درس بعد

بحث تفسیر موضوعی پیرامون آیات معاد

درس قبل

بحث تفسیر موضوعی پیرامون آیات معاد

درس بعد

درس قبل

موضوع: آيات معاد 3


تاریخ جلسه : ۱۳۹۷/۹/۲۶


شماره جلسه : ۱۴

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • بررسی احتمالات موجود درکلمه«فلا اقتحم العقبه»

  • اظهر احتمالات در کلمه «فلا اقتحم العقبه»

  • مراد از «عقبه» بنابر روایات وارده در ذیل آیه شریفه«فلا اقتحم العقبه»

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين


بحث در این‌است که آیات شریفه«فلا اقتحم العقبه و ما ادرئک ما العقبه» آیا بر مسئله صراط در روز قیامت دلالت دارد یا ندارد؟ کلام مرحوم طبرسی در مجمع  البیان مطرح نموده‌ایم، ایشان پیرامون کلمه« فلا اقتحم» و کلمه «عقبه» احتمالاتی را بیان کرده‌اند و ظاهرا نظر خودش را بیان نمی‌کنند و در مجمع البیان مکرر برخورد کرده‌ام، گاهی اوقات احتمالاتی را در یک آیه‌ای می‌دهد اما معنایی را اختیار نمی‌کند.

بررسی احتمالات موجود درکلمه«فلا اقتحم العقبه»
بالأخره در میان این احتمالات، اظهر احتمالات چیست؟ برای روشن شدن اظهر احتمالات، ابتدا باید احتمالاتی که بعید به نظر می‌رسد کنار گذاشته شود، در میان این معانی، چند تا معنا مسلّم با ظاهر آیه سازگاری ندارد؛

1) یکی اینکه بگوئیم آیه شریفه در مقام نفرین است و خداوند تبارک و تعالی نفرین می‌کند باینکه این شخص از عقبه عبور نکند و سه احتمال در عقبه داده می‌شود؛ خصوص عقبه دنیا(فک رقبه او اطعام فی یوم ذی مسغبه) یا خصوص عقبه آخرت و یا هر دو را شامل شود. این احتمال به حسب ظاهر منتفی است، در ضمن «فاء» ظهور در تفریع دارد و تفریع با نفرین سازگاری ندارد.

2) احتمال دیگر که با ظاهر آیه سازگاری ندارد استفهامی معنا کردن آیه شریفه است اینکه بگوئیم خداوند تبارک و تعالی بعد از بیان این‌همه نعمت (الم نجعل له عینین و لساناً و شفتین و هدیناه النجدین) می‌خواهد بفرمایید: چرا از عقبه عبور نکرد؟ «فلا اقتحم العقبه» یعنی «فهلا اقتحم العقبه» و مراد از عقبه هم «فک رقبه یا اطعام فی یوم...» می‌باشد. به نظر می‌رسد استفهام توبیخی یا استفهام انکاری گرفتن، خلاف ظاهر آیه شریفه است و «فلا اقتحم العقبه» ظهوری در استفهام ندارد.

3) صاحب مجمع البیان در احتمال دوم می‌فرماید: «إنها عقبةٌ حقیقتاً»، عقبه حقیقیه است و عقبه حقیقیه «عقبةٌ شدیدة فی النار» آن عقبه‌ای است که در خود آتش جهنم است «فاقتحموها بطاعة الله». هیچ قرینه‌ای در آیه شریفه بر این معنا وجود ندارد که مراد از عقبه، عقبه مربوط به جهنم باشد، خود آیه شریفه، عقبه را معنا کرده (فک رقبة، او اطعامٌ فی یوم ذی مسغبه) لذا وجهی ندارد که بگوییم مراد از عقبه، عقبه‌ای خود جهنم یا صراط روی جهنم است؛ طبق احتمالاتی که از ابن عباس نقل شد؛ «هی النار نفسها»، «هی عقبة فی النار» این‌ معانی، خلاف ظاهر آیه شریفه است.

در ضمن کسانی که می‌گویند «فلا اقتحم العقبه» ظهور در این دارد که این انسان از آن عقبه عبور نکرد، این افراد دچار تکلّف می‌شوند و تقدیر می‌گیرند، می‌گویند ‌چون از عقبه دنیا عبور نکرد از عقبه آخرت هم عبور نمی‌کند! کجای آیه شریفه بر این دلالت دارد؟ بلکه آیه می‌فرماید «ألم نجعل له عینین» ما برای انسان دو تا چشم قرار داده‌ایم، لسان قرار داده‌ایم، شفتین قرار داده‌ایم، نجدین را هم برای او معیّن کرده‌ایم، راه صحیح راه باطل، راه هدایت راه ضلالت، این انسان با وجود این «نعم» باید چکار کند؟ ‌باید در مسیر اطاعت خدا حرکت کند، باید از عقبه دنیا عبور کند، اما خدا می‌فرماید «فلا اقتحم العقبه» نه استفهام توبیخی و نه نفرین است بلکه می‌فرماید این همه امکانات در اختیار این بشر قرار داده‌ایم اما «لا اقتحم العقبه». و آن اشکال عدم تکرار «لا» بر سر فعل ماضی (مثل «لا صدّق و لا صلّی» که تکرار شده) وارد نیست زیرا اینجا در واقع در تکرار است، «لا اقتحم»، «و لا فکّ رقبة»، «و لا اطعامٌ فی یوم ذی مسغبه» در تقدیر است، یعنی این آدم از عقبه عبور نکرد فک رقبه نکرد، اطعام نکرد و تقدیر گرفتن اگر با قرینه باشد عیبی ندارد. و اشکالی ندارد مدخول اول، عموم و کلی باشد و مدخول دوم یکی از مصادیق آن باشد مثل «لا صدق و لا صلّی» بگوییم «لا آمن و لا صلّی».

بنابراین آیه شریفه در مقام نفرین نمی‌تواند باشد؛ خدا نمی‌خواهد بگوید من چشم و لسان دادم و راه هم معرفی کرده‌ام حالا نفرینش می‌کنم که از عقبه عبور نکند! این چه تناسبی دارد؟ اصلاً تناسبی وجود ندارد. بله اگر خداوند متعال بفرماید: من اینها را به او دادم ولی کفران نعمت کرد، مخالفت با من کرد و عِناد ورزید، بعد می‌آید نفرین می‌کند مانعی ندارد اما اینجا می‌فرماید «ألم نجعل له عینین و لساناً و شفتین و هدیناه النجدین فلا اقتحم العقبه» نفرین نیست.

همچنین استفهام توبیخی هم نمی‌تواند باشد؛ زیرا خداوند متعال در مقام اخبار است می‌فرماید: این آدمی که این همه نعمت به او داده‌ایم «لا اقتحم العقبه» با این نعمت‌ها باید «یقتحم العقبه» اما «لا اقتحم العقبه» از این نعمت‌ها استفاده نکرد. سپس می‌فرماید «و ما ادرک ما العقبه»، عقبه، آزاد کردن انسان(فک رقبه) یا اطعام دادن به فقیر است.

طبق این بیان، آیه شریفه ارتباطی به صراط در روز قیامت ندارد، زیرا «الم نجعل له عینین» ما دو عین به او داده‌ایم، زبان و شفتین داده‌‌ا‌یم، این آیات چه ارتباطی به عبور از عقبه قیامت دارد! تناسبی ندارد عقبه را به صراط در روز قیامت یا به جهنم معنا کنیم.

آن احتمال اول که در کلام صاحب مجمع البیان مطرح شد؛ «مثل ضربه الله تعالى لمجاهدة النفس و الهوى و الشیطان فی أعمال الخیر و البر فجعل ذلك كتكلیف صعود العقبة الشاقة الكؤود فكأنه قال لم یحمل على نفسه المشقة بعتق الرقبة و الإطعام» بگوئیم خداوند در مقام تشبیه است، ذکر کلمه عقبه برای این جهت است چطور انسان برای عبور از عقبه، نیاز فراوان به مجاهدت نفس دارد، رفتنِ از عقبه به بالا، آن قسمت‌های بالایی که خیلی مشکل می‌شود تا انسان به قله برسد عرب به آن قسمت‌های بالا عقبه می‌گوید، یعنی خیلی‌ها تا قبل از آن عقبه ممکن است بتوانند بروند اما آن قسمت‌های بالا که راه خیلی تنگ و باریک و خطرناک می‌شود تعبیر به عقبه می‌کنند بگوئیم خداوند آمده تشبیه کرده، اینجا هم انسان برای اینکه فکّ رقبه کند، برای اینکه یک گرسنه‌ای را اطعام کند، باید از پول خودش خرج کند و خود همین یک مجاهدت زیادی لازم دارد، انسان خیلی باید با خودش جنگ کند و مجاهده کند تا پول و زحمتی که خودش متحمل شده و به دست آورده، در اختیار گرسنه‌ای قرار بدهد، بگوئیم خداوند در این آیه شریفه، انفاق به دیگری(فک رقبه یا اطعام) را به عقبه تشبیه می‌کند و می‌فرماید: این انسان چرا از عقبه عبور نمی‌کند یا از عقبه عبور نکرده؟

به نظر می‌رسد این مطلب عیبی ندارد، استفهام گرفته نشود ولی بگوئیم در انفاق خداوند تبارک و تعالی می‌گوید کسی که می‌خواهد «فک رقبه» یا «اطعام ذی مسغبه» کند مثل کسی است که از عقبه عبور می‌کند. پس تا کنون به این نتیجه رسیدیم که آیه شریفه نمی‌تواند در مقام استفهام، نفرین و عقبه آخرت باشد.

اظهر احتمالات در کلمه «فلا اقتحم العقبه»
در تفسیر کنز الدقائق پیرامون آیه شریفه «فلا اقتحم العقبه» چنین بیان نموده: «فلم یشکر تلک الأیادی باقتحام العقبه» این نعمت‌ها را شکر نکرد، شکر نعمت به چیست؟‌ به «اقتحام العقبه» است، اقتحام عقبه «و هو الدخول فی امرٍ شدید»[1] دخول در یک امر مهم و دارای مشقت است. این خیلی معنای روشنی برای آیه شریفه شمرده می‌شود.

این مطلب را که مرحوم مشهدی در کنز الدقائق بیان کرده احتمال دارد از کشاف گرفته باشد زیرا صاحب کشاف می‌گوید «فلم یشکر تلک الأیادی و النعم بالاعمال الصاحة» حالا که برای‌ او عینین، شفتین و نجدین قرار داده‌ایم شکرش این بود که اعمال صالحه کند، اعمال صالحه چیست؟ «من فکّ الرقاب» «و اطعام الیتامی و المساکین ثم بالایمان الذی هو اصل کل طاعة و اساس کل خیر» شکرش به این است که ایمان بیاورد، «بل غمط النعم» یعنی «استحقرها» یعنی نعمت‌ها را کوچک شمرد «و کفر بالمنعم» نسبت به منعم کافر شد «و المعنی أنّ الانفاق علی هذا الوجه هو الانفاق المرضی النافع عند الله» انفاقی که مرضی خداست این است فکّ رقبه یا اطعام گرسنه نماید « لا أن یهلك مالا لبدا فی الریاء و الفخار، فیكون مثله‏ كَمَثَلِ رِیحٍ فِیها صِرٌّ أَصابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ...»[2].

 پس طبق بیان مذکور، آیه اصلاً ارتباطی به صراط در قیامت و عقبه قیامت(نار یا صراط روی نار) ندارد، آیه شریفه نعمت‌هایی را ذکر می‌کند سپس می‌فرماید «فلا اقتحم العقبه» این شخص از این نعمت‌ها استفاده نکرد در حالی که می‌توانست با این نعمت‌ها، اقتحام در عقبه کند، اقتحام در عقبه چیست؟ «فک رقبه او اطعام فی یوم ذی مسغبه» این معنای ظاهر آیه شریفه است.

مراد از «عقبه» بنابر روایات وارده در ذیل آیه شریفه«فلا اقتحم العقبه»
روایاتی که در ذیل آیه شریفه مذکور وارد شده حاوی دو مطلب است:

الف). در تفسیر برهان ذیل همین آیه، روایت را آورده که پیامبر فرموده: بالای صراط، عقبه‌ی کؤودی وجود دارد که « طولها ثلاثة آلاف عام» سه هزار سال است، بعد می‌گوید «ألف عام هبوط، و ألف عام شوك و حسك و عقارب و حیات، و ألف عام صعود»[3]، این روایت مربوط به خصوصیات صراط در قیامت است.

اکنون نکته‌ی که باید مورد توجه قرار گیرد این است که مجرد اینکه کلمه «عقبه» در روایت پیامبر آمده، دلیل نمی‌شود روایت مربوط به آیه شریفه «فلا اقتحم العقبه» باشد.

ب). ابان بن تغلب از امام صادق علیه السلام می‌پرسد «قال: قلت له: جعلت فداك، قوله: فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ. قال: من أكرمه اللّه بولایتنا فقد جاز العقبة، و نحن تلك العقبة الّتی من اقتحمها نجا»[4].  در این زمینه چند تا روایت نقل شده که ائمه معصومین(علیهم السلام) عقبه در آیه شریفه را بر خودشان تطبیق داده‌اند، می‌فرمایند«نحن تلک العقبه التی من اقتحمها نجی» کاملاً به آیه شریفه «فلا اقتحم العقبه» اشاره کرده‌اند و خودشان را به عنوان این عقبه معرفی فرموده‌‌اند.

 و گاهی اوقات در بعضی از روایات آمده که مراد از عقبه «ولایت امیرالمؤمنین» (علیه السلام) است، در روایت دیگر از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که با اشاره به آیه شریفه، فرموده: «نحن العقبه فلا یصعد إلینا إلا من کان منّا».[5]

 باز ابی بصیر از امام صادق(علیه السلام) نقل می‌کند: اگر مراد از عقبه، شما هستید پس «فک رقبه» در آیه شریفه یعنی چه؟ فرمود «بنا تفكّ الرّقاب و بمعرفتنا»[6] یعنی انسان تا ولایت نداشته باشد رقبه است، انسان تا معرفت به ائمه طاهرین (علیهم السلام) نداشته باشد به اندازه بنده است، اسیر است، اسیر شیطان است، چه زمانی آزاد می‌شود وقتی که ولایت ائمه معصومین (علیهم السلام) را پیدا کند. این مطلب معارفی بسیار بلند است که ائمه معصومین (علیهم السلام) می‌فرمایند: عقبه ما هستیم«نحن العقبه».

نکته‌ای که وجود دارد این است که آیا به تأویلات قرآن می‌شود استدلال کرد یا نه؟

اصل روایت مسلم است به این معنا که ما خبر واحد را در تفسیر و در تأویل قرآن حجّت می‌دانیم لذا می‌گوئیم یک عقبه در دنیا داریم که «فک رقبه أو اطعام فی یوم ذی مسغبه» باشد و یک عقبه در آخرت داریم که صراط است و گفتیم آیه شریفه «فلا اقتحم العقبه» اشاره‌ای به صراط در آخرت و اشاره به جهنم ندارد.

و از سوی دیگر ائمه با استناد و با اشاره به این آیه «فلا اقتحم العقبه» فرموده‌اند «نحن من اقتحمها نجی» مراد از عقبه ولایت ما است اگر کسی در ولایت ما ورود پیدا کند «نجی».

و از اینکه تأویل آیه خودش یک معنایی وسیع‌تر، عمیق‌تر و بلکه نورانی‌تر از ظاهر آیه و تفسیر آیه است، تردیدی وجود ندارد یعنی جزء اعتقادات ما این است که عقبه واقعی ولایت ائمه معصومین (علیهم السلام) است و باید از این عبور کرد و انسان اقتحام در آن پیدا کند.

ولی سؤالی این است که آیا به تأویل می‌شود استدلال کرد یا نه؟ یا اینکه در قرآن، فقط به حجّیت ظاهر آن باید تمسک کرد؟ بله در تفسیر قرآن در مواردی که اختلافی نباشد می‌شود به آن استدلال کرد اما تأویل معلوم نیست که قابلیت استدلال داشته باشد، زیرا برای کسی که مذهب خویش قبول ندارد و شیعه نیست چگونه گفته شود عقبه یعنی ولایت ائمه معصومین (علیهم السلام). کجای آیه دلالت بر این معنا دارد؟
وصلّی الله علی محمد و آله الطاهرین


[1] ـ فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ ، أی: فلم یشكر تلك الأیادی‏ باقتحام العقبة، و هو الدّخول فی أمر شدید و «العقبه» الطّریق فی الجبل، استعارها لما فسّرها به من الفكّ و الإطعام فی قوله: وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَةُ (12) فَكُّ رَقَبَةٍ (13) أَوْ إِطْعامٌ فِی یوْمٍ ذِی مَسْغَبَةٍ (14) یتِیماً ذا مَقْرَبَةٍ (15) أَوْ مِسْكِیناً ذا مَتْرَبَةٍ (16): لما فیهما من مجاهدة النّفس». تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب   ج‏14   287
[2] ـ «و قیل: الثدیین‏ فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ یعنى: فلم یشكر تلك الأیادى و النعم بالأعمال الصالحة: من فك الرقاب و إطعام الیتامى و المساكین، ثم بالإیمان‏ الذی هو أصل كل طاعة، و أساس كل خیر، بل غمط النعم‏  و كفر بالمنعم. و المعنى: أن الإنفاق على هذا الوجه هو الإنفاق المرضى النافع عند اللّه، لا أن یهلك مالا لبدا فی الریاء و الفخار، فیكون مثله‏ كَمَثَلِ رِیحٍ فِیها صِرٌّ أَصابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ... الآیة. فإن قلت: قلما تقع «إلا» الداخلة على الماضی إلا مكررة، و نحو قوله: فأىّ أمر سیئ لأفعله‏

لا یكاد یقع، فما لها لم تكرر فی الكلام الأفصح؟ قلت: هی متكررة فی المعنى، لأن معنى‏ فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ فلا فك رقبة، و لا أطعم مسكینا. ألا ترى أنه فسر اقتحام العقبة بذلك». الكشاف عن حقائق غوامض التنزیل   ج‏4   756.
[3] ـ ابن شهر آشوب: عن محمد بن الصباح الزعفرانی، عن المزنی، عن الشافعی، عن مالك، عن حمید، عن أنس، قال: قال رسول الله (صلى الله علیه و آله)، فی قوله تعالى: فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ: «إن فوق الصراط عقبة كؤودا، طولها ثلاثة آلاف عام، ألف عام هبوط، و ألف عام شوك و حسك و عقارب و حیات، و ألف عام صعود، أنا أول من یقطع تلك العقبة، و ثانی من یقطع تلك العقبة علی بن أبی طالب (علیه السلام)». و قال بعد كلام: «لا یقطعها فی غیر مشقة إلا محمد و أهل بیته» الخبر.البرهان فى تفسیر القرآن   ج‏5   666.
[4] ـ «علی بن محمّد، عن سهل بن زیاد، عن محمّد بن سلیمان الدّیلمی، عن أبیه، عن أبان بن تغلب، عن أبی عبد اللّه- علیه السّلام- قال: قلت له: جعلت فداك، قوله: فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ. قال: من أكرمه اللّه بولایتنا فقد جاز العقبة، و نحن تلك العقبة الّتی من اقتحمها نجا. قال: فسكت، فقال لی: فهلّا أفیدك حرفا خیرا لك من الدّنیا و ما فیها؟ قلت: بلى، جعلت فداك. قال: قوله: فَكُّ رَقَبَةٍ. ثمّ قال: النّاس كلّهم عبید النّار غیرك و أصحابك، فإنّ اللّه فكّ رقابكم من النّار بولایتنا، أهل البیت». تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب   ج‏14   288.
[5] ـ محمد بن العباس: عن الحسین بن أحمد، عن محمد بن عیسى، عن یونس بن یعقوب، عن یونس بن زهیر، عن أبان، قال: سألت أبا عبد الله (علیه السلام) عن هذه الآیة: فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ، فقال: «یا أبان، هل بلغك من أحد فیها شی‏ء؟» فقلت: لا، فقال: نحن العقبة، فلا یصعد إلینا إلا من كان منا». البرهان فى تفسیر القرآن   ج‏5   665   [سورة البلد(90): الآیات 1 الى 20] .....  ص : 660
[6] ـ حدّثنا جعفر بن محمّد، قال: حدّثنا عبد اللّه بن موسى، عن الحسن بن علی ابن أبی حمزة، عن أبیه، عن أبی بصیر، عن أبی عبد اللّه- علیه السّلام‏- فی قوله: فَكُّ رَقَبَةٍ قال: بنا تفكّ الرّقاب و بمعرفتنا، و نحن المطعمون فی یوم الجوع و هو المسغبة».تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب   ج‏14   289.

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .