بیانات حضرت آیت الله فاضل لنکرانی(دامت برکاته) در مراسم افتتاحیه دروس مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) ـ تهران

۱۵ مهر ۱۳۹۲

۲۰:۱۷

۳,۲۱۸

خلاصه خبر :
روحانیت باید نسبت به حفظ احکام مسلّمه‌ی اسلام حساس باشد...وظیفه‌‌‌ی اصلی ما حفظ این حقایق و دفاع از آن و انتقال حقایق موجود دین است...افتخار ما این است که تحت لواء سربازی امام زمان(ع) قرار داریم
آخرین رویداد ها

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین
والصلاة و السلام علی سیدنا ابی القاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین
و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین

خداوند را شکرگزار هستم که این توفیق حاصل شد خدمت شما فضلا و بزرگان برسم که در تهران در این مرکز فقهی تحت عنوان مبارک ائمه اطهار(ع) اشتغال به مباحث فقهی و اصولی دارید.

همانطور که سالهای گذشته مطالبی را خدمت‌تان عرض کردیم، امسال هم بعضی از نکات را خدمت شما عرض می‌کنم.

نکته اول این است که ما در مجموعه‌ای به نام روحانیت قرار گرفته‌ایم و از ممیّزات این مجموعه این است که نباید فقط به فکر گذران عمر خود باشیم. ما باید آنچه از سلف صالح و از گذشتگان و بزرگان به ما رسیده را کامل‌تر و قوی‌تر کرده و به آیندگان منتقل کنیم، این یکی از خصوصیات و ویژگی‌های روحانیّت است. باید فقه، اصول، تفسیر،اصول اعتقادات و آنچه در رابطه با مجموعه‌ی دین هست را قوی‌تر از گذشته کنیم،ما نباید در این فکر باشیم که یک بحثی را بگذرانیم، یک مقدار اطلاعات خود را زیاد کنیم، و عمر ما فقط در همین راه باشد که البته این هم توفیق بزرگی است اما وظیفه‌ی اصلی ما حفظ این حقایق و دفاع از آن و انتقال حقایق موجود دین است.

روحانیت باید نسبت به حفظ احکام مسلّمه‌ی اسلام حساس باشد، اگر ببیند یک جا حکمی از احکام اسلام مورد بی‌مهری و بی‌توجهی قرار می‌گیرد موضع‌گیری و مقابله کند. باید سؤالات فراوانی را که امروز جوان‌ها، گروه‌ها و ملت‌های مختلف به سوی حوزه‌‌‌های علمیه سرایز کرده‌اند، کاملاً جواب بدهد. مثلاً در رابطه با شبهه آفرینی نسبت به ولایت فقیه شما ملاحظه فرمائید این نظام مقدس جمهوری اسلامی همه‌ی هویّت و حقیقتش مبتنی بر ولایت فقیه است، اگر ولایت فقیه نباشد حکومت ارزش و مشروعیّتی ندارد.

یک زمانی نسبت به این مسئله چنین خُرده می‌گرفتند، می‌گفتند امام آمد این اصل را زنده و مطرح کرد، چرا علمای گذشته بی‌تفاوت بودند و حساس نبودند، اشکالاتی را که ناشی از کم‌اطلاعی‌شان بود مطرح می‌کردند اما امروز شبهات را یک مقدار در سطح بالاتر مطرح و می‌گویند اساساً اصل امامت که شیعه مبتنی بر آن است از کجا آمده؟ دیگر بحث نظام جمهوری اسلامی یا بحث ایران نیست! شبهه را یک مرحله بالاتر برده و قویتر کرده‌اند، یک سی‌دی همین اواخر پخش شده از کسی که جزء منحرفین در یکی از این کشورهای عربی هست، یک ساعت در یک جمعی صحبت کرده، تمام حرفش این است که در قرآن هیچ آیه‌ای که حقیقت امامت را بیان کند نداریم. آیات توحید داریم، آیات معاد داریم، آیات مربوط به نبوت داریم، اما حقیقتی به نام امامت نداریم!

البته اين مسئله‌ی خیلی مهمی است، یک وقتی جناب آقای قرائتی خدمت والد ما(رضوان الله تعالی علیه) آمده بودند، ايشان همیشه آقاي قرائتي را تشویق می‌کردند و می‌فرمودند این درسهای از قرآن شما در تلویزیون واقعاً برای عموم مردم اثر دارد آن روز به وي گفتند اگر کسی از شما سؤال کند که امامت را از قرآن برای من اثبات کن بدون ضمیمه کردن هیچ روایتی چه پاسخ مي‌دهيد! ایشان آیاتی را ذکر کردند آقا گفت بله اما تا این روایت کنارش نباشد نمی‌شود، نهایتاً آقای قرائتی گفتند که شما خودتان بفرمایید! من یادم هست ایشان آیاتی را کنار هم گذاشتند و حقیقت امامت را از طریق آن اثبات کردند، خوشبختانه این مطالب را به قلم خودشان هم در آخر کتاب الخمس در دو صفحه نوشتند.

این شبهه‌ای که الآن خیلی روی آن مانور می‌دهند همين است چون دیدند شیعه حقایقی دارد، اگر مسئله‌ی ولایت فقیه توانست بنیان یک حکومت را تشکیل دهد این یک رشحه‌ای از حقیقت امامت است، لذا هجمه‌شان را نسبت به این مسئله آغاز کردند، با صراحت می‌گویند ما آیه‌ای در مورد امامت نداریم. باید حوزه‌ها جواب اینها را بدهند. بايد ما هرچه بیشتر توجه به قرآن پیدا کنیم، بسیاری از سؤالات و شبهاتی که مطرح می‌شود اگر افراد واقعاً انس با قرآن داشته باشند به راحتی قابل جواب مي‌باشد.

مسئله امامت در قرآن خیلی مهم است، حتی گاهی در سایت‌هایشان هل من مبارز می‌طلبند، در حالی که این دو آیه 55 و 56 سوره مبارکه مائده را اگر کسی کنار هم بررسي کند، آیه‌ی اول «إنما ولیّکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون» است، این آیه «إنما» دارد و إنما دلالت بر حصر دارد، بعد می‌فرماید «ولیّ شما» حالا «ولیّکم» را بگوئیم ولی مؤمنین است، یا ولیّ همه‌ی انسان‌ها.

قرآن می‌فرماید ولیّ انسان فقط می‌‌تواند خدا، رسول خدا، و الذین آمنوا باشد. بعد خود آيه والذین آمنوا را محدود می‌کند، به الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون، که شأن نزولش مربوط به امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) است و من در این استدلال کاری به شأن نزول ندارم.

می‌گوئیم بالأخره خداوند در این آیه والی و ولی را سه طایفه قرار داده؛ 1) خدای تبارک و تعالی ،2) رسول خدا، 3) الذین آمنوا، که «یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة وهم راکعون» هستند، یعنی ولیّ هر انسانی از این سه تا خارج نیست.

نکته‌ی مهمتر این است که مفسران اهل‌سنت ولی در اینجا را برخی به محب و اکثراً هم به ناصر معنا کردند، یعنی کسی که در دین خدا انسان را یاری می‌کند، که اینجا یک بحث لغوی بسیار مهمی در مورد ولی هست و من نمی‌خواهم وارد این بحث‌ها شوم که طولانی است، فقط این نکته را می‌خواهم عرض کنم می‌گوئیم آیه‌ی بعد چیست؟ آیه بعد این است «و من یتولّی الله و رسوله و الذین آمنوا فإن حزب الله هم الغالبون» ولایت به معنای سرپرستی نیاز به پذیرش دارد، اگر یک کسی گفت من می‌خواهم سرپرست شما باشم من یا قبول می‌کنم یا نمی‌کنم!

اما ولایت به معنای محبّت نیاز به قبول ندارد، ولایت به معنای نصرت نیاز به قبول ندارد، در حالی که این آیه می‌فرماید خدا، رسول، والذین آمنوا، ولیّ‌اند و بعد هم می‌فرماید و من یتولّی الله، یعنی کسی که ولایت خدا را بپذیرد. پس آیه‌ی بعد قرینه‌ی خیلی روشن است بر اینکه ولیّ در اینجا یعنی آن کسی که قیام به امر انسان می‌کند، سرپرست و عهده‌دار امور انسان است.

و من یتولّی الله، کسی که ولایت خدا و رسول والذین آمنوا را بپذیرد، داخل در حزب الله می‌شود، خداوند چقدر لطیف این آیه را بیان کرده؛ می‌فرماید اگر آمدید تحت ولایت خدا، رسول خدا و ولایت الذین آمنوا که گروه خاصی هستند، عنوان حزب الله را پیدا می‌کنيد. انضمام این دو آیه به خوبی اثبات می‌کند که غیر از خدا و رسول یک گروهی هستند که ولایت آنها بر همه‌ی بشر ثابت است و چون ولایت‌شان کنار ولایت خدا قرار گرفته پس همان طوری که ولایت خدا عام است، ولایت رسول هم عام است، ولایت این افراد هم عام است، یعنی برای همه‌ی بشر است. ما وقتی معتقدیم که حضرت مهدی (عج) حجّت خدا و ولی ما هست یعنی برای همه‌ی بشر است، او اختصاص به شیعه ندارد، یعنی همان طوری که ولایت خدا و ولایت رسول خدا مربوط به همه‌ی بشر است، ولایت حضرت حجت هم مربوط به همه‌ی بشر است.

بیانات حضرت آیت الله فاضل لنکرانی(دامت برکاته) در مراسم افتتاحیه دروس مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) ـ تهران

به هر حال می‌خواهم عرض کنم باید با قرآن در زمان معاصر بیشتر مأنوس شویم، در آیات قرآن بیشتر تدبر کنیم، مثلاً ببینید بعد از انقلاب یک زمانی بر حوزه‌های علمیه گذشت و کتاب‌هایی در حوزه‌ی علمیه نوشته شد و در آن جهاد ابتدایی را انکار کردند و گفتند این تقسیمی که فقهاء در فقه، مطرح کردند و گفتند جهاد دو نوع است، جهاد ابتدایی و جهاد دفاعی، غلط است، حتی کتابی نوشته شد که در آن کتاب تمام فقها را به باد اشکال گرفتند، منشأ این انکار عدم انس با قرآن است؛ اگر انسان آیات مربوط به جهاد را که در سوره‌های متعدد وارد شده مطالعه کند، می‌یابد که در خود قرآن مادامی که رسول خدا و اصحابشان در مکه بودند اجازه‌ی جهاد نداشتند ولو کفار و مشرکین آنها را اذیت و آزار می‌کردند ولی مجاز به جهاد نبودند.

بعد که به مدینه آمدند و قدرت پیدا کردند مجاز به جهاد شدند و آن هم با شرایط و خصوصیاتی که دارد، می‌گویند اسلام مگر دین شمشیر است؟ آیات جهاد را درست معنا نمی‌کنند، یا مثلاً در مورد همین آیه‌ی لا اکراه فی الدین، خیلی از روشنفکران در نوشته‌ها و گفتارهای خود اساساً این آیه را غلط معنا می‌کنند می‌گویند اکراه در دین جایز نیست! هر کسی خواست دین داشته باشد و اگر هم نخواست نداشته باشد، در حالی که این معنا در صورتی مي‌‌تواند درست باشد که این جمله را انشائی بدانیم و حال آنکه قرائنی وجود دارد که لا اکراه فی الدین یک جمله‌ی خبری است.

دين مجموعه‌ای است که همه‌اش خیر است و در امور خیر اصلاً اکراه معنا ندارد، آیه به این معناست که اگر یک سفره‌‌ی طعام لذیذی را پهن کنند، همه رغبت پیدا می‌کنند و از این سفره استفاده می‌کنند اکراه آنجا موضوع ندارد! این آیه می‌خواهد بفرماید دین یک حقیقت مطابق با فطرت است چون تمام دین به نفع بشر است، ما در دین چیزی نداریم که به ضرر انسان باشد، دین تمامش از اعتقادات، فروع، اخلاقیات، به نفع بشر است.

دین که یک مجموعه‌ی این چنینی است اصلاً اکراه در آن معنا ندارد، لا اکراه یعنی اکراه در آن جریان ندارد، مثل اینکه از این سفره‌ی غذا همه استفاده می‌کنند و لازم نیست کسی را به اجبار بگوئیم بیا از این غذا بخور، آیه را درست معنا نمی‌کنند و از این آیه یک معنای اشتباه می‌گیرند و می‌گویند خدا در قرآن فرموده در دین اکراه نیست و آزادی است، هر کسی خواست از دین برگردد هم برگردد، مرتد هم می‌خواهد بشود، بشود چرا؟ چون لا اکراه فی الدین.

متأسفانه عده‌ای در مجلات، نوشته‌جات آیات  را بد معنا می‌کنند و از طرف حوزه‌ها و مراکز تحقیقی و بزرگان هم جواب روشنی داده نمی‌شود، آیا واقعاً درست است که ما ببینیم آیات را این چنین خراب معنا کنند و نتایجی برخلاف مقاصد خدا بگیرند مع ذلک بگوئیم به ما ارتباطی ندارد؟ امروز یک روحانی باید ببیند کجا چنین سوء استفاده‌هایی از قرآن علیه دین می‌کنند، اگر لا اکراه فی الدین به این معناست که می‌خواهی دین داشته باش یا نداشته باش! پس خدا انبیاء را برای چه فرستاد؟ انزال کتب و ارسال رسل برای چه بود؟ آيا اینها همه لغو بوده؟!

حوزه‌های علمیه امروز وظیفه‌ی مضاعفی برای فهم دقیق‌تر دین دارند، ما دین را باید دقیق‌تر بفهمیم اگر هم بخواهیم مطلب گذشتگان را در همان حد نگه داریم که البته این هم خودش کار بزرگی است، بدانیم کار کارستانی نکردیم، کار اساسی این است که ما بیائیم یک مرحله یا چندين مرحله تفسیر را، فقه را، جلو ببریم و این محقق نمی‌شود مگر به مجاهدت‌های علمی، مگر به مطالعه، تدریس، تدرّس، آن هم به صورت دائم.

از مرحوم محقق اصفهانی، صاحب حاشیه بر کفایه و مکاسب خواسته بودند که مرجعیت را پذیرد چون از مرحوم نائینی و اقران خود کمتر نبود ایشان فرمودند من الآن وظیفه‌ام این است که حواشی بر کفایه و مکاسب را کامل کنم! همین جا عرض کنم امروز در مورد بسیاری از فروعات فقهی اگر حواشی مرحوم اصفهانی را ببینید قدرت بر پاسخگویی آن پیدا می‌کنید.

راجع به یک مسئله‌ای سؤال کرده بودند اگر موصی در حین وصیت زائد بر ثلث وصیّت ‌کند و ورثه هم از آن خبر داشته و رضایت باطنی دارند، ولی رضایتشان را اظهار نکردند، ایا این رضایت باطنی کافی است یا نه؟ این مسئله مورد ابتلاست و در زمان ما هم زیاد اتفاق می‌افتد، مرحوم محقق اصفهانی در این مسأله دقت‌هایی دارد که انسان وقتی آنها را ببیند به راحتی می‌تواند از عهده‌ی این فرع برآید.

حالا اگر از یک کسی که درست کار نکرده باشد سوال کنیم یا می‌گوید نمی‌دانم یا پاسخ نادرست می‌دهد، مسئله رضایت باطنی خیلی مهم است، در سال گذشته ما در بحث فقه این مسئله را مطرح کردیم که امروز دخترهایی می‌گویند هنگام خواندن صيغه عقد وقتي ما بله را گفتیم قلباً از این ازدواج راضی نبودیم ولی پدرمان گفت و ما هم گفتیم بله، حالا به این مسأله چه جوابي بايد داد؟ بعد از گذشت پنج سال از ازدواجش این مسئله را مطرح می‌کند، باید گفت این نکاح باطل است؟ یا صحیح است؟ آیا آن کراهت باطنیه مانع از صحّت نکاح است یا اینکه مانعیت ندارد؟! تا انسان خود را در میدان این بحث‌های دقیق فقهی و اصولی قرار ندهد که نمی‌تواند نتیجه بگیرد.

من عرض کنم امام خمینی(رضوان الله علیه) بیش از میدان سیاست در میدان فقاهت هنرنمایی کرده و متأسفانه حوزه‌های ما از این غافل‌اند و اطلاعی ندارند. شما در مورد همین سؤال به کتاب امام مراجعه کنید، ببینید ایشان چه دقایقی دارند، ایشان، مرحوم شیخ و مرحوم اصفهانی می‌گویند همان رضایت باطنی کافی است.

ما در زمان خود در هر رشته‌ای که می‌خواهیم کار کنیم، در فقه، اصول، تفسیر، اعتقادات، باید بیشتر تلاش کنیم یعنی ببینیم کار گذشتگان تا چه نقطه‌ای رسیده، از آن نقطه به بعد آنرا جلو ببریم، بتوانیم یک قدم، چند قدم جلو ببریم، اگر بتوانیم این کار را بکنیم عنایتی است که خدا به انسان کرده و خود توفیق بسیار بزرگی است. کما اینکه ما بحث قاعده الزام را که مطرح کردیم و بحمدالله چاپ هم شده است؛ مرحوم آقای خویی(قدس سره) یازده فرع برای قاعده‌ی الزام مطرح کردند، ما در این کتاب چهل فرع مطرح کردیم و به وسیله‌ی آن این مسئله را نیز حل کردیم.

در زمان مرحوم والد ما از آذربایجان و کشورهای خارجی سؤال می‌کردند در مورد یک مرد و زن مسلمان یا شیعه که مرد در مراکز قانونی آنجا زن خودش را طلاق داده، نوشته و امضاء کرده و طلاق قانونی داده، اما نه صیغه‌ی طلاق خوانده شده و نه شهادت عدلین بوده و نه طُهر غیر مواقعه بوده، فقط مرد به حسب قانون آنجا ملتزم به طلاق شده و طلاق داده است. این سؤال را می‌کردند و بزرگان و الآن هم همه‌ی آقایان می‌گویند کفایت نمی‌کند، باید آن مرد را پیدا کرد تا وکالت برای طلاق شرعی بدهد و اگر نشد در مرحله‌ی بعد از راه عسر و حرج وارد شوند، تازه این بیچاره مشکل پیدا می‌کند که دستش چگونه به مجتهد برسد؟ بعد سراغ مجتهد و مرجع تقلید هم که بیاید، مرجع تقلید می‌گوید باید عسر و حرج برای من محرز شود و این در حالی است که در هر روز صدها مورد از این طلاق‌ها در کشورهای خارجی اتفاق می‌افتد، ایا دین راه حلی برای این ارائه نداده؟

بالأخره ما در بحث قاعده الزام اثبات کردیم از راه قاعده‌ی الزام می‌شود این را درست کرد، حالا به چه بیان و کیفیتی؟ این نیاز به مراجعه دارد که مراجعه بفرمایید.

می‌خواهم این را عرض کنم که امروز باید مشکلات و شبهات روز  را روحانیت رصد کند و با احاطه‌ علمی که دارد از متن همین اجتهاد سنّتی و جواهری جواب را استخراج کند، اگر این کار را کردید روحانیّت موفقیّت خودش را به دست آورده اما اگر نه! فقط بیائیم کتابی که شیخ فرموده همان را بخوانیم و بفهمیم ، البته این هم خودش ارزش دارد ولی جلو نمی‌رویم.

امروز زمانی است که جامعه دنبال این است ببیند دین چه راه‌ حل‌هایی برای مشکلاتش دارد، ما که مدعی هستیم دین ما دین جامع و جهانی است، وقتی دین جامع است که برای هر مسئله‌ای یک راه حل داشته باشد باید بگردیم این راه حل‌ها را پیدا کنیم و به وسیله‌ی آن مشکلات را حل کنیم خصوصاً که در زمانه‌ی ما روحانیّت با نظام جمهوری اسلامی گره خورده و امروز نظام جمهوری اسلامی داعیه‌‌دار طرحی نو برای زندگی بشر است.

افتخار ما این است که تحت لواء سربازی امام زمان(ع) قرار داریم، مرحوم والد ما در وصیتنامه‌شان نوشتند هیچ افتخاری بالاتر از این نیست که سربازی امام زمان عنوان ما باشد. لذا باید ببینیم اگر امکان دسترسی به ایشان بود و اعمالمان را بر حضرتش عرضه می‌کردیم آیا مهر صحت می‌زدند و امضا می‌فرمودند؟ اگر این ملاک کار ما باشد بسياري از کارهاي ما هویّت دیگری پیدا می‌کند و دیگر به خود اجازه نمی دهیم وقت بیکاری داشته باشیم، و زندگی خود را به بطالت و اموری که فایده ندارد بگذرانیم. خودمان را باید وقف کنیم برای اسلام و مردم ان شاء الله.

غرض این بود که خدمت شما عزیزان برسم، اولاً از آقایان محترمی که این مجموعه را اداره می‌کنند و از اساتید معظمی که اینجا حضور دارند تشکر می‌کنم، یکی از عنایات خدای تبارک و تعالی به مرکز فقهی این است که اساتیدی اینجا هستند که اگر در قم بودند کرسی تدریس مفصلی داشتند و خداوند عنایت فرموده که در اینجا شما اقایان از خدمتشان بهره‌مند می‌شوید. ما هیچ هدفی نداریم جز اینکه بنیه‌ی علمی و فکری شما به برکت این دروس روز به روز قوی‌تر شود، حوزه تهران متأسفانه مناسب با این تهران با عظمت نیست!

ما انتظار داریم که تهران در ده سال آینده لااقل صد مجتهد داشته باشد نه اینکه الآن نباشد، اما تعداد آن بزرگواران کم است، در تهران باید مجتهدان بزرگ باشد هر جا مجتهدان در آن حضور داشته باشند برکات و آثار فراوانی براي آن جامعه و مردم خواهند داشت.

ما امیدواریم انشاء‌الله با تدبیر رهبری معظم انقلاب که خودشان در تهران حضور دارند و این هم از عنایات خداوند بر تهران است، با تدبیر مراجع بزرگوار و با همّت فضلا و علمای بزرگ تهران، حوزه‌ی تهران یک حوزه‌ی بسیار بسیار قوی و مناسب با نیازهای روز باشد.

هدف ما هم همین است، اگر ما هر چه بیشتر بتوانیم قدم برداریم که حوزه قویتر باشد وظیفه خود می‌دانیم و افتخار هم می‌کنیم و این را به عنوان یک توفیق بزرگ برای خود تلقی می‌کنیم.

وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین


برچسب ها :