علامه طباطبایی افتخار شیعه و نقطهی عطفی در تاریخ علمی دین و روحانیت بود
۰۱ آذر ۱۴۰۳
۱۴:۳۷
۲۱
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
-
مقاومت؛ تنها راه عزت مسلمین و غلبه بر مستکبرین
-
گزارش دیدار آیت الله فاضل لنکرانی با حضرت آیت الله العظمی سبحانی(دامت برکاته)
-
آیتاللهالعظمی فاضل لنکرانی(ره) فقیهی زاهد، سترگ و آموزنده برای نسلهای آینده
-
برگزاری مراسم سالگرد شهادت حضرت فاطمه(س) / فاطمیه دوم
-
یادی از فقیه اهلبیت(ع) و مرجع بزرگ شیعه، در گفتوگوی خبرگزاری ابنا با آیتالله شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی
-
مسجد کانون تهذیب و رشد استعدادها
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
سخن از مرحوم علامه طباطبائی(رضوان الله تعالی علیه) است که هرکس به شخصیت علمی ایشان توجه کند میبیند مرحوم علامه یک استثنایی بود درعلم تفسیروتاریخ روحانیت، یک افتخاری بود برای روحانیت و نقطه عطفی بود در تاریخ علمی دین و روحانیت، و این افتخاری است برای خطه آذربایجان که هیچ وقت کمرنگ نمیشود و از عظمت آن کاسته نمیشود.
اجازه میخواهم از محضر عزیزان که در این فرصت کوتاه به یک بعد از ابعاد این شخصیت بپردازم.
ایشان یک اصولی متبحربوده و حاشیه عمیقی بر کفایه دارد. در فلسفه نیزدر قله قرار دارد. حاشیه عمیق و دقیق ایشان بر اسفار ملاصدرا و تالیف کتاب بدایه و نهایه گویای خیلی از مطالب در بُعد فلسفی ایشان است، اما به نظربنده عظمت علمی علامه را باید در المیزان جستجو کرد، شاهکار علمی و نوآوریهای ایشان در المیزان است.
علامه درالمیزان چه کرد؟ درمسلکهای تفسیری قبل از وی، تفسیر قرآن به روایات فراوان است، هم درمیان شیعه وهم اهل سنت. تفسیر قرآن به عقل هم در میان شیعه کم نیست گرچه از تفسیر روایی کمتر است. تفسیرهای ادبی نیز وجودداشته اما شیوهای که مرحوم علامه در قرآن کریم ابداع فرمود تفسیر قرآن به قرآن است که یک عنایت خاصی از ناحیه خدای تبارک وتعالی بر مرحوم علامه بود.
این شیوه تحول عجیبی در علم تفسیر به وجود آورد، این جمله را مرحوم محمد جواد مغنیه خیلی دقیق بیان کرده که علامه طباطبائی در علم تفسیر یک دگرگونی و تحول بزرگ به وجود آورد. این تحول در علم، مطلب خیلی مهمی است. مرحومه علامه چه کرد؟ ما برای معرفی روحانیت باید نظیرعلامه طباطبائیها را که حقایقی مهم از معارف دین را به صحنه آوردند، مطرح کنیم.
گاهی افرادی زمزمه میکنند روحانیت چه چیزی برای جامعه آورده؟ مخصوصاً در همین دو سه ماه گذشته در فضای مجازی برای مقابله با روحانیت بعضیها به این حرف تصریح کرده اند که آیا روحانیت جز یک مُشت خرافات چیز دیگری برای ما و جامعه آورده؟ یا گاهی که در برخی از مسائل سیاسی و اقتصادی، آسیبها و مشکلاتی به وجود میآید، آنها که دشمنی با دین دارند روحانیت را هدف قرار میدهند، چرا؟ در حالیکه مشکلات اقتصادی، عوامل داخلی و خارجی دارد و باید به آنها توجه شود، اما چرا این حملات باید به سمت روحانیت باشد؟
در جواب این افراد همین یک جمله کفایت میکند که اگر علامه طباطبائی نبود آیا بشریت از این همه معارفی که در المیزان موج میزند محروم نبود؟ چرا اینها را نگاه نمیکنید؟ اگر امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) نبود نیز همینطور. من با اطلاع دقیق و تحقیق عمیق در مبانی فقهی و اصولی و تفسیری امام عرض میکنم که امام خمینی یک شخصیت تأثیرگذار در تاریخ علم است.
شما ازیک اندیشمند غربی که نظریهای در فیزیک یا شیمی ارائه کرده، این همه تجلیل نموده ومیگوئید برای بشرچه راهی گشوده است، بیائید همین را در روحانیت ببینید که مثل علامه طباطبائی، مثل این مراجع، مثل این بزرگان، مثل شهید مطهری، چقدر راه بربشر باز کرده اند، چقدر برای ما حقایق دین را به صحنه آورده اند،
من گاهی که به تفسیر المیزان مراجعه میکنم میگویم اگر علامه نبود ما محروم بودیم از این حقایقی که ذکر کرده اند، یک نظرالهی به قلب ایشان شد، ببینید از این مرد چه ساخت؟ البته علامه طباطبائی دروس حوزوی را دقیق خواند، طهارت نفس را در حدّ اعلی در خود محقق کرد، اعتقادش بسیار عالی بود، در قم یک خانه ای هست که روضه خوانی در آن شاید 200 سال قدمت دارد.
برخی از شاگردان علامه برای من نقل میکردند که ما مکررمیدیدیم علامه میآمد صورت روی دیوار کوچه آن بیت میگذاشت و خود را متبرک میکرد، چنین اعتقاد عمیقی به ائمه معصومین داشتند، کسی که افطار روزه ماه مبارک رمضانش را با بوسه بر ضریح مطهر حضرت معصومه(سلام الله علیها) آغاز میکرد. این قضایا با اینکه امور مهمی است اماگاهی میگویم همین ها را هم نباید معیار ارزش علامه قرار دهیم! معیار بزرگ ارزش علامه درتفسیرایشان است.
برای این روش تفسیر قرآن به قرآن علامه، باید دانشگاهها، حوزهها، مراکز علمی، صدها سمینار برگزار کنند. مرحوم علامه با اینکه نخست، تفسیر قرآن با روایات را شروع کرده و چند جلد هم نوشته بود، اما برمیگردد و از اول قرآن تفسیر قرآن به قرآن را مینویسد، ادعای علامه این بود که قرآن کتابی است که خودش نور و برهان است، وقتی نوراست باید بتواند روشنگرخودش هم باشد، اگر کسی متوجه تفسیر قرآن به قرآن نشود ارزش قرآن را به صورت عالی درک نمی کند. علامه با روش تفسیری خود عظمت قرآن را احیا کرد نه اینکه فقط یک گام علمی برداشت که آن هم در جای خودش هست. ما در میان تمام علمای اسلام اعم از شیعه و سنی کسی را به عظمت مرحوم علامه در تفسیر قرآن نداریم، همان که مرحوم آقای مطهری فرمود: ارزش المیزان صد سال دیگر برای جوامع علمی روشن خواهد شد!
اگر کسی بخواهد معارف قرآن را به معنای واقعی خودش درک کند باید از خود قرآن مدد گیرد. یک وقت میگوئیم این آیه شریفه قرآن در کنارش این مبنای فلسفی است، یعنی میخواهیم با مبنای فلسفی که تراوش فکر ابن سینا و ملاصدرا و میرداماد است به معنای آیه دست یابیم، علامه میفرماید این اشتباه است، ما اگر بخواهیم با قواعد فلسفی و اجتماعی و علمی و تجربی به معنا و حقیقت قرآن برسیم به خطا رفته ایم، قبل از پیروزی انقلاب افرادی بودند که قرآن را تفسیر علمی و تجربی میکردند، با واقعیات علمی میخواستند قرآن را تفسیر کنند، آیات قرآن را با یک تئوری در علم فیزیک، یا شیمی تطبیق میدادند و بعد از مدتی که آن تئوری باطل میشد، درمانده میشدند که حالا چکار کنند؟ هنرعلامه این بود که فرمود باید قرآن را با خود قرآن که کلام وحی است تفسیر کرد نه با کلام بشر.
خود علامه در المیزان و نیز شاگردان مبرزشان ادلهای ذکر کرده اند که چرا باید قرآن را با قرآن تفسیر کرد، این امتیاز قرآن است بر سایر کتب آسمانی. خصوصیتی که نه در تورات وجود دارد و نه انجیل، حتی آن تورات و انجیل واقعی غیر محرَف که امروز در دسترس بشر نیست، ما مسلمانان باید به خودمان افتخار کنیم که خداوند کتابی برای ما فرستاده که یجری مجری الشمس و القمراست و هر روز نو و زنده است. در روایات ذکر شده« القرآن حیٌّ لا یموت»، قرآن همیشه حیّ و زنده است، این ویژگی در کدام کتاب آسمانی وجود دارد؟ یک مسلمان اگر تا اندازه ای قرآن را آنطور که مرحوم علامه به میدان آورده، درک کند، معارف و اصول دین و امامت را به خوبی درک میکند.
گاهی این سؤال مطرح میشود که چرا مرحوم علامه در تفسیر المیزان به روایات استدلال نمیکند؟ آیات و ادله عقلی را مورد بحث قرار میدهد درآخر باعنوان نمودن «بحثٌ رواییٌ»، یک بحث روایی را مطرح میکنند.
البته مرحوم علامه یک مبنای اصولی دارد که محل بحث است. ایشان معتقد است خبر واحد در تفسیر قرآن حجیت ندارد، که ما در بحثهای اصولی و تفسیری خود این نظریه را مورد مناقشه قرار داده ایم ولی آنچه مهم است اینست که واقعاً روش ایشان نظیر نداشته است. تفسیر قرآن به قرآن یعنی این آیه را باید با تمام آیاتی که در قرآن است و امکان ارتباط با آن آیه را دارد در نظر گرفت، یک وقت کسی میگوید این آیه یک کلمهای دارد که نظیر این کلمه در فلان آیه نیزآمده. این تطبیق در تفاسیر دیگر هم بوده، تفسیر قرآن به قرآن یعنی این آیه درمنظومه موجود قرآن چطور باید معنا شود؟ از این جهت میتوانیم بگوئیم مرحوم علامه گرچه گام بزرگی برداشت اما به پایان نرسید و نمیرسد، چرا که این از افق فکری انسان عادی دور است.
ایشان آیات مرتبط از حیث معنا را کنار هم قرار داده وبسیار عالمانه مطالب را استخراج نموده و بعد همان مطلبی که از آیات استفاده نموده است را طوری بیان مینماید که با مضامین روایات هم مطابقت دارد، اصلاً کاری میکند که این روایات نیاز به سند هم نداشته باشد.
نکته دیگر اینکه از افتخارات شیعه این است که ائمه(علیهم السلام) به اصحابشان میفرمودند هر چه ما میگوئیم در قرآن وجود دارد، اگر مطلبی از ما شنیدید، بپرسید در کدام آیه از قرآن است وما به شما میگوئیم در کدام آیه وجود دارد. در روایات ما نمونههای این پرسش از آدرس قرآنی روایات، فراوان است، ائمه میفرمودند روایات ما را بر قرآن عرضه کنید، اصلاً وحدت قرآن ناطق با قرآن صامت، یاحقیقت این قرآن صامت با امامت در همین مطالب روشن میشود. میفرمودند روایات ما را بر قرآن عرضه کنید، هر آنچه میگوئیم در قرآن وجود دارد.
مرحوم علامه با تفسیر قرآن به قرآن علاوه بر اینکه میخواهد ادعا کند برای تفسیر قرآن نیازی به فلسفه وعلوم تجربی و هیچ علمی نیست وفقط باید سراغ خود قرآن رفت، اما از دل همین آیات، روایات را هم در میآورد، امامت را خیلی زیبا از دل آیات در میآورد و اثبات میکند که باید افرادی باشند که به مقام طهارت رسیده باشند تا بتوانند حقیقت این کتاب را مسّ کنند. «لا یمسّه إلا المطهرون»،
یکی از آیاتی که به نظر من از ادله تفسیر قرآن به قرآن است آیه اولیه سوره هود است، خدای تبارک و تعالی میفرماید: «المر کتابٌ احکمت آیاته ثم فصلت من لدن حکیم خبیر» در برخی تفاسیر گفتهاند« احکمت آیاته ثم فصلت» همان نسخ است، بعضی از آیات نسخ شده، که این معنا هیچ ارتباطی با تعابیری که در آیه آمده ندارد. اما ببینید علامه اِحکام و تفصیل را چه معنا میکند؟ میگوید تفصیل یعنی جدا کردن چیزهای متصل به هم، من گاهی که به تفسیر المیزان مراجعه میکنم میبینم که چقدر روان نوشته شده.
خدا در علمای آذری این هنر را قرار داده که عمیقترین مطالب را به روانترین زبان بیان میکنند، مثل مرحوم علامه یا مرحوم آیت الله تجلیل تبریزی ویا خود مرحوم والد ما(رضوان الله تعالی علیهم).
اینجا هم شما ببینید علامه چقدر زیبا میفرماید. اول تفصیل را معنا میکند که عبارت است از« ایجاد الفصل بین اجزاء الشیء المتصل بعضها ببعض»، تفصیل یعنی جدا ساختن اجزایی که متصل به هم بوده اند، تفصیل یعنی «تفرقه بین امور مندمجة کلٌ منهما فی آخر»، میفرمایند اگر تفصیل را فهمیدیم، آیه به این معناست که این قرآنی که امروز در اختیار ما و شماست قبلاً محکم و مندمج بوده و یک حقیقتی در لوح محفوظ داشته است و بعد به این صورت درآمده، البته بعضی میگویند فصلت یعنی از آن عالم به صورت الفاظ نازل شده و این چنین در اختیار بشر قرار گرفته، اما ایشان میگوید نه، این تفصیل، تفصیل در معناست. میفرماید: «تدلّ علی أن المراد بالاحکام ربط بعض الشیء ببعضه و ارجاع طرفٍ منه إلی طرف، بحیث یعود الجمیع شیئاً واحدا»، میفرماید همه آیات قرآن به یک حقیقت نوری واحد برمیگردند.
یک بخش این حقیقت در توحید و اعتقادات، بخش دیگر در اخلاق، بخشی در احکام، بخشی در سیاست، بخشی هم در امور اجتماعی میآید، کدام دین را مثل این دین سراغ دارید؟ کدام دین همه امورش، اعتقادیاتش به اخلاق، اخلاقش به اعتقادیات، همه اینها به احکام، مرتبط است؟ اگر کسی قرآنی باشد نمیگوید فقط برو سراغ دِل و فکر و روح، و کاری به مناسک و عبادات و ظواهر نداشته باش،
قرآن میگوید مسلمان واقعی در عین توحید، باید درجه بالایی ازاخلاق، درجه بالایی از عمل به احکام، درجه بالایی از سیاسات را داشته باشد، چون همه این موارد شعاعهایی از آن حقیقت واحد هستند که به صورت آیه آیه در قرآن قرار گرفته اند. این نکته هم میتواند دلیل مرحوم علامه برای تفسیر قرآن به قرآن باشد، وقتی میگوئیم این اشعه ها از یک حقیقت واحد تلألؤ پیدا کرده لذا مرتبط به هم هستند، دیگرنمیشود گفت این آیه در این سوره هیچ ارتباطی با آیات دیگر ندارد! نمیشود بدون ارتباط با آیات دیگر آنرارا فهم و تفسیر کرد.
علامه حق بزرگی بردین پیدا کرده، به جرأت میتوانم بگویم حق بزرگی بر قرآن پیدا کرده، البته با نور قرآن و ولایت و تقوا به این مرتبه رسیده، حق بزرگی بر جامعه بشری پیدا کرده، تمام زحمات کسانی که به امور دنیوی بشر خدمت میکنند ارزشمند است، امااگر همه آنها رادر یک کفه ترازو بگذارند و این خدمت مرحوم علامه به قرآن را در کفه دیگر، خدمت علامه سنگینتر از آنهاست. چرا آنها که دنبال بدگویی از انقلاب و روحانیت هستند این خدمات را نمیبینند؟، چرا چشم خود را براین حقایق بستهاند؟، به ما نشان بدهند که مثل علامه طباطبائی در کجا وکدام مذهب وجود دارد؟ واقعاً نداریم.
ما باید قدرشناس شخصیتهایی مثل علامه باشیم، پیامم از این جلسه این است که به تفسیر مرحوم علامه بها بدهیم که حیاتی دردین و تفسیر قرآن به وجود آورد، حیاتی در دین به وجود آورد. باید حوزههای علمیه، دانشگاهها و نهادهای فرهنگی مباحث معارفی المیزان را به صورت خیلی روشن درآورده ودر اختیار دانشگاهها و جوانان قرار بدهند تا همه استفاده کنند.
یاد همه علمای بزرگ، مخصوصا علمای خطه آذربایجان، خطهای که افتخار دارد در زمانهایی بیش از 50 صاحب رساله در همین تبریز بوده، یاد همه فقها و فلاسفه و مفسرین و شهدای محراب، شهید بزرگوارو عزیزمان آقای آل هاشم(رضوان الله تعالی علیه) را گرامی میداریم. امیدوارم بتوانیم برای اینهمه زحماتی که گذشتگان کشیدند و دین را به امانت در دست من و شما قرار دادند امانتدار خوبی باشیم و آنرا به نسل های آینده منتقل کنیم.