بيانات حضرت آيت الله فاضل لنکراني(دامت برکاته) در جمع معتکفین
۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۳
۲۰:۳۷
۴,۲۵۹
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
-
مقاومت؛ تنها راه عزت مسلمین و غلبه بر مستکبرین
-
گزارش دیدار آیت الله فاضل لنکرانی با حضرت آیت الله العظمی سبحانی(دامت برکاته)
-
آیتاللهالعظمی فاضل لنکرانی(ره) فقیهی زاهد، سترگ و آموزنده برای نسلهای آینده
-
برگزاری مراسم سالگرد شهادت حضرت فاطمه(س) / فاطمیه دوم
-
یادی از فقیه اهلبیت(ع) و مرجع بزرگ شیعه، در گفتوگوی خبرگزاری ابنا با آیتالله شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی
-
مسجد کانون تهذیب و رشد استعدادها
ظهر چهارشنبه 1393/2/24 حضرت آيت الله محمد جواد فاضل لنکراني(دامت برکاته) در جمع بيش از هزار و صد نفر از معتکفين مسجد اعظم قم حضور يافتند.
پس از اقامه نماز جماعت ظهر و عصر به امامت ايشان، معظم له طي بياناتي اظهار فرمودند:
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین
«و أقیموا وجوهکم عند کل مسجدٍ مخلصین له الدین»
خدا را شکرگزارم که برای این بنده حقیر توفیق حاصل شد که خدمت شما معتکفین در این مسجد مقدس حضور پیدا کنم و نماز را در خدمت شما باشم و چند کلمهای هم از آیات و روایات در این محضر استفاده کنیم.
حضور در مسجد مطلقا چه برای اعتکاف و چه غیر آن یک توفیق بسیار بزرگ است، یکی از اعمالي که فی نفسه مستحب است حضور در مسجد و بودنِ در خانهی خداست ولو انسان مشغول به هیچ امر واجب و عبادتی هم نباشد. نفس بودنِ در خانهی خدا یک امر مستحب است و آثار بسیار دنیوی و اخروی، بر آن مترتب است، چه رسد به اینکه انسان یک عبادتی را بهعنوان اعتکاف انجام دهد که معجوني از برخی عبادات بزرگ مثل حج، نماز و روزه است.
خدای تبارک و تعالی این توفيق را نصيب عدهی خاصی کرده که در مسجد براي اعتکاف حضور پیدا کنند. در روايات آثاری برای اعتکاف ذکر شده اما باید به بعضی از آثار آن بیشتر توجه کنیم، اعتکاف را نباید مقدمه برای حاجات دنیوی قرار دهیم، حیف است که این عبادت به این عظمت مقدمه برای حاجت ضعیف دنیویِ انسان قرار گيرد. نسبت به حاجات دنیویه خدای تبارک و تعالی اگر ببیند بندهاش در مسیر کمال و معنویّت و در راه تعالی مسائل دینی هست تضمین فرموده که آن را برآورده سازد ولو بر حسب ادعیهی ما انسان کوچکترین حاجتش را باید از خدا بخواهد ولی اگر انسان بخواهد حج يا نمازش را مقدمه قرار بدهد برای اینکه بعد از آن یک حاجت دنیوی محدودی را از خدا بخواهد خسارت بزرگی است. اين کار بدين معناست که آگاه از حقیقت این عمل نيستيم.
اعتکاف باید برای این باشد که آنچه از شک و شرک در قلوب انسان خدای نکرده وجود دارد تطهیر کند، و به قلب سليم دست يابد که اين آیه شریفه ميفرمايد: «إلا من أتی الله بقلبٍ سلیم» روز قیامت آن کسی موفق است و گرفتار شدائد نمیشود و به راحتی وارد بهشت شده و مورد استقبال ملائکهی الهی قرار میگیرد که همراه خود قلب سلیم را آورده باشد.
این قلب سلیم را در اعتکاف انسان تحصیل ميکند، با درس و بحث و سایر مشاغل و امور متعارفی که ما داریم، ولو اینکه هر شغلی خودش یک عبادتی است، کاری که کارگر میکند و زحمتی که برای امرار معاش ميکشد یک عبادت است ولی با اینها قلب سلیم درست نمیشود.
قلب سلیم بر اساس آنچه در روایت سفیان بن عیینه از امام صادق(عليه السلام) آمده این است که حضرت فرمود «القلب السلیم الذی یلقی ربّه و لیس فیه أحدٌ سواء». جمله خیلی کوتاه است اما تحققش بسيار مشکل است اينکه انسان خدا را ملاقات کند و در قلبش هيچ اثري از غير خدا نباشد، یعنی نه فقط حاجات و آرزوها و نفسانيات را حتّی خودش را هم در نظر نگیرد، این میشود قلب سلیم. کجا میشود این قلب سلیم را به دست آورد؟ در همین اعتکاف.
کسی که خود را از دنیا و خانه و زندگی جدا کند، و خانهی اصلی خود را مسجد و خانه خدا قرار دهد و در اینجاست که میتواند این قلب سلیم را پیدا کند، لیس فیه أحدٌ سواه، جمله کوتاه است اما تحققش خیلی مشکل است، آیا هنگام ترک این دنیا، در آن روزها و لحظات آخر که همه رفتارها و اعمال انسان، پناه بر خدا! از حب دنیا و زندگی و مقام و مال و اعتبار در معرض ديد انسان تجسّم پیدا میکند چه چيزي میتواند آن زمان انسان را راحت کند؟ و سعادت او را در آخرت تضمین کند؟ آن فقط قلب سليم است که غیر از خدا چیزی در آن نیست، این باید دغدغهی ما باشد و دغدغه هر کسی که موفق به اعتکاف شده است.
هنگام افطار فردا که روز آخر هست، ببینید واقعاً از قلب خودتان چه خارج کردید و چه مقدار قلب خود را حریم برای خدا قرار دادید؟ البته خدا کمک میکند. نمیخواهم برای کسی یأسی حاصل شود منتها این کار خیلی مشکل است، آن کسی که خدا به او این عنایت را کرده باید امیدوار باشد. حضرت میفرماید و کل قلبٍ سلیم فیه شکٌ أو شرکٌ فهو ساقطٌ، هر قلبی که در آن شک باشد، آن قلب ساقط است شک در وجود خدا، شک در وحدانیت خدا، شک در اوصاف و اسماء خدا، شک در کتب الهی، شک در احکام الهی.
یکی از مسائل خیلی مهم این است که انسان بايد اخلاص در دین داشته باشد، چیزی که امروز در جامعه ما یکی از امور مشکل است «إنّی امرت أن اعبدالله مخلصاً له الدّین»، در قرآن صفت برجسته عبادت خدا اخلاص ذکر شده اخلاص در دین يعني آدم هر آنچه خدا فرموده را باور داشته باشد، در آن هیچ تردیدی نداشته باشد، از واجبات و محرّمات و ... گاهی اوقات انسان میگوید خدا چرا این را حرام کرد؟ این که ظاهر بدی ندارد، موسیقی را چرا حرام کرد؟ و بعد بالاتر از شک، در مقام اعتراض به خدا قرار ميگيرد نعوذ بالله من ذلک.
خیلی خطر بزرگی است ما اینها را گاهی اوقات جزئی تلقی میکنیم اما گاهی اوقات یک تردید و اعتراض اين چنيني باب سعادت انسان را میبندد، معلوم میشود این انسان دنبال خودش هست، دنبال نفس و آمال خود هست، باید اخلاص در دین پیدا کنیم، فرموده زکات بدهید، خمس بدهید، نماز را اینطور بخوانید، حج را اينچنين انجام بدهید، محرّمات اینطوری است، این حلال و آن حرام است، همه را با انبساط خاطر بپذيريم. این میشود اخلاص در دین، «إنا أنزلنا إلیک الکتاب بالحق فاعبدالله مخلصاً له الدین»، این آیه خیلی عجیب است، خدا میفرماید ما قرآن را فرستادیم بعد از آن دو چیز از شما میخواهیم، یکی عبادت و دیگری اخلاص در دین. بحث اخلاص بحث مهمی است، ما نسبت به دین بايد تسلیم محض باشیم، در همهی ابعادش. نگوئیم چرا اینجا دین بر ما سخت گرفته و اینجا این کار را نکرده؟ اینها با اخلاص در دین منافات دارد.
امام صادق(عليه السلام) میفرماید قلب سلیم آنست که در او شک و شرک نباشد، شرک خفیّ که همه اطلاع دارید بسیاری از ما گرفتار شرک خفی هستیم. در امتحانها و دشواریها، در بحرانها، در آنجا که باید بين دنیا يا آخرت يکي را انتخاب کنیم به راحتی سراغ آخرت نميرويم بلکه متأسفانه به سرعت سراغ دنیا ميرويم این میشود شرک، این احترام به غیر خداست.
اگر انسان باور داشته باشد غیر از خدا کس دیگری مؤثر در وجود است اين شرک است. البته اسباب ظاهریه را انسان قبول دارد، ولی بايد یقین داشته باشد سبب اصلي و واقعي خداست، بقیه هم اسباب ظاهریاند، اگر کسي اعتبارش را از دست داد رضایت به تقدير خدا داشته باشد. اما آنگاه که مشکلات انسان را احاطه کرد، اعم از مشکلات کاری و مالی، مشکلات سیاسی و اقتصادی، چنانچه انسان مضطرب شود، این اضطراب علامت وجود شرک در انسان است. بدون هیچگونه تعارفی. همهی ما الا یک افراد نادر به اختلاف مراتب گرفتار شرک خفي میشویم.
انسان گاهی اوقات روایات را میخواند و چند دقیقه بعد اصلاً انگار این روایت را نه گفته و نه شنیده، چرا؟ چون مشکل نفسی داریم، نمیتوانیم آن را نگه داریم، آن قلبی که آماده است این نور در آن میتابد و رسوخ میکند و میماند، و در گام به گام زندگی این روایات جلوی چشمش میآید، چرا وقتی یک روایت و آیهای را انسان میخواند و موقع خواندن هم خوب میشنود و معنا میکند، اما دو سه دقیقه بعد چیزهای دیگری او را احاطه میکند؟ چون اين چیزها تسلط بر نفس او دارد.
دقت کنید، بعد از اینکه امام سجاد میفرماید حق اکبر خدا این است که تو خدا را عبادت کنی و شرک نسبت به او نداشته باشی، میفرماید «فإذا فعلت ذلک بإخلاصٍ جعل لک علی نفسه أن يکفيک امر الدنيا والاخره»؛ یعنی در اثر این شرک نورزیدن به خدا، یک حقّی بر خدا پیدا میکنی.
اين چه مقام بالایی است؟ خدا میگوید من هم اينک بنا ميگذارم تمام امور دنیا و آخرت تو را کفایت کنم. این کم چیزی است؟ انسان با یک عبادت و با زدودن شرک از قلبش، حقّی بر خدا پیدا میکند، مگر میشود خدا به آنچه که بر عهده خودش قرار داده عمل نکند؟ به آنچه وعده داده عمل نکند؟
بنابراین از این توفیقی که خداوند نصیب شما کرده شکرگزار باشيد وقتی فرمودند که من برای نماز اینجا بیایم، واقعاً بین خودم و خدا خجالت میکشیدم بیایم، ما گرفتار مشاغل و کارهای دیگر، و از این توفیق محروم ماندیم ولی شما که موفق به این عبادت بزرگ شدید، آنرا مغتنم بشمارید واقعاً میتوانید نورانیّت قرآن و معارف قرآن را از طريق اعتکاف تحصیل کنید، نفستان آنقدر جلا پیدا کند که آیات قرآن و معارف به خوبی در آن انعکاس پیدا کند، این «یکفیک امر الدنیا و الآخرة» خیلی توسعه دارد، فقط محدود به مسائل مادّی نیست مهمتر از اینها مسائل معنوی است.
ما نمازمان هنوز درست نیست، یکی از دعاهایمان این باشد که مبادا عمر انسان بگذرد و هنوز یک نماز آنطور که باید و شاید نخوانده باشیم! آدم گاهی اوقات یاد این جملهی امام خميني(رضوان الله تعالی علیه) میافتد که فرموده بود عمری گذشت نمیتوانیم بگوئیم هنوز دو رکعت نماز خالص برای خدا خواندیم.
این ایام به بحثی که امام راحل در کتاب اسرار الصلاة در باب اخلاص دارند مراجعه کنیم، در فرهنگ و فکر امام که متخذ از روایات ائمه معصومین(علیهم السلام) هست خواندنِ نماز حتّی به قصد ورود به بهشت با اخلاص سازگاری ندارد، وقتی مراتب اخلاص را بیان میکنند. ميفرمايد انسان بايد به اين مرتبه برسد که نماز را فقط و فقط برای خدا بخواند نه برای بهشت خدا، چه بهشت عام و چه بهشت خاص، اعتکاف میتواند انسان را به این مراحل برساند و امیدوارم که خداوند تبارک و تعالی بهترین عنایات خودش را در این ماه شریف رجب و در این خانهی خودش به شما معتکفین عنایت بفرماید. پروردگارا همه ما را اهل عبادت و بندگی و اخلاص قرار بده.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
************************************
***********************
**********
*
متن سخنراني حضرت آيت الله فاضل لنکراني(دام ظله)
در جمعمعتکفين مسجدمقدسجمکران
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين والصلوة والسلام علي سيدنا ونبينا وحبيب قلوبنا أبی القاسم محمد صلي الله عليه وآله وسلم وعلي آله الطيبين الطاهرين المعصومين ولعنة الله علي أعدائهم أجمعين
«واذ جعلنا البيت مثابةً للناس وامنا واتخذوا من مقام ابراهيم مصلي وعهدنا الي ابراهيم واسماعيل ان طهّرا بيتي للطائفين والعاكفين و الرّكّع السّجود».
الحمدلله رب العالمين والصلوة والسلام علي سيدنا ونبينا وحبيب قلوبنا أبی القاسم محمد صلي الله عليه وآله وسلم وعلي آله الطيبين الطاهرين المعصومين ولعنة الله علي أعدائهم أجمعين
«واذ جعلنا البيت مثابةً للناس وامنا واتخذوا من مقام ابراهيم مصلي وعهدنا الي ابراهيم واسماعيل ان طهّرا بيتي للطائفين والعاكفين و الرّكّع السّجود».
ولادت
با سعادت مولي المتقين اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب امام الموحدين(عليه
السلام) را به همه انسانها و مسلمانان و شيعيان، خصوصاً به شما پيروان
واقعي آن حضرت تبريك عرض ميكنم.
حضور گرم و معنوي شما را در اين مراسم اعتكاف در درجه اول تبريك عرض ميكنم. افتخار بزرگي براي من بود كه توفيق پيدا كرده و در جمع شما معتکفين حضور پيدا كنم تا چهرههاي نوراني شما را ملاحظه كنم؛ و ديدار شما و حضور در اينجا مرحمي باشد براي اين مصيبت بزرگي كه به عالم اسلام و عالم تشيع وارد شد؛ و خداوند متعال اين مرجع بزرگ را كه يكي از سرمايههاي كم نظير عالم روحانيت و شيعه بود، از ما گرفت.
به ياد ميآورم از اويلي كه در قم صحبت تشكيل مراسم اعتكاف بود، يكي از بزرگاني كه نسبت به این مراسم مردم را تشويق ميكردند، و پيام ميدادند، ايشان بودند؛ و حتي به من توصيه ميفرمودند كه شما هم حضور پيدا كنيد و از نزديك خدمت معتکفين برسيد؛ لیکن من هميشه اين عذر را ميآوردم كه شرمندهام از اينكه بتوانم در چنين مجلسي حضور پيدا كنم؛ اما عدهاي از انسانهاي بيداردل و انسانهاي نوراني مشغول اعتكافند و واقعاً براي من سخت بود.
هر چه سالهاي گذشته آقايان به من ميفرمودند كه چند دقيقهاي شما حضور پيدا كنيد، خدا ميداند كه من نتوانستم حضور پيدا كنم؛ و امشب، بعنوان اينكه گفتند بناست يادي از مرجع بزرگ در اين مجلس شود، براي تشكر خدمت شما رسيدهام.
وقتي ما كه سالياني را در حوزهها بودهايم ـ حدود سي سال مشغول درس و بحث و تحقيق و تأليف و اينها بوديم ـ افرادی را ميبينيم كه هنوز حديث السن هستند و خدا به آنها عنايت ميكند و آنها را در مراسم معنوي خودش دعوت ميكند، واقعاً براي ما خيلي سخت است.
اميدوارم كه خدا قلوب ما را بيدار كند و ما هم بتوانيم در معيّت شما در سالهاي آينده ان شاء الله در اين مراسم حضور پيدا كنيم.
در اینگونه مجالس مجالس چندانی براي صحبت و وعظ نيست؛ و خود وجود شما واعظ براي ما است. اصلاً حضور و اعتكاف شما خودش يك بابي است براي هدايت بسياري. بدانيد وقتي كه ديگران از طريق رسانهها ميشنوند و ميبينند که عدهاي در خانه خدا معتکف شدند، بسياري به فكر فرو ميروند، بسياري حركت ميكنند، و بسياري تصميم برای شرکت ميگيرند؛ اين يك اثر بزرگي است.
ما بيشتر فكر ميكنيم که اعتكاف جنبه شخصي دارد كه بياييم چند روز در مسجد روزهدار باشيم و خودمان را مقداري بسازيم و رشد بدهيم، اما بايد بدانيم كه اين يك آثار اجتماعي بزرگي را در كشور دارد؛ خصوصاً كشور ما كه پيرو آل محمد صلي الله عليه وآله وسلم است و ما بايد به مكتبمان بنازيم كه اعتكافي كه ما داريم با اعتكافي كه ساير مذاهب دارند، خيلي تفاوت دارد.
اجازه بدهيد كه از اينجا عرضم را آغاز كنم كه ميدانيم عبادات ما ابعاد زيادي دارد: ظاهر دارد، باطن دارد، آشكار دارد، خفي دارد، در روز است، در شب است، بصورت پنهان است، بصورت آشكار است، بصورت گفتار است، بصورت سكوت است، بصورت حضور است، بصورت خواب است، و...؛ يعني واقعاً اگر انسان دقت كند همه ابعاد عبادت را خداوند در اختيار بشر قرار داده است؛ حتي در لحظات خواب هم خدا ميپذيرد كه نوم يك معتکف، نوم يك آدم صادق، عبادت بشود.
من نميخواهم راجع به ابعاد عبادت در اينجا حرف بزنم؛ نميخواهم راجع به اسرار عبادات صحبت كنم. خود شما بهتر از ما بلديد، بهتر از ما عامليد، و بهتر از ما به اسرار رسيديد و به بالاتر آز آن هم خواهيد رسيد؛ انشاءالله.
وقتي عناوين روايات در باب عبادت را ميبينيم، يك كلمهاي وجود دارد كه بايد به آن مقداري توجه شود و فلسفه اعتكاف در همين كلمه است و آن «تفرّغ براي عبادت» است، وجود مبارك پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) در اوج عبادت در ماه رمضان كه ديگر بالاتر از آن سراغ نداريم،
امام صادق(عليهالسلام) ميفرمايد در دهه آخر ماه رمضان، شب را به شبزندهداري مشغول ميشدند و براي عبادت، همه امور را ترك ميكردند. «تفرغ بالعبادة» يعني ديگر حتي الامكان از امور جاري و امور مباح و امور منقول و متعارفي كه انسان دارد، از اينها هم جدا ميشدند؛ به مقدار ضرورت خوردن، به مقدار ضرورت حرف زدن، به مقدار ضرورت توجه به امور ظاهري کردن؛ اما تفرغ بالعبادة اعتكاف همين است.
در روایت دیگری امام صادق عليهالسلام فرمودهاند: «افضل الناس من عشق العبادة فعانقها و احبها بقلبه و باشرها بجسده»، با فضيلت ترين مردم كسي است كه عاشق عبادت بشود، عبادت را در آغوش بگيرد؛ اينها همه كنايه است؛ يعني منتظر وقت نماز باشيد، عشق به نماز داشته باشيد؛ منتظر وقت طلوع فجر باشيد، شروع روزه، منتظر وقت افطار باشيد؛ اينها ميشود معانقه كردن با عبادت؛ با يك حالتي برود سراغ تلاوت قرآن؛ ديديد امام رضوان الله عليه در آخرين لحظات، در بستر بيماري، قرآن را باز ميكردند مثل يك مادري كه بسوي محبوب خودش میرود، مثل يك عاشقي كه واصل به معشوق خودش شده، در اين كتاب مقدس غوطهور ميشد.
اين ميشود معانقه با عبادت؛ اين ميشود معاشقه با عبادت. افضل مردم كسي است كه عاشق عبادت باشد؛ با عبادت معانقه كند؛ آنرا در آغوش بگيرد و برود سراغش، نگذارد زود از او جدا شود. وقتي ميخواهد نمازش تمام بشود، وقتي ماه رمضان ميخواهد تمام بشود، چرا امام سجاد عليهالسلام اشك ميريزد؟. وقتي اين دو سه روز اعتكاف تمام شود، كداميك از شما دلتان ميخواهد كه وسایلتان را برداريد و از اينجا برويد بيرون؟
من ميدانم آن لحظهاي كه شما داريد از اينجا ميرويد بيرون، چه آهی ميكشيد، هر كدام از شما چه حالي دارد، گويا يك عزيزي را، يك محبوبي را ميخواهيد اينجا بگذاريد و برويد. اين معانقه با عبادت است. «و احبها بقلبه» پیوسته در دلش ميگويد وقت نماز چه موقع است؟ چه كسي ميخواهد بيايد بنشينيم دعا بخوانيم؟ اعمالمان را كه مانده انجام بدهيم؛ آيه ها را بخوانيم.
اين ميشود «احبها بقلبه» كه من نميخواهم اين را توضيح بدهم. در ادامه روایت آمده است «وتفرغ لها» براي عبادت خودش را متفرّغ ميكند؛ براي عبادت خودش را خالي از همه چيز ميكند. « فهو لا یبالی علي ما اصبح من الدنيا علی عسرٍ أو علی یسرٍ». امام صادق عليهالسلام «تفرغ بالعبادة» را براي ما معني ميكند؛ فرموده است انساني كه خودش را براي عبادت عاشق و دلباخته كرده، ديگر كاري ندارد كه فردا سر از خواب بر ميدارد، مشكلي دارد يا نه؟ در راحتي زندگي ميكند يا در مشكلات؟ براي اينكه همه چيزشان عبادت است؛ اين عنوانش خيلي جالب است، نمازش هم يكي از مصاديق تفرغ بالعبادة است؛ يعني انسان، خواب و راحتي و بستر گرم را ميگذارد كنار، زمستانش فرق نكند، تابستانش فرق نكند.
آنهايي كه عبادت شناسند و چشمان باز دارند، از اول شب كه نماز مغربشان را ميخوانند، سر به سجده شكر ميگذارند، يكي از خواستههايشان اين است كه خدايا مبادا مرا امشب از نماز شب محروم كني؛ همينطور منتظر است. شام ميخورد، با خانوادهاش صحبت ميكند، اگر از او بپرسند تو در چه فكري هستي؟ ميگويد من در اين فكر هستم كه آيا ميتوانم امشب با خدا ملاقات كنم يا نه؟. اين ميشود تفرغ براي عبادت؛ اين هماني است كه در اين اعتكاف در وجود شما متجلي شده است؛ اگر در نماز شب انسان يك ساعت، دو ساعت تفرّغ براي عبادت دارد، خدا با اعتكاف ميگويد بيا بندهام، من سه روز همين خصوصيات را آنهم با بهترين شرائط برایت فراهم کردهام.
من فكر ميكردم اعتكاف چيست؟ شما نماز را در هر مکانی ميتوانيد بخوانيد. اما اعتكاف بايد در خانه خود خدا باشد؛ در حسينيه نميشود، در مهديه نميشود، و بلکه باید در مسجد باشد «وعهدنا الي ابراهيم واسماعيل أن طهرا بيتي للطائفين والعاكفين والركع السجود» خدا براي معتکف به ابراهيم خليل امر كرده، به اسماعيل امر كرده است. ظاهر اين آيات سوره بقره اين هست؛ اين آيه بعد از آيه «و إني جاعل للناس اماما» است.
آقايان معتکفين از دعاهايتان اين باشد در درسهاي حوزه و زحمتهايي كه بزرگان و فضلا ميكشند، اگر اين نورانيت نهان نباشد، چيزي به آنها تحويل نميدهند، اگر بناست از قرآن چيزي ياد انسان بدهد، شما بخواهيد، بعدش هم تلاش كنيد؛ البته بدون تلاش به انسان چيزي نميدهند؛ ولي اگر انساني بخواهد مقداری از باطن قرآن را به او نشان دهند، باید در اینگونه موارد بخواهد؛ خدايا نكند عمر من تمام شود و اين كتاب تو كه سفره گسترده از أزل تا أبد است، باطن أرض و سماء و ملك و ملكوت و آدم و خاتم و همه و همه در اين مجموعه است، من از اين کتاب بهرهاي نداشته باشم و از دنيا بروم.
خدا رحمت كند والد ما(رضوان الله تعالي عليه) را، با اين همه تلاشهاي علمي كه كرده بود، با اين همه زحمات علمي كه من اگر بخواهم در خصوص زحمات علميشان صحبت كنم، چندين ساعت بايد حرف بزنم، گاه روي منبر درس ميفرمود: آقايان فضلا، قرآن بخوانيد؛ روي قرآن كار كنيد؛ از قرآن خيلي ميتوانيد استفاده كنيد. با اينكه ايشان يك دوره كامل فقه در سی جلد نوشته است، ولی گاه به من ميفرمود: از دعاهای من اين است كه خدا به من توفيق بدهد يك دوره تفسير قرآن بنويسم.
حالا خداوند متعال در این آیه شریفه که خواندم، اول خانهاش را تعريف ميكند «و اذ جعلنا البيت مثابةً للناس وأمنا»، اي بنده من، خانه من مثابه و امن براي توست؛ «مثابه» يعني هر جا بروي بايد به آنجا برگردي؛ بازگشتت به آنجاست؛ يعني هيچ كجا چيزي نصیب شما نمیشود، اگر بناست چيزي نصیب انسان شود، در خانه خداست؛ در خانه رب است؛ در خانه خالق است؛ در خانه مالك دنيا است؛ در خانه صاحب اصليمان است. این خانه امن است؛ امن از شيطان، امن از وساوس شيطان است؛ يعني خانه خدا جايي است كه اگر در بيرون صدها وسوسه شيطان سراغ هرکدام شما و ما بیاید، برای گمراهی کافی است، اما اينجا خدا خيلي اجازه نميدهد شيطان ميدانداري كند. حالا باز من نميخواهم اينها را تفسير كنم.
بعد از تعریف خانه، به مردم ميفرمايد «واتخذوا من مقام ابراهيم مصلي وعهدنا الي ابراهيم واسماعيل ان طهرا بيتي للطائفين» چقدر اين عجيب است، آقايان معتکفين، اگر حقيقت اين آيه را در اين اعتكاف به شما دادند، تا آخر عمر بايد شكر كنيد. ابراهيم كه بود؟ ابراهيم كه «كان عبداً قبل أن كان نبياً كان نبياً قبل أن كان رسولاً كان رسولاً قبل أن كان خليلاً كان خليلاً أن كان اماما» آنقدر مراحل را خوب گذراند، عبد خدا بوده، اول از همه به نبوت رسيد، به رسالت رسيد، به خلّت رسيد، شد خليل الرحمن؛ آنقدر امتحانش كردند تا خدا به او فرمود: «إني جاعلك للناس اماما» اين «للناس» منظورمردم زمان ابراهيم نبودند، بلکه همه مردم تا قيامت را شامل میشود. اميرالمومنين فقط امام زمان خودش نبود، امام براي همه مردم تا قيامت بود. اين جزء اعتقادات ما مسلمين است.
خدا چنين پيامبري را ميفرمايد: «عهدنا الي ابراهيم واسماعيل» به ابراهيم و اسماعيل امر كرديم که خانه مرا پاكيزه كنيد، براي آنان كه ميخواهند دور خانه من طواف كنند، فقط براي آنها نه، براي آنهايي هم كه ميخواهند بيايند در خانه من معتکف شوند، براي آنهايي كه ميخواهند شبها و روزها در ركوع و سجود باشند. اعتكاف اين است. خانه خدا، حالا بعداً مساجد را هم ملحق كردند به بيت الله الحرام و گفتند همان حكم را دارد.
در مورد معنای «تطهير» بسیاری از مفسرين گفتهاند: تطهیر يعني اين كه نظافت ظاهري كنند؛ بعد هم احتمال دادهاند يعني بتها را از خانه كعبه جمع كنند. بندگان خالص خدا ميخواهند بيايند ديگر نبايد در اين كعبه بتي باشد كه آثار شرك باشد؛ ولي ميشود اين را گفت كه «أن طهرا» معنياش اين است كه آنقدر خانه را خالص كنند كه اين بندهاي كه ميآيد جز نور و خلوص و حقانيت و خدا هيچ چيز دیگری نبيند. به اين كار هم تطهير ميگويند. شما يك چنين توفيقي را پيدا كردهايد؛ اعتكاف در خانه خدا، آنهم به پيامبران امر كرده، آنهم با حالت روزه، آنهم دعا، مناجات، ذكر، خصوصيات حج را هم آورده كه محرّمات احرام هم در اينجا حرام است؛ يعني چيزي را خدا درست كرده كه اگر انسان بگردد در عبادات خدا ديگر پيدا نميكند. يك چنين عبادتي در طول سال، سه روز همه ابعاد عبادات درآن باشد؛ خدا را قدردان باشيد.
شما که براي عبادت آمدهايد، اگر برويد سراغ آيات و روايات، اگر برويد سراغ اميرالمؤمنين كه اين روز متعلق به وجود نازنين اميرالمؤمنين است، و سوال كنيد با عبادت به كجا ميخواهيم برسيم؟ مگر با عبادت فقط بايد مشكلات ظاهريمان را حل كنيم. «فيه رجال يحبّون ان يتطهروا والله يحب المتطهرين» خداوند ميگويد در مسجد، خانه من، در كنار همه امتيازاتي كه دارد، اين است كه كساني هستند كه ميخواهند پاك شوند. خوب حالا پاك شوند به كجا ميرسند؟ والله يحب المتطهرين خدا دوست دارد انسان هاي پاك را. ميگوييم آمدهايم با خدا آشتي كنيم؛ مبادا آن رواياتي را كه راجع به بعضي از بندگان خدا هست كه گاه خدا به بندهای به خاطر اعمالش ميفرمايد: من ديگر نه در دنيا و نه در آخرت به او نظر نميكنم، شامل حال ما شود!. پس، ميخواهم آشتي كنم با خدا، ميخواهم بشوم محبوب خدا.
عبادت انسان را ميرساند به مقام حبّ، انسان را محبوب خدا ميكند. یکی دیگر از آثار عبادت در این آیه بیان شده است که: «واعبد ربك حتي يأتيك اليقين» غايت عبادت اين است که انسان به مقام يقين برسد؛ ما همه گرفتاريهايمان اين است كه چشمان ظاهر ما همين ظواهر را ميبيند؛ از ملكوت و عالم خبر نداريم. «هل ينظروا في ملكوت السماوات والارض»، خدا ميگويد: چرا بر ملكوت آسمان و زمين نظر نميكنيد. من اينها را ميگويم، اما خدايا خودت ميداني كه من خودم دستم دور است.
اما حقيقت عبادت آنقدر اثر دارد كه ملكوت را براي ما روشن ميكند، «بيده ملكوت السماوات والارض» ملكوت دست خداست، گاه بعضي از افراد ملكوت را به اين معنا ميگيرند كه انساني باطن انسان ديگري را ببيند؛ البته اين هم جزئي از ملكوت است، اما من اين را عرض كنم كه اگر انسان به جايي برسد كه خدا را مشاهده كند، اگر به مقام يقين رسيد و خدا را مشاهده كرد، ملكوت آسمان و زمين را نشانش دادند، از جمله ملكوت اين است كه جهنم و بهشت و صراط و ميزان و برزخ و همه اينها را بتواند ببيند. استمداد كنيد از اين لحظات براي موقع مردن، استمداد كنيد از اين لحظات براي عالم قبرتان، براي عالم قيامتتان.
در سيره پيامبر ببينيد، در هيچ قضيهاي پيامبر رنگش دگرگون نميشد، چهره او زرد نميشد، تنها موردي كه تاريخ بيان ميكند اين است كه پيغمر به مردم فرمود: من در قيامت مانند اين دو انگشت دستم هستم؛ چطور اينها كنار همند؟؛ ميفرمود: من بهشت را ميبينم، جهنم را ميبينم، صراط را ميبينم، قبر را ميبينم؛ اين ميشود ملكوت. وقتي كه متفرّغ براي عبادت شديد، اولاً بدانيد ما خيلي راه و رسم عبادت و مناجات با خدا را بلد نيسيتم، و اگر خودمان را كنار ائمه(ع) و اين دعاها بگذاريم، صفريم؛ صدها مرتبه از صفر هم پائينتريم.
از خدا بخواهيم به ما حال و زبان مناجات بدهد؛ خداوندا بلد نيستم با تو چطور حرف بزنم، بلد نيستم از تو چه بخواهم، نميدانم چه پردههايي در درون، مرا اسير كرده است، يك حجاب است، هزاران حجاب است. گرفتاري خيلي زياد است. اين مشكلاتي كه امروز در جوامع وجود دارد، همه از اين است كه از آلودهگيهاي خودمان خبر نداريم؛ ما از جنايات خودمان خبر نداريم؛ خير و شر را خودمان تعيين ميكنيم؛ نگاه نميكنيم ببينيم امام زمانمان چه چيز را خير ميداند، چه چيز را شر ميداند؟، امام زمان از شيعه در اين زمان غيبت چه ميخواهد؟. خوشا به حالتان که آمديد در كنار خانه حجت بن الحسن زانو زدهايد. شما مزيت ديگري هم داريد و آن این که آقا به شما عنايت ديگري دارد.
درست است كسي كه در مسجد اعظم قم كنار بارگاه كريمه اهلبيت عليها السلام است، او نیز از آن حضرت استمداد ميكند؛ كسي كه در مسجد امام حسن عسگري است، از امام عسگري هم استمداد ميكند؛ اما شما استمداد از امام حيّ خودتان ميكنيد؛ بدانيد ممكن است و بلکه قطعاً آقا میبیند، آمدهایم در خانهاش؛ مگر ميشود آدم بيايد در خانه و صاحبخانه به انسان نگاه نكند؟! بالاخره اينجا منسوب به آن حضرت است. انسان با دلي پر از اميد به این مکان ميآيد. بگوييم آقاجان اگر جاهايي كه چشممان نميتواند تو را ببيند، اگر آلودهايم، اگر ضعيفيم، اگر قلب ما توانايي اتصال به شما را ندارد، آمدهايم اينجا، خانه خدا و خانه خود تو، آیا اينجا هم ميشود به ما نظر نكني؟ اينجا هم ميشود توجه نكني؟ كلاّ.
اعتکاف در اینجا اين امتياز را دارد. مشكل ما اين است كه در امور شخصيمان، در امور اجتماعيمان، در امور سياسيمان، در همه امورمان، آن كسي كه با امام زمان(عج) ارتباط ندارد، به بن بست ميرسد. من نميگويم ارتباط با امام زمان اين است كه كسي ادعا كند من حضرت را ديدم، آنهايي كه ادعا ميكنند خيليهايشان بيخود ميگويند؛ آن كسي كه ديده و ارتباط دارد و خودش را در محضر آقا ببيند، اصلاً هيچ وقت به فكر اين نميافتد كه بگويد من رفتم خدمت آقا. نه، انسان به اين زودي راز خودش را افشا نميكند.
اين آيه را هم بخوانم و نتيجه بگيرم؛ من واقعاً عذر ميخواهم، من واقعاً شرمندهام كه در مقابل شما وقت عبادت شما را گرفتم و مزاحم شما شدم. آيه شريفه ميفرمايد «يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و كونوا مع الصادقين»؛ روايات ذيل اين آيه را ببينيد؛ از پيامبر روايت داريم، از امام باقر داريم، از امام هشتم روایت داريم، شيعه و سنی آنها را نقل كردهاند. خداوند ميفرمايد: اي بندگان من كه ايمان آوردهايد، دو چيز داشته باشيد، دو دستور مهم من دارم؛ ـ به چه كساني؟ به مردم زمان پيامبر، نه؛ مردم زمان ائمه فقط، نه؛ بلکه همه مردم تا قيامت، مراد است. ـ يكي تقوا است؛ تقوا داشته باشيد؛ كسي كه معتکف است، گناه نميكند؛ كسي كه معتکف است، حتي فكر گناه هم نميكند، و كسي كه معتکف است، نبايد در وجود خودش لذت گناه را احساس كند، همه وجودش بايد لذت عبادت و ذكر و مناجات باشد.
عرفا ميگويند كسي كه به مقام مشاهده رسيد، تازه اول كارش است؛ مقام مشاهده درجات زيادي دارد. درجات ابتدائياش اين است كه نبايد ديگر غير خدا را ببيند؛ تازه ميخواهد چشم باز كند و يار را ببيند؛ چه ياري؟ لا نهاية له، لا غاية له؛ شما وقتي به سفر ميخواهيد برويد، آيا با خودتان فكر ميكنيد يك لحظه به عقب برگرديد؟ يك قدم برگرديد به عقب؟ هيچ انسان عاقلي اين فكر را نميكند. انساني كه با عبادت، خدا را مشاهده ميكند، ديگر نباید فكر غير خدا را بكند. اتقوا الله. چه دارم ميگويم؛ خيلي حرف اينجا هست؛ خيلي دستورات و روايات هست كه هنوز اندر خم يك كوچهايم.
اما نكته دوم كه اين را به مناسبت ولادت اميرالمؤمنين هديه ميكنم به شما، به مناسبت اين مكان مقدس به شما عرض ميكنم، این است که خدا از آن زمان ـ هزار و چهارصد و اندي سال پيش ـ فرموده كونوا مع الصادقين و نفرموده «كونوا من الصادقين»؛ بين اين دو كلمه، زمين تا آسمان معنا تغيير پيدا ميكند؛ يعني در تمام عالم يك گروه مخصوصي هستند كه اينها صادقند، نه دروغ ميگويند، نه در اعتقادشان خلافي وجود دارد، نه گناه كردند، نه فقط به فكر امور خودشان هستند، در همه امور صادقند. ما خيلي همّت كنيم در يك شبانه روز، دو سه ساعت خودمان را كنترل كنيم، دروغ نگوييم؛ اما صادقين در اين آيه يعني آنهايي كه به مقام صدق مطلق رسيدند. در ارتباطشان سر سوزني خلاف و خطا نيست؛ در گفتارشان، در كردارشان، در خوراكشان، در نگاهشان، تمام صدق و راستي و واقعيت است.
اينها در عالم بعد از وجود مبارك پيامبر چه كساني هستند؟ اصلاً اگر اين روايات هم نبود، ما غير از اين دوازده نفر كسي را نداريم. شما كسي را بگوييد كه در زندگياش خطا نكرده باشد. غير از معصومين نداريم. كسي را پيدا كنيد كه در زندگياش گناه نكرده باشد؛ غير از معصومين نداريم. كسي را پيدا كنيد كه سؤال از او كرده باشند اشتباه جواب نداده باشد؛ غير از معصومين نداريم. روشن است صادقين يعني معصومين عليهم السلام ؛ اما باز خود وجود مبارك پيغمبر فرمود: «هم اخي عليبن ابيطالب و اولادهُ من بعده»؛ پيغمبر فرمود: صادقين، اميرالمؤمنين و اولاد علي هستند.
اميرالمؤمنين كه از دنيا رفت، امام ما بوده و هست و تا آخر هم خواهد بود؛ اما الآن ما ميخواهيم با صادقين باشيم، چه كسي را سراغ داريم؛ چه كسي است؟ وجود نازنين امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف ؛ شيعه مسلمان تو بايد با يك انسان كامل همراه باشي؛ مبادا فكر كني خودت عقل داري، خودت تصميم بگيري و خودت كارهايت را انجام بدهي. تمام لحظاتت را بايد با امام زمانت باشي؛ بايد سوغات اين اعتكاف همين باشد كه ميخواهم بگويم. يا حجة بن الحسن، بدان ما اگر تا بحال با تو نبودهايم، اگر تاکنون براي تو شيعه خوبي نبوديم، اگر تا حالا دل تو را خداي نكرده آزرديم، تو كه داري قلب مرا ميبيني، اگر حريم امامت را رعايت نكردم، اگر حرمت آنهايي كه براي امامت خون ريختند را رعايت نكردم، هماینک کمکم کن و میخواهم که با تو باشم.
خوشا بحال شما؛ من بايد مينشستم، زانو ميزدم، ميگفتم: آقايان معتکفين، شما يك شبانه روز را گذرانديد، چه به دلتان خطور كرد؟ وقتي اشك از چشمانتان جاري شد، آقايتان را ديديد يا نديديد؟ با او چه زمزمهاي كرديد؟ من بايد بهره ميجستم، اما دنياست.
من تقاضايم اين است كه براي حفظ دين در اين كشور، براي حفظ انقلاب در اين كشور، براي استمرار اين انقلاب در اين كشور، براي استمرار اين حوزهها، خدا ميداند، والله قسم، اگر پدر من نبود اين را عرض ميكردم، آقايان هر كدام از اين مراجع كه از دنيا بروند، چه سرمايه بزرگي از كف انسانها ميرود؛ و چقدر روزگار بايد بگردد تا چند نفر مانند بزرگاني كه امروز داريم ـ رهبر بزرگوار انقلاب، مراجع عظام، كساني كه فكر و ذكر و همّ و غمشان دين و دنياي من و شماست ـ بیاید؛ براي حفظ کسانی که هستند، دعا کنیم و علوّ درجات بخواهيم براي آن مراجعي كه گردن همه شيعيان حق دارند؛ بزرگان گذشته و در رأسشان امام رضوان الله تعالي عليه؛ اگر انقلاب نبود، شما از اين اعتكاف بهرهاي نداشتيد.
به ياد داريد در قبل از انقلاب، مراسم اعتكاف در مسجد امام حسن قم گرفته ميشد و از تعداد پنجاه نفر تجاوز نميكرد؛ افرادي كه معتکف ميشدند تازه در آنها تعدادي پيرمرد ميرفتند. اما اين جوانان، اين دلهاي پاك، چقدر خداوند گلچين كرده است و به بركت اين انقلاب، آورده و اینها را کنار هم قرار داده است. براي همه اينها دعا كنيد؛ براي ظهور مولاي عزيزمان، آن امام حاضر، آن امامي كه او حضور دارد و ما غايب هستيم و ما بيچارهايم، او كه ما را دارد ميبيند براي ظهور او، از خدا بخواهيم که در ظهور مقدس وليّمان تعجيل کند.
به او هم عرض كنيم آقا، ما هم ميخواهيم از اين به بعد با شما باشيم؛ مبادا شما دست ردّ به سینه ما بزنيد كه نميزنيد؛ شما كريم هستيد؛ شما با ما باش، دست ما را بگير.
براي ظهورش دعا كنيم؛ براي سلامتي وجود مقدس امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشریف؛ براي استجابت دعاهاي خودتان؛ براي اينكه خدا پردههايي را كنار بزند و اشعههايي از معنويت را به قلوب شما و ما بتاباند.
حضور گرم و معنوي شما را در اين مراسم اعتكاف در درجه اول تبريك عرض ميكنم. افتخار بزرگي براي من بود كه توفيق پيدا كرده و در جمع شما معتکفين حضور پيدا كنم تا چهرههاي نوراني شما را ملاحظه كنم؛ و ديدار شما و حضور در اينجا مرحمي باشد براي اين مصيبت بزرگي كه به عالم اسلام و عالم تشيع وارد شد؛ و خداوند متعال اين مرجع بزرگ را كه يكي از سرمايههاي كم نظير عالم روحانيت و شيعه بود، از ما گرفت.
به ياد ميآورم از اويلي كه در قم صحبت تشكيل مراسم اعتكاف بود، يكي از بزرگاني كه نسبت به این مراسم مردم را تشويق ميكردند، و پيام ميدادند، ايشان بودند؛ و حتي به من توصيه ميفرمودند كه شما هم حضور پيدا كنيد و از نزديك خدمت معتکفين برسيد؛ لیکن من هميشه اين عذر را ميآوردم كه شرمندهام از اينكه بتوانم در چنين مجلسي حضور پيدا كنم؛ اما عدهاي از انسانهاي بيداردل و انسانهاي نوراني مشغول اعتكافند و واقعاً براي من سخت بود.
هر چه سالهاي گذشته آقايان به من ميفرمودند كه چند دقيقهاي شما حضور پيدا كنيد، خدا ميداند كه من نتوانستم حضور پيدا كنم؛ و امشب، بعنوان اينكه گفتند بناست يادي از مرجع بزرگ در اين مجلس شود، براي تشكر خدمت شما رسيدهام.
وقتي ما كه سالياني را در حوزهها بودهايم ـ حدود سي سال مشغول درس و بحث و تحقيق و تأليف و اينها بوديم ـ افرادی را ميبينيم كه هنوز حديث السن هستند و خدا به آنها عنايت ميكند و آنها را در مراسم معنوي خودش دعوت ميكند، واقعاً براي ما خيلي سخت است.
اميدوارم كه خدا قلوب ما را بيدار كند و ما هم بتوانيم در معيّت شما در سالهاي آينده ان شاء الله در اين مراسم حضور پيدا كنيم.
در اینگونه مجالس مجالس چندانی براي صحبت و وعظ نيست؛ و خود وجود شما واعظ براي ما است. اصلاً حضور و اعتكاف شما خودش يك بابي است براي هدايت بسياري. بدانيد وقتي كه ديگران از طريق رسانهها ميشنوند و ميبينند که عدهاي در خانه خدا معتکف شدند، بسياري به فكر فرو ميروند، بسياري حركت ميكنند، و بسياري تصميم برای شرکت ميگيرند؛ اين يك اثر بزرگي است.
ما بيشتر فكر ميكنيم که اعتكاف جنبه شخصي دارد كه بياييم چند روز در مسجد روزهدار باشيم و خودمان را مقداري بسازيم و رشد بدهيم، اما بايد بدانيم كه اين يك آثار اجتماعي بزرگي را در كشور دارد؛ خصوصاً كشور ما كه پيرو آل محمد صلي الله عليه وآله وسلم است و ما بايد به مكتبمان بنازيم كه اعتكافي كه ما داريم با اعتكافي كه ساير مذاهب دارند، خيلي تفاوت دارد.
اجازه بدهيد كه از اينجا عرضم را آغاز كنم كه ميدانيم عبادات ما ابعاد زيادي دارد: ظاهر دارد، باطن دارد، آشكار دارد، خفي دارد، در روز است، در شب است، بصورت پنهان است، بصورت آشكار است، بصورت گفتار است، بصورت سكوت است، بصورت حضور است، بصورت خواب است، و...؛ يعني واقعاً اگر انسان دقت كند همه ابعاد عبادت را خداوند در اختيار بشر قرار داده است؛ حتي در لحظات خواب هم خدا ميپذيرد كه نوم يك معتکف، نوم يك آدم صادق، عبادت بشود.
من نميخواهم راجع به ابعاد عبادت در اينجا حرف بزنم؛ نميخواهم راجع به اسرار عبادات صحبت كنم. خود شما بهتر از ما بلديد، بهتر از ما عامليد، و بهتر از ما به اسرار رسيديد و به بالاتر آز آن هم خواهيد رسيد؛ انشاءالله.
وقتي عناوين روايات در باب عبادت را ميبينيم، يك كلمهاي وجود دارد كه بايد به آن مقداري توجه شود و فلسفه اعتكاف در همين كلمه است و آن «تفرّغ براي عبادت» است، وجود مبارك پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) در اوج عبادت در ماه رمضان كه ديگر بالاتر از آن سراغ نداريم،
امام صادق(عليهالسلام) ميفرمايد در دهه آخر ماه رمضان، شب را به شبزندهداري مشغول ميشدند و براي عبادت، همه امور را ترك ميكردند. «تفرغ بالعبادة» يعني ديگر حتي الامكان از امور جاري و امور مباح و امور منقول و متعارفي كه انسان دارد، از اينها هم جدا ميشدند؛ به مقدار ضرورت خوردن، به مقدار ضرورت حرف زدن، به مقدار ضرورت توجه به امور ظاهري کردن؛ اما تفرغ بالعبادة اعتكاف همين است.
در روایت دیگری امام صادق عليهالسلام فرمودهاند: «افضل الناس من عشق العبادة فعانقها و احبها بقلبه و باشرها بجسده»، با فضيلت ترين مردم كسي است كه عاشق عبادت بشود، عبادت را در آغوش بگيرد؛ اينها همه كنايه است؛ يعني منتظر وقت نماز باشيد، عشق به نماز داشته باشيد؛ منتظر وقت طلوع فجر باشيد، شروع روزه، منتظر وقت افطار باشيد؛ اينها ميشود معانقه كردن با عبادت؛ با يك حالتي برود سراغ تلاوت قرآن؛ ديديد امام رضوان الله عليه در آخرين لحظات، در بستر بيماري، قرآن را باز ميكردند مثل يك مادري كه بسوي محبوب خودش میرود، مثل يك عاشقي كه واصل به معشوق خودش شده، در اين كتاب مقدس غوطهور ميشد.
اين ميشود معانقه با عبادت؛ اين ميشود معاشقه با عبادت. افضل مردم كسي است كه عاشق عبادت باشد؛ با عبادت معانقه كند؛ آنرا در آغوش بگيرد و برود سراغش، نگذارد زود از او جدا شود. وقتي ميخواهد نمازش تمام بشود، وقتي ماه رمضان ميخواهد تمام بشود، چرا امام سجاد عليهالسلام اشك ميريزد؟. وقتي اين دو سه روز اعتكاف تمام شود، كداميك از شما دلتان ميخواهد كه وسایلتان را برداريد و از اينجا برويد بيرون؟
من ميدانم آن لحظهاي كه شما داريد از اينجا ميرويد بيرون، چه آهی ميكشيد، هر كدام از شما چه حالي دارد، گويا يك عزيزي را، يك محبوبي را ميخواهيد اينجا بگذاريد و برويد. اين معانقه با عبادت است. «و احبها بقلبه» پیوسته در دلش ميگويد وقت نماز چه موقع است؟ چه كسي ميخواهد بيايد بنشينيم دعا بخوانيم؟ اعمالمان را كه مانده انجام بدهيم؛ آيه ها را بخوانيم.
اين ميشود «احبها بقلبه» كه من نميخواهم اين را توضيح بدهم. در ادامه روایت آمده است «وتفرغ لها» براي عبادت خودش را متفرّغ ميكند؛ براي عبادت خودش را خالي از همه چيز ميكند. « فهو لا یبالی علي ما اصبح من الدنيا علی عسرٍ أو علی یسرٍ». امام صادق عليهالسلام «تفرغ بالعبادة» را براي ما معني ميكند؛ فرموده است انساني كه خودش را براي عبادت عاشق و دلباخته كرده، ديگر كاري ندارد كه فردا سر از خواب بر ميدارد، مشكلي دارد يا نه؟ در راحتي زندگي ميكند يا در مشكلات؟ براي اينكه همه چيزشان عبادت است؛ اين عنوانش خيلي جالب است، نمازش هم يكي از مصاديق تفرغ بالعبادة است؛ يعني انسان، خواب و راحتي و بستر گرم را ميگذارد كنار، زمستانش فرق نكند، تابستانش فرق نكند.
آنهايي كه عبادت شناسند و چشمان باز دارند، از اول شب كه نماز مغربشان را ميخوانند، سر به سجده شكر ميگذارند، يكي از خواستههايشان اين است كه خدايا مبادا مرا امشب از نماز شب محروم كني؛ همينطور منتظر است. شام ميخورد، با خانوادهاش صحبت ميكند، اگر از او بپرسند تو در چه فكري هستي؟ ميگويد من در اين فكر هستم كه آيا ميتوانم امشب با خدا ملاقات كنم يا نه؟. اين ميشود تفرغ براي عبادت؛ اين هماني است كه در اين اعتكاف در وجود شما متجلي شده است؛ اگر در نماز شب انسان يك ساعت، دو ساعت تفرّغ براي عبادت دارد، خدا با اعتكاف ميگويد بيا بندهام، من سه روز همين خصوصيات را آنهم با بهترين شرائط برایت فراهم کردهام.
من فكر ميكردم اعتكاف چيست؟ شما نماز را در هر مکانی ميتوانيد بخوانيد. اما اعتكاف بايد در خانه خود خدا باشد؛ در حسينيه نميشود، در مهديه نميشود، و بلکه باید در مسجد باشد «وعهدنا الي ابراهيم واسماعيل أن طهرا بيتي للطائفين والعاكفين والركع السجود» خدا براي معتکف به ابراهيم خليل امر كرده، به اسماعيل امر كرده است. ظاهر اين آيات سوره بقره اين هست؛ اين آيه بعد از آيه «و إني جاعل للناس اماما» است.
آقايان معتکفين از دعاهايتان اين باشد در درسهاي حوزه و زحمتهايي كه بزرگان و فضلا ميكشند، اگر اين نورانيت نهان نباشد، چيزي به آنها تحويل نميدهند، اگر بناست از قرآن چيزي ياد انسان بدهد، شما بخواهيد، بعدش هم تلاش كنيد؛ البته بدون تلاش به انسان چيزي نميدهند؛ ولي اگر انساني بخواهد مقداری از باطن قرآن را به او نشان دهند، باید در اینگونه موارد بخواهد؛ خدايا نكند عمر من تمام شود و اين كتاب تو كه سفره گسترده از أزل تا أبد است، باطن أرض و سماء و ملك و ملكوت و آدم و خاتم و همه و همه در اين مجموعه است، من از اين کتاب بهرهاي نداشته باشم و از دنيا بروم.
خدا رحمت كند والد ما(رضوان الله تعالي عليه) را، با اين همه تلاشهاي علمي كه كرده بود، با اين همه زحمات علمي كه من اگر بخواهم در خصوص زحمات علميشان صحبت كنم، چندين ساعت بايد حرف بزنم، گاه روي منبر درس ميفرمود: آقايان فضلا، قرآن بخوانيد؛ روي قرآن كار كنيد؛ از قرآن خيلي ميتوانيد استفاده كنيد. با اينكه ايشان يك دوره كامل فقه در سی جلد نوشته است، ولی گاه به من ميفرمود: از دعاهای من اين است كه خدا به من توفيق بدهد يك دوره تفسير قرآن بنويسم.
حالا خداوند متعال در این آیه شریفه که خواندم، اول خانهاش را تعريف ميكند «و اذ جعلنا البيت مثابةً للناس وأمنا»، اي بنده من، خانه من مثابه و امن براي توست؛ «مثابه» يعني هر جا بروي بايد به آنجا برگردي؛ بازگشتت به آنجاست؛ يعني هيچ كجا چيزي نصیب شما نمیشود، اگر بناست چيزي نصیب انسان شود، در خانه خداست؛ در خانه رب است؛ در خانه خالق است؛ در خانه مالك دنيا است؛ در خانه صاحب اصليمان است. این خانه امن است؛ امن از شيطان، امن از وساوس شيطان است؛ يعني خانه خدا جايي است كه اگر در بيرون صدها وسوسه شيطان سراغ هرکدام شما و ما بیاید، برای گمراهی کافی است، اما اينجا خدا خيلي اجازه نميدهد شيطان ميدانداري كند. حالا باز من نميخواهم اينها را تفسير كنم.
بعد از تعریف خانه، به مردم ميفرمايد «واتخذوا من مقام ابراهيم مصلي وعهدنا الي ابراهيم واسماعيل ان طهرا بيتي للطائفين» چقدر اين عجيب است، آقايان معتکفين، اگر حقيقت اين آيه را در اين اعتكاف به شما دادند، تا آخر عمر بايد شكر كنيد. ابراهيم كه بود؟ ابراهيم كه «كان عبداً قبل أن كان نبياً كان نبياً قبل أن كان رسولاً كان رسولاً قبل أن كان خليلاً كان خليلاً أن كان اماما» آنقدر مراحل را خوب گذراند، عبد خدا بوده، اول از همه به نبوت رسيد، به رسالت رسيد، به خلّت رسيد، شد خليل الرحمن؛ آنقدر امتحانش كردند تا خدا به او فرمود: «إني جاعلك للناس اماما» اين «للناس» منظورمردم زمان ابراهيم نبودند، بلکه همه مردم تا قيامت را شامل میشود. اميرالمومنين فقط امام زمان خودش نبود، امام براي همه مردم تا قيامت بود. اين جزء اعتقادات ما مسلمين است.
خدا چنين پيامبري را ميفرمايد: «عهدنا الي ابراهيم واسماعيل» به ابراهيم و اسماعيل امر كرديم که خانه مرا پاكيزه كنيد، براي آنان كه ميخواهند دور خانه من طواف كنند، فقط براي آنها نه، براي آنهايي هم كه ميخواهند بيايند در خانه من معتکف شوند، براي آنهايي كه ميخواهند شبها و روزها در ركوع و سجود باشند. اعتكاف اين است. خانه خدا، حالا بعداً مساجد را هم ملحق كردند به بيت الله الحرام و گفتند همان حكم را دارد.
در مورد معنای «تطهير» بسیاری از مفسرين گفتهاند: تطهیر يعني اين كه نظافت ظاهري كنند؛ بعد هم احتمال دادهاند يعني بتها را از خانه كعبه جمع كنند. بندگان خالص خدا ميخواهند بيايند ديگر نبايد در اين كعبه بتي باشد كه آثار شرك باشد؛ ولي ميشود اين را گفت كه «أن طهرا» معنياش اين است كه آنقدر خانه را خالص كنند كه اين بندهاي كه ميآيد جز نور و خلوص و حقانيت و خدا هيچ چيز دیگری نبيند. به اين كار هم تطهير ميگويند. شما يك چنين توفيقي را پيدا كردهايد؛ اعتكاف در خانه خدا، آنهم به پيامبران امر كرده، آنهم با حالت روزه، آنهم دعا، مناجات، ذكر، خصوصيات حج را هم آورده كه محرّمات احرام هم در اينجا حرام است؛ يعني چيزي را خدا درست كرده كه اگر انسان بگردد در عبادات خدا ديگر پيدا نميكند. يك چنين عبادتي در طول سال، سه روز همه ابعاد عبادات درآن باشد؛ خدا را قدردان باشيد.
شما که براي عبادت آمدهايد، اگر برويد سراغ آيات و روايات، اگر برويد سراغ اميرالمؤمنين كه اين روز متعلق به وجود نازنين اميرالمؤمنين است، و سوال كنيد با عبادت به كجا ميخواهيم برسيم؟ مگر با عبادت فقط بايد مشكلات ظاهريمان را حل كنيم. «فيه رجال يحبّون ان يتطهروا والله يحب المتطهرين» خداوند ميگويد در مسجد، خانه من، در كنار همه امتيازاتي كه دارد، اين است كه كساني هستند كه ميخواهند پاك شوند. خوب حالا پاك شوند به كجا ميرسند؟ والله يحب المتطهرين خدا دوست دارد انسان هاي پاك را. ميگوييم آمدهايم با خدا آشتي كنيم؛ مبادا آن رواياتي را كه راجع به بعضي از بندگان خدا هست كه گاه خدا به بندهای به خاطر اعمالش ميفرمايد: من ديگر نه در دنيا و نه در آخرت به او نظر نميكنم، شامل حال ما شود!. پس، ميخواهم آشتي كنم با خدا، ميخواهم بشوم محبوب خدا.
عبادت انسان را ميرساند به مقام حبّ، انسان را محبوب خدا ميكند. یکی دیگر از آثار عبادت در این آیه بیان شده است که: «واعبد ربك حتي يأتيك اليقين» غايت عبادت اين است که انسان به مقام يقين برسد؛ ما همه گرفتاريهايمان اين است كه چشمان ظاهر ما همين ظواهر را ميبيند؛ از ملكوت و عالم خبر نداريم. «هل ينظروا في ملكوت السماوات والارض»، خدا ميگويد: چرا بر ملكوت آسمان و زمين نظر نميكنيد. من اينها را ميگويم، اما خدايا خودت ميداني كه من خودم دستم دور است.
اما حقيقت عبادت آنقدر اثر دارد كه ملكوت را براي ما روشن ميكند، «بيده ملكوت السماوات والارض» ملكوت دست خداست، گاه بعضي از افراد ملكوت را به اين معنا ميگيرند كه انساني باطن انسان ديگري را ببيند؛ البته اين هم جزئي از ملكوت است، اما من اين را عرض كنم كه اگر انسان به جايي برسد كه خدا را مشاهده كند، اگر به مقام يقين رسيد و خدا را مشاهده كرد، ملكوت آسمان و زمين را نشانش دادند، از جمله ملكوت اين است كه جهنم و بهشت و صراط و ميزان و برزخ و همه اينها را بتواند ببيند. استمداد كنيد از اين لحظات براي موقع مردن، استمداد كنيد از اين لحظات براي عالم قبرتان، براي عالم قيامتتان.
در سيره پيامبر ببينيد، در هيچ قضيهاي پيامبر رنگش دگرگون نميشد، چهره او زرد نميشد، تنها موردي كه تاريخ بيان ميكند اين است كه پيغمر به مردم فرمود: من در قيامت مانند اين دو انگشت دستم هستم؛ چطور اينها كنار همند؟؛ ميفرمود: من بهشت را ميبينم، جهنم را ميبينم، صراط را ميبينم، قبر را ميبينم؛ اين ميشود ملكوت. وقتي كه متفرّغ براي عبادت شديد، اولاً بدانيد ما خيلي راه و رسم عبادت و مناجات با خدا را بلد نيسيتم، و اگر خودمان را كنار ائمه(ع) و اين دعاها بگذاريم، صفريم؛ صدها مرتبه از صفر هم پائينتريم.
از خدا بخواهيم به ما حال و زبان مناجات بدهد؛ خداوندا بلد نيستم با تو چطور حرف بزنم، بلد نيستم از تو چه بخواهم، نميدانم چه پردههايي در درون، مرا اسير كرده است، يك حجاب است، هزاران حجاب است. گرفتاري خيلي زياد است. اين مشكلاتي كه امروز در جوامع وجود دارد، همه از اين است كه از آلودهگيهاي خودمان خبر نداريم؛ ما از جنايات خودمان خبر نداريم؛ خير و شر را خودمان تعيين ميكنيم؛ نگاه نميكنيم ببينيم امام زمانمان چه چيز را خير ميداند، چه چيز را شر ميداند؟، امام زمان از شيعه در اين زمان غيبت چه ميخواهد؟. خوشا به حالتان که آمديد در كنار خانه حجت بن الحسن زانو زدهايد. شما مزيت ديگري هم داريد و آن این که آقا به شما عنايت ديگري دارد.
درست است كسي كه در مسجد اعظم قم كنار بارگاه كريمه اهلبيت عليها السلام است، او نیز از آن حضرت استمداد ميكند؛ كسي كه در مسجد امام حسن عسگري است، از امام عسگري هم استمداد ميكند؛ اما شما استمداد از امام حيّ خودتان ميكنيد؛ بدانيد ممكن است و بلکه قطعاً آقا میبیند، آمدهایم در خانهاش؛ مگر ميشود آدم بيايد در خانه و صاحبخانه به انسان نگاه نكند؟! بالاخره اينجا منسوب به آن حضرت است. انسان با دلي پر از اميد به این مکان ميآيد. بگوييم آقاجان اگر جاهايي كه چشممان نميتواند تو را ببيند، اگر آلودهايم، اگر ضعيفيم، اگر قلب ما توانايي اتصال به شما را ندارد، آمدهايم اينجا، خانه خدا و خانه خود تو، آیا اينجا هم ميشود به ما نظر نكني؟ اينجا هم ميشود توجه نكني؟ كلاّ.
اعتکاف در اینجا اين امتياز را دارد. مشكل ما اين است كه در امور شخصيمان، در امور اجتماعيمان، در امور سياسيمان، در همه امورمان، آن كسي كه با امام زمان(عج) ارتباط ندارد، به بن بست ميرسد. من نميگويم ارتباط با امام زمان اين است كه كسي ادعا كند من حضرت را ديدم، آنهايي كه ادعا ميكنند خيليهايشان بيخود ميگويند؛ آن كسي كه ديده و ارتباط دارد و خودش را در محضر آقا ببيند، اصلاً هيچ وقت به فكر اين نميافتد كه بگويد من رفتم خدمت آقا. نه، انسان به اين زودي راز خودش را افشا نميكند.
اين آيه را هم بخوانم و نتيجه بگيرم؛ من واقعاً عذر ميخواهم، من واقعاً شرمندهام كه در مقابل شما وقت عبادت شما را گرفتم و مزاحم شما شدم. آيه شريفه ميفرمايد «يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و كونوا مع الصادقين»؛ روايات ذيل اين آيه را ببينيد؛ از پيامبر روايت داريم، از امام باقر داريم، از امام هشتم روایت داريم، شيعه و سنی آنها را نقل كردهاند. خداوند ميفرمايد: اي بندگان من كه ايمان آوردهايد، دو چيز داشته باشيد، دو دستور مهم من دارم؛ ـ به چه كساني؟ به مردم زمان پيامبر، نه؛ مردم زمان ائمه فقط، نه؛ بلکه همه مردم تا قيامت، مراد است. ـ يكي تقوا است؛ تقوا داشته باشيد؛ كسي كه معتکف است، گناه نميكند؛ كسي كه معتکف است، حتي فكر گناه هم نميكند، و كسي كه معتکف است، نبايد در وجود خودش لذت گناه را احساس كند، همه وجودش بايد لذت عبادت و ذكر و مناجات باشد.
عرفا ميگويند كسي كه به مقام مشاهده رسيد، تازه اول كارش است؛ مقام مشاهده درجات زيادي دارد. درجات ابتدائياش اين است كه نبايد ديگر غير خدا را ببيند؛ تازه ميخواهد چشم باز كند و يار را ببيند؛ چه ياري؟ لا نهاية له، لا غاية له؛ شما وقتي به سفر ميخواهيد برويد، آيا با خودتان فكر ميكنيد يك لحظه به عقب برگرديد؟ يك قدم برگرديد به عقب؟ هيچ انسان عاقلي اين فكر را نميكند. انساني كه با عبادت، خدا را مشاهده ميكند، ديگر نباید فكر غير خدا را بكند. اتقوا الله. چه دارم ميگويم؛ خيلي حرف اينجا هست؛ خيلي دستورات و روايات هست كه هنوز اندر خم يك كوچهايم.
اما نكته دوم كه اين را به مناسبت ولادت اميرالمؤمنين هديه ميكنم به شما، به مناسبت اين مكان مقدس به شما عرض ميكنم، این است که خدا از آن زمان ـ هزار و چهارصد و اندي سال پيش ـ فرموده كونوا مع الصادقين و نفرموده «كونوا من الصادقين»؛ بين اين دو كلمه، زمين تا آسمان معنا تغيير پيدا ميكند؛ يعني در تمام عالم يك گروه مخصوصي هستند كه اينها صادقند، نه دروغ ميگويند، نه در اعتقادشان خلافي وجود دارد، نه گناه كردند، نه فقط به فكر امور خودشان هستند، در همه امور صادقند. ما خيلي همّت كنيم در يك شبانه روز، دو سه ساعت خودمان را كنترل كنيم، دروغ نگوييم؛ اما صادقين در اين آيه يعني آنهايي كه به مقام صدق مطلق رسيدند. در ارتباطشان سر سوزني خلاف و خطا نيست؛ در گفتارشان، در كردارشان، در خوراكشان، در نگاهشان، تمام صدق و راستي و واقعيت است.
اينها در عالم بعد از وجود مبارك پيامبر چه كساني هستند؟ اصلاً اگر اين روايات هم نبود، ما غير از اين دوازده نفر كسي را نداريم. شما كسي را بگوييد كه در زندگياش خطا نكرده باشد. غير از معصومين نداريم. كسي را پيدا كنيد كه در زندگياش گناه نكرده باشد؛ غير از معصومين نداريم. كسي را پيدا كنيد كه سؤال از او كرده باشند اشتباه جواب نداده باشد؛ غير از معصومين نداريم. روشن است صادقين يعني معصومين عليهم السلام ؛ اما باز خود وجود مبارك پيغمبر فرمود: «هم اخي عليبن ابيطالب و اولادهُ من بعده»؛ پيغمبر فرمود: صادقين، اميرالمؤمنين و اولاد علي هستند.
اميرالمؤمنين كه از دنيا رفت، امام ما بوده و هست و تا آخر هم خواهد بود؛ اما الآن ما ميخواهيم با صادقين باشيم، چه كسي را سراغ داريم؛ چه كسي است؟ وجود نازنين امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف ؛ شيعه مسلمان تو بايد با يك انسان كامل همراه باشي؛ مبادا فكر كني خودت عقل داري، خودت تصميم بگيري و خودت كارهايت را انجام بدهي. تمام لحظاتت را بايد با امام زمانت باشي؛ بايد سوغات اين اعتكاف همين باشد كه ميخواهم بگويم. يا حجة بن الحسن، بدان ما اگر تا بحال با تو نبودهايم، اگر تاکنون براي تو شيعه خوبي نبوديم، اگر تا حالا دل تو را خداي نكرده آزرديم، تو كه داري قلب مرا ميبيني، اگر حريم امامت را رعايت نكردم، اگر حرمت آنهايي كه براي امامت خون ريختند را رعايت نكردم، هماینک کمکم کن و میخواهم که با تو باشم.
خوشا بحال شما؛ من بايد مينشستم، زانو ميزدم، ميگفتم: آقايان معتکفين، شما يك شبانه روز را گذرانديد، چه به دلتان خطور كرد؟ وقتي اشك از چشمانتان جاري شد، آقايتان را ديديد يا نديديد؟ با او چه زمزمهاي كرديد؟ من بايد بهره ميجستم، اما دنياست.
من تقاضايم اين است كه براي حفظ دين در اين كشور، براي حفظ انقلاب در اين كشور، براي استمرار اين انقلاب در اين كشور، براي استمرار اين حوزهها، خدا ميداند، والله قسم، اگر پدر من نبود اين را عرض ميكردم، آقايان هر كدام از اين مراجع كه از دنيا بروند، چه سرمايه بزرگي از كف انسانها ميرود؛ و چقدر روزگار بايد بگردد تا چند نفر مانند بزرگاني كه امروز داريم ـ رهبر بزرگوار انقلاب، مراجع عظام، كساني كه فكر و ذكر و همّ و غمشان دين و دنياي من و شماست ـ بیاید؛ براي حفظ کسانی که هستند، دعا کنیم و علوّ درجات بخواهيم براي آن مراجعي كه گردن همه شيعيان حق دارند؛ بزرگان گذشته و در رأسشان امام رضوان الله تعالي عليه؛ اگر انقلاب نبود، شما از اين اعتكاف بهرهاي نداشتيد.
به ياد داريد در قبل از انقلاب، مراسم اعتكاف در مسجد امام حسن قم گرفته ميشد و از تعداد پنجاه نفر تجاوز نميكرد؛ افرادي كه معتکف ميشدند تازه در آنها تعدادي پيرمرد ميرفتند. اما اين جوانان، اين دلهاي پاك، چقدر خداوند گلچين كرده است و به بركت اين انقلاب، آورده و اینها را کنار هم قرار داده است. براي همه اينها دعا كنيد؛ براي ظهور مولاي عزيزمان، آن امام حاضر، آن امامي كه او حضور دارد و ما غايب هستيم و ما بيچارهايم، او كه ما را دارد ميبيند براي ظهور او، از خدا بخواهيم که در ظهور مقدس وليّمان تعجيل کند.
به او هم عرض كنيم آقا، ما هم ميخواهيم از اين به بعد با شما باشيم؛ مبادا شما دست ردّ به سینه ما بزنيد كه نميزنيد؛ شما كريم هستيد؛ شما با ما باش، دست ما را بگير.
براي ظهورش دعا كنيم؛ براي سلامتي وجود مقدس امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشریف؛ براي استجابت دعاهاي خودتان؛ براي اينكه خدا پردههايي را كنار بزند و اشعههايي از معنويت را به قلوب شما و ما بتاباند.
والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته