آثار وضعی روزهخواری و پاسخ به اتهامات مولوی اهل سنت
۳۱ فروردین ۱۴۰۱
۱۵:۰۲
۱,۶۱۲
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
-
شهادت صدیقه طاهره، حضرت فاطمه زهرا(س) تسلیت باد
-
برگزاری مراسم سالگرد شهادت حضرت فاطمه(س) / فاطمیه دوم
-
یادی از فقیه اهلبیت(ع) و مرجع بزرگ شیعه، در گفتوگوی خبرگزاری ابنا با آیتالله شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی
-
مسجد کانون تهذیب و رشد استعدادها
-
مسئول اصلی این قضیه کوتاهی دولت پاکستان است
-
گزارش سفر حضرت آیت الله فاضل لنکرانی به آذربایجان شرقی
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرینمرحوم شیخ صدوق(قدس سره) در جلد دوم کتاب من لایحضره الفقیه، روایتی را از امام صادق(علیه السلام) نقل فرموده که «مَن اَفطَرَ يَوماً مِن شَهرِ رَمضان خَرَجَ رُوحُ الايمانِ مِنه»؛ هر کس یک روز از ماه مبارک رمضان را بدون عذر شرعی افطار کند، روح ایمان از اون خارج میشود.
قبل از شروع ماه مبارک رمضان باید این روایت را از طريق رسانهها خصوصاً رسانه ملی زياد به گوش مردم برسانیم.
امروز یک مطلب مطرح در جامعه مسئله روزهخواری است. ولو اینکه مجموعاً اگر انسان بخواهد منصفانه قضاوت کند جنبه اطاعت مردم ما از خدای تبارک و تعالی در روزهداری غلبه دارد. هرچند ممکن است تظاهر به روزهخواري را بیشتر از گذشته ببینیم ولی معنایش این نیست که افراد روزهگیر کمتر از افراد روزهخوار باشند. به هرحال خیلی از افراد به خاطر بيماري یا اسباب دیگر معذور هستند و روزه نمیگیرند، خود خدای تبارک و تعالی میفرماید «وَمَنْ كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ
يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ»، اگر کسی مریض يا مسافر است تکلیفی بر روزه گرفتن ندارد.
اما مورد این روایت «مَن اَفطَرَ يَوماً مِن شَهرِ رَمضان» است. اگر کسی یک روز ماه رمضان را بدون هیچگونه عذری افطار کند نه مسافر باشد، نه مریض، در وطن خودش هست و علم هم دارد به اینکه روزه گرفتن بر او واجب است، اما با سرپيچي از فرمان خدای تبارک و تعالی روزه نميگيرد، در اینکه اين فرد، مرتکب گناه و فعل حرامی شده که عقوبت أخروی دارد بحثی نیست، مگر اینکه توبه کند و با استغفار، آن عقوبت از او برطرف شود.
اما آنچه مهم است اثر وضعی بسیار خطرناکي است که طبق این روایت بر این گناه مترتب ميشود. میفرماید: «خَرَجَ رُوحُ الايمانِ مِنه»، این فرد فکر نکند که یک روزهای را افطار کرده و مثلاً نخواسته خود را مثل مقدسین قرار بدهد، اثر وضعی اين کار؛ خروج روح ایمان از وجودش است.
ظاهر روایت ميفرمايد آن جنبهای از روح انسان که ایمان را ميپذيرد، حرف حق را قبول میکند و میفهمد حق و باطل چیست، از وجود اين فرد خارج میشود و مصداق «طبع قلب» و «ختم الله علی قلوبهم» میشود. کسی که یک روزهاش را عمداً افطار کند ولو در معاملات و امور ديگر زندگي آدم خیلی مقیدی هم باشد، نمازهایش را هم مرتب بخواند و مقید به زکات و خمس هم باشد، اما روح ایمان و آن جنبهی پذیرش ایمان از قلب او میرود و ديگر قدرت پذیرش موعظه را پیدا نمیکند و هر چه موعظهاش کنند فایده ندارد.
