سخنرانی حجة الاسلام و المسلمین نظری منفرد(زید عزه) درباره شخصیت حضرت عبدالعظیم حسنی 94/10/25

۲۵ دی ۱۳۹۴

۱۸:۵۷

۳,۸۲۹

خلاصه خبر :
حضرت عبدالعظيم جدای از اینکه منسوب به امام و از فرزندان امام است، انسانی بوده که در کتب رجال و تراجم از ايشان به‌عنوان «ذو ورعٍ و تقوي» و «محدثٌ عظیم القدر و جلیل المنزلة» ياد شده است ... نسب ایشان با چهار واسطه به امام حسن مجتبی(عليه السلام) می‌رسد ... هرکس عبدالعظيم را در ري زيارت کند همانند کسي است که امام حسين(ع) را در کربلا زيارت کرده است
آخرین رویداد ها

بسم الله الرّحمن الرّحیم الْحَمْدُلِلهِ الَّذِي جَعَلَ الْحَمْدَ مِفْتَاحاً لِذِكْرِهِ وَ سَبَباً لِلْمَزِيدِ مِنْ فَضْلِهِ وَ دَلِيلًا عَلَى آلَائِهِ وَ عَظَمَتِه‏ ثم الصّلاة و السّلام علی سیِّدنا وَ نبیِّنا أبِی القاسم محمَّد صلّی الله علیه و علی أهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین و اللعنة دائمة علی أعدائهم أجمعین إلی یوم الدّین


عن عبدالعظیم الحسني عن أبی جعفر صلوات الله و سلامه علیه عن آبائه عن أمیرالمؤمنین(علیه صلوات المصلین): «لا يَزالُ النّاسُ بِخَيْرٍ ما تَفاوَتُوا فَاِذَا اسْتَوَوا هَلَكوا».

مناسبت امروز، ميلاد امامزاده‌ی جلیل القدر و لازم التعظيم؛ حضرت عبدالعظیم حسنی است.

اين حضرت جدای از اینکه منسوب به امام و از فرزندان امام است، انسانی بوده که در کتب رجال و تراجم از ايشان به‌عنوان «ذو ورعٍ و تقوي» و «محدثٌ عظیم القدر و جلیل المنزلة» ياد شده است.

شخصیت بزرگواری است که نسب ایشان با چهار واسطه به امام حسن مجتبی(عليه السلام) می‌رسد. اسم ایشان عبدالعظیم و کنیه‌اش ابوالقاسم است.

پسری دارد به نام محمد بن عبدالعظیم که او هم محدّث بوده است. پدرش عبدالله فرزند علی و علی فرزند حسن بن زید است و زید هم پسر امام حسن مجتبی(عليه السلام) است. بنابراین ایشان با چهار واسطه به امام حسن مجتبی(عليه السلام) منتهی می‌شود. عبدالعظیم بن عبدالله بن علی بن حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابیطالب.

از روايات استفاده مي‌شود زید که یکی از فرزندان حضرت مجتبی(ع) است با عموی بزرگوارش امام حسين(ع) به کربلا آمده منتهی چون کودک بوده به میدان نرفته و همراه اسرا به شام برده شده است.

خداوند متعال عمر طولانی نصیب زید کرده، حدود صد سال عمر کرده و حافظ صدقات رسول خدا(صلي الله عليه و آله) بوده است. پسر او حسن بن زید همان کسی است که در حيره نزد منصور نشسته بود، وقتی سر پسر عمويش ابراهیم بن عبدالله محض را آوردند، منصور رو کرد گفت صاحب این سر را می‌شناسی؟ گریه کرد و یک شعر در مدح ابراهیم خواند، طوری گریه کرد که منصور منقلب شد و گفت من نمی‌خواستم او را بکشم ولی او می‌خواست مرا به قتل برساند.

این حسن، جدّ عبدالعظیم حسنی است، عبدالعظیم بن عبدالله بن علی بن حسن بن زید. این راجع به نسب ایشان.

و اما ایشان از اصحاب کدام ائمه است؟
در کتابهای رجال معمولاً آقایان اینطور گفته‌اند «کان من اصحاب ابی جعفر الجواد و الهادی علیهما السلام»، از اصحاب امام جواد و امام هادی(عليهما السلام) است. این درست است و لکن روایاتی هست که از آن استفاده می‌شود ایشان از اصحاب امام رضا(علیه السلام) هم هست و شاید حضرت کاظم را هم درک کرده باشد، منتهی آن زمان کوچک بوده است. بر اساس روایتی که آخر کامل الزیارات است. در زمان امام هادي(ع) از دنيا رفته‌اند.

اما دلیل ما بر اينکه ايشان از اصحاب امام رضا(ع) مي‌باشد دو مطلب است.
یک مطلب نامه‌ای است که ایشان به حضرت رضا(علیه السلام) نوشته و در آن نامه سؤال می‌کند از ایمان ابی طالب، و مي‌پرسد مشهور است که می‌گویند ابوطالب چنین و چنان است. روايت مربوط به ابوطالب در صحيح بخاری هست و از جمله روایات مجعولی است که زمان بنی امیه جعل شده و وارد کتب روایی گرديده. از این جعلیات خیلی زیاد است که یکی همین است.

حضرت رضا(سلام الله علیه) نامه را پاسخ دادند، «فکتب(علیه السلام) فی جوابه: إن شَکَکتَ فی ایمان أبیطالب کان مسیرک إلی النار»، نه اگر اذعان داشته باشی بلکه اگر در ایمان ابی طالب شک داشته باشی مسیری که می‌روی به سمت آتش است. این نامه حکایت می‌کند از اینکه عبدالعظیم حسنی(سلام الله علیه) حضرت رضا(علیه السلام) را درک کرده و از اصحاب حضرت رضاست.

مطلب دوم توصیه‌ای است که اصل این توصیه به نظرم در اختصاص شیخ مفید است و در جلد 20 وسائل‌ الشيعه(بیست جلدی)، در قسمت رجال وسائل است. یکی از رجال وسائل؛ عبدالعظیم حسنی است و آنجا یک روایتی را ایشان از حضرت رضا(علیه السلام) نقل کرده: «يَا عَبْدَالْعَظِيمِ أَبْلِغْ عَنِّي أَوْلِيَائِيَ السَّلَامَ وَ قُلْ لَهُمْ أَنْ لَا يَجْعَلُوا لِلشَّيْطَانِ عَلَى أَنْفُسِهِمْ سَبِيلًا وَ مُرْهُمْ بِالصِّدْقِ فِي الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ مُرْهُمْ بِالسُّكُوتِ وَ تَرْكِ الْجِدَالِ فِيمَا لَا يَعْنِيهِم. . .‏»؛ که روایت مفصلی حدود یک صفحه است. روایت عجیبی است. چون نکات بسيار عجیبی در آن وجود دارد.

از آن روایت هم استفاده می‌شود که حضرت عبدالعظیم حسنی(سلام الله علیه)، حضرت رضا(علیه السلام) را درک کرده و خدمت ایشان رسیده و بعد روایت را نقل کرده. حالا چه شده که علمای رجال ما ایشان را از اصحاب امام جواد(ع) و امام هادی(ع) نام برده‌اند، در حالی که این روایات شهادت می‌دهد حضرت رضا(علیه السلام) را هم درک کرده‌اند، جاي سؤال است. البته اثبات شيء، نفي ما عدا نمي‌کند.

شخصيت حضرت عبدالعظيم

نکته‌ی دیگر اینکه ایشان یک محدث بزرگوار است. شیخ مفید(رضوان الله تعالی علیه) یکی از کسانی است که روايات زيادي از ایشان نقل کرده. شما امالی شیخ مفید را اگر ملاحظه کنید می‌بینید از عبدالعظیم حسنی روایت نقل کرده.

آن حضرت علاقمند به ثبت و کتابت حدیث بوده است. یک وقتی آمد خدمت حضرت جواد(علیه السلام) گفت «حدِّثنی عن آبائک الطاهرین»؛ خودش امامزاده و نوه‌ی امام حسن مجتبی است ولی می‌آید محضر مقدس امام جواد(حتماً سنّ ایشان بیشتر از امام جواد هم بوده) و با تواضع به حضرت عرض می‌کند «حدّثنی عن آبائک الطاهرین». امام جواد(علیه السلام) چند حدیث به ایشان مي‌فرمايد.

يکي آن‌که فرمودند: «عن أبیه عن آبائه عن امیرالمؤمنین(صلوات الله و سلامه علیه) قال: «لا يَزالُ النّاسُ بِخَيْرٍ ما تَفاوَتُوا فَاِذَا اسْتَوَوا هَلَكوا»؛ فرمود جدّم امیرالمؤمنین فرمودند مادامي که مردم متفاوت‌اند، راحت و خوب زندگی می‌کنند، ولی وقتی يکسان و مساوي شوند مثلا همه پولدار شدند، کارها لَنگ می‌شود، يا اگر یک روز همه بی‌پول شدند در جامعه مشکل ایجاد می‌شود.

این تفاوت در نظام جامعه بایستی باشد، خدای متعال «یبسط الرزق لمن یشاء و یقدر» این حکمت بالغه‌ی حقه است که یک کسی پولدار باشد که به موجب آن آزمایش شود به فقرا می‌رسد یا نه؟ یک کسی فقیر باشد و مورد امتحان قرار گيرد با فقر صبر می‌کند یا نه؟ این در روایت هست.

آن ثروت ثروتمند و این فقر نیازمند، هر دو آزمایش الهی است، خدا انسان‌ها را آزمایش می‌کند. فرمود جدّم امیرالمؤمنین فرمود «لا يَزالُ النّاسُ بِخَيْرٍ ما تَفاوَتُوا» مردم تا متفاوت هستند، نمی‌فرمایند ممتاز هستند! بلکه می‌فرماید با هم تفاوت دارند. این حدیث نیاز به توضیح دارد، من اجمالاً نکته‌ای را عرض کنم. ما در دنيا دو آدم پیدا نمی‌کنیم که یک جور باشند، حتّی دو برادر يا پدر و پسر، هم چشم‌هایشان فرق می‌کند، هم خط‌های دست‌شان فرق می‌کند و هم مزاج‌ها ممکن است شبیه هم نباشد، هم شکل‌ها و استعدادها فرق می‌کند، هم بدن‌ها از نظر قوت و ضعف قدرت دفاعی‌اش فرق می‌کند، هم در رزق و روزي فرق می‌کند.

بعضی دستشان خیلی باز و بعضی دستشان خیلی تُهی است اینها حکمت دارد. «لا يَزالُ النّاسُ بِخَيْرٍ ما تَفاوَتُوا فَاِذَا اسْتَوَوا هَلَكوا» اگر مردم مساوی بشوند هلاک می‌شوند.

عبدالعظیم به حضرت جواد(علیه السلام) عرض کرد «زدنی یابن رسول الله»؛ بیشتر برایم بگوئید. فرمود: «عن أبیه عن آبائه عن امیرالمؤمنین قال: لَوْ تَكَاشَفْتُمْ مَا تَدَافَنْتُم»؛ خدا ستارالعیوب است و عيب‌هاي شما مردم را پوشانده، اگر عيوب همدیگر را می‌شناختيد تشییع جنازه همدیگر نمی‌رفتید و یکدیگر را دفن نمی‌کردید، ولی خدای متعال ستار العیوب است. این هم یکي از الطاف حضرت حق است که ما همدیگر را به چشم خوب نگاه کنیم.

فردي خدمت امیرالمؤمنین(ع) رسيد و از حضرت تعریف کرد، تعریف‌ها هم بجا بود، چون درباره امیرالمؤمنین هرچه بگوييد باز کم است و حضرت فوق اينهاست. آن فرد وقتي تعريف‌هايش را کرد حضرت این جمله را فرمودند «اللَّهُمَّ لَاتُؤَاخِذْنِي بِمَا يَقُولُونَ، وَ اجْعَلْنِي خَيْراً مِمَّا يَظُنُّونَ، وَ اغْفِرْ لِي مَا لَايَعْلَمُون»؛ خدایا مرا بخاطر آنچه ايشان مي‌‌گويند عذاب مکن و من را از این گمانی که مردم نسبت به من دارند بهتر قرار ده و ببخش بر من چیزهایی را که مردم نمی‌دانند ولي من خودم می‌دانم.

اميرالمؤمنين که معصوم است، ولي اینها را به ما درس دادند که حالت عُجب پیدا نکنیم.

عبدالعظیم حسنی به امام جواد(علیه السلام) عرض کرد «زدنی یابن رسول الله» حدیث بیشتری برایم بفرمائید 16 حدیث بیان کردند. فرمودند: «حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي عَنْ آبَائِهِ(ع) قَالَ قَالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(ع) إِنَّكُمْ لَنْ تَسَعُوا النَّاسَ بِأَمْوَالِكُمْ فَسَعُوهُمْ بِطَلَاقَةِ الْوَجْهِ وَ حُسْنِ اللِّقَاءِ. فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ(ص) يَقُولُ إِنَّكُمْ لَنْ تَسَعُوا النَّاسَ بِأَمْوَالِكُمْ فَسَعُوهُمْ بِأَخْلَاقِكُم‏»؛ شما با مال‌تان نمی‌توانید جواب مردم را بدهید و به همه نیازمندان برسید، اما با اخلاق به همه برسید. جدّم امیرالمؤمنین(ع) فرمود: شما که نمی‌توانید با اموال‌تان نیاز مردم را برطرف کنید، با خوشرویی و حسن لقاء، برخورد خوبی با مردم داشته باشید.

اینها احادیثی است که عبدالعظیم حسنی(سلام الله علیه) از حضرت امام جواد(علیه السلام) نقل کرده است.

عبدالعظیم حسنی خدمت حضرت هادی(علیه السلام) رسیده و اعتقاداتش را به امام هادی عرضه کرده و مکرر از گویندگان شنیده‌اید، جالب است در آن اعتقادات به امام هادی(علیه السلام) عرض می‌کند من معتقدم خدا جوهر نیست، عرض نیست، صورت نیست، جسم نیست، همه‌ی اینها را می‌گوید، واحدٌ لیس کمثله شیء. من معتقدم که رسول الله خاتم النبیین است، من معتقدم که امام بعد از رسول خدا؛ امیرالمؤمنین است. شمُرد تا رسید به حضرت هادی(علیه‌‌السلام). بعد گفت من معتقدم قیامت حق است، آتش حق است، معراج حق است، صراط حق است.

امام هادی(سلام الله علیه) فرمود: این دین من و دین پدران من است و بر آن ثابت باش، منتهی جالب این است که وقتی حضرت گوش می کردند عبدالعظیم حسنی ائمه را یکی پس از دیگری شمرد تا رسید به حضرت هادی(علیه السلام)، از او راجع به امامان بعد پرسيد و فرمود «وَ مِنْ بَعْدِيَ الْحَسَنُ ابْنِي فَكَيْفَ لِلنَّاسِ بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِه» اشاره به امام زمان کردند. آن فرزندی که عالم را پر از عدل و داد خواهد کرد، هنوز حضرت حجت(عج) متولد نشده بودند.

چون امام هادی(ع) یک سال قبل از ولادت حضرت ولیعصر(عجل الله تعالي فرجه) از دنیا رفتند، امام هادی متوفای 254 هستند و حضرت حجّت(روحی له الفداه) 255 متولد شده، لذا امام هادي(ع) هم فرزند و نائب خودشان را معرفی کردند و هم به وجود مقدس حضرت ولی عصر(ع) اشاره کردند. این هم یک نکته راجع به عبدالعظیم.

نکته دیگر اینکه ایشان مورد تعقیب بود، این نشان می‌دهد سیاست‌های مأمون و خلفای عباسی سیاست‌های منافقانه‌‌‌ای بوده، آنها فرزندان رسول خدا را هر جا پیدا می‌کردند از بین می‌بردند و می‌کشتند، لذا روایت دارد حضرت عبدالعظیم حسنی(سلام الله علیه) مخفی بود و محرمانه از این شهر به شهر دیگری می‌رفت تا به ری آمد. در سرداب یکی از شیعیان ری پنهان شد و در آنجا زندگی می‌کرد و هیچ کسی هم نمی‌دانست فقط گاهی از آن سرداب بیرون می‌آمد، امامزاده حمزه‌ را زیارت می‌کرد و می‌گفت این پسر موسی بن جعفر است، چون قبل از عبدالعظیم حسنی دفن شده! پس از مدتي بعضی از شیعیان متوجه شدند که ایشان از فرزندان رسول خداست با او ارتباط برقرار کردند تا ایشان بیمار شد.

یک کسی از اهل ری وجود مقدس پیامبر اکرم(ص) را در خواب دید که یکی از فرزندان من را فردا حمل می‌کنند و در یک باغی کنار درخت سیب («عند شجرة التفاح») دفنش می‌کنند و حضرت در خواب به این شخص فرمود آن باغ، مال عبدالجبار بن عبدالوهاب است.

ایشان صبح که از خواب بیدار شد گفت اگر قرار است در اين باغ یکی از فرزندان پیامبر دفن شود، من بروم آن باغ را بخرم تا در ملک من دفن شود. آمد پیش عبدالجبار و به او گفت من آمدم باغ شما را خریداری کنم.

عبدالجبار گفت آن خوابی را که شما دیدی، بنده هم دیدم! باغ را نمی‌فروشم و من این باغ را وقف می‌کنم. این منطقه‌ای که حضرت عبدالعظیم دفن است را به زبان فارسی «ساربانان» مي‌گفتند. ایشان تا زمانی که از دنیا رفت کسی نمی‌دانست کدام یک از فرزندان پیامبر است؟ فقط اصل انتساب را می‌دانستند که این فرزند رسول خداست.

وقتی از دنیا رفت، لباسهایش را درآوردند تا غسلش بدهند در جیبش یک کاغذی پیدا شد و کاغذ را که باز کردند دیدند نسب و شجره‌ی خودش را در آن کاغذ نوشته که من عبدالعظیم هستم، پسر عبدالله، پسر علی، پسر حسن، پسر زید بن حسن بن علی بن ابیطالب(صلوات الله و سلامه علیه).

روایاتی هم راجع به زیارت ایشان هست؛ یک کسی آمد خدمت حضرت هادی(سلام الله علیه) در سامرا مسئله‌ای را پرسید. فرمود اهل کجایی؟ گفت اهل ری. فرمود چرا از عبدالعظیم حسنی سؤال نمی‌کنی؟ او محدث و آگاه است. مقصود اینکه ایشان مورد عنایت آقا حضرت هادی(سلام الله علیه) بوده و آن روایتی هم که صاحب کامل الزیارات ابن قولویه در صفحه آخر آورده، عن رجلٍ من أهل الری، دخلت علی أبی الحسن الهادی(علیه‌‌السلام)، حضرت هادی(ع) به این مرد فرمود: «أَمَا إِنَّكَ لَوْ زُرْتَ قَبْرَ عَبْدِ الْعَظِيمِ عِنْدَكُمْ لَكُنْتَ كَمَنْ زَارَ الْحُسَيْنَ(ع)»، هرکس عبدالعظيم را در ري زيارت کند همانند کسي است که امام حسين(ع) را در کربلا زيارت کرده است. این روایت هم در آخر کامل الزیارات است.

السلام علیک یا بقیة الله، طال الانتظار و قلّ الاصطبار ... یا فرج الله

در مکه‌ای یا در منا در مشعری یا در صفا         در زمزمی یا کربلا یابن الحسن یابن الحسن
تا کی بگوئیم ای خدا أین معزّ الاولیاء یابن الحسن یابن الحسن
باز آ برای شیعیان خود روضه مادر بخوان         از آه و سوز سینه و از سوز پشت در بخوان
در بین آن دیوار و در شد کشته زهرا را پسر        تنها نه درب خانه سوخت شمع و گل و پروانه سوخت
یابن الحسن یابن الحسن

آقاجان شما نبودید ندیدید، اما امیرالمؤمنین آمد دید زهرا روی زمین نشسته با پهلوی شکسته، یک جمله‌ای هم فاطمه می‌گفت صدا می‌زد بابا محسنم را کشتند!
«يَا أَبَتَاهْ! يَا رَسُولَ اللهِ! هَكَذَا كَانَ يُفْعَلُ بِحَبِيبَتِكَ وَ ابْنَتِكَ، آهِ يَا فِضَّةُ! إِلَيْكِ فَخُذِينِي فَقَدْ وَ اللهِ قُتِلَ مَا فِي أَحْشَائِي مِنْ حَمْل»؛
لا حول و لا قوة إلا بالله العلی العظیم

برچسب ها :

عبدالعظيم حسني حضرت عبدالعظيم شاه عبدالعظيم شخصيت حضرت عبدالعظيم