نشست علمی حکم تغییر مقام حضرت ابراهیم(ع)

۲۳ بهمن ۱۳۹۸

۱۲:۲۸

۳,۸۰۱

خلاصه خبر :
بیانات حضرت آیت الله فاضل لنکرانی(دامت برکاته) پیرامون حکم تغییر مقام حضرت ابراهیم(ع)
آخرین رویداد ها
در نشستی «مقام ابراهیم و جایگاه آن در حج» در مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) و به همت پژوهشکده سازمان حج و زیارت در قم بررسی شد.
در این نشست که مورخ  23 بهمن 98 برگزار شد، ابتدا مدیر محترم گروه فقه و حقوق پژوهشکده حج و زیارت بیاناتی ایراد فرمودند. سپس حضرت آیت الله فاضل لنکرانی(دامت برکاته) به تفصیل به این مطلب پرداختند.

بیانات مدیر گروه فقه و حقوق پژوهشکده حج و زیارت جناب حجة الاسلام و المسلمین آقای مقدادی

بسم االله الرحمن الرحیم و به نستعین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین

بـا عـرض تشـكر وسپاس از حضور سروران گرامی در این جلسه و همایش. چند دقیقه ای مزاحم می شوم ان شاء الله از بیانات عزیز دلم حضرت آیت الله حاج آقا جواد فاضل لنكرانی استفاده خواهیم كرد.

نكته ای كه باید در نظر داشته باشیم این است، مگر نـه ایـن اسـت كـه پیـامبر(ص) فرمودنـد: «بعثت للحنیفیة السمحة السهلة». آیا این نكته سمحه سهله چه مقداری در فتاوا كاربرد دارد؟ كسـانی كـه بـه حـج مشرف بودند، می‌دانند، چه كسی حج را استثنا كرده از این عنوان؟ متأسفانه كثیری از فتـاوا در ایـن عرصـه همراه با عسر و حرج است. البته ما سماحت را با صـناعت مـی خـواهیم نـه خـارج از آن. اگـر مـی گـوییم پیامبر(ص) فرمودند « بعثت للحنیفیة السمحة السهلة»، صـناعت فقـه هـم بایـد در آن كـاربرد داشـته باشـد.

الحمدلله فقهای توانمندی هستند مثل حضرت آیت االله محمدجواد فاضل لنكرانی كه با نواندیشی و نونگری در فقه راه را هموار می‌کنند. ایشان سال گذشته نظر علمی خوبی در اعمال سه گانه روز دهم در منا ، كه رمی جمره عقبه و ذبح و تقصیر است ارائه نموده و فرمودند: ترتیبش وجوبی نـدارد. بلكـه اسـتحباب از آن استفاده می شود. از بزرگواری همچون ایشان این نظریه خوب و جالب طرح شد.

امید است ان شاء الله مراجع عظام تقلید و شورای استفتائات آنان از این نظریه استقبال كننـد ، و مراجـع بزرگـوار تقلیـد در فتـاوای خـود تجدید نظر كنند. حقاً چنین فرزندی ورود در چنین مسائلی باید داشته باشند:
وبأبه اقتدى عدیٌ فی الكرم ***ومن یشابه أبه فما ظلم

رحمت خدا بر والد گرامی ایشان حضرت آیت الله العظمی فاضل(رحمـة الله علیـه).

اكنـون در ایـن همایش بحث مقام ابراهیم(علیه السلام) مطرح است.

اهل سنت نماز طواف را مستحب می دانند حتـی بـرای موارد عمره، حج و امثال ذلك. و فقه شیعه نماز طواف را هم واجب می‌داند و هم اینكه خلف مقام ابراهیم بایستی ادا شود. از سالهای گذشته شاید بیش از نیم قرن پیش، در نجف اشرف این استفتائات مطرح شـده بود. كه یك نمونه اش را عرض می‌كنم یك مجله ای آن زمان منتشرمـی شـد كـه توسـط ابـوی حضـرت حجت الإسلام والمسلمین حاج آقا سیدجواد شهرستانی تحت عنوان: اجوبة المسائل الدینیة.

در شصـت هفتاد سال پیش، یك استفتائی مطرح می شود كه اگر مقام ابراهیم جایش عوض شود، كجا باید نماز طـواف خواند؟ به همین جایی كه بوده؟ یا باید رفت پشت مقام در هر كجا كه قرار گرفته نماز خوانـد؟ اسـتفتاء از مرحوم آیت الله سیدمحسن حكیم، مرحوم آیت الله خوئی، مرحوم آیت الله سید محمود شاهرودی و بقیه ...، این استفتاء شده بود و همه بالاتفاق فتوا داده بودند كه خلف مقام، ولو در هر كجا كه قرار گرفته، و الحمدالله قرآن كریم جایش را مشخص كرده : «فیه آیات بینات مقام ابراهیم ...» كه جای دیگری نتوانند ببرنـد. فقـط یك اقتراح اخیراً مطرح شده كه مقام را داخل كعبه قرار بدهند. اگر این بشود در چهار طـرف كعبـه راحـت میشود نماز طواف را خواند، چنین مسائلی مطرح است. و باید ان شاء الله استفاده بشود و مخصوصاً در ایـن جلسه بسیار وزین که با همکاری مرکز پژوهش های حج و زیارت و مرکز فقهی ائمه اطهار (ع) برگزار گردیده، امیدواریم با نظریات خوب ایشان بنای این همایش‌ها افزون شـود و بـه امیـد روزی كـه ان شاء الله سایه شوم وهابیت، از حرمین شریفین كوتاه شود.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

سخنرانی حضرت آیت الله محمدجواد فاضل لنکرانی پیرامون حکم تغییر مقام حضرت ابراهیم (ع)

 بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین
و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابی القاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین
و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین

در ابتدای سخن ایام چهل و یکمین سال پیروزی انقلاب و دهه مبارک فجر را که منت بزرگ خدای تبارک و تعالی بر ملت ایران است گرامی می‌داریم. امیدواریم که خداوند لطف و فضل خودش را بر این مردم قدرشناس استمرار بخشد و این انقلاب به قوت ادامه پیدا کند و آرمان‌های مقدس امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) را که رهبری معظم انقلاب هم با همان قوت و صلابت دنبال می‌فرمایند محقق بگرداند.

همچنین در آستانه سالروز ولادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) قرار داریم، و امید آنکه برکات ولادت این بانو همان طوری که تاکنون بر همه مسلمین و بشریت جاری بوده مستمر باقی بماند و حوزه‌های علمیه مخصوصاً حوزه علمیه قم بیشتر از برکات آن حضرت و عنایات خاص کریمه اهل بیت حضرت معصومه(سلام الله علیها) بهره‌مند باشد.

موضوع بحث این است که آیا تغییر مقام ابراهیم از این مکان فعلی که سیزده متر و نیم یعنی بیست و شش ذراع و نیم با بیت فاصله دارد جایز است یا خیر؟ بحثی مهم از نظر حکم تکلیفی است، آیا تغییر مقام شرعاً جایز است، می‌شود این را ده متر عقب‌تر بیاورند؟ یا جای دیگری ببرند؟ و اگر تغییر جایز است محدوده جواز تغییر کجاست؟ آیا محدوده جواز تغییر در همین ناحیه‌ای است که مقام ابراهیم در آن قرار دارد و به آن قسمت شرقیه می‌گویند یا نه محدودیتی وجود ندارد، این مقام را هر جا می‌شود برد؟ باز در صورت جواز تغییر، آن را فقط در داخل مسجد می‌شود برد یا می‌توان آن را خارج از مسجد هم قرار داد. بحث ما در این جلسه فقط پیرامون همین حکم تکلیفی است که از دو زاویه مورد بررسی قرار می‌گیرد:

اول: ادله اولیه در این موضوع چه اقتضا می‌کند.

دوم: اقتضاء ادله ثانویه مثل حرج، اضطرار، ازدحام جمعیت و ... .

موضوع دوم طواف است که در صورت جابجا شدن مقام آیا مطاف هم تغییر می‌کند؟ بر طبق نظر مشهور طواف باید بین البیت و المقام انجام گیرد، حال اگر مقام تغییر کرد مطاف هم تغییر می‌کند، یا نه تغییر مقام ارتباطی با تغییر مطاف ندارد. مطاف بنابر قول مشهور همان سیزده متر و نیم است چه مقام اینجا باشد یا نباشد همان‌طور که در آن اطرافی هم که مقام نیست مطاف سیزده متر و نیم است.

موضوع سوم نماز طواف است اگر محل مقام تغییر کرد به حسب اینکه باید نماز طواف پشت مقام خوانده شود آیا هر جایی که مقام را قرار دادند نماز باید کنار یا پشت مقام خوانده شود یا نه همین فاصله فعلی سیزده متر و نیم ملاک است ولو مقام را جای دیگری قرار دهند. این سه بحث مهمی است که پیرامون تغییر مقام مطرح است.

بحث ما هم فعلا در مورد حکم تکلیفی آن است، که آیا این مقام را از این مکانی که الآن هست می‌شود جابجا کرد یا خیر؟ برای رسیدن به پاسخ ابتدا باید خود مقام ابراهیم معنا بشود. مقام ابراهیم یعنی چه؟ و بعد هم تاریخچه مکان آن مورد توجه قرار گیرد.

یک نکته هم راجع به کلمه مَقام است و مُقام. مَقام به مکان قیام و جایگاه گفته می‌شود و مُقام به مکان اقامت و بین این دو فرق است. قول مشهور و قریب به اتفاق این است که هنگام بنای کعبه وقتی ارتفاع بیت به اندازه قامت حضرت ابراهیم و اسماعیل رسید خدای تبارک و تعالی این سنگ را از بهشت فرستاد، ابراهیم روی آن می‌ایستاد و اسماعیل آجرها را می‌داد که حضرت روی هم قرار دهد از این جهت به آن مقام گفته می‌شود یا از باب اینکه حضرت ابراهیم روی این سنگ ایستاد و مأمور به ابلاغ این آیه شریفه شد «وَأَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یأْتُوكَ رِجَالًا»[1] برخی نیز احتمال داده اند که مقام ابراهیم خود مسجد الحرام است و برخی دیگر احتمال می‌دهند عرفه و مزدلفه و مشعر و حرم باشد که احتمالاتی بسیار ضعیف و غیر قابل اعتنا است.

مراد از مقام ابراهیم در آیات شریفه «فِیهِ آیاتٌ بَینَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِیمَ»[2] و «اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهیمَ مُصَلًّی»[3] آن سنگ است، حتی مکان آن در مسجد الحرام عنوان مقام ابراهیم را ندارد.

بعد از روشن شدن مراد از مقام، بحث این است که آیا این سنگ را می‌شود از مکان فعلی اش ده متر عقب‌تر آورد یا در قسمت دیگری از مسجد الحرام قرار داد یا خیر؟

در مورد تاریخچه این مقام که از زمان حضرت ابراهیم کجا قرار داشته است در میان کتب روایی و تاریخی و تفسیری و فقهی اهل‌سنت، پنج نظریه و در کتب تاریخی و روایی امامیّه شش نظر وجود دارد و دانستن این تاریخچه در به نتیجه رسیدن بحث بسیار مؤثر است.

