درس بعد

صحیح و اعم

درس قبل

صحیح و اعم

درس بعد

درس قبل

موضوع: صحیح و اعم


تاریخ جلسه : ۱۴۰۱/۷/۱۶


شماره جلسه : ۱۴

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • خلاصه مباحث گذشته

  • دیدگاه مرحوم تبریزی(ره) و بررسی آن

  • تبیین مسئله بنابر عدم وجود جزء الفرد

  • مختار در رابطه با شق سوم بنابر عدم وجود جزء الفرد

  • ثمرات مترتب بر تقسیم محل بحث

دیگر جلسات

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ


خلاصه مباحث گذشته
در بیان فنی و تحلیل جزء الفرد مجموعاً سه مبنا ذکر شد و مورد بررسی قرار گرفت:

الف- مرحوم خوئی رحمةالله علیه: تطبیق: امری وجوبی متعلق به صلاة است و اگر قرار باشد قنوت به عنوان جزء الفرد قرار بگیرد باید بگوئیم تطبیق مأمور به و طبیعت بر نماز دارای قنوت، مستحب است و لذا متعلق استحباب، تطبیق است.

برای تحلیل مذکور یعنی این‌که شارع فرموده باشد صرف تطبیق مأمور به بر این فرد استحباب دارد، دلیلی وجود ندارد و مجرد احتمال بسیار بعید است.

ب- مرحوم صاحب کتاب منتقی الاصول(ره): تأکّد: یک امر وجوبی به صلاة و یک امر استحبابی به قنوت تعلق دارد و امر استحبابی سبب تأکید امر وجوبی است.

به نظر ما این مبنا و احتمال خلاف فرض است چرا که مفروض در جزء الفرد عدم ایجاد تغییر در ملاک بوده و آمدن یا نیامدن قنوت در ملاک هیچ تغییری ایجاد نمی‌کند، حال آن‌که طبق این مبنا باید بگوئیم امر وجوبی مؤکّد می‌شود.

ج- مرحوم اصفهانی رحمةالله علیه: فضیلت یا کمال: نماز فی نفسه واجب است اما اگر همراه با قنوت إتیان شود این جزء الفرد سبب فضیلت و کمال برای طبیعت و فرد خاص می‌شود؛ چرا که نماز با قنوت از میان افراد نماز ثواب بیشتری دارد، در نتیجه آمدن یا نیامدن قنوت در وجوب نماز تغییر ایجاد نکرده و ملاک به حال خود باقی خواهد ماند.

نظریه مرحوم اصفهانی رحمةالله علیه مطلق بوده و شامل تمام مرکبات اعتباری می‌شود. اما مرحوم امام رحمةالله علیه تقریباً با همین بیان، جزء الفرد را تنها در مرکباتی می‌پذیرند که دارای هیئت باشند. ما نیز به تبع مرحوم اصفهانی و مرحوم امام رحمةالله علیهما همین مبنا را پذیرفتیم.

دیدگاه مرحوم تبریزی(ره) و بررسی آن
مرحوم آقای تبریزی رضوان الله تعالی علیه در کتاب دروس‌ و در بیان تفاوت میان جزء الفرد و غیر آن می‌فرماید: جزء الفرد وجود مستقلی که بنفسه ما به ازاء داشته باشد ندارد؛ کما این‌که صلاة در مسجد یا صلاة در اول وقت هر چند جزء الفرد هستند اما وجودی مستقلی ندارند. بلکه این‌ها مندّک در فعل هستند با این توضیح که صلاة در مسجد تشکیل شده از صلاة و کونها فی المسجد نیست. اما قنوت یا ادعیه ماه مبارک رمضان جزئی مستقل هستند. ایشان طبق این ملاک شق سوم را تصویر نموده‌است.[1]

به نظر ما هر چند بیان ایشان فی نفسه بیان خوبی است اما جعل اصطلاح می‌باشد؛ یعنی جزء الفرد چیزی است که در تشخص مأمور به دخالت داشته باشد اعم از این‌که وجودی مستقل و ما به ازای مستقل داشته باشد یا خیر. طبق بیان ایشان جزء الفرد منحصر به جزء زمانی و مکانی یعنی نماز در مسجد، نماز در اول وقت و... می‌َشود. در حالی که همه می‌گویند: ذکر دوم و سوم رکوع عنوان جزء الفرد و وجودی مستقل دارد. لذا چنین به نظر می‌رسد استقلال و عدم استقلال یا داشتن ما به ازاء و نداشتن ما به ازاء هیچ مبنا و پایه‌ای نداشته و نمی‌تواند فارق میان شق دوم و سوم باشد.

تبیین مسئله بنابر عدم وجود جزء الفرد
تا اینجا بحث در این بود که بگوئیم شیئی مثل قنوت جزء الفرد است. اما طبق قولی که قنوت را جزء الفرد نمی‌داند باید چه قضاوتی داشته باشیم؟ ظاهر عبارات طبق هر سه مبنا این است که اگر مثلاً شخصی در نماز صدقه مستحب داد یا در کنار روزه‌های ماه مبارک رمضان ادعیه وارد شده را نیز خواند، این عمل نقشی در ماهیت، فردیت و تشخّص نماز نداشته و شق اخیر موجب افضلیت یا تأکید و یا تطبیق نمی‌شود؛ به این معنا که امر شارع به صدقه سبب نمی‌شود مثلاً امر وجوبی به صلاة در ضمن صدقه مستحب شود.

بلکه این عمل جزئی مستقل است که مأمور به ظرفی خاص برای آن می‌باشد و لذا به اعتبار خود آن عمل به مکلف ثواب اعطا می‌شود؛ کما این‌که اگر شخص دو نماز بخواند یک ثواب به اعتبار نماز اول و یک ثواب به اعتبار نماز دوم به وی داده می‌شود.

مختار در رابطه با شق سوم بنابر عدم وجود جزء الفرد
به نظر ما این مطلب صحیح نیست چرا که طبق مبانی مذکور و خصوصاً مبانی مرحوم اصفهانی رحمةالله علیه باید بگوئیم عمل مذکور مانند سبب افضلیت مأمور به و ظرف می‌شود.

البته استظهار از ادله قنوت در نماز این است که تطبیق امر وجوبی صلاة بر صلاة دارای قنوت سبب استحباب یا تأکید و یا افضلیت آن است. اما در صدقه یا ادعیه روزهای ماه مبارک رمضان می‌فرمایند این‌ها در تطبیق، تأکید یا افضلیت مؤثر نبوده و مأمور به فقط نقش ظرف را برای عمل مذکور دارد.

هر چند شاید برداشت مذکور طبق مبنای مرحوم خوئی رحمةالله علیه صحیح نبوده و تطبیق این فرد بر استحباب یا حتی تأکید مشکل باشد، اما طبق مبنای مرحوم اصفهانی و مرحوم امام رحمةالله علیهما چنین نیست و انکار آن مشکل است؛ یعنی از لحاظ عرف و ارتکاز متشرعه می‌توان گفت صدقه در نماز موجب کمال یا افضلیت این فرد خاص می‌شود.

ثمرات مترتب بر تقسیم محل بحث
در این بحث مرحوم اصفهانی رحمةالله علیه دو ثمره و مرحوم صاحب کتاب منتقی الاصول رحمةالله علیه سه ثمره را ذکر نموده‌اند. برخی در این بحث می‌گویند اصل بیان تقسیم مذکور توسط مرحوم آخوند رحمةالله علیه به این جهت بوده که ایشان تفاوت میان جزء الفرد للواجب و جزء المستحب فی الواجب را بیان نماید.

مرحوم اصفهانی رحمةالله علیه می‌فرماید: افراد متعددی دو تفاوت میان جزء المفرِّد که للواجب و الجزء المستحب که فی الواجب است ذکر نموده‌اند:

ثمره اول: فساد در جزء مفرِد سرایت به طبیعت نموده و سبب بطلان آن می‌شود چرا که مفروض ما تحقق و تشخص طبیعت در ضمن فرد می‌باشد. اما فساد در جزء مستحب به مأمور به سرایت نمی‌کند؛ مثلاً اگر قنوت، صدقه و... فاسد شد سبب فساد مأمور به نمی‌شود.

ثمره دوم: برخی می‌گویند سلام در نماز واجب و برخی دیگر می‌گویند سلام مستحب است. بنابر بر این‌که سلام جزء مستحب فی الواجب بوده و بگوئیم نماز با تشهد تمام می‌شود یا این جزء، از مصادیق شق دوم یعنی جزء المفرد است که در این صورت طبیعت صلاة با آن تشخص پیدا می‌کند و لذا تا زمانی‌که إتیان نشود فراغ از نماز حاصل نمی‌شود. پس اگر در حین سلام شک داشتیم نماز صحیح است یا خیر، شک بعد از فراغ نبوده و قاعده فراغ جاری نیست.

اما اگر سلام جزء مستحب فی الواجب باشد شک مذکور شک بعد از فراع است چرا که بعد از اتمام تشهد مکلف از نماز فارغ شده‌است و سلام مانند تعقیبات و جزء بعد الواجب می‌شود؛ در نتیجه شک بعد از فراغ بر آن صادق بوده و قاعده فراغ در مورد آن جاری است. اما اگر بگوئیم سلام در نماز واجب است این مباحث منتفی خواهد بود.[2]


وَ صَلَّی الله عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرینْ


[1]. دروس في مسائل علم الأصول، ج‏1، ص170.
[2]. «[و لغير واحد من الأعلام كلام في المقام- في الفرق بين الجزء المفرّد و المستحبّ‏] في أثناء العبادة بما لا يخلو من شوب الإبهام- و هو: سراية فساد الجزء المفرّد إلى العبادة، دون الآخر؛ نظرا إلى أنه جزء لأفضل الأفراد، و من جملة الأفعال الصلاتية دون الآخر. و كذا يفرّق بينهما في التسليم- بناء على استحبابه- فإنه إذا كان جزء الفرد كان الشكّ في حاله شكّا قبل الفراغ عن الصلاة، و إذا كان مستحبا بعد التشهد في نفسه- لا من حيث المشخّصية- كان الشك في تلك الحال شكا بعد الفراغ. و في كلا الفرقين نظر واضح، فإنهما إنّما يتمّان إذا كان المسمّى بالمشخّص كالمشخّص الحقيقي الذي يوجب زواله و انعدامه زوال الطبيعة و انعدامها؛ لوجودها بوجود شخصها و فردها، فتزول بزواله، و تنقطع بانقطاعه. و ليس الأمر كذلك؛ لما عرفت مفصّلا آنفا: أن اعتبار المشخصية باعتبار أن مثل هذا الجزء كمال للطبيعة، و كمالها ليس أمرا في قبالها، فيكون كالمشخّص الحقيقي الذي لا يعدّ موجودا مستقلا في قبال وجود الطبيعة، بل هو من أطوار وجودها و شئونه، و إلا فتحقّق نفس الطبيعة بتحقّق التكبيرة و القراءة إلى آخر الأجزاء الواجبة، فالصلاة المشتملة على القنوت الفاسد، كالتي لم تشتمل عليه من حيث تحققها بتحقق ما هو من علل قوامها، و كذلك تنقطع طبيعة الصلاة بالتشهّد، و التسليم كمالها، فإن وجد صحيحا كانت الصلاة كاملة به، و إلا فلا، و ليس مشخّصا حقيقيا كي يتخيل أن الطبيعة لا توجد إلا بوجود شخصها، فافهم جيدا.» نهاية الدراية في شرح الكفاية، ج‏1، ص143 ـ 144.

برچسب ها :

صحیح و اعم جزء الماهیة جزء الفرد بطلان ماهیت بطلان جزء مستحب

نظری ثبت نشده است .