موضوع: صلاة المسافر (5)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۷/۲/۲۷
شماره جلسه : ۸۰
چکیده درس
-
بحث اخلاقی: درک فضائل ماه رمضان
دیگر جلسات
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
بحث اخلاقی: درک فضائل ماه رمضان
چون روز اول ماه مبارك رمضان هست من مناسب ديدم اين دعايي كه امام صادق (عليه السلام) در شب اول ماه رمضان از ايشان نقل شده و دعاي بسيار عجيبي است را اشارهاي كنم و بعد اگر انشاء الله مجالي شد بحث را شروع كنيم.بر حسب آنچه كه در اين نقل آمده امام صادق (عليه السلام) ميفرمايد «إن هذا الشهر المبارك الذي أنزلت فيه القرآن و جعلته هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ قد حضر.»[1]
به خدا عرض ميكند كه اين ماه مبارك رسيد. مهمترين و بزرگترين وصف اين ماه «انزل فيه القرآن» است. اين ما را رهنمون ميسازد به اينكه پذيرايي در اين ماه، قرآن است. هر كه انسش با حقيقت قرآن بيشتر باشد در اين ضيافت بيشتر وارد ميشود و هر كه دور از قرآن باشد طعمي از اين ضيافت را نميچشد.
عمده اين است كه امام صادق (عليه السلام) اشاره ميكند به اين آيهي 185 از سوره مباركه بقره كه خداي تبارك و تعالي ميفرمايد «شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن هدي للناس و بينات من الهدي و الفرقان». در خود اين آيه بايد يك ماه رمضان بحث شود! اينقدر نكات در اين آيه وجود دارد كه به ذهن قاصر ضعيف ناتوان من يك ماه رمضان لااقل در همين مقدار، هديً للناس وصف اولي كه براي قرآن بيان ميكند هدايت براي مردم است. قرآن كتاب هدايت است و بعد ميفرمايد «و بيناتٍ من الهدي و الفرقان». اين كتاب داراي بيّنات است. اين بينه آيا بينهي اصطلاحي يعني دليل است يا همان معناي لغوياش يعني واضح مراد است؟ اين خودش نياز به بحث دارد كه الآن نميخواهم وارد اين بحث بشوم اگر توفيقي شد يك وقتي اين بحث را مطرح خواهم كرد.
اما آنچه هست اينست كه اين هدايت دوم چيست؟ ميفرمايد «انزل فيه القرآن هديً للناس» باز «و بيّناتٍ من الهدي و الفرقان». به نظر ميرسد اين «مِن» بيانيه است البته احتمال تبعيض هم در آن هست. اين «بيّنات» صفت آيات است. اين قرآن داراي آيات بيّنه و واضحه است نه اينكه بگویيم دليل بر دليل يا گواه بر دليل كما اينكه بعضي از بزرگان اين را در تفسير شريفشان فرمودند. قرآن داراي آيات واضحه است و خصوصیت اين آيات هدايت است. بحث اين است كه اين هدايت دوم چيست؟ چرا دو هدايت؟
اينجا احتمالاتي مفسران دادند كه مثلاً هدايت اول مربوط به اصول دين است، هدايت دوم مربوط به فروع است. برخي احتمال دادند هدايت اول مربوط به قرآن است و هدايت دوم مربوط به تورات و انجيل است. ولي همه اينها حرفهاي بياساس است. خودِ قرآن مجموعاً هدايت است يعني بشر را به اسلام دعوت ميكند معجزه است. اما باز در هر آيهاي يك هدايت خاص است. يعني هدايت دوم خيلي روشن است و نياز به اين تأويلات نيست. در هر آيهاي يك هدايت خاص است و در آن يك نور خاص است و در آن يك فرقاني وجود دارد. فرقان اسم مجموع قرآن نيست. اسم مجموع قرآن، قرآن است. فرقان وصف براي آيات قرآن است هر آيهاي فارق بين الحق و الباطل است. بنابراين اين اولين نكته است.
عرض كردم خود اين آيه شريفه خيلي بحث دارد، من نميخواهم وارد بحث از اين آيه بشوم اما امام صادق (عليه السلام) در اين دعا اول به اين نكته اشاره ميكنند. حالا ما نتيجه گرفتيم كه واقعاً هم مجموع قرآن و هم هر آيهاي را مخصوصاً در ماه رمضان، خداي تبارك و تعالي ابواب نورانيت را براي اهلش بيشتر باز ميكند. قرآن را در جلوي خودمان قرار بدهيم. كلام خداست و اصلاً با هيچ چيز قابل مقايسه نيست و از خدا استمداد كنيم كه حقيقت اين را تا اندازهاي كه قلوبمان قابليت داريد تا آن اندازه به ما عنايت كند.
بعد حضرت ميفرمايد «فسلّمنا فيه». ما را در اين ماه رمضان سالم قرار بده و به ما سلامتي بده. گاهي اوقات برخي يك مرض مختصري دارند ميگويند ما مريضيم و عذر داريم. درست است مریضی ولی دعا كن خدا به تو سلامتي بدهد و بتواني روزه بگيري. البته اين «سلمنا» فقط براي روزه نيست و من اين را عرض كنم كساني كه موفق به روزه نميشوند اينطور نيست كه در ضيافت الهي داخل نشوند. همه در ضيافت الهي هستند یعنی آن كسي كه عذر دارد و روزه هم نميگيرد هم در ضيافت الهي است.
بعد حضرت ميفرمايد «سلمه لنا» اين خيلي عجيب است. اين ماه را براي ما سالم قرار بده. سلمه لنا يعني ماه رمضان و اين ضيافت را براي ما سالم قرار بده یعنی كاري نكنيم كه اين ضيافت را خراب كنيم، اين ماه را حفظ كنيم.
اين روايتي كه مرحوم شيخ طوسي در تهذيب از هشام از امام صادق (عليه السلام) نقل ميكند «إِذَا سَلِمَ شَهْرُ رَمَضَانَ سَلِمَتِ السَّنَة.»[2] اگر ماه رمضان سالم بماند خرابش نكنيم. ميتوانيم ماه رمضان را خدايي نكرده با آلودگيها و گناهمان و با مسائل شيطاني خراب كنيم. همان طوري كه ضيافتهاي ظاهري دنيوي قابل خراب كردن هست اين ضيافت هم قابل خراب كردن است اين ضيافت هم قابل خراب كردن است. اگر ماه رمضان انسان سالم برگزار شد، خداي تبارك و تعالي تضمين كرده كه آن سال سالم برگزار بشود.
بعد ميفرمايد «و سلمه منا في يسر منك و عافية». اين ماه را از ما بگير «في يسر و عافيه» يعني همانطور كه اين ماه به سمت ما ميآيد، «أقبل إلينا»، ما درست تحويلش بگيريم و با همهي وجود خود را در اين ضيافت غرق كنيم، در آخر ماه هم آن را تسليم خداي تبارك و تعالي كنيم. اين چه معنايي دارد؟ واقعاً نميفهميم! اين را خود امام صادق(عليهالسلام) ميفهمد ولي براي ما در حد اشاره بيان فرمودهاند. در حد اينكه فكر نكنيم اين ماه مثل بقيهي ماههاست.
در اين ماه سه جهت وجود دارد:
الفـ از خدا بخواهيم در آن سالم باشيم.
بـ از خدا بخواهيم ماه را براي ما سالم قرار بدهد.
جـ از خدا بخواهيم كه ما ماه را سالم تحويل خدا دهيم.
چه كسي ماه را سالم به خدا تحويل ميدهد؟ هر كسي كه در اين ماه احساس كند نورانيّتش بيشتر ميشود.
بعد ميفرمايد «اللهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْعَلَ لِي إِلَى كُلِّ خَيْرٍ سَبِيلا». راه براي رسيدن به همهي خوبيها ماه رمضان است. هيچ ماهي چنين ظرفيتي در آن نيست. هيچ ماهي هيچ زماني قابليت اينكه انسان به همهي خوبيها برسد در آن وجود ندارد الا ماه رمضان. « وَ مِنْ كُلِّ مَا لَا تُحِبُّ مَانِعاً، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ، يَا مَنْ عَفَى عَنِّي وَ عَمَّا خَلَوْتُ بِهِ مِنَ السَّيِّئَات».
دعاهايي اينجا امام صادق (عليه السلام) دارد «إِلَهِي وَعَظْتَنِي فَلَمْ أَتَّعِظ» اينها اقرار است من را موعظه كردي قبول نكردم. «وَ زَجَرْتَنِي عَنْ مَحَارِمِكَ فَلَمْ أَنْزَجِر». اين اقرارها را بايد داشته باشيم كسي نگويد من كه صبح تا غروب مشغول درس و بحث و تبليغ بودم چه زماني كار حرام انجام دادم؟ اين اقرارها لازم است «فَمَا عُذْرِي فَاعْفُ عَنِّي».
«اللهُمَّ إِنِّي عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدِكَ وَ ابْنُ أَمَتِكَ، ضَعِيفٌ فَقِيرٌ إِلَى رَحْمَتِكَ، وَ أَنْتَ مُنْزِلُ الْغِنَى وَ الْبَرَكَةِ عَلَى الْعِبَادِ، قَاهِرٌ مُقْتَدِرٌ، أَحْصَيْتَ أَعْمَالَهُمْ، وَ قَسَمْتَ أَرْزَاقَهُم». بعد ميفرمايد «لَا يَعْلَمُ الْعِبَادُ عِلْمَكَ، وَ لَا يَقْدِرُ الْعِبَادُ قَدْرَك» نه ما علم تو را ميفهميم و نه ارزش و قدر تو را و حقيقت تو را ميتوانيم پي ببريم. «كُلُّنَا فَقِيرٌ إِلَى رَحْمَتِك».
و بعد ميگويد «فَلَا تَصْرِفْ عَنِّي وَجْهَك». اين تعبير خيلي عجيب و لطیف است آدم به خدا عرض كند خدايا روي خود را از ما برنگردان. حالا خدا مثل ما نيست كه پشت و رو داشته باشد یا وجه و صورت داشته باشد. ولي انسان در ماه رمضان اينقدر خودش را نزديك به خدا ببيند به راحتي با خدا ارتباط برقرار كند و به خدا عرض كند مبادا با همه بديهاي من تو بخواهي به من نظر نكني! كه حاشا و كلا از كرم خداي تبارك و تعالي ولي باز بايد بگویيم.
«وَ اجْعَلْنِي مِنْ صَالِحِي خَلْقِك» من را از صالحين بندگانت قرار بده، در چه چيزي؟ «فِي الْعَمَلِ وَ الْأَمَلِ، وَ الْقَضَاءِ وَ الْقَدَر». ايمان به قضا و قدر داشته باشم. متأسفانه از چيزهايي كه براي خيلي از ماها روشن نيست اين مسئلهي قضا و قدر الهي است كه خود اين هم يك مجال وسيعي ميطلبد. اينقدر امور عالم دقيق هست كه حتي همين صحبت كردن من و استماع شما، خدا برايش نتيجهاي را قرار ميدهد اين ميشود قضاي الهي. حركت كردنهاي ما، درس خواندن ما، گناه ما، كارهاي خوب، كارهاي بد، تمام امور در سلسلهي علل است. يك نگاه در سلسل علل است آدم گاهي اوقات ميبيند يك گرفتاري برايش پيش آمد و خود انسان سبب شده. هر چه آدم فكر ميكند چه كرده نميتواند بفهمد. يادش نيست كجا و چه عملي انجام داده كه اين نتيجهي قهري را دارد؟ اينها ميشود قضاي الهي.
به نظر من معناي خيلي روان قضا و قدر الهي در همين است. حالا خودتان اهل فضل هستيد روي آن فكر كنيد همه چيز عالم، يك باد كه ميوزد، باراني كه ميآيد، عملي كه ما انجام ميدهيم، همه در سلسله علل براي يك معلولاتي است. لذا امرٌ بين الامرين خيلي خوب روشن ميشود. انسان خودش با اختيار يك كاري انجام داده و از آن طرف خداي تبارك و تعالي اين نتيجهي قهري را بر اين عمل اختياري مترتب ميكند.
اين دعا را باز عنايت كنيد؛ «اللهُمَّ أَبْقِنِي خَيْرَ الْبَقَاء» خدايا بهترين بقاء را براي من قرار بده «وَ أَفْنِنِي خَيْرَ الْفَنَاء» بهترين فنا و تمام شدن ظاهري را براي من قرار بده اين چه دعاي عجيبي است! ما تا حالا فكر كرديم براي باقي ماندن يك روزمان، يك ماهمان، يك سالمان، چه چيزي بايد قرار بدهيم؟ نه. يك كارهاي ظاهري را انسان روزمره انجام ميدهد ولي آنكه اين بقاء را خير ميكند و به آن نتيجه ميرساند خداست. آنچه كه فنا را بهترين فنا ميكند خداست. «وَ أَفْنِنِي خَيْرَ الْفَنَاءِ، عَلَى مُوَالاةِ أَوْلِيَائِك» «خير البقاء» و «خير الفناء» در موالات با اهلبيت (عليهم السلام) است. اصلاً آن كسي كه ولايت ائمه معصومين (علیهم السلام) ندارد نه بقايي دارد، نه فنايي دارد هيچ چيز نيست.
«وَ مُعَادَاةِ أَعْدَائِكَ، وَ الرَّغْبَةِ إِلَيْكَ، وَ الرَّهْبَةِ مِنْكَ، وَ الْخُشُوعِ وَ الْوَفَاءِ وَ التَّسْلِيمِ لَكَ، وَ التَّصْدِيقِ بِكِتَابِك» در دعا بر اين جملهي تصديق به قرآن تأكيد شده. متأسفانه در زمان ما عوام مردم قرآن را كنار گذاشتند. ممكن است قرآن را قرائت كنند ولي تصديق به قرآن لازم است. اگر به او گفتند در قرآن خدا فرموده حجاب لازم است ديگر حرفي نزند و چون و چرا نياورد. ولي وقتي آمد چون و چرا آورد گفت اين حجاب مال آن زمانها بوده و شروع كرد به تأويلات شيطاني و توجيهات غير صحيح، اين تصديق به قرآن ندارد ولو عمامه به سر هم باشد فرقي ندارد. اين عمامه كه براي ما ايمان نميآورد. وقتي ميگویيم يك حكمي را چون خدا و قرآن فرموده مثل «لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْن»[3] چكار ميشود كرد؟ اين در فروعش. در مسائل اعتقادي و اخلاقي، در مسئلهي كفر و ايمان. چقدر آيات قرآن از كفر و ايمان ملاك براي ارزش هست؟ به اينها ايمان داشته باشيم،
عمده اين بخشهاي پاياني دعاست كه اصلاً بيشتر اين دعا را واقعاً بر اين قسمتها كه تذكري باشد هم براي خودم و هم براي شما بیان کردم. در يك قسمتي امام صادق (عليه السلام) 17 تا خصوصيت را ذكر ميكند ميفرمايد «اللهُمَّ مَا كَانَ فِي قَلْبِي مِنْ شَك» اگر در قلب من شك وجود دارد «أَوْ رِيبَة» ريبه وجود دارد. ميگويند ريبه شك مع التهمه است. «أَوْ جُحُود» انكار است، «أَوْ قُنُوط» يأس وجود دارد، «أَوْ فَرَح» خيلي آدم فَرِحي هستم، اصلاً هيچ غم و غصهاي را براي خودم و ديگران نميگذارم به وجود بيايد دائماً بخندي. گاهي اوقات يك چيزهايي را ما به دست خودمان ارزش ميكنيم خب شادي خوب است ولي به وقتش. اما اينكه تلقين كنيم به جامعه که جامعه دائماً بايد خندان و شاد باشد اين با فرهنگ ديني سازگاري ندارد. «أَوْ بَذَخ» تبكر «أَوْ بَطَر» «أَوْ خُيَلَاء» خودبيني، «أَوْ رِيَاءٍ أَوْ سُمْعَةٍ، أَوْ شِقَاقٍ أَوْ نِفَاقٍ، أَوْ كُفْرٍ أَوْ فُسُوقٍ، أَوْ عِصْيَان» اين حرفها را چه كسي ميزند؟ عجيب است، من به تعبير «او كفرٍ» رسيدم گفتم امام صادق (علیه السلام) اينجا چه ميگويد؟
«اللهُمَّ مَا كَانَ فِي قَلْبِي مِنْ شَكٍّ أَوْ رِيبَةٍ، أَوْ جُحُودٍ أَوْ قُنُوط» تا ميرسد به «أو كفرٍ». اين يك مرتبهاي از كفر است كه شايد ما نميفهميم. «أَوْ فُسُوقٍ، أَوْ عِصْيَانٍ أَوْ عَظَمَة» بعد ميگويد «أَوْ شَيْءٍ لَا تُحِب» چقدر زيبا عرض ميكند. اگر در قلب من چيزي هست كه تو دوست نداري و اين تقريباً عنوان كلي است. شب اول ماه رمضان آدم ميخواهد به اين ضيافت وارد شود ميگويد خدايا اگر اين اوصاف ناپسند در درون من وجود دارد «أَسْأَلُكَ يَا رَبِّ أَنْ تُبَدِّلَنِي مَكَانَهُ» حضرت به خدا عرض ميكند به هشت چيز تبديل كند. «إِيمَاناً بِوَعْدِك» در تمام وعدههايي كه تو دادي من ايمان داشته باشم، بهشتت، جهنمت، جنت خلد، آنچه كه وعده دادي به همهاش ايمان داشته باشم. اين خيلي مهم است ايمان به وعدهي الهي. «وَفَاءً بِعَهْدِك» با آن عهد و پيماني كه با تو و اولياء تو بستم وفادار باشم. «وَ رِضاً بِقَضَائِك» آنچه كه براي من مقدر كردي از سلامتي، از مريضي، از ثروت، از فقر، از رفعت مقام، از پستي مقام، هر چه بر من مقدّر كردي به او راضي باشم. «وَ زُهْداً فِي الدُّنْيَا» در دنيا زاهد باشم كه معناي زهد مقدس بازي نيست. لباس پاره و وصله شدن و غير تميز اسمش زهد نيست.
آقايي به من ميگفت (خدا رحمتش كند) من ميروم اين ميوههاي گنديده را كه كسي نميخرد میخرم. اولاً پول ندارم ميوه سالم بخرم و ثانياً ميگويم اينها را كسي نميخرد و اين اسراف است و اينها را براي بچههايم ميخرم. گفتم اين كار درستي نيست كه انجام ميدهي. يا نصف آن پول را بده كه ميوه سالم بخر. ميوه خراب تو و بچههايت را مريض ميكند و اسم اين را زهد گذاشته بود. زهد يعني عدم تعلق به دنيا. امروز گفتند اين منصب را داري و ديگر نداري براي آدم فرقي نكند! امروز تمام مردم به ما اقبال كردند بهبه و چهچه گفتند و تعريفمان كردند فردا از ما ادبار كردند براي آدم فرقي نكند اين ميشود زهد. «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُم»[4] اين معناي زهد هست زهد را غلط معنا نكنيم!
به خدا عرض ميكند خدايا زهد را به من بده «رَغْبَةً فِيمَا عِنْدَك» آنچه كه در نزد توست من به او رغبت داشته باشم، به علم تو، به عفو تو، به كرم تو، به لطف تو، اسماء حسناي تو بايد سراغ اينها برويم. من يك وقتي فكر ميكردم كه سرّ ذكر چيست؟ سرّ ذكر اينست كه انسان ياد خدا بيفتد، سرّ ياد خدا چيست؟ از دنيا دور بشود؟ آرامش پيدا كند؟ به نظرم رسيد هر چه در دنيا با ذكر خدا مأنوس بشويم مردن و بعد از مردنمان راحتتر است. چرا؟ شما اگر يك كسي را زياد صدا كنيد احساس نزديكي به او ميكنيد و وحشت از او نداريد. خودت را به او نزديك ميكني، هر چه خدا را صدا بزنيم كم است براي اينكه دائما بايد به او نزديك شويم، ثمرهاش وقت مردن ظاهر ميشود.
يك آقاي كتابفروشي بود آقاي اسماعيليان خدا رحمتش كند. ميرفتيم به كتابفروشياش كتاب بخريم دائماً ميگفت يا رحمان، يا رحيم، يا رحمان، بعد كه از دنيا رفت به او گفتند اين يا رحمانها چه شد؟ گفت خيلي دست من را گرفت! حالا نياز به خواب هم ندارد و اين از چيزهايي است كه قياساتها معها است. «رَغْبَةً فِيمَا عِنْدَكَ، وَ أَثَرَةً وَ طُمَأْنِينَة» من را برگزيدهي خودت كن. اثرَ از مادهي ايثار است خدا ما را برگزيده كند. اصطفی براي مقاماتي مثل نبوت و امامت بوده و محدود و مشخص بوده و تمام هم شده. ولي خداي تبارك و تعالي در هر زماني در ميان بندگانش مصطفی دارد ما مصطفای الهي بشويم. ما در ماه رمضان بايد به اين مقام برسيم خدا ما را انتخاب كند. به ملائكهاش بگويد در ميان هفت ميليارد بشري كه دارم من اين هفتاد نفر هفتصد نفر اين هفت هزار نفر را انتخاب كردم و ما يكي از آنها باشيم.
«وَ طُمَأْنِينَةً، وَ تَوْبَةً نَصُوحا» خدايا من را موفق به توبه نصوح كن. اينها همهي ماه رمضان و حقیقت ماه رمضان است. آنچه كه از اوصاف بد است خدا از ما دور كند و ما را پاك كند و اينها را جايش قرار بدهد. آن وقت ماه رمضان براي ما سالم ميشود و ماه رمضان سالم ماه رمضاني است كه بتواند ما را تربيت و تهذيب كند.
از خداي تبارك و تعالي ميخواهم كه اين ماه رمضان را به دعاي امام زمان در حق سربازانش و در حق شيعيانش، به دعاي خاص آن حضرت بهترين ماه رمضان ما قرار بدهد.
و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین
[1] ـ المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص: 412.
[2] ـ تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج4، ص: 333.
[3] ـ نساء، 11.
[4] ـ حدید، 23.
نظری ثبت نشده است .