درک حقیقت علم، انسان را نسبت به خدا و بندگان او خاشع می‌کند

۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۵

۲۰:۵۲

۳,۵۵۴

خلاصه خبر :
حضرت آیت الله حاج شیخ محمد جواد فاضل لنکرانی(دامت برکاته) چهارشنبه 95/2/29 در جمع دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی قزوین به ايراد سخنراني پرداختند.
آخرین رویداد ها

بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمدلله ربِّ العالمین

 مناسبت‌های ماه شعبان را تبريک عرض مي‌کنم خصوصاً مناسبت امروز که ولادت با سعادت علی اکبر(علیه السلام) است. گرچه موضوع ارتباط بین جوانان و انتظار موضوع بسیار خوبی است اما در اين وقت بسیار کم اشاره‌ی اجمالی به این موضوع خواهم داشت و چند نکته را عرض می‌کنم.

اولین نکته‌ این است که حقیقت علم، نه آن چيزي است که در اصطلاحات و صفحات کتُب آمده و نه نظریه‌هایی که گاهی اوقات به مرور زمان بطلانش ثابت می‌شود. ما هر آنچه را در این کتابهای علمی است علم نمی‌دانیم و فرق نمی‌کند در حوزه باشد یا دانشگاه! علم یک حقیقتی دارد فراتر از اين کتب. حقیقت علم آن است که انسان را به مبدأ علم نزدیک کند، آن علمی حقيقتاً علم نافع است و آن علمی علمی است که دست انسان را در دنیا و آخرت بگيرد و انسان را به مبدأ علم، یعنی خدای تبارک و تعالی نزدیک کند. عالم باید توجه داشته باشد که این جهت آیا هر روز در او محقق می‌شود نه؟

در بعضی از آیات شریفه‌ی قرآن این مطلب به خوبی آمده کسانی که خدای تبارک و تعالی به آنها علم می‌دهد خشیت و قرب‌شان به خدا بیشتر می‌شود. این یک نتیجه‌ی خیلی روشن برای ما دارد و آن اینکه بین علم و دین، بین علم و خداشناسی نه تنها تقابل و تضاد نیست بلکه علم مقدمه است برای رسیدن به خدای تبارک و تعالی، علم مقدمه است برای خشیت. پیامبر اکرم(ص) فرمود اگر علم برای انسان بُکاء و اشک نیاورد، این علم نافع نیست. منظور از بکاء یعنی دائماً این انسان به ضعف و عجز خود نسبت به مبدأ علم بيشتر پي ببرد. چرا می‌گویند علم باید تواضع بیاورد؟ چرا آن کسی که تواضع ندارد بهره‌ای از علم ندارد، ولو اصطلاحات فراوان، يا هزاران فرمول ریاضی و فيزيک و شيمي هم بلد باشد ولی اگر  براي او تواضع نیاورد حقیقت علم را درک نکرده است.

درک حقیقت علم، انسان را نسبت به خدا و بندگان او خاشع می‌کند، من گاهی اوقات به افرادی برخورد کرده‌ام که مراتب بالایی از علوم دانشگاهی هم دارند، به قدری انسان در اینها تواضع می‌بیند که لذت می‌برد و نور علم را در وجود آنها احساس می‌کند. قدر مشترک ما که در حوزه و شما که در دانشگاه هستید این است که هر دو دنبال علم هستیم حال اگر این علم برای ما خشیت، بکاء و قرب به خدا آورد، اگر این علم هر روز گستردگي حقايق و عجز و ناتوانی ما را در برابر مبأ هستي بیشتر کند، معلوم می‌شود که مؤثر است.

اما در مورد عنوان بحث به اشاره بايد گفت دین در طول تاریخ تمام انبیاء و حتي پیامبر اسلام و ائمه معصومین(عليهم السلام) یک غایتی دارد و آن ظهور منجی کل است. نه از باب این که خدا می‌خواهد خدایی خودش را در یک بخشی از تاریخ به بشر نشان بدهد، خدا نيازي به این کار ندارد.

طرح مسئله مهدویت و انتظار فقط انتظار ظهور یک قدرت الهی نیست، که اگر چنين باشد اين سؤال پیش می‌آید که این ظهور قدرت الهی برای چه در دنیاست؟‌ مي‌تواند در قیامت باشد، چه لزومی دارد خدای تبارک و تعالی قدرت خودش را در این عالم نشان بدهد و تمام قدرتها مقهور او شوند و تمام سلاح‌ها بر حسب آنچه هست در زمان ظهور، از ارزش و اعتبار ساقط شوند؟ در قیامت همه‌ی انسان‌ها قدرت الهی را می‌بینند. ما می‌خواهیم بررسی کنیم که یک جوان، دانشجو، طلبه، استاد حوزه و دانشگاه باید دنبال چه انتظار و چه حقیقتی باشد؟

هر چه زمان پیش می‌رود بشر از نظر علمی قوی‌تر می‌شود، وسعت اطلاعات او اضافه می‌شود، ما در انتظار زمانی هستیم که آنچه حقیقت ادیان و اهداف انبیاء هست تجلی پیدا کند. در مسئله ظهور چند عنوان متجلي مي‌شود زمان ظهور اوج شکوفایی علم است، کسی که عاشق علم است باید عشق به ظهور داشته باشد. فرق نمی‌کند هر علمی که مي‌خواهد باشد.

برحسب روايات ما «الْعِلْمُ سَبْعَةٌ وَ عِشْرُونَ جُزْءاً فَجَمِيعُ مَا جَاءَتْ بِهِ الرُّسُلُ جُزْءَانِ فَلَمْ يَعْرِفِ النَّاسُ حَتَّى الْيَوْمِ غَيْرَ الْجُزْءَيْنِ فَإِذَا قَامَ الْقَائِمُ أَخْرَجَ الْخَمْسَةَ وَ الْعِشْرِينَ جُزْءاً فَبَثَّهَا فِي النَّاسِ وَ ضَمَّ إِلَيْهَا الْجُزْءَيْنِ حَتَّى يَبُثَّهَا سَبْعَةً وَ عِشْرِينَ جُزْءاً» حقيقت علم بيست و هفت جزء است و تا قبل از ظهور فقط دو جزء آن برای بشر روشن شده یعنی تمام این علوم و فنون و هر چه در این قرن اخیر که قرن اطلاعات به این گستردگی است بر حسب این روایات تحقق دو جزء از علم است اما هنگامي که حضرت حجت(عج) ظهور کنند 25 جزء دیگر در اختیار بشر قرار داده می‌شود، به یک معنا مي‌توان گفت تا قبل از زمان ظهور هنوز زمان جهل بشر است و ما هنوز مزه‌ی علم را نچشیده‌ایم، مزه‌ی واقعی علم و بروز حقیقت علم را در ظهور حضرت باید چشید، این تجلي حقيقت علم باید در همین عالم اتفاق بیفتد. آن خدایی که علم مطلق است باید در یک بخشی از زمان و تاریخ دنیا، علم کامل را به بشر نشان بدهد چيزي که تا حالا روشن نشده است.

بنابراين نمي‌شود کسی طالب و عاشق علم و در راه علم باشد و بگوید من با ظهور و منجی و مهدويت چکار دارم؟ مگر اینکه این واقعيت از علم را نفهمیده باشد، البته عرض کنم ما کاری به بعضی از حرفهای عوامانه که این روزها گفته می‌شود که فلان قضیه در فلان کشور اتفاق افتاد، فلان قضیه هم در فلان جا، پس ظهور نزديک است! حتی بعضی بر بالای منابر گفتند این قضیه‌ی پياده‌روي اربعین یکی از علائم ظهور است، اینها حدسیاتی است که هیچ ریشه‌ی علمی و روایی در متون دینی ما ندارد.

اصلاً ارزش انتظار به این است که نمی‌دانیم چه وقت اتفاق خواهد افتاد. در روایات آمده ظهور بغتة و ناگهاني است. حتی بالاتر اینکه بر حسب تحقیق، خود حضرت هم تاریخ ظهور را نمی‌داند همانطور که حادثه‌ی قیامت را غیر از خدا نمی‌داند، ما باید یک انتظار معقول داشته باشيم، انتظار دینی، انتظاری که مبتنی بر متن دین ماست،  منتظر کسی است که بگوید خدایا چه زمانی می‌شود 25 جزء دیگر علم را به بشر ارائه فرمايي!

امروز در دنیا عده‌ای ادعا مي‌کنند که دنبال عقلانيت و تکامل عقلی هستیم، اگر از ما سؤال کنند تکامل عقلی در چه زمانی اتفاق می‌افتد؟ روايات ما مي‌فرمايد: «فإذا قام الحجة وضع الله یده علی رؤوس العباد فجمع بها عقولهم». هنگامي که حضرت ظهور فرمايند خدا دستش را بر سر انسان‌ها قرار می‌دهد، خدا که دست ظاهری ندارد اين کنایه از عنایت است. خداوند عنایتش را شامل حال انسان‌ها کرده و عقلشان را کامل مي‌کند.

گاهی اوقات از مهدویت فقط جنبه‌ی مبارزه‌ی با ظلم و ظالمین و ابرقدرتها را مطرح می‌کنیم، البته این در جای خود صحيح است، اما آن طرف قضیه را بايد با دقت بیشتر بيان کنيم که زمان ظهور زمان اوج علم و اوج عقل و عقلانیّت است یعنی اي کسانی که دنبال تشخيص و فهم درست ابعاد عقل هستيد تا آن را در جامعه به کار بگیرید، ظهور حضرت اوج عقلانیت است، در آن زمان چنان امنيتي حاکم خواهد شد که اگر پیرزنی از مشرق به مغرب برود کسی متعرض او نمی‌شود، چون وقتی عقل و عقلانیت بشر به یک حد بالا برسد امنیت تحقق پیدا می‌کند. در آن زمان چنان دانش و علم بشر کامل و فراگير می‌شود حتي در بين بانوان، که در روایات آمده «حتی أنّ المرأة لتقضی فی بیتها بکتاب الله و سنة رسوله(ص)»، یک زن در خانه خودش نشسته و به قرآن و سنت پیامبر احتجاج کرده و بر اساس آن قضاوت می‌کند.

زمان ظهور زمان تحقق رسالت همه انبياست، قرآن مي‌فرمايد حضرت عیسی(علی نبینا و آله و علیه السلام) کشته نشد «و ما قتلوه یقینا بل رفعه الله» یقیناً او را نکشتند بلکه خدا  حضرت عیسی را بالا برد، این همه انبیاء الهي و اولیاء خدا کشته شدند، فرزند پیامبر ابا عبدالله الحسین با آن وضع در حادثه عاشورا کشته شد،  چرا اراده‌ی خدا فقط به حضرت عیسی تعلق پيدا کرد که کشته نشود؟! مگر حضرت عيسي بالاتر از اينها بود؟ گاهی اوقات بنی اسرائیل در یک روز 70 پیامبر را می‌کشتند، پس زنده ماندن حضرت عيسي چه وجهی داشت؟ ما بر اساس این آیه قرآن معتقدیم که حضرت عیسی زنده است و اکنون بيش از دو هزار سال از حيات ايشان مي‌گذرد لذا مجالی هم براي سوال از طول عمر امام زمان باقی نمی‌ماند که چگونه هزار و سیصد و خُرده‌ای سال عمر نموده‌اند؟

این نکته را بین پرانتز عرض کنم؛ یکی از عناوین و القاب حضرت حجت(عليه السلام) عنوان امام زمان است، بعضی اين عنوان را اينطور معنا کرده‌اند که ايشان امامي است که در زمان ماست اين معنا غلط است. البته ايشان در زمان ما امام هست اما اعتقاد ما راجع به امام زمان اين است که ايشان بر زمان هم امام است، يعني همان طوري که امام و وليّ ما انسان‌هاست، امام زمان هم هست، ما امام زمان را واسطه‌ی فیض خدا و مجموعه‌ی عالم می‌دانیم نه فقط واسطه‌ی فیض خدا و بشریت، یعنی اگر خورشید می‌تابد، اگر ماه نورافشانی می‌کند، اگر آسمان برقرار است، اگر زمین استوار است همه‌اش به برکت وجود امام زمان است، از این جهت می‌گوئیم امام زمان یا می‌گوئیم ولی عصر، یعنی ولایت بر زمان دارد، او در زمان نمی‌گنجد که بگوئیم عمرش چقدر می‌شود؟

حالا این سؤال مطرح مي‌شود که چه وجهی داشت خدا حضرت عيسي را زنده نگه دارد؟ در پاسخ بايد گفت وقتی حضرت بقية الله(ع) ظهور فرمايند حضرت عیسی از آسمان فرود آمده و پشت سر حضرت حجت اقتدا می‌کند و آن زمان کثیری از انسان‌ها به برکت حضرت عیسی مسلمان می‌شوند، الآن تعداد مسیحی‌ها چندین برابر مسلمین است.

خدای تبارک و تعالی می‌خواهد انسان هدایت پیدا کرده و مسلمان از دنیا برود. مهدویت و زمان ظهور یعنی اوج تکامل دینی بشر و نابودي تمام انحرافاتي که به نام اديان مختلف پيدا شده و ظهور کامل اسلام «ليظهره علي الدين کله» البته اين بحث هم در جای خودش مطرح است که آیا در آن زمان غیر مسلمان هم می‌تواند باشد یا خیر، ولی آنچه از روایات استفاده می‌شود غلبه اسلام بر تمام اديان خواهد بود و اين عنایتی است از خدای تبارک و تعالی به بشریت.

پس مهدویتی را که یک جوان باید انتظار داشته باشد فقط برای این نیست که یک ولی‌ای از اولیای خدا حکومتی برپا کند و عده‌ای را از بین ببرد و بعد هم قیامت تشکیل شود، نه! اراده خدا تعلق پیدا کرده که بشر زیبایی‌های علم را ببیند، زیبایی‌های عقل را ببیند، زیبایی‌های دین را هم ببیند. اینکه گفته مي‌شود حضرت حجت(عج) دين جديد مي‌آورد «یأتی بدینٍ جدید» یعنی زیبایی‌های دین، ارزش دین و ابعاد گسترده‌ی آن را برای بشر محقق می‌کنند، چنين واقعه‌اي مورد انتظار ماست.

اگر به این جهات توجه داشته باشیم علم و سلامت نفس‌مان را قوی‌تر می‌کنیم، تهذیب و آثار تقوایی خود را بیشتر کرده و ظواهر دینی را بیشتر حفظ می‌کنیم.

کسی که مقيّد به ظواهر دینی نیست فاصله‌ی زیادی از حقیقت علم و دین دارد! در برخي بحث‌ها علم و تقوا را مقابل هم قرار می‌دهند، اصلاً براساس اعتقادات ما، و بر مبناي آیات شریفه‌ی قرآن و روایات، حقيقت علم برای انسان تهذیب می‌آورد، علم واقعی برای انسان امنیت اخلاقی و سلامت می‌آورد، لذا من به خودم و به شما برادران و خواهران دانشجو و اساتید محترم توصیه می‌کنم که با علم بیشتر ارتباط داشته باشیم، حقیقت علم را بیشتر دریابیم و آمادگی پیدا کنیم برای آن زماني که اراده‌ی حق تعالی مقدر فرموده است إن شاء‌الله بتوانیم آن زمان را رؤیت کنیم.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

برچسب ها :

دانشگاه قزوين حقيقت علم ارزش علم ارزش انتظار