«قیام لله»؛ موعظه واحده خداوند
۰۹ خرداد ۱۴۰۳
۱۲:۳۸
۱۵۰
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
«قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ»
در آستانه سالگرد ارتحال بنيانگذار انقلاب اسلامي حضرت امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) حادثه بسیار دلخراش شهادت رئيس جمهور محترم و همراهان گرامياش، رهبری معظم و مردم ايران را داغدار کرد.
اولاً یاد این شهدای بزرگوار را گرامی میداریم و از خدای تبارک و تعالی میخواهیم مسیری که این شهدا، مخصوصاً رئیس جمهور محترم برای خدمت به انقلاب نه فقط ترسيم بلكه عملی کرد، را مسئولین آینده الگوی خود قرار دهند و در همین مسیر به مردم خدمت كنند.
از ویژگیهای این دولت و رئیس جمهورشهیدش این بود که گفتمان خود ودولتش را گفتمان انقلاب، گفتمان امام و رهبري، گفتمان ارزشها و در یک جمله گفتمان دین قرار داد. دغدغه او مسئله دین و حکومت دین بود، این امر بايد دغدغه همه مسئولین ما باشد.
در هیچ دولتی نسبت به مسئله حجاب توجه چنداني که نشد هیچ، بلکه مخالفت هم میکردند، تنها دولتی که به میدان آمد و با اينكه میدانست اين كار برای او هزینه دارد اما پای آن ایستاد همین دولت و همین رئیس جمهور بود. این ناشی از اعتقاد او به حکومت دین بود.
شاخص اصلی امام را نيز اگربخواهیم خلاصه کنیم، اعتقاد محكم او به حکومت دین بود، برای امام شاخص دیگری را بالاتر از این نمیشود حساب کرد. امام خمینی(قدس سره) به جدّ معتقد بود که دین برای حکومت آمده، همه انبیا برای حکومت آمدند، دین برای همه ابعاد زندگی بشر هدایت و دستور دارد و حاکم جامعه باید به نحوی متصل به خدای تبارک و تعالی باشد، شاخص اصلی امام این بود.
این شاخص در این دولت که دولت خدمت و جهاد و شهادت شد، به خوبی بروز داشت و الآن هم باید این شاخص ادامه پیدا کند.
آن زمانی که مرحوم والد ما(رضوان الله تعالی علیه) در یزد تبعید بودند نوشتهاي از امام مربوط به سال 1323 را كه با آيه «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ » شروع ميشد، مرحوم آقای وزیری یا یکی از مسئولین کتابخانه به والد ما نشان دادند، در اين آيه شريفه خدای تبارک و تعالی به پیامبر دستور میدهد که به کفار و به همه بشر بگو من یک موعظه برای شما دارم، مگر ما واعظی را از خدا یا پیامبر بالاتر میتوانیم تصور کنیم؟ واعظ حقیقی فقط خدا و اولیاء خدا ست و نفس آدمي «كفي بالنفس واعظا»، كه اين نفس هم مسبوق به خداست و روح خدا در آن وجود دارد.
انسانهایی که اهل دیانت نیستند نمیتوانند بشر را موعظه کنند، موعظه واقعی مربوط به خدا و اولیای خداست، به این آیه بايد خوب دقت كنيم كه اگر فقط همين يك آيه را بفهميم براي ما بس است. كه البته نميشود واقعش را فهميد! ما واقع كدام آيه از آيات قرآن را ميتوانيم بفهميم؟ اما با توجه اجمالي به همين آيه مسير زندگي و نگاه ما به دنيا تغيير پيدا ميكند.
خداي تبارك و تعالي در اين آيه به پيامبر دستور ميدهد به مردم بگو « إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ» شما را يك نصيحت ميكنم و آن قيام براي خداست«أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ». تعجب از بعضي تفاسير مثل تفسير كبير فخر رازي است كه موعظه واحده را به توحيد معنا كردهاند. مگر اينكه بخواهند أن تقوموا را به توحيد برگردانند. شما يك موعظه براي مردم داريد؟ يعني همه حرفها در اين موعظه است.
عزت دنيا و آخرت انسان در اين يك موعظه است كه مسير حركت انسان را براي هميشه روشن ميكند. یک وقت در موعظههاي اخلاقي ميگوئيم دروغ نگوئيد، غيبت نكنيد، حسد و كبر و غرور نداشته باشيد، ولي اين موعظه نه فقط موعظهاي اخلاقي بلكه جامع همه دين است. آن موعظه اين است كه «أن تقوموا لله» براي خدا قيام كنيد.
سؤال ميشود «قيام لله» يعني چه؟ یعنی هر كاري كه انسان انجام ميدهد. مراد از قيام، ايستادن در مقابل نشستن و قعود نيست، مراد حركت است يعني هر حركتي كه انجام می دهيد براي خدا باشد، از فكر و انديشه گرفته، تا گفتار و اعمال، همه بايد براي خدا باشد، براي خدا حرف بزنيم و برای خدا عمل کنیم، اگر خواهان سعادت هستيم باید بر هر كاري در زندگي ما «قيام لله» صدق كند.
در كلمات مفسرين «قيام لله» به همين اندازه معنا شده كه به كارهایتان رنگ خدايي دهيد. مرحوم علامه طباطبائي ميفرمايند «أن تنهضوا لأجله و لوجهه الكريم» بيشتر از اين ورود نميكند.
زمخشري در تفسير كشاف ميگويد: «أراد بقيامهم إما القيام عن مجلس رسول الله وتفرّقهم عن مجتمعهم عنده» مراد از قيام برخاستن از مجلس رسول خدا و متفرق شدن از نزد اوست. در آخر نيز ميفرمايد «مراد انتساب في الامر والنهوض فيه بالهمة»، تصميم بگيريد براي خدا كارتان را شروع كنيد. يعني فقط اخلاص داشته باشيد و همه چيز را رنگ و صبغه خدايي بدهيد.
در تفاسير گذشته «قيام لله» را به همين اندازه معنا ميكنند که انسان آب میخورد برای خدا باشد، حرف میزند برای خدا باشد، تجارت میکند برای خدا باشد، تا عبادات، نماز و روزه، سفر، همه کار را برای خدا انجام بدهد. بالأخره هر فعلی نیاز به یک حرکتی دارد، چه در ذهن چه در خارج! بايد اين حرکت براي خدا باشد كه البته كار بسيار مشكلي است. انسان وقتي به اندرون خودش مراجعه ميكند چقدر منافع شخصي و هواهاي نفساني را مشاهده ميكند كه ذهن او را متوجه خود ميكند و گاهي هم در عمل بروز ميكند.
مثل بروز و ظهور حسادتها، كينهها و دشمنيها كه سر از جنگها در ميآورد. اما اگر انسان با «قيام لله» همه چيزش براي خدا باشد اين آسيبها و اين بلاها به وجود نميآيد.
«قيام لله» در تفاسير گذشته فقط در همين حد بيان گرديده، اما در آن مطلبي كه امام در كتابخانه وزيري نوشتهاند چه تعابير بلندي ذكر كردهاند. اولاً میفرمایند خداوند تبارک و تعالی در این آیه از سرمنزل تاریک طبیعت تا منتهای سیر انسانیت را بیان کرده، اگر انسان بخواهد درجه معرفت امام را بشناسد، بايد این برداشتهای عمیق او از آیات قرآن را ببيند.
زمخشری میگوید «أن تقوموا لله» یعنی از مجلس رسول الله برخيزيد و بعد هم آن را توسعه میدهد، اما یک برداشت اجمالی امام از آیه «ان تقوموالله»، قيام از سر منزل تاریک طبیعت تا منتهاالیه سیر انسانیّت است و میفرمایند این بهترین موعظهاي است که خدای تبارک و تعالی از میان همه مواعظ انتخاب کرده. و نيز میفرماید عمل به این آیه تنها راه اصلاح جهان است، ابراهیم خلیل الرحمن قیام لله کرد و بعد به مقام خلّت رسید، موسی کلیم الله قیام لله کرد و بر فرعونیان پیروز شد، این حرفها را 34 سال قبل از انقلاب میزند.
برخی میگویند هدف امام تشكيل حکومت اسلامی نبود، امام میخواست با پهلوی مبارزه کند و آن را از بین ببرد، اما دنبال تشکیل حکومت نبود، بعداً این حرفها پیش آمد، در حالي كه اين تصريح نوشتههای امام است، غیر از آنچه که در کشف الاسرار قبل از این نوشته، يا آن بحثهای عمیق و دقیقی که در کتب فقهی و اصولی ایشان آمده، ببینید امام چطور قیام لله را معنا میکند؟
موسی کلیم الله با «قیام لله» بر فرعون پیروز شد و به میقات محبوب خودش رسيد و به مقام محو نائل گرديد. با «قیام لله» است که خاتم النبیین(صلی الله علیه و آله) یک تنه بر تمام عادات و عقاید جاهلیت غلبه کرد، یعنی وقتی یک نفر قیام لله کند میتواند جاهلیت عرب را از بین ببرد، بتها را از خانه خدا دور کند و به جای آن توحید و تقوا گذارد.
بعد میفرمایند در مقابل «قیام لله»، «قیام للنفس» است. اين خودخواهی و ترک قیام لله است كه ما را به این روزگار سیاه رسانده و جهانیان را بر ما پیروز کرده و کشورهای اسلامی را زیر نفوذ و سلطه کفار و اجانب برده، یعنی ریشه تمام بدبختیهای مسلمین در زمان معاصر این است که به فکر منافع شخصی خودشان هستند، قیام برای منافع شخصی است که روح وحدت و برادری در ملت اسلامی را خفه کرده.
آنچه که مانع از وحدت میشود این است که ما قیام لله نداریم، قیام برای نفس است که بیش از ده میلیون (آن زمان جمعیت ایران ده میلیون بوده) جمعیت شیعه را به طوری از هم متفرق کرده که طعمه مشتی شهوتپرست و پشت میز نشین شدهاند، بعد این جمله را میفرمایند که قیام برای شخص است که یک نفر مازندرانی بیسواد (رضا خان ميرپنج را) بر یک ملت چند میلیونی چیره کرده که هر سه نسل آنها را دستخوش شهوات خود نموده است.
ممکن است اين حرفها از شأن نزول آیه در نیاید، اجمال تمام تفاسیر گذشتگان این است که خدا به پیامبر ميفرمايد بگو من شما را یک موعظه میکنم و آن اين است كه برای خدا قیام کنید، مثنی و فرادی، دو نفری و یک نفری، اولاً چرا میگوید دو نفری و یک نفری؟ يعني دو نفری با هم مشورت کنید یا به تنهايي فكر كنيد كه اين پیامبر چه گفته؟ آیا حرفش صحيح و مطابق با عقل است؟
رفتار و گفتار و اخلاقش درست است؟ «ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا»، بعد فکر کنید آیا اين فرد میتواند دیوانه یا مجنون باشد؟ اولاً کلمه صاحب میآورد و نمیگوید رسول الله، یعنی این کسی که شب و روز همراه و مصاحب با شما بوده، در بین شما زندگی کرده، این کارهای خارق العاده و این حرفهای عجیب را یا باید از طریق جن انجام دهد یا به كمك فرشتگان و اتصال به خدای تبارک و تعالی، با جن که ارتباط نداشته، پس لا محاله باید از طریق فرشتگان و اتصال به خدا این حرفها را زده باشد.
اینجا یک نتیجهگيري کوچک در مورد انقلاب اسلامي به دست ميآيد. این آیه درباره اسلام، پیامبر و قرآن است که خدا میفرماید دو نفری يا به تنهايي فكر كنيد این حرفهایی که پیامبر میزند با اطلاعی که از اخلاق او داريم که زبانزد همه بوده و از گفتار منطقی و راستش كه دروغ نمیگوید، از اینکه کسی را اذیت نکرده و یک نقطه ضعف در زندگیاش ندارد، تقریباً همان است که به اصطلاح گفته ميشود قیاساتها معها، انسان به محض تصور به تصدیق میرسد، با تفكر در گفتار و رفتار پيامبر ميفهمد درست میگوید، «مَا بِصَاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ» او مجنون نیست بلکه متصل به وحی و خدا و ماورای این طبیعت است. «إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَكُمْ» او به شما انذار میدهد، به چه چیزی انذار میدهد؟ «بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ» میگوید بدانید عذاب شديد نزدیک است. فخر رازی میگوید این آیه مشتمل بر توحید، رسالت و معاد است، به همين جهت تمام موعظهها در آن جمع است.
آنچه که میخواهم استفاده کنم این است که امام ـ بلا تشبیه ـ یک عده ضد انقلاب و افراد بدبین نگويند ما امام را به پیامبر یا امیرالمومنین یا ائمه تشبیه میکنیم، هیچ غیر معصومی هر قدرهم که بزرگ باشد ناخن امیرالمؤمنین و پیامبر نمیشود، خود امام هم همین را فرمودند، ولی میخواهیم این آیه را به زمانه خودمان تطبيق دهيم. امام انقلاب کرد، این انقلاب امام برای چه بود؟ اينكه در سن 63 سالگی و در آستانه پیری به میدان آمد، دنبال چه چیزی بود؟ آيا دنبال كسب قدرت بود؟ آيا به دنبال مرجعيت بود؟ آنها که در حوزه بودند از آن مقام عرفانی و معنوی امام خبر داشتند.
وقتی آيت الله العظمي بروجردی به رحمت خدا رفت، حاضر نبود در مجالس فاتحه ایشان حضور پیدا کند که مبادا این توهم به وجود آید که ایشان میخواهد بگوید نوبت من رسیده، خانه نشست و بعد از مدتها شاگردان ایشان گفتند خیلی بد است، شما باید یک مجلس ترحیمی برای ایشان بگیرید، فرمودند مانعی ندارد، امام دنبال چه بود؟ دنبال این بود که روحانیت را در مسند حکومت قرار بدهد؟ دنبال این بود که قدرتی پیدا کند؟ مالی جمع کند؟
خود شما هم این قضیه را شنيدهايد وقتی امام به رحمت خدا رفت، هر آنچه به عنوان وجوهات در اختیارش بود را مرحوم حاج احمد آقا با والد ما كه ریاست حوزه را بر عهده داشت تماس گرفت که امام وصیت کرده که این پولها را در اختیار شورای عالی مدیریت بگذارید تا صرف شهریه طلاب كنند و 27 ماه شهریه داده شد، یعنی حتی برای خانوادهاش هم چیزی گذاشته نشد. بحمدالله عین همین قضیه هم راجع به مرحوم والد ما اتفاق افتاد، ایشان 27 ماه برای امام شهریه داد، ما هم بعد از فوت والد چهار سال شهریه به طلاب حوزه داديم.
این موضوع مهمی است. هم خود ما باید فکر کنیم و هم به مردم بگوئيم برای دفع شبهات، در بعضی نماهاي فضاي مجازي شنیدم که میگویند اول انقلاب افکار سوسیالیستی بر این کشور حاكم شده بود، بعضی ديگر میگویند ريشه انقلاب در غرب بوده، انگلیسیها خواستند ايران را از دست آمریکاییها خارج کنند این کار را کردند، حتی نوشتههایی را هم جعل كردهاند.
در حالی که امام سال 1323 این آیه را مینویسد و در ذیلش به مسئول آن کتابخانه يعني آقاي وزيري توصيه ميكنند شما كه این نوشتهها را از من و امثال من در این دفتر جمع میکنی، اینها را به همه روحانیون و علمای ربانی و همه انسانهای وطندوست و مردم ايران برسان، همه دغدغه امام خدا بود، امام یک مرجع و سیاستمداری بود که آنچه بر همه ابعاد وجودی، علمی و معرفتی او سايه انداخته بود فقط خدا بود. من یاد ندارم امام یک سخنرانی کرده باشد که در آن از اسلام و خدا چیزی نفرموده باشد. امام قیام لله را از این آیه استفاده فرمودهاند «أن تقوموا لله»،
يك مبنايي نيزامام دارد و مرحوم حاج آقا مصطفی رضوان الله علیه در تفسیرش به عنوان یکی از قواعد مهم قرآنی ذكر كرده و ميگويند الفاظ قرآن مثل الفاظ انسانهاي معمولی نیست که یک معنای محدود داشته باشد. خير، ظاهر قرآن معنای خيلي وسیعی دارد، وقتی خدا به قلم قسم یاد میکند ما نباید فکر کنیم که معنايش همين قلم معمولی است. این مبنا شواهد زیادی دارد که خدای تبارک و تعالی از الفاظ قرآن، معانی عام و وسیعش را اراده میکند، اگر قیام لله در همه تفاسیر چنين بيان شده که دو نفر برخيزند در مورد کارهای پیامبر با هم بحث کنند و به این نتیجه برسند که كلام حضرت حق است، اين معنا بخشی از ظاهر آیه است، اما قیام لله یک معنای وسیعی دارد، قیام لله یعنی انسان موظف است كه توحید و معنويت را هم در زندگي شخصياش و هم در زندگي اجتماعي حاكم كند.
هم در حكومت و هم در غيرحكومت، هم در سياست و هم در غير سياست، معناي «قيام لله» اين است و اين مبدأ سلوك انساني او ميشود. امام ميفرمايد اين آيه انسان را تاريك خانه و منجلاب طبيعت، از آن آلودگيهاي بيحد و حصر به منتها اليه سير انسانيت ميرساند. اگر گفتار انسان براي خدا باشد جلو ميرود اما اگر براي خودنمايي باشد در همان منجلاب طبيعت بيشتر غرق ميشود و اين امري قهري است.
اگر همين خواندن آيات و اظهار ارادت به اين مرد الهي براي خدا باشد من جلو ميروم، اما اگر براي خدا نباشد، اينطور نيست كه جلو نروم نخير، عقبتر ميروم. انسان يا به سمت خدا ميرود و يا به سمت غير خدا، اينطور نيست كه بگويد يك جا ماندهام، حد وسط ندارد!
«اعظکم بواحدة أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ»، روی قیام لله فکر کنید، كه زندگی انسان را تغییر میدهد، اگر آدم مقامی و حال و موقعيتي در دنيا پیدا نکرد نکرد چه اشکالی دارد؟، اما اگر همه چیزش را برای خدا قرار بدهد، سعادتمند ميگردد. این رئیس جمهور شهيد ما قطعاً یک اخلاصی داشته که خدا چنين عزتي به او داد، این میشود قیام لله، ما هم در درس و در بحث و خدمت به انقلابمان فقط خدا را در نظر بگيريم. اگر یک روحانی بگوید من به این انقلاب خدمت میکنم چون زائیدهی روحانیت است این هم قیام برای نفس میشود، همينطور اگر بگوید من میخواهم این گروه را حفظ کنم، امام این فکر را هم نمیکرد، میفرمود باید برای خدا حرکت کنیم تا هر چه خدا میخواهد واقع شود.
یاد امام بزرگوار را گرامی میداریم، شخصیتی که مثل او را تاریخ، نه قبل از او دیده و نه بعد از او خواهد دید، مبالغه هم نیست و هزاران شاهد بر اين حرف وجود دارد. البته به حسب طبیعی، مگر پروردگار اراده ديگري فرمايد «ما ننسخ من آیة أو ننسها نأت بخیر منها او مثلها»، ولی به حسب ظاهر خداوند یک شخصیتی به حوزههای علمیه و به مردم ایران و مستضعفان دنیا عنايت كرد که این شخصیت تحولی در جهان به وجود آورد و بینی ابرقدرتها را به خاک مالید چون خدا را حاکم قرار داد و خدا را مطرح کرد.
امیدواریم که با اجداد طاهرینش محشور بشود و ما قدر این انقلاب را بدانیم و بتوانیم برای حفظ انقلاب و اسلام خدمت کنیم انشاءالله.