موضوع: صلاة المسافر (5)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۷/۳/۱۰
شماره جلسه : ۹۱
چکیده درس
-
خلاصه مباحث گذشته
-
نکاتی در فلسفهی احکام
-
نکاتی در رابطه با مناسبتهای پیشرو
دیگر جلسات
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه مباحث گذشته
بحث در شرط خامس بود كه در این شرط مسافر در صورتی نمازش را شكسته میخواند كه سفر او جایز باشد یا به تعبیر دیگر سفر او معصیت نباشد یا به تعبیر دیگر سفرش سفر طاعت باشد. دلیل اول اجماع و دلیل دوم آیهی شریفه و دلیل سوم تعبیری است كه در كلمات مرحوم محقق (قدس سره) در معتبر آمده بود و مرحوم صاحب جواهر همین تعبیر را نقل كرده و به همین دلیل استدلال كردهاند.دلیل اجماع و استدلال به آیه شریفه -با دو بیان- را قبول كردیم اما در دلیل سوم دو اشکال وارد کردیم. اولین اشکال این بود که اگر این دلیل دلیلیت داشته باشد به جایی نقض میشود كه در سفر معصیت واقع شود در حالی كه همه یا اكثر فقها در جایی كه در سفر معصیت واقع میشود ولی خودِ سفر، سفرِ معصیت نیست میگویند نماز شكسته است. پس اگر این ملاك است، باید در همهی موارد وجود داشته باشد وقتی در موردی وجود ندارد پس معلوم میشود ملاك نیست. اشكال دوم این است که این بیان روی فرضی است كه از ادله علیت را استظهار كنیم یعنی بگوییم ظاهر ادله این است که تسهیل یا ارفاق برای مکلف در قصر در نماز به عنوان علت برای حكم است نه به عنوان حكمت. البته این اشکال روی این مبناست كه ما فرق میان علت و حكمت را بپذیریم. ولو این استدلال در کلام محقق و بعد از ایشان در کلام صاحب جواهر نقل شده ولی برای ما قرینهی روشنی وجود ندارد که این مطلب عنوان علیت داشته باشد لذا به نظر ما این استدلال تام نیست.
نکاتی در فلسفهی احکام
نكتهای كه جا دارد در آن تحقیق شود و میتواند موضوع برای رسالهی سطح چهار واقع شود این است که آیا در استدلال میتوان از تعابیری که مرحوم محقق و به تبع ایشان صاحب جواهر استفاده کردهاند مثل الرخصة، الاکرام و تسهیل استفاده کرد و آن را معیار قرار داد؟ این بحث در جاهای دیگر هم مطرح میشود مثلا وقتی فقهاء به بحث عِده میرسند «لأن منه الولد» را علت قرار نمیدهند و لذا میگویند اگر مردی همسرش را ده سال است كه ندیده اما اگر این مرد این زن را طلاق داد زن باید عِده نگه دارد در حالی كه یقین داریم وَلدی در كار نیست! به نظر ما این گونه تعلیلاتی كه مثلا در علل الشرایع مرحوم صدوق یا در بعضی از روایات دیگر آمده، نمیتواند پایهی استدلال باشد.صرف نظر از اصطلاحات فقهی و اصولی كه آیا این علت یا حكمت است از مجموعهی روش ائمه (علیهم السلام) استفاده میكنیم كه این گونه تعلیلات برای تقریب به ذهن و برای روشنتر شدن دایرهی حكم در ذهن مخاطب بوده. مثلاً وقتی به حرمت زنا میرسند، مسئلهی اختلاط میاه مطرح میشود. در زمان ما وسائلی به وجود آمده كه معلوم میشود این ولد از كیست. یعنی بنا بر اینكه این وسائل خیلی مطمئنی باشد موضوعی برای اختلاط میاه و اختلاط انساب باقی نمیماند. اگر كسی خدایی نكرده بخواهد مرتكب زنا شود و بگوید نه اختلاط میاه و نه اختلاط انساب پیش بیاید باز هم حرام، فسق بزرگ و گناه كبیره است.
در شریعت، خدای تبارك و تعالی، پیامبر اكرم(ص) و ائمه معصومین(ع) عنوان شارع را دارند. در بحث شرط پنجم اگر کسی از آیه قرآن این شرط را استفاده نكرد و گفت بر حسب صناعت اصولی «اذا ضربتم فی الأرض» اطلاق دارد، چه سفر جایز باشد و چه نباشد. این شرط كه «أن لا یكون فی معصیة الله» را ائمه معصومین (علیهم السلام) برای ما ذكر كردند. گاهی اوقات در بعضی از جلسات آدم میبیند بعضی از افرادی كه بالأخره اهل درس هم هستند تردید دارند در اینكه آیا اینها مشرعاند یا نه؟ به نظر ما مسلّم مشرعاند و همان مقام و مرتبتی كه خدای تبارك و تعالی به پیامبر اكرم داد، به ائمه معصومین (علیهم السلام) هم اعطا شده. بسیاری از شرایط قصر در نماز را خود ائمه (علیهم السلام) ذكر كردند و تشریعی است كه اینها بیان كردند. این مطلب كه بگوییم اینها مبین و مبلغ بودند غلط است! با توجه به اصول اعتقادی كه داریم ائمه ما حجت خدای تبارك و تعالی بین خدا و ما هستند و میتوانند تشریع كنند.
در بحث فرض اله و فرض النبی این بحث مطرح میشود كه آیا ائمه هم این منصب را دارند یا نه؟ برای ما این مسئله روشن است و دلیلمان این است كه اینها جای پیامبر نشستهاند و همهی خصوصیات پیامبر را دارند. مگر نشنیدید كه امیرالمؤمنین فرمود همهی آنچه كه پیامبر دارد را دارم الا اینكه من نبی نیستم و مقام نبوت را ندارم. بله این مطلب صحیح است که وحی از ناحیه خدا به اینها نمیرسید و از جانب خدا مطلبی را برای مردم به عنوان الوحی ذکر نمیکردند ولی در عین حال اینها ملهم و محدّث بودند و ملائكه بر اینها نازل میشدند و مطالب را به اینها میرساندند ولی به عنوان الوحی نبوده.
لذا فروع حج تا زمان باقرین و صادقین اصلا مطرح نبوده. این روایات کثیری که در حج و غیر حج وجود دارد را ائمه به عنوان مشرع ذكر میكنند. منتها اشتباه مسئله اینست كه از یك نكته غفلت میكنیم و آن اینست كه اینها لا یریدون إلا ما أراد الله. اینطور نیست كه اینها از روی میل و خواستههای شخصی چیزی را بگویند. آن قوهای كه در اختیار پیامبر(ص) به عنوان فرض النبی قرار داده شده بود در اختیار اینها هم بوده و همان طوری كه آن قوه خطا نمیكرد و مسئله را درست بیان میكرد به عنوان تفویض در اختیار ائمه هم همین بوده. این بحثی است كه ریشه اعتقادی دارد و این فروع به خوبی بر آن دلالت دارد.
مثلا در بحث خبر واحد میگویید خبر واحدی که امام معصوم فرموده مخصص قرآن است نه اینكه خبر واحد یكشف از كلام خدا و بعد مخصص قرآن واقع میشود. شکی وجود ندارد که یك آیه میتواند مخصص یك آیه دیگر باشد. چرا آنجا نزاع میشود كه آیا خبر واحد میتواند ناسخ قرآن باشد یا نه؟ آیا میتواند مخصص قرآن باشد یا نه؟ آقایان نسخش را قبول نمیكنند ولی مخصصش را قبول میكنند. وقتی میگوییم خبر واحد مخصص است به این عنوان نیست که كلام خود خدا باشد.
نکاتی در رابطه با مناسبتهای پیشرو
امروز مصادف با ولادت امام مجتبی (علیه السلام) و روز پانزدهم ماه مبارك رمضان است، امیدواریم كه همهی ما از بركات این ولادت بهرهمند شویم و مورد كرَم خاص امام مجتبی (علیه السلام) شویم. ما طلبهها باید از این ذوات مقدسه استمداد كنیم توحید، اعتقادات، فقه و فهم مان از قرآن قوی شود. اگر در ماه رمضان كسی ارتباطش با قرآن بیشتر نشود حسابی مغبون است. البته آن روایتی كه میگوید اگر ماه رمضان بگذرد و كسی مورد غفران الهی قرار نگیرد مغبون است جای خودش را دارد و برای افراد عادی هست. ما اگر از قرآن چیزی نچشیم و از طعم قرآن و از حقیقت قرآن چیزی را به دست نیاوریم واقعاً این غبن اصلی است. از امام مجتبی (علیه السلام) استمداد میكنیم، از خداوند بخواهند که عمرمان در مسیر فهم كلام خدا، رسول خدا، ائمه معصومین و فهم دین صرف شود و هر چه بیشتر به این حقایق نزدیك شویم.هفته آینده مصادف با 14 خرداد و رحلت امام عظیمالشأن، امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) است. امام (رضوان الله علیه) شخصیت جامعی بودند و در جامعیت برای امام كمتر میتوانیم نظیر پیدا كنیم. ما علمای جامع المعقول و المنقول داشتیم اما در همین حد بوده. بر فقه، تفسیر و عرفان آگاهی داشتند و حتی متون مربوط به اینها را تدریس كردند ولی در هر كدام در قلهی آن علم نبودند. در هر كدام اگر میخواستیم حساب كنیم ممكن است جزء ممتازینش بودند ولی اینکه كسی در فقه، تفسیر، عرفان و فلسه واقعاً به قله رسیده باشد نداریم یا کمتر داریم. واقعاً امام (رضوان الله تعالی علیه) یك چنین شخصیتی بود و متأسفانه الآن كه در حدود 30 سال از رحلت آن مرد میگذرد هنوز شخصیت علمی امام به نظر من برای خود حوزههای علمیه هم روشن نشده چه رسد برای بیرون از حوزههای علمیه.
من توصیه میکنم از بركات علمی این مرد بهرهمند شوید و ای كاش روزی بیاید که ابتكارات امام در اصول، فقه، تفسیر و عرفان بیان شود. من در عرفان ورودی ندارم ولی آنهایی كه اهل عرفان هستند و متخصص در این فن هستند میگویند مطالب بسیار ناب و بِكری در کلمات امام وجود دارد. در تفسیر همین مقدار عرض كنم كه یك وقتی در یكی از كتابهای امام یا آداب الصلاة یا اسرار الصلاة بود. راجع به آیهای از آیات قرآن نكات بسیار بدیعی كه در هیچ یك از تفاسیر ندیده بودم دیدم كه ایشان بیان میكند. بعد كه این نكات را بیان میكند میفرماید راجع به این آیه اینقدر مطلب در ذهن من هست كه اگر بخواهم همهی آنها را بنویسم یك كتاب میشود. این خیلی عجیب است یعنی آدمی نبود كه فقط سر سفرهی دیگران بنشیند و تلاشش بر این باشد كه حرفهای دیگران را بفهمد و نقل كند. خدا نفسی به او داده بود كه این نفس واقعا در فقه، اصول، تفسیر، عرفان و... جوشان بود. ما یك چنین شخصیتی را در حوزهی علمیه داشتیم. در مسائل اخلاق، 40 حدیث ایشان واقعاً نظیر ندارد بدون هیچ مبالغه عرض میكنم. انسان هر مقداری این كتاب 40 حدیث را بخواند كم است. در مسائل اخلاقی، در مسائل تربیتی، یك شخصیت جامعی بود.
من آیات سوره مباركه مریم را میخواندم و بعد این نكته به ذهنم آمد این آیاتی كه «و اذكر فی الكتاب ابراهیم إنه كان صدیقاً نبیا». تا به حضرت موسی میرسد «و اذكر فی الكتاب موسی إنه كان مخلصاً و كان رسولاً نبیا و اذكر فی الكتاب ادریس انه كان صدیقاً نبیا». مقام نبوت كه مسلم بعد از پیامبر(ص) تمام شد اما واقعاً بین خودم و خدا تأمل كردم و بدون اینكه عُلقه و علاقهی ذاتی و تعصبی كه دارم دخالت بدهم گفتم آیا امام را از مصادیق صدیقین میتوانیم به شمار بیاوریم یا نه؟ دیدم انصافاً امام از مصادیق بارز صدیقین است. برای صدیق در تفاسیر دو معنا ذکر شده. یك معنا مبالغهی در تصدیق و یك معنا مبالغه در صدق است.
مبالغه در تصدیق یعنی كثیر التصدیق فی امور الدین. صدیق یعنی در امور دین تصدیقش زیاد بود و بر آنچه كه خدای تبارك و تعالی آورده باور دارد. راجع به حضرت زهرا (سلام الله علیها) كه میگوییم «كانت صدیقه» یعنی نسبت به آنچه به عنوان دین بود تصدیق میكرد. امام هم این روحیه را داشت و این خصوصیت از خصوصیات وجودی امام بود. اسلام را به تمام آنچه كه در اسلام هست و مكتب اهلبیت به تمام آنچه كه در مكتب اهلبیت از واجبات، مستحبات، مكروهات، اخلاقیات، سیاسات، كاملاً تصدیق میكرد. معنای دوم هم مبالغه در صدق است یعنی كسی كه خیلی راست میگوید. به نظر من ولو مرحوم علامه همین را ترجیح میدهند ولی مبالغه در تصدیق صحیح است. اگر خدای تبارك و تعالی به پیامبر میفرماید «و اذكر فی الکتاب ابراهیم» از همین جمله نتیجه میگیریم باید یاد امام هم در حوزهها، كشور، میان مسلمین همیشه زنده نگه داشته شود.
ایشان از مصادیق مخلَص بود نه مخلِص. مخلِص یعنی كسی كه عملش را برای خدا انجام میدهد. مخلَص یعنی من اخلَصه الله لنفسه و من اختاره الله لنفسه. یعنی كسی كه خدا او را برای خودش قرار داده. خدا در این برههی از زمان و تاریخ برای دفاع از دینش او را اختیار كرد و او را موفق كرد كه یك چنین حركت عظیمی را انجام بدهد.
نكتهی بعد پاسداشت از میراث امام است؛ ما باید میراث امام را زنده نگه داریم. میراث امام اندیشهی حكومت اسلامی در زمان غیبت است. من مكرر در این چند ماهه این مطلب را گفتم امروز هم عرض میكنم یكی از كارها و توطئههایی كه در یكی دو سال گذشته در حوزه و بیرون حوزه شروع شده اینست كه بیاییم مسئلهی اندیشهی ولایت فقیه، اندیشهی حكومت اسلامی در زمان غیبت كه بزرگترین میراث امام بود را کنار بگذاریم. امام از درون دین، این مسئله كه فقیه در زمان غیبت در صورت وجود شرایط و همراهی مردم باید حكومت تشكیل بدهد را استخراج کرد كما اینكه در كشور ما اینطور بود و حكومت تشكیل شد. بزرگترین خدمتی كه امام به اسلام، این كشور و به مردم كرد، مطرح کردن این نظریه بود. صدها نظریهی حركت جوهری ملاصدرا ارزش این نظریهی امام را ندارد ولو اینكه حركت جوهری هم موجی را در تاریخ فلسفه ایجاد كرده. این امری نیست كه ما با سطحینگری از کنار آن رد شده و بگوییم حالا امام حكومتی تشكیل داد اگر توانستیم آن را نگه میداریم و اگر نشد نگه نمیداریم. مسئولیتی که حوزهها در این زمینه دارند این است که پایههای علمی این حكومت را روز به روز محكمتر کنند. نگذاریم پایههای علمیاش دست نااهلان بیفتد كه متأسفانه برخی افراد میآیند در این مسائل اظهار نظر میكنند و اهلیت هم ندارند.
نسبت به حكومت اسلامی به عنوان یك امانت بزرگ الهی و نه به عنوان یك قدرت سیاسی نگاه كنیم كه البته قدرت سیاسی هم هست. امروز به بركت این انقلاب و حكومت، شیعه در دنیا اقتدار پیدا كرده. برای سخنرانی من رو به عراق دعوت کرده بودند. آنجا به بعضی علمایشان گفتم كسی كه عراق و سوریه را از حلقوم داعش بیرون كشید ولایت فقیه و ایران بود. البته مرجعیت عراق، حشد الشعبی و مردم عراق هم نقش بزرگی داشتند ولی همهی دنیا میدانند اگر ایران نبود امروز داعش در سوریه و بر عراق مسلط و دنبال توسعه طلبی بود. داعش یك نهاد نامشروع به مراتب اخبث از خود اسرائیل بود. به نظر من اگر داعش بر عراق و سوریه مسلط میشد برای اسرائیل موضوعی باقی نمیماند چون این بیشتر به نفع آمریكا بود و از این طریق میتوانست كشورهای اسلامی را از بین ببرد. از این یادگار امام یعنی حكومت اسلامی در زمان غیبت، ولایت فقیه، كبرویاً و صغرویاً را باید امانتداری كنیم.
امانتداری به این است كه اگر در جایی دیدیم مسئولی برخلاف اسلام حركت میكند یا مراعات حال مردم را نمیكند فریاد بزنیم. در تمام سخنرانیهای امام دو محور اساسی وجود دارد: اسلام و مردم. چرا امروز بعضی از مسئولین طوری عمل میكنند كه جوانها نسبت به امام و انقلاب ناامید شوند؟ من كاری به این مسئول و آن مسئول و این دولت و آن دولت ندارم ولی متأسفانه افرادی كه دلسوز حكومت اسلامی نیستند وجود دارد. بعضیها برای قدرت طلبی و برای اینكه جناحشان سر كار نیامده، هر گونه سنگ اندازی میكنند. اینها چه كاری است و با كدام منطق درست است؟ ما امانتی به نام انقلاب اسلامی داریم كه خون این همه شهید پای این امانت ریخته شده. ما نسبت به قطره قطرهی خون اینها روز قیامت مسئولیم. اگر خدایی نكرده روزی كه آن روز را ان شاء الله هیچ كس نخواهد دید، لطمهای به نظام و انقلاب بخورد نمیتوانیم بگوییم حكومتی در مدتی آمد و تمام شد و حالا حكومت دیگری بیاید. ما همه مسئولیم.
لذا عرضم این است كه به خوبی پاسداشت این نعمت و امانت را داشته باشیم و در جایی كه باید حمایت كنیم حمایت كنیم. البته حمایت بی چون و چرا توسط یك طلبه بسیار سخیف است بلکه طلبه باید روی مبانی دینی حمایت كند. اگر طلبه را به خیابان بكشانند و بگویند امروز برای این جناح فریاد بزن این بزرگترین ضربه را به اسلام و انقلاب زده. طلبه باید برای دین به خیابان بیاید، برای دین بالای منبر برود، برای دین درس بگوید و برای دین از انقلاب دفاع كند. ما همین وظیفه را داریم و این را امام به ما یاد داده. برای دین از همهی شئون حكومت، از رهبری گرفته تا مسئولین حمایت كنیم. اگر تفكیك كنیم و بگوییم از این حمایت میكنیم و از این نمیكنیم، به این ضربه میزنیم به آن نمیزنیم، اینجا منافع ما هست و آنجا نیست، همهاش گناه كبیره است.
و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین
نظری ثبت نشده است .