مرحوم محدّث قمی يک شخصيت تأثيرگذار در تاريخ حديث، تاريخ رجال، مقتل و حتی در مسائل فقهی بود
۱۱ آذر ۱۳۸۹
۱۳:۴۱
۴,۱۴۱
خلاصه خبر :
بسم الله الرحمن الرحيم
جلسة بسيار محترم و معظمي است براي پاسداشت خدمات و زحمات يک عالم بزرگوار، و محدّث کمنظير و رجالي مشهور.
کسي که در ميدان فقاهت و تاريخ و بسياري از علوم دست داشته و در هر رشتهاي از خود آثار بسيار خوب و ماندگاري را بجاي گذاشته است. به نظر ميرسد که در چنين مجالسي بايد فرصت را مغتنم شمرد و در زندگي اين بزرگان و شخصيتها کنکاشي دقيق کرد نبايد توجه خود را معطوف جزئياتي کرد که ممکن است اين جزئيات از يک افرادي معمولي يا حتي غير عالم هم صادر بشود.
بلکه بايد ريشهيابي کنيم، که مرحوم محدّث قمي چطور محدّث قمي شد؟ چگونه اين شخصيّت شکل گرفت؟ چرا ما در عصر خودمان در حوزة علميه چنين شخصيّتي را نداريم؟ اگر در گذشته قبل از محدّث قمي، محدّث نوري بوده، قبل از او محدثين بزرگ ديگري بوده چرا بعد از هفتاد سال که از رحلت اين مرد ميگذرد ما شاهد نيستيم که حوزة علميه يک محدثي را که استمرار دهنده راه اين محدّثين قوي باشد تحويل داده باشد! اين سبب ميشود که ما تأمل بيشتري کنيم که مرحوم محدث قمي چگونه شکل گرفت، چگونه جامعيّت پيدا کرد و اين توفيقات و عناياتي را که خداي تبارک و تعالي براي او قرار داد ريشهيابي کنيم و بر اساس آن يک الگويي تنظيم و تدوين کرده و به حوزههاي علميه ارائه دهيم.
من فکر ميکنم که بتوان در چند جهت به اين پرسشها اشاره کرد.
جهت اول آن است که سبک مطالعه مرحوم محدث قمي يک سبک اساسي و با برنامه بوده است. او به دنبال اين نبود که يک کتاب را تورقي بکند. امروز ما غالباً اگر اهل آن باشيم که به متون گذشته مراجعه کنيم مطالعاتمان يک مطالعة تورقي است. عشق فراواني که براي مطالعه در اين مرد بوده است همان طوري که روحاني محترم جناب آقاي الهي فرمودند اگر کسي بخواهد سفينه البحار را تدوين کند نميشود بگوييم او، بحار الانوار را يک مطالعة تورقي کرده. بلکه ايشان يک برنامه خاص براي اين مطالعهاش داشته است.
در مورد کتابي به نام مفتاح الجنان که غير از اين مفاتيح الجنان است ميفرمايد مرحوم محدث نوري شکوه داشت از اينکه مجعولات بسيار زيادي در اين کتاب است اما روحاني و طلبة زمان ما نميتواند آن را تشخيص دهد علّتش اين است که وقتي يک طلبه جامعيتي نداشته باشد، راههاي تشخيص حديث صحيح از غير صحيح را نميداند، فرق بين صحيح قدمايي و غير قدمايي را نميداند، قدرت تشخيص اينکه مضمون يک حديث موافق با قرآن باشد يا نباشد، را ندارد. طبيعي است که ميآيد به آن روايت مجعول عمل ميکند يک از نکاتي که در زندگي اين محدثين بزرگ مخصوصا مرحوم محدث قمي بوده توجه به اين امر است که کدام دعا صحيح است؟ کدام حديث صحيح است؟
مطلبي را ايشان در مفاتيح ذکر ميکنند که قاعدتا آقايان ملاحظه فرمودهاند. در دعاي حبّي ايشان در ذيل زيارت وارث ميفرمايد من اين زيارت را از مصباح المتهجّد شيخ نقل ميکنم و بدانيد آخر زيارت اين است فيا ليتني کنت معکم فافوز معکم». و بعد ميفرمايد متأسفانه در زمان ما بعضي بر اين زيارت يک اضافهاي کردهاند و آن اضافه اين است «في الجنان مع النبيّين والصّديقين والشهداء و الصّالحين...» ميفرمايد اين اضافه در متن اصلي زيارت وارث نيست و بعد همينجا کلام مرحوم محدث نوري را مفصّل نقل ميکنند که واقعاً تعبيرهاي عجيبي دارد، اجازه بدهيد من عين اين تعابير را بخوانم شايد کمتر به اين عبارت حتي در خود مفاتيح هم توجه کرده باشيم.
ميفرمايد استاد ما مرحوم محدّث نوري فرموده اين کلمات متضمّن چند دروغ واضح است، جسارت ارتکاب بر بدعت، و جسارت افزودن بر فرموده امام، چنان شايع و متعارف شده که البته چند هزار مرتبه در شب و روز در حضور مرقد منور أبا عبد الله الحسين و محضر ملائکه مقرّبين و مطاف انبياء و مرسلين عليهم السلام با آواز بلند خوانده ميشود و أحدي بر ايشان از گفتن اين دروغ و ارتکاب به اين معصيت، ايراد نميکند. (يعني محدّث نوري اين اضافه کردن را مصداق واضح معصيت ميداند) کمکم اين کلمات را در مجموعههايي که در زيارات و ادعيّة احمقان از عوام است جمع ميکنند و گاهي اسمي براي آن ميگذارند. جاي محدّث نوري خالي است که ببيند در زمان ما چقدر اين کتابها فراوان شده است.
اينها جمع شده، به چاپ رسيده و منتشر گشته، و از مجموعة اين احمق به آن احمق نقل گرديده است و کار به جايي رسيده که بر بعضي از طلاب مشتبه شده است. و بعد اين قضيه را نقل ميکنند که قبلا نقل کرديم که يک روزي طلبهاي را ديدم که در حال خواندن اين عبارت است. مرحوم محدث قمي بعد از اينکه کلام محدث نوري را نقل ميکند، ميفرمايد اين فقير گويد: خوب تأمل کن در فرمايش اين عالم جليل که مطّلع است بر مذاق شرع مقدس. چگونه اين مطلب، همّي عظيم و عقدهاي بزرگ در دل او شده، چون ميداند مفاسد اين کار را، بر خلاف آنان که از علوم اهلبيت عليهم السلام محروم و بيبهره ماندهاند و به دانستن ضغثي از اصطلاحات و الفاظ اکتفا کردهاند که امثال اين مطالب را چيزي ندانند لاجرم کار به جايي رسد که کتاب مصباح المتهجّد، اقبال، جمال الاسبوع، مصباح الزائر، بلد الأمين، مفتاح الفلاح، ربيع الاسابيع، تحفه، و زاد المعاد و امثال اين کتب متروک بشود.
وقتي کتابهاي جعلي دعا درست کنند و در آن خواصّي ذکر شود که اين خواصّ در آن کتابهاي اصلي دعا نباشد طبيعي است که مردم به اين کتابها بيشتر روي ميآورند. والد راحل ما رضوان الله عليه به يکي از آقايان اعتراضي داشتند که اين کتابي که در شرح حال يک آقايي نوشتهاي مشهود از دروغ و تناقض است. آن آقا در جواب ايشان گفت اين کتاب سه ميليون تيراژ تا حالا داشته، فرمودند طبيعي است هرچه دروغ بيشتر باشد ذهن عوام مردم به آن بيشتر توجه پيدا ميکند.
اينجا مرحوم محدث قمي ميفرمايد اگر علما مراقبت بر نصوص و کلمات و الفاظ ائمه طاهرين عليهم السلام نداشته باشند کار به آنجا ميرسد که اين کتابهاي اصلي متروک بشود. ميفرمايد در دعاي مجير که از دعاهاي معتبر و مرويه است در هشتاد موضع آن «بعفوک» را زياد کردهاند و هيچ کسي هم انکار نکرده است. در دعاي جوشن که مشتمل بر صد فصل است براي هر فصلي يک خاصيت ذکر کردهاند بعد فرمودهاند با وجود اين همه دعاهاي معتبر مرويه با مضامين عاليه و کلمات فصيحة بليغه، دعايي بيربط در کمال برودت جعل ميکنند و نام آن را دعاي حبّي ميگذارند، و از کنگرة عرش آن را نازل نمايند و چندان فضيلت براي آن وضع کنند که انسان را متحيّر و سراسيمه سازد، وآنگاه ميفرمايد ببينيد چه آثار دروغي براي آن گفتهاند. که خداي تبارک و تعالي فرموده اگر کسي اين دعا را بخواند چنانچه مستحق جهنم باشد و تمام عمر معصيت کرده باشد و يک بار سجده هم نکرده باشد من صواب هفتاد هزار پيامبر را به او ميدهم، صواب هفتاد هزار زاهد را به او ميدهم و هفتاد هزار شهيد را بعد ايشان ميفرمايد به جاي خنده در مقابل اين مضحکات بايد گريه کرد.
سپس ميفرمايد در زمان خود ما «يعني زمان مرحوم آقا شيخ عباس» کتاب ما يعني منتهي الآمال را چاپ کردهاند در احوال مالک ابن يسر ملعون، که امام حسين نفرين کرد خدا دست او را از کار بيندازد. ميگويد در چهار جا کاتب کلمه الحمد الله اضافه کرده است. بعد ايشان شکوه ميکنند که چرا اين اضافات بايد صورت گيرد حال با اين دقّت نظر و حفظ امانتي که مرحوم محدث قمي در نقل کلمات ائمه اطهار عليهم السلام دارند
بسيار دور از انصاف است انسان بخواهد در مطالبي که مرحوم محدّث قمي گفته ترديد کند. البته نميخواهيم باب مناقشات رجالي يا سندي را مسدود کنيم ولي با اين همه احتياطهايي که خود ايشان داشته و ميگويند من دعاها را از کتب منقوله معتبره، کتبي که همه علماي به آن اعتماد داشتهاند نقل ميکنم و در تصحيح آن بسيار تأمل کردهام. حال فرض کنيم در زمان ما اين طرف قضيه کسي پيدا شود که بخواهد ريشه بعضي از دعاهاي معتبرهاي را بزند که سينه به سينه به ما رسيده چه رسد به اينکه در کتب معتبره هم نقل شده باشد در شرح حال امام رضوان الله عليه نوشته شده آن زماني که در ترکيه تبعيد بودند دستور داده بودند افزون بر قرآن و کتب فقهية خودشان يک مفاتيح هم براي من بفرستيد. اين مسأله مهمي است يک شخصيتي که در درجة بسيار بسيار بالايي از فقه، عرفان، اصول و تفسير قرار دارد اينچنين به کتاب مفاتيح اعتماد ميکند.
اين لقب ثقه الاسلام که بر مرحوم محدّث قمي هست، به عنوان يک لقب تشريفاتي نبوده که به ايشان داده باشند. آنقدر احتياط و دقّت در نقل بکار ميبردند که براي همه مکشوف بوده است. از مرحوم محدّث قمي بايد ياد بگيريم که نسبت به دعاها چيزي را اضافه نکرده و در مورد دعاهايي هم که سند ندارد اعتنايي نکرده و در عين حال نبايد مفاتيح را متزلزل کنيم. اگر در اين زمان بخواهيم بگوييم چون اين حديث يا دعا و زيارت مثلا در قرن فلان در کتب رجالي اسمي از راوي او برده نشده پس کل دعا يا زيارت از درجه اعتبار ساقط است. اين جفاي بزرگي است. آخرين نکته راجع به اين مطلب است کسي فکر نکند مرحوم محدّث قمي، يک فرد گوشه نشيني بوده و فقط کتاب، روايت، حديث، تاريخ و غيره را تنظيم ميکرده و توجّهي به امور سياسي يا جامعة خود نداشتهاند.
ايشان در شرح حال فضل الله شهيد مطلبي را نقل ميکند. فضل الله شهيد از علماي عصر صفويه در اوايل سلطنت شاه عباس اول بوده که در حملة ازبکها به مشهد به شهادت رسيدند بعد از شرح حال فضل الله شهيد اشاره ميکنند به مرحوم آقا شيخ فضل الله نوري، يعني از همين جا توجّه ميدهد خواننده را و ميفرمايد و کان له سميٌّ في علماء زماننا، از اين کلام معلوم ميشود که نسبت به قضيه مرحوم آقا شيخ فضل الله اهتمام داشته است. ميفرمايد در علماي زمان ما مرحوم آقا شيخ فضل الله نوري بود که به دار آويخته و شهيد شد، خوشا به حال او که به موفقيت و درجات بالايي رسيد «إنّما المصيبة في من قلّت بصيرته» مصيبت براي آن کسي نيست که کشته شده، بلکه براي کسي است که بصيرت او کم است و بعد از آنکه از دنيا ميرود خاموش ميشود.
يعني روحانياي که در زمان خودش نسبت به دين و مسائل ديني جامعه توجهي نداشته باشد و بعد هم که از دنيا ميرود گويا اصلاً کسي در ميان نبوده است.
بنابراين ما ميتوانيم مرحوم محدّث قمي را يک شخصيت تأثيرگذار در تاريخ حديث، تاريخ رجال، مقتل و حتي در مسائل فقهی و اينگونه امور به شمار بياوريم. بايد از چنين شخصيتهايي الگوسازي کرده و هرچه بيشتر حوزههاي زمان خودمان را با اين الگوسازيها احياء کرده و به پيش ببريم ان شاء الله.
والسلام عليکم ورحمة الله وبرکاته