در روایتی انبياء الهي(صلوات الله علیهم اجمعین) را دارای پنج روح و مؤمنان را دارای چهار روح و کفار را دارای سه روح طبقهبندي ميکند. روشن است معناي روايت اين نیست که در انسان تعدد روح وجود دارد، بلکه بيان شئون نفس انسان است، همان طور که میگوئیم نفس انسان داراي قوه غضبیه، تخیل و شهویه است این روايت نيز ميفرمايد روح انسان دارای مراتبی است، آنچه که در انبیاست مرتبه اول روح القدس، مرتبه دوم روح الایمان، مرتبه سوم روح القوه، مرتبه چهارم روح الشهوه، و مرتبه پنجم روح البدن است.
با روح القدس آمادگی دریافت وحی را پيدا ميکند. یعنی خدای تبارک و تعالی از باب اینکه یمنّ علی من یشاء است و بر بندگان برگزيدهاش منت مينهد در انبياء قوهای قرار داده که توان دریافت وحی را دارند، بشرهاي عادی اصلاً قدرت دریافت وحی را ندارند البته این بحث در جای خودش مطرح است که چطور شد خدای تبارک و تعالی این فضیلت را به انبیاء داد اما به سایرین نداد.
اما روح الایمان آن است که انسان را به سمت عبادت و اطاعت خدا و شريک قائل نشدن براي او دعوت میکند. با روح القوه انسان قدرت مقابلهی با دشمن و کسب حلال را پيدا ميکند و با روح الشهوه از لذائذ حلال استفاده مینمايد و در نهايت با روح البدن حرکت میکند. قوای روح را اینچنين بیان فرمودهاند و در فلسفه يا جاهاي ديگر هم از آن تعبیر به قوای نفس میکنند. در هر صورت روح الایمان آن قوهاي است که انسان را آماده برای پذيرش حق و عبادت خدا میکند.
بر اساس اين روايت، اثر وضعی روزهخواري عمدي این است که روح الایمان از روزهخوار خارج میشود یعنی از این به بعد آمادگی، قابلیت و صلاحیت انجام عبادات را از دست ميدهد. یعنی افطار عمدی در ماه رمضان سبب میشود اگر قبلاً هم اهل نماز بوده، نمازش را ترک کند. سبب میشود زکاتش را ترک کند، دنبال کسب حلال نرود، تا آنجا که برای خدا هم شریک قائل میشود.
روزهخواري این اثر بسیار خطرناک را دارد که منتهي میشود به «ختم الله علی قلوبهم». البته من ندیدم کسي این ملازمه بین «خروج روح الایمان» و «ختم الله علی قلوبهم» را بيان کرده باشد.
باز نظیر این تعبیر را مرحوم کلینی در جلد دوم کافی صفحه 281 ذکر ميکند.
أصبغ بن نباته میگوید مردی خدمت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) عرض کرد برخی از مردم عقیده دارند کسی که مؤمن است مرتکب زنا نمیشود، سرقت نمیکند، شراب نمیخورد، ربا نمیگيرد، خون به ناحق نمیریزد، در حالي که ما به چشم خود میبینیم خیلی از افرادی که مؤمن هستند این گناهان را انجام ميدهند، آیا اینها مؤمن نیستند؟
حضرت فرمودند درست میگويی من هم از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) همین مطلب را شنیدهام، دلیل فرمایش پیامبر اکرم هم قرآن کریم است. آنگاه با اشاره به آیات سوره واقعه که در آن انسانها را به سه گروه اصحاب يمين و اصحاب شمال و السابقون السابقون تقسيم ميکند. میفرماید سابقون، انبیاء مرسل و غیر مرسل هستند که خداوند در وجودشان پنج روح قرار داده است. اصحاب يمين و میمنه مؤمنان هستند که خدا در آنها چهار روح قرار داده.
