موفقيت و انتظارات طلبه جوان در گفتگو با حجت الاسلام و المسلمين جواد فاضل لنکراني

۱۴ شهریور ۱۳۸۹

۱۲:۵۱

۳,۸۶۳

خلاصه خبر :
(گفتگو مجله پگاه حوزه با معظم له)
آخرین رویداد ها

باتشکر از پذيرش گفت‌وگو، حضرتعالي، مهمترين برنامه‌ها را براي رشد استعدادهاي طلاب جوان پس از جذب و گزينش چه مي‌دانيد؟

من در آغاز از وقتي که در اختيار ما قرار داديد سپاسگذارم.

مهم‌ترين برنامه‌ها براي رشد استعدادهاي طلاب جوان به صورت محوري چنين است:

1ـ طلاب جوان نبايد حوزه را شغلي در کنار ساير مشاغل جامعه به صورت آورند. گرچه حوزه مجموعه‌اي علمي و فرهنگي و ديني است؛ اما بايد توجه داشت که اين مجموعه با ساير مجموعه‌هاي علمي تفاوت بنيادي دارد.

طلاب بايد بدانند که متون موجود در حوزه، آثار و برکات بسيار و با ارزشي دارد و در نور امنيت وجود او تأثير به سزايي دارد. اين علوم و متون گاه انسان را به حقايقي مبدل مي سازد که با هيچ چيز قابل مقايسه نيست.

ما در حوزه معتقديم که در پي تسلط و آگاهي بر چيزهايي هستيم که خداوند به عنوان دين، براي ما قرار داده است. د رحقيقت هدف ما ، فهم کتاب خدا و فهم دستورات اوست. حال چه ارزشي بالاتر و برتر از اينکه انسان عمر خود را به فهم دين اختصاص دهد. پس اين مسئله بايد براي طلبه‌ي جوان به صورت يک باور در آيد. آنچه در قرآن کريم آمده است که «انما يخشي الله من عباده العلماء» يعني عالماني که با علم به ذات خدا در مقابل او خشوع و خشيت دارند. خشيت بزرگ‌ترين مقامي است که يک انسان بدان دست مي‌يابد.

2ـ نکته دوم نيز به همان نکته‌ي نخست باز مي گردد و آن اينکه طلبه‌ي جوان بايد نسبت به هدفش آگاهي کامل داشته باشد. گاه ما با پرسش‌هايي از اين دست مواجه مي‌شويم که ما پس از سالها تحصيل به چه چيزي دست مي‌يابيم؟!

اگر محصول اجتهاد است، آيا دنياي اسلام به اين همه فقيه نياز دارد يا فقط فقيه زبر دست کافي است؟ بر اين اساس به نظر من ضروري‌ترين امر براي طلبه‌ها ، تبيين هدف نهايي از تربيت آنهاست. يعني بايد با برگزاري جلسات متعدد، اين امر را براي آنان مشخص کرد. در اين زمينه ما بايد فلسفه‌ي وجودي حوزه را در سطح کلان براي طلاب تبيين کنيم.

در نکته‌ي نخست گذشت که ما بايد براي طلاب جوان روشن سازيم طلبگي يک شغلي مانند ساير مشاغل نيست. طلبگي بر اساس تعريف مرحوم شيخ در کتاب مکاست، يعني ارشاد جاهل، و مسئله ارشاد جاهل براي عالم تا روز قيامت يک وظيفه است. يعني تأثير وجود يک عالم، تنها به اندازه‌ي عمر ظاهري او نيست، بلکه يک عالم مي‌تواند استمرار دهنده‌ي دين باشد و دين را تا قيامت، صحيح ، سالم نگه دارد. هر چه انسان در علم و معنويت بيشتر بکوشد، هدف را بهتر درک مي کند. هر کس به اندازه وسعت وجودي خود از اين خوان توشه مي‌گيرد.

پيشنهاد من اين است که مراکز خاص مشاوره‌اي در حوزه ايجاد شود و فضلاي حوزه که خود اين فرايند را بي هيچ تزلزلي طي کرده‌اند در آن حضور بيابند و اين امور را براي طلاب جوان در بدو ورود به حوزه روشن سازند. طلبه‌ي جوان بايد بداند که نبايد خود را باديگران مقايسه کند و توقعات موجود در ديگر مشاغل را نداشته باشد.

بارها ديده‌ايم که افراد پس از سال‌ها تحصيل در حوزه، به يک باره درس و بحث را رها کرده و به سراغ کارهاي عادي رفتند؛ البته اين مسئله علت‌هاي مختلفي دارد: گاهي نبود توانايي علمي يا استعداد کافي موجب رها کردن دروس حوزه مي‌شود.

به نظر من وظيفه ديگر اين مراکز مشاوره اين است که پس تبيين هدف، استعدادهاي افراد را شناسايي کنند تا کساني که استعداد علمي کافي ندارند، اصلاً وارد حوزه نشوند. اين سخن باطل است که بگوييم اين عده. که استعداد کافي ندارند مي‌توانند، به عنوان يک امام جماعت به مردم خدمت مي‌کنند، زيرا امام جماعت بايد شرايطي داشته باشد؛ او بايد بتواند فتواها را از متون اصلي استخراج کند و فرق ميان فتوا و حکم را تشخيص بدهد تا وقتي افراد از او سؤالي مي پرسند، او را درست تشخيص بدهد. کسي که خود از جهت علمي و قدرت فهم و استعداد ضعيف است، حتي از تشخيص پرسش‌هاي در مردم نيز عاجز است؛ از اين رو تنهاکساني بايد وارد حوزه بشوند که از استعداد خوب يا حداق متوسطي برخوردار باشند تا بتوانند در بخش‌هايي از اين شئون روحانيت گام‌هايي بردارند.

3ـ طلاب جوان بايد برنامة تحصيلي کاملا مدوني داشته باشند. پس از انقلاب اسلامي ، حوزه نظم نسبتاً خوبي يافت و برنامة تحصيلي نسبتاً خوبي در حال حاضر وجود دارد؛ ولي اين برنامة تحصيلي کاملاً مدوني داشته باشند. پس از انقلاب اسلامي، حوزه نظم نسبتاً خوبي يافت و برنامة تحصيلي نسبتاً خوبي در حال حاضر وجود دارد؛ ولي اين برنامه تنها براي همين 10 سال نخست است. پس از اين دوره، طلبه چه بايد بکند؟! درهمين 10 سال هم در بعضي قسمت‌ها ترديدهايي وجود دارد؛ برنامه بايد کاملاً روشن باشد؛ يعني بايد براي افراد، به نسبت استعدادهايشان برنامه ريزي شود؛ يعني علائق اشخاص به قسمت‌هاي علمي حوزه مشخص شود تا پس از گذراندن يک دوره‌ي عمومي، بتوانند بر اساس استعدادهاي خود، وارد رشته‌هاي تخصصي بشوند.

4ـ نکته ديگر لازم براي طلاب جوان، مسئله‌ي پژوهش است. پژوهش در سال‌هاي نخست حوزه، يعني در مقدمات و حتي در سطوح، اصلاً وجود ندارد. اگر پژوهش و بحث‌هاي استدلالي در حوزه تحقق بيابد، تأثير شگرفي در حوزه ايجاد مي‌شود. در گذشته نيز افراد دروس را به صورت پژوهش پشت مي‌گذراندند؛ يعني طلبه‌اي که ادبيات را مي‌خواند، آن را بر آيات قرآن و احاديث يا اشعار مطابقت مي‌داد. همچنين از نخستين کتاب اصولي که مي‌خواند، در پي اين بود که بر صاحب کتاب اشکال کند.

شما زندگي نامه‌ي برخي بزرگان را ببينيد، وقتي مشغول خواندن کتاب معالم بودند، اشکالاتي را به صاحب معالم وارد آوردند که مرحوم آخوند در کتاب کفايه ذکر کرده است. منظور از پژوهش اين نيست که يک موضوع را دنبال کنند و به نتيجه‌اي برسانند مقصود پژوهش عام است؛ يعني در هر بحثي؛ صورت عميق و دقيق و با تفکر وارد بشود و در آن مسئله اظهار نظر بکند. بدين ترتيب او به صورتي پخته حرکت مي‌کند. بدين ترتيب او به صورتي پخته حرکت مي‌کند. به تازگي شنيده‌ام که برخي مراکز آموزشي معتبر دنيا، بر اساس تشخيص روانشناسان خود، پژوهش را از همان سالهاي نخست آموزش در دستور کار خود قرار داده‌اند.

پس در حوزه‌ي که بناي آن بر تحقيق و پژوهش است بايد به اين امر، بسيار توجه شود. اما متأسفانه اکنون چنين نيست؛ ادبيات را مي‌خوانند، در حالي که هيچ پژوهشي درکنار آن نيست، سپس سطوح را در حالي که باز هم پژوهش درکار نيست.

6ـ امروزه با توجه به گستردگي علوم ، اين نظريه در ذهن ها به وجود آمده که بايد علوم را به صورت تخصصي بياموزيم. تا هر کس در يکي از رشته‌هاي تفسير، فقه، فلسفه و حتي ابواب مختلف فقه متخصص شود.

اين مسئله درست است؛ اما بايد توجه داشته باشيم که اين سخن نبايد ما را جامعيت در علوم غافل سازد . نبايد با تحصيل و تخصص در تفسير ، از فلسفه ، فقه ، تاريخ، عقايد و ... غافل شويم. اين خطر بسيار بزرگي است که تنها به يک علم بپردازيم.

دين ما جامع است. پس عالم ديني هم بايد جامع باشد؛ البته هيچ کس نمي‌تواند، بر همه‌ي فنون علوم مسلط شود اما نبايد تخصص را فداي جامعيت بکنيم.

ارزش عالم ديني به جامعيت اوست. استعداد قوي هميشه انسان را به اشتغال علمي وا مي دارد . انسان قدرت آن را دارد که علوم متعدد را فرا بگيرد، تجربه نيز اين مسئله را مشخص ساخته است. در همين زمان معاصر امام بزرگوار(رضوان الله تعالي عليه) در فقه سر آمد فقها بود، در فلسفه نيز صاحب نظر نخست مسائل فلسفي بود. ايشان در تفسير نيز مفسري طراز اول و در عرفان صاحب مبنا و صاحب رأي بودند. در اين صورت، چندسال بعد، ديگر عالمان جامع نداريم. در حالي که ويژگي خاص حوزه هاي علميه، جامعيت فارغ التحصيلان آن است.

انتظارات و توقعات متقابل طلاب و سيستم مديريت حوزه‌ي فعلي را چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟

براي پاسخ به اين پرسش اموري را به عرض مي‌رسانم. شايد بتوان اينها را انتظار متقابل طلاب و مسئولان حوزه معرفي کرد؛

1ـ نکته‌ي نخست اين است که طلاب بايد بدانند، افراد تأثير گذار در حوزه‌ي، واقعاً دلسوز آنها هستند. همين نکته فرق مجموعه‌ي آموزشي ما را با ديگر مجموعه‌ها مشخص مي سازد. در برخي مراکز آموزشي، افراد که در رأس قرار مي‌گيرند، بيشتر به دنبال عناوين خود هستند يا در پي کسب مزايايي آن مسئوليت را مي‌پذيرند؛ اما در حوزه‌ي ما چنين مسائلي وجود ندارد. اين نکته‌ي مهمي است که طلاب بايد بدان توجه داشته باشند. در حوزه‌ همه‌ي افراد مؤثر، مراجع معظم تقيدتا مديريت حوزه و بخش‌هاي تابع آن همه و همه در پي خدمت به طلاب هستند و اين امر را وظيفه‌ي خود مي‌دانند. تنها هدف آنها بالندگي و پيايي حوزه‌ي مقدسه براي پاسخ گويي به نيازهاي جامعه‌ي اسلامي است.

2ـ مسئولان حوزه بايد در فکر آسيب‌شناسي و تشخيص مشکلات و حل آنها باشند. منظور از آسيب‌شناسي، شناخت کمبودها و نواقص موجود و برنامه‌ريزي براي رفع آنهاست. مسئولان حوزه بايد براي رشد بيشتر طلاب چاره انديشي کنند و موانع اين راه را از ميان بردارند، چرا که وظيفه‌ي اصلي اين تشکيلات هيمن است. پس بايد در همه‌ي ابعاد علمي، رفاهي، معنوي، اجتماعي و ... برنامه داشته باشد و براي حل مشکلات موجود چاره بينديشد.

طلاب جوان نيز بايد توجه داشته باشند. که حوزه مرکزي مستقل است که نه پيش از انقلاب و نه پس از آن، زير مجموعه‌ي شخص، گروه يا يک دولت نبوده است. هر گاه اين مجموعه استقلال خود را از دست بدهد، در حقيقت هويت خود را از دست داده است. افتخار طلبه اين است که خود را سرباز امام زمان مي‌داند؛ نه سرباز دولت يا حکومت يا گروهي ديگر.

حوزه به دليل اينکه هويت مستقلي دارد، با محدوديت‌هايي مواجه است. طلاب جوان بايد با اين محدوديت‌ها آشنا باشند و زندگي خود را بر همين اساس بنانهند، زيرا حوزه به دليل ماهيت مستقل خود، از بودجه‌هاي کلاني که در اختيار ديگر مراکز آموزشي قرار مي‌گيرد، بي نصيب است حوزه از گذشته‌هاي دور، به وسيله وجوه شرعيه اداره مي‌شده و اکنون نيز بر همين اساس اداره مي‌شود.

بايد توجه داشت که همين استقلال حوزه در طول تاريخ آثار و برکات بسيار براي تشيع به ارمغان آورد.

طلاب محترم هم انتظار دارند که فراخور استعدادشان به آنها توجه شود؛ يعني نخست استعداديابي شود و سپس براي هر طبقه و استعداد، برنامه‌ريزي خاصي صورت گيرد تا آنها از استعداد ويژه برخوردارند، پله‌هاي پيشرفت را زودتر بپيمايند. مجموعه‌ي آموزشي موفق مجموعه‌اي است که بتواند، بسترهاي لازم را براي رشد و پيشرفت استعدادهاي خاص فراهم سازد.

مرکز فقهي ائمه اطهار عليهم السلام نيز بر همين اساس بنيان نهاده شد. در اين راستا، ما از اساتيد برجسته‌ي حوزه تقاضا کرديم که طلاب قوي حاضر در درس خود را به ما معرفي کنند تا ما برنامه‌هاي خاصي را براي آنها تنظيم کنيم. هدف ما تربيت افرادي ممحض در فقه، براي رسيدن به هدف والاي اجتهاد در اين علم شريف است.

برنامه‌ي ما در اين مرکز به اين صورت است که طلاب، نخست بر متون تسلط بيابند و تا حد ممکن به حواشي بپردازند. سپس به نگارش رساله‌هاي مختلف در ابواب گوناگون فقه بپردازند. چنان که مي‌توانيد نگارش رساله‌ي علمي از امور رايج در حوزه‌ي قديم بود و هر طلبه در سال يک يا دو رساله‌ي علمي ارائه مي‌داد؛ در حالي که اين امر در سال‌هاي اخير به فراموشي سپرده شده يا کمرنگ گشته است. الحمدلله اين امر به همت مرکز فقهي ائمه اطهار(عليهم السلام) حيا شده است. البته اذعان داريم که اين امر کافي نيست، زيرا نظام حوزه بايد بر اين اساس قرار گيرد و براي هر طلبه‌ي با استعداد، چنين برنامه‌اي در رشته‌ي خاص مورد علاقه‌ي او، تنظيم شود.

چنان که مي‌دانيد، اين سال‌ها براي نخبگان امتيازاتي در نظر گرفته شده است. نظر شما در اين‌باره چيست؟

اين برنامه‌ها و تشويق‌ها براي کساني است که به اين مرحله رسيده‌اند و عنوان نخبگان را کسب کرده‌اند که البته در جاي خود بسيار مفيد است. اما سخن من اين است که ما چه بسترهايي را براي طلاب فراهم کرديم تا آنها به اين مرحله دست يابند. چه برنامه‌اي براي طلاب جوان طرح کرده‌ايم تا او به نخبگي برسد و استعدادهاي نهفته‌اش را بروز دهد. من آگاهي دارم که دراين سالها به نخبگان توجه بيشتري مي‌شود؛ حتي دفتر مقام معظم رهبري واحدي را به اين منظور تشکيل داده که گامهاي بسيار خوبي در اين زمينه برداشته است؛ ليکن اين امکان براي کساني است که به مرحله‌ي نخبه بودن رسيده است؛ اما ما بايد براي طلاب جوان و با استعداد که تازه وارد حوزه شده‌اند، برنامه‌ريزي کنيم تا او خود را به مرحله‌ي نخبگي برساند. البته در اين زمينه هم کارهايي در حال انجام است؛ اما نظام آموزشي حوزه نيز بايد براي اين طلاب برنامه داشته باشد، زيرا اينها نخبگان آينده‌ي حوزه هستند.

تشکيلات حوزه براي هدايت، حمايت و کنترل طلاب جوان، بايد از چه عناصري بهره بگيرد؟

براي پاسخ به اين پرسش، به چند نکته، به صورت کوتاه اشاره مي‌کنم؛

1ـ يکي از عوامل موفقيت طلاب، در همه‌ي جهات علمي، معنوي و ... ارتباط مستمر با بزرگان حوزه، به خصوص مراجع تقليد بوده است . در گذشته اين ارتباط بسيار گسترده و وثيق بوده است؛ به گونه‌اي که بزرگان خود در حجره‌هاي طلاب جوان حضور مي‌يافتند و با آنها هم سفره مي شدند يا گاه از آنها دعوت مي‌کردند که در منزلشان حضور يابند. اما متأسفانه امروز اين مسائل کمرنگ شده است.

به نظر من هيچ عاملي در رشد طلبه مؤثرتر از مجالست و مؤانست با يک بزرگ حوزه نيست. من پيش تر اين نکته را به برخي مسئولان حوزه ياد آوري کرده‌ام. گاه مي بينيم که يک طلبه پس از سالها حضور در حوزه، حتي نمي‌داند که منزل يک مرجع تقليد در کجاي شهر قرار گرفته است. حتي گاهي متأسفانه اين احساس نياز نيز در او وجود ندارد که خدمت فلان مرجع برسم و از محضر او استفاده کنم.

متأسفانه مراجع معظم نيز به دليل افزايش مشاغل پس از انقلاب، مانند گذشته فرصت کافي براي رسيدگي به اين امور را ندارند. با اين همه مراجع نيز خود به اين امور واقف هستند و همواره از کوچک‌ترين فرصت‌ها استفاده مي‌کنند و به امور طلاب جوان مي‌پردازند. مسئولان حوزه هم بايد برنامه‌اي ترتيب بدهند که طلاب ماهانه خدمت مراجع برسند و از محضر ايشان استفاده کنند.

در روايات هم آمده است که نگاه کردن به صورت عالم ديني عبادت است. مجالست با عالمان ديني از دستورات مؤکد دين اسلام و امامان معصوم است. مجالست و ارتباط با عالمان دين براي همه‌ي ما درس است، زيرا همه‌ي حرکات و سکنات ايشان برگرفته از دستورات معصومان است. وقتي با عالمان ديني مجالست و مؤانست نداشته باشيم، به صورت طبيعي در مسير ديگري گام بر مي‌داريم که سرانجامش معلوم نيست.

اين مسئله به مسئولان دفاتر مراجع به مربوط است.

يک طرف مسئولان دفاتر هستند و طرف ديگر مسئولان و مديران حوزه که بايد براي اين منظور برنامه‌ريزي باشند. هر چند هفته، طلاب يکي دو مدرسه را به حضور يکي از عالمان يا مراجع ببرند؛ عالماني که نگاه به آنها و در حضور آنها بودن، به انسان نورانيت مي‌بخشد. براي فهم تفاوت ميان طلبه‌اي که با عالم ديني مجالست دارد با کسي که ندارد، مي‌توان دو طلبه‌ي متفاوت از اين دست را در نظر قرار داد. تفاوت بين اين دو از جهت اخلاقي، علمي، تقوايي و ... کاملاً مشهود است.

نکته‌ي ديگر درباره‌ي رشد طلاب، که بايد بدان پرداخته شود، مسئله احياي پيش مطالعه، مباحثه، جزوه‌نويسي، تقريرنويسي و... است. اين بحث‌ها در حوزه‌ي قديم از اهميت والايي برخوردار بود و خود موجب رشد و تقويت علمي طلاب مي‌شد. جالب اينکه بسياري مراکز آمويشي مهم دنيا، امروزه اين ويژگي‌ها را در نظام آموزشي خود پياده کرده‌اند.

متأسفانه در حوزه‌ي امروز، پيش مطالعه مباحثه، جزوه‌نويسي و ... تقريباً منسوخ شده است.

در اينجا باز هم مسئله مرکز مي‌تواند با مشاوره‌ي علمي، طلاب را در انتخاب استاد يا هم مباحثه ياري کنند. براي مثال طلبه‌اي که قصد دارد در درس خارج شرکت کند، بايد پيش‌تر با دروس مختلف و اساتيد آن آشنا باشد که اين مراکز مي‌تواند، راهنمايي لازم را در اختيار آنها بگذارد.

علماي گذشته، با نگاه خاصي وارد حوزه مي‌شدند؛ اما در حال حاضر اين نگاه تغيير کرده و بيشتر مادي و زميني شده است. به نظر شما علت اين تغيير رويکرد چيست؟

البته من به اين مسئله باور ندارم. حوزه‌ي امروز به دليل وقوع انقلاب اسلامي با مسئوليت سنگيني مواجه است. همين مسئله موجب شده که عده‌اي از طلبه‌ها پس از مدتي تحصيل، در يکي از سازمان‌ها مسئوليتي به عهده بگيرند. يا در نظام قضايي مشغول کار شوند يا اينکه در دانشگاه‌ها به تدريس بپردازند. اين مسئوليت پذيري به معني تغيير نگاه نيست.

با اين همه اگر بخواهيم، به آسيب شناسي اين مسئله بپردازيم، باز هم بايد همان مسئله روشن نبودن هدف را مطرح بکنيم. طلبه در گام نخست بايد بداند که تنها براي فهم دين به حوزه آمده است، زيرا در اين صورت مي‌تواند در همه‌ي شئون مؤثر و تأثيرگذار باشد. چرا که با فهم درست دين مي‌تواند گوهر آن را در کسوت‌هاي مختلف، به درستي به جامعه منتقل کند. اين همان چيزي است که در آيه‌ي نفر نيز آمده است: «و لولا نفر من کل امة طائفة يتفقهوا في الدين ...»

آيه نفر وظيفه‌ي تفقه دردين و ابلاغ آن را به مردم بر عهده‌ي ما نهاده است. حال دين، مجموعه‌ي بسيار بزرگي است که شناخت و فهم هر بخش آن به يک عمر تلاش و کوشش نياز دارد طلبه با درک اين موقعيت، مي‌يابد که عمر خود را به بطالت نمي‌گذارند و يک لحظه‌ي حياتش را بيهوده سپري نمي‌کند و ارزش وقت و عمر خود را مي‌داند. ديگر احساس خستگي نمي‌کند و تنها و تنها به هدفش مي‌انديشد.

خستگي در چيزي نشانه‌ي لذت بردن از آن است. اگر طلبه از درس خواندن لذت ببرد، هيچ‌گاه احساس خستگي نمي‌کند.

طلبگي و روحاني شدن، يعني با تحصيل علم در برابر بدعت‌ها و خرافات ايستادن و دين را از ناخالص اوهام حفظ کردن ، چه ارزشي از اين برتر و والاتر که انسان پا جاي پاي انبيا بگذارد و نقش ايشان را در جامعه ايفا کند.

طلبه اگر چنين روشي را اتخاذ کند، بهتر و مفيدتر مي‌تواند به جامعه و انقلاب خدمت کند و در برابر هجمه‌هاي موجود مي‌ايستد. وقوع انقلاب اسلامي در ايران، صداي اسلام و تشيع را به گوش جهانيان رسانيده هر روزه پرسش‌هاي و شبهات مختلفي براي حوزه ارسال مي‌شود که بايد به همه‌ي آنها به درستي پاسخ داد. وظيفه اصلي و مهم طلاب اين است که با فهم درست دين و در دست داشتن مباني و ادله‌ي کافي به اين پرسش‌ها و شبهات پاسخ دهند.

ما در لاس وارثان و حافظان دين وظيفه‌ي مهمي بردوش داريم که بايد آن را به سرانجام برسانيم.

در اينجا بايد به اين مسئله اذعان کرد که انقلاب اسلامي حق بزرگي بر حوزه دارد. انقلاب از نظر علمي موجب غناي حوزه شده است. ما هر روزه افزايش نشاط علمي را در حوزه شاهد هستيم. اکنون تحولات براي بيشتر مردم قابل فهم نيست. براي مثال وقتي در امر داروسازي پيشرفتي حادث مي‌شود، اما وقتي يک مسئله مهم ديني در حوزه کشف مي‌شود، کسي توانايي درک آن را ندارد. امام خميني مسئله ولايت فقيه و تشکيل حکومت جمهوري اسلامي را از دل همين دين بيرون آورد؛ حال آيا اين مسئله با توسعه‌ي علوم ديگر قابل مقايسه است؟

پس طلاب جوان بايد بدانند که حوزه از نظر علمي به پيش مي‌رود؛ نه اينکه ما فقط علوم گذشتگان را بي کم و زياد مي‌خوانيم. هنوز هزاران مسئله فقهي، تفسيري، کلامي و فلسفي وجود دارد که پاسخ شايسته‌ي خود را نيافته است و طلاب فاضل بايد کمي همت ببندند و به تحقيق و پژوهش در آنها بپردازند.

تأثير ديگر انقلاب بر حوزه که لازم است بدان پرداخت، کاربردي کردن دين است. اين مسئله خدمت بزرگي که انقلاب به حوزه ارائه کرده است. امروزه حضور نظرات ديني را در علوم تجربي و انساني، به وضوح شاهد هستيم. حوزه در همه‌ي ارکان نظام حضور دارد و نظرات ديني همه جا حرف اول را بيان مي‌کند.

انقلاب اسلامي موجب وقوع انقلاب علمي در حوزه شده است؛ بناي حوزه نيز بر علم و اخلاق است و حوزه با دو بال علم و اخلاق حرکت کرده است. حال آيا انقلاب اخلاقي هم در حوزه صورت گرفته است؟

بايد مشخص شود که منظور از انقلاب اخلاقي چيست. متأسفانه حوزه‌ي امروز از نظر توجه به اخلاق، مانند حوزه‌ي گذشته نيست که عوامل آن بايد بررسي شود. توجه داشته باشيم که در گذشته تعداد طلاب بسيار اندک بود و در اين ميان اهل درس يا اهل سير و سلوک يا ... مشخص بودند. از اين جهت بزرگان اخلاقي نمود بيشتري داشتند. در زمان حال نيز عالمان اخلاقي بسياري در حوزه حاضرند؛ ليکن به دليل گستردگي حوزه‌ي امروز، نمود چنداني ندارند.

با تشکر از فرصتي که براي اين گفت و گو گذارديد.

برچسب ها :