پاسخ به شبهات اعتبار رؤیت هلال با چشم مسلح
۱۰ خرداد ۱۳۹۹
۱۲:۳۲
۲,۵۴۲
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
-
ولادت با سعادت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) تبریک و تهنیت باد
-
مقاومت؛ تنها راه عزت مسلمین و غلبه بر مستکبرین
-
گزارش دیدار آیت الله فاضل لنکرانی با حضرت آیت الله العظمی سبحانی(دامت برکاته)
-
برگزاری مراسم سالگرد شهادت حضرت فاطمه(س) / فاطمیه دوم
-
یادی از فقیه اهلبیت(ع) و مرجع بزرگ شیعه، در گفتوگوی خبرگزاری ابنا با آیتالله شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی
-
مسجد کانون تهذیب و رشد استعدادها
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابی القاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابی القاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین
در مورد هلال ماه شوال سال جاری (1441ق) همانطور که استحضار دارید روز یکشنبه برای جمعی از مراجع و رهبری معظم انقلاب رؤیت هلال اثبات شد، لذا روز یکشنبه را به عنوان عید فطر اعلام فرمودند. شب یکشنبه ماه در آسمان ایران بود و عکس آن را با دوربین و تلسکوپ گرفتند منتهی در آن شب با چشم عادی قابل رؤیت نبود.
جمع زیادی از مراجع بزرگوار(حفظهم الله) چون رؤیت با چشم مسلح را کافی نمیدانستند فرمودند روز دوشنبه عید است. یعنی همان نزاع اعتبار یا عدم اعتبار رؤیت هلال با چشم مسلح، که از دو ـ سه دهه پیش بین بزرگان مطرح است، دوباره مطرح شد و ثمرهی عملی بسیار مهمی هم پیدا کرد.
در سال 1425 قمری (16 سال پیش) از مرحوم والد ما سؤال شد که آیا در رؤیت هلال، استفاده از تلسکوپ یا دوربین کفایت میکند یا نه؟
ایشان در جواب مرقوم فرمودند: بله کفایت میکند، همانطوری که با چشم عادی و با عینک کفایت میکند رؤیت با دوربین و بلکه دوربینهای قوی مثل تلسکوپ هم کافی است.
امسال که این بحث مجدداً مطرح شد، در فضای مجازی از سه نفر از مراجع بزرگی که رؤیت با ابزار را کافی نمیدانند نکاتی مطرح شد که مناسب دیدم امروز در این بحث فقه این نکات را مطرح کنم.
یکی از مراجع بزرگوار فرمودهاند در هفت موضوع مسلم است که رؤیت با چشم عادی لازم است و دیدن با دوربین یا تلسکوپ اعتبار ندارد. علی القاعده خواستهاند از باب «حکم الامثال فی ما یجوز و فیما لا یجوز» که خودش یکی از چیزهایی است که نباید در فقه و احکام اعتباری به آن توجه کرد، استفاده کنند و بفرمایند حالا که در این موارد ما نمیتوانیم ملتزم به کفایت چشم مسلح شویم، پس در سایر موارد هم ملتزم نمیشویم.
البته همان زمانی که از مرحوم والد ما این مطلب را پرسیدند، برای عدهای از فضلا این سؤال مطرح شد که مبنای اعتبار رویت با ابزار چیست؟ همان وقت موفق شدم به لطف خدا در یک رسالهای ادله اعتبارش را ذکر نمایم و جواب بسیاری از این مناقشات و شبهات را هم در آنجا بدهم. اما حالا ببینیم این هفت مورد چیست به اضافه دو نکته دیگر که در کلمات دو نفر دیگر از مراجع بزرگوار آمده است.
یکی از این هفت موضوع که آقایان بیان فرمودهاند، تعیین حد ترخص است. ملاک حد ترخص این است که وقتی انسان از شهر خارج میشود، با چشم عادی دیوارهای شهر را نبیند، با گوش عادی اذان را نشنود، اگر دوربین ملاک باشد ممکن است کسی تا ده ـ بیست کیلومتری و چه بسا بعد از حد مسافت هم بتواند با دوربین یا تلسکوپ دیوارهای شهر را ببیند پس باید بگوئیم هنوز از حد ترخص خارج نشده، این یک نمونه که در اینجا مسلم شارع دوربین و ابزار را معتبر نمیداند. شارع که میگوید خفاء الجدران یعنی چشم عادی آن را نبیند، خفاء الاذان یعنی گوش عادی نشنود، حالا اگر کسی در گوش خود دستگاهی گذاشت که در ده کیلومتری هم اذان شهر را میشنود روشن است که اعتباری ندارد.
این مورد در کلام دو نفر از بزرگان یکی از بزرگان مراجع قم و یکی هم از بزرگان مراجع نجف ذکر شده، در حالی که جواب آن خیلی روشن است. معنای دقیق حد ترخص بر طبق آنچه که از روایات استفاده میشود و خصوصاً برخی از بزرگان هم مثل آیتالله خوئی(قدس سره الشریف) به آن تصریح فرمودهاند همان توابع عرفی شهر است، یعنی مادام که کسی دیوار خانههای شهر را با چشم عادی میبیند هنوز در شهر هست اما فردی که ده کیلومتر خارج از شهر شده ولی با دوربین آن را میبیند چه کسی میگوید این فرد هنوز داخل در توابع عرفی شهر است؟ در حد ترخص یک قرینه روشنی وجود دارد که مراد از آن توابع عرفی شهر است. وقتی حد ترخص را توابع عرفی دانستیم، دیگر مسئله دوربین و ابزار به هیچ وجهی کفایت نمیکند. به عبارت دیگر، حد ترخص یکی از مصادیق عنوان حریم است. هر چیزی دارای حریمی است، مثلا حریم خانه در نزد عرف کاملاً روشن است، حریم جاده، حریم رودخانه و از طرفی بسیار واضح است که حریم با دوربین معیارسنجی نمیشود، بلکه با همان چشم عادی است پس در حد ترخص هم که در حقیقت حریم همان شهر است باید همین طریق را اعمال نماییم.
موضوع دوم این است: اگر رویت با چشم مسلح کافی باشد، شما که شیر مصرف میکنید اگر با میکروسکوپ ذرات خون در آن پیدا باشد، پس باید بگوییم این شیر نجس است و خوردن آن جایز نیست چون خون نجس و خوردن آن حرام است، در حالی که هیچ فقیهی چنین فتوایی نمیدهد، جواب این مطلب هم روشن است، چرا که میپرسیم الآن عرف به این مایع سفید رنگ چه میگوید؟ ملاک فهم عرف است که میگوید این شیر است، عرف حتی اگر با میکروسکوپ ذراتی در شیر ببیند «که به این عرف دقیق گفته میشود» باز میگوید این شیر است. یک وقت میگوئیم عرف مسامحه میکند و بعد هم میگوییم «لا اعتبار بالمسامحات العرفیه» این یک بحث است.
اما مقصود ما عرف دقیق است نه عرف مسامحی، و عرف دقیق میگوید ذرات بسیار ریز از خون در این شیر است، اما با این وجود من به این مایع خون نمیگویم و به آن شیر میگویم، کما اینکه اگر عرف دقیق بگوید با میکروسکوپ ذرات بسیار ریزی از نقره در این تکه طلا وجود دارد باز هم به این طلا میگوییم، حتی طلای خالص، پس ملاک در اینجا روشن است و باید دید عرف به این چه میگوید؟ آیا عرف بعد از دیدن با میکروسکوپ باز هم به این شیر میگوید یا میگوید مرکب است از شیر و خون، وقتی عرف میگوید شیر است همین ملاک برای حلیّت شرب میشود.
موضوع سوم که از جواب به آن پاسخ بقیه موارد هم تقریباً روشن میشود این است که فرمودند اگر عین نجاست زائل بشود ولی رنگ خون باقی بماند، شما با میکروسکوپ که ببینید ذرات خون در رنگ خون پیداست پس باید آن را نجس بدانید در حالی که عرف میگوید که این رنگ خون است و پاک. جواب این است که عرف به رنگ خون نمیگوید خون، به عبارت دیگر دو شیء است یکی خون و دیگری رنگ خون. یا مثلاً بخاری که از ادرار بلند میشود اگر این بخار را در فضای بسیار سردی قرار بدهند تبدیل به قطراتی میشود که اگر آن را با میکروسکوپ ببینند بسیاری از مواد بول در آن وجود دارد ولی هیچ کس نمیگوید این بخار بول است، چون عرف میگوید یک بول داریم و یک بخار بول و بخار بول غیر از خود بول است، آنچه موضوع ادله نجاست است خود بول است نه بخار بول.
موضوع چهارم ذرات عرق جنب از حرام است که این خیلی مهم نیست اما دو موضوع دیگر هست که بعضی از فضلا به من فرمودند ما همه موارد را موفق شدیم جواب بدهیم اما این دو مورد را نتوانستیم؛ یکی این است که گفتهاند اگر ما با دوربین ماهگرفتگی را ببینیم، یعنی با چشم عادی که نگاه میکنیم نمیفهمیم ماه یا خورشید گرفته ولی با دوربین که نگاه کنیم خسوف یا کسوف را مشاهده میکنیم. شما که قائل به کفایت رؤیت با تلسکوپ و دوربین هستید، آیا اینگونه رویت موضوع وجوب نماز آیات میشود یا نه؟ اتفاقاً در جواب فرد بزرگواری گفتم این مثال علیه خود این آقایان اقامه میشود، چون جوابش این است که اگر ما با دوربین دیدیم خسوف یا کسوف واقع شده نمیتوانیم بگوییم در حقیقت واقع شده است؟
اینجا یک بحث این است که خسوف و کسوف واقعی چیست؟ یک بحث هم این است که کدام خسوف و کسوف موضوع وجوب نماز آیات است؟ در مورد نماز آیات میگوییم آن خسوف و کسوفی موضوع وجوب نماز است که از مصادیق آیه آسمانی باشد یعنی برای مردم به عنوان آیةٌ سماویة مطرح باشد وقتی مردم با چشم عادی آن را نمیبینند موضوع آیه بودن منتفی است، پس نماز آیات معنا ندارد.
موضوع بعد مثال زلزله است، ما اگر به لرزهنگارها که لرزههای زمین را ثبت میکنند مراجعه کنیم، میگویند موارد بسیار زیادی از لرزش زمین توسط دستگاه ثبت میشود اما مردم متوجه آن نمیشوند، اینجا هم همین جواب را میدهیم میگوئیم وقتی با دستگاه متوجه میشویم که زمین حرکت کرده و لرزیده، آیا شما میگوئید این دستگاه بیخود میگوید و زمین نلرزیده؟ مسلماً لرزیده و مقدارش را هم ثبت کرده منتهی هر زمین لرزهای موضوع وجوب نماز آیات نیست.
شما امروز به عرف مردم بگوئید اگر با دوربین قوی و تلسکوپ کرهای را در آسمان مشاهده کردند الآن بحمدالله در قم ما چند مرکز مطالعات نجومی تاسیس شده که که در آنجا کرات را میبینند، آیا اینها آن کرات را مجازاً میبینند یا حقیقتا؟ در زمان گذشته همین دوربینهای معمولی را همه نداشتند، از هر هزار نفر یک نفر داشت، اما امروز هر کسی موبایل دارد و میتواند عکس بگیرد، سؤال من از آقایان این است که اگر یک روزی همه مردم به این دوربینهای قوی مثل دوربین معمولی دسترسی پیدا کردند و با آن هلال ماه را دیدند، باز میگوئید عرفی نیست.
الآن میپرسیم صدق عرفی رؤیت میکند یا نه؟ بله، رویت هست. اتفاقاً در کلام یکی از این سه مرجع بزرگوار که در فضای مجازی منتشر شده، فرموده بودند که نظر ما در قدیم الایام این بود که دیدن با چشم مسلح کافی است اما بعداً برگشتیم، بعد مثالی میزنند که مثال بسیار درستی هم هست. از فاصله ده کیلومتری هم نگاه با دوربین به زنی که چادرش را برداشته و بدنش نمایان است، قطعاً حرام است چون صدق رؤیت میکند، من در آن رساله نوشتهام اگر کسی از زمین با دوربین یا تلسکوپ ببیند در کره ماه یکی از فضانوردان دیگری را کشت، آیا نمیتواند در محکمه شهادت بدهد که من دیدم؟ آیا میگویید قاضی باید بگوید دیدن با دوربین به درد من نمیخورد، هرگاه باچشم عادی دیدی شهادت بده، در حالی که ادله شهادت میگوید طوری شهادت بده که این خورشید را میبینی، وقتی هم با دوربین دید در کره ماه این آدم فردی را کشت شهادت میدهد و شهادتش هم مورد قبول است. مثالهایی که مؤید این قضیه باشد فراوان است.
در اطلاعیهای که از دفتر یکی از مراجع در نجف صادر شده، خودشان فرمودهاند ما مواردی داریم که رویت با دوربین کافی است فرض کنید الآن که ضبط تصاویر با دوربین در مکانهای مختلف فراوان است یک کسی نمیداند در این ظرف آب قطره خونی افتاده یا نه، تصاویر دوربین را بازبینی میکند میبیند که قطره خونی در ظرف افتاد یا مثال دیدن اندام زن نامحرم با دوربین، یا استراق سمع، الآن گاهی اوقات با ماهواره استراق سمع میکنند، میگوییم تجسس حرام است حال اگر کسی بگوید من که گوشم را نزدیک دهانش نبردم، از فاصله دو کیلومتری با دستگاه شنیدم باز این مصداق تجسس و حرام است و فرق نمیکند، یا در کتاب الارث میگویند اگر زن بارداری از دنیا برود، باید سهم دو پسر را برای او کنار بگذارند شاید فرزندش دوقلو باشد، حال اگر امروز با سونوگرافی یا دستگاه دیگری فهمیدند یک بچه در شکم دارد و آن هم دختر است سهم همان دختر را کنار میگذارند و موارد دیگری که فراوان است. پس این هفت مورد همگی قابل جواب است، خصوصاً کسوف و خسوف و زلزله.
به نظر من سؤال اصلی این است که وقتی ما با دوربین میبینیم خسوف واقع شد آیا خسوف واقع شده یا نه؟ مسلم واقع شده و شما میتوانید قسم بخورید که الآن خسوف است ولی این نوع از خسوف موضوع برای وجوب نماز آیات نیست، آن لرزههایی هم که در زمین افراد احساس نمیکنند مسلم زمین لرزه است اما موضوع برای وجوب نماز آیات نیست.
وجوب نماز آیات حکمی متناسب با وحشت انسانها است. ممکن است افرادی باشند که از زلزله هم نترسند ولی نوع مردم ملاک است؛ یعنی آیه برای نوع مردم باشد، ملازم با یک وحشتی باشد که کشف از قدرت خدا کند و الا صرف وقوع هر خسوف یا زمینلرزهای حکم وجوب نماز آیات را ندارد ولو واقع هم شده باشد.
یک مطلبی در کلام دو تن از این مراجع بزرگوار آمده منتهی با دو بیان، یک بیان چنین فرمودهاند که احکام دو جور هستند؛ احکامی که جنبه شخصی دارند، مثل نگاه به نامحرم، که حرام است بر هر کسی که نامحرم را میبیند، لذا بر کسی هم که چشمش خیلی تیز است و از فاصله چند صد متری نامحرم را درست تشخیص میدهد حرام است، و احکامی که جنبه عمومی دارند، مثل حد ترخص و رؤیت هلال که باید طوری باشد برای عموم مردم که این رؤیت محقق بشود.
این احکام شخصی و عمومی غیر از آن تقسیمبندی است که امام در بحث خطابات شخصیه و خطابات قانونیه علم اصول میفرمایند. این آقایان میگویند یک احکامی مربوط به عموم مردم است، مثل وجوب صوم رمضان و تعیین اول شوال به عنوان عید فطر لذا موضوعش هم باید برای عموم مردم مکشوف بشود، عموم مردم هلال رمضان و شوال را ببینند، عموم مردم خصوصاً روستاییان که دوربین ندارند، پس باید با چشم عادی ماه را ببینند.
عین تعبیرشان چنین است: «من که قبلاً قائل بودم رؤیت با چشم غیر مسلح کافی است بعد متوجه شدم که خلطی شده و من غفلت کردهام چون بین حکمی که جنبه شخصی دارد با حکمی که جنبه عمومی دارد تفاوت است، مسئله نگاه به نامحرم جنبه شخصی دارد یعنی هر فرد دارای تکلیف جداگانه و مستقلی است، مثلاً کسی که چشم تیز دارد و فرضاً از فاصله دور میتواند نامحرم را ببیند برای او نگاه به موی نامحرم حرام است ولی شخص دیگری که چشمش ضعیف است در آن فاصله نگاه کردن برایش حرام نیست، در این تکالیف نگاه هر شخص برای خود او تکلیف را ثابت میکند و موجب ثبوت تکلیف برای دیگران نیست ولی اگر حکمی جنبه عمومی داشته باشد دیدن خود شخص مکلف ملاک نیست بلکه دیدن افراد متعارف را باید ملاک دانست».
یک بحثی که خود آقایان قبول دارند این است در جایی که یک نفر میبیند ولی هیچ کسی نمیبیند (و این مسئله زیاد اتفاق افتاده یک نفر در زمان مرحوم والد پیش پدر ما امد و به ضرس قاطع گفت من دیدم و قسم هم میخورد که من دیدم، اما بیّنه محقق نشد چون شخص دیگری ندیده بود که شهادت دهد) سؤال اینست این آدمی که میگوید من با چشم عادی دیدم باید آن روز را اول ماه قرار بدهد یا نه؟ مشهور میگویند این یقین پیدا کرده، هرچند برای دیگران فایده ندارد اما برای خودش مسلم باید آن را اول ماه قرار دهد.
اما این بزرگوار میفرمایند اگر حکمی جنبه عمومی داشته باشد دیدن خود شخص مکلف ملاک نیست و دیدن افراد متعارف را باید ملاک دانست بعد مثال میزنند به همین حد ترخص، مثلاً در سفر که حد ترخص موجب شکسته شدن نماز میشود آن است که دیوارهای شهر دیده نشود حال اگر فردی چشمی بسیار قوی دارد آیا باید با فاصله بیشتری نماز را تمام بخواند؟ اینطور نیست. زیرا تکلیف جنبه شخصی ندارد که هر کس مطابق نگاه خودش تکلیف داشته باشد، بلکه برای همه یک حکم وجود دارد آن هم ملاکش دیدن متعارف است، لذا فاصله حد ترخص با اختراع ابزارهای جدید هر روز زیادتر نمیشود.
اصلاً در بحث حد ترخص، دیدن و شنیدن طریقیت دارد حد ترخص توابع عرفی بلد است اینجا قرینه مناسبت حکم و موضوع روشن است و قطعی برای ماست که دیدن با چشم معمولی ملاک است، در مسئله رؤیت هلال هم رؤیت برای عموم به عنوان راهی در جهت اثبات ماه جدید قرار داده شده، به آیه شریفه «یسئلونک عن الاهله قل هی مواقیت للناس و الحج» هم استدلال میکنند، اگر از ایشان سؤال کند از کجا میگوئید رؤیت هلال جنبه عمومی دارد؟ میفرماید قرآن فرموده «هی مواقیت للناس»، قرآن این راه برای عموم مردم قرار داده تا وقت را بشناسند این ملاکی است که حتی برای روستاییان هم قابل دسترسی است و همه افراد میتوانند از این راه هلال را تشخیص بدهند راهی نیست که اختصاص به افراد نادری داشته یا منحصر به کسانی باشد که ابزار و دستگاه در اختیار دارند. بر این اساس وقتی حکمی در اسلام برای عموم مردم قرار داده شد باید قابل اجراء برای همه باشد و اینگونه احکام را نمیتوان به کسانی که دارای تجهیزات خاصی هستند اختصاص داد.
بر این فرمایش اولاً آن نقض وارد است که خود آقایان هم فتوا میدهند اگر یک نفر دید و افراد دیگر ندیدند چکار کند؟ این یقین کرده فردا اول ماه است همه میگویند این فرد باید طبق نظر خودش عمل کند حتی اگر مرجع تقلیدش هم آن شب اعلام نکرده باشد.
قطع نظر از این جواب نقضی بحث سر اصل قضیه است حتی در حد ترخص که میفرمایند جنبه عمومی دارد، توابع بلد امری است که حدش مشخص است و نسبت به افراد و ابزار مختلف اصلاً تغییر نمیکند، در اینجا شما میفرمائید رؤیت هلال باید طوری باشد که حتی آن روستایی هم بدون دستگاه ببیند این که اول کلام است، اولاً در «هی مواقیت للناس»، آیا مراد از «ناس» کل واحدٍ واحدٍ للناس و عموم مردم است؟ یا فی الجمله؟ خیلی از مردم اصلاً از مسئله تغییر ماه اطلاعی نمییابند. بله آنها که در شب کاروان میبردند، یا بیابانگردان و چوپانها اطلاع مییابند.
اما خیلیها اصلاً نمیدانند چه زمانی هلال میشود. اینکه بگوئیم برای تک تک مردم باید ثابت شود یعنی اولاً یک عمومی را از آیه استفاده کردهایم ثانیاً هم رویت را اختصاص به چشم افراد دادهاند، نه با دستگاهشان. میپرسیم چرا؟ میگویند چون همه این دستگاه را ندارند، حالا اگر در یک زمانی همه این دستگاه را داشتند چه؟ اگر یک زمانی موبایلی درست شد که همه بتوانند مثل تلسکوپ ماه را ببینند آیا آنجا میفرمایید اکنون که متعارف شده کفایت میکند.
داشتن و نداشتن همه که موضوعیت ندارد، جواب اصلی این است که اگر یک مرکز معتبر بگوید ما با دوربین دیدیم گویا همه دیدهاند، ما در رویت با چشم عادی اگر یک یا پنجاه نفر شهادت دهند بتوانیم آنها را تخطئه کنیم ولی نسبت به دوربین نمیتوانیم این حرف را بزنیم، اگر ماه با دوربین دیده شود، امکان اینکه همه بتوانند با دوربین ماه را ببینند وجود دارد، اینطور نیست که بگوئیم اگر من پشت دوربین بروم، ماه را میبینم، اما اگر شما بروید نمیبینند، آنجا واضحتر است که مواقیت للناس است چون دوربین خیلی منظمتر و دقیقتر است و اعجب از اینها مطلبی است که در نوشته یکی از دفاتر مراجع بزرگ نجف آمده است که گفتهاند از همین نتیجه میگیریم پس افق همان بلد برای مردم همان بلد ملاک است.
اگر شما مواقیت للناس را به عموم مردم معنا میکنید باید دست از افق این بلد و آن بلد بردارید. اگر هلال برای مردم این بلد شد و مردم بلد دیگر هلال دیگری دارند، این مواقیت برای همه مردم نمیشود. امشب این هلال میقات برای ناس کدام بلد است؟ آقایان میفرمایند همین بلد. پس امشب این میقات برای همه مردم نشد، یا دست از عمومیت ناس بردارید یا دست از این نتیجه بردارید و بفرمائید مراد از ناس، ناس فی الجمله است این منافات ندارد که مردم اینجا با چشم عادی میبینند و ناس آنجا با دوربین، چه اشکالی دارد؟
شما بالأخره باید یکی از این دو را قائل شوید، هر کدام را که بپذیرید مدعای ما ثابت است، اگر ناس جمیع ناس باشد میگوئیم خیلی خوب، آن ناسی که در بلاد آفریقا با چشم عادی هلال اول ماه را دیدند برای ایران هم که هم افق با آنها نیست حجیت دارد چون میگوئید مواقیت لجمیع الناس، اگر میگوئید ناس فی الجمله مراد است، پس این هلال فقط برای آنهاست و نباید بگویید آن روستایی هم باید با چشم عادی ببیند، لزومی ندارد با چشم عادی ببیند، بلکه اگر با چشم مسلح هم ببیند مانعی ندارد.
بنابراین، به نظر ما از ادله به خوبی استفاده میشود که در رؤیت هلال فرقی بین رؤیت با چشم عادی و چشم مسلح نیست، همان طوری که رؤیت مجرده بلا تردیدٍ کفایت میکند، رؤیت مسلحه هم کفایت میکند.
این نکته در ذهن شریف بعضی از آقایان میآید که اگر رؤیت با دوربین کفایت کند ما باید ملتزم شویم به اینکه در زمان رسول خدا(ص) و ائمه معصومین(ع) که به همین نگاه با چشم عادی اکتفا میکردند مسلم علم اجمالی پیدا میکنیم اگر شب قبل با دوربین نگاه میکردند، حتماً میتوانستند ماه را ببینند پس باید بگوئیم حتماً آنها در قرار دادن روزی به عنوان اول ماه اشتباه کردهاند. کفایت رویت با دوربین چنین اشکال و تالی فاسدی را دارد.
جواب خیلی روشن است پیامبر اکرم و ائمه معصومین(ع) در اعمال ظاهری مثل بقیه مردم مکلف به همان ظاهر بودند، مکلف نبودند که بر طبق واقع و علم لدنّی خود عمل کنند حتی در اعمال خودشان در باب موضوعات. خبر میدادند دیشب ماه را دیدیم میگفتند امروز اول ماه است، اگر میخواستند به آن علم واقعی رجوع کنند، نیاز به دوربین نبود چون «اذا شاؤوا أن یعلموا علّموا» بودند، هرگاه میخواستند چیزی را بدانند عالم به آن میشدند. لازم به توجه است که این از خصوصیات منحصره معصوم(ع) است و ما هیچگاه حق نداریم این گونه امور را به غیر معصوم سرایت بدهیم. این یک خطای فاحش بسیار بزرگ است که گاهی بر لسان بعضی از روحانیونی که توقع از آنها نمیرود، متأسفانه این تعبیر ظاهر میشود که فلان آقا را گفتند از کجا چنین چیزی را میدانی؟ گفته ما هرگاه اراده کنیم چیزی را بدانیم میدانیم، این غلط است و جهل در عقاید نسبت به امامت و دین و عصمت است، این ویژگی منحصر به پیامبر و معصومین(ع) است.
در موضوعات خارجیه قطعاً اگر معصومین(ع) میخواستند بفهمند چه روزی اول ماه است حقیقتاً توانایی این را داشتهاند ولی مأمور به چنین مطلبی نبودند که بگویند ما آن روزی را که با علم لدنّی خود بدانیم اول ماه است همان روز را روزه میگیریم یا افطار میکنیم، نه! همان طور که در باب قضاوت خود پیامبر(ص) فرمود: «إنما أقضی بینکم بالبیّنات و الایمان» قضاوت هم یک امر موضوعی است پیامبر(ص) میتوانست با آن علم لدنیاش بفهمد حق با کیست؟ ولی مأمور نبود بلکه حق نداشت به علم لدنیاش مراجعه کند.
در مسئله رؤیت هلال هم همینطور است اینها مثل بقیه مردم هستند، حتی در شبهات موضوعیه اگر اینها شک میکردند که چیزی پاک است یا طاهر، به اصالة الطهاره تمسک میکردند و منافات با مقام عصمتشان هم ندارد چون مأمور به مراجعه به علم باطنیشان نیستند که بفهمند پاک است یا نجس، بر حسب همین ظواهر عمل میکردند. اینها مگر اصالة الطهاره و قاعده طهارت را فقط برای مردم بیان کردهاند؟ این قواعد برای تمام کسانی است که شک کنند این پاک است یا نجس، بنابراین وجود مبارک پیامبر و ائمه بر همین ظاهر عمل میکردند، حالا اگر در آن زمان دوربین وجود داشت و کسی میگفت ما با دوربین دیدیم، شما چه دلیلی دارید که ائمه آن را قبول نمیکردند؟ متأسفانه این در عبارات یکی از بزرگان آمده که حتماً ائمه نفی میکردند،چرا؟ به چه دلیل؟ آن زمان دوربین وجود نداشته و موضوعاً این وسائل منتفی بوده و تنها راه رؤیت، چشم عادی بوده است. اتفاقاً روایاتی که در آن ائمه تکیه به رؤیت میکنند دنبالهای دارد که خیلیها به آن توجه نمیکنند. میفرمایند: «ولیس بالظن و الحدس»، رؤیت هلال با ظن و حدس و گمان ثابت نمیشود. باید خودت ببینی چه با چشم عادی یا با چشم مسلح.
بعضی از آقایان فرموده بودند که با پذیرفتن کفایت رویت با دوربین باید ملتزم شویم به اینکه 1400 سال در اشتباه بودهایم! نه. الآن هم اگر دوربین کفایت کند و ما نپذیریم ممکن است ده هزار سال مردم را در اشتباه بیندازیم، ما چه می دانیم قیامت چه زمانی است؟ لذا این مطلب هم به هیچ وجه قابلیت استدلال ندارد. اطلاق ادله و عدم وجود منشأیی برای انصراف، بهترین دلیل است بر اینکه ما نباید حمل بر متعارف کنیم. اینکه بعضی از آقایان میگویند ما باید اطلاقات را حمل بر متعارف کنیم اولاً خلاف صناعت اجتهاد است پس اصالة الاطلاق به چه کار میآید؟ اصالة الاطلاق یعنی فرقی بین مصادیق و افراد نیست، چه متعارف باشد یا نباشد! وقتی میگوئید اکرم العالم عالم را باید اکرام کرد خواه علمش متعارف باشد یا نباشد، اگر امروز کسی بگوید من علمی دارم در هوا فضا یا در نانو که هنوز متعارف نیست، آیا میتوان گفت این چون متعارف نیست مصداق قرار نمیگیرد؟ این حرف درستی نیست. اصالة الاطلاق برای این است که بگوییم فرقی بین فرد متعارف و غیر متعارف نیست.
اینها این فرض را در نظر میگیرند که اگر رویت با دوربین را کافی بدانیم، حتماً در این 1400 سال باید روز اول ماه رمضان را یک روز قبلتر بدانیم، نخیر! چنین چیزی لازم نمیآید.
وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین