موضوع: اشتراک
تاریخ جلسه : ۱۴۰۱/۸/۱
شماره جلسه : ۲۳
چکیده درس
-
ادامه بیان احتمالات موجود در معنای محکم و متشابه
-
دیدگاه مرحوم شهید صدر در معنای محکم و متشابه
-
بررسی دیدگاه مرحوم شهید صدر
دیگر جلسات
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
ادامه بیان احتمالات موجود در معنای محکم و متشابه
مرحوم علامه(ره) دو اشکال به معنای شانزدهم ایراد نمودهاست:اشکال اول: اینکه دایره متشابهات را شامل متشابهات لفظی میدانید صحیح نیست زیرا متشابهات لفظی مفرد با رجوع به لغت و معنای متشابهات لفظی مرکبی که در آن مثلاً عام و خاص وجود دارد از راه مراجعه به قواعد عام و خاص آشکار میشود.
ضمن اینکه داخل شدن متشابه لفظی با مفاد آیه محل بحث سازگاری ندارد؛ مثلاً در متشابهات لفظی ارجاع بی معنا است حال آنکه متشابه باید به گونهای تفسیر شود که قابلیت ارجاع به محکم را داشته باشد.
به بیان دیگر تقسیم متشابه به لفظی و معنوی صحیح نبوده و متشابه منحصر به متشابه معنوی است. مؤید مدعای مذکور این است که در آیه سوره آل عمران «ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ» صفت برای متشابه قرار داده شدهاست در حالیکه در متشابه لفظی چنین خصوصیتی وجود نداشته و برای حل آن باید به لغت مراجعه نمود.
البته طبق مبنای ایشان که متشابه باید رجوع به محکم داشته باشد، مسئله قرینیت مطرح نیست بلکه حقیقت متشابه با توجه به محکم فهمیده میشود. بنابراین قرینیت امری رایج میان اهل لسان و مورد فهم همگان است. اما محکم چنین نیست و تنها خدای تبارک و تعالی و راسخون در علم متوجه آن میشوند.
اشکال دوم: طبق بیان مذکور، تقسیم سه گانه متشابه از حیث معنا -متشابهی که مورد فهم عامه است، متشابهی که مورد فهم عامه نیست، متشابهی که برخی متوجه میشوند و برخی متوجه نمیشوند- مربوط به تأویل آیات و از خصوصیات آن است، بنابر این چنین به نظر میرسد نزد شما خلط میان متشابه و تأویل رخ دادهاست.[1]
نکته قابل توجه در کلام راغب این است که هر چند متشابه باید به محکم ارجاع داده شود اما گاهی ممکن است آیه محکم تنها نزد خداوند متعال مشخص باشد که ایشان آیه مربوط به قیامت را مطرح نمود. البته این اشکال شاید مطرح شود که آیه مذکور از محکمات است نه از آیات متشابه.
چنین به نظر میرسد میتوان گفت متشابه و تأویل در برخی جهات با هم اشتراک دارند. البته مرحوم علامه(ره) در ادامه میفرماید: برخی علماء میگویند تأویل مختص به متشابهات است. اما به نظر ایشان و با توجه به آیات قرآن کریم میتوان استفاده نمود که تأویل مربوط به کل آیات قرآن کریم است. همانگونه که ایشان در آیه هفتم سوره آل عمران نیز به عنوان یک احتمال میفرماید: مقصود از تأویل همان تشابه است.
پس هر چند به نظر ایشان تأویل در کل کتاب است اما در مواردی میان تأویل و متشابه اشتراک وجود دارد؛ یعنی همانگونه که میگوئیم تأویل برخی آیات تنها نزد خداوند متعال است و حتی راسخین در علم هم آنرا نمیدانند، آیات متشابهی نیز وجود دارد که آیه محکم مربوط به آن تنها نزد خداوند متعال بوده و حتی راسخین در علم نیز نسبت به آن علم ندارند.
البته مسلماً راسخین در علم به اذن خدای متعال بخش زیادی از متشابهات را میدانند اما دلیلی وجود ندارد که تمام متشابهات را بدانند. به بیان دیگر از لحاظ ثبوت و اثبات امکان اینکه خدای تبارک و تعالی علم تمام کتاب را در اختیار ائمه علیهم السلام قرار داده باشد وجود دارد اما در عین حال استحالهای ندارد که ایشان برخی آیات را ندانند.
بنابر این چنین به نظر میرسد آیه «وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ»[2] به آیه «يَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا»[3] تخصیص خوردهاست با این توضیح که علم به زمان قیامت تنها نزد خدای تبارک و تعالی بوده و سایر افراد حتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که اشرف مخلوقات است نیز نسبت به آن علم ندارد. مؤید مدعای مذکور این است که در روایات، ظهور امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف و روز قیامت از حیث ناگهانی بودن به یکدیگر تشبیه شدهاند.
دیدگاه مرحوم شهید صدر در معنای محکم و متشابه
ایشان در ادامه میفرماید: کلیه پاسخهای مطرح شده مبتنی بر این است که معیار در متشابه مفهوم باشد حال آنکه مقصود از تشابه، تشابه در مصداق است. ایشان دو مؤید برای مدعای خود ذکر نمودهاست.
مؤید اول: به تصریح قرآن کریم، تمام آیات تبیان، هدایت و نور هستند و اگر مسئله تشابه در مفهوم مطرح باشد چنین عنوانی قابل صدق نیست. به تعبیر ما کل قرآن کریم به صورت انحلال و به صورت آیه آیه به گونهای است که مخاطب و قاری مفهوم را متوجه میشود بنابر این نمیتوان گفت برخی آیات معنای مردد مجمل دارند و یا حتی معنا ندارند؛ پس تشابه در مصداق مقصود است نه تشابه در مفهوم.
مؤید دوم: دو قرینه در خود آیه بر این ادعا وجود دارد: الف- تعبیر «اتباع»: اگر معانی متعدد و محتمل باشند، اتباع بی معنا است چون اتباع در موردی مطرح میشود که آیه یک معنا مشخص داشته باشد، پس مقصود تشابه معنوی و مفهومی نبوده و بلکه مقصود تشابه در مصداق است؛ مثلاً هر چند کلمه «صراط» یا «کرسی» ظهور در معنائی دارد، اما دارای مصادیق متعدد حسی و غیبی است. کسانی که در قلوب آنها زیغ وجود دارد به جهت ابتغاء در فتنه و تأویل به سراغ مصادیق حسی آن میروند.
ب- تعبیر «ابتغاء تأویل»: تأویل ـ بنابر قول مشهور - به معنای حمل بر خلاف ظاهری است، بنابراین متشابه نیز یک معنای ظاهری دارد که افراد دارای زیغ آنرا به معنایی خلاف ظاهر تأویل میبرند.[4]
بررسی دیدگاه مرحوم شهید صدر
نکته اول: ایشان فرمود اگر لفظی دارای معانی متعدد باشد اتباع بی معنا است در حالیکه چنین به نظر میرسد ولو لفظ چندین معنا داشته و در هیچ کدام ظهور نداشته باشد اما در عین حال هر گروه میتواند معنائی را اتخاذ نموده و مطابق آن عمل نماید.
نکته دوم: مفروض کلام ایشان و به تبع متأخرین این است که معنای تأویل حمل بر خلاف ظاهر باشد در حالیکه چنین نیست و طبق تحقیقی که مرحوم علامه طباطبائی(ره) دارد تأویل ارتباطی به عالم معنا نداشته و تنها مربوط به امور عینیه حقیقیه اعم از حسیه و غیبیه است.
نکته سوم: در برخی آیات محکم، تشابه مصداقی وجود دارد؛ مثلاً در آیه «يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ»[5] هر چند معنای علم و خائنة الاعین روشن است اما در عین حال و به نظر ما علم خداوند متعال باید مانند علم نزد ما باشد حال آنکه چنین نیست؛ به این بیان که گاهی میان علم، معلوم و عالم تغایری وجود ندارد و این مسئله در مورد خدای متعال صادق است زیرا علم نزد حضرت باریتعالی حضوری محض است. اما گاهی میان علم، معلوم عالم تغایر وجود دارد مانند علمی که نزد ما است چون علم بشر به صورت عمده اکتسابی است. در این مثال تشابه مصداقی در آیه محکم وجود دارد.
وَ صَلَّی الله عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرینْ
[1]. «و فيه: أولا: أن تعميمه المتشابه لموارد الشبهات اللفظية كغرابة اللفظ و إغلاق التركيب و العموم و الخصوص و نحوها لا يساعد عليه ظاهر الآية، فإن الآية جعلت المحكمات مرجعا يرجع إليه المتشابهات، و من المعلوم أن غرابة اللفظ و أمثالها لا تنحل عقدتها من جهة دلالة المحكمات، بل لها مرجع آخر ترجع إليه و تتضح به. و أيضا: الآية تصف المتشابهات بأنها من شأنها أن تتبع لابتغاء الفتنة، و من المعلوم: أن اتباع العام من غير رجوع إلى مخصصه، و المطلق من غير رجوع إلى مقيده و أخذ اللفظ الغريب مع الإعراض عما يفسره في اللغة مخالف لطريقة أهل اللسان لا تجوزه قريحتهم فلا يكون بالطبع موجبا لإثارة الفتنة لعدم مساعدة اللسان عليه. و ثانيا: أن تقسيمه المتشابه بما يمكن فهمه لعامة الناس و ما لا يمكن فهمه لأحد و ما يمكن فهمه لبعض دون بعض ظاهر في أنه يرى اختصاص التأويل بالمتشابه، و قد عرفت خلافه.» الميزان فى تفسير القرآن، ج3، ص: 40 و 41.
[2]. رعد، 43.
[3]. اعراف، 187.
[4]. «الثالث- ما ذكره المحقّقون من علماء الأُصول من المنع عن شمول المتشابه للظاهر، فانَّ مجرَّد قابلية اللفظ لأنْ يستعمل في كلّ من المعنيين لا يجعله متشابهاً إِذا كان واضحاً بيّناً في أحدهما لكونه المعنى الحقيقي دون الآخر بل لا بدَّ من تساوي نسبة دلالة اللفظ إلى كلّ منهما و تقاربهما ليصدق عليه المتشابه و هذا لا يكون إِلّا في المجمل. و هذا الكلام لا ينبغي الشك فيه، إِلّا انَّ هناك بحثاً ينبغي استيعابه، و هو انَ المتشابه ما ذا يراد به في الآية الكريمة، التشابه و الإجمال في المفهوم و المدلول الاستعمالي للفظ أو التشابه في المصداق بمعنى عدم معروفية المصداق مع وضوح المدلول المستعمل فيه اللفظ في نفسه؟ و التمسّك بالآية استدلالًا و جواباً مبنيّ على إرادة التشابه المفهومي إِلّا أنَّ هذا الافتراض في نفسه بعيد لأمرين: 1- تصريح القرآن نفسه بأنَّ آياته انَّما نزلت بياناً و تبياناً و هدىً و نوراً بل بلسان عربيّ مبين، و هذا لا ينسجم مع فرض التشابه المفهومي و الإجمال. 2- وجود قرائن في نفس الآية تنفي إرادة هذه المعنى، و ذلك قرينتان: إحداهما- التعبير (الاتباع) في قوله تعالى (فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ)، فانَّ الاتباع لا معنى له إِذا أُريد المتشابه المفهومي إذ ذلك فرع وجود مدلول ظاهر يتعيّن فيه اللفظ و مع التشابه المفهومي لا مدلول ليتبع، و هذا بخلاف ما لو أُريد التشابه المصداقي بمعنى انَّهم يتّبعون الآيات التي مصاديقها الخارجية متشابهة لا تناسب مع المصداق الواقعي الغيبي الّذي ينطبق عليه مفهوم الآية، فمثلًا كلمة الصراط في اهدنا الصراط المستقيم أو العرش و الكرسي في الآيات الأُخرى التي مدلولها اللغوي واضح لا تشابه فيه إِلّا انَّ مصاديقه الخارجية سنخ مصاديق لا تنسجم أَنْ تكون هي المقصودة في هذه الآيات فمن في قلبه زيغ يتبع مثل هذه الآيات ليطبقها على مصاديقها الخارجية المتشابهة- و هذا التطبيق عبر عنه بالتأويل من الأول كما في تأويل الرؤيا و تطبيقه على مصداقه الواقعي- ابتغاء الفتنة و تشويش العقائد و الأفكار. الثانية- كلمة التأويل في قوله تعالى (ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ) فانَّ المتشابه لو أُريد به المتشابه المفهومي فيكون معنى التأويل حمله على خلاف معناه و مفهومه، و من الواضح انَّ هذا غير صادق إِلّا في حقّ الظاهر لا المتشابه الّذي يتساوى المعنيان فيه. و هذا بخلاف ما لو أُريد من التشابه المصداقي و يكون معنى التأويل الجري و التطبيق على المصاديق. و الحاصل ظاهر الآية إرادة التشابه المصداقي بمعنى أَنَّ هناك أُناساً في قلوبهم زيغ فيتبعون الآيات التي مصاديق مداليلها المفهومية في الخارج لا تنسجم مع واقع مصاديقها، لأنَّ هذه من عالم الشهود و المادة و تلك من عالم الغيب فيطبقونها على المصاديق الخارجية الحسية باعتبار عدم معروفية تلك المصاديق الغيبية و عجز الذهن البشري عن إدراكها في هذه النشأة و يحاولون بذلك إِلقاء الشبهة و الفتنة و البلبلة في الأذهان و هذا مسلك عام في فهم و تفسير الآيات المتشابهة، و على ضوء هذا يتّضح انَّ الآية أجنبيّة عن محل الكلام بالمرّة.» بحوث في علم الأصول، ج4، ص: 280 و 282.
[5]. غافر، 19.
نظری ثبت نشده است .