موضوع: صلاة المسافر (5)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۷/۲/۳۱
شماره جلسه : ۸۳
چکیده درس
-
خلاصه مباحث گذشته
-
کلام مرحوم نائینی در بحث
-
مراد از جمله «وَ هُوَ بِمَنْزِلَةِ أَهْلِ مَكَّة»
-
بازگشت به کلام مرحوم نائینی
-
کلام مرحوم فیض و مرحوم حجت در بحث
دیگر جلسات
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه مباحث گذشته
بحث در صحيحه زراره بود که طبق بحث سندي كه ما عرض كرديم به نظر ما روايت مُصَحَّحَه است. به اين روايت تمسك شده براي اينکه اقامه عشرة ايام مثل مرور بر وطن موضوعاً قاطع سفر است.امام باقر (عليه السلام) -بر حسب اين نقل- در قسمت اول روایت فرمودند «مَنْ قَدِمَ قَبْلَ التَّرْوِيَةِ بِعَشَرَةِ أَيَّامٍ وَجَبَ عَلَيْهِ إِتْمَامُ الصَّلَاةِ». كسي كه قبل از ترويه ده روز در مكه اقامه كند نمازش تمام است. در قسمت دوم ميفرمايد «وَ هُوَ بِمَنْزِلَةِ أَهْلِ مَكَّة» كسي كه اقامهي عشرة ايام دارد به منزلة اهل مكه است. در قسمت سوم سه فرع را ذكر ميكنند «فَإِذَا خَرَجَ إِلَى مِنًى وَجَبَ عَلَيْهِ التَّقْصِير» اگر از مكه به منا رفت كه بعد هم میخواهد به عرفات برود «وجب عليه التقصير». در فرع دوم میگویند «فَإِذَا زَارَ الْبَيْت» رفت منا و عرفات از منا دو مرتبه آمد بيت را زيارت كرد، «أَتَمَّ الصَّلَاة» بايد دوباره نمازش را تمام بخواند. در فرع سوم میفرمایند «وَ عَلَيْهِ إِتْمَامُ الصَّلَاةِ إِذَا رَجَعَ إِلَى مِنًى حَتَّى يَنْفِر» اگر از مكه به منا براي بيتوته آمد و بعد نفر بعد از بيتوته، باز هم بايد در منا نمازش را تمام بخواند.
یک بحث اين است كه آيا از مطلب دوم «وَ هُوَ بِمَنْزِلَةِ أَهْلِ مَكَّة» عموم تنزيل استفاده ميشود يعني بگویيم شارع ميفرمايد «المقيم كالمتوطّن» و اين مثل آنهايي است كه وطنشان مكه است. بعد احكام متوطن بر مقيم بار كنيم و بگویيم هر حكمي كه متوطن دارد مقيم هم دارد. يا اينكه طبق مبنای برخی بزرگان بگوییم از روایت عموم تنزیل استفاده نمیشود و اين روايت فقط در مسئله لزوم اتمام صلاة ميفرمايد به منزلة اهل مكه است یعنی روایت نميگويد محل اقامه برای مقيم في جميع الجهات، به منزلهي وطن اوست بلکه روايت فقط در مسئلهي اتمام صلاة ميگويد به منزلهي اهل مكه است.
بحث دوم سه فرعي است كه در دنباله آورده شده و سوال این است که آيا اينها از فروع عموم تنزيل هستند يا احكام مستقلهاي است كه امام (عليه السلام) در ادامه بيان فرمودند و ربطي به آن عموم تنزيل ندارد.
کلام مرحوم نائینی در بحث
محقق نائيني (اعلي الله مقامه الشريف) در فقه الحديث چهار مطلب را ذكر كردند. در مطلب اول ميفرمايند قسمت اول روايت -«مَنْ قَدِمَ قَبْلَ التَّرْوِيَةِ بِعَشَرَةِ أَيَّامٍ وَجَبَ عَلَيْهِ إِتْمَامُ الصَّلَاةِ»- اطلاق دارد یعنی اعم از اينكه در اين ده روز تا ما دون مسافت برود يا نرود.بعد ميفرمايد اگر كسي اشكال كند كه روايت از اين جهت در مقام اطلاق نيست و روايت فقط ميخواهد بگويد نمازش را تمام بخواند و كاري ندارد كه مادون مسافت برود يا نه. نائيني ميفرمايد اين حرف درست نيست براي اينكه كساني كه مقيم مكه ميشوند غالباً براي زيارت قبر عبدالمطلب از مكه خارج ميشوند و چون چنين غلبهاي وجود دارد كسي نميتواند اطلاق را منع كند.
به نظر ما به اين بيان نيازی نيست كه چون غالباً مردم ميروند پس با اين غلبه براي روايت اطلاق درست كنيم. روايت از جهت فني اطلاق دارد ولو مردم غالباً نروند. وقتي ميگويد «وجب عليه اتمام الصلاة» اين کلام مطلق است و مقيد نمیكند كه مادون مسافت برود یا نرود. ما باشيم و قسمت اول روايت؛ ميگویيم قسمت اول اطلاق دارد. اگر كسي در يك جا قصد اقامه كرد تا مادون مسافت هم ميتواند برود. به عبارت ديگر این اطلاق، دليلي كه ميگويد اگر حد مسافت رفت را به هم ميزند. حد مسافت همان طوري كه وطن را از بين ميبرد به طريق اولي اقامهی آدمي كه قصد اقامه كند و به حد مسافت برود را به هم میزند لذا نمازش قصر است. اما در مادون مسافت اطلاقش روشن است و ميشود طبق آن فتوا داد.
در مطلب دوم نائيني ميفرمايد از قسمت دوم روايت -«وَ هُوَ بِمَنْزِلَةِ أَهْلِ مَكَّة»- چند مطلب استفاده ميشود:
الف- «كون محل الاقامه كالوطن». اولين مطلب اين است كه محل اقامهاش وطن است، «فيما له من الاحكام و يترتب علي المقيم ما يترتب علي المستوطن. فكما أن خروج المستوطن إلي مادون المسافة لا يكون مضرا و لا مخرجاً له عن حكم التمام الي القصر، فكذا خروج المقيم». همان مطلبي كه از اطلاق در قسمت اول روايت استفاده شد از اين تنزيل هم استفاده ميشود. وقتي ميگويد «وَ هُوَ بِمَنْزِلَةِ أَهْلِ مَكَّة»، ميگویيم چه زماني نماز اهل مكه قصر است؟ میگویند وقتي به حد مسافت بروند. اهل مكه همانطوري كه تا مادون مسافت بروند و بيايند نمازشان تمام است، مقيم هم اگر تا مادون مسافت رفت نمازش تمام است.
ب- راجع به حدّ ترخص ميگويند همانطور که وقتی ميخواهيد از وطنتان به سفر شرعی برويد زماني كه از حد ترخص گذشتيد نمازتان را قصر ميكنيد در مقيم هم همينطور است یعنی اگر مقيم قصد مسافت كرد و از حد ترخص گذشت نمازش قصر است.
ج- مقیم هم مانند مرور بر وطن موضوعاً قاطع است در نتيجه مقيم عنوان مسافر را به عنوان حاضر منقلب ميكند.
مراد از جمله «وَ هُوَ بِمَنْزِلَةِ أَهْلِ مَكَّة»
سؤال اينست كه آیا «وَ هُوَ بِمَنْزِلَةِ أَهْلِ مَكَّة» عطف تفسيري و توضيحی براي حكم قبلي است یعنی ابتدا امام (عليه السلام) فرمود «وَجَبَ عَلَيْهِ إِتْمَامُ الصَّلَاةِ» و بعد هم فرمود «وَ هُوَ بِمَنْزِلَةِ أَهْلِ مَكَّة». در نتيجه اين سه مطلبي كه نائيني استفاده كرد را نميتوان از روایت استفاده كرد. روایت تنها در این مقام میشود که مقيم در لزوم اتمام صلاة بمنزلهي اهل مكه است. يا اينكه بگویيم ظاهر روايت اين است كه عمومي را بيان ميكند و «وَ هُوَ بِمَنْزِلَةِ أَهْلِ مَكَّة» تعليل است يعني امام ميفرمايد «لأنه بمنزلة اهل مكه». در این صورت سه مطلبی که از نائيني نقل شد از آن استفاده ميشود.احتمال اول –عطف تفسیری و تاکید- خلاف ظاهر است. امام مثل فرد عادی نیست که عبارات اضافهاي بياورد بلکه در مقام بيان حكم شرعي است و براي كلمه به كلمهاش دقت دارد. ظاهر روایت همين است كه نائيني فهميده یعنی «وَ هُوَ بِمَنْزِلَةِ أَهْلِ مَكَّة» در مقام تعليل است. ولو نائيني اسمي از تعليل نياورده ولي در مقام تعليل است و ميگويد اين به منزلهي اهل مكه شده يعني مقيم بمنزلة المستوطن. مثل اینکه در دوران بین تاکید و تاسیس میگوییم تاکید خلاف ظاهر است و اصل بر تاسیس است اینجا هم اگر این جمله را تفسیر گرفتیم تاکید برای ماقبل است ولی اگر تعلیل گرفتیم حکمی جدید است و توسعه پیدا میکند و تمام احکام مستوطن را شامل میشود.
بازگشت به کلام مرحوم نائینی
نائيني در مطلب سوم راجع به «فَإِذَا خَرَجَ إِلَى مِنًى وَجَبَ عَلَيْهِ التَّقْصِير» ميفرمايد نزاعي که در مسافت تلفیقی داشتیم اینجا هم مطرح میشود.به عنوان مقدمه دو نوع مسافت داریم: الف- مسافت استمراري و متصل: یعنی كسي از وطنش هشت فرسخ برود. ب- مسافت تلفيقي: یعنی چهار فرسخ برود و چهار فرسخ برگردد. در مسافت تلفيقيه در صورتي كه آن روز برنگردد اختلاف است كه آيا مسافت تلفيقيه موجب قصر نماز است یا نه؟ تعبيرشان اين است «اذا قصد الرجوع من يومه». اگر قصد دارد همان روز برگردد اينجا نماز قصر است اما در مسافت تلفيقيه اگر كسي بخواهد در چهار فرسخي روستايي برود و شب بماند و فردا برگردد، بعضيها ميگويند اينجا نماز قصر نيست.
نائيني ميگويد روايت دلالت دارد كه اگر رجوع من يومه ندارد باز نمازش قصر است. «اذا خرج إلي مني» كه مراد همان منا و بعد هم عرفات است «وجب عليه التقصير»، ميفرمايد منطوقش دلالت بر قصر دارد «مع الرجوع لغير يومه» در حالي كه روز ديگري ميخواهد برگردد. و بعد ميفرمايد «و بمفهومه يدل علي وجوب التمام فيما دون المسافة».
ولو نائینی اولا از قسمت اول روايت اطلاقگيري كرد و گفت اگر مقيم تا مادون مسافت هم رفت نمازش تمام است و اشكالي ندارد و به قصد اقامهاش ضربه نميخورد و ثانیا از «وَ هُوَ بِمَنْزِلَةِ أَهْلِ مَكَّة» هم همين مطلب را استفاده كرد، ولی باز ميگويد همین مطلب از مفهوم اين عبارت نیز استفاده ميشود. چون «اذا خرج الي عرفات وجب عليه التقصير» تا عرفات به حد مسافت ميرسد پس مفهومش اين است كه مقيم اگر تا مادون مسافت رفت نمازش تمام است. بعد ميفرمايد البته كلمهی عرفات و منا از باب مثال است و مراد خروج الي مسافت و حد مسافت است.
در روايت دو قسمت ديگر داريم:
الف- «فَإِذَا زَارَ الْبَيْتَ أَتَمَّ الصَّلَاة». وقتي رفت منا و عرفات و بعد از عرفات و مشعر و منا، به مكه براي اعمال مكه ميآيد، امام (عليه السلام) ميفرمايد «اتم الصلاة» نمازش را تمام بخواند. اينجا چه وجهي دارد؟ در بعضي از كلمات وارد شده که عموم تنزيل دلالت بر اين دارد كه وقتي اين ده روز اينجا مانده و به منزلهي اهل مكه شده پس اگر به حد مسافت رفت و دو مرتبه برگشت، هنوز عنوان مستوطن را دارد لذا نمازش را تمام بخواند.
به نظر ما بطلان این حرف روشن است براي اينكه موضوعش مقيم است و وقتی به حد مسافت آمد از اين موضوع خارج شده. حتی اگر از «وَ هُوَ بِمَنْزِلَةِ أَهْلِ مَكَّة» هم عموميّت فهميديم مسلماً اين مقدار دلالت ندارد كه اگر به حد مسافت رفت و دوباره برگشت به مكه نمازش را باید تمام بخواند. احدي از فقها چنين مطلبي را قائل نيستند و عموم تنزيل هم دلالت بر اين مطلب ندارد.
نائيني در مواجه با این اشکال ميفرمايد «فإنه بظاهره غير معمول به» فقها بر طبق اين قسمت از روايت فتوا ندادند. و بعد ميفرمايد «و يمكن أن يكون لخصوصية البقعه» شايد هم اينكه فرموده اتمَّ براي خصوصيت مكه است. در آخر هم میگویند ولو فقها به این قسمت فتوا ندادهاند ولی از باب تفکیک در حجیت میگوییم روایت برای فقیه قابل استدلال است و در استدلالات فقهی این امر شایع است[1].
کلام مرحوم فیض و مرحوم حجت در بحث
مرحوم فيض كاشاني مطلب خوبي دارد و ميگويد علي فتوي المشهور، از باب اينكه در مكه از یک طرف مسافر مخيّر بين القصر و الاتمام است و از طرف دیگر الاتمام افضل، لذا کلام امام (علیه السلام) از باب استحباب است نه وجوب لذا مشکل حل میشود. البته در حد مکه اختلاف وجود دارد و بعضيها ميگويند در خصوص مسجد الحرام، بعضيها ميگويند در مكه قديم، بعضي هم ميگويند ولو مكه فعلي و جديد، هر جا كه مكه ميگويند مخير بين القصر و الاقامه است که مرحوم والد ما (رضوان الله عليه) در مكه اين نظر را داشت كه در كل مكه است[2].پس در این قسمت یا باید کلام مرحوم نائینی یا کلام مرحوم فیض را بگوییم و مشکل را حل کنیم.
ب- فرد رفت مكه و دو مرتبه برای بیتوته به منا ميرود و بعد نفر را انجام میدهد، روايت ميگويد نمازش را بايد تمام بخواند. فرض اينست كه مکه آمده و قصد اقامه عشرة ايام هم نكرده، چرا وقتی براي منا ميرود باید نمازش را تمام بخواند؟
و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین
[1] ـ کتاب الصلاة، تقریرات شیخ محمد تقی آملی از مرحوم آملی، الجزء الثالث فی الخلل و صلاة المسافر، ص 271.
[2] ـ الوافي، ج7، ص: 154.
[3] ـ قبل از اينكه مرحوم بروجردي (رضوان الله عليه) به قم بيايند سه مرجع بزرگ وجود داشت. مرحوم حجت، مرحوم صدر، مرحوم خوانساري و مرحوم حجت يك بروز فقهي در ميان آن مراجع ثلاث داشت و خيلي هم از دقت نظر ايشان نقل ميكنند. نام کتب ایشان النجم الزاهر است در مقابل تقریرات كتاب صلاة مسافر مرحوم آقاي بروجردي را كه مرحوم آقاي منتظري نوشته به نام البدر الزاهر است که اینها کمی شباهت اسمی به هم دارند.
[4] ـ النجم الزاهر في صلاة المسافر، ص: 66: و اما الأحكام المذكورة بعد الحكم المزبور من الإتمام فأحكام مستقلة غير متفرعة على التنزيل المذكور.اما الحكم بالإتمام في منى فإنما هو صادر عن تقية حيث ان عثمان بعد ما زار البيت و رجع الى منى أتم صلاته بمنى بعد ما صلاها بمنى ركعتين اربع سنين و مما يدل ايضا على ان الحكم بالإتمام بمنى صدر عن تقية ما ورد في بعض الروايات من ان الصلاة مع الامام بمنى اربع ركعات و إذا صلاها منفردا صلى ركعتين و بالجملة فلا ريب في ان الإتمام بمنى صدر عن تقية. و الا فليس الإتمام في منى من أجل كونها من الأمكنة الثابتة فيها التخيير و كون الإتمام فيها أحب من التقصير.
نظری ثبت نشده است .