مکاسب محرّمه
حضرت آيت الله حاج شيخ محمّدجواد فاضل لنکرانى(دام ظلّه)
(جلد اوّل)
(5)
پيش گفتاربسم الله الرحمن الرحيم
از نقاط درخشان فقه شيعه، پويايى و بالندگى در مباحث معاملات است. بزرگان از فقهاى اماميه، از متقدّمين و متأخّرين، نسبت به اين مباحث اعتناى خاصّى داشتهاند. اين امر توجّه فقه و نگاه عميق صاحبان علم فقه به مردم و بازار و آنچه كه در هر زمانى متعارف است را هويدا مىسازد و از لابهلاى صفحات گسترده در فروع تجارت به خوبى مىتوان دريافت كه در هر عصرى، مسائل جديد مربوط به اين موضوع مورد توجّه قرار گرفته است، به طورى كه امروزه كتابهاى بسيار قطور و مفصّلى را به خود اختصاص داده است.
بر صاحبان فن پوشيده نيست كه كتاب مكاسب محرّمه شيخ اعظم انصارى قدسسره از عميقترين و دقيقترين كتابهايى است كه در موضوع معاملات ممنوعه و محرّم نگاشته شده است. اين كتاب علاوه بر تعليم روش اجتهاد و كيفيت دقيق آن، در مسائل مطروحه، مخاطب را با چگونگى اجتهاد در مسائل جديد و نوپيدا، آشنا و مسلّط مىسازد. در اين كتاب موضوع بيع منى مطرح مىشود، امّا در كنار آن مباحث مربوط به تلقيح مصنوعى را كه از موضوعات جديد اين عصر است و بسيار مورد توجه بشريت و صاحبان اديان است، مىتوان مورد بحث قرار داد. با تسلّط بر ضوابط و قواعد مطرح شده در اين كتاب است كه مىتوان حكم معاملات هرمى كه امروزه بسيار شايع است را جستجو و استنباط كرد.
(6)
در مكاسب محرّمه علاوه بر آيات و روايات فراوان كه بايد مورد مداقّه قرار گيرد، برخى از قواعد مهم فقهى نيز مورد كنكاش قرار مىگيرد. خداوند را شاكرم كه سلسه درسهاى اين حقير در سالهاى 1384 و 1385 به همت برادران مؤمن فاضل و گرانقدر آقايان محسن برهان مجرّد، محسن بوالحسنى و سيد سلمان علوى و حسن مهدوى و مسئول محترم تقريرات، جناب آقاى دكتر عرفانىنسب و معاونت محترم پژوهش مركز، آقاى دكتر مقدادى در دو جلد به زيور طبع آراسته شد. بر آشنايان با دروس اينجانب مخفى نيست كه هم در بحثهاى خارج اصول و هم خارج فقه نسبت به آرا و نظريات محقّق كمنظير فقه و اصول، مرحوم آقاى شيخ محمّدحسين اصفهانى أعلى اللّه كلمته، توجّه خاصّى دارم و معتقدم كه در حاشيه بىنظير ايشان بر كفايه و نيز حواشى بسيار فقيهانهشان بر مكاسب، تحقيقاتى موجود است كه حوزههاى علميه نجف و قم هنوز به كنه آن نرسيدهاند.
مع الأسف ايشان بر مكاسب محرّمه حواشى نداشتند تا از آن بهرهمند شويم. اما در مباحث بيع به تفصيل افكار بديع ايشان را مطمح نظر قرار دادهايم. در عين حال در اين بحوث، سعى بر آن بوده است كه آراء و نظريات مدقّقين از محشّين مكاسب: سيّد يزدى و ايروانى و نائينى و ديگران و بالأخص مرحوم امام خمينى و محقق خوئىمورد بحث و بررسى قرار گيرد. بايد به اين حقيقت اعتراف نمود كه چيرگى و زبردستى و قدرت فقهى و ابتكارات امام خمينى در مباحث مكاسب محرّمه و در مجموع مباحث معاملات بسيار قابل ستايش و تقدير است.
اميد آنكه اين اثر مورد قبول حضرت بقية الله الأعظم عجّل الله تعالى فرجه الشريف قرار گيرد و خداوند متعال به بركت دعاى آن حضرت عناياتش را بر ما هرچه بيشتر افزون فرمايد. در خاتمه از محقّقين مركز فقهى ائمّه اطهار عليهمالسلام خصوصاً مدير محترم و معظّم حضرت حجّهالاسلام والمسلمين آقاى فاضل كاشانى دامت بركاته كه همّت وافرى مبذول فرمودند كمال تشكّر دارم.
مركز فقهى ائمّه اطهار عليهمالسلام
محمّدجواد فاضل لنكرانى
31 / 5 / 96 ـ ذيقعدة الحرام 1438
(7)
مقدّمهالف) اهمّيت بحث
بحث مكاسب محرّمه از مباحث بسيار مهم فقهى است كه در بين متقدّمان و متأخّران مطرح بوده و در طول زمان گسترش پيدا كرده است. در گذشته، فقها مباحث مكاسب محرّمه، بيع و خيارات را در ضمن يك كتاب و به صورت مختصر مطرح مىكردند، امّا به مرور زمان اين مباحث از يكديگر جدا گرديده و به تفصيل بيان شدهاند. شيخ انصارى قدسسره نيز كتاب المكاسب را در سه بخش آورده است: مكاسب محرّمه، بيع و خيارات.
در سالهاى 1382 و 1383 بحث اجتهاد و تقليد را بر اساس ترتيب كتاب تحرير الوسيلة امام خمينى قدسسره مطرح كرديم. از آنجا كه بحث مكاسب محرّمه در تحرير الوسيلة به اختصار بيان شده و نيز با توجّه به اينكه كتاب شريف مكاسب شيخ انصارى قدسسره، حواشى، شروح و تعليقات بسيارى دارد و از متونى است كه طلاّب علوم دينى با آن آشنايى دارند و بزرگانى همچون محقّق نائينى، محقّق اصفهانى، محقّق خويى و امام خمينىمباحث معاملات را بر طبق اين كتاب تنظيم نمودهاند، ما نيز بحث مكاسب محرّمه را به ترتيبى كه شيخ انصارى قدسسرهبيان كرده، مطرح مىكنيم.
(8)
ب) درباره عنوان كتابشيخ انصارى قدسسره عنوان كتاب را «كتاب المكاسب» قرار داده است. فقها در اين باره تعبيرهاى گوناگونى را به كار بردهاند. برخى از عنوان «كتاب المكاسب» استفاده كرده و برخى ديگر تعبير «كتاب المتاجر» را به كار بردهاند، عدّهاى نيز هر دو عنوان را با يكديگر آوردهاند.
براى نمونه در متون فقهى نخستين مانند المقنع[1] و الهداية،[2] عنوان بحث «باب المكاسب و التجارات» است. شيخ مفيد قدسسره در المقنعة،[3] «ابواب المكاسب» و سيّد مرتضى قدسسره در الانتصار،[4] «كتاب البيوع و الربا و الصرف» را انتخاب كردهاند. شهيد اوّل قدسسره در اللّمعة الدمشقية[5] عنوان «كتاب المتاجر» را قرار داده و عنوان بحث در كتاب المراسم سلاّر،[6] «كتاب المكاسب» مىباشد. محقّق حلّى قدسسره در شرائع الإسلام[7] عنوان «كتاب التجارة» را انتخاب كرده است، امّا شهيد ثانى قدسسره در مسالك[8] تعبير به مكاسب را بهتر از تعبير به تجارت مىداند، از اين رو محقّق نجفى قدسسره در جواهر الكلام، ابتدا با استناد به كلام شهيد ثانى قدسسره تعبير به مكاسب را ترجيح مىدهد، امّا در آخر اين نظر را مىپذيرد كه عنوان تجارت بهتر است.[9]
در فقه اهل سنّت نيز چيزى با عنوان مكاسب محرّمه، وجود ندارد و اين بحث تحت عنوان «البيوع الممنوعة» و «البيوع المحظورة» مطرح شده است.
هرچند بحث از اينكه عنوان «مكاسب» بهتر است يا «تجارت»، ثمره علمى چندانى ندارد، امّا با توجّه به آنچه بيان شد، اين پرسش مطرح مىشود كه آيا تفاوتى ميان دو عنوان «مكاسب» و «متاجر» وجود دارد؟ و در صورت وجود تفاوت، به كار بردن كدام يك صحيحتر است؟ از اين رو، لازم است جداگانه هر دو عنوان را مورد توضيح قرار دهيم.
--------------------------------------------------
1. المقنع: ص361.
2. الهداية: ص313.
3. المقنعة: ص586.
4. الانتصار: ص433.
5. اللمعة الدمشقية: ص61.
6. المراسم العلوية: ص171.
7. شرائع الإسلام: ج2 ص3.
8. مسالك الأفهام: ج3 ص117.
9. جواهر الكلام: ج22 ص5.
(9)
«متاجر» جمع «متجر» است كه مصدر ميمى مىباشد و «تجارت» مصدر دوم است. برخى نيز «تجارت» را اسم مصدر مىدانند، مثل صناعت و حياكت.[1]
تجارت، سه استعمال دارد:
1. تجارت به معناى مطلق كسب و معاوضه؛ بر طبق اين معنا تمام معاملات از قبيل بيع، اجاره، صلح، هبه معوّضه و مانند آن، تحت عنوان تجارت قرار مىگيرد.
2 . تجارت به معناى معاوضهاى كه به قصد سود باشد؛ براى نمونه هنگامى كه گفته مىشود شخصى تجارت مىكند، معنايش اين است كه معاوضهاى به قصد سود انجام مىدهد. همچنين وقتى در كتاب زكات مىگويند: «مال التجارة»، بيشتر همين معنا اراده مىشود.
3 . تجارت به معناى بيع؛ شيخ طوسى قدسسره در دو كتاب المبسوط[2] و الخلاف[3] همين معنا را مورد استفاده قرار داده است.
«مكاسب» جمع مكسب و «مكسب» مصدر ميمى به معناى «ما يطلب به المال» مىباشد؛ يعنى آن چيزى كه بهوسيله آن، مال طلب مىشود و مال از آن به دست مىآيد.[4]
البتّه هرچند برخى واژه «مكاسب» را اين گونه معنا نمودهاند، ليكن ظاهر آن است كه كسب به معناى طلب و سعى در طلب رزق، و معناى اصلى آن، جمع كردن است.[5]
اينك با توجّه به مطالب گفته شده، بايد ديد كدام يك از عناوين «تجارت» و «مكاسب»، براى اين بحث مناسبتر است؟ آيا سخن شهيد ثانى قدسسره كه عنوان «مكاسب»را ترجيح داد، صحيح است يا سخن صاحب جواهر قدسسره كه عنوان «تجارت» را بهتر مىداند؟
--------------------------------------------------
1. مجمع البحرين: ج3 ص233.
2. المبسوط فى فقه الاماميه: ج2 ص4.
3. الخلاف: ج3 ص4.
4. إرشاد الطالب: ج1 ص5.
5. لسان العرب: ج13 ص62.
(10)
بيان شد واژه «تجارت» بدون اينكه دنبال كلمهاى باشد، سه استعمال دارد. از اين رو، اين پرسش مطرح مىشود كه اگر بخواهيم عنوان بحث را «كتاب التجارة» قرار دهيم، بايد كدام يك از معانى و استعمالات تجارت را مدّ نظر قرار دهيم؟
روشن است كه معناى نخست، با بحث مطابقت دارد، امّا با رجوع به آيات و روايات دانسته مىشود كه معناى تجارت در اين آيات و روايات، مطلق معاوضه نيست؛ بلكه تجارتِ به قصد سود مدّ نظر است. با اين توضيح، اگر معناى نخست را اراده كرده و بگوييم تجارت به معناى مطلق معاوضه است، با نظر مفسّران مخالفت كردهايم؛ چراكه آنان در تفسير آيه شريفه «لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ»[1] تجارت را مطلق معاوضه معنا نكردهاند؛ بلكه منظور از تجارت در اين آيه و آيات و روايات ديگر، معامله و تجارت به قصد سود است. از سوى ديگر، برخى ادّعا كردهاند كه لفظ تجارت از معناى اوّلش به معناى ديگرى نقل داده شده است و تجارت را در جايى استعمال مىكنند كه صنعت و حرفه باشد؛[2] يعنى هنگامى كه مىگويند: فلان شخص تاجر است، منظور اين است كه او به حرفه تجارت اشتغال دارد، در حالى كه در مكاسب محرّمه از مواردى بحث مىشود كه اصلاً حرفه نيست. براى نمونه در بحث از اينكه عبادت استيجارى صحيح است يا خير، عمل شخص متعلّق اجاره قرار مىگيرد، هرچند حرفه او نباشد.
با در نظر گرفتن اين مطلب كه واژه «تجارت» استعمالات گوناگونى دارد و با توجّه به اينكه ادّعاى نقل در آن مطرح شده است، مىتوان گفت: تعبير به «مكاسب» كه خالى از اين دو جهت است، مناسبتر از تعبير به «تجارت» است و شايد بر همين اساس، شيخ انصارى قدسسره اين عنوان را برگزيده است.
--------------------------------------------------
1. سوره نساء: آيه 29.
2. ر.ك: ارشاد الطالب: ج1 ص5.
فهرست مطالب
مقدّمه كتاب: مشروعيّت و لزوم اجراى حدود اسلامى در زمان غيبت | 9 |
پيشگفتار | 5 |
مقدّمه | 7 |
الف) اهمّيت بحث | 7 |
ب) درباره عنوان كتاب | 8 |
بخش اول: كلّيات | 11 |
فصل اوّل: روايات عام | 13 |
گفتار اوّل: روايت تحف العقول | 14 |
بند اوّل: متن روايت | 14 |
بند دوم: بررسى سند روايت | 19 |
الف) اشكالات سندى | 21 |
1 . مرسل بودن روايت | 21 |
2 . ذكر نشدن در جوامع روايى | 23 |
ب) راههاى تصحيح سند روايت | 23 |
1 . شهرت عملى | 23 |
2 . استفاده از كلمه «قال» در روايت | 26 |
3 . وثوق صدورى روايت | 27 |
بند سوم: بررسى مضمون روايت | 28 |
الف) اشكالات مربوط به متن روايت | 28 |
1 . اضطراب در متن روايت | 28 |
2. فتوا ندادن فقها به برخى از بخشهاى روايت | 29 |
3. صحيح نبودن تقسيم موجود در روايت | 31 |
4. تعارض بين فقرات روايت | 34 |
5 . روايت تنها بر «حرمت اعانه بر اثم» دلالت دارد | 37 |
ب) ديدگاه برگزيده | 38 |
بند چهارم: نوع حكم شرعى مستفاد از روايت تحف العقول | 40 |
الف) راهكارهاى سيّد يزدى | 40 |
ب) عموميت حلال و حرام نسبت به حكم تكليفى و وضعى | 42 |
ج) ديدگاه برگزيده | 43 |
گفتار دوم: روايت فقه الرضا عليهالسلام | 43 |
بند اوّل: بررسى سند كتاب | 45 |
الف) مأخذ كتاب | 45 |
ب) ويژگىهاى كتاب | 46 |
ج) فقهايى كه به اين كتاب اعتماد كردهاند | 46 |
د) مؤلّف كتاب | 47 |
1 . ديدگاه اوّل و نقد آن | 47 |
2 . ديدگاه دوم | 51 |
3 . ديدگاه سوم | 52 |
4 . ديدگاه چهارم | 52 |
ه ) ديدگاه برگزيده | 53 |
بند دوم: بررسى دلالت روايت فقه الرّضا عليهالسلام | 54 |
گفتار سوم: روايت دعائم الاسلام | 56 |
بند اوّل: بررسى سند روايت | 56 |
الف) مؤلّف كتاب | 56 |
ب) ارسال روايات كتاب | 57 |
ج) فروع مخالف مذهب اماميّه در كتاب | 58 |
بند دوم: بررسى دلالت روايت | 59 |
بند سوم: ديدگاه برگزيده | 61 |
گفتار چهارم: روايت عوالى اللئالى | 61 |
بند اوّل: بررسى سند روايت | 61 |
بند دوم: اطلاق روايت و عدم وجود كلمه «أكل» در آن | 63 |
الف) اصل عدم زياده و اصل عدم نقيصه | 64 |
ب) ديدگاه محقّق خويى | 67 |
بند سوم: شهرت عملى جابر ضعف سند روايت | 68 |
بند چهارم: ديدگاه برگزيده | 69 |
گفتار پنجم: برآيند بررسى روايات و اصل اوّلى در معاملات | 70 |
بند اوّل: نتيجه بررسى روايات عام | 70 |
بند دوم: اصل اوّلى در معاملات | 70 |
فصل دوم: تقسيم مكاسب | 73 |
گفتار اوّل: امكان وجود كسب واجب و مستحب | 73 |
بند اوّل: مكاسب مستحب | 74 |
بند دوم: مكاسب واجب | 76 |
گفتار دوم: تقسيم مكاسب در كلام فقه | 77 |
بند اوّل: ديدگاه شيخ سلاّر | 78 |
بند دوم: ديدگاه شهيد اوّل | 78 |
بند سوم: ديدگاه علاّمه حلّى | 79 |
بند چهارم: تقابل ديدگاه شهيد ثانى و مقدّس اردبيلى | 79 |
بند پنجم: ديدگاه محقّق حلّى | 81 |
گفتار سوم: نفسى يا غيرى بودن حكم | 82 |
تفاوت نفسى و غيرى بودن حكم | 83 |
گفتار چهارم: حكم اكتساب محض | 84 |
گفتار پنجم: نتيجهگيرى | 85 |
فصل سوم: متعلّق حرمت در بحث مكاسب محرّمه | 87 |
گفتار اوّل: نكات مقدّماتى | 88 |
بند اوّل: انواع كسبهاى محرّم | 88 |
بند دوم: فرضهاى قابل تصوّر در مورد متعلّق حرمت | 88 |
گفتار دوم: ديدگاههاى فقه | 90 |
بند اوّل: ديدگاه شيخ انصارى | 90 |
الف) مطلب اوّل | 90 |
ب) مطلب دوم | 91 |
ج) مطلب سوم | 94 |
بند دوم: ديدگاه محقّق نائينى | 95 |
الف) تبيين ديدگاه | 95 |
ب) نقد اعتبار لولايى توسّط امام خمينى | 96 |
ج) نقد ديدگاه محقّق نائينى | 97 |
بند سوم: ديدگاه محقّق ايروانى | 98 |
الف) تبيين ديدگاه | 98 |
ب) نقد ديدگاه محقّق ايروانى | 99 |
ج) اشكال محقّق خويى نسبت به ديدگاه محقّق ايروانى | 102 |
بند چهارم: ديدگاه امام خمينى | 103 |
بند پنجم: ديدگاه محقّق خويى | 105 |
گفتار سوم: ديدگاه برگزيده | 106 |
گفتار چهارم: معناى حرمت وضعى | 107 |
بخش دوم: اكتساب با اعيان نجس | 109 |
فصل اوّل: معامله اعيان نجس | 111 |
گفتار اوّل: حكم تكليفى معامله اعيان نجس | 113 |
بند اوّل: بررسى ادلّه لفظى | 114 |
الف) روايت تحف العقول | 114 |
ب) روايت فقه الرضا7 | 115 |
ج) روايت دعائم الاسلام | 116 |
ه ) آيه 90 سوره مائده | 119 |
و) آيه پنجم سوره مدّثر | 121 |
ز) آيه 157 سوره اعراف | 122 |
ح) حرمت خوردن و آشاميدن نجاست | 123 |
بند دوم: بررسى اجماع | 124 |
بند سوم: بررسى شهرت در مسئله | 129 |
بند چهارم: نتيجه گيرى و ديدگاه برگزيده | 129 |
گفتار دوم: حكم اخذ ثمن در مقابل فروش اعيان نجس | 131 |
بند اوّل: ديدگاه امام خمينى | 132 |
الف) دليل يكم | 132 |
ب) دليل دوم | 133 |
ج) دليل سوم | 133 |
د) دليل چهارم | 134 |
ه ) دليل پنجم | 135 |
بند دوم: نقد ديدگاه امام خمينى | 136 |
گفتار سوم: حكم وضعى معامله اعيان نجس | 136 |
فصل دوم: معامله بول | 139 |
گفتار اوّل: معامله بول حيوان حرام گوشت | 140 |
بند اوّل: ديدگاه شيخ انصارى | 140 |
بند دوم: ديدگاه محقّق نائينى | 141 |
بند سوم: ديدگاه محقّق حلّى | 142 |
بند چهارم: ديدگاه صاحب جواهر | 143 |
بند پنجم: ديدگاه محقّق خويى | 144 |
1 . عدم اعتبار ماليّت در بيع | 144 |
2 . ماليّت داشتن بول حيوان حرام گوشت | 145 |
3 . مال بودن نزد متعاملين كافى است | 145 |
4 . عدم بطلان معامله سفهى | 146 |
بند ششم: ديدگاه محقّق ايروانى | 146 |
بند هفتم: ديدگاه برگزيده | 148 |
گفتار دوم: معامله بول حيوان حلال گوشت | 148 |
بند اوّل: حكم شرب بول حيوان حلال گوشت | 150 |
الف) ادلّه قائلين به جواز شرب ابوال طاهر | 150 |
1 . دليل اوّل: اصل حلّيت | 150 |
2 . دليل دوم: اجماع | 150 |
3 . دليل سوم: روايات | 151 |
الف) روايات مطلق | 151 |
ب) روايات مقيّد | 152 |
نتيجهگيرى از روايات | 155 |
ب) دليل قائلين به عدم جواز شرب ابوال طاهر | 155 |
ج) نتيجه بررسى ادلّه شرب ابوال طاهر | 160 |
بند دوم: حكم معامله بول حيوان حلال گوشت | 161 |
الف) ملاك صحّت يا بطلان معامله بول طاهر | 163 |
ب) تفاوت ابوال طاهر و داروه | 166 |
ديدگاه محقّق ايروانى و محقّق خويى | 167 |
ج) تفاوت بول با گوشت و چربى حيوانات درنده | 170 |
فصل سوم: معامله عذره | 171 |
گفتار اوّل: ديدگاه فقه | 171 |
1. سخن شيخ طوسى در الخلاف | 172 |
2. سخن شيخ طوسى در النهاية | 174 |
3. سخن شيخ طوسى در المبسوط | 175 |
4. ديدگاه شيخ مفيد | 175 |
5. ديدگاه علاّمه حلّى | 176 |
6. ديدگاه صاحب جواهر | 176 |
7. ديدگاه علماى اهلسنّت | 177 |
8. نتيجه بررسى اقوال فقه | 177 |
گفتار دوم: معامله عذره حيوانات حلال گوشت | 177 |
گفتار سوم: معامله عذره انسان | 178 |
چكيده ديدگاهه | 182 |
گفتار چهارم: معامله عذره حيوانات حرام گوشت | 182 |
بند اوّل: روايات مانعه | 183 |
الف) مراد از عذره | 184 |
ب) مراد از سحت | 185 |
بند دوم: روايت مجوّزه | 187 |
بند سوم: روايت جامع بين منع و جواز | 187 |
بند چهارم: راههاى جمع ميان روايات مجوّزه و مانعه | 187 |
الف) ديدگاه شيخ طوسى | 188 |
1. بررسى و نقد وجه جمع | 188 |
2. بررسى و نقد شاهد جمع | 190 |
2 ـ 1. اشكال اوّل | 190 |
2 ـ 2. اشكال دوم | 191 |
ب) ديدگاه محقّق سبزوارى | 193 |
ج) ديدگاه علاّمه مجلسى | 194 |
د) ديدگاه امام خمينى | 198 |
ه ) ديدگاه محقّق مامقانى | 199 |
و) ديدگاه برگزيده | 200 |
فصل چهارم: معامله خون | 205 |
گفتار اوّل: بررسى ادلّه حرمت بيع خون | 205 |
بند اوّل: استدلال به آيه سوم سوره مائده | 206 |
بند دوم: استدلال به آيات 172 و 173 سوره بقره | 207 |
بند سوم: استدلال به مرفوعه ابويحيى واسطى | 208 |
گفتار دوم: سخن محقّق ايروانى | 209 |
گفتار سوم: سخن محقّق مامقانى | 210 |
فصل پنجم: معامله منى | 213 |
گفتار اوّل: صورتهاى گوناگون معامله منى | 214 |
بند نخست: معامله منى در خارج رحم | 215 |
بند دوم: معامله منى در داخل رحم | 216 |
بند سوم: معامله عسيب الفحل | 217 |
الف) حكم معامله عسيب الفحل از نظر قواعد | 219 |
1 . جهالت و غررى بودن معامله | 219 |
2 . عدم قدرت بر تسليم | 219 |
ب) حكم معامله عسيب الفحل از نظر روايات | 220 |
گفتار دوم: تلقيح مصنوعى | 230 |
بند اوّل: حكم تكليفى اقسام مختلف تلقيح مصنوعى | 231 |
مقدّمهاى درباره اصل اوّلى | 232 |
1 . ادلّه اثبات اصل احتياط | 233 |
2 . نتيجهگيرى و ديدگاه برگزيده | 242 |
الف) صورت اوّل تلقيح مصنوعى | 242 |
ب) صورت دوم تلقيح مصنوعى | 246 |
1. ادلّه حرمت صورت دوم | 246 |
1 ـ 1. روايات | 247 |
1 ـ 2. آيات قرآن كريم | 258 |
1 ـ 3. تعليل موجود در برخى از روايات | 271 |
پاسخ به اشكالات | 276 |
نتيجه بررسى ادلّه حرمت | 277 |
2. ادلّه جواز صورت دوم | 277 |
3. ديدگاه برگزيده | 280 |
ج) صورت سوم تلقيح مصنوعى | 280 |
د) صورت چهارم تلقيح مصنوعى | 282 |
ه ) صورت پنجمِ تلقيح مصنوعى | 287 |
و) صورت ششم تلقيح مصنوعى | 288 |
اشارهاى به بحث مقاصد الشريعة | 290 |
بند دوم: تعيين نسب فرزند متولّد شده از تلقيح مصنوعى | 291 |
الف) مفهوم نسب | 291 |
ب) نسب فرزند در شكلهاى مختلف تلقيح مصنوعى | 301 |
1 . ديدگاه محقّق خويى | 302 |
2. نقد ديدگاه محقّق خويى | 302 |
3. احتمال وجود مادر دوم | 303 |
فصل ششم: معامله مردار | 305 |
گفتار اوّل: حكم انتفاع از مردار و اجزاى آن | 306 |
بند اوّل: ادلّه حرمت انتفاع از مردار | 307 |
الف) آيه سوم سوره مائده | 307 |
ب) روايات | 308 |
ج) نتيجه بررسى روايات حرمت | 328 |
بند دوم: ادلّه جواز انتفاع از مردار | 329 |
الف) روايت نخست | 329 |
1. تقريب استدلال | 332 |
2. معناى انتفاع | 333 |
3. بررسى كلمات امام خمينى | 333 |
ب) روايت دوم | 338 |
ج) روايت سوم | 339 |
د) روايت چهارم | 341 |
ه ) روايت پنجم | 342 |
و) روايت ششم | 344 |
ز) روايت هفتم | 344 |
بند سوم: جمع ميان روايات مانعه و مجوّزه | 345 |
الف) روش نخست | 345 |
ب) روش دوم | 346 |
ج) روش سوم | 347 |
د) روش چهارم | 347 |
ه ) روش پنجم | 348 |
و) روش ششم | 348 |
بند چهارم: بررسى اجماع در مسئله | 349 |
الف) فقيهانى كه ادّعاى اجماع كردهاند | 349 |
ب) شهرت در مسئله | 352 |
بند پنجم: ديدگاه برگزيده | 353 |
نكتهاى درباره شهرت فتوايى | 354 |
گفتار دوم: حكم معامله مردار | 355 |
بند اوّل: ادلّه حرمت معامله مردار | 355 |
الف) اجماع | 355 |
ب) عدم ماليّت مردار | 356 |
ج) نجاست مردار | 357 |
د) روايات عام | 357 |
ه ) روايات خاص | 358 |
بند دوم: بررسى روايات مربوط به معامله مردار | 358 |
الف) روايات مانعه | 358 |
ب) روايات مجوّزه | 362 |
1. بحث سندى | 363 |
2. بحث دلالى | 364 |
ج) جمع ميان روايات مانعه و مجوّزه | 367 |
1. ديدگاه محقّق خويى | 367 |
2. ديدگاه امام خمينى | 369 |
3 . بررسى ديدگاه امام خمينى | 373 |
4. ديدگاه برگزيده | 376 |
گفتار سوم: خاتمه | 377 |
بند اوّل: آيا جواز انتفاع، با صحّت بيع ملازمه دارد؟ | 377 |
بند دوم: بيع ميته مختلط با مذكّى | 379 |
الف) بيع مردار مختلط با مذكّى به قصد مجموع | 380 |
1. ديدگاه فقه | 380 |
2. بيان احتمالات و فروض | 382 |
3. مقتضاى قواعد | 383 |
4 . روايات | 388 |
نتيجه بررسى روايات | 406 |
ب) بيع ميته مختلط به مذكّى به قصد مذكّى | 406 |
1. ديدگاه شيخ انصارى | 406 |
2. ديدگاه محقّق خويى | 407 |
3. ديدگاه امام خمينى | 408 |
4. دو نكته باقيمانده | 410 |
بند سوم: بيع مردارى كه خون جهنده ندارد | 412 |
نكته پايانى | 412 |
فصل هفتم: معامله سگ و خوك | 415 |
گفتار اوّل: معامله سگ | 416 |
بند اوّل: عبارات فقه | 417 |
الف) ديدگاه شيخ طوسى | 417 |
ب) ديدگاه شيخ مفيد | 418 |
ج) ديدگاه علاّمه حلّى | 418 |
بند دوم: ادلّه حرمت معامله سگ | 419 |
الف) اجماع | 419 |
ب) روايات | 419 |
ج) چند نكته درباره روايات | 425 |
د) ديدگاه امام خمينى | 425 |
ه ) بررسى و نقد ديدگاه امام خمينى | 433 |
گفتار دوم: معامله خوك | 440 |
بند اوّل: حكم معامله خوك | 440 |
الف) عبارات فقه | 440 |
ب) بررسى روايات | 443 |
1. دسته اوّل روايات | 443 |
2. دسته دوم روايات | 444 |
3. دسته سوم روايات | 447 |
4. جمع ميان روايات | 450 |
5. يادآورى چند نكته | 453 |
بند دوم: استفاده از خوك | 456 |
بند سوم: استفاده از اجزاى خوك | 456 |
الف) ديدگاه فقه | 457 |
ب) بررسى روايات | 459 |
ج) ديدگاه برگزيده | 463 |
فصل هشتم: كسب درآمد به وسيله خمر | 467 |
گفتار نخست: مفهومشناسى | 468 |
بند نخست: مراد از خمر در لغت و روايات | 468 |
الف) خمر در لغت | 468 |
ب) خمر در روايات | 469 |
ج) عدم انصراف «خمر» در قرآن به معناى متعارف | 472 |
بند دوم: مراد از تكسّب | 473 |
گفتار دوم: دلايل حرمت تكسّب به خمر | 473 |
بند نخست: بررسى آيات | 473 |
الف) آيه نخست | 474 |
1 . بيان نخست؛ تمسّك به قاعده «حذف المتعلّق يدلّ على العموم» | 474 |
2 . بيان دوم؛ تمسّك به اطلاق اجتناب رجس | 474 |
3. بررسى استدلال امام خمينى | 476 |
ب) آيه دوم | 477 |
بند دوم: بررسى روايات | 478 |
الف) روايت نخست | 478 |
ب) روايت دوم | 480 |
ج) روايت سوم | 482 |
نتيجه بررسى آيات و روايات | 482 |
بند سوم: بررسى نظر فقهاى شيعه و عامّه | 482 |
گفتار سوم: بيع خمر براى غير اِسكار | 483 |
بند نخست: انصراف | 483 |
بند دوم: قرائن | 484 |
الف) قرينه نخست | 485 |
ب) قرينه دوم | 486 |
بند سوم: ضابطه صلاح و فساد | 486 |
بند چهارم: روايات | 487 |
نقد دليل چهارم و دلالت روايات | 490 |
گفتار چهارم:بيع خمر به قصد درمان و اضطرار | 491 |
بند نخست: بيع خمر به قصد درمان | 491 |
الف) بررسى اقوال علماى شيعه | 493 |
ب) بررسى اقوال علماى عامّه | 495 |
بند دوم: اضطرار به خمر | 496 |
الف) بررسى آيات | 496 |
ب) روايات مربوط به درمان با شرب خمر | 497 |
ج) ادلّه قول به عدم جواز شرب خمر در صورت اضطرار | 501 |
د) ادلّه قول به جواز شرب خمر در صورت اضطرار | 503 |
1. دليل نخست | 504 |
2. دليل دوم | 505 |
3. دليل سوم | 510 |
4. دليل چهارم | 511 |
ه ) علاج تعارض ادلّه | 512 |
راه نخست: ترجيح سند | 512 |
راه دوم: جمع دلالى | 512 |
و) نتيجه بحث اضطرار | 513 |
گفتار پنجم: بررسى روايت جميل بن درّاج | 514 |
بند نخست: بررسى روايت | 514 |
الف) بررسى سند | 514 |
ب) بررسى دلالت | 515 |
1. ديدگاه محقّق خوئى | 515 |
2. نقد ديدگاه محقّق خوئى | 516 |
بند دوم: توجيهات شيخ انصارى | 517 |
الف) توجيه نخست | 517 |
ب) توجيه دوم | 517 |
بند سوم: دلالت روايت، بر جواز تكسّب به قصد سركهسازى | 519 |
الف) بررسى ديدگاه محقّق ايروانى | 520 |
ب) بررسى بيان ارشاد الطالب | 522 |
بند چهارم: نسبت روايت جميل با روايات پيشين | 523 |
الف) احتمال نخست | 523 |
ب) احتمال دوم | 524 |
گفتار ششم: معامله خمر ميان دو غيرمسلمان | 526 |
بند نخست: ادلّه دالّ بر اطلاق | 526 |
بند دوم: ادلّه دالّ بر تفصيل | 527 |
بند سوم: راه جمع ميان ادلّه | 531 |
الف) بيان نخست: تقييد | 531 |
ب) بيان دوم | 534 |
ج) بيان سوم | 536 |
گفتار هفتم: فروختن خمر به غيرمسلمان | 537 |
گفتار هشتم: فروش مُسكر جامد | 541 |
بند نخست: تنقيح صورت مسئله | 541 |
بند دوم: بررسى ادلّه | 542 |
الف) مراجعه به لغت | 542 |
ب) روايات | 544 |
ج) دليل سوم | 547 |
فهرست مطالب | 549 |
مقدّمه كتاب: مشروعيّت و لزوم اجراى حدود اسلامى در زمان غيبت
گفتار سوم: روايت دعائم الاسلام
گفتار چهارم: روايت عوالى اللئالى
گفتار دوم: تقسيم مكاسب در كلام فقه
گفتار سوم: نفسى يا غيرى بودن حكم
بند دوم: نقد ديدگاه امام خمينى
فصل هشتم: كسب درآمد به وسيله خمر
گفتار دوم: دلايل حرمت تكسّب به خمر
گفتار سوم: بيع خمر براى غير اِسكار
بند نخست: بيع خمر به قصد درمان