)، سر امام حسين هم به شام فرستاده شد، بدن مسلم بخاطر به زير افتادن شکسته شد، بدن امام حسين هم پايمال سم اسب شد، اما يک مصيبتي امام حسين دارد که مسلم آن را ندارد، آن اينکه مسلم در کوفه اهلبيتش همراهش نبودند هنگام شهادت نظاره گر باشند، اما حسين... اهلبيت آمدند بالاي تل، امام حسين را زير تيغ دشمن نظاره کردند، لذا صدا بلند شد: وامحمداهدم آخر چو مسلم ياد شه کرد *** شهم يادش ميان قتلگه کرد
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
سخنران: حجة الاسلام و المسلمين آقاي دکتر رفيعي
متن سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین دکتر رفیعی ـ 4 / 8 / 93
أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم بسم الله الرّحمن الرّحیم لاحول و لاقوّة إلا بالله العلیّ العظیم الحمدلله ربِّ العالمین و الصَّلاةُ و السَّلام علی سیدنا و نبینا أبی القاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین سیّما بقیة الله فی الأرضین و اللّعن علی أعدائهم أعداء الله أجمعین
قال الله تبارک و تعالی «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقين»
نخستین روز ماه محرم است، ماه پیوند عقل، خرد و احساس، ماه پیوند شور و شعور، ماه عزاداری سرور و سالار شهدای کربلا؛ حضرت اباعبدالله الحسین(ع). قال الله تبارک و تعالی «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقين»
آیهای را خدای تبارک و تعالی آخر سوره هود آورده، در رابطه با اینکه چرا اینقدر تأکید بر گذشتگان در قرآن شده است؟ میدانید بخش عمدهای از آیات قرآن، داستان است و گاهی اوقات هم تکرار است؛ مثل داستان حضرت موسی با یک تفاوتی، چندین مورد در قرآن کریم تکرار شده، داستان تمرّد شیطان، داستان هبوط عالم ابوالبشر، قرآن را هم که خودش میفرماید مرتب بخوانید، این هم تکرار است، ممکن است انسان مکرر سوره یوسف را بخواند، اینها را میبیند، در سورهی مبارکه هود آخرین آیاتش میفرماید پیامبر! چهار اثر در نقل تاریخ گذشتگان هست، به این جهت ما قصص و آیات را برای تو تکرار میکنیم، ثمرهاش این چهار مورد است.
میفرماید «كُلًّا نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَكَ وَ جاءَكَ فِي هذِهِ الْحَقُّ وَ مَوْعِظَةٌ وَ ذِكْرى لِلْمُؤْمِنِين»؛ ما مرتب برای تو نبأ و خبر پيامبران را میگوئیم. اثرش چیست؟ «ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَكَ»؛ قلبت محکم میشود، که اگر من را اذیت کردند حضرت موسی را هم اذیت کردند، «لا تَكُونُوا كَالَّذينَ آذَوْا مُوسى فَبَرَّأَهُ اللهُ مِمَّا قالُوا»، اگر من را تکذیب کردند رسل قبل از من را هم تکذیب کردند؛
هست اندر صورت هر قصهای *** خرده دینان را ز معنا حسهای
خوشتر آن باشد که سرّ دلبران *** گفته آید در حدیث دیگران
950 سال به نوح چه گفتند؟خوشتر آن باشد که سرّ دلبران *** گفته آید در حدیث دیگران
آن یکی میگفت بیکاری مگر *** یا شدی فرتوت و عقلت شد ز سر
به او دیوانه گفتند، بيکار گفتند، یک مقدار انسان دلگرم میشود.دوم: «وَ جاءَكَ فِي هذِهِ الْحَقُّ»؛ حق، روشن میشود. که بدانی بالأخره در طول تاریخ مثل یک اقیانوس متلاطم حق و باطل همیشه بوده، بسیاری از اوقات هم حق در اقلیّت بوده، بسیاری از اوقات، باطل در اکثریت بوده. 33 سال یونس پیامبر تبلیغ کرده، دو نفر به او ایمان آوردند؛ یک عابد و یک عالم، که اسمهایشان در تفسیر عیاشی آمده است.
اي پیامبر! تو 23 سال تبلیغ کردی، تعداد زیادی فدایی داری و به تو ایمان آوردند. اینها اثر دارد؛ «وَ جاءَكَ فِي هذِهِ الْحَقُّ»، به این جهت ما این قصص را برای تو میگوئیم.
سوم: «وَ مَوعِظَةٌ»؛ اصلاً هیچی هم نباشد موعظه است. بالأخره وعظ و نصیحت است. یک بخش عمدهای از وعظ و نصیحت، در بیان داستانهای گذشتگان است. در داستان کربلا تمام اصول و فروع دین نهفته است. در خطبهها، نامهها، ملاقاتها، گاهی یک نکتهی کوچک است، یک مطلب و یک کلمه است، ولی از آن پیامهای زیادی بیرون میآید. این موعظه است. قطع نظر از همهی آثاری که دارد، وعظ است و خدا در قرآن کریم به پیامبر(ص) میفرماید: به سه شکل مردم را دعوت کرد، «أدع إلی سبیل ربّک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن»، که مرحوم علامه طباطبائی(ره) میگوید اینها ترتیبی نیست، اینها بسته به مخاطب است.
این سه روش را أبا عبدالله در کربلا هم استفاده کرد؛ یک وقت مخاطب؛ فرزدق است، برایش استدلال میکنیم، یک وقت مخاطب؛ یک فرد عادی است، آقا یک موعظهای جزاک الله جزاء الخیر. حضرت در پاسخ بعضیها اینطور میفرمایند. یک وقت جدل است با عمر سعد، امام حسین وارد جدل أحسن شد، هر چه او گفت امام جواب داد. خانهام را میگیرند فرمود خانهات میدهم، مالم را میگیرند فرمود مالت میدهم، هم از حکمت استفاده میکند. یک بخشی از این دعوت، موعظه است. موعظه چطوری است؟ یک راه آن؛ قصص گذشتگان است.
چهارم که مهم است؛ «ذِكْرى لِلْمُؤْمِنِين»، اينها تاریخ است، بالأخره جوانها و مردم باید بدانند چه اتفاقی افتاده است. ضمن اینکه هر نسلی که میآید عوض میشود و هر گروهی که میآید باید اینها بیان شود. اینها ذکر است. همانطوری که قرآن میفرماید تذکر برای مؤمنین مفید است، یک راه «ذکری»، همین است. لذا خیلیها خواستند پاسخ دهند به اینکه ریشهی عزاداری و یادآوری، ریشهی تجلیل از این مراسمها چيست و چرا مرتب این برنامهها اجرا میشود؟
من همین آیه به ذهنم زد. این یک آیه در روز اول، در ارتباط با جایگاه و دلیل این تجلیل و تکریم.
آفرینش عاشورا با امام حسین(ع) است، ولی حفظ آن با چهارده معصوم است. یعنی عاشورا یک مجموعهای است، یک بستهای است که این مجموعه را أباعبدالله(ع) ایجاد کرده، ولی چهارده معصوم در حفظ آن نقش داشتند.
حالا از أنبیاء قبل بماند. 46 روایت در بحار از گریهی انبیای قبل از رسول خدا(ص) بر امام حسین(ع) دارد. آنها را کار نداریم و از خود پیغمبر گرامی اسلام تا وجود مقدّس امام زمان(ارواحنا فداه) چهارده معصوم در حفظ و ترویج و نگهداری و جهانی شدن عاشورا نقش داشتند. این چیز سادهای نیست و باید روی آن دقت شود و مواردی که ائمه در واقع برای حفظ این جریان یک روزه، 250 سال به أشکال و شیوههای مختلف برای حفظ این یک روز کار کردند که حالا من سه چهار مورد خدمت شما عرض میکنم.