اما نظرات اهل‌سنت عبارت است از اینکه:

1 – ازرقی در تاریخ مکه می‌نویسد:

در زمان جاهلیت و در عهد پیامبر(ص) و زمان خلافت خلیفه اول در همین مکان فعلی قرار داشته است منتهی در زمان خلیفه دوم در مکه سیلی به نام ام نهشل جاری شد و این مقام را به کعبه چسباند. خلیفه دوم از پیرمردها و مشایخ مکه سراغ گرفت چه کسی یادش هست فاصله بین بیت و محل مقام چقدر بوده؟ برخی گفتند ما طناب‌هایی داریم که قبلا با این طناب‌ها فاصله بیت و مقام را معین کرده بودیم. یکی از آن طناب‌ها را آوردند و خلیفه دوم مقام را دوباره همین جا که از زمان جاهلیت و دوران پیامبر و خلیفه اول بوده قرار داد.

2 – بر اساس روایت سفیان بن عیینه می‌گویند:

در زمان پیامبر (ص) و خلیفه اول و ابتدای خلافت خلیفه دوم مقام نزدیک و ملحق به بیت بوده نه اینکه چسبیده به بیت باشد، شاید فاصله ای به اندازه‌ عبور که یک انسان یا یک حیوان داشته است. خلیفه دوم اولین کسی بود که مقام را از مکان خودش جابجا کرد و آن را از نزدیک بیت برداشت و در این مکان فعلی که الآن هست قرار داد. بعد از جریان سیل ام نهشل هم دو مرتبه خلیفه آن را از کنار کعبه برداشت و در همین جا قرار داد.

3 - تاریخ طبری می‌نویسد تا سال هجدهم قمری ملصق و نزدیک بیت بوده، بعد خلیفه دوم آمد آن را جابجا کرد و در همین مکان فعلی قرار داد اصلاً هیچ بحث سیل هم مطرح نبوده.

4 - در زمان جاهلیت ملصق به بیت بود، پیامبر اکرم (ص) در جریان فتح مکه دستور دادند در همین مکانی که الآن هست قرار بگیرد. در این قول چهارم باز مسئله سیل مطرح نیست، فقط عده‌ای گفته اند در زمان جاهلیت داخل کعبه بوده است. بعضی‌ از تواریخ می‌گویند وقتی حضرت ابراهیم ساختن بیت را تمام کرد این مقام را داخل بیت گذاشت، برخی نیز می‌گویند بیرون بیت قرار داد. به هر حال قول چهارم می‌گوید پیامبر اکرم (ص) در فتح مکه مقام را در این مکان فعلی قرار داد.

5 - در المدونة الکبری آمده که از زمان حضرت ابراهیم تا اواخر جاهلیت قبل از اسلام در همین مکان فعلی قرار داشته ولی اواخر جاهلیت آن را ملصق به بیت کردند. در زمان پیامبر و خلیفه اول ملصق به بیت بود اما خلیفه دوم در سال هجدهم به فکر برگرداندن آن به همان جایی افتاد که حضرت ابراهیم قرار داده بوده که همین مکان فعلی باشد. بر اساس این قول پیامبر اکرم توجه به این قضیه نداشت و این خلیفه دوم بود که تصمیم گرفت این کار را انجام دهد.

این پنج قول در میان اهل سنت وجود دارد. مشهور بین آنها این است که می‌گویند روایات صحیحه ما دلالت دارد بر اینکه محلّ مقام نزدیک و ملصق به بیت بوده، خلیفه دوم اولین تغییر دهنده مکان آن در سال هجدهم بوده و علتش هم مسئله سیل نبوده بلکه مسئله ازدحام جمعیت بود که موجب سختی طواف بر طائفین می‌گردید از این رو برای تسهیل طواف برای طائفین خلیفه دوم مقام را اینجا قرار داد. این قول مشهور اهل‌سنت است که کتاب التاریخ القویم هم اول همین قول را اختیار کرده اما بعد نظرش برگشته و می‌گوید اینجا جایی است که پیامبر قرار داد. بنابراین در میان این پنج نظریه دو قول محور قرار دارد. یکی اینکه خلیفه دوم مقام را در این جا قرار داده است؛ دوم اینکه خود رسول اکرم قرار داده است. اما روایات این قول بسیار ضعیف است.

التاریخ القویم جلد 3 صفحه 315 در مورد مکان مقام سه زمان را بررسی کرده، یکی زمان خود حضرت ابراهیم که به این نتیجه می‌رسد که متعارف این بوده حضرت ابراهیم بعد از ساخت بیت این مقام را داخل بیت قرار بدهد و بعد هم تا حدود دو هزار سال داخل بیت بوده است، بعدها که طواف کنندگان سراغ آن را می‌گرفتند و می‌گفتند می‌خواهیم جای پای حضرت ابراهیم را ببینیم، آن را بیرون می‌آوردند مردم استلام کرده و تبرک جسته و دوباره آن را داخل بیت قرار می‌دادند. حتی بعضی گفته اند جای انگشتان پای حضرت هم بر سنگ بوده، الان فقط جای کف پاست، منتهی از بس مردم برای تبرک دست کشیدند اثر انگشت‌ها به مرور محو شده است. اواخر دوران جاهلیت آن را بیرون آورده و ملصق به بیت کردند و بعد هم نقل می‌کنند که خود پیامبر یا خلیفه دوم این را از کنار بیت جا به جا کرد و در همین جای فعلی قرار داد.

قول شیعه امامیه:

یکی از نقاط درخشان روایات امامیه همین مساله است. این تشتتی که در روایات اهل سنت در مورد جابجایی مقام هست اصلا در روایات ما نیست و کشف از این می‌کند که ائمه علیهم السلام و اصحاب گرانقدرشان چقدر مراقبت بر حفظ روایات می‌کردند. آنها که این اواخر این ادعای بی اساس را مطرح کرده اند که اکثر روایات شیعه اسرائیلیات است متاسفانه فهمی از فقه و روایات ندارند. بر کسی که دستی بر فقه و روایات داشته باشد روشن است که چقدر اصحاب ائمه روی کلماتی که از امام علیه السلام صادر می‌شد مراقبت می‌کردند روایت را می‌نوشتند و بعد خدمت امام می‌بردند و دوباره بر امام می‌خواندند، این طور نبود که اصحاب به شاگردانش بگوید این کتاب من است برو بخوان و هرچه خواستی از آن نقل کن، خودش روایت را بر شاگردان می‌خواند و شیخ الروایه ی او می‌شد تا مبادا آن شاگرد یک وقت واو در روایت را أو بخواند یا یک کلمه ای را اشتباه بخواند، این همه مراقبت در نقل حدیث انجام می‌گرفت.

یک مورد آن در همین جاست که کاملا روایات ما دلالت بر این معنا دارد. در زمان حضرت ابراهیم و در زمان جاهلیت این مقام ملصق و نزدیک بیت بوده، گروه زیادی از مردم کنار حجر الاسود می‌آمدند تا استلام حجر کنند، عده زیادی نیز مقابل درب بیت که محل اجابت دعا و تضرع است و آداب زیادی هم در موردش وارد شده جمع می‌شدند بعد هم می‌خواستند مقام ابراهیم را ببینند لذا جمعیت در آن قسمت متراکم می‌گردید در روایات ما آمده قریش آمد مقام را در همین مکانی که الان هست قرار داد. بعد از فتح مکه خیال پیامبر که از غلبه بر دشمن راحت شد دستور دادند مقام را به همان جای سابق که ملصق به بیت بوده برگردانند.

در زمان پیامبر و خلیفه اول ملصق به بیت بود. خلیفه دوم در سال هجدهم آمد گفت در زمان جاهلیت قریش مقام را کجا قرار داده بود؟ عده ای از مشایخ مکه گفتند ما طناب‌هایی داریم که آن را مشخص می‌سازد و بر اساس آن گفت مقام را در جای قبل قرار دهند. ظاهرا روایات ما این است که اصلا مساله سیل دخالتی در این تغییر نداشته بلکه احیای یک امر جاهلی بوده است. حتی از روایت ما استفاده می‌شود که مساله اضطرار و ضرورت و حرج هم در کار نبوده مگر جمعیت طواف کنندگان سال هجدهم هجری با زمان خلیفه اول و زمان پیامبر چقدر افزایش داشته که امکان طواف نداشتند و نیاز به جا به جایی مقام بوده است؟ از روایات ما استفاده می‌شود که او به عنوان خلیفه دوم حق خودش می‌دانسته این کار را انجام بدهد و آمد این کار را انجام داد.

بعد از روشن شدن مراد از مقام و تاریخچه آن از جهت صناعی یک بحث این است که اصل اولی در این مساله چیست؟ یکی از شاخصه‌های روش اجتهادی شیخ انصاری که بزرگان فقه و اصول به ما یاد داده اند همین است، البته در کلمات قبل از شیخ هم بوده ولی شیخ نسبت به این تاکید دارد. اصل اولی چیست؟ یعنی قطع نظر از روایت و آیه، اگر شک کنیم مقام یک مکان معین شرعی توقیفی دارد یا ندارد؟ آیا خدای تبارک و تعالی مکانی برای این سنگ معین کرده یا نه ؟ اینجا از یک طرف اصل عدم تعیین است، ما شک می‌کنیم مکان معین برای مقام وجود دارد یا نه ؟ اصل عدم تعیین است.

منتهی ممکن است یک ظاهری با این اصل معارضه کند و آن ظاهر این است که آیا می‌شود ملتزم شد خدای تبارک و تعالی یک سنگی را به نام مقام ابراهیم از بهشت بفرستد اما برای آن جایی را قرار ندهد؟ نه در زمان حضرت ابراهیم و نه در زمان رسول خدا اصلا جایی برایش معین نشده باشد، این خلاف ظاهر است. ظاهر این بیت، کعبه، اعمال کعبه و وجود مقام در آنجا این است که یک جاییی را باید معین کرده باشند. لذا اینجا ما اگر مساله  اصل را بخواهیم مطرح کنیم اصل اقتضای عدم تعیین می‌کند. برخلاف ظاهر که اقتضای تعیین می‌کند. مثل این که بلا تشبیه یک کسی ساختمانی را بسازد و یک وسیله مهمی را برای این ساختمان بیاورد اما جایی را برای آن معین نکند، این خلاف ظاهر است. ظاهر این است که یک جای معین برای آن مشخص می‌کند مخصوصا اگر آن وسیله قداست داشته باشد در مساله ای مثل حج که محور مسلمین می‌باشد.

لذا اینجا اصل و ظاهر با هم تعارض کرده و ظاهر مقدم بر اصل است.

ممکن است کسی دوران بین تعیین و تخییر را مطرح کند و بگوید نمی‌دانیم شارع مقدس برای مقام مکانی را معین کرده یا نه تا ما مخیر باشیم این مقام را هرجا بخواهیم قرار دهیم.

در بحث دوران بین تعیین و تخییر عده ای برائتی و یک عده هم اشتغالی اند. برائتی‌ها قائل به تخییر و اشتغالی‌ها قائل به تعیین می‌شوند. منتهی نکته ای که اینجا وجود دارد اینست که دوران بین تعیین و تخییر در جایی است که انشائی از ناحیه شارع صادر شده و انسان مردد است که متعلق حکم یک امر معین است یا مخیر و حال آنکه اینجا در اصل انشاء برای مکان تردید داریم فرض کنید برای نصب پرده کعبه آیا انشائی وجود دارد؟

آنجا هم همین بحث مطرح می‌شود و می‌گوییم اصلا انشائی وجود ندارد، حتی نسبت به رنگ پرده کعبه. رنگ پرده کعبه در تاریخ همیشه «مشکی» نبوده، دولت‌ها که عوض می‌شد رنگ آن را تغییر می‌دادند. در این موارد بحث دوران بین تعیین و تخییر مطرح نیست چون ما نمی‌دانیم شارع اصلا راجع به مکان انشائی دارد یا نه؟ بله اگر شارع نسبت به مکان انشائی داشته باشد اما ندانیم متعلقش معین است یا آن را به اختیار مکلف قرار داده که هرجا خواستید بگذارید، آنجا بحث دوران بین تعیین و تخییر مطرح می‌شود.

بنابراین از نظر اصولی فقط مساله تعارض بین اصل و ظاهر قابل طرح است. حال اگر کسی ظاهر را بپذیرد اینجا ظاهر مقدم بر اصل می‌شود و باید بگوییم به حسب ظاهر یک مکان معین دارد اما اگر کسی ظاهر را قبول نکرد نتیجه اش بر اساس اصل اولی عدم وجود مکان معین برای مقام است.

اینک ما هم باید از ناحیه فقه امامیه و موازین اجتهادی در فقه امامیه بحث کنیم و هم از ناحیه موازین اجتهادی در فقه عامه.

نخست به فقه امامیه پرداخته و اگر مجالی باقی ماند متعرض فقه عامه هم خواهیم شد. در فقه امامیه یک کلام از امیرالمومنین (ع) و چند روایت راجع به مقام داریم. روایاتی هم مربوط به زمان ظهور است. برای تنقیح بحث باید همه اینها بررسی شود. قبل از بیان روایات باید دید از آیات شریفه مربوط به مقام چه استفاده می‌شود؟

در مورد مقام دو آیه در قرآن کریم وجود دارد. اول «اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهیمَ مُصَلًّی»[4] است. آیا این آیه دلالت دارد که مقام ابراهیم جای معینی دارد؟ یا نه می‌گوید شما نماز طواف را طوری بخوانید که مقام ابراهیم بین شما و بیت باشد. در روایات هم «من مقام ابراهیم» را تفسیر کرده اند به اینکه پشت مقام ابراهیم نماز بخوانید یا کنار مقام ابراهیم، و بیشتر از این آیه دلالتی بر مکان معین برای مقام ابراهیم ندارد و قبلا هم بیان شد مراد از مقام ابراهیم خود آن سنگ است نه مکان سنگ.

دوم آیه «فِیهِ آیاتٌ بَینَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِیمَ»[5]. این آیه در زمان پیامبر (ص) که مقام ابراهیم نزدیک و ملصق به بیت بوده نازل شده و خدای تبارک و تعالی می‌خواهد محدوده نماز طواف را تعیین کند که آن را در کنار یا پشت مقام ابراهیم به جا آورید و حق ندارید آن را در ناحیه غربی، جنوبی یا شمالی بیت بخوانید. شان نزول و مدلول آیه کجا دلالت دارد بر این که مکان مقام معین است و نمی‌شود آن را مثلا ده متر عقب آورد.

آیه «فِیهِ آیاتٌ بَینَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِیمَ» مقام ابراهیم را یکی از مصادیق آیات بینات می‌داند، این آیه هم هیچ دلالتی بر تعیین مکان ندارد، خدای تبارک و تعالی می‌فرماید در این بیت مقام ابراهیم از آیات بینات است. یعنی ما باشیم و این آیه، حتی اگر مقام ابراهیم بیرون بیت قرار گیرد درست است. چون مقام ابراهیم عنوان برای خود این حجر است، اگر این حجر را آن طرف عالم هم ببرند باز آیات بینات است برای اینکه جای پای حضرت ابراهیم در آن هست.

پس از این دو آیه قرآن که راجع به مقام ابراهیم است نمی‌شود استفاده کرد خدای تبارک و تعالی برای مقام جای خاصی قرار داده، آیه اول که فقط می‌گوید مقام ابراهیم را مصلی قرار بدهید هرجا که قرار دارد. نمی‌گوید اینجا جای معین آن است. نهایت آن که اگر کسی بخواهد احتیاط کند می‌گوییم شارع مقام ابراهیم را با وصف این قسمت که در آن قرار دارد ملاک قرار داده است یعنی می‌خواهد قسمت‌های دیگر را نفی کند در نتیجه همه  محدوده شرقیه می‌تواند مکان مقام ابراهیم باشد اما تعیینی نسبت به مکان فعلی مقام یا نزدیک بیت وجود ندارد.

حتی از قرینه تناسب حکم و موضوع هم نمی‌توان استفاده کرد که مکان مقام معین باشد. چون شارع می‌خواسته در منطقه شرقیه که حجر الاسود و درب کعبه و مقام قرار دارد نماز خوانده شود، اما ملصق بودن به بیت یا ده پانزده متر این طرف تر دخالتی ندارد. آیه دوم هم آیه بینه بودن مقام را بیان می‌کند و ربطی به مکان مقام ندارند.

اما در روایات؛

اولین روایت کلامی از امیرالمومین (ع) است که در کافی شریف چاپ اسلامیه جلد هشتم صفحه 59 حدیث 21 نقل شده است. این کلام امیرالمومنین (ع) بر طبق سند کلینی چنین است: علی بن ابراهیم عن ابیه عن حماد بن عیسی عن ابراهیم بن عمر الیمانی عن عوان بن ابی عیاش عن سلیم بن قیس هلالی، شیخ طوسی عوان بن ابی عیاش را تضعیف کرده و گفته «تابعیٌ ضعیفٌ من اصحاب السجاد و الباقر و الصادق علیهم السلام»، ابن غضائری هم گفته «ضعیفٌ لا یلتفت الیه» و می‌افزاید اصحاب ما می‌گویند مطالب کتاب سلیم بن قیس همین عوان بن ابی عیاش بوده که این بحث‌های سندی سر جای خودش محفوظ است.

اما متن روایت این است که امیرالمومنین بعد از به حکومت رسیدن فرمود «قَدْ عَمِلَتِ الْوُلَاةُ قَبْلِی أَعْمَالًا خَالَفُوا فِیهَا رَسُولَ اللَّهِ(ص)، مُتَعَمِّدِینَ لِخِلَافِهِ، نَاقِضِینَ لِعَهْدِهِ، مُغَیِّرِینِ لِسُنَّتِهِ». ولات و خلفای قبل از من (آن سه نفر) اعمالی در مخالفت پیامبر انجام دادند در حالی که تعمد بر مخالفت داشتند و می‌خواستند عهد پیامبر را نقض کرده و سنت پیامبر را تغییر بدهند، « وَ لَوْ حَمَلْتُ النَّاسَ عَلَى تَرْکِهَا وَ حَوَّلْتُهَا إِلَى مَوَاضِعِهَا وَ إِلَى مَا کَانَتْ فِی عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) لَتَفَرَّقَ عَنِّی جُنْدِی حَتَّى أَبْقَى وَحْدِی » اگر من بخواهم همان سنت‌های پیامبر را دوباره احیا کنم سپاهیانم از اطراف من متفرق می‌شوند و تنها می‌مانم «لو امرت بمقام ابراهیم فرددته الی المواضع الذی وضعه فیه رسول الله اذن لتفرقوا عنی» حضرت یکی از آن سنت‌هایی را که خلفای قبل در مخالفت با رسول خدا پایه گذاری کردند همین مکان مقام ابراهیم می‌داند  می‌فرماید اکنون اگر بخواهم مقام ابراهیم را برگردانم به جایی که قبلا بوده لشکریانم از من جدا می‌شوند.

ما اگر روی مسلک معروف قابل به اعتبار سند باشیم در این حدیث عوان بن ابی عیاش وجود دارد که ضعیف است پس باید این روایت را کنار بگذاریم، ولی ما در بحث‌های فقه و اصول گفته ایم ائمه (ع) در روایات خود هیچ تاکیدی بر رجوع به رجال نداشتند، درست است که گاهی سوال شده یونس بن عبدالرحمن ثقة آخذ عنه معالم دینی؟ ولی خود ائمه وقتی برای اعتبار یک روایت مورد سوال قرار گرفته و از ایشان می‌پرسیدند اگر روایتی به ما رسید و شک کردیم کلام شما هست یا نیست چه کار کنیم؟ نفرمودند اول به رجالش دقت کنید. فرموده اند این روایت را با قرآن و سایر احادیث ما مقایسه کنید اگر مطابق با آنها بود این روایت درست است اگر نبود درست نیست ولو سندش صحیح اعلایی هم باشد.

البته این ولو را من از اطلاق روایت استفاده می‌کنم که روایت معروفی است در بحث تعارض اخبار از حسن بن جهم از امام هشتم (ع). حضرت می‌فرمایند «فقس علی کتب الله و سائر احادیثنا» بر اساس این ضابطه انصاف این است که این کلام امیرالمومنین (ع) مطابق با احادیث دیگر ائمه هست . ما در خیلی از احادیث ائمه داریم که ولات قبل از امیرالمومنین بسیاری از سنت‌های پیامبر را از بین بردند تا زمان امام حسین علیه السلام که فرمود «فَاِنَّ السُنَّةَ قَدْ أُمیتَتْ، وَ إِنَّ الْبِدْعَةَ قَدْ أُحْیِیَتْ» در دوران حکومت آن سه خلیفه روایات ما مملو از مخالفت‌های آنها با قرآن یا با سنت پیامبر است که کتاب‌ها در این زمینه نوشته شده، لذا اشکال در سند، به متن این روایت که یک متن محکم و منطبق با روایات دیگر است خللی وارد نمی‌کند.

منتهی بحثی که اینجا به وجود می‌آید این است که آیا عمل پیامبر پس از فتح مکه به عنوان یک امر لزومی بوده است؟

در بین علمای اهل سنت در زمان ملک فیصل در سال 1984 میلادی چهل سال پیش این بحث مطرح شد که آیا تغییر مقام جایز است یا نه؟ البته آن زمان مقام در یک اتاقکی قرار داشت که مردم داخل آن نماز می‌خواندند، دستور دادند همه زوائد اطراف مقام را خراب کردند و سنگ را داخل یک شیشه بلورین که الان هم موجود است قرار دادند ولی گفتند تغییر مقام جایز نیست، ده پانزده سال بعد رابطة العالم الاسلامی فتوا داد به این که تغییر مقام جایز است الان هم دو گروه هستند کثیری از آنها قائل به جواز تغییر مقام هستند و یک عده هم می‌گویند جایز نیست و دلیل گروه دوم این است که هذا تشریع من النبی . تغییر مقام توسط پیامبر انجام شده و این چیزی است که پیامبر تشریع کرده است.

اتفاقا این دلیل شاهدی بر مبنای ما است که معتقدیم همان طوری که خدا تشریع کننده است پیامبر هم می‌تواند تشریع کند. این جماعت از علمای اهل سنت هم ما شرّعه الرّسول را قبول دارند و اسمش را سنت گذارده و آنچه را خدا تشریع می‌کند فریضه می‌نامند

کلید حل بحث اینجاست؛ ما از اصل اولی که نتوانستیم تعیین را استفاده کینم چون در ظاهر هم تردید بود، آیات هم که دلالتی بر تعیین نداشتند حال باید دید این فعل پیامبر پس از فتح مکه چه اقتضاء می‌کند. اگر بگوییم فعل پیامبر اعم از وجوب و استحباب است، شاید پیامبر خواسته آن جهاتی که مورد نظر حضرت ابراهیم در الصاق مقام به بیت بوده حفظ شود ولی تعینی ندارد.

این کلام امیرالمومین هم که فرمود اگر امکانش بود مقام را از این جای فعلی برمی داشتم و به همان جایی که پیامبر ملصق بیت قرار داده بود منتقل می‌کردم برای احیای آثار حضرت ابراهیم است.

احتمال دیگر این است که پیامبر این جابه جایی را به عنوان تشریع انجام داده است. در زمان حضرت ابراهیم جای خاصی برای مقام چه در بیت و چه بیرون ملصق به بیت معین نشده بود اما وقتی پیامبر به عنوان خاتم پیامبران برگزیده شد باید تکلیف آن را روشن می‌کرد، نمی‌توان به طور قاطع گفت پیامبر به عنوان احیای آثار ابراهیم این کار را کرد و تکلیف تعیین مکان مقام را مهمل گذاشت. این عمل دلالت می‌کند بر اینکه مکان اصلی مقام اینجاست و کسی حق ندارد آن را تغییر بدهد.

بنابراین حکم به جواز تغییر مقام یا عدم جواز، بستگی به دقت نظر فقیه دارد که از این تعابیر چه استظهاری کند؟ اگر شک کنیم که آیا پیامبر آن را به عنوان وجوب انجام داد؟ اصل عدم وجوب است. می‌تواند هم بگوید این ظهور در وجوب دارد چون پیامبر مشرّع هم بوده است ولو خدای تبارک و تعالی در قرآن برای مقام جای مشخصی را معین نفرمود، اما مثل سایر تشریعاتی که خدا چیزی نفرموده، پیامبر تشریع کرده و مکانی را برای مقام ابراهیم معین کرده است.

پس ما متن روایت را بر اساس مبنای خود در سند روایت قبول می‌کنیم ولو عوان بن ابی عیاش ضعیف هم در آن باشد خدشه ای به روایت وارد نمی‌سازد.

مستفاد ما از روایات این است که این همه دقت نسبت به رجال احادیث و کنار گذاشتن این همه روایات واقعا جفای در حق روایات است، این کلام ائمه ماست که فرمودند اگر روایتی از ما دیدید آن را بر کتاب الله و سایر احادیث ما عرضه بدارید اگر موافق با آنها بود آن را اخذ کنید و اگر موافق نبود رها کنید. بالاخره اگر ما فی الجمله از رجال هم بخواهیم تبعیت کنیم این معیار صادره از ائمه را که نمی‌شود حذف کرد. درست است که ابن غضائری و شیخ گفته اند عوان بن ابی عیاش ضعیف است ولی ما می‌بینیم متن روایت یک متن محکم و منطبق با روایات دیگر است، مگر خلیفه دوم نگفت دو چیز در زمان پیامبر حلال بود من آن را حرام قرار دادم یکی متعة النساء و یکی هم متعة الحج.

این روایت از روایات مورد قبول فریقین است، منتهی آنها می‌گویند اجتهاد است و خلیفه می‌توانسته اجتهاد کند اما ما می‌گوییم اجتهاد در مقابل نص و مخالفت با پیامبر است، ما اگر الان در این عمل پیامبر تامل می‌کنیم که آیا به نحو وجوب بوده یا برای حفظ سنت ابراهیم که در نهایت استحباب یا یک رجحانی پیدا می‌کند این مخالفت با پیامبر نمی‌شود بر خلاف کاری که خلیفه دوم انجام داد از جانب خود اجتهاد کرد و این مقام را اینجا قرار داد.

در این بحث روایات دیگری هم در فقه امامیه حدود شش هفت روایت وجود دارد، در روایت دوم که روایت مهمی هم هست زراره به امام باقر(ع) عرض می‌کند قَدْ أَدْرَكْتَ اَلْحُسَینَ عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ آیا جدتان را درک کرده اید؟ فرمودند « نَعَمْ أَذْكُرُ وَ أَنَا مَعَهُ فِی اَلْمَسْجِدِ اَلْحَرَامِ وَ قَدْ دَخَلَ فِیهِ اَلسَّیلُ وَ اَلنَّاسُ یقُومُونَ عَلَى اَلْمَقَامِ یخْرُجُ اَلْخَارِجُ یقُولُ قَدْ ذَهَبَ بِهِ اَلسَّیلُ وَ یخْرُجُ مِنْهُ اَلْخَارِجُ فَیقُولُ هُوَ مَكَانَهُ» با جدم در مسجد الحرام بودم که سیل آمد مردم نگران مقام بودند یک عده از مسجد خارج می‌شدند و می‌گفتند مقام را هم سیل برد عده ای دیگر داخل می‌آمدند و می‌گفتند نه مقام جای خودش هست! بعد ادامه حدیث چنین است قَالَ فَقَالَ لِی یا فُلاَنُ مَا صَنَعَ هَؤُلاَءِ فَقُلْتُ أَصْلَحَكَ اَللَّهُ یخَافُونَ أَنْ یكُونَ اَلسَّیلُ قَدْ ذَهَبَ بِالْمَقَامِ . البته اینجا در قال فقال دو احتمال است یک احتمال این که امام حسین از امام باقر پرسید اهل سنت در مورد مقام چه می‌گویند؟ من عرض کردم می‌ترسند که سیل مقام را برده باشد. آنگاه به امام باقر فرمودند برو اعلام کن.

احتمال دیگر آنکه امام باقر(ع) به زراره فرمود و از او خواست به مردم اعلان نماید که این مقام را خدا علم قرار داده و سیل قدرت از بین بردن آن را ندارد. یکی از نقاط افتراق بین روایات ما و اهل سنت همین است، آنها معتقدند سیل مقام را از جای خود تغییر داد حتی در بعضی از تواریخ اهل سنت ذکر شده گاهی مقام را پائین مکه پیدا می‌کردند، بعضی دیگر گفته اند سیل آن را ملصق به خود کعبه می‌کرد ولی روایات ما می‌گوید « قَدْ جَعَلَهُ عَلَماً لَمْ یكُنْ لِیذْهَبَ بِهِ فَاسْتَقِرُّوا» یعنی خیالتان راحت باشد، باز همان قول امامیه اینجا آمده که پیوسته محل مقام کنار دیوار کعبه بود فَلَمْ یزَلْ هُنَاكَ حَتَّى حَوَّلَهُ أَهْلُ اَلْجَاهِلِیةِ إِلَى اَلْمَكَانِ اَلَّذِی هُوَ فِیهِ اَلْیوْمَ فَلَمَّا فَتَحَ اَلنَّبِی صَلَّى اَللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ مَكَّةَ رَدَّهُ إِلَى اَلْمَوْضِعِ اَلَّذِی وَضَعَهُ إِبْرَاهِیمُ عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ تا آنگاه که جاهلیت مقام ابراهیم را جابجا کرده و در مکان فعلی قرار دادند پس از فتح مکه پیامبر (ص) آن را به همان جا که ابراهیم قرار داده بود برگرداند. «فَلَمْ یزَلْ هُنَاكَ إِلَى أَنْ وَلِی عُمَرُ بْنُ اَلْخَطَّابِ فَسَأَلَ اَلنَّاسَ مَنْ مِنْكُمْ یعْرِفُ اَلْمَكَانَ اَلَّذِی كَانَ فِیهِ اَلْمَقَامُ فَقَالَ رَجُلٌ أَنَا قَدْ كُنْتُ أَخَذْتُ مِقْدَارَهُ بِنِسْعٍ فَهُوَ عِنْدِی». نسع همان طنابی است که بار شتر را با آن می‌بندند. عمر دو مرتبه مقام را در همین جایی که الان هست قرار داد.

استفاده تشریع از این روایت و روایات دیگر از سوی پیامبر(ص) خیلی مشکل است هرچند ایشان تنها پیامبری است که حق تشریع داشته است و حتی تنها پیامبری که حق حکومت داشته پیامبر ما بوده، در هیچ دینی قبل از اسلام مساله حکومت نبوده این از مزایا و شاخصه‌های اسلام بر سایر ادیان است، اما آیا این جابجایی تشریع بوده است؟ چنین استفاده ای از این فعل پیامبر مشکل است. عمل پیامبر(ص) دلیل بر این نیست که مکان مقام توقیفی، معین و غیر قابل تغییر است. حتی در این روایت می‌فرماید «ردّه» پیامبر مقام را رَدَّهُ إِلَی الْمَوْضِعِ الَّذِی وَضَعَهُ فِیهِ إِبْرَاهِیمُ(علیه السلام) اما نفرمود مکان معین مقام این جاست.

فقه اهل سنت

من همه روایات و اقوال آنها را دیده ام انصاف این است که آنها نسبت به تحقیق در این موضوع مقدم بر شیعه هستند، رساله‌های زیادی نوشته اند. شخصی رساله ای نوشته و دیگری آن را به نام نقص المبانی رد کرده سومی بر نقص المبانی ایراد گرفته اما با این حال هیچ کدام حکم اولی تغییر مقام را درست بررسی نکرده اند و همه حرفهای آنها در این خلاصه می‌شود:

اول: اجتهاد عمر و اینکه به عنوان خلیفه می‌توانست اجتهاد کند ولو پیامبر تشریع هم کرده باشد در حالی که ما اشکال می‌گیریم این اجتهاد در مقابل نص است و باطل.

دوم: غالب علمای آنها مثل قرضاوی استناد به قاعده لاحرج می‌کنند،

سوم: با استفاده از مقاصد الشریعه در این مساله پنج محور را مطرح می‌کنند و کاری هم به تشریع النبی و اجتهاد عمر و لا حرج ندارند، محور اول این است که می‌گویند ما الان برای حفظ جان طائفین باید مقام را جا به جا کنیم، دوم به سمحه و سهله بودن دین تمسک می‌کنند اشکال این محور آن است که دین إخبار از این است که آنچه هست و تشریع شده سهله و سمحه است، بنابراین نمی‌توان گفت چون دین سمحه است پس نماز صبح را هم برداریم چون بیدار شدن برای انسان سخت است این تعبیر پیامبر إخبار از این است که آنچه من برای شما تشریع کردم سمحه و سهله است، و لذا یک عده از مخالفین اهل سنت که قائل به عدم جواز تغییر مقام هستند می‌گویند در طول 1400 سال که مقام در اینجا بوده چه مشکلی را درست کرده است؟ بله برای برخی طواف کنندگان و یک عده ای که نماز می‌خوانند مشکل و مانعی هست ولی بالاخره تاکنون حج مردم به این صورت انجام شده، بنابراین موضوعا حرجی در کار نیست، برخی دیگر به آیه «أَنْ طَهِّرَا بَیتِی لِلطَّائِفِینَ»[6] که بیان آن نیاز به پنج شش مقدمه دارد.

این ابعاد بحث است و هدف ما فقط این بود که یک افقی در ذهن آقایان باز بشود بنابراین اصل اولی را مجددا بررسی کنید، آیات را بررسی کنید خصوصا آیه أَنْ طَهِّرَا بَیتِی لِلطَّائِفِینَ، که سنی‌ها بر آن تأکید دارند روایات شیعه و سنی را بررسی کنید تا ببینید خدای تبارک و تعالی چه چیزی در ذهن‌تان قرار می‌دهد.

وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین

 -------------------------------
[1] سوره حج، آیه 27.
[2] سوره آل عمران، آیه 97.
[3] سوره بقره، آیه 125.
[4] سوره بقره، آیه 125.
[5] سوره آل عمران، آیه 97.
[6] سوره بقره، آیه 125

برچسب ها :

فاضل لنکرانی مقام ابراهیم مقام ابراهیم(ع) حکم تغییر مقام حضرت ابراهیم (ع) تغییر مقام حضرت ابراهیم (ع) حج و زیارت مکان مقام ابراهیم