باز نشر ماجرای خواب جد ارجمند حضرت آیت الله فاضل لنکرانی(دامت برکاته)
۲۵ دی ۱۳۹۹
۱۵:۵۰
۱,۵۶۴
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
-
ریشه اصلی تخریب قبور ائمه بقیع، عدم فهم صحیح از دین است
-
بحمدلله امروز آیه شریفه «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» و «تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ» و وعده صادقی كه رهبری معظم دادند با رمز یا رسول الله(ص) فعلیت و تحقق پیدا كرد
-
از یک استاندار انتظار این است که مراقبت کند اجناس به اندازه کافی در استان باشد و قیمتش معقول باشد
-
اجازه صرف ثلث سهم امام(ع) جهت کمک به مردم غزه توسط آیت الله فاضل لنکرانی
-
هر قطره از خون این شهیدان مسئولیت ما را هزار برابر میکند
-
امروز خباثت اسرائیل برای همه مردم دنیا روشن شده است
حضرت آیت الله حاج شیخ محمد جواد فاضل لنکرانی(مد ظله) میفرمایند:
جدّ ما كه از مجتهدان بنام و شاگردان برجستهي مرحوم آيت الله العظمي حائري بودند گفتند يك شبي من خواب ديدم در محضر آيت الله العظمي بروجردي نشستهام از ايشان اجازه گرفتم مرخص شوم.
آقاي بروجردي فرمودند آقاي فاضل بنشينيد مهمان مهمي دارم. عرض كردم چه كسي ميخواهد تشريف بياورد؟ فرمودند مادرم زهرا ميخواهد بيايد، بنشين.
گفتم شما از اولاد ايشان هستيد شايد مناسب نباشد من باشم. فرمودند نه بنشينيد.
چند دقيقهي بعد بيبي با يك عظمت و جلالي تشريففرما شدند. سلام كرديم و جواب سلام ما را دادند و بلافاصله فرمودند فرزندم آقاحسين (اسم كوچك آقاي بروجردي) تمام مصيبتهايي كه بر من وارد شده و براي شما نقل گردیده، همهاش درست است، اينکه من را سيلي زدند، اينکه من را پشت در قرار دادند، اينکه درب خانهي من را آتش زدند، همهاش درست است. بيبي اينها را نقل كرد و من از شدت گريه از خواب بيدار شدم. نزديك اذان صبح بود.
آن روز زودتر از روزهاي ديگر خدمت آقاي بروجردي رسيدم. آقا فرمودند آقاي فاضل چه شده امروز زود آمدي؟
گفتند آقا من يك خواب عجيبي ديدم و همينطور منقلب هستم. خواب را براي ايشان عرض كردم. آقاي بروجردي زار زار شروع به گريه كردند. تا ظهر كه من آنجا بودم چشمشان گريان بود. دائماً جملات حضرت را يادآوري ميكردند و ميگريستند. بعد هم كه من برگشتم دوستان گفتند ايشان تا شب گريه ميكرد.
ناقل اين قضيه فرزند مرحوم آيت الله ميلاني است که اين را براي يكي از علماي مشهد كه اکنون در قيد حيات است نقل كرده و او هم براي من نقل كرده است.
جد ما که به مشهد مشرف شده بودند اين ماجرا را خدمت آقاي ميلاني هم نقل كردند و آقاي ميلاني هم همين حالت گريه و بُكا را پيدا کرده بودند.