شیوههایی که ائمه(ع) برای حفظ این جریان و نهضت به کار بردهاند چطور و چگونه بوده است؟
یکی از آنها را شنیدید؛ «تأکید بر شعر و مدح حسینی» است. خیلی عجیب است، شما روایات را که نگاه میکنید این تعابیری که بکار برده ميشود، ما شاعر زیاد داشتیم و شعر هم زیاد میخواندند، ولی وقتی به داستان کربلا میرسند یک فضای دیگری میشود و بیان معصوم کاملاً یک بیان استثنایی میشود.
ائمه(ع) نسبت به شعرا تأکید میکردند هم بخوانید، هم همانطور که در جمع خودتان میخوانید بخوانيد، یعنی «بالرّقّة»، با همان رقّت قلب و با همان الحانی که در جلسات خودتان میخوانید.
امام صادق(ع) به ابوهارون فرمود: اینطوری برای من بخوان. که تعبیرهایی که در این روایات آمده، دعاهایی که دربارهی این افراد کردند.
کُمَیت وقتی در منا خدمت امام صادق(ع) رسيد و اشعارش را خواند:
كأن حسيناً والبهاليلُ حولَه *** لأسيافِهِمْ ما يختلي المتبقِّلُ
يَخُضْنَ بهم من آلِ أحمدَ في الوغى *** دماً ظل منهم كالبهيمِ المحجَّلُ
فَلَم أرَ مَخذُولا أجلَّ مصيبة *** وأوجبَ منه نصرةً حين يُخْذَلُ
يصيبُ به الرامون عن قوسِ غيرِهم *** فيا آخراً أسدى له الغيَّ أوَّلُ
وقتی تمام شد و امام صادق(ع) اشک زیادی ریخت، پنج دعا برای کمیت کرد: «اللّهم اغفر للكُمَيت ما قدَّم وأخَّر، وما أسَّر وأعلَنَ، وأعطِهِ حَتّى يَرضى»؛ خدایا گناهان گذشته، آینده، مخفی و آشکار او را بيامرز و هر چه هم میخواهد به او بده. يَخُضْنَ بهم من آلِ أحمدَ في الوغى *** دماً ظل منهم كالبهيمِ المحجَّلُ
فَلَم أرَ مَخذُولا أجلَّ مصيبة *** وأوجبَ منه نصرةً حين يُخْذَلُ
يصيبُ به الرامون عن قوسِ غيرِهم *** فيا آخراً أسدى له الغيَّ أوَّلُ
اینها چیزهای سادهای نیست. عين همين تعابیر را امام سجاد(ع) دربارهی کمیت دارد، «أللّهمَّ أحيِهِ سَعيدا وأمِتهُ شَهيدا، وَ أرِهِ الجَزاء عاجلا، وأجزل له جزيل المثوبة آجلا»؛ خدایا سعادتمند زندگی کند شهید از دنیا برود، بعد امام سجاد(ع) چهارصد هزار درهم به او داد، که کمیت قبول نکرد و آن را برگرداند، گفت آقا پیراهنتان را به من بدهید کافی است. چهارصد هزار درهم بسيار مبلغ زيادي است که بايد یک چیزی برای حملش میآوردند. آقا میفرماید ما از جبران کار تو عاجزیم.
تعبیر این است که ما عاجزیم و نمیتوانیم کار تو را جبران کنیم. اینها تعبیرات سادهای نیست که شما ملاحظه میفرمائید در این مجموعهی گرانسنگ و ارزشمند الغدیر، مرحوم علامه امینی هم از قول دعبل و هم أبوهارون، وقتی امام رضا(ع) پیراهنش را به دعبل داد فرمود: من هزار شب در این نماز شب خواندم، هزار ختم قرآن در این پیراهن کردم، این را به تو میدهم که برای امام حسین(ع) و برای ما اهلبیت شعر خواندی.
اینها چیزهایی است که من گاهی به مداحان گفتهام. گفتم از کمیت و دعبل الگو بگیرید، شعر را نفروختند، صدا را نفروختند، عبدالله محض(عبدالله بن حسن مثني) یک سند باغ به کمیت داد، چون اصرار کرد، گرفت. ولی فردا آمد گفت یک درخواست دیگر هم دارم، گفت: چيه. فکر کرد چیز دیگری هم میخواهد. گفت هر چه باشد انجام میدهی؟ گفت در توانم باشد انجام میدهم. گفت درخواستم این است که این سند را پس بگیرید، من شعر برای پول نمیخوانم. در نقل دارد سکینهی بنت الحسین، سندی به کميت داد و او برگرداند. خیلی تجلیل میکردند.
به خود امام صادق(ع) در منی برگرداند. چطور اهلبیت ما عاشورا را نگه داشتند؟ یکی تأکید بر شعر متعهد، شعر برخواسته از سوز دل، با مبانی و معانی بلند، که چقدر خوب است خود همینها برای عزیزانی که در این رابطه گاهی میسرایند و شعر میگویند الگو شود. امام صادق(ع) به اباهارون فرمودند: بخدا همهی ملائکه اینجا حاضر شدند و وقتی تو شعر خواندی با ما اشک ریختند و در جلسهی تو حاضر شدند.
دومين نکتهاي که اهلبیت برای قیام عاشورا و حفظ عاشورا به کار بردند مسئلهی اهمیّت دادن به زیارت اباعبدالله(ع) است. من امروز کتابهای ثواب زیارت را میدیدم، ثواب زیارات أباعبدالله(ع) پنج دسته است. من یک دستهبندی ذوقی کردم. دستهی اول آنهایی که میگوید کسی که زیارت امام حسین(ع) کند، خدا به او چه میدهد. دستهی دوم آنهایی که میگوید فرشتهها به او چه میدهند. دستهی سوم آنهایی که میگوید انبیاء و ائمه چه میدهند. دستهی چهارم اجر دنیوی و دستهی پنجم أجر اخروی.
چون وقت نيست که من کامل عرض کنم، از هر کدام يک نمونه عرض کنم:
مثلاً «مَنْ زَارَ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ(ع) عَارِفاً بِحَقِّهِ كَانَ مِنْ مُحَدِّثِي اللهِ فَوْقَ عَرْشِه»؛ امام صادق(ع) فرمود هر کس حسین ما را زیارت کند خدا را زیارت کرده و بعد این آیه را خواند: «إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِر». فرمود: این «عند ملیکٍ مقتدر»، مال زوّار قبر حسین ماست.
دستهی دوم روایاتی که میگوید: اگر کسی به زیارت قبر حسین(ع) برود، چهار هزار فرشته با او مصافحه میکنند و بدرقه میآیند و استقبال میکنند، اگر بمیرد به تشییع او میآیند و اگر مریض شود به عیادتش میآیند.
دسته سوم روایاتی که موضوع اهلبیت و انبیاء را مطرح میکند، «إِنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ(ص) تَحْضُرُ لِزُوَّارِ قَبْرِ ابْنِهَا الْحُسَيْنِ(ع) فَتَسْتَغْفِرُ لَهُمْ ذُنُوبَهُمْ»؛ زهرای مرضیه برای زائران قبر حسینش حاضر میشود.
علی بن میمون میگوید: خدمت امام صادق(ع) رفتم، آقا فرمودند شنیدم عدهای از شیعهها کربلا نمیروند. آن موقع هم سخت بوده و مثل حالا نبوده، «يَا عَلِيُّ بَلَغَنِي أَنَّ قَوْماً مِنْ شِيعَتِنَا يَمُرُّ بِأَحَدِهِمُ السَّنَةُ وَ السَّنَتَانِ لَا يَزُورُونَ الْحُسَيْنَ»؛ شنیدم بعضی از شیعهها یکي دو سال میشود که زیارت قبر امام حسین(ع) نمیروند.
«قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي أَعْرِفُ أُنَاساً كَثِيرَةً بِهَذِهِ الصِّفَةِ»؛ گفتم اینها یکی دو مورد نیستند خیلی هستند، اینهایی که سال به سال گاهی کربلا نمیروند.
«قَالَ أَمَا وَاللهِ لِحَظِّهِمْ أَخْطَئُوا وَ عَنْ ثَوَابِ اللهِ زَاغُوا وَ عَنْ جِوَارِ مُحَمَّدٍ(ص) تَبَاعَدُوا ... فَتَنَافَسُوا فِي ذَلِكَ وَ كُونُوا مِنْ أَهْلِهِ»؛ آقا فرمود: به خدا سوگند از حظّ و بهرهشان، بر كنار و از ثواب و اجر خدا، محروم و از همنشيني حضرت محمّد(ص) به دور ماندهاند... به ایشان بگو مسابقه بدهید برای زیارت قبر حسین. بعد فرمود میدانی اگر کسی زیارت قبر حسین(ع) برود با ما اهلبیت مصافحه کرده، ما اهلبیت در حال احتضار کنار بدنش حاضر میشویم. این دست روایات هم زیاد است.
روایاتی که ثواب دنیوی ذکر کرده، «لِلمُنفِقِ دِرهَماً ألف دِرهَم»، اگر کسی یک درهم برای امام حسین(ع) هزینه کند هزار برابر برمیگردد.
و يکسري روايات که فضائل و اجرهاي معنوي را ذکر ميکند.
این همه تأکید برای چیست؟ این زنده نگه داشتن یاد و نام أبا عبدالله(ع) است. پس داستان کربلا یک حادثهی نیم روزه و یک روزه است، اما در حفظ و ترویج آن، در جهانی شدنش که تا امروز به اینجا رسیده که در دنیا به برکت همين امور است.
آقای قرائتی میفرمود من رفتم موزامبیک، در یک شهر دور افتادهای از موزامبیک بود. میگفت ما دهه محرم آنجا بودیم و همه آنجا اهلسنت بودند. گشتیم گفتیم اینجا مسجدی نیست؟ گفتند اینجا یک خانوادهی شیعه دارد و آن هم یک کاسب است. ایشان میفرمودند ما رفتیم او را پیدا کردیم و گفتیم شما یک خانواده اینجا برنامه داری؟ گفت من خانهام را خودم سیاهپوش کردم، هر شب مقتل میخوانم و بچههایم مینشینند پای روضه. فرمودند من در خانهی او شرکت کردم، دیدم زن و بچهاش و خودش برای امام حسین(ع) عزاداری کردند. یک خانواده در یک منطقهای که تشیعی وجود ندارد برای امام حسین(ع) عزاداری میکنند.
اینها نکات کم و سادهای نیست. اينها به برکت این تأکیدات ائمه معصومین(ع) است؛ 1) تأکید بر شعر متعهد 2) تأکید بر زیارتی که بعضی از روایاتش را خواندم.
نکتهی سوم؛ که این را به عنوان آخرین نکته عرض کنم، مسئلهی تأکید بر بکاء و گریهی بر أباعبدالله است. من امروز روایات را میگشتم مصادیق گریه را پیدا کردم. اینکه کجا گریه کنید؟
در روايات ده مورد پیدا کردم که تأکید بر گریهی در این موارد کرده است. برخي از آنها را عرض کنم.
یکی دعا، امام حسین(ع) در عرفات مثل باران گریه میکرد. امام صادق(ع) فرمود ما گاهی دعا میکنیم حال گریه نداریم و تباکی میکنیم، «إنّی أتباکی فی الدعا و لیس لی بکاء»؛ این تباکی فقط در روضهی امام حسین(ع) نیست. دارند دعای کمیل میخوانند نگاه نکن و حالت بکاء به خودت بگیر.
دوم: خشیت؛ «الْبُكَاءُ مِنْ خَشْيَةِ اللهِ يُنِيرُ الْقَلْبَ وَ يَعْصِمُ مِنْ مُعَاوَدَةِ الذَّنْبِ»؛ گریهی از خشیت خدا قلب را نورانی میکند، و نمیگذارد که انسان به گناه برگردد.
سوم: استماع قرآن، قرآن میفرماید: «وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرى أَعْيُنَهُمْ تَفيضُ مِنَ الدَّمْع»؛ وقتی قرآن خوانده میشود، بعضیها اشک بر صورتشان جاری میشود. اینها مواردی است در روایات برای گریه پیدا کردم.
یک اقسام گریه داریم که الان در صدد بيان آن نيستم، گریه عاطفی داریم و گريه سياسي داريم و ... اینها موارد گريه است، در دعا گریه کنید، از خشیت خدا گریه کنید، در شنیدن قرآن، وقتی آیه 43 سوره حجر نازل شد آنقدر پیغمبر و امیرالمؤمنین و حضرت زهرا(عليهم السلام) گریه کردند که غش کردند، در روایت دارد که از حال رفتند و رسول خدا مثل باران گریه کرد.
چهارم: گریهی بر فقدان است، چقدر حضرت یعقوب در فقدان یوسف گريه کرد. یک چیزی انسان از دست میدهد گریه میکند.
پنجم: یک کسی از آیندهای خبر دارد اشک میریزد. رسول خدا(ص) گاهی گریه میکرد و میفرمود «أبکی لذریّتی و ما تصنع بهم شرار أمّتی»، امالی شیخ طوسی هم دارد. گاهی به حضرت زهرا نگاه میکرد و گریه میکرد. به فرق امیرالمؤمنین نگاه مي کرد گریه میکرد و اشک میریخت. گاهي به لبهای امام حسن(ع) نگاه ميکرد و اشک میریخت. چندین بار در غزوه ذات عُشَيرة جاهای متعدد فرق حضرت امیر را حضرت دست میزد و اشاره میکرد و گریه میکرد. در ماه رمضان نگاه کرد گریه کرد. گاهی گریه برای حوادثی است که انسان از آینده خبر دارد و اشک میریزد.
در روایات داریم یکی از گریههای خوب، گریهی بر گذشتهی تأسفبار و از دست دادن فرصت است، «مِنْ كَرَمِ الْمَرْءِ بُكَاهُ عَلَى مَا مَضَى مِنْ زَمَانِهِ»؛ چرا گذشت؟ پیر شدیم جوانیمان از دست رفت.
در کنار اينها که «موارد گريه» بود، ما «اقسامی» برای گریه داریم. گریهی حسرت داریم، گریه از خوف معاد داریم، «إنا نخاف من ربّنا یوماً عبوساً قمطریرا». یکی از این اقسام گریه؛ گریهی بر از دست دادن یک فضیلت و گریه بر مصیبت است.
اینکه در همین روایت ریّان بن شبیب که اشاره شد در کامل الزیارات است که فرمود: یابن شبیب، اگر میخواهی با شهدای کربلا محشور شوی هر وقت نام حسین ما را میشنوی بگو «یا لیتنی کُنتُ مَعَکَ فأفوز فوزاً عظیما»، ثواب آنهایی را داری که با امام حسین(ع) شهید شدند.
این سه تا را من فقط اشاره کردم؛ یکی بحث مربوط به تأکید بر شعر، یکی تأکید بر زیارت، یکی تأکید بر بکاء و تباکی بر أبا عبدالله(ع)، با آن آیهای که خواندم. این موضوع گریه بر أباعبدالله و مخصوصاً تأکید بر شیوه و سبک سنتی که خود ائمه(علیهم السلام) داشتند، تشکیل جلسه میدادند و خودشان شرکت میکردند، گاهی زنها شرکت میکردند. جعفر بن عُفّان میگوید وقتی من اشعارم را خواندم، ضمن اینکه امام صادق(ع) گریه کرد، یک وقت «لسمعت بکاء اهل الدار»، دیدم همهی اهل خانه صدای زجه و نالهشان بلند شد از گریه بر أباعبدالله(علیه السلام).
السلام علیک یا أبا عبدالله السلام علیک یا رحمة الله الواسعة و یا باب نجاة الامة
صورتش را گذاشت روی خاک قبر پیغمبر گفت یا رسول الله ببین چه کردند؟ مدینه برای من تنگ شده و جای ماندن من اینجا نیست، من از اینجا باید بروم.
این خداحافظی با پیغمبر، روش ائمه(ع) بوده، امام رضا هم وقتی از مدینه رفت آمد کنار قبر پیغمبر، امام هادی و امام کاظم، غالباً هم این خداحافظی بازگشت خوبی نداشته و بعداً خبر شهادت به مدینه رسید. امام رضا خداحافظی کردند خبر شهادت رسید، امام کاظم همينطور. لذا وقتی امام هادی را میخواستند از مدینه ببرند، مردم مدینه نمیگذاشتند میگفتند ما از این خداحافظیها سابقهی خوبی نداریم، هر امامی از اینجا رفته برنگشته، در بردن امام هادی خیلی مقاومت کردند که آقا فرمودند بگذارید من بروم. آمد کنار قبر پیغمبر، بعضی نقلها دارد که کنار قبر مادرش زهرا(سلام الله علیه) در روضة النبی.
امام رضا(ع) فرمود میدانید چرا آنجا را روضه میگویند؟ چون قبر مادرمان زهرا آنجاست، «روضةٌ من ریاض الجنة»؛ قبر فاطمه زهرا سلام الله علیهاست. خداحافظی کرد و رفت. هر رفتنی یک بازگشتی دارد.
شما میدانید امسال یکی از زائران خانم که در منی بود 27 ساله از دنیا رفته بود، همسرش خیلی گریه میکرد میگفت من چطوری به ایران برگردم، جواب مادر و بچههایش را چه بدهم؟ سخت است کاروانی برود و با از دست دادهای بخواهد برگردد. شما ببینید زینب کبری روزی که به مدینه برگشته تمام مردهای این کاروان از دست رفته، أم کلثوم خیلی زيبا گفت، گفت:
مدینة جدّنا لا تقبلینا *** فَبِالحَسَراتِ والاحزانِ جِئنا
خَرجنا مِنک بالاَهلین جمعاً *** رَجَعنا لارِجالَ وَلا بَنَینا
اَلا أخبِر رسول اللّه فینا *** بانّا قد فُجعنا فی أبینا
وَ أخبِر جَدّنا اَنّا اُسِرنا *** وبعدَ الأسرِ یا جَدّا سُبینا
مدینه ما را به خودت راه نده، ما ساده نیامدیم، با یک دنیا اندوه آمدیم، ما با حسین و عباس رفتيم، اما بدون مرد و پسر برگشتيم. عقیلهی بنی هاشم چطور خبر را به قبر پیغمبر رساند؟ خَرجنا مِنک بالاَهلین جمعاً *** رَجَعنا لارِجالَ وَلا بَنَینا
اَلا أخبِر رسول اللّه فینا *** بانّا قد فُجعنا فی أبینا
وَ أخبِر جَدّنا اَنّا اُسِرنا *** وبعدَ الأسرِ یا جَدّا سُبینا
وقتی آمد کنار قبر رسول الله دست برد پیراهن خونین حسین را بيرون آورد، «یا رسول الله هذا قمیص أخی الحسین»؛ از کربلا این برای من مانده، این یادگار حسین من است.
صلی الله علیک یا مظلوم یا أبا عبدالله