اصحاب شمال يا مشئمه یهود و نصارا هستند که براساس آيه شريفه 146 سوره بقره «الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَريقًا مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ» ما تورات را بر آنها نازل کردیم و با بشارت ظهور پیامبر آخر الزمان در آن آشنا هستند و او را بر حسب آنچه که در کتاب خودشان آمده همانند فرزندانشان میشناسند، منتهي به حدی از عصيان میرسند که حق را کتمان میکنند در حالی که آگاه به آن هستند. پذيرش حق از شئون روح الایمان است، اگر کسی حق را دانست و به آن بیاعتنایی کرد و زیر پايش گذاشت، بايد بدانيم این فرد روح الایمان ندارد.
ببینید خروج روح ايمان تا کجا میرسد که انسان حق را میداند، میداند که خدای تبارک و تعالی در قرآن حجاب را واجب کرده اما با حکم خدا مخالفت میکند، گاهی هم که به آنها گفته شود خدا اين حکم را فرموده میگویند خدا نفرموده! حالا حجاب یک مثال است، ربا مثالي ديگر، نسبت به همهی احکام ديگر هم همينطور ميشوند.
اگر کسی بر حسب آيه شريفه قرآن «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» شد اين فرد کسی است که روح ایمان از قلب او خارج شده است. ما بايد این مطالب را به مردم بگويیم، بسياري از کساني که روزهخواري ميکنند اين مطالب را نمیدانند، میگویند بعداً آن را قضا میکنیم یا توبه میکنیم، مسئله را خیلی عادی و سخیف در نظر ميگيرند. اصلاً یکی از اسباب تزیین شیطان همین است که در نظر انسان آن خطر، آن زشتی و قبح فراوانی را که گناه دارد پائین میآورد و میگوید اینها چیزی نیست! تا جايي که بگويد اگر سه هزار میلیارد هم اختلاس کردم چیزی نیست، اگر عمداً دست به زن نامحرم زدم یا نگاه حرام به زن نامحرم کردم، چیزی نیست اگر هم باشد یک گناه صغیره است.
کار شیطان اين است که نزد انسان قبح گناه را کم میکند پشت سر افراد خداي ناکرده غیبت کرده و تهمت میزند، بعد هم میگوید خواستم خوبیاش را بگویم، بدیاش را هم گفتم، این چیزی که من میگویم را همه ميدانند. این همان کم کردن دایرهی قبح گناه است.
اگر روح الایمان از انسان خارج شد گناه در نظر او یک امر عادی میشود، کشتن در نظر او یک امر عادی میشود، اول یک مورچه را میکشد و بعد یک موجود بزرگتر را تا اینکه انساني را میکشد و برایش مسأله کشتن موجودات عادی میشود، خروج روح الایمان انسان را به آنجا ميرساند که خدای ناکرده فرزند یا پدر و مادرش را به قتل میرساند.
باید اين کلمات نوراني را برای مردم بیشتر گفت، امروز ما طلبهها در یک شرایط بسیار خطیری قرار داریم، دشمن شبانه روز ذهن مردم را نسبت به روحانیّت بدبین میکند، روحانیتی که امروز از نظر وضع معیشتی اگر نگويیم پايينترين قشر جامعه اما جزء بدترین قشرهاست، متأسفانه مردم ما همین را هم نمیدانند. در عين حال مشکلات معیشتی که در کشور وجود دارد را بر عهده تمام روحانیت میگذارند، گوشت گران میشود به هر آخوندي ميرسند او را مسئول ميدانند، چرا؟ آنها که مسائل اقتصادی کشور را طراحی میکنند اکثرشان غیر روحانی هستند، کارشناسهایی که چهبسا با روحانیت ارتباطی ندارند. ببینید بين وزرای اقتصادی ما چند تا آخوند هستند؟
چند شب پیش پيامکي از طرف یکی از فضلا برايم آمد که نوشته بود از اول ماه رمضان تا الآن نتوانستم برای خانوادهام یک سر سوزن گوشت تهیه کنم، از اينگونه افراد در حوزه زیاد داریم. کارشناسان اقتصادي همه دانشگاهي و غير آخوند هستند. اینها را مردم باید بدانند.
يک مصیبت بزرگ ديگر روی آوردن افراد بسيار نادري از طلاب به کارهایی است که اصلاً در شأن روحانیت نیست که اين کار لطمه زيادي به روحانيت ميزند. اشعاری را که قبلاً اهل فسق و فجور میخواندند حالا یک روحانی عمامه به سر در یک جلسه ميخواند و مردم شروع به کف زدن ميکنند، این اصلاً با شأن روحانیت سازگاری ندارد.
ما مدعی هدایت مردم هستیم، مدعی هستیم که اسلام را یاد گرفتیم و میخواهیم برای مردم بیان کنیم، بله در اسلام شادی و شاد کردن مردم هم وجود دارد ولی این قبيل کارها کار ما نیست! نمیگوئیم کار روحانیت فقط عزاداري و اشک است، ولی انجام يکسري از کارها زيبنده روحانيت نيست بهطوري که اگر از منِ طلبه بخواهند یک مسئله سؤال کنند وقتی ببینند من هم خودم را در جایگاه یک آدم کذا قرار ميدهم که فقط میخواهد مردم را بخنداند و کاری به حلال و حرام آن يا اینکه این مجلس لهو میشود یا نه ندارد، مسلّم اگر من آیه قرآن را هم بخوانم گوش نمیدهند و نبایدهم گوش بدهند.
آنها باید از من دغدغه دین را ببینند، ببینند که من دلسوز و موظفم که عمر مردم در صراط مستقيم قرار گيرد نه در مرتع و چراگاه شیطان. متأسفانه امروز در فضای مجازی اموري را میبینیم که اصلاً با شأن روحانیت سازگاری ندارد.
عوامل متعددي امروز علیه روحانیت کار میکنند و این وظیفهی ما را روز به روز بیشتر میکند، نسبت به کردار و گفتار و حرفهایی که میزنیم مراقب باشيم. سعي کنيم مستند حرف بزنیم، بدون دلیل و از پیش خود حرفی نزنيم. امروز که طعنهها و ناسزاها فراوان است، از داخل و خارج، از آشنا و غیر آشنا، انجام وظیفه برای یک روحانی یک جهاد بزرگ است. ما باید محکمتر باشیم یک وقت کسی نگوید من رها میکنم و میروم. این آسان است انسان برود سراغ کاری که هیچ مشکلی نداشته باشد طعنی هم نشنود و زندگی آرامی کند، ولی ما برای ایستادن آمدهایم، آمدهایم تا در مقابل شیطان و شیاطین بایستیم، به مردم بگوئیم راه خدا این است که در قرآن آمده و پیغمبر و ائمه ما فرمودهاند.
یک درد بزرگتر در فضاي مجازي اين است که یک عده از مولویهای بیسواد اهل سنت که ادعا میکنند ما زیاد قرآن میخوانیم اما آيات قرآن را درست نميفهمند میگویند هر کسی غیر از خدا را بخواند مشرک است و بعد هم میگویند مشرکین عصر حاضر با مشرکین صدر اسلام یکی هستند.
آیا تعریف از امیرالمؤمنین(علیه السلام) و دعوت به ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) دعوت به غیر خداست؟! اگر دعوت به غیر خداست پس پیامبر(ص) که در طول عمرش مردم را به امیرالمؤمنین(ع) دعوت ميکرد و روزی نبود فضائل امیرالمؤمنین را بیان نکند، شما باید ملتزم شويد که پیامبر هم نعوذ بالله جزء مشرکین باشد!
اين چه حرفهاي باطل و نسبتهاي ناروايي است که بر زبان جاري ميکنيد؟ ولایت امیرالمؤمنین به دستور خدای تبارک و تعالی است، مگر بزرگان خودتان در هفت جاي صحيح بخاري نقل نکردهاند که پیامبر در آخرين لحظات عمر مبارکش فرمود قلم و دواتی بیاورید تا مطلبی را بنويسيم که بعد از من مردم گمراه نشوند. اما برخي مانع شدند و گفتند نیاز نیست، «حسبنا کتاب الله»! خب بگوييد اینها که با پیامبر مخالفت کردند چه حکمی دارند؟ شما به ما مشرک میگويید؟
در خود صحیح بخاری نقل شده که خلیفه دوم جملهی بسيار زشت «إن الرجل لیهجر» را بر زبان آورد. حکم کسی که با پیامبر خدا مخالفت کند چيست؟ آيا شما فقه و قرآن بلد هستید؟ حقيقت دعوت به ولایت امیرالمؤمنین، دعوت به خداست، برای اینکه خدا به پیامبر فرمود «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»، اگر ولایت امیرالمؤمنین را برای مردم نگويی رسالت خود را انجام نداده و تمام زحمات بيست و سه ساله تو به هدر ميرود. نمیشود گفت «و إن لم تفعل» راجع به محبت بین مردم و دوست داشتن و احکام خورد و خوراک است. مگر میشود با نگفتن یک حکمِ خورد و خوراک، کل رسالت پيامبر از بين برود؟! البته عده قابل توجهي از علمای اهل سنت هم هستند که این مزخرفات را نمیگویند و ما قدردان آنها هستيم.
چندی پیش يکي از آنها حرفی زد که همه با او برخورد کردند اما باز ميبينيم برخي دست بردار نیستند، صریحاً این فرد بیسواد میگوید اگر کسی قائل به شفاعت شود مشرک است، کسی درخواست شفا و طلب حاجت از غير خدا کند يا به زیارت حرم اهلبیت برود مشرک است. آيا تاکنون کلمه «باذن الله» را در قرآن نخواندهاید؟ میگویند، کسی که بگوید غیر از خدا شخص دیگری هم علم غیب دارد مشرک است، لااقل قرآن را ببينيد که خود قرآن استثنا میکند و میگوید افراد خاصي از بندگان «باذن الله» میتواند علم غیب داشته باشد، يا «باذن الله» میتواند شفاعت کند، «باذن الله» میتواند مرده را زنده و کور را بینا کند. شیعه میگوید امامان معصوم به اذن الله اين قدرت را دارند نه مستقل از خدا. با اين حرفهاي خلاف واقع و خلاف قرآن، جوانهای خودشان را گمراه میکنند و این هم مشکل دیگری است.
بيان اين مطالب براي آن است که ببینید چقدر وظیفه روحانی شیعه در این زمان سنگین است، باید خدا کمک کند و از ائمه معصومین(علیهم السلام) استمداد بطلبيم. بر اساس آيه شريفه «الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللهِ»، ما باید رسالات خدا را تبلیغ کنیم و از احدي غیر از خدا نهراسيم.
ما به این آقایان میگويیم موضوع شفاعت، شفا، زنده کردن مردگان، علم غیب، همگي در دایرهی اذن الله است، اما آنچه که خدا اذن به آن نداده، پرستش غیر خداست. ما نه قبر میپرستیم، نه صاحب قبر را، نه پیامبر را میپرستیم نه علی را، اصلاً معتقدیم اگر حقیقت ولایت را بفهمیم تازه میتوانیم خدا را درست پرستش کنیم، عقیده ما این است، منتها بيخردان آن را وارونه و تحریف میکنند و بعد هم تهمت میزنند.
امیدوارم در این شبها و لیالی قدر خدای تبارک و تعالی ما را موفق به درک لیلة القدر و اسماء و صفات خودش فرمايد، ماه رمضان ماه وصول و تخلّق به اسماء و صفات الهی است.
خداوند إن شاءالله ما را به وادی قرب خويش هر چه بیشتر وارد بفرماید